|
نگاهی به «ساعت ۶ صبح» دومین فیلم سینمایی مهران مدیری که همانند « ساعت 5عصر» یک تجربه ناموفق شد
ساعت ناخوش
گروه فرهنگ و هنر: مهران مدیری که اوایل دهه 70 با مجموعه تلویزیونی «ساعت خوش» احوال خوش و رضایت را به خانوادهها و مردم هدیه میداد، حالا با گذشت ۳ دهه و حضور در 15 فیلم سینمایی، 29 برنامه تلویزیونی و 18 اثر نمایش خانگی و کسب تجربه در انواع و اقسام حرفهها از بازیگری، نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی تا اجرا، طراحی صحنه و لباس، بازیگردانی، خوانندگی و صداپیشگی، حالا به ساخت دومین فیلم سینمایی خود در اواخر پنجمین دهه از زندگیاش رسیده اما نتیجه نه خوشحالی و خوش احوالی، بلکه ناخوشی و نارضایتی مخاطبان است.
فروش 6 میلیاردی «ساعت ۶ صبح» در مدت یک ماه و قرار گرفتن در رتبه دوازدهم پرفروشترین فیلمهای سال، پایینتر از «ایلیا؛ جستوجوی قهرمان» مربوط به سینمای کودک و نوجوان، مهمترین و روشنترین گواه برای ادعای ناخوشی و ناخشنودی از فیلم و فیلمسازی است که زمانی به «سلطان کمدی» ایران معروف بود و پایان سریالهای 90 شبیاش به کابوسی برای مخاطبان و شروع پخش سریال جدید به آرزویی برای طرفدارانش بدل شده بود. حالا چه میشود که آقای کمدین اینگونه مسیر افول و نزول را پیش میگیرد و تا این حد شکستخورده و ناامیدکننده فیلم میسازد، دلایل متعددی دارد که در ادامه به آنها اشاره میشود.
مشکل اصلی مدیری در حال حاضر تنوع و تکثر کارهایی است که انجام میدهد به طوری که عدم تمرکز در این آثار به روشنی قابل دریافت و به پاشنه آشیل آثارش بدل شده است. از یک سو درگیر تاکشو و رئالیتیشوهاست و از طرف دیگر مشغول سریال و فیلمسازی است و در کنار اینها انواع و اقسام مراودات تجاری را با شرکتهای تبلیغاتی انجام میدهد تا ابوالمشاغل سینما در سالهای اخیر کسی جز مهران مدیری، کارگردان و کمدین سینما و تلویزیون نباشد.
مساله دیگر مبتلابه در ۲ فیلم اخیر مهران مدیری این است که این آثار به نوعی خارج از مدیوم همیشگی و تسلط وی کار شده است. مدیوم مدیری، طنز و کمدی است، در حالی که این آثار در گونه فانتزیهای اجتماعی ساخته شدهاند و قصد دارند دغدغهمند و پرمحتوا جلوه کنند، آن هم در شرایطی که در حد همان قصه باقی میمانند و به مرحله عمل نمیرسند و نتیجه میشود فیلمی ضعیــف که باعث ملال عمــــده تماشاگران میشود.
عباس رافعی، کارگردان فیلمهایی همچون «فصل فراموشی فریبا» و «غیبت موجه» که نامش به عنوان یکی از فیلمنامهنویسان فیلم «ساعت ۶ صبح» مطرح است، در زمینه همکاری با مدیری توضیح داده است: «فیلمنامهای را نوشته بودم به نام «بنبست» که قرار بود خودم آن را کارگردانی کنم ولی آن را به آقای مدیری واگذار کردم. این فیلمنامه پس از بازنویسی و اعمال تغییراتی توسط مهران مدیری برای گرفتن پروانه ساخت، به «ساعت ۶ صبح» تغییر نام یافت».
بازیگران و عوامل فیلم «ساعت ۶ صبح» عبارتند از: نویسنده و کارگردان: مهران مدیری، تهیهکننده: علی اوجی، سرپرست گروه کارگردانی و مدیر برنامهریزی: پوپک مظفری، مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی، نورپرداز: پویا اقبالی، مدیر صدابرداری: محمود خرسند، طراح صحنه: مهران مدیری، مدیر اجرایی: پیمان قانع، طراح لباس: گلاره دربندی، طراح گریم: ریحانه عادلنژاد، تدوین: امیر ادیبپرور، جلوههای ویژه: فرید ناظرفصیحی، طراح پوستر و تبلیغات: روژان ایرجی، مدیر تولید: محمد حیدرقلی، منشی صحنه: سارا عبداللهی، مدیر روابط عمومی: وفا ملکزاده و عکاس: فاطمه تقوی.
فیلم با در آغوش گرفتن مادر و دختری شروع میشود که بعدتر میفهمیم دختر این خانواده 4 نفره یعنی سارا، قرار است برای ادامه تحصیل به تورنتو برود و به عبارتی این شام آخری است که سارا به همراه پدر، مادر و برادرش میخورد. اجرای این بخش به عنوان ورودیه داستان و معرفی شخصیتهای اصلی فیلم، بشدت تحت تاثیر کارگردانی مدیری در برخی آثار گذشتهاش است؛ فضایی بشدت اغراقآمیز، نامفهوم و حتی لوس که قرار است خیلی زود وارد بحران اصلی داستان شویم. در مبهم و پا در هوا بودن این ورودیه همین بس که مهمترین تصمیم سارا یعنی حضور در میهمانی دوستانه در شبی که چند ساعت بعد پرواز مهمی دارد و زندگیاش وابسته به آن است، غیرقابل هضم است. سارا بعد از تعللی چند ثانیهای و بدون ممانعت خانواده تصمیم میگیرد ریسک بزرگی کند و برای اینکه روی دوستان خود را زمین نیندازد، به میهمانه شبانه آن هم در فاصله چند ساعت به پروازش برود.
در مسیر حرکت از خانه به میهمانی فریبا و پیمان، نیما به سارا زنگ میزند. گویا نیما نامزد یا خواستگار ساراست و به او خبر میدهد در هواپیما همسفر او تا کانادا خواهد بود. اینکه نیما کیست؟ چرا باید با سارا همسفر شود و از همه مهمتر چرا به یک باره از مسیر داستان محو میشود و حضور و عدم حضور او چه تاثیری در پیشبرد داستان میگذارد، تداعیکننده فیلمفارسیهایی است که تنها موقعیتها و کاراکترها را در مسیر درام طراحی و تعبیه میکردند و اهمیت زیادی به کارکرد دراماتیک آن نداشتند. گویی در فیلم «ساعت ۶ صبح» از این جنس موقعیتها و شخصیتها کم نداریم و قرار است با اتفاقاتی روبهرو شویم که بدون کارکرد قصهگویی تنها به خاطر خالی نبودن عریضه و نیفتادن ریتم فیلم تعبیه شدهاند: کاشتهای بینتیجه!
فصل میهمانی یکی از طولانیترین بخشهای فیلم است که قرار است مضامین مهمی را روایت کند. نقد طبقه مرفه اجتماعی، مشکلات مسکن طبقه متوسط و حتی ثروتمند در کنار طعنه و کنایه به نوع معاشرت، سرگرمیها و دغدغههای این طبقه همانند آن چیزی است که مدیری به طور مبسوط در سریال «دراکولا» مطرح کرده بود به طوری که یکی از جدیترین نقدهای طبقه لاکچری در سینما و تلویزیون ایران به آثار مهران مدیری مربوط میشود. در «ساعت ۶ صبح» همان رویکرد انتقادی به طبقه مرفه و لاکچری در ابعاد کوچکتر و سادهتر اعمال میشود و دستاورد تازهای برای مدیری در مقام فیلمساز به شمار نمیآید.
در ادامه شاهد حضور پلیس در میهمانی و دستگیرکردن تمام اهالی خانه جز سارا هستیم تا انتقادیترین بخش فیلم «ساعت ۶ صبح» در اینجا رقم بخورد. مدیری و رافعی در مقام کارگردان و نویسنده به نقد عملکرد پلیس به عنوان یکی از ارگانهای با اهمیت جامعه میپردازند تا فیلمشان از رنگ و بوی سیاسی - اجتماعی تهی نشود و فیلم انتقادی به تماشاگر نشان داده باشند. اینکه چرا پلیس به خلوت نه چندان پرسر و صدای این افراد ورود میکند، گزارشهای مردمی عنوان میشود اما در واقع برخی ناهنجاریهای فرهنگی به عنوان اصلیترین جرم و اشتباه این افراد مطرح میشود؛ موضوعی که به نظر میرسد دیگر مابهازای بیرونی ندارد. سالهاست که پلیس به صرف برگزاری یک دورهمی بیسر و صدا به مسأله ورود نمیکند و اساسا در این مقطع از فیلم شاهد یک روایت غیرواقعی هستیم. در این میان، پنهان شدن سارا در کانال کولر آبی از آن تمهیداتی است که بیش از آنکه هوشمندانه و خلاقانه باشد، کمدی و سطحی از آب درآمده، چرا که هزار و یک راه دیگر برای مواجهه با پلیس و همچنین پنهان شدن وجود داشته اما فیلمنامهنویس سراغ کانال کولر رفته است!
در ادامه شاهد یکی از محیرالعقولترین بخشهای فیلم هستیم؛ جایی که میتوان آن را به مثابه فیل هوا کردن مدیری برشمرد؛ صحنهای که فیلم مهم و ماندگار «آژانس شیشهای» را یادآوری میکند اما چه یادآوری مضحکی! برادر سارا پس از یک اقدام خیلی ظریف در مواجهه با همسایهها چهرهای خشن را تداعی میکند، این در حالی است که مهمترین اکت او از ابتدای فیلم آشپزی کردن برای خانواده بوده است! حالا تصور کنید برادر سارا با چنین پیشینهای همان کاری را میکند که حاج کاظم در «آژانس شیشهای» برای حمایت از عباس انجام میدهد و با گرفتن اسلحه پلیس، اقدام به گروگانگیری مسلحانه میکند! سارا در اینجا کارکردی شبیه عباس دارد اما میان شخصیت عمیق و باورپذیر کاظم در آن فیلم تا برادر سارا در این فیلم چقدر فاصله وجود دارد. مخاطب چرا باید باور کند چنین شخصیتی با چنین پیشینهای که تنها اکت او دعوا با همسایهها و نوعی لاتبازی بوده، قدرت رویارویی با پلیس و جرأت گرفتن اسلحه آنها را دارد. همانند آن فیلم در ۳ یا 4 مرحله چند پلیس و نیروی امنیتی وارد داستان میشوند و در نهایت مهران مدیری (سلحشور فیلم آژانس) با همان الگو و شمایل، موفق به رتق و فتق امور میشود.
حضور فرشتهگونه و قهرمانانه مهران مدیری در پایان فیلم با آن ادا و اصولهای همیشگی، خونسردی و کاریزماتیکنمایی، فیلم «ساعت 5 عصر» همین کارگردان را یادآوری میکند که در آنجا نیز مدیری در نقش ناجی و قهرمان ظاهر میشود و مشکلات تلنبارشده و لاینحل را حل میکند، در حالی که در عمل مسأله اصلی که پرواز سارا است حل نمیشود.
فیلم ساعت 6 صبح یک تلاش ناکام برای ارائه یک تصویر و همینطور ارائه راهحل برای یک انگاره ذهنی در بخشی از جامعه است ولی مانند «ساعت 5 عصر» تبدیل به تجربه ناموفق مدیری شده است. به نظر میرسد ژانر مدیری همان ژانر کمدی است و آثار رئالیستی وی از جمله «ساعت 5 عصر» و «ساعت 6 صبح» نتوانستند آنچنان که باید و شاید انتظار مخاطب را از فردی که زمانی به سلطان کمدی ایران معروف بود، برآورده کنند.
