فاطمه یوسفی: ماجرای ماراتن کیش که اخیرا برگزار شد، در نگاه اول یک خبر خوشحالکننده بود؛ ۵ هزار دونده، هوای مطبوع جزیره و یک رویداد بزرگ که میتوانست خون تازهای در رگهای گردشگری کمرمق این روزها بدواند اما همانطور که پیشبینی میشد، این جشن ورزشی خیلی زودتر از آنچه تصور میشد، به واسطه سوءمدیریتها و ناپختگیها به یک مناقشه تمامعیار فرهنگی و مدیریتی تبدیل شد. تصاویر منتشرشده از وضعیت پوشش برخی شرکتکنندگان و فضای حاکم بر مسابقه و مهمتر از آن تلاش عدهای برای انتشار گسترده این تصاویر به عنوان دهنکجی به ارزشهای فرهنگی و اجتماعی، تمام رویداد را به حاشیه برد و به جای آنکه موجب سلامت روان جامعه باشد، بیشتر باعث آشفتگی در احساس امنیت روانی جامعه شد.
اگر بخواهیم منصفانه و دقیق به ماجرا نگاه کنیم، تقلیل دادن این ماجرا به چند عکس نامناسب یا شیطنت رسانهای، پاک کردن صورتمساله است. آنچه در کیش رخ داد، شکست در مدیریت رویداد بود؛ شکستی که نشان میدهد سیستم مدیریتی دولت هنوز تکلیفش را با خودش در مختصات جدید اجتماعی روشن نکرده است.
* سردرگمی نهادی میان نیاز اجتماعی و وظیفه نظارتی
در شرایط کنونی و در کنار مشکلات و سوءمدیریتهایی که روح جامعه را آزرده، نشاط اجتماعی، امید و رویدادهای جمعی اهمیت زیادی پیدا میکنند. جامعه نیازمند نشاط است و دولت وظیفه دارد برای نشاط اجتماعی سیاستهایی را در نظر بگیرد و برنامههایی را اجرا کند اما از سوی دیگر هم دولت بر اساس چارچوبهای نهادی، وظیفه دارد از عفت عمومی و حریم اعتقادی و قانونی جامعه محافظت کند. تا اینجا همه چیز روشن است.
مشکل زمانی آغاز میشود که مدیران اجرایی یا درکی از این این الزامات ندارند یا اگر هم میخواهند این دو را با هم جمع کنند، ابزار و نقشهراهی برایش درنظر نمیگیرند. مقامات دولت ادعا میکنند در عرصه فرهنگی باید رو به روشهای جدید بیاوریم اما در عمل تنها راهکار جدیدشان «رهاسازی» است.
آنچه در ماراتن کیش مشاهده شد، دقیقاً محصول همین سرگیجه بود. نوعی خلأ سیاستی که در آن، مدیران نمیدانند چه چیزی را میخواهند و چگونه باید آن را اجرا کنند. نتیجه این میشود که رویداد برگزار میشود، از کنترل خارج میشود و نهایتاً وضعیت با ورود دستگاه قضایی کنترل میشود؛ در حالی که از ابتدا میشد رخداد را به گونهای مدیریت کرد که نیاز به این ورود نباشد.
اولین خشت کج در این دیوار، غرور مدیریتی و تعارض نهادی بود. مدیر مسابقه با اعتمادبهنفس در مصاحبهها میگوید «ما طبق ماده ۶۵ قانون احکام دائمی، منطقهای مستقل هستیم و نیازی به مجوز فدراسیون دوومیدانی نداریم!». ممکن است این حرف به لحاظ حقوقی جای بحث داشته باشد اما به لحاظ مدیریتی یک خودزنی آشکار است.
فدراسیونهای ورزشی، با همه نقدهایی که به آنها وارد است، حداقل یک کارکرد مهم دارند؛ آنها حافظه سازمانی ورزش کشورند. آنها باید متوجه باشند برگزاری مسابقه مختلط یا همزمان در یک مسیر، چه چالشهایی دارد، استاندارد لباس چیست و گلوگاههای نظارتی کجاست. منطقه آزاد کیش تصمیم میگیرد فدراسیون را دور بزند و بگوید «خودمان بلدیم» و با این کار عملاً خودش را از تجربه و نظارت تخصصی محروم کرده است. این استقلالطلبی اداری، شاید روی کاغذ جذاب باشد اما در کف خیابان، وقتی جمعیت ۵ هزار نفری به حرکت درمیآید، تبدیل به پاشنه آشیل میشود. اگر تعامل درستی با نهاد تخصصی وجود داشت، شاید بسیاری از این حفرههای نظارتی قبل از شروع مسابقه پر میشد.
پیوست فرهنگی کاغذپارهای برای بایگانی نیست!
