23/آذر/1404
|
05:07
آمریکا و اسرائیل چگونه به ‌دنبال حذف حزب‌الله از ساختار قدرتند

خلع سلاح؛ اسم رمز تغییر لبنان

محمدعلی صمدی: بحث «خلع سلاح حزب‌الله» یک موضوع کهنه و نخ‌نما در لبنان است که عمر آن به بیش از ۳ دهه می‌رسد اما پس از پایان جنگ 66 روزه (نبرد پشتیبانی غزه)، رژیم صهیونیستی و آمریکا با این فرض که حزب‌الله در ضعیف‌ترین وضعیت خود طی ۲ دهه گذشته قرار دارد، تلاش‌های دامنه‌داری را برای تحقق این خواب و خیال قدیمی‌شان آغاز کردند. هر چند حوادث ۳ ماه گذشته در لبنان نشان داد فرض ضعیف شدن حزب‌الله منطبق بر واقعیت نیست و در بدبینانه‌ترین حالت، حزب‌الله هنوز از رقبا و دشمنان داخلی خود فاصله نجومی دارد اما محور آمریکایی‌ - ‌صهیونی در کنار متحدان مسیحی - سعودی‌اش در لبنان، بنای ناامیدی ندارد و همچنان فرآیندی را که آغاز کرده، با امید فراوان دنبال می‌کند. در ماه‌های اخیر، ماجرای «خلع سلاح حزب‌الله» از سطح یک مطالبه‌ سیاسی داخلی یا یک اهرم فشار اسرائیلی فراتر رفت. آنچه اسناد، شواهد و قرائن مختلف و مشهود نشان می‌دهد، شکل‌گیری پروژه‌ای چندلایه است که از واشنگتن تا پاریس و از بیروت تا تل‌آویو، برای بازطراحی ساختار قدرت، امنیت و اقتصاد لبنان در حال اجراست. این پروژه، بر خلاف ادعاهای ظاهری، تنها به جمع‌آوری سلاح حزب‌الله محدود نمی‌شود، بلکه می‌کوشد جغرافیای امنیتی لبنان، نقش ارتش، موقعیت سیاسی گروه‌ها و حتی اقتصاد مناطق شیعی را به‌ گونه‌ای بازآرایی کند که نتیجه‌ نهایی آن، حذف نقش حزب‌الله از معادله قدرت باشد؛ رویایی که بنا بود پس از عقب‌نشینی سوریه از لبنان (سال ۲۰۰۴) و مرتبه‌ای دیگر، بعد از ترور رفیق حریری (سال ۲۰۰۵) تعبیر شود اما با هوشمندی افسانه‌ای رهبران حزب‌الله، خصوصا شخص شهید «سیدحسن نصرالله»، همه رشته‌های محور آمریکایی-اسرائیلی-سعودی پنبه شد. برای درک شرایط جدید این پرونده قدیمی در لبنان، این نکات قابل توجه است.
الف- تغییر میدان نبرد از سلاح به اقتصاد و اجتماع
در نگاه واشنگتن و متحدان لبنانی‌اش، نبرد با حزب‌الله تنها از طریق فشار نظامی یا اجرای قطعنامه 1701 به نتیجه نمی‌رسد. به همین دلیل، بخشی از نیروهای داخلی همسو با آمریکا بویژه حزب «القوات» (دار و دسته قصاب جنگ داخلی لبنان «سمیر جعجع») و شبکه‌های نزدیک به «آنتوان صحناوی» (تاجر و یکی از ۵ بانکدار اصلی لبنانی که نقشی کلیدی در بحران مالی این کشور دارد) به سمت هدف‌گیری شالوده اقتصادی و اجتماعی حزب‌الله حرکت کرده‌اند. در این روایت، هر تاجر، بانک‌دار یا فعال اقتصادی که به ‌لحاظ طایفی «شیعه» باشد یا با نیروهای نزدیک به مقاومت کار کند یا حتی فقط با حزب‌الله خصومت نداشته باشد، به‌ عنوان «مسیر تأمین مالی حزب» معرفی و تلاش برای تحریم او آغاز می‌شود.
این جابه‌جایی از میدان نظامی به عرصه اجتماعی، پیام مهمی دارد: درک فعلی رقبای کف بر دهان حزب‌الله این است که کاهش نفوذ حزب‌الله، تنها با تضعیف بستر اجتماعی‌اش ممکن است. این در حقیقت یک جنگ ترکیبی علیه حزب‌الله و مقاومت لبنان است؛ جنگی که ابزارهای مالی، رسانه‌ای، امنیتی و حقوقی، جایگزین گلوله و تانک می‌شود.