ارسال به دوستان
هدف قرار دادن دستگاه اطلاعات نظامی رژیمصهیونیستی توسط حزبالله به منزله ارتقای راهبرد مقاومت علیه دشمن است
ماجرای 8200
عصر روز یکشنبه و تنها ساعاتی پس از عملیات روز اربعین توسط حزبالله لبنان در پاسخ به ترور فواد شکر به دست ارتش اسرائیل، سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان هدف نظامی خاص این عملیات انتقامی را واحد 8200 ارتش اسرائیل در نزدیکی تلآویو اعلام کرد. طبق سخنان دبیرکل حزبالله لبنان، پس از شلیک 340 فروند راکت کاتیوشا، پهپادهایی از بقاع به سوی پایگاههای ارتش اسرائیل حرکت کرده و مهمترین هدف آنها پایگاه گلیلوت متعلق به یگان اطلاعات ارتش اسرائیل موسوم به امان بود. این بازوی اطلاعاتی ارتش اسرائیل قبل از تاسیس اسرائیل در روز نکبت و زمانی که هنوز فلسطین تحت قیمومیت انگلستان قرار داشت تحت عنوان هاگانا و به عنوان بازوی نظامی آژانس ملی یهود متولد شد، سپس شاخه اطلاعات و ضداطلاعات آن به نام شای تاسیس شد تا مسؤولیت شنود ارتباطات پلیس و ارتش انگلیس با فرماندهان و مسؤولان فلسطینی را بر عهده گیرد. این شاخه پس از سال 1948 به واحد اطلاعات ارتش اسرائیل تبدیل شد و به امان تغییر نام داد. در طول جنگهای اعراب و اسرائیل این واحد چند بار تغییر نام داد و در طول تجاوزات ارتش اسرائیل به همسایگان فلسطین اشغالی مسؤولیت شنود مکالمات رادیویی و تلگرافی ارتش کشورهای مصر، سوریه و اردن را بر عهده داشت. این واحد ارتش اسرائیل از سال 1952 به پایگاه گلیلوت در شمال شرق تلآویو منتقل شد و از آنجا اقدام به شنود مکالمات ارتش کشورهای منطقه کرد. این واحد که پس از نیروی هوایی ارتش تهاجمی و متجاوز اسرائیل بزرگترین واحد به حساب میآید، نیروهای خود را از بین نوجوانان و جوانان صهیونیست علاقهمند و متخصص در حوزه فناوری ارتباطات انتخاب میکند. اهمیت این واحد برای رژیم صهیونیستی به حدی است که در تمام عملیاتهای خرابکارانه و تروریستی خارج از خاک فلسطین اشغالی مشارکت دارد و کارشناسان امنیت سایبری آن را همرده آژانس امنیت ملی آمریکا و از بزرگترین سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی جهان میدانند. از جمله اهداف این واحد از ارتش اسرائیل شنود، رمزگشایی از کدهای رایانهای، جنگ و دفاع سایبری، ساخت انواع بدافزارها و هر آن چیزی است که در حوزه جاسوسی و جمعآوری اطلاعات یا ضربه زدن به سایر کشورها با استفاده از تجهیزات فنی امکان دارد. به عبارتی دیگر این سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در کنار سازمان اطلاعات خارجی رژیم یعنی موساد و سازمان اطلاعات داخلی اسرائیل (شینبت) به عنوان بازوی شنود و اطلاعات ارتش اسرائیل عمل میکند و با ساخت بدافزارها، عملیات روانی در فضای مجازی، شنود مکالمات تلفنی و سایر اقدامات جاسوسی را انجام میدهد. جمعآوری اطلاعات مورد نیاز برای ترور فرماندهان مقاومت از طریق بدافزارهای ساخت شرکتهای زیرمجموعه واحد 8200 از جمله اقدامات تروریستی این واحد ارتش صهیونیستی است. از جنجالیترین عملیاتهای این واحد انتشار ویروس استاکس نت در تاسیسات هستهای ایران بود که در کتاب جاسوسی علیه آرماگدون به همکاری این واحد با آژانس امنیت ملی آمریکا در این اقدام خرابکارانه اشاره شده است. البته این تنها اقدام خرابکارانه واحد 8200 علیه ایران نبوده و در جریان ناآرامیهای 1401 اپلیکیشن ویز که ارتباط محکمی با این واحد دارد با هدایت ترافیک خودرویی به سمت مراکز تجمع و شلوغ قصد ضریب دادن به ناآرامیها و اغتشاشات را داشت. این سرویس جاسوسی و خرابکاری ارتش اسرائیل در جنگها و عملیاتهای مهمی دخیل بوده و شکستهای سنگینی را نیز متحمل شده است. از جمله مهمترین آنها شکست سنگین سال 1973 یا جنگ یوم کیپور است. واحد 8200 ارتش صهیونیستی که از پیروزیها و اشراف بالای اطلاعاتی به واسطه شنود خطوط مکالماتی ارتش کشورهای مصر، سوریه و اردن سرمست و مغرور شده بود در تشخیص تحرکات نظامی این ۳ کشور در اطراف مرز سرزمینهای اشغالی ناکام ماند و در عملیاتی غافلگیرانه که به یوم کیپور معروف شد متحمل شکست سنگینی شد. این شکست سنگین اطلاعاتی 50 سال بعد بار دیگر در ۷ اکتبر سال گذشته میلادی و طی عملیات توفان الاقصی برای این واحد ارتش اسرائیل و سایر سازمانهای امنیتی رژیم رقم خورد و این بار یک گروه فلسطینی موفق به شکست سرویس اطلاعاتی و جاسوسی پرمدعای رژیم صهیونیستی شد. سرلشکر آهارون هالیوا، رئیس اطلاعات نظامی اسرائیل که از 5 اکتبر سال گذشته به عنوان فرمانده امان منصوب شده بود پس از گذشت 200 روز از جنگ غزه به عنوان نخستین فرمانده رده بالای ارتش اسرائیل مسؤولیت شکست اطلاعاتی خود را در روز 7 اکتبر پذیرفت و استعفا داد؛ اقدامی که منجر به استعفای چند نفر دیگر از فرماندهان اطلاعاتی و نظامی ارتش رژیم صهیونیستی شد. اکنون و پس از گذشت بیش از 10 ماه از جنگ غزه بار دیگر با هدف قرار گرفتن پایگاه گلیلوت توسط حزبالله لبنان ضربه سخت دیگری به بازوی شنود و جاسوسی ارتش رژیم صهیونیستی وارد شد. حمله هدفمند حزبالله لبنان به قلب شنود ارتش رژیم صهیونیستی پیغامی به چند ماه ترور فرماندهان مقاومت با هدایت واحد 8200 بود؛ اقدامی که در پاسخ به ترور فواد شکر و بیخ گوش تلآویو انجام شد. عملیات اربعین حزبالله به نحوی معادلات جبهه شمال را تغییر داد و از این به بعد رویکرد جنگ فرسایشی به استراتژی حمله به چشم و گوش ماشین ترور اسرائیل تغییر خواهد کرد. ارسال به دوستان
یادداشت روز
دعوا بر سر نخواستن رادیکالهای اصلاحات
علیمحمد هنرمند: روز گذشته نامه انتقادی عباس عبدی خطاب به محمد خاتمی در نقد مشی سیاسی رادیکال طیفهایی از جریان اصلاحات منتشر شد؛ متنی که سرگشاده بودن آن به گفته نویسنده ناشی از عمومی بودن صورت مساله مورد انتقاد است. عبدی در این نامه غالب شدن «زبان رادیکال و مبارزهجویانه» در «جریان رسمی اصلاحات»، «فقدان رویکرد تحلیلی موثر»، مبتلا شدن به «رویشهای اندک و ریزشهای فراوان» و احتمال «میرایی» این جریان را در دورهای که نویسنده آن را دوره وفاق توصیف کرده، شرایطی نگرانکننده برای آینده اصلاحطلبان خوانده است. با این حال در فرامتن این نامه نخستین مساله قابل تامل مخاطب قرار دادن رئیس دولت اصلاحات آن هم به شکل سرگشاده و عمومی است. این مساله از آن جهت مهم به نظر میرسد که اصلاحطلبان اساسا خاتمی را به عنوان مرجعی فصلالخطاب در تشکیلات خود به حساب میآورند. در چنین شرایطی نگارش این متن را میتوان به عنوان یک انتظار برای اتخاذ موضع از سوی خاتمی دانست. دومین پرسشی که درباره این نامه مطرح میشود، شناسایی طیف یا اشخاصی است که عباس عبدی (فعال نه چندان معتدل اصلاحات) را وادار به مرزبندی با آن نیروهای رادیکال کرده است. هرچند عبدی به طور مشخص نیروهای مورد انتقاد خود را مشخص نکرده است اما با شاخصهایی که در این نامه ارائه داده، میتوان احزاب رادیکال اصلاحطلب همانند اتحاد ملت ایران و چهرههایی همچون مصطفی تاجزاده را موضوع این نامه دانست؛ چنانکه در بخشی از این نامه آمده است: «چارچوب تحلیلی این افراد بیش از آنکه معطوف به آینده باشد، اسیر چارچوبهای گذشته است؛ تحلیلهایی که معطوف به شخصیت و روانشناسی افراد است (اغلب هم نادرست است) و به ساختارها و عوامل اجتماعی توجهی ندارد؛ تحلیلهایی که در خدمت سیاست مبارزه است و نه در خدمت فهم واقعیت. شجاعت تصمیمگیری را در زندان رفتن و روی یک موضع ایستادن و مبارزه میداند، نه انعطافپذیری و پیشبرد امور و خیر عمومی». یا در قسمت دیگری از این نامه در توصیف این جریان اشاره شده: «ترکیب جبههای که محصول جریان ۱۳۸۸ است، نمیتواند در دوران وفاق کارایی داشته باشد. تفاوت هوای سیاسی این ۲ دوره زمانی، بیش از تفاوت هوای زیستی میان زمستان منهای ۱۰ درجه با تابستان ۵۰ درجه است. متاسفانه برخی دوستان در سال ۱۳۸۸ منجمد شدهاند و هنوز در پی حل مسائل ناشی از آن اتفاقات از طریقی ثابت و تکراری و البته ناموفق هستند». سومین مسالهای که درباره این نامه میتوان به آن توجه داشت، زمان نگارش آن است. عمدتا اصلاحطلبان در فضای پس از پیروزی در یک انتخابات سعی میکنند با مستتر کردن اختلافات درونی خود، چهره یک تشکیلات منسجم و کارآمد را از خود نشان دهند. از این جهت نگارش چنین نامهای در کمتر از 2 ماه پس از پیروزی مسعود پزشکیان در چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، نوعی خرق عادت حزبی به حساب میآید؛ خرق عادتی که پیش از هر چیز برآمده از فضای منحصر به فرد دولت منتخب است؛ دولتی که از سویی شکنندهترین پیروزی در ادوار انتخابات ریاستجمهوری را تجربه کرد و از سوی دیگر کمترین نصاب رای در میان واجدان شرایط مشارکت در انتخابات را داشته است. در این فضا دوری جستن از مشی رادیکال و در دستور کار قرار دادن رویهای که پزشکیان آن را «وفاق ملی» میخواند، باعث شده احتمال طغیان بخشی از چهرههای شناسنامهدار اصلاحات علیه دولتی که با حمایت رسمی اصلاحطلبان وارد انتخابات شد، افزایش یابد. از همین رو اتخاذ چنین موضعی از سوی عبدی را که تا چندماه پیش همسویی حداکثری با رادیکالها داشت، باید تلاش برای نجات پزشکیان از میدان مینی دانست که رادیکالها به آن رغبت دارند. عبدی هم بخوبی نسبت به شکننده بودن وضعیت دولت چهاردهم آگاه است و هم مسیری که امکان به قدرت بازگشتن اصلاحطلبان را فراهم کرد میشناسد. از سوی دیگر انتخابات اخیر نشان داد همسویی 2 سال گذشته اصلاحطلبان با جریانهای فاقد اصول و برانداز نتوانسته چیزی به سبد رای این جریان بیفزاید. از همین رو بازی در چارچوب قانون و دوری از رادیکالیسم کور و ساختارشکن را امنترین نسخه برای صیانت از فرصتهای گشوده شده برای اصلاحطلبان میبینند. سرگردانی میان بازی «در قدرت» یا «بر قدرت» باعث شده اصلاحطلبان در برهههایی کمترین شاخص افتراقی را با براندازان برای خود تعریف کنند. آنچنان که در فضای بعد از سال 96 چهرههایی مانند تاجزاده علم عدم مشارکت سیاسی را به دست گرفته و با هرگونه ورودی به میدان رقابتهای سیاسی مخالفت کردند. پیروزی نابهنگام پزشکیان در انتخابات تیرماه اما باعث شد اصلاحطلبان بار دیگر بزرگترین قوه کشور یعنی قوه مجریه را فتح کنند. عبدی بخوبی میداند این دستاورد حداکثری ثمره کدام رویکرد بوده و متقابلا رویکرد تحریمی و رادیکال چگونه باعث بلاموضوعی این جریان در سپهر سیاسی کشور شده است. از همین جهت طبیعی است لزوم مرزبندی با همقطاران رادیکال خود را در فضای علنی طرح کند.