سالهاست در کشور ما عبارت «پیوست فرهنگی» لقلقه زبان مدیران شده است. پیش از مسابقه، مسؤولان ورزش کیش با قاطعیت از رعایت پوشش و وجود پیوستهای فرهنگی و شرعی سخن گفتند اما سوال اینجاست که این پیوست فرهنگی دقیقاً چه بود؟ آیا صرفاً چند بنر توصیه به حجاب بود؟ یا چند بند در فرم ثبتنام که شرکتکننده تیک میزند و رد میشود؟
پیوست فرهنگی واقعی یعنی طراحی عملیات. یعنی پیشبینی اینکه اگر افرادی اعم از زن و مرد با پوشش نامناسب وارد خط استارت شدند، چه کسی، با چه لحنی و با چه ابزاری باید با او مواجه شود؟ آیا لباس مناسب (کاورهای بلند و استاندارد) آماده شده است؟ آیا نیروهای آموزشدیده برای تذکر محترمانه حضور دارند؟ یا قرار است در لحظه بروز مشکل، همه همدیگر را نگاه کنند و نهایتاً حراست وارد درگیری شود؟
پیوست فرهنگی به جای «اقدام» در حد «شعار» باقی مانده و عملاً به یک سپر کاغذی تبدیل شده که با نخستین باد حاشیه، پاره میشود. در ماراتن کیش، مشخص بود هیچ سناریوی عملیاتی برای مدیریت پوشش وجود نداشته و همه چیز به امید و آرزو و البته سوءاستفاده رسانهای واگذار شده بود.
شاید تلخترین بخش ماجرا، نحوه مواجهه مسؤولان با افکار عمومی بود. تصور کنید شهروند عادی نشسته و اخبار را رصد میکند. از یک طرف، روابط عمومی شرکت عمران و خدمات کیش بیانیه میدهد که هیچ حاشیه خاصی نداشتیم و همه چیز عالی و تحت نظارت شورای تأمین بود. از طرف دیگر، دادستانی وارد میشود، از هنجارشکنی و رفتارهای مغایر قانون میگوید، ۲ نفر از عوامل اصلی بازداشت میشوند و دستور ممنوعالکاری صادر میشود!
این تناقض، سم مهلک اعتماد عمومی است. این دوگانگی به مردم پیام میدهد که یا مسؤولان محلی درکی از واقعیت ندارند و در دنیای دیگری سیر میکنند، یا دارند به دوربین زل میزنند و واقعیت را انکار میکنند. مدیریت اقناعی در عصر ارتباطات یعنی شفافیت و پذیرش مسؤولیت. سیاست تکذیب و سکوت در حالی که عکسها فیلمها دست به دست میشود، بدترین استراتژی ممکن بود.
* اقتصاد گردشگری در تراز قانون
نمیتوان انکار کرد که مناطق آزاد ما، بویژه کیش، تشنه رویداد و گردشگرند. ورود ۵ هزار نفر یعنی پرواز، هتل، رستوران و خرید اما نگاه صرفاً بازاری به کیش، غفلت از یک واقعیت بزرگتر است؛ مناطق آزاد، ویترین نظام هستند. هر اتفاقی در این جزیره میافتد، ضریب رسانهای چندبرابری پیدا میکند.
رونق اقتصادی باید در چارچوب هویت فرهنگی و قانونی تعریف شود تا پایدار باشد؛ امری که در همه کشورها معمول است. این نوع اتفاقات، شاید در کوتاهمدت پولساز باشند اما در بلندمدت باعث میشوند نهادهای امنیتی و قضایی فیتیله سختگیری را آنقدر بالا بکشند که دیگر نه از تاک نشان بماند و نه از تاکنشان. مدیریت هوشمند یعنی کسب درآمد «در زمین قانون»، نه در رقابت با آن.
راهحل چیست؟ آیا باید دور ماراتن و ورزش همگانی و رخدادهایی از این دست را خط کشید؟ قطعاً نه. پاک کردن صورتمساله، راحتترین و البته غلطترین کار است. ما به رویکرد ایجابی نیاز داریم. ماجرای ماراتن کیش، زنگ هشداری بود که اگر شنیده نشود، هزینههای بیشتری تولید خواهد کرد. مساله توانایی نظام اداری کشور در مدیریت رخدادهای فرهنگی جمعی و نشاطآور است. اگر نهادهای دولتی نتوانند یک مسابقه دو یا رویدادی در این سطح را بدون جنجال رسانهای و ورود دستگاه قضا برگزار کنند، چگونه میتوانند مدعی باشند برای نسل جدید برنامه دارند؟
ورود دستگاه قضایی و برخورد با متخلفان، اگرچه لازم است و نقش «ترمز» را دارد اما جای «موتور» را نمیگیرد؛ موتور حرکت، تدبیر مدیران اجرایی است. اگر وزیر اقتصاد دستور بررسی داده، این بررسی نباید به چند توبیخ ختم شود. خروجی این ماجرا باید یک مدل مدیریتی باشد؛ مدلی که نشان دهد میتوان هم شاد بود، هم دوید، هم پول درآورد و هم به قانون و شرع احترام گذاشت. هر چیزی غیر از این، تکرار چرخه معیوب «غفلت، بحران، برخورد» خواهد بود.
کیش و مات در ماراتن ناتمام
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها