17/آذر/1404
|
02:36
«وطن امروز» از ناکامی راهبرد ایالات متحده و خیزش ایران در نظم جدید منطقه‌ای گزارش می‌دهد

شکست فشار حداکثری

شکست فشار حداکثری

محمدطاهر رحیمی: تاریخ روابط بین‌الملل در ۲ دهه اخیر در غرب آسیا، بیش از هر چیز تحت تأثیر یک کلان‌روایت برساخته توسط ایالات‌متحده آمریکا بوده است: «امنیتی‌سازی پرونده هسته‌ای ایران». این راهبرد که فراتر از یک مناقشه فنی بر سر سانتریفیوژها بود، به عنوان ستون فقرات سیاست خارجی واشنگتن برای مهار، تضعیف و در نهایت فروپاشی درونی جمهوری اسلامی ایران طراحی شد. آمریکا با ابزار قدرتمند تحریم‌های ثانویه بویژه از سال‌های 2010 و 2011 با اعمال تحریم‌های مبتنی بر چارچوب سیسادا و NDAA و شبکه پیچیده مالی جهانی، ۲ هدف بنیادین را دنبال می‌کرد که ماهیت وجودی ایران را نشانه رفته بود. 
اما امروز با گذشت بیش از ۲۰ سال از آغاز این نبرد تمام‌عیار اقتصادی و سیاسی، صحنه شطرنج منطقه تغییراتی شگرف را تجربه کرده است. داده‌های اقتصادی سال ۱۴۰۳ و تحولات ژئوپلیتیک پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حکایت از شکست راهبردی آمریکا و بازتعریف جایگاه ایران در نظم نوین منطقه‌ای دارد. این یادداشت به بررسی ابعاد این شکست، دلایل تاب‌آوری ایران و بایدهایی برای دولت چهاردهم، برای تثبیت این پیروزی می‌پردازد.
* بخش اول: آناتومی یک توطئه؛ طراحی آمریکا برای فروپاشی از درون
آمریکا در طراحی تحریم‌های فلج‌کننده علیه ایران، صرفاً به دنبال تغییر رفتار دیپلماتیک تهران نبود، بلکه مهندسی دقیق یک فروپاشی اجتماعی - اقتصادی را در دستور کار داشت. این استراتژی بر ۲ پایه اصلی استوار بود:
۱- جنگ ارزی و القای مارپیچ رکود – تورم: هدف نخست و عملیاتی آمریکا، ضربه زدن به شریان‌های حیاتی اقتصاد ایران، یعنی درآمدهای نفتی بود. منطق این طراحی ساده اما ویرانگر بود: کاهش شدید درآمدهای ارزی منجر به ایجاد کسری مزمن در حساب جاری و اختلال در تراز پرداخت‌های خارجی کشور می‌شود. از آنجا که در ساختار اقتصاد ایران، نرخ ارز به عنوان «لنگر انتظارات تورمی» عمل می‌کند، هرگونه شوک به جریان ورودی ارز، بلافاصله خود را در جهش‌های قیمتی دلار نشان می‌دهد. آمریکا محاسبه کرده بود با جهش نرخ ارز، محیط اقتصاد کلان ایران به‌شدت ناپایدار و غیرقابل پیش‌بینی خواهد شد. در چنین محیط متلاطمی، سرمایه‌گذاری مولد توجیه اقتصادی خود را از دست می‌دهد، چرا که ریسک‌های سیستماتیک بر بازدهی احتمالی غلبه می‌کنند. همزمان، هزینه‌های تولید به دلیل وابستگی به واردات مواد اولیه و واسطه‌ای رشد تصاعدی می‌یابد. نتیجه این فرآیند، افزایش سرعت گردش پول و هجوم نقدینگی به بازارهای سفته‌بازانه است که باعث کاهش هزینه فرصت فعالیت‌های نامولد می‌شود. آمریکا امید داشت با فعال شدن همزمان موتورهای تورم و رکود، ایران گرفتار یک «رکود تورمی» (Stagflation) بلندمدت و درمان‌ناپذیر شود. غایت این سناریو، تبدیل فشارهای معیشتی به نارضایتی‌های عمیق اجتماعی، بروز آشوب‌های خیابانی و در نهایت هل دادن ایران به داخل «تونل وحشت» جنگ داخلی و تجزیه ارضی بود تا ایران قدرتمند به سرزمینی سوخته و مستعمره بی‌اراده غرب تبدیل شود.
۲- پروژه انزوا و ایران‌هراسی: هدف دوم، مکمل هدف اقتصادی بود. آمریکا با امنیتی‌سازی پرونده هسته‌ای ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد، تلاش کرد هزینه همکاری با ایران را برای شرکای سنتی و همسایگان به‌شدت بالا ببرد. ایجاد یک فضای سنگین «ایران‌هراسی» در منطقه با هدف قطع پیوندهای تجاری و سیاسی تهران با محیط پیرامونی‌اش شکل گرفت تا ایران در جزیره‌ای از انزوا محصور شود و همسایگانش به جای تعامل، به سمت ائتلاف‌های عبری-عربی سوق داده شوند.