ارسال به دوستان
ایران بر پشتیبانی از شروط مقاومت فلسطین در مذاکرات آتشبس تأکید کرد
حمایت از موضع حماس
تأکید حماس بر آتشبس دائم و عقبنشینی اسرائیل از محور فیلادلفی
رئیسجمهور اسلامی ایران بعدازظهر دیروز میزبان نخستوزیر و وزیر خارجه قطر بود. مسعود پزشکیان در دیدار با شیخ محمد آلثانی، سطح روابط سیاسی 2 کشور را ممتاز توصیف و بر ضرورت ارتقای سطح روابط 2 کشور در سایر عرصهها متناسب با این روابط تاکید کرد. رئیسجمهور در این دیدار ابراز امیدواری کرد کشورهای اسلامی و همه کشورهای دیگر که به چارچوبها و قوانین بینالمللی پایبندی دارند، در کنار هم ایستاده و با اقدام مشترک بتوانند حامیان رژیم صهیونیستی را وادار به مهار این رژیم و متوقف کردن جنایات و نسلکشی در غزه کنند. او با قدردانی از تلاشهای قطر برای برقراری آتشبس در غزه افزود: «در غزه هر ساعت و دقیقه حقوق انسانی و همه قواعد حقوقی بینالمللی نقض میشود اما کشورهای مدعی دفاع از حقوق بشر که گاهی برای محاکمه یک فرد، فریاد سر میدهند، در برابر این جنایات نهتنها سکوت میکنند که حتی از بانی این جنایات و نسلکشی حمایت نیز میکنند». نخستوزیر قطر نیز با انتقاد از مواضع متناقض جامعه جهانی و مدعیان حقوق بشر نسبت به قربانی و جنایتکار در غزه، اعلام کرد کشورش به تلاشهای خود برای تحقق آتشبس در غزه ادامه خواهد داد و در این زمینه روی نقشآفرینی سازنده جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر همواره حکیم و مسؤول حساب میکند. شیخ محمد آلثانی با قدردانی از چشمانداز و رویکرد مثبت پزشکیان نسبت به مسائل موجود منطقهای و بینالمللی، آمادگی کشورش برای همکاری با کشورمان در پیشبرد این رویکرد در عرصههای دوجانبه، منطقهای و بینالمللی را اعلام کرد.
پیش از این دیدار، وزیر خارجه قطر با وزیر خارجه کشورمان دیدار کرد. او نخستین وزیر امور خارجهای است که پس از تصدی وزارت خارجه توسط عراقچی به تهران سفر کرد. وزیر امور خارجه کشورمان در دیدار همتای قطری خود با اشاره به مذاکرات آتشبس در غزه و نقش دوحه در این مذاکرات تاکید کرد: «ایران از هرگونه توافقی که دوستان ما در مقاومت فلسطین و حماس بپذیرند، حمایت خواهد کرد». شیخ محمد بن عبد الرحمن آلثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه قطر که در راس هیاتی دیپلماتیک به تهران سفر کرده، در دیدار با عباس عراقچی درباره روند توسعه و گسترش روابط بین تهران و دوحه در عرصههای مختلف، همچنین موضوعات مورد اهتمام مشترک در عرصه منطقهای تبادل نظر کرد. وی گزارشی از تحرک دیپلماتیک کشورش درباره توقف جنگ و برقراری آتشبس در غزه ارائه کرد و با یادآوری روند مشورتهای انجام شده بین طرفین گفت: «خواستار تداوم رایزنیها درباره توقف جنگ و برقراری آتشبس غزه در راستای کمک به تامین ثبات و امنیت در منطقه و کمک به مردم فلسطین هستیم». طرفین با تجلیل از شهیدان رئیسی و امیرعبداللهیان و مرور تلاشهای انجام شده برای توسعه روابط، بر اهتمام ویژه خود برای پیگیری و اجرای توافقات شکل گرفته تاکید کردند.
ارسال به دوستان
یادداشت
عیب و هنر وفاق
محسن ردادی: با تایید مجلس شورای اسلامی تمام وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم وزیر شدند و این موضوع در چند دهه اخیر بیسابقه بود. رئیسجمهور و رئیس مجلس این رخداد را گام دوم وفاق نامیدند و فعالان سیاسی به همکاری میان دولت و مجلس، بهرغم تفاوتهای سیاسی، امیدوار شدند.
در این یادداشت، ابتدا به ضرورتهای وفاق میپردازم و سپس مخاطرات آن را بررسی میکنم.
لازم به یادآوری نیست که کشورمان یک دهه توقف اقتصادی، با رشد منفی را پشت سر گذاشته است و این موضوع وضعیت معیشت را برای مردم بسیار دشوار کرده است. دهه 90، تمام انرژی کشور صرف مباحثات سیاسی بر سر فواید و زیانهای برجام، افایتیاف و... شد و در نهایت، دولتمردان توافقی را امضا کردند که آشکارا دستاوردش هیچ بود و تعهدات و هزینههای بسیاری برای مردم داشت. دولت شهید رئیسی بدون برجام و با تکیه بر نیروهای داخلی توانست رشد و توسعه را میسر کند و البته این مسیر ناتمام ماند. اکنون هیچ موضوعی فوریتر از توسعه و رشد اقتصادی به نظر نمیرسد.
برای توسعه لازم است تمام نیروهای داخلی با هم همسو شوند و برای رسیدن به اهداف توسعه تلاش کنند. تنشهای سیاسی منجر به فرسودگی کارگزاران و اتلاف توانها میشود. اینجاست که «وفاق» به عنوان راهحلی برای همسو کردن نیروها اهمیت پیدا میکند. وفاق، مسالمتآمیزترین روش برای همافزایی کارگزاران و سیاستمداران در جهت توسعه است.
کشورهایی که مسیر توسعه را طی کردهاند، حتما در دورهای، تنشهای سیاسی را با ابزارهای گوناگون مهار کردهاند: برخی با وفاق، برخی دیگر با سرکوب سیاسی و حتی با کودتای نظامی. ساموئل هانتینگتون، استاد علوم سیاسی تأکید میکند برای رسیدن به توسعه اقتصادی، چارهای جز محدود کردن تنشهای سیاسی نیست، حتی اگر منجر به عقب انداختن توسعه سیاسی شود. به عنوان مثال، کرهجنوبی، دورهای از حکومت نظامیان را تجربه کرد تا توانست به توسعه برسد. خوشبختانه در ایران، رشد نیروهای سیاسی و بصیرت مردم فراتر از این است که برای مهار تنشهای سیاسی، نیاز به سرکوب نظامی یا محدود کردن پارلمان و دموکراسی باشد. نیروهای سیاسی با وفاق و همکاری، اختلافات سیاسی را مسکوت گذاشتهاند و همگی برای توسعه و حل مشکلات اقتصادی همپیمان شدهاند. رای اعتماد پرشمار به همه وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم، بهدرستی مصداقی از وفاق خوانده شد.
علاوه بر وضعیت ناگوار اقتصادی، تهدیدهای خارجی نیز وفاق را ضروری کرده است. رژیم صهیونیستی که دوران زوال خود را طی میکند، بیسابقهترین جنایتها را علیه فلسطینیها و نادرترین عملیاتها را علیه جمهوری اسلامی ایران مرتکب میشود. وضعیت ما و این رژیم از جنگ پنهان به تقابل آشکار تبدیل شده است. در این اوضاع، ائتلاف نیروهای داخلی برای مقابله با تهدیدهای نظامی ضروری است.
سربازان وطن که سالهاست در میدان با دشمن درگیر هستند، بیش از همه ارزش وفاق را میدانند. اینکه شهید سلیمانی همواره به آقای روحانی و آقای ظریف احترام میگذاشت، هر چند متقابلا چنین احترامی را دریافت نمیکرد، به همین دلیل بود. سربازان وطن که در میانه معرکه، خباثت و توحش دشمن صهیونیست را لمس کردهاند و از آنها زخم خوردهاند، ارزش وحدت و یکپارچگی را درک کرده و دعواهای سیاسی بین خودیها را کودکانه تلقی میکنند. آنها منازعه با استکبار را در سطحی جدی و بنیادی تعریف کردهاند.
در تمام طول عمر جمهوری اسلامی، وفاق مورد تأکید رهبران انقلاب اسلامی بوده است. امام خمینی(ره) با تکرار عبارت «وحدت کلمه»، مدام نیروهای سیاسی را به وفاق دعوت میکردند. آیتالله خامنهای نیز ضمن استقبال از شکلگیری گروههای مختلف سیاسی و رقابت، همواره هشدار میدادند اختلافات سیاسی، در واقع تفاوت سلیقههاست و نباید به قدری جدی شود که به کشور ضربه بزند. ایشان از اینکه برخی از این تفاوت نگاهها تبدیل به اختلافهای قبیلهای مشابه عصر جاهلیت شدهاند اظهار تأسف میکردند. با این توصیف میتوان گفت وفاق، در منظومه اندیشههای رهبران انقلاب اسلامی ریشه دارد.
وفاق بین نیروهای وفادار انقلاب اسلامی و علاقهمند به ایران، زمانی شیرینتر میشود که اختلافهای بین جناحهای مختلف اپوزیسیون را مشاهده میکنیم. این گروههای متشتت که در پی حوادث سال ۱۴۰۱ به هم پیوسته بودند، اکنون با تمام قوا مشغول دریدن یکدیگر هستند. توهین و فحاشی چنان بین نیروهای ضدانقلاب رواج دارد که تصور هرگونه وحدت بین آنها را غیرممکن میکند. سلطنتطلبان در فضای مجازی، خشنتر از رفتاری که با کاربران انقلاب اسلامی دارند، به جان منافقین و فمینیستها و چپها و جمهوریخواهان و قومیتطلبان افتادهاند.
بنابراین وفاق، یک فرصت و حتی یک ضرورت سرنوشتساز است که میتواند وضعیت را دگرگون کرده و برخلاف دهه 90 که یک عبرت تلخ بود، دهه پیش رو را به عنوان یک تجربه شیرین در تاریخ جمهوری اسلامی ثبت کند. اکنون که مردم و سیاستمداران به ضرورت و اهمیت وفاق پی بردهاند، لازم است متوجه مخاطرات وفاق هم باشند. اگر به صورت تحریفشده و منفعتطلبانه به دنبال وفاق باشیم، دچار برخی خطاها و مشکلات و انحرافها خواهیم شد. به برخی از این مخاطرات اشاره میکنم:
۱- فروغلتیدن به دامن محافظهکاری: اگر وفاق نه برای پیشبرد برنامهها، بلکه برای حفظ سکون و آرامش سیاسی به کار گرفته شود و ابزاری برای سرکوب نظرات مخالف باشد، در این صورت از مسیر خود منحرف میشود. در جریان بررسی صلاحیت نمایندگان، نیروهای انقلابی جانانه برای رای نیاوردن برخی وزرا تلاش کردند. برخی گروهها به این فرزندان انقلاب، انگ انحرافی، منافق، فرقانی بودن و... زدند و به مخالفت با وفاق متهم کردند، در حالی که این نمایندگان انقلابی به وظایف نمایندگی مجلس عمل کرده و هویت مجلس را حفظ کردند. برداشت نادرست از وفاق باعث میشود سیاست قربانی و هرگونه بحث و گفتوگوی سیاسی، وفاقشکنی تلقی شود.
۲- هویتزدایی: وحدت و وفاق به معنای کنار گذاشتن اصول نیست. وفاق اتفاقا جایی شکل میگیرد که گروههای سیاسی با سلیقههای مختلف، به همکاری با هم بپردازند. گروههای سیاسی با حفظ هویت و اصول خود باید در کنار رقیب بنشینند و گفتوگو و همیاری داشته باشند. برداشت نادرست از وفاق، باعث قربانی شدن ارزشها و هویتهای سیاسی میشود.
۳- تبدیل شدن به زد و بند سیاسی: وفاق را نباید ابزاری برای گرفتن امتیاز دانست. اینکه مجلس برای گرفتن برخی امتیازها، به وزرا رای دهد و دولت نیز برای حفظ وزرای خود، امتیازهایی به مجلس بدهد، وفاق نیست. بلکه بدهبستان سیاسی است. هر چند سیاست عرصه تعامل و تبادل است اما افراط در بدهبستانها به قربانی شدن منافع ملی منجر میشود.
۴- غیاب مردم در وفاق: وفاق نباید به توافق میان سیاستمداران و دولتمردان تبدیل شود. در همه مراحل رضایت مردم و افکار عمومی باید در نظر گرفته شود. هیچ وفاق و توافق سیاسی بدون جلب نظر مردم و اقناع افکار عمومی ارزش ندارد. اینکه پشت درهای بسته دولت و مجلس به توافق برسند، برداشت تحریفشده از وفاق است. وفاق باید در درجه اول با مردم انجام شود.
وفاق یک پیمان است که همه گروههای سیاسی سر در گرو آن میگذارند. وفاق را نباید فرصتطلبانه به نفع خود مصادره کرد. مجلس محترم نباید بابت رای قویای که به وزرا داده، خود را طلبکار بداند. رئیسجمهور محترم نباید احساس کند که اعتماد مجلس و پشتیبانی بیدریغ رهبر انقلاب، به معنای چک سفیدی است که میتوان آن را بیحساب و کتاب خرج کرد. مجلس و دولت، هر دو باید خود را وامدار مردم بدانند و این وفاق را خرج بهبود وضعیت مردم کنند، نه مصروف تمایلات جناحهای سیاسی. در مسیر وفاق نباید هدف را گم کرد؛ هدف، منافع ملی است.
ارسال به دوستان
نگاه
روسیه، زنگزور و خفگی ژئوپلیتیک ایران!
رضا رحمتی: اگرچه در این روزها بحث حمله دیوانهوار اسرائیل به نوار غزه، اهمیت رسانهای فراوانی داشته است و توانسته سایر مناسبات سیاسی و ژئوپلیتیکی را متاثر از خود کند و البته چشمهای بینالمللی منتظر پاسخ ایران به تعدی به حاکمیت ایران و متعاقبا ترور اسماعیل هنیه است اما نمیتوان از اتفاقات مرزهای شمال غربی ایران نیز غافل شد. خصوصا که به نظر میرسد دیپلماسی منطقهای و بینالمللی جمهوری باکو در ماهها و بویژه روزهای اخیر بر سر کریدور زنگزور بسیار فعال بوده است و بهنظر میرسد ضرورت دارد توجه رسانهای و متعاقبا حساسیت سیاسی و دیپلماتیک پیرامون این موضوع بیشتر شود.
* ماجرای کریدور زنگزور چیست؟
کریدور یا دالان زنگزور مفهومی است که برای یک دالان ترانزیتی مورد استفاده قرار میگیرد. این دالان فرضی در صورت اجرا به کشور آذربایجان این امکان را میدهد تا سرزمین این کشور را به جمهوری خودمختار نخجوان متصل کند. البته یک مسیر نزدیک به 36 کیلومتری باید آذربایجان را به نخجوان متصل کند و این اتصال نیز باید از طریق استان سیونیک ارمنستان انجام شود.
* کریدور زنگزور از چه تاریخی مفهومسازی شد؟
از آخرین جنگ بین جمهوری باکو و ارمنستان در سال 2020 که آذربایجان موفق شد قرهباغ کوهستانی را با حمایت کامل ترکیه و در سایه غفلت ژئوپلیتیک کشورهای همسایه مجددا تصاحب کند، ارتباط آذربایجان به ترکیه و سپس به اروپا، صورتبندی مفهومی شده است. البته باید توجه داشت که نقش ارمنستان در ایجاد این کریدور بسیار اهمیت دارد. با این حال به سبب تضعیف دولت ارمنستان بعد از جنگ قرهباغ و اعتراضات داخلی فراوان و ایضا رویگردانی دولت پاشینیان از روسیه و تمایل شدید به غرب، به نظر میرسد که ارمنستان توان کافی برای مقابله با ابتکار آذربایجان – ترکیه را نخواهد داشت. بنابراین با وجود اینکه طرح کریدور زنگزور در تباین با بیانیه آتشبس آذربایجان - ارمنستان است که به صورت سهجانبه در پایان جنگ امضا شده است و ارمنستان بارها به این موضوع اشاره کرده که این بخشی از پروپاگاندای آذربایجان است و با این طرح مخالف است اما به نظر نمیرسد دولت پاشینیان توان کافی برای بازی کردن در نقش بازدارنده درباره این کریدور را داشته باشد.
* افزایش معنادار نقش ترکیه در قفقاز
ترکیه که در جنگ اخیر قرهباغ نقش بسیار مهم لجستیکی و منطقهای را بازی کرده بود، بعد از جنگ نیز مهمترین بازیگر قفقاز بوده و تمام تلاش خود را برای تقویت روابط با آذربایجان به کار برده است؛ دیدارهای اردوغان و علیاف، افزایش حجم تجارت بین 2 کشور، روابط هویتی بین «ترکها»، تقویت سازمان کشورهای ترک و مسیر حملونقل بینالمللی خزر، از جمله راههای جدیدی بوده که ترکیه طی سالهای اخیر به آنها متوسل شده است و مناسبات این منطقه را متاثر از خود ساخته است.
* موضع روسیه نسبت به کریدور زنگزور
موضع روسیه نسبت به این کریدور را باید به قبل و بعد از جنگ اوکراین تقسیم کرد. پیش از جنگ اوکراین، روسیه از نظر ژئوپلیتیکی چه از طریق شمال و چه از طریق غرب، امکان دسترسی به اروپا را داشت اما بعد از جنگ اوکراین، هم از غرب و هم از شمال (فنلاند و سوئد)، مسیرهای روسیه به سمت اروپا مسدود شد و بنابراین این کشور به دنبال یافتن راهها یا منافذ جدید برای مناسبات ترانزیتی خود بوده است.
اگرچه روسیه تلاش میکند علنا این موضوع را بیان نکند و اولویتهای سیاسی و ژئوپلیتیکی ایران را نیز درک کند اما دیدار اخیر پوتین از آذربایجان و تفاهمات سیاسی و اقتصادی اخیر روسیه - آذربایجان از دیگر سو، سبب شده است اولویتهای روسیه تغییر کند. بنابراین در ترکیب و اولویتهای ابتکار 3+3 که با اراده کشورهای منطقه برای روابط آذربایجان - ارمنستان به وجود آمده بود، تغییراتی ایجاد شده است؛ خصوصا برای روسیه.
در این بین نگرانی امنیتی ارمنستان نسبت به رفتارهای روسیه و احتمال نزدیکی روسیه به باکو، سبب شده است تا ایروان به صورت شتابزده به سمت غرب حرکت کرده و اولویتهای امنیتی خود را به سمت مناسبات فرامنطقهای به منظور اخذ تضمینهای امنیتی مواجهه با آذربایجان در وضعیت بحرانهای بعدی امنیتی بین 2 کشور ببرد. البته برخی اتفاقات نیز سبب شتاب در عملکرد بازیگری روسیه شده است که میتوان به نزدیکی ارمنستان به غرب اشاره کرد. بنابراین به نظر میرسد انتخاب مسیر جدید به وسیله روسیه، با توجه به ملاحظات امنیتی و ارتباطات بین ارمنستان با غرب نیز بوده است.
* کریدور زنگزور و جایگاه ژئوپلیتیکی ایران
ایجاد این کریدور به صورت ویژه ایران را از مزایای ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی که همواره و به صورت تاریخی بخش مهمی از محورهای مواصلاتی ایران به اروپا را تشکیل میداده است، متاثر میسازد و ایران را از محور مواصلاتی شرق به غرب (ابتکار کمربند - جاده) حذف میکند، همچنین میتواند ایران را از مسیر انتقال گاز کشورهای شمال شرقی ایران شبیه ترکمنستان به غرب حذف کند و موجب قطع شریان ارتباطی ایران با ارمنستان میشود، همچنین یک محور ترکی یا پانترکی در شمال ایران ایجاد خواهد کرد که در درازمدت میتواند مشکلات امنیتی- سیاسی برای ایران به وجود آورد و سایر مضراتی که میتوان به آنها اشاره کرد.
* موضع ایران نسبت به کریدور زنگزور چیست؟
ایران همواره مخالفت خود را با هرگونه قطع شریانهای ارتباطی ایران به قفقاز جنوبی و سپس اروپا از مسیر قفقاز اعلام کرده است. کریدور زنگزور قطعا منافع ملی ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد. ایجاد این کریدور مستقیما ایران را از قفقاز جنوبی خط خواهد زد.
* ایران چه کند که دچار خفگی ژئوپلیتیکی نشود؟
با توجه به سرعت اتفاقات در قفقاز جنوبی و خصوصا تحت تاثیر قرار گرفتن مرزهای شمال غربی و اولویتهای امنیتی و ترانزیتی ایران، بهنظر میرسد ممانعت از سرعتگیری اتفاقات به ضرر ایران در این حوزه منطقهای از اولویت برخوردار است. ایران هم باید از نقش و نفوذ سیاسی و دیپلماتیک خود برای جلوگیری از شکلگیری کریدور زنگزور استفاده کند و هم مناسبات خود با کشورهای قفقاز را بازروایی کند. علاوه بر این با توجه به توافقات ایران با باکو مبنی بر عبور خط ترانزیتی از آذربایجان به نخجوان از داخل ایران، اصرار بر ارمنی ماندن این خط 36 کیلومتری (در استان سیونیک ارمنستان)، ایجاد روابط کارکردی با کشورهای 3+3 و به صورت خاص روسیه، استفاده از نقش میانجیگری برای حل و فصل اختلافات بین آذربایجان و ارمنستان و ممانعت از اتخاذ سیاستهای ترکیسازی مرزهای شمال غربی، تلاش برای بازگرداندن ارمنستان به ائتلافهای منطقهای به جای ائتلافهای بینالمللی، باید بتواند راهها و مسیرهای منطقهای را دنبال کند.روسیه، زنگزور و خفگی ژئوپلیتیک ایران!
ارسال به دوستان
دیدگاه
تحلیلی بر رفتار ایران پس از عملیات وعده صادق
زینب اصغریان: با پاسخ محکم جمهوری اسلامی ایران به جنایات رژیم صهیونیستی در تعرض به کنسولگری ایران در دمشق و به شهادت رساندن دیپلماتهای ایرانی، جلسه شورای امنیت بدون صدور قطعنامه پایان یافت و این جلسه که به درخواست رژیم صهیونیستی تشکیل میشد، بینتیجه ماند. اکونومیست حمله ایران را «خودنمایی برای تنشزدایی» نامید و امریکن کانسرویتیو هم نوشت: «ایران تلاش کرد تا اینگونه ـ با افزایش قدرت بازدارندگی خود ـ از شعلهور شدن جنگ جهانی سوم اجتناب کند». اما نوع واکنش ایران به پاسخ رژیم هم درخور توجه بود. اینکه تهران به طور مجدد پاسخ نداد و خویشتنداری را فن سیاسی - امنیتی خود قرار داد، نشان دیگری از حکمرانی عقلانی در تهران بود. از طرفی ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی که با از دست دادن قدرت بازدارندگی خود مواجه بودند، تلاش زیادی داشتند تا تحرکات خود را افزایش دهند و با این روش ناکامی گذشته را جبران کنند. همان زمان با این تحولات، آیپک ـ کمیته
روابط عمومی آمریکا و اسرائیل ـ با انتشار تصویری از رهبر معظم انقلاب و سردار سلامی در کنار موشکهای ایرانی نوشت «ایالاتمتحده آمریکا باید در کنار متحد ما ـ اسرائیل ـ بایستد» و بعد به نمایندگان کنگره توصیه کرد «بودجه نظامی دفاعی خود در حمایت از رژیم اسرائیل را افزایش دهند»، ضمن آنکه کوشید نشان دهد «ایالاتمتحده آمریکا همواره در کنار رژیم صهیونیستی است». اما نوع پاسخ فرمانده سپاه به مساله حفاظت و تأمین امنیت مراکز هستهای ایران نیز درخور توجه بود و نشان از آن داشت که ایران به قصد ایجاد معادلات جدید در کمین نشسته و مترصد خلق موازنه قدرت در منطقه است. نیویورکتایمز هم نوشت: «ایران انفجارهای اصفهان را کماهمیت جلوه داد و تقریباً چیزی درباره حمله محدود اسرائیل که خسارت کمی نیز به دنبال داشت، مطرح نکرد». صدالبته که این محاسبات نشاندهنده راهبرد مدبرانه حاکمیت در مواجهه با بحرانهای امنیتی است. به رغم اینکه ایران در پی آن است که آستانه تحمل دشمنان خود را بالا ببرد اما به آرامی حرکت خود را از محدوده خاکستری پیش از جنگ به تصمیمی فراتر از انتظار داخلی و تصور خارجی سوق میدهد. مساله مهمی که باید به آن توجه داشت این است که رژیم صهیونیستی نیز در این میان، صرفاً با پاسخهایی محدود تلاش دارد خود را با ایران گلاویز نکند و صرفا از تریبونهای تبلیغاتی خود هشدار دهد که امکان دسترسی برای حمله به نقاط استراتژیک ایران را در اختیار دارد.
ناگفته پیداست که در تمام این سالها مساله بازدارندگی دال اصلی گفتمان مسؤولان امنیتی- سیاسی
جمهوری اسلامی، اعم از دستگاه دیپلماسی و فرماندهان نظامی کشور است، البته برخی مسؤولان هم گاه با کنایههای رسانهای سخن از احتمال جدیدی در ایجاد بازدارندگی هستهای به میان میآورند که به نوبه خود شایان توجه و حائز حساسیتهای بالای رسانهای است. چنانچه دکتر خرازی در راستای افزایش قدرت بازدارندگی تهران چندی پیش اذعان کرد: «در صورت تهدید موجودیت ایران، دکترین هستهای کشور را تغییر میدهیم».
بنیاد استیمسون در یادداشتی بیان کرد: «ایالاتمتحده در ارزیابیهای خود به این نتیجه رسیده است که ایران هیچ نقشی در طراحی عملیات توفان الاقصی نداشته و در شرایطی است که رفتارش تا ماهها مهار شده است!» اما نه آمریکاییها و نه حتی ایرانیان تصوری از حمله حسابشده در عملیات بزرگ «وعده صادق» نداشتند. اینجا بود که معادله جدیدی در تنشزدایی توسط ایران رقم خورد و نشان داد ایرانیها قصد موازنه قدرت دارند و نه موازنه وحشت! خانم اشفورد در فارین پالیسی از این حقیقت پرده برداشته و میگوید که «ایرانیها میخواستند صرفا پیامی را صادر کنند و به دنبال تشدید اوضاع نبودند».
اما آن چیزی که ورق را برگرداند و تعادل موازنه را برهم زد، تجاوز مجدد رژیم صهیونیستی به خاک ایران و ترور دکتر اسماعیل هنیه بود که واکنشهای جدی مسؤولان ایرانی را در پی داشت. رهبر معظم انقلاب سخن از «خونخواهی شهید» به میان آوردند. مسؤولان نظام هم از پاسخ قطعی ایران سخن گفتند. به سرعت، دبیر کل حزبالله لبنان، سیدحسن نصرالله نیز در سخنان خود از عبارت «شویه شویه - یواشیواش» استفاده کرد که از مهمترین راهبرد کنونی جبهه مقاومت یعنی استهلاک روانی دفاعی دشمنان پرده برمیداشت. این پاسخ که نیروهای مقاومت به تدریج و در زمانی نامعلوم به سراغ رژیم خواهند رفت و خواب را از چشمان آنان خواهند ربود، دکترینی بود که بشدت مورد انزجار طرف مقابل است. رخدادی که به حقیقت پیوست و رژیم اسرائیل هفتهها مردم اراضی اشغالی را دعوت به اقامت در مخفیگاههای خود کرد و رسانههای صهیونیستی از خستگی و نگرانی مداوم نیروها و همپیمانان متجاوزشان سخن گفتند.
اما در این میان حادثهای رخ داد که ممکن است ایران را گرفتار بازی زمانی کند. مذاکرات صلح از سر گرفته شد و جو بایدن به «انصراف ایران از حمله به اراضی اشغالی» اظهار امیدواری کرد. او گفت: «انتظار دارد در صورت دستیابی به توافق آتشبس در غزه، ایران از حمله احتمالی خود به اسرائیل خودداری کند». این اظهارات بازتاب گستردهای در رسانههای ایرانی داشت. هرچند از آنچه در پشتپرده میگذرد خبری در دست نیست اما مسؤولان ایرانی از عزم جزم جمهوری اسلامی برای پاسخ به اسرائیل خبر دادهاند، هرچند ممکن است تحقق آتشبس - اگرچه بعید به نظر میرسد حادث شود - در کیفیت و حجم پاسخ ایران مؤثر باشد.
چنانکه برخی کارشناسان روابط بینالملل اظهار داشتهاند که حساب آتشبس را باید از حساب پاسخ متقابل ایران جدا کرد؛ چرا که این پاسخ میتواند متضمن 2 نکته باشد: اول مقابله به مثل و خونخواهی شهید هنیه است و دوم تجاوز به تمامیت ارضی ایران که نباید بیپاسخ باقی بماند. در غیر این صورت، هرگونه نمایش ضعف منجر به تنزل جایگاه دفاعی کشور در منطقه و از دست رفتن تدریجی قدرت بازدارندگی ایران در نظام بینالملل خواهد بود. آری! اگر تحقق آتشبس در غزه قریبالوقوع باشد، میتواند بخشی از مقاصد منطقهای ایران را حاصل کند اما اولا به دلیل ضعف دیپلماسی رسانهای و فقدان ابزارهای لازم در دیپلماسی عمومی، این توافق مصادره به مطلوب اصحاب رسانهای قدرت خواهد شد و تمام سران مذاکرهکننده اعم از آمریکا و چین تا قطر و مصر و اردن از آن سهمخواهی خواهند کرد که نصیب ایران از این پروپاگاندای جهتدار، تقریبا هیچ است. در ثانی، تجاوز به خاک سرزمینی به هیچ وجه با مذاکره و آتشبس در کشوری ثانی جبرانپذیر نیست و این حسابی جداست!
مساله مهمتر آنکه با دیپلماسی عمومی و فعالیت جدی دستگاه وزارت خارجه باید افکار عمومی جهان را برای پاسخ ایران آماده کرد تا بتوان بازدارندگی مناسبی از حرکت بعدی ایران دریافت کرد. در غیر این صورت اقناع افکار عمومی سخت خواهد بود. فراموش نکنیم طبق آمار موسسه مرکز تحقیقات و نظرسنجی فلسطین «پس از عملیات «وعده صادق»، محبوبیت ایران 19 درصد افزایش یافت» که قبل از آن لااقل در کرانه باختری، از محبوبیت چشمگیری برخوردار نبود. این مساله به دلیل نبود پیوست فرهنگی ـ رسانهای و فقدان پیشنیازهای دیپلماتیک متناسب با فعالیتهای نظامی ـ امنیتی کشور، امری حائز توجه است.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از گزینههای پیش روی ایران برای پاسخ به ترور شهید هنیه
هوا، دریا شاید همزمین
* سرلشکر باقری: انتقام ایران از اسرائیل قطعی است
گروه سیاسی: حزبالله لبنان بامداد یکشنبه چهارم شهریور مصادف با روز اربعین حسینی، مرحله اول عملیات انتقام ترور شهید فؤاد شکر را با شلیک 320 راکت و چند فروند پهپاد انجام داد. ایران نیز از همان روز ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، بحث خونخواهی میهمان عزیز خود را در بالاترین سطح اعلام کرده و تاکنون نیز بر انتقام سخت تاکید دارد.
اکنون که چند هفته از شهادت هنیه میگذرد و تماسهای مکرر میانجیها با تهران هیچ نتیجهای عاید آنها نکرده است و از طرف دیگر حزبالله نیز مرحله اول انتقام خود را به انجام رسانده، هیچ شکی باقی نمیماند که ایران به اسرائیل پاسخ خواهد داد. تنها سوال باقیمانده زمان و نحوه این عملیات است که هیچ کسی از جزئیات آن اطلاعی ندارد. در این باره فرضیاتی مطرح است که در این مطلب قصد داریم به آنها بپردازیم.
سیدحسن نصرالله چند ساعت پس از عملیات حزبالله علیه نهادهای اطلاعاتی اسرائیل و خصوصا پایگاه واحد 8200، سخنان مهمی ایراد کرد که میتواند به شکل کلی ماهیت عملیات انتقامی محور مقاومت را ترسیم کند. نصرالله گفت: «۳۲۰ موشک کاتیوشا، ۱۱ مقر ارتش صهیونیستی و موساد را هدف قرار داد. تصمیم محور مقاومت این بود تا عملیات خود را به صورت انفرادی انجام دهیم و هر یک از طرفین در محور تصمیم بگیرند چه زمانی و چگونه پاسخ دهند. تأخیر در حمله به سرزمینهای اشغالی برای جلوگیری از شکست عملیات نظامی بود. همه اهداف نظامی محقق شده و ادعای صهیونیستها در رهگیری موشکها دروغ است».
نصرالله تاکید داشت که قرار شده هر کدام از طرفین محور مقاومت خود تصمیم بگیرد چه زمانی و چگونه به اسرائیل پاسخ دهد. بر همین اساس اسرائیل تا اینجای کار دریافت یک ضربه از ایران و ضربهای نیز از یمن بدهکار است! از طرف دیگر حزبالله اعلام کرده است که ضربه بامداد چهارم شهریور، تنها مرحله نخست عملیات انتقامی ترور فؤاد شکر است. ضمنا نصرالله به صراحت اعلام کرد: «اگر نتیجه عملیات رضایتبخش نباشد حق پاسخگویی را برای خود محفوظ میداریم!»
درست از روزی که مقام معظم رهبری در پیامشان برای شهادت اسماعیل هنیه از واژه خونخواهی استفاده کردند و دیگر مقامات کشورمان نیز به صراحت بر این نکته تاکید کردند، وحشت و ترس سرزمینهای اشغالی را فراگرفت. حالا نصرالله میگوید اگر بدانیم نتیجه عملیات رضایتبخش نبوده، باز اقدام خواهیم کرد! پس صرفا قرار نیست شاهد ناخن جویدن صهیونیستها باشیم! آنها باید ضربه دردناکی دریافت کنند و اینبار شرایط با زمان عملیات «وعده صادق» تفاوت کرده است.
به تعبیر دیگر این بار قرار نیست با اعلام قبلی چند 100 موشک و پهپاد به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک شود تا آمریکا و اردن و انگلستان و فرانسه در کنار خود صهیونیستها زمان کافی برای مقابله با این حملات را داشته باشند. این بار گذشته از نتیجه روحی، نتیجه عملی عملیات برای محور مقاومت، همچنین ایران مهم است.
اصلا معنای واژه خونخواهی که رهبری از آن استفاده کردند یعنی خونی ریخته شده که بهای آن ریخته شدن خون از طرف مقابل است. پس در نتیجه همانطور که نصرالله نیز اذعان داشت، یکی از دلایل طولانی شدن انتقام محور مقاومت، هوشیاری اسرائیل، آمریکا و متحدانشان است. این بار قرار نیست آنها فرصت لازم برای دفع حملات را داشته باشند. این عملیات باید غیر از حیثیت اسرائیل که در «وعده صادق» چیزی از آن باقی نماند، چنان ضربه دردناکی به آنها بزند تا دیگر به دنبال ماجراجویی در خیابانهای تهران نباشند.
* گزینههای پیش روی تهران
اما در اینجا سوالی مطرح میشود: ضربه غافلگیرکننده ایران قرار است چطور صورت گیرد؟ در این باره نظرات و نقل قولهای متفاوتی از مقامات کشورمان و همین طور کارشناسان مطرح شده است. به عنوان نمونه، چند روز پیش نمایندگی رسمی ایران در سازمان ملل در این خصوص گفت: «پاسخ ایران باید از یک اثر سلبی احتمالی تاثیرگذار بر آتشبس احتمالی (غزه) اجتناب کند. احتمالا پاسخ ایران به اسرائیل در زمان، شرایط و بهگونهای خواهد بود که این رژیم کمترین احتمال را میدهد؛ شاید هنگامی که چشمانشان به آسمان و صفحه رادار است، از زمین متحیر شوند و شاید هم ترکیبی از این دو».
«تحیر از زمین» نکته اصلی بیانیه نمایندگی ایران در سازمان ملل است. آمریکا و اسرائیل تاکنون طعم موشکها و پهپادهای ایران را چشیدهاند اما ضربه در روی زمین، بحث جدیدی است. ایران سالهاست که در مجاورت اسرائیل پایگاههایی برای خود ایجاد کرده است. حزبالله لبنان متحد سنتی ایران در جبهه شمالی سرزمینهای اشغالی حضور دارد و مدافعان حرم (رزمندگانی متشکل از چند کشور) در سوریه استقرار دارند. آنها تا حمله زمینی به اسرائیل فاصله زیادی ندارند. نصرالله نیز در شاهبیت سخنان اخیرش گفت: «شاید روزی ما به سمت شما یورش آوردیم»، بنابراین گزینه حمله نظامی از روی زمین امری دور از ذهن نیست و میشود روی آن به صورت جدی فکر کرد!
* پاسخ غیرتکراری
سردار نائینی، سخنگوی سپاه نیز نظرات جالبی پیرامون نحوه پاسخ ایران مطرح کرد. او گفت که «ممکن است پاسخ ایران تکرار عملیاتهای گذشته نباشد!» او همچنین گفت: «زمان در اختیار ما است و ممکن است دوره انتظار این پاسخ طولانی شود. فعلا صهیونیستها باید در بیتعادلی به سر ببرند. فرماندهان ما تجربه و هنر تنبیه موثر دشمن را دارند و اهل اقدام شتابزده نیستند».
وی افزود: «هیچ تعرضی به اهداف ایران بدون پاسخ گذاشته نشده است و دشمن باید منتظر ضربات حسابشده و دقیق در زمان خودش باشد». سخنگوی سپاه همچنین اظهار داشت: «ما آمریکاییها را به دنبال صلح و آتشبس نمیبینیم و رفتارهای آنها عمدتا بازی سیاسی است و آمریکاییها را یک طرف جنگ میدانیم. در عین حال جمهوری اسلامی از اقدامات صادقانه برای آتشبس استقبال میکند. زمان در اختیار ما است و باید مجموع شرایط بررسی شود و تصمیم درباره زمان و نحوه پاسخ به شرایط و تدبیر فرماندهان مربوط است. کار هوشمندانه آن است که با بررسی تمام شرایط ببینید کدام پاسخ موثر و بازدارنده است».
اندیشکدههای غربی نیز درباره نحوه پاسخ ایران به اسرائیل فرضیاتی را مطرح کردهاند. اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک 4 سناریویی را که ایران میتواند از آن طریق به اسرائیل ضربه بزند مورد بررسی قرار داده است که 3 راه نخست آن قبلا امتحان شده است! این اندیشکده آورده است که ایران میتواند از 4 راه، 1- پاسخی خارج از منطقه به اسرائیل بدهد و منافع آن را در کشورهای دیگر مورد حمله قرار بدهد. یعنی ضربهای به منافع اسرائیل در خارج از جغرافیای آن وارد کند. البته ایران این راه را چند بار در موشکباران مقر موساد در شمال عراق رفته است و آنچه اندیشکده شورای آتلانتیک به عنوان سناریو مطرح میکند برای ایران خاطره است.
2- اینکه ایران از طریق نیروهای نیابتی ضربه بزند که این مورد نیز بارها انجام گرفته است. راه سوم حملات حشدالشعبی در عراق به منافع آمریکا است. امری که بارها انجام گرفته است. اما چهارمین راه ضربه مستقیم ایران به خود اسرائیل و کشتن مقامات ارشد این رژیم است. سناریوی چهارم این اندیشکده بکرتر از 3 سناریو دیگر است. جالب آنکه شورای آتلانتیک در مقالهاش درباره راه چهارم مینویسد: «(سناریوی کشتن مقامات اسرائیل) احتمالا بهترین راه برای بازیابی بازدارندگی ایران است اما خطر پاسخ مستقیم و گسترده رژیم در داخل خاک ایران را در پی دارد».
به این ترتیب نتیجهای که شورای آتلانتیک گرفته این است که تنها راه بازیابی بازدارندگی ایران در برابر اسرائیل، حمله مستقیم به آن و کشتن مقامات این رژیم جعلی است، بنابراین به نظر میرسد تا اینجای کار، گزینه حمله از روی زمین، همچنین کشتن مقامات صهیونیست، 2 گزینهای هستند که بکرتر از باقی گزینهها هستند و بازدارندگی بیشتری دارند.
ضربه از طریق دریا، حملات با موشکهای مدرنتر و مهیبتر چون خانواده فتاح (هایپرسونیکها)، خرمشهر4 و... حملات چندجانبه از عراق، لبنان، یمن و ایران به صورت همزمان و... دیگر سناریوهایی هستند که در این زمینه مطرح میشوند. اما آنچه به نظر میرسد و نمونه آن را در حمله اخیر حزبالله لبنان دیدیم، محور مقاومت قصد دارد انتقام خود را به صورت تدریجی بگیرد. حزبالله اعلام کرد که حمله با 320 راکت صرفا مرحله نخست بوده و همین مرحله نیز اگر خوشایند نبود، میتواند تکرار شود!
از سوی دیگر هنوز یمن وعده انتقام خود را عملی نکرده است. کشوری که ماههاست گلوگاه اقتصادی اسرائیل در دریای سرخ و تنگه بابالمندب را سد کرده است. یمن قول انتقامی سخت داده و چنانکه بارها موشکها و پهپادهایی به سمت سرزمینهای اشغالی پرتاب کرده و در یکی از آخرین موارد به تلآویو حمله پهپادی کرد، نشان داد توانایی ضربه زدن به اسرائیل را نیز دارد.
شاید پس از یمن نوبت به ایران برسد. یا شاید صفیر موشکها از یمن و عراق و سوریه و لبنان و ایران به یکباره شنیده شود. بلندیهای جولان سالهاست شوق بازگشت به وطن را دارند، مثل موشکهای هایپرسونیک ایران که پس از آزمونهای علمی و عملی، مشتاق میدان عملیاتی هستند تا قابلیتهای خود را بروز دهند... بهرهگیری از پتانسیل کرانه باختری نیز میتواند گزینه دیگری باشد. آنجا بزرگتر از غزه است. مردمانش فلسطینیهایی خشمگین هستند که منتظرند مسلح شوند و شاید 7 اکتبر بزرگتری خلق کنند!
***
سرلشکر باقری در آیین تکریم و معارفه وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح:
انتقام از اسرائیل قطعی است
گروه سیاسی: رئیس ستاد کل نیروهای مسلح دیروز در مراسم تکریم و معارفه وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح سخنان مهمی پیرامون پاسخ ایران به رژیم صهیونیستی در موضوع خونخواهی شهید هنیه مطرح کرد و از این گفت که ترور هنیه در تهران موضوعی نیست که فراموش شود و پاسخ ایران به این جنایت صهیونیستها قطعی است.
سرلشکر محمد باقری با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران در دام بازی و تحریکات رسانهای دشمن نمیافتد، گفت: جمهوری اسلامی ایران خودش برای انتقام تصمیم میگیرد و محور مقاومت نیز در این راستا به صورت جداگانه عمل خواهد کرد.
سرلشکر باقری ضمن تسلیت ایام اربعین حسینی و رحلت پیامبر اکرم(ص) و با گرامیداشت یاد امام خمینی(ره) و شهدا بویژه وزرای شهید دفاع و شهدای خدمت، گفت: شهید رئیسی دولتی مردمی تشکیل داده بود که شبانهروز در حال تلاش برای کشور و مردم بودند؛ امیدواریم دولت وفاق ملی نیز در این راه موفق باشد.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه آغاز به کار دولت چهاردهم در برهه زمانی خاصی است و این دولت بعد از شهادت رئیسجمهور کشور در شرایطی بر سر کار آمد که مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان در حال تغییر و تحول بودند و در کنار این شرایط تهدید، توطئه و تحریمهای دشمن نیز وجود داشت، تصریح کرد: این شرایط در هر جامعهای میتوانست بحرانی بسیار بزرگ ایجاد کند اما در جمهوری اسلامی ایران به برکت حضور فرمانده معظم کل قوا امام خامنهای مدظلهالعالی و پشتوانه مردمی نظام، انتخابات برگزار و دولت جدید انتخاب شد.
وی با اشاره به وضعیت منطقه بعد از عملیات توفان الاقصی تصریح کرد: در ۱۱ ماه گذشته اتفاقات فشرده بسیاری از جمله عملیات توفان الاقصی، حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق، عملیات «وعده صادق»، ترور شهید اسماعیل هنیه و عملیات انتقامجویانه حزبالله در نخستین پاسخ به جنایت ترور شهید «فواد شکر» در منطقه غرب آسیا اتفاق افتاد. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به دوره گذار در آمریکا اظهار کرد: آمریکا در شرق اروپا درگیر شده است و تحولات شرق آسیا را نیز دنبال میکند اما راهبرد خاصی ندارد و در عین حال با ارسال تسلیحات و تجهیزات و عدم اقدام در برابر آتشبس در غزه، تمامقد از رژیم صهیونیستی حمایت میکند.
سردار باقری با اشاره به ترور ناجوانمردانه شهید اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس گفت: این اتفاق فراموش شدنی نیست و انتقام خون شهید اسماعیل هنیه توسط محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران قطعی است.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران در دام بازی و تحریکات رسانهای دشمن نمیافتد، افزود: جمهوری اسلامی ایران خودش برای انتقام تصمیم میگیرد و محور مقاومت نیز در این راستا همانطور که در روز گذشته دیدیم به صورت جداگانه و مستقل عمل خواهد کرد. وی در ادامه با اشاره به تغییرات گسترده و سریع در فناوریها و تولیدات دفاعی و روشهای نبرد گفت: توجه به نیازهای نیروهای مسلح و توسعه فناوریهای جدید و حرکت در لبه فناوری دفاعی بسیار مهم و حیاتی است و باید در این مسیر علاوه بر ارتقای کمی و کیفی محصولات دفاعی، بهموقع آنها را به نیروهای مسلح تحویل دهیم تا در صحنه نبرد از آنها استفاده شود.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در ادامه وزارت دفاع را رابط میان دولت و نیروهای مسلح دانست و افزود: وزارت دفاع وظیفه خطیر و سنگین ایجاد همافزایی میان دولت، ستاد کل نیروهای مسلح، نیروهای مسلح و سایر بخشهای کشور را بر عهده دارد که در سالهای اخیر در اوج هماهنگی بوده است و در دولت چهاردهم نیز نیروهای مسلح طبق فرمایش فرمانده معظم کل قوا جهت پیشبرد امور در کنار دولت خواهند بود.
سرلشکر باقری در پایان ضمن تشکر از زحمات امیر سرتیپ آشتیانی گفت: برای امیر سرتیپ خلبان نصیرزاده آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم ایشان همچون مسؤولیتهای گذشته درخشان باشند و ماموریتهای محوله وزارت دفاع به نحو احسن انجام شود.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از نقش مشاوران املاک در گرانی مسکن و افزایش اجارهبها گزارش میدهد
دلالی بدون سقف!
* نقش اتباع غیرقانونی در افزایش اجارهبها
گروه اقتصادی: در حالی که دولت امسال تکلیف کرده بود افزایش اجاره مسکن در کشور باید بین 20 تا 25 درصد باشد اما گزارشها حکایت از این دارد که میزان اجارهبها در تهران بین 35 تا 50 درصد افزایش داشته است. بخشی از این موضوع تحت تاثیر فضای تورمی حاکم بر اقتصاد کشور است و باعث شده بنگاهداران با این توجیه که هماکنون تورم بالای 35 درصد وجود دارد و با این فرض که تا پایان سال به 50 درصد نیز میرسد، در بازار ملک گرانفروشی را ترویج کنند. در واقع برخی بنگاههای مشاور املاک از شگردهایی مانند قیمتسازی در پلتفرمهای خرید و فروش مانند دیوار، شیپور و... استفاده میکنند تا از این طریق بتوانند با ثبت قراردادهایی نجومی حق کمیسیون بالاتری دریافت کنند. هر چند که در موضوع حق کمیسیون نیز برخی بنگاههای مشاور املاک مقررات را رعایت نمیکنند به طوری که به جای محاسبه حق کمیسیون با ضریب 25 صدمدرصد برای هر یک از طرفین قرارداد، این درصد را در نظر نمیگیرند و عملا 2 برابر حق واقعی، کمیسیون دریافت میکنند. از این رو مشاوران املاک از هر اقدامی که منجر شود حق کمیسیون آنها بالاتر برود فروگذار نیستند. در این گزارش به جزئیات هر یک از عواملی که از سوی بنگاههای مشاور املاک رخ میدهد و به نوعی اخلال در بازار اجاره محسوب میشود پرداخته شده است.
در حال حاضر بیشتر خریداران و فروشندگان ملک و همچنین مالکان و مستاجران از پلتفرمهای دیوار، شیپور و... برای آگهی خود استفاده میکنند. در بین این آگهیها عمدتا مشاوران املاکی دیده میشوند که به عنوان فرد حقیقی آگهی خود را ثبت کردهاند. آنها از این اقدام خود چند هدف را دنبال میکنند. نخست اینکه قیمت ملکی را که برای عرضه آگهی کردهاند بالاتر از قیمت منطقه اعلام میکنند. این موضوع روی آگهیهای مالکانی که به صورت حقیقی آگهی درج کردهاند نیز اثر میگذارد. البته در برخی موارد نیز همین بنگاهیها پایینتر از قیمتهای معمول منطقه، آپارتمان را برای فروش یا اجاره آگهی میکنند.
در واقع شگرد آنها این است که قیمت ملک را در آگهیها بالا میبرند و عمدتا عکسهای غیر واقعی نیز برای آن درج میکنند. آنها با این کار قصد دارند خریدار یا متقاضی اجاره را به دیدن ملک دعوت کنند. زمانی که فرد مراجعه میکند و میبیند قیمت ملک بسیار بالاتر از آن چیزی است که قیمتگذاری شده است از خرید یا اجاره خودداری میکند اما این تازه ابتدای راه است، زیرا متقاضی سریع با پیشنهاد جدید مشاور املاک مواجه میشود. آنها در این وضعیت با قیمتها بازی میکنند و ملک دیگری را با اختلاف کمی پایینتر به فرد معرفی میکنند، در حالی که هر 2 ملک قیمتی بالاتر از نرخ منطقه دارند. در واقع آنها به دنبال جلب اعتماد متقاضی هستند تا از این طریق فرد را به سمت معاملههایی بکشانند که عمدتا فرد درباره آن تحقیق نکند، چرا که باور دارد مشاور املاک با در نظر گرفتن شرایط او ملک جدید را پیشنهاد داده است و به نوعی قصد داشته او را تحت هر شرایطی صاحب خانه کند. به طور قطع یکی از عواقب این اعتماد کاذب بروز کلاهبرداری در پلتفرمهای فروش است. در سالهای گذشته مردم از کلاهبرداریهایی مطلع شدهاند که ابتدا کلاهبرداران طعمههای خود را از طریق شبکههای اجتماعی یا پلتفرمهای فروش پیدا کردهاند و به همین دلیل ترجیح میدهند در شرایطی که یک مشاور املاک قصد کمک به آنها را دارد حتما شرایط را بپذیرند.
* انتشار آگهیهای فیک در پلتفرمهای فروش و اجاره
همچنین زمانی که آگهی مشاوران املاک با قیمتی پایینتر از نرخ منطقه ثبت میشود آنها قصد دارند خریداران یا متقاضیان اجاره منطقه را شناسایی کنند. در این حالت زمانی که متقاضی تماس میگیرد مشاور املاک میگوید «این مورد به فروش یا اجاره رفته است. در شرایط حاضر گزینه دیگری دارم که موقعیت بهتری نسبت به مورد قبلی دارد اما کمی گرانتر است». در این حالت متقاضی با توجه به اینکه آگهی قبلی را بسیار ارزنده تلقی میکند به سرعت سراغ مشاور املاک میرود، چراکه با در نظر گرفتن بازار و آگهی که فرد در پلتفرم فروش ثبت کرده است، او را فردی باانصاف تلقی میکند. در این وضعیت مشاور املاک نیز شروع به تعریف کردن از گزینه پیشنهادی میکند. در این مواقع عمدتا آپارتمانهایی که معرفی میکند کمی نوسازی شده هستند، به واسطه همین سن بنا را کمتر از سن واقعی اعلام میکند. حتی چند متری متراژ آپارتمان را کمتر عنوان میکند. از آنجا که متقاضی، مشاور املاک را از ابتدا فردی باانصاف تلقی کرده است عمدتا راحتتر در تله او میافتد. به همین دلیل است که بسیاری از افرادی که در دفاتر مشاوران املاک قرارداد ثبت میکنند معتقد هستند این بنگاهی فردی بسیار باانصاف است. شاید مهمترین مشکلی که باعث بروز چنین اشتباهات محاسباتی میشود عدم وجود یک نرخ مشخص و ثابت در مناطق مختلف شهر است.
در حال حاضر بازار مسکن کشور با چالشهای جدی مواجه است که بخش عمده این نابسامانیها به عملکرد مشاوران املاک بازمیگردد. گفتنی است پیش از این اتحادیه مشاوران املاک اعلام کرده بود گرانفروشی املاک بیشتر توسط بنگاههایی رخ میدهد که مجوز ندارند و عمدتا در حاشیه شهرها قرار دارند.
به همین دلیل وزارت راه و شهرسازی در یک سال گذشته چند هزار دفتر مشاور املاک را که مجوز نداشتند پلمب کرد اما ظاهرا مافیایی در پشت پرده علیه اقدامات قانونی فعال است. بررسی وضعیت معاملات املاک حکایت از این دارد که بنگاههای مجوزدار نیز این اقدام را انجام میدهند، چراکه تورم را بهانه و آن را به یک موضوع عرفی در بازار خرید و فروش آپارتمان و ثبت قرارداد رهن و اجاره تبدیل کردهاند.
مقداد همتی، کارشناس مسکن در گفتوگو با «وطن امروز» با اشاره به اینکه بخشی از گرانی مسکن تحت تاثیر فضای معاملاتی است که پلتفرمها و بنگاهها ایجاد کردهاند، گفت: وقتی در هر منطقه بنگاهها یا مالکان قیمت را تعیین میکنند و مبنای قیمتگذاری نیز مشخص نیست موج گرانی به وجود میآید. در حالی که برای قیمتگذاری یک ملک باید فاکتورهای کیفی مانند سن آپارتمان، موقعیت مکانی، کیفیت مصالح به کار رفته و... نیز در نظر گرفته شود.
