سیدجلالالدین امینینیا*: گروه اقتصادی: چندین کارگروه تنظیم بازار تشکیل میشود، چندین بخشنامه ابلاغ میشود، اما باز هم قیمتها نوسان دارد و کمبودها تکرار میشود.
پرسش این است: چرا؟ زیرا تنظیم بازار در ایران بیشتر احساسمحور است تا دادهمحور. تا زمانی که نظام توزیع شفاف و متصل نباشد، سیاستگذار نمیداند کجا باید مداخله کند و چطور.
تنظیم بازار در هر کشوری فرآیندی دادهمحور است. تصمیمگیر باید بداند چه کالایی، در چه حجمی، در کدام منطقه و در چه زمانی در دسترس است. در ایران اما این اطلاعات به شکل جزیرهای در اختیار چند نهاد مختلف است؛ گمرک از واردات اطلاع دارد، وزارت صمت از تخصیص، جهاد کشاورزی از تولید و سازمان حمایت از قیمت. در حالی که هیچکدام این دادهها در یک سامانه واحد تجمیع نمیشود. در نتیجه، تنظیم بازار عملاً بر پایه حدس و گزارشهای میدانی انجام میشود. در چنین ساختاری، سیاستگذار نه از وضعیت لحظهای عرضه و تقاضا خبر دارد، نه از مسیر واقعی حرکت کالا. به همین دلیل است که تصمیمهای اقتصادی در کشور یا دیر گرفته میشوند یا دیر اصلاح میشوند.
گاهی ممنوعیت صادرات دیرهنگام باعث زیان تولیدکننده میشود و گاهی آزادسازی قیمت، بدون اطلاع از موجودی بازار، به التهاب منجر میشود. ریشه اصلی این چرخه ناکارآمد، فقدان داده شفاف و قابل اتکا است.
بر اساس مهر (آبان ۱۴۰۳) در ۷ ماه نخست سال، بیش از ۱۵.۶ میلیون تن کالای اساسی به کشور وارد شده است اما همزمان شاخص قیمت کالاهای اساسی در همان دوره بیش از ۲۳ درصد افزایش یافته است. این اختلاف نشان میدهد افزایش واردات الزاماً به ثبات بازار منجر نمیشود، مگر آنکه زنجیره توزیع و تصمیمگیری مبتنی بر داده شفاف باشد.
در کشورهای پیشرفته، اتاق تنظیم بازار نه بر اساس گزارشهای انسانی، بلکه بر مبنای داشبوردهای دادهای لحظهای تصمیم میگیرد. در این داشبوردها موجودی کالا، مسیر حمل، وضعیت انبارها و حتی رفتار مصرفکننده بهصورت زنده نمایش داده میشود. به همین دلیل سیاستها دقیق، منعطف و متناسب با واقعیت بازار هستند. در ایران اما نبود چنین زیرساخت دادهای باعث شده تصمیمات اقتصادی بیشتر واکنشی باشد تا راهبردی.
در واقع، در ایران هنوز تنظیم بازار را عملیاتی میدانیم، نه تحلیلی. در حالی که تنظیم بازار مدرن، بیش از آنکه توزیع فیزیکی کالا باشد، یک مساله تحلیلی و دادهمحور است. وقتی دادههای گمرک، انبار، حملونقل و فروش به هم متصل باشند، دولت میتواند حتی قبل از وقوع کمبود، با پیشبینی رفتار بازار مداخله کند اما تا زمانی که این اتصال برقرار نشود، هر سیاست تنظیمی به آزمون و خطا ختم میشود. تصمیمات در جلسات گرفته میشود، نه در جریان داده. در چنین شرایطی، سیاستگذار در تاریکی میخواهد بازار را کنترل کند و نتیجه شکستهای تکراری است. مشکل تنظیم بازار در ایران ضعف در حکمرانی داده است. ما تصور میکنیم داده داریم اما در حقیقت، دادهها در انحصار نهادهای پراکندهاند و قابل تجمیع و تحلیل نیستند. هر سامانه برای خود کار میکند و خروجی هیچکدام مبنای تصمیم مشترک نیست. در چنین فضایی، حتی نیتهای خوب هم به نتایج بد منجر میشود.
برای اصلاح این چرخه، نخستین گام ایجاد جریان داده بیننهادی است. اگر وزارتخانهها و سازمانها بتوانند دادههای خود را در بستر واحد و قابل تحلیل به اشتراک بگذارند، تنظیم بازار میتواند از یک کار اجرایی به یک سازوکار هوشمند تبدیل شود. در این صورت، سیاستگذار نه بر اساس فشار بازار، بلکه بر اساس نشانههای دادهای عمل میکند.
* جمعبندی
تنظیم بازار بدون داده، مثل رانندگی در مه است. دولت میخواهد سرعت بگیرد اما نمیبیند مسیر کجاست. تا وقتی زنجیره داده در اقتصاد کشور برقرار نشود، هیچ سیاست تنظیمی نتیجهبخش نخواهد بود؛ تصمیم درست، از داده درست آغاز میشود.
* مسؤول محور حکمرانی داده مبنا اندیشکده حنان