19/آذر/1404
|
23:54

فال حافِـــردوسی

تن از خوی پر آب و همه کام ز خاک
زبان گشته از تشنگی چاک چاک
تفسیر: 
ای صاحب فال! بیا، ببین چه بیتی برایت آورده‌ام. در خواب هم نمی‌دیدی کسی 10، ۱۱ قرن پیش، به همه مشکلات امروز یک‌جا در یک بیت اشاره کند. حالا چه می‌شود اگر آن یک نفر به جای حافظ، فردوسی باشد؟ همیشه شعبان (یعنی حافظ)، یک بار هم رمضان (یعنی فردوسی)! به ‌هر حال حافظ بنده خدا هم زندگی دارد؛ هم شاخه نبات و هم شرایط سیاسی و... اصلا شاید در برهه حساس کنونی زمان خودش بوده. 
پس ای صاحب فال! یا شاید بهتر است بگویم «خواهرم»! این‌جور که از بیت برمی‌آید، تو کسی جز یک مادر نیستی! 
چون صبح به بچه‌ها لباس گرم می‌پوشانی و عرق می‌کنند، عصر لباس معمولی می‌پوشانی و یخ می‌کنند؛ باز شب با لباس گرم بیرون‌شان می‌آوری و بُزلرز می‌زنند. آخرش هم بیست و چاری مریضند! 
پس مراقب خودت باش و با تن پر عرق بیرون نرو، که نچّایی! چون وسط مریض‌داری، اصلا وقت سر خاراندن هم نداری، چه برسد به مریض شدن. 
از آن طرف، با این هوای آلوده هم دهانت پر ز خاک است و هم روی میز و طاقچه‌هایت؛ چون یک چشمت به برنامه شاد برای بچه بزرگ‌تر است که یک‌دفعه به صندوقچه بازی‌های گوشی دستبرد نزند و یک چشمت به شادی فرزند کوچک‌تر است که دارد با خنده، لیوان آب‌آلبالویش را در کفش‌های جاکفشی خالی می‌کند!
پس اگر می‌توانی از این آلودگی فرار کنی، فرار کن. اگر هم در خانه می‌نشینی، به زمین و زمان فحش بده تا دلت خنک شود. البته حواست به سطح فحش‌هایت باشد که اگر یک وقت بچه‌ها یاد گرفتند و به عمه بزرگ پدرشان، وسط ختم عموی آخری تکرارش کردند؛ آبرویت به طور کامل نرود.
ولی در هر حال به خدا امیدوار باش و دعا کن که سال دیگر، مجبور نباشی همراه با نماز باران، نماز توفان هم بخوانی؛ چون با این کم‌آبی، به هر قطره آب دهانت برای گفتن: «خانوم‌تون تکلیف فرستاده»، «الان من سر کلاسم یا شما؟»، «باز که تو داری بازی می‌کنی!» و... نیاز داری!

ارسال نظر
پربیننده