ب- مهندسی مرزهای لبنان برای مهار حزب‌الله
اما پروژه در همین سطح متوقف نمی‌ماند. آنچه از شواهد دیپلماتیک برمی‌آید، تلاش جدی فرانسه و برخی کشورها برای اداره بین‌المللی مرزهای لبنان است، آن هم نه فقط مثل سابق شامل مرزهای جنوب، بلکه این بار مرز با سوریه نیز در دستور کار قرار گرفته است. تلاش عوامل مزبور این است که یک نیروی بین‌المللی جدید یا نسخه‌ای تغییریافته از یونيفل، به بهانه جلوگیری از تنش‌ها یا مبارزه با قاچاق سلاح، مامور شود بر کل مرزها از جنوب تا شرق و شمال لبنان نظارت کند. این طرح که با استقبال رژیم از گسترش نقش بریتانیا و ساخت برج‌های مراقبت مرزی همراه شده، در حقیقت تنها برای تحت نظارت و رصد قرار گرفتن خطوط ارتباطی حزب‌الله با سوریه خلق و دنبال می‌شود و تخیلی بودن آن تا به حدی است که حتی خود دولت تروریست‌های حاکم بر سوریه نیز در این زمینه هشدار داده حضور نیروهای خارجی در مرز، مستقیماً به تقابل با حزب‌الله منجر خواهد شد و پیامدهای اجتماعی سنگینی در مناطق مرزی دارد.
به این ترتیب، خلع سلاح حزب‌الله - آنطور که به صورت گسترده تبلیغ می‌شود - یک مطالبه داخلی نیست و هنوز هیچ مستندی ارائه نشده که نشان دهد چنین درخواستی از سوی اکثریت مردم لبنان، اعم از همه طوایف مذهبی پذیرفته شده باشد، بلکه هجمه‌ای چندملیتی برای تغییر بافت ژئوپلیتیک لبنان به منظور جداسازی یک قطعه بسیار مهم از پازل تاریخی مقاومت ضدصهیونیستی است.
پ- استفاده از «مکانیسم مذاکرات» برای ایجاد فشار ساختاری
اخیرا یک مذاکره‌کننده غیرنظامی به نام «سیمون کرم» از سوی دولت لبنان برای گفت‌وگو با رژیم صهیونیستی درباره مسائل نظامی معرفی شده است. این اتفاق در ظاهر یک اقدام دیپلماتیک به نظر می‌رسد اما با عنایت به اینکه جناب «کرم» سفیر سابق لبنان در آمریکا و از دیپلمات‌های ضدمقاومت نزدیک به دار و دسته جعجع است، ابعاد دیگری به ماجرا می‌بخشد. حضور این عنصر صرفا سیاسی در پرونده‌ای که نظامیان باید در آن میدان‌دار اصلی باشند، عملاً سازوکاری برای افزایش فشار بر ارتش لبنان است؛ ارتشی که تا امروز بشدت از نزدیک شدن به شرایطی که منجر به جنگ داخلی و تکرار تجربه تاریخی تجزیه ارتش شود، پرهیز کرده است. حال با عملکرد عناصری از قبیل سیمون کرم برای متعهد کردن ارتش به عملی کردن طرح «انحصار سلاح در شمال و جنوب رودخانه لیتانی» که پیشاپیش شکست آن مورد اطمینان است، فضایی ایجاد می‌شود که هر ناکامی ارتش لبنان در اجرای خواسته‌های آمریکا و اسرائیل، به‌ عنوان «ناتوانی دولت» معرفی شود. به موازات همین روند، محافل اسرائیلی علناً اعلام می‌کنند ارتش لبنان «توانایی کنترل حزب‌الله را ندارد» و معتقدند ادامه‌ تقویت حزب‌الله، نتیجه‌ «بی‌عملی بیروت» است. این پیام مستقیماً ارتش را هدف می‌گیرد و تلاش می‌کند فشار بین‌المللی را به سمت این ایده سوق دهد که خلع سلاح باید با ابزارهای سختگیرانه‌تر جلو برده شود. به عبارت دقیق‌تر، مذاکرات نه برای رسیدن به توافق، بلکه برای ساختن پرونده‌ای علیه دولت لبنان به کار گرفته می‌شود و تضعیف دولت لبنان، بهترین مجال برای تل‌آویو است که نفوذ و تاثیرگذاری بر لبنان را از طریق متحدان خود دنبال کند که کسانی نیستند جز امثال سمیر جعجع!
