30/آبان/1404
|
22:45
نگاه

خوانش معکوس گزارش‌های ضدایرانی

علیرضا حسینی: تولیدات روزهای اخیر، اندیشکده‌های غربی درباره ایران نشان می‌دهد تهران همچنان در مرکز محاسبات امنیتی و راهبردی واشنگتن و پایتخت‌های اروپایی قرار دارد. مرور این گزارش‌ها از مؤسسات هسته‌ای تا مراکز نزدیک به لابی‌های جنگ‌طلب غربی بیش از اینکه خوانش فهرستی از نگرانی‌های غرب باشد، می‌توان آن را آیینه‌ای معکوس از نقاط قوت و ضعف آنان در مواجهه با واقعیت جدید ایران دانست.
برای تحلیلگران ایرانی، مهم‌تر از خود گزارش‌ها، فهم منطق پشت این روایت‌هاست؛ منطقی که ترکیبی از نگرانی واقعی، بزرگنمایی هدفمند و جنگ روانی سازمان‌یافته است.
* هراس‌افکنی پیرامون فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران
در گزارش‌های اخیر، چند مؤسسه غربی از جمله مؤسسه علوم و امنیت بین‌المللی با استناد به تصاویر ماهواره‌ای و برداشت‌های خود از رفتار ایران با آژانس، دوباره از «احیای ابعاد تسلیحاتی برنامه هسته‌ای» سخن گفته‌اند و از اینکه آژانس نتوانسته بخشی از ذخایر اورانیوم غنی‌شده را راستی‌آزمایی کند ابراز نگرانی کرده‌اند. این خط تحلیلی، ادامه‌ همان روایتی است که طی ۲ دهه، برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران را از یک پرونده فنی و حقوقی به یک ابزار فشار سیاسی تبدیل کرده است. نکته کلیدی این است که در این ماجرا ایران برخلاف بسیاری از بازیگران منطقه، عضو معاهده NPT است و پذیرفته تحت نظارت باشد اما در مقابل، با تحریم، خرابکاری، حمله نظامی و ترور دانشمندان روبه‌رو شده است. این تضاد، برای تحلیلگر منصف یک معنا دارد و آن اینکه مساله اصلی برای غرب، «عدم اشاعه» نیست، بلکه کنترل و مهار ایران مستقل و قوی است. هرگاه ایران در میدان دیپلماسی امتیازی بگیرد یا در میدان مقاومت دست بالا را بیابد، موج جدیدی از گزارش‌های هشدار هسته‌ای منتشر می‌شود تا فضا برای فشار بیشتر آماده شود. از منظر راهبردی، ایران باید مراقب باشد دیپلماسی هسته‌ای، گروگان جنگ روانی اندیشکده‌ای و رسانه‌ای غرب نشود. مطالبه‌ صریح حقوق قانونی می‌تواند بازی را از زمین «اتهام‌زنی یک‌طرفه» تغییر دهد. باید توجه داشت ایران تنها عضو آژانس هسته‌ای است که بیشترین نظارت‌ها را پذیرفته اما در عین حال تاسیسات صلح‌آمیز هسته‌ای او مورد حمله نظامی دشمن قرار گرفته و در این باره آژانس هیچ حمایت حقوقی‌ای از ایران نکرده است.
* موشک مهم‌ترین ‌زبان قابل فهم در جهان ناامن امروز
بخش قابل‌ توجهی از تحلیل‌های جدید، از جمله تحلیل‌های روزانه موسسه مطالعات جنگ (ISW) در روزهای اخیر بر توان موشکی ایران متمرکز است. برخی کارشناس‌های نزدیک به لابی‌های ضدایرانی در واشنگتن از جمله بهنام طالب‌لو، کارشناس بنیاد دفاع از دموکراسی (FDD) مدعی‌اند ایران پس از جنگ ۱۲ روزه با رژیم صهیونی و آمریکا نه‌تنها توان موشکی‌اش را بازسازی کرده، بلکه آن را تقویت کرده و اگر دور بعدی تقابلی در کار باشد، این تقابل بیشتر موشکی خواهد بود تا چیز دیگر. از زاویه‌ دید آنان، این یک تهدید است اما از منظر منافع ملی ایران، این همان بازدارندگی مشروع است، چرا که وقتی پایگاه‌های نظامی آمریکا در اطراف ایران حلقه می‌زنند و از دیگر سو رژیم صهیونی سال‌هاست سیاست ابهام هسته‌ای را با حمایت غرب ادامه می‌دهد و زیرساخت‌های حیاتی ایران بارها هدف حمله‌ نظامی، سایبری و خرابکاری قرار گرفته‌اند. کشوری مانند ایران اگر توان بازدارندگی دوربرد و دقیق نداشته باشد، عملاً از حق ابتدایی دفاع محروم شده است. غرب، زبان قدرت سخت را خوب می‌فهمد، لذا تجربه نشان داده هر جا قدرت موشکی و شبکه مقاومت قوی‌تر باشد، احتمال ماجراجویی نظامی غرب کاهش می‌یابد. بنابراین بر خلاف تصویر‌سازی برخی اندیشکده‌ها، توسعه‌ هوشمندانه‌ توان موشکی نه نشانه‌ ماجراجویی که نشانه‌ عقلانیت در محیطی پرخطر است؛ عقلانیتی که می‌کوشد دشمن را از جنگ بازدارد.
* اصرار به گزاره تکراری «ایران در آستانه فروپاشی»
بخش دیگری از گزارش‌های اندیشکده‌های تندرو، از جمله بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی، بر بحران آب، مشکلات اقتصادی و نارضایتی اجتماعی تمرکز دارد و تلاش می‌کند تصویری از نظام سیاسی خسته و در آستانه فروپاشی ارائه دهد؛ تصویری که به ‌طور آشکار یادآور زبان تحلیل درباره شوروی اواخر دهه ۱۹۸۰ است. انکار وجود برخی مشکلات درونی در ایران نگاهی غیرواقع‌بینانه است، مسائلی مانند الف- فرسودگی زیرساخت‌ها و بحران مدیریت آب در برخی حوضه‌های حیاتی یا فشار تورم و تحریم بر زندگی مردم/ چالش‌های جدی و واقعی حکومت در ایرانند اما بخش پنهان ماجرا که اندیشکده‌های غربی عامدانه به حاشیه می‌رانند،  این است که بخش مهمی از این بحران‌ها، نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم تحریم‌های گسترده و غیرقانونی است.
ایران در همین شرایط، توانسته در حوزه‌هایی مانند امنیت، فناوری دفاعی، دانش‌بنیان و ثبات سیاسی، سطح جدی‌ای از کارکرد را حفظ کند که در منطقه‌ پرآشوب غرب آسیا کم‌نظیر است. تجربه‌ اعتراضات سال‌های اخیر هم نشان داد جامعه ایران، با وجود نارضایتی‌ها، ذیل یک چارچوب ملی با هرج‌ومرج و مداخله‌ بیرونی همراهی نمی‌کند. از نگاه راهبردی، استفاده اندیشکده‌های غربی از کلیدواژه‌هایی چون «بحران آب» و «اقتصاد فرسوده»، بیش از آنکه تلاشی برای فهم و حل مساله باشد، ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به سیاست فشار حداکثری است. این سیاست غربی ضدمردمی، ساعی است مشکلات مردم را تشدید ‌کند تا در نتیجه نارضایتی‌ها علیه ساختار سیاسی ایجاد شود. پاسخ هوشمندانه‌ ایران، نه انکار مشکلات است و نه تسلیم در برابر این فشارها بلکه مقاومت فعال در برابر تحریم‌هاست. در این میان هر گام واقعی در شفافیت، مبارزه با فساد و اصلاح حکمرانی، عمق روایت‌سازی دشمن را کاهش می‌دهد. 
* غرب؛ نگران عمق استراتژیک مقاومت
اندیشکده‌های امنیتی غرب از جمله اندیشکده خاورمیانه‌  واشنگتن (MEI) در گزارش‌های اخیر، از عراق تا لبنان و یمن، مدام از شبکه نیابتی ایران سخن می‌گویند. گویی حضور آمریکا در هزاران کیلومتر دورتر از مرزهایش طبیعی است اما روابط ایران با همسایگان و گروه‌های همسو، غیرطبیعی و بی‌ثبات‌کننده! از سوی این اندیشکده‌ها در تحلیل‌های مرتبط با انتخابات عراق، بارها تأکید شده نتیجه آرایش سیاسی بغداد، میزان نفوذ ایران را تعیین می‌کند و واشنگتن نباید میدان را خالی کند. این اعترافی غیرمستقیم است به این حقیقت که ایران با پیوستگی تاریخی، مذهبی، اقتصادی و امنیتی، بخشی از پیکره‌ طبیعی معادلات عراق و منطقه است. نفوذ ایران، برخلاف حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای، ریشه در هم‌سرنوشتی دارد، نه چیز دیگر. در این میان ایران نیز باید بداند عمق راهبردی پایدار، فقط بر محور قدرت سخت بنا نمی‌شود. تقویت همکاری‌های اقتصادی، پیوندهای فرهنگی و احترام به حاکمیت ملی کشورها، شرط ضروری ماندگاری این نفوذ است. نگرانی اندیشکده‌های غرب از تقویت محور مقاومت، در نهایت اعترافی است به اینکه تلاش چند دهه‌ای برای منزوی‌ کردن ایران شکست خورده و امروز تهران بدون حضور در پشت میزهای رسمی غرب، بخش مهمی از واقعیات میدانی منطقه را شکل می‌دهد. 
* فرجام سخن: چگونه با جنگ روایت‌ها مواجه شویم؟
آنچه در روزهای اخیر از خروجی اندیشکده‌های غرب درباره ایران دیده می‌شود، یک پیام روشن دارد و آن اینکه ایران همچنان برای نظام سلطه، مساله‌ای حل‌نشده است. نه فروپاشیده و نه قابل ادغام در نظم مطلوب غرب است. در این وضعیت چند کار باید در دستور کار باشد. 
الف- تثبیت و به‌روزرسانی بازدارندگی هوشمند باید در مرکز تصمیم‌گیری‌های کشور باشد. توان موشکی و شبکه مقاومت، ستون‌های بازدارندگی محور مقاومتند. حفظ و توسعه‌ حساب‌شده‌ آنها، در کنار اقدام بهنگام و به اندازه مصونیت کلیت این محور را تضمین می‌کند.
ب- دیپلماسی فعال و نه دفاعی باید در مرکز توجه دستگاه سیاست خارجی باشد. در پرونده هسته‌ای و منطقه‌ای، ایران باید از موضع صاحب نقش وارد شود، نه «متهم». ابتکار عمل در پیشنهاد ترتیبات امنیت جمعی منطقه‌ای، همکاری هسته‌ای صلح‌آمیز و سازوکارهای اقتصادی جدید با همسایگان، می‌تواند محاسبات غرب را تغییر دهد.
پ- باید قوی‌ترین سلاح در جنگ غرب علیه ایران یعنی ابزار جنگ ادراکی و روانی از دشمن گرفته شود. دشمن روزاروز روی نقاط ضعف داخلی سرمایه‌گذاری تبلیغاتی می‌کند. هر اصلاح واقعی در ساختار اقتصادی، مقابله با فساد، بهبود حکمرانی و کاهش نابرابری، نه‌تنها زندگی مردم را بهتر می‌کند، بلکه مهم‌ترین ابزار جنگ‌ شناختی دشمن را از او می‌گیرد.
ت- تولید روایت حرفه‌ای در رسانه‌ها و اندیشکده‌های ایرانی باید در مرکز توجه قرار گیرد. امروز میدان اصلی نبرد، فقط خلیج‌فارس و عراق نیست، بلکه شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های بین‌المللی و حتی خروجی‌های اندیشکده‌ای نیز میدان جنگند. ایران نیاز دارد اندیشکده‌های حرفه‌ای و رسانه‌های بین‌المللی مؤثر خود را تقویت کند تا روایت مستقل و مستند خود را از واقعیت‌های کشور و منطقه ارائه دهد.
در نهایت باید بدانیم گزارش‌های اندیشکده‌های غرب، اگر درست خوانده شوند، صرفاً تهدید نیستند، بلکه فرصت شناخت شیوه‌ فکر کردن دشمنان ایرانند. ایران امروز، با همه چالش‌ها، بازیگری است که دیگر نمی‌توان او را نادیده گرفت یا با نسخه‌های تکراری فشار حداکثری و جنگ روانی، از صحنه خارج کرد. هنر سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری ایرانی این است که این موقعیت را به سکویی برای ارتقای قدرت ملی، رفاه داخلی و نقش‌آفرینی مسؤولانه در منطقه تبدیل کند.

ارسال نظر