27/آبان/1404
|
00:44
بازی تکراری سران اصلاحات برای فرار از پذیرش مسؤولیت دولت اصلاح‌طلب پزشکیان

مسؤولیت‌ناپذیران

علی کاکادزفولی: از روزهایی که جبهه اصلاحات با معرفی مسعود پزشکیان به عنوان نامزد نهایی خود، پیروزی در انتخابات ۱۴۰۳ را جشن گرفت و کابینه‌ای همسو با خود را در دولت چهاردهم مستقر کرد، بیش از یک سال گذشته اما اکنون نشانه‌هایی از یک عقب‌نشینی سیاسی معنادار به چشم می‌خورد. این دولت که با نقش‌آفرینی مستقیم برخی چهره‌های دولت روحانی و با چینش وزرا و مدیران اقتصادی از دل جریان اصلاحات شکل گرفت، امروز با پدیده‌ای مواجه است که دیگر نمی‌توان آن را «نقد درون‌جریانی» توصیف کرد؛ در هفته‌ها و ماه‌های اخیر، نشانه‌های روشنی از تلاش اصلاح‌طلبان برای فاصله‌گذاری با دولت دیده می‌شود؛ از سخنان اخیر محمد خاتمی درباره لزوم مرزبندی جریان اصلاحات با دولت تا شایعه‌سازی درباره احتمال استعفای پزشکیان و کناره‌گیری چند عضو شورای اطلاع‌رسانی دولت به بهانه یک حکم انتصابی. این صحنه، برای افکار عمومی ایران، صحنه تازه‌ای نیست و بیشتر شبیه تکرار یک سناریوی قدیمی است؛ گرفتن قدرت و فرار از مسؤولیت.
* مهر اصلاحات پای دولت چهاردهم
اولین نکته‌ای که نباید اجازه داد زیر غبار فضاسازی‌های جدید گم شود، همین است که پزشکیان نامزد رسمی جبهه اصلاحات بود. جبهه اصلاحات برای انتخابات ریاست جمهوری، ۳ گزینه معرفی کرد که یکی از آنها پزشکیان بود؛ بعد هم همین فرد را به عنوان گزینه نهایی خود برگزید و پشت سرش صف کشید. در جریان انتخابات، تقریبا تمام احزاب و چهره‌های اصلی این جریان، از چهره‌های شناخته‌شده مجلس ششم گرفته تا وزرای دولت‌های هفتم، هشتم، یازدهم و دوازدهم، وارد میدان شدند و ستادهای انتخاباتی او را اداره کردند. نقش پررنگ چهره‌هایی مثل ظریف و آذری‌جهرمی در کارزار انتخاباتی پزشکیان، خود به تنهایی نشان می‌دهد چه جریانی موتور محرک این کمپین بوده است. 
پس از پیروزی پزشکیان در مرحله دوم انتخابات و تبدیل شدن او به رئیس‌جمهور برگزیده، هیچ‌کس در اردوگاه اصلاحات نگفت این دولت مال ما نیست یا ما فقط به اجبار از او حمایت کردیم، برعکس، رسانه‌های اصلاح‌طلب پیروزی او را پیروزی گفتمان خود خواندند و سران این جریان، از خاتمی تا دیگران، از تعبیرهایی استفاده کردند که روشن می‌کرد این دولت را «فرصت اصلاحات» می‌دانند، نه یک دولت بیگانه با خود.
وقتی یک جریان سیاسی، هم در مرحله معرفی نامزد و هم در مرحله تبلیغات و رأی آوردن، اینچنین تمام‌قد پشت یک فرد می‌ایستد، دیگر نمی‌تواند بعد از مدتی، طوری رفتار کند که انگار این دولت ناگهان از آسمان افتاده و نسبتش با آنها نامعلوم است.
فرآیند انتخاب اعضای کابینه چهارهم نیز همین واقعیت را تأیید می‌کند. بر اساس گزارش‌ها، بخش مهمی از رایزنی‌های مربوط به معرفی وزرا و چیدمان اصلی کابینه، در درون حلقه‌ای از چهره‌های منتسب به جریان اصلاحات انجام شد. بسیاری از وزیران کلیدی در حوزه‌های اقتصاد، بهداشت، کار، فرهنگ و سیاست خارجی، از طیفی هستند که سال‌ها در دولت و مجلس و شوراها به عنوان چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب شناخته شده‌اند.
در این میان، حتی کسانی که پرونده‌های بحث‌برانگیز سیاسی و مدیریتی داشتند، باز هم از سوی همین جریان برای مسؤولیت‌های مهم پیشنهاد شدند. مجلس دوازدهم، با ترکیب اصولگرا، در نهایت به هر 19 وزیر پیشنهادی رأی اعتماد داد و عملا میدان را برای آنچه دولت و حامیان اصلاح‌طلبش می‌خواستند، باز گذاشت. نمایندگان فقط در یک مورد، آن هم درباره حضور ظریف در جایگاهی که با نص صریح قانون مغایرت داشت، واکنش نشان دادند و این بیشتر دفاع از قانون بود تا لجاجت سیاسی. 
به موازات کابینه، در سازمان‌ها، بانک‌ها و هلدینگ‌های بزرگ نفتی، گازی، پتروشیمی و صنعتی، موج انتصابات به روشنی نشان می‌دهد حلقه نزدیک به اصلاح‌طلبان سهم اصلی را به دست آورده است. حتی برخی امضاکنندگان نامه جنجالی نمایندگان مجلس ششم به رهبری، امروز روی صندلی‌های مهم‌ترین شرکت‌های اقتصادی کشور نشسته‌اند؛ صندلی‌هایی که در دولت روحانی هم به این راحتی نصیب‌شان نشده بود. این یعنی دولت چهاردهم فقط در سطح شعار، اصلاح‌طلب نیست؛ رگ و پی انسانی و مدیریتی آن هم عمدتا اصلاح‌طلب است.
وقتی یک جریان سیاسی، کابینه را می‌بندد، مدیران میانی را تعیین می‌کند، هلدینگ‌ها و شرکت‌های پول‌ساز را قبضه می‌کند و شبکه مدیریتی دلخواه خود را در بدنه حاکمیتی می‌نشاند، دیگر نمی‌تواند ادعا کند صرفا یک «ناظر» بیرونی است که با دولت فاصله دارد.
* افسانه «نگذاشتند کار کنیم» دیگر جواب نمی‌دهد
در این میان، برخی تلاش می‌کنند همان کلیشه قدیمی را زنده کنند: «نمی‌گذارند دولت کار کند»! واقعیت صحن مجلس در این یک سال چیز دیگری می‌گوید. به‌رغم تفاوت گفتمانی آشکار میان دولت و اکثریت مجلس، روند رأی اعتماد به وزرا و سپس همراهی نسبی در موضوعات مهم اقتصادی و بودجه‌ای، نشان داد مجلس، به خاطر مصالح کشور و معیشت مردم، سعی کرد تا حد ممکن به دولت میدان بدهد، نه اینکه هر روز چوب لای چرخش بگذارد. 
اگر قرار بود همان سناریوی کارشکنی و سنگ‌اندازی که این روزها در رسانه‌های اصلاح‌طلب ادعا می‌شود، واقعیت داشته باشد، امروز باید چند وزیر استیضاح‌شده، چند طرح کلیدی زمینگیر و چند بحران تقابل فرسایشی میان دولت و مجلس را می‌دیدیم، در حالی که دست‌کم تا امروز، چنین تصویری دیده نمی‌شود و حتی فعالان نزدیک به دولت هم به صراحت گفته‌اند در حوزه دیپلماسی منطقه‌ای و برخی توافق‌های اقتصادی، دولت توانسته بخش قابل توجهی از برنامه‌های خود را پیش ببرد؛ هر چند در تعامل با غرب هنوز به نتایج مورد نظر نرسیده است. 
پس اینجا هم یک واقعیت روشن است؛ اصلاح‌طلبان نمی‌توانند ناکامی‌های احتمالی دولت را به حساب «نگذاشتند کار کنیم» بگذارند، وقتی از مجلس تا دیگر ارکان، با همه انتقادهای‌شان، در عمل به دولت فرصت کار کردن داده‌اند.
* مسؤولیت‌گریزی اصلاح‌طلبان یک سناریوی نخ‌نماست
شاید مهم‌ترین بخش ماجرا همین باشد. جریان اصلاحات در ۳ مقطع مهم تاریخ جمهوری اسلامی، قدرت را در سطح عالی در دست داشته است؛ دولت خاتمی، دولت روحانی و اکنون دولت پزشکیان. در هر ۳ مقطع، یک الگوی رفتاری مشترک دیده می‌شود.
در دوره خاتمی، همین جریان بارها و بارها گفت دست رئیس‌جمهور بسته است، نهادهای موازی نمی‌گذارند، اگرنه همه مشکلات حل می‌شد. در دولت روحانی، باز همان حرف‌ها تکرار شد؛ این‌بار با ادبیات متفاوت و ارجاع به ترامپ و تحریم اما با همان پیام ضمنی که اگر اختیار کامل داشتیم، اوضاع بهشت می‌شد و حالا که نشده، مقصر دیگرانند.
امروز هم، قبل از آنکه دولت چهاردهم وارد نیمه دوم دوره خود شود، همان روایت، با بازیگران و واژگان جدید، در حال بازتولید است. شایعه استعفای رئیس‌جمهور، استعفای چند عضو شورای اطلاع‌رسانی دولت به بهانه یک انتصاب و حرف و حدیث‌هایی که از زبان برخی چهره‌های اصلاح‌طلب درباره جدایی «جریان اصلاحات» از دولت شنیده می‌شود، همه در یک چیز مشترک است؛ آماده کردن افکار عمومی برای روزی که اگر کارنامه دولت مطلوب نبود، بتوانند بگویند ما نبودیم.
اما یک سؤال ساده در برابر این الگو قرار دارد: اگر واقعا معتقدند ساختار به آنها اجازه کار نمی‌دهد، چرا در هر انتخابات، از شوراها تا مجلس و ریاست جمهوری، با تمام توان وارد میدان می‌شوند، فهرست‌های بلندبالا ارائه می‌کنند و برای پیروزی می‌جنگند؟ اگر تصور می‌کنند بازی از اساس ناعادلانه است، رفتار صادقانه این است که در آن شرکت نکنند، نه اینکه هر بار تا نیمه راه بروند، قدرت را بگیرند و وقتی نوبت پاسخگویی رسید، ناگهان یادشان بیفتد «نگذاشتند»! 
این تناقض رفتاری، امروز برای افکار عمومی عیان‌تر از گذشته است. جامعه می‌بیند یک جریان سیاسی، زمانی که بر موج امید و شعار سوار می‌شود، همه جا را پر از نام و چهره خود می‌کند اما زمانی که سختی‌های اداره کشور، فشارهای اقتصادی و هزینه‌های تصمیم‌ها سر می‌رسد، به سرعت شروع می‌کند به فاصله گرفتن از همان دولتی که تا دیروز «دولت ما» بود.
* ماهیت سیاست اصلاح‌طلبان «شتر گاو پلنگ» است
واقعیت این است که پزشکیان، چه در چینش کابینه و چه در انتصابات مهم اقتصادی و سیاسی، عملا دولت را به اصلاح‌طلبان سپرد. در بسیاری از وزارتخانه‌های کلیدی و شرکت‌های بزرگ نفتی، گازی، پتروشیمی و صنعتی، نیروهای نزدیک به اصلاحات در رده مدیرعامل و هیأت مدیره مستقر شده‌اند. در حوزه‌های فرهنگی و رسانه‌ای نیز فضای عمل و اختیار در اختیار همین جریان قرار گرفته است.
با این سطح از حضور و نفوذ، دیگر نمی‌توان ادعا کرد اصلاح‌طلبان فقط یک «حامی منتقد» هستند، آنها شریک اصلی این دولتند؛ شریک در قدرت، شریک در تصمیم‌ها، شریک در بهره‌مندی از مناصب و مواهب. پس طبیعی است باید شریک در پذیرش مسؤولیت هم باشند.
نمی‌شود یک جریان سیاسی، هم مدیریت شرکت‌های بزرگ و سودآور را در اختیار بگیرد، هم در مهم‌ترین وزارتخانه‌های اقتصادی و اجتماعی وزیر و معاون و مدیرکل بگذارد، هم حلقه رسانه‌ای و فرهنگی دولت را در دست داشته باشد اما وقتی نوبت پاسخگویی رسید، ناگهان ژست اپوزیسیون بگیرد و خود را بی‌گناه و بی‌تقصیر جا بزند.
مردم می‌بینند چگونه اصلاح‌طلبان از یک طرف بر صندلی‌های مهم اقتصادی نشسته‌اند و از منافع و اعتبارات این جایگاه‌ها استفاده می‌کنند و از طرف دیگر در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تلاش می‌کنند این تصویر را جا بیندازند که گویی دولت چهاردهم یک موجود بی‌صاحب است که هیچ جریان سیاسی‌ای حاضر نیست نامش را پای آن امضا کند.
* دولت پزشکیان آزمون نهایی جبهه اصلاحات است
پزشکیان به عنوان رئیس‌جمهور، با انتخاب‌هایی که انجام داد، عملا دولت را به جریانی که از او حمایت کرده بود، واگذار کرد و به آنها میدان داد تا برنامه‌های خود را پیاده کنند. این تصمیم، جدا از نقدها و موافقت‌ها، به معنای اعتماد به اصلاح‌طلبان بود.
انتظار طبیعی این بود که اصلاح‌طلبان نیز در قبال این اعتماد، تا پایان مسیر کنار دولت بایستند، به آن کمک کنند، ضعف‌ها را در درون جبران کنند و در برابر افکار عمومی، مسؤولانه از تصمیم‌های خود دفاع کنند اما نشانه‌هایی که امروز دیده می‌شود، حکایت از چیز دیگری دارد. در بزنگاه‌های حساس، به جای آنکه جریان اصلاحات بار بیشتری از دولت به دوش بگیرد، ترجیح می‌دهد آرام‌آرام خود را از «دولت پزشکیان» جدا کند و او را با مشکلات اقتصادی، فشارهای اجتماعی و نارضایتی‌های احتمالی تنها بگذارد.
این رفتار، نه فقط بی‌انصافی نسبت به پزشکیان است، بلکه بی‌انصافی نسبت به خود مردم هم هست. مردمی که در انتخابات، بر اساس لیست‌ها و کمپین‌ها و حمایت‌های همین جریان، رأی خود را به صندوق انداختند، حق دارند بدانند چه کسانی امروز واقعا در حال اداره کشورند و چه کسانی می‌خواهند پشت پرده، از زیر بار مسؤولیت شانه خالی کنند.
اگر اصلاح‌طلبان معتقدند نسخه‌های‌شان برای اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی و اداره جامعه، نسخه‌های درست و کارآمدی است، بهترین میدان برای اثبات این ادعا همین دولت است؛ دولتی که کابینه‌اش را خودشان بسته‌اند و مناصب کلیدی‌اش در اختیار خودشان است. اگر این نسخه‌ها جواب بدهد، افتخار آن برای جریان اصلاحات است. اگر هم جواب ندهد، طبیعی است باید مسؤولیتش را بپذیرند.
بحث اصلی در ماجرای دولت چهاردهم، نه نفی دولت است و نه نادیده گرفتن رأی مردم؛ بحث بر سر انصاف و صداقت سیاسی است.  ساختار نظام، با وجود همه فشارهای خارجی و مشکلات داخلی، این امکان را فراهم کرد که یک چهره نزدیک به اردوگاه اصلاحات، با رأی مردم به ریاست جمهوری برسد، کابینه‌اش را معرفی کند، از مجلس رأی اعتماد بگیرد و شبکه مدیریتی خود را در دستگاه‌های مختلف مستقر کند. در چنین وضعی، تلاش امروز اصلاح‌طلبان برای فاصله‌گذاری حساب‌شده از دولت، چیزی جز یک تلاش برای فرار از هزینه‌ها نیست. اینکه یک جریان سیاسی، همیشه وقت تقسیم قدرت و مناصب، در صف اول قرار بگیرد اما وقت مسؤولیت‌پذیری و پاسخگویی، ناگهان از صحنه کنار برود، نه با اصول اخلاقی سیاست سازگار است، نه با شعور سیاسی جامعه.
افکار عمومی دیر یا زود این سؤال ساده را از اصلاح‌طلبان خواهد پرسید: وقتی نامزد را شما معرفی کرده‌اید، ستاد را شما اداره کرده‌اید، کابینه را شما بسته‌اید و مدیریت‌های میانی و هلدینگ‌ها را شما گرفته‌اید، چطور می‌خواهید ادعا کنید دولت پزشکیان دولت شما نیست؟ پاسخ به این پرسش، دیگر با شعار و کلی‌گویی ممکن نیست؛ اینجا جای پذیرش مسؤولیت است، نه ادامه همان قصه همیشگی که نگذاشتند کار کنیم.

ارسال نظر