ت- ایجاد شکاف در نهادهای نظامی لبنان
در اسناد مربوط به فعالیت‌های لبنانی‌های نزدیک به حزب «القوات» در آمریکا تلاش نگران‌کننده‌ای دیده می‌شود؛ فشار برای اینکه واشنگتن، دولت لبنان را مجبور کند نهادهای امنیتی، گمرک، ارتش و پلیس را از «عناصر نزدیک به حزب‌الله» (یا حتی غیرمتخاصم با آن) پاکسازی کند. رسانه‌های صهیونی نیز همین مسیر را با ادعای «نفوذ حزب‌الله به داخل ارتش» تقویت می‌کنند تا بستر روانی کافی برای مداخله خارجی فراهم شود. این الگو شباهت عجیبی به ماجراهای سال‌های ۱۹۸۲ و ۱۹۸۳ دارد؛ زمانی که آمریکا تلاش کرد ساختار ارتش را مطابق پروژه سیاسی خود در پشتیبانی از رژیم صهیونیستی بازآرایی کند؛ اقدامی که نتیجه‌اش درگیری داخلی و تجزیه ارتش بود و هزینه‌های جانی و مالی سنگینی را به مردم لبنان تحمیل کرد. بازگرداندن مدل ۴۰ سال قبل به صحنه امروز لبنان، نشان‌دهنده‌ یک هدف اساسی است:
ساختن ارتشی که به‌ عنوان بازوی پروژه خلع سلاح حزب‌الله عمل کند، نه یک نهاد ملی بی‌طرف. آن هم بدون در نظر گرفتن تغییرات بنیادینی که در لبنان رخ داده است. دیگر نه لبنان و نه ارتش و نه طوایف و گروه‌های مسلح لبنان، شباهتی به آنچه 1982 و 1983 بودند، ندارند.
ث- یونيفل جدید؛ نیروی صلح یا ابزار کنترل داخلی؟
آخرین لایه پروژه، تغییر نقش یونيفل است. یونیفل (UNIFIL) نیروی حافظ صلح سازمان ملل در جنوب لبنان است که برای نظارت بر آتش‌بس، جلوگیری از درگیری میان لبنان و اسرائیل و کمک به ثبات منطقه پس از جنگ‌ 1978 تشکیل و در جنوب لبنان مستقر شد. در حالی که فرمانده یونيفل رسماً اعلام کرده هیچ شواهدی مبنی بر فعالیت مجدد حزب‌الله در جنوب رودخانه لیتانی وجود ندارد، برخی کشورهای غرب در شورای امنیت در پی آن هستند ماموریت یونيفل را با اختیارات گسترده‌تر تمدید کنند؛ اختیاراتی که شامل تفتیش منازل، ورود به املاک خصوصی، ایجاد ایست‌ بازرسی و اجرای مستقیم مقررات امنیتی می‌شود.
این تغییر، یونيفل را از یک نیروی ناظر، به ‌نیرو‌یی شبه‌انتظامی تبدیل می‌کند؛ اقدامی که عملاً حاکمیت لبنان را محدود می‌کند و بناست زمینه کنترل داخلی بر مناطق نزدیک به مقاومت را فراهم کند. هدف این طرح هم آشکار است: ایجاد فضای امنیتی خفقانی که تحرکات حزب‌الله را در داخل لبنان نیز محدود کند. البته رجوع به سوابق تاریخی نشان خواهد داد این طرح نیز چقدر امکان تحقق دارد و در نهایت آنکه پروژه خلع سلاح، پروژه تغییر لبنان است، نه مهار مقاومت اسلامی.
* فرجام
از مطالبی که بیان شد، می‌توان به این نتیجه واضح رسید: خلع سلاح حزب‌الله، در همان فرآیندی که اکنون توسط متحدان داخلی و خارجی آمریکا دنبال می‌شود، دیگر یک بحث «امنیتی» نیست، بلکه طرحی برای مهندسی دوباره لبنان است. در این طرح:
۱- ساختار سیاسی لبنان باید بازآرایی شود.
۲- مرزها باید بین‌المللی شود.
۳- ساختار ارتش باید بازتعریف شود.
۴- اقتصاد باید از پایه‌های اجتماعی مقاومت جدا شود.
۵- جامعه باید از طریق ابزارهای حقوقی، رسانه‌ای و مالی بازتنظیم شود. این پروژه در نظر دارد لبنان را از یک عضو تعیین‌کننده و بازیگر اصلی محور مقاومت، به سمت الگویی از دولت «فاقد قدرت مستقل»، متکی به ناظران خارجی و همسو با خواسته‌های آمریکا و اسرائیل سوق دهد. نتیجه‌ نهایی این مسیر، نه فقط گرفتن سلاح حزب‌الله، بلکه خروج مقاومت از ساختار قدرت لبنان و تغییر موازنه‌های تاریخی این کشور است. هر چند در پایان نباید فراموش کرد این قبیل طرح‌ها در نیم‌قرن گذشته لبنان بسیار آمده و رفته‌اند و لبنان بسادگی به دشمنان تاریخی خود سواری نمی‌دهد.

ارسال نظر
پربیننده