* بخش دوم: واقعیت‌های میدانی؛ شکست فاحش فشار حداکثری
اگرچه اقتصاد ایران در دهه ۹۰ شمسی به دلیل رویکرد خوشبینانه و غیرواقع‌بینانه دولت‌های یازدهم و دوازدهم آسیب‌های جدی دید؛ رویکردی که اقتصاد را «شرطی» کرد و تمام تخم‌مرغ‌ها را در سبد توافق با غرب چید و از توسعه پدافند غیرعامل اقتصادی (اقتصاد مقاومتی) غافل شد اما امروز شواهد غیرقابل انکاری از شکست استراتژی آمریکا وجود دارد.
الف- احیای درآمدهای نفتی و شکست محاصره ارزی: آمار و ارقام رسمی خط بطلانی بر آرزوی «صفر کردن صادرات نفت ایران» کشیده است. مطابق گزارش رسمی بانک مرکزی، درآمد ایران از محل صادرات نفت، گاز و میعانات گازی در سال ۱۴۰۳، در ادامه‌ روند صعودی که در دولت شهید رئیسی پایه‌گذاری شد، به 65.8 میلیارد دلار رسید. این بالاترین میزان درآمد ارزی نفتی در ۱۲ سال اخیر است.(نمودار ۱)
این جهش درآمدی نشان می‌دهد مکانیزم تحریم در هدف‌گذاری اول خود (ایجاد قحطی ارزی و فروپاشی تراز پرداخت‌ها) با شکست مفتضحانه‌ای روبه‌رو شده است. ایران توانسته است با خنثی‌سازی هوشمندانه تحریم‌ها و یافتن بازارهای جدید، جریان خون را به رگ‌های اقتصاد خود بازگرداند.
ب- بازگشت شرکا و شکست پروژه انزوا: در جبهه دوم نیز حصار تحریم‌ها شکسته شده است. کشورهای مختلف از چین به عنوان ابرقدرت اقتصادی شرق تا ترکیه به عنوان همسایه استراتژیک غربی، مجدداً به سبد خرید کامودیتی‌های انرژی ایران بازگشته‌اند. چین عملاً به بزرگ‌ترین خریدار نفت ایران تبدیل شده و تثبیت این روند نشان‌دهنده همسویی منافع پکن با تهران است. همزمان، وزیر انرژی ترکیه رسماً از برنامه‌ریزی برای واردات گاز ایران خبر داده که نشان‌دهنده نیاز مبرم همسایگان به منابع پایدار انرژی ایران است. (نمودار ۲)
علاوه بر این، تحولات پس از عملیات «توفان‌الاقصی» در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، معادلات امنیتی خلیج‌فارس را دگرگون کرد. کشورهای حاشیه خلیج فارس، از عربستان سعودی تا قطر و امارات عربی متحده، به این درک راهبردی رسیدند که امنیت منطقه تجزیه‌پذیر نیست. آنها دریافتند که امنیت ایران مترادف با امنیت کل خلیج‌فارس و تضمین‌کننده امنیت منابع مالی و مسیرهای ترانزیتی خودشان است. ترافیک دیپلماتیک و رفت‌وآمد مقامات سعودی به تهران در ۲ سال اخیر، گواهی روشن بر این مدعاست که پروژه ایران‌هراسی کارکرد خود را از دست داده و جای خود را به واقع‌گرایی سیاسی داده است.
* بخش سوم: ایران؛ هاب اقتصادی و امنیتی منطقه
شکست پروژه‌های آمریکا، فضایی تنفسی و فرصتی طلایی برای جمهوری اسلامی ایران فراهم کرده است تا از فاز «دفاع و بقا» وارد فاز «تثبیت و توسعه» شود. ایران امروز پتانسیل واقعی تبدیل شدن به هاب بزرگ انرژی و ترانزیت منطقه را دارد. این جایگاه اقتصادی، بهترین ضمانت برای امنیت ملی است، چرا که با گره زدن منافع اقتصادی همسایگان به زیرساخت‌های ایران، امنیت تهران مترادف با امنیت منطقه تعریف می‌شود و هرگونه تعرض به ایران، به معنای خودزنی برای کل منطقه خواهد بود.
کشورهای منطقه انگیزه‌های بسیار جدی برای این همکاری راهبردی دارند که بازی را به یک مدل «برد- برد» تبدیل می‌کند.
۱- تنوع‌بخشی به سبد واردات: کشورهای منطقه دریافته‌اند وابستگی صرف به آمریکا و هم‌پیمانانش، ریسک سیاسی بالایی دارد و همکاری با ایران تنوع و تاب‌آوری اقتصادی آنها را افزایش می‌دهد.
۲- جایابی در کریدورهای جدید: جهان در حال گذار از نظم تک‌قطبی است. کریدورهای ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی (کریدورهای شرقی - غربی و شمالی - جنوبی) در حال شکل‌گیری هستند تا با کریدور مخرب و ضد امنیتی «IMEC» (کریدور هند - خاورمیانه - اروپا که با محوریت اسرائیل طراحی شده بود) رقابت کنند. ایران در کریدورهای «یک کمربند – یک راه» و «شمال - جنوب« (INSTC)، نقش محوری و بی‌بدیل دارد. ایران به مثابه «گره اصلی» گراف ترانزیتی منطقه است و هیچ مسیری بدون حضور ایران، صرفه اقتصادی و امنیت پایدار نخواهد داشت. بنابراین، همکاری با ایران شرط لازم برای بقای اقتصادی همسایگان در نظم جدید است.
* بخش چهارم: نقشه راه دولت چهاردهم؛ از فرصت تا قدرت
دولت چهاردهم در شرایطی سکان اداره کشور را در دست گرفته که برخلاف دهه ۹۰، اهرم‌های قدرت ایران احیا شده و دست برتر با تهران است. برای بهره‌برداری حداکثری از این شرایط مطلوب و جانمایی ایران به عنوان محور نظم جدید، اقدامات زیر ضروری است:
۱- هدایت اعتبار به سمت پیشران‌های اقتصاد: نظام بانکی باید از بنگاه‌داری و سفته‌بازی فاصله گرفته و با ابزار «هدایت اعتبار»، نقدینگی را به سمت توسعه صنایع بالادستی و پایین‌دستی نفت و گاز پمپاژ کند. افزایش تولید و صادرات انرژی، قدرت چانه‌زنی سیاسی ایران را مستقیماً افزایش می‌دهد.
۲- دیپلماسی اقتصادی فعال و جذب سرمایه: تمرکز بر جذب سرمایه‌گذاران خارجی قابل اعتماد، بویژه از چین و روسیه که دارای منافع مشترک استراتژیک با ایران هستند، حیاتی است. تعریف پروژه‌های مشترک در قالب قراردادهای بلندمدت، پیوندهای اقتصادی را ناگسستنی می‌کند.
۳- تکمیل کریدورهای انرژی و ترانزیتی: توسعه کریدورهای نفتی استراتژیک نظیر خط لوله «نکا- جاسک» که یک بازی برد- برد راهبردی با روسیه است، باید در اولویت قرار گیرد. همچنین فعال‌سازی دیپلماسی گازی، از جمله سوآپ گاز با روسیه از مسیر ارمنستان یا بستر دریای خزر، می‌تواند تا حد قابل توجهی مساله افت فشار گاز در نیمه شمالی کشور را حل کند. تکمیل حلقه‌های مفقوده کریدور شمال - جنوب (INSTC) نیز سرعت و حجم ترانزیت کالا را جهش خواهد داد.
۴- اصلاح الگوی مصرف و رفع ناترازی انرژی: پاشنه آشیل ایران در این مسیر، مصرف بی‌رویه و اتلاف انرژی در داخل است. دولت باید با قاطعیت مانع اتلاف گاز و برق ارزان در صنایع غیربهره‌ور شود. از جمله این موارد عبارتند از:
- توقف فلرینگ: جمع‌آوری گازهای مشعل که در 8 سال حدود 32 میلیارد دلار ثروت ملی را دود می‌کند؛ باید با سرمایه‌گذاری فوری و جذب تکنولوژی متوقف شود.
- هدفمندی معافیت‌های مالیاتی: اعطای معافیت‌های مالیاتی چندده هزار میلیارد تومانی به شرکت‌های بزرگ فولادی و پتروشیمی که سودهای کلان دارند اما انرژی‌بر هستند توجیهی ندارد. دولت باید منابع حاصل از حذف این معافیت‌ها را در یک صندوق ملی تجمیع کرده و صرفاً جهت توسعه صنایع بالادستی و پایین‌دستی نفت و گاز و نیز بهینه‌سازی مصرف انرژی هزینه کند. جایگزینی میلیون‌ها بخاری گازی دودکش‌دار با راندمان پایین با سیستم‌های گرمایشی مدرن و با بهره‌وری بالا، می‌تواند بخش زیادی از ناترازی گاز در فصول سرد را برطرف کرده و گاز صرفه‌جویی شده را به چرخه صادرات یا خوراک پتروشیمی‌های با ارزش افزوده بالا بازگرداند.
* نتیجه‌گیری
آمریکا می‌خواست ایران را به عبرتی برای تاریخ تبدیل کند اما اکنون جمهوری اسلامی ایران با عبور از سخت‌ترین گردنه‌های تحریم، در آستانه جهشی بزرگ قرار دارد. «مقاومت فعال» جواب داده است. اکنون نوبت «دیپلماسی توسعه‌گرا» و «مدیریت جهادی» در داخل است تا با تکیه بر درآمدهای احیاشده و موقعیت ژئوپلیتیک ممتاز، ایران را به لنگرگاه ثبات و پیشرفت در غرب آسیا تبدیل کند.

ارسال نظر