او با تاکید بر اینکه بسیاری تصور میکنند آگهی آپارتمانها در دیوار، شیپور و... باعث حذف دلالی در معاملات شده است، تصریح کرد: اینگونه نیست، چراکه دلالها وارد این پلتفرمها شدهاند و از آن برای بازارگرمی استفاده میکنند به طوری که دیده میشود قیمتهای نجومی برای یک منطقه اعلام میکنند که همین مساله تمام معاملات آن منطقه را تحت تاثیر قرار میدهد.
همتی با تاکید بر اینکه بنگاههای مشاوران املاک در کل کشور باید ساماندهی شوند، اظهار کرد: این بنگاهها باید درباره قیمتهایی که در هر منطقه اعلام میشود پاسخگو شوند. به این معنا که باید به صورت یکپارچه عمل کنند و قیمت هر منطقه مطابق یک سازوکار تعیین شود و سایر بنگاهها نیز از همان نرخی تبعیت کنند که توسط اتحادیه تعیین شده است. به عبارت دیگر، قیمتها کارشناسی شده باشد و مالک یا خریدار نباید در تعیین قیمت دخالتی داشته باشند. تنها در این صورت است که قیمت مسکن در تهران یا سایر شهرها از التهاب فاصله میگیرد.
* مقررات مربوط به محاسبه کمیسیون املاک
برای جلوگیری از سوءاستفاده مشاوران املاک ابتدا باید خریداران یا مستاجران نسبت به قوانین و مقررات آشنایی کامل داشته باشند. به همین دلیل در ادامه به جزئیات نقش بنگاهها در قراردادها و همچنین نحوه محاسبه حق کمیسیون آنها پرداخته میشود. مشاوران در بنگاهها نقش واسطه را دارند و به ازای خدمات، حق کمیسیون از دو طرف معامله دریافت میکنند و میزان آن بسته به ارزش ملک معامله شده در معاملات مختلف، متفاوت است و بر اساس اصولی مشخص، تعیین میشود. بر اساس ابلاغیه سازمان صنعت، معدن و تجارت استان تهران حق کمیسیون مبایعهنامه به میزان ۲۵ صدمدرصد ارزش معاملاتی ملک از هر طرف معامله یعنی مجموعاً نیم صدم درصد از دو طرف اخذ میشود.
تعرفه حق کمیسیون املاک 1403 مثل هر سال در هر شهرستان توسط اتحادیه املاک آن شهرستان تعیین و به واحدهای صنفی مستقر ابلاغ میشود. این مبلغ به صورت درصدی از ارزش کل معامله تعیین میشود و مشاوران املاک باید آن را بر اساس ابلاغیه مربوطه دریافت کنند. در صورتی که معامله به هر دلیل فسخ شود باز هم کمیسیون مشاوران املاک باید پرداخت شود.
در مورد نحوه محاسبه حق کمیسیون املاک در سال 1403 چند عامل موثر است. نخستین عامل نوع معامله و دومی شهر محل معامله است. برای نمونه نرخ کارمزد املاک در تهران با یک شهر کوچک متفاوت است. همچنین بسته به نوع معامله و ارزش ملک معامله شده، حق کمیسیون متفاوت است.
این مبلغ برای معاملات خرید یا فروش ملک در تهران به گونهای است که 25 صدمدرصد از قیمت ملک تحت عنوان حق کمیسیون و 9 درصد نیز تحت عنوان مالیات از هر 2 طرف معامله دریافت میشود. این مبلغ از هر 2 طرف معامله دریافت خواهد شد، یعنی 25 صدمدرصد ارزش ملک از فروشنده و 25 صدمدرصد هم از خریدار ملک مربوط دریافت میشود. به عنوان مثال اگر ملک معامله شده دارای ارزشی برابر با 6 میلیارد باشد، 25 صدمدرصد 6 میلیارد به عنوان حق کمیسیون محاسبه میشود. مجموع این مبلغ و 9 درصد مالیات در پایان معامله از فروشنده و خریدار اخذ خواهد شد.
نحوه محاسبه کمیسیون اجاره 1403 به گونهای است که ابتدا مبلغ رهن را به اجاره تبدیل کرده و سپس مجموع مبلغ اجارهبها (اجاره یک ماه) را در 25 صدمدرصد ضرب میکنند تا مبلغ کمیسیون به دست آید. به این مبلغ 9 درصد مالیات نیز افزوده میشود. همچنین مبلغ کمیسیون در معاملات رهن کامل بر اساس مبلغ به دست آمده از تبدیل رهن به اجاره محاسبه میشود به طوری که به ازای هر یک میلیون تومان رهن 30 هزار تومان اجاره در نظر گرفته میشود و بر اساس مبلغ بهدست آمده 25 صدمدرصد به عنوان حق کمیسیون از طرفین دریافت میشود. علاوه بر این مبلغ 9 درصد مالیات نیز برای معامله مربوطه در نظر گرفته میشود.
فسخ قرارداد زمانی اتفاق میافتد که بنا به دلایلی 2 طرف معامله یا یکی از طرفین دیگر تمایلی به ادامه قرارداد نداشته باشند و قرارداد را تمام کنند. در این صورت حق کمیسیون برای مشاوران املاک پابرجا بوده و طرفین معامله نمیتوانند درخواست مبلغ پرداخت شده را داشته باشند. به عبارتی پس از انجام قرارداد هر گونه تغییری در اصل قرارداد و تغییر در هزینههای آن نمیتواند دلیلی برای پس گرفتن مبلغ کمیسیون یا بخشی از آن باشد.
حق کمیسیون مشاوران املاک در صورتی که قرارداد فسخ شود، بر اساس مفاد قرارداد و قوانین مربوط به آن تعیین میشود. در برخی موارد، اگر قرارداد به دلایلی از جمله عملکرد نامناسب یا نقض شروط توسط یکی از طرفین فسخ شود، حق کمیسیون مشاوران املاک تا زمان فسخ قرارداد باید پرداخت شود.
گاهی نیز پیش میآید که طرفین قرارداد ضمن توافق با یکدیگر بر اساس تعرفه مصوب عمل نکنند. طبق عرف رایج درباره میزان کمیسیون املاک در موارد «خرید و فروش» ملک، فروشنده مبلغ بیشتری از 0.25 درصد خود را پرداخت میکند. برای مثال سهم فروشنده 0.35 درصد و سهم خریدار 0.15 درصد تعیین میشود، گاهی نیز توافق میشود که خریدار باید هزینه بنگاه را به طور کامل بپردازد.
***
نقش اتباع غیرقانونی در افزایش اجارهبها
گروه اقتصادی: یکی از مهمترین دلایل افزایش اجاره مسکن در یک منطقه، بالا رفتن تقاضاست. در سالهای اخیر به دلیل افزایش مهاجرت افغانها به ایران، تقاضا برای اجاره مسکن بالا رفته است. در واقع جمعیت افغانهای حاضر در ایران طی چند سال از 5 میلیون نفر به حدود 11 میلیون نفر رسیده است که تعداد زیادی از آنها در شهرهای تهران، کرج، مشهد، شیراز و... ساکن شدهاند. این جمعیت که به یکباره به جمعیت شهری ایران افزوده شد، تقاضا برای مسکن ر ا بالا برده است. هر چند برخی از آنها به عنوان کارگران ساختمانی در خانههای نیمهساز و به عنوان سرایدار مشغول زندگی هستند اما جمعیتشان به قدری زیاد است که به ناچار برخی از آنها خانه اجاره میکنند. البته نباید از این موضوع غافل شد که برخی از آنها خانوادگی به ایران سفر کردهاند، به همین دلیل تقاضا برای اجاره مسکن در کشور را بالا بردهاند. این موضوع منجر شده گرانی آپارتمان روی زندگی جمعیت اصلی شهرهای ایران تاثیر بگذارد.
شاید یکی از مهمترین عواملی که در موقعیت کنونی در اقتصاد ایران مورد بررسی قرار نگرفته، اثر اقتصادی مهاجرت افغانها به ایران است. این موضوع در کنار تقاضای کاذب و سرمایهای در بازار، موجبات دردسر مستاجران را ایجاد کردهاند.
به طور قطع اگر محلی برای اسکان مهاجران غیرقانونی وجود داشت، بسیاری از مشکلاتی که هماکنون در بازار مسکن ایران وجود دارد کمتر میشد، چرا که این افراد به دلیل اینکه کارت آمایش در ایران ندارند، امکان انعقاد قرارداد اجاره نیز ندارند. به همین دلیل گفته میشود خانههای اشتراکی را در برخی مناطق ایران به وجود آوردهاند که این مساله مشکلات فرهنگی زیادی را به وجود خواهد آورد. در واقع این افراد برای اینکه بتوانند یک سرپناه داشته باشند در خانههایی که مالک نیز در آن زندگی میکند اتاقی را اجاره و به صورت اشتراکی زندگی میکنند اما به اندازه اجاره کامل آن خانه هزینهها را پرداخت میکنند.
با افزایش مهاجرت افغانها به ایران علاوه بر گسترش خانههای اشتراکی، مساله دیگری به وجود آمده که بازار مسکن و اجاره را به هم ریخته است. در شرایط کنونی برخی مناطق بیشتر میزبان افغانهای مهاجر هستند. همین موضوع منجر شده تا اجاره خانه برای ایرانیها در آن مناطق سخت شود. در واقع مشابه این است که افغانها آن منطقه را قرق کردهاند. با توجه به تخلفاتی که در سالهای اخیر برخی افغانها از نظر اجتماعی داشتهاند، این موضوع سکونت در آن مناطق را تحت تاثیر قرار داده است. بنابراین میتوان گفت بازار اجاره در ایران بیشتر از اینکه تحت تاثیر عوامل اقتصادی گران شده باشد، در نتیجه تقاضای افغانها گران شده است.
در سالهای گذشته اصلیترین دلیل رشد قیمت اجاره، افزایش بهای مسکن بود. وقتی قیمت ملک دچار تورم شود، طبیعی است که اجارهبها نیز بیشتر شود اما در یک سال گذشته با وجود اینکه بازار مسکن راکد بوده و رشد قیمت چندانی نداشته ولی اجارهبهای آپارتمان رشد قابل توجهی داشته است. نکته جالب توجه اینجاست که قیمت آپارتمان در مناطق حاشیه شهر تهران به اندازه مرکز شهر گران شده است. این دقیقا همان عاملی است که تحت تاثیر تقاضای افغانها به وجود آمده است. به عبارت دیگر افغانها در مناطق حاشیه شهر تقاضا ایجاد میکنند. در نتیجه قیمت این مناطق برخلاف انتظار رشد قابل توجهی داشته است.
در حال حاضر شاهد گرانیهای روزافزون در بازار مسکن هستیم اما باید منشأ آن را در کجا پیدا کرد؟ خیلی از متقاضیان مسکن به دنبال یافتن ملک در محلههای مختلف هستند و همین عامل، احساس گران شدن اجاره مسکن را در نتیجه به مالکان القا میکند. به عبارت دیگر افرادی که قبلا در یک منطقه ساکن بودهاند بعد از یک سال دیگر امکان سکونت در آن منطقه را ندارند. به همین دلیل مجبور میشوند در همان منطقه ابتدا به دنبال اجاره ارزان بگردند و بعد از اینکه به نتیجه نرسیدند این جستوجو را در محله پایینتر ادامه میدهند. همین جستوجوی طولانی فضای بازار را به گونهای نشان میدهد که تعداد متقاضیان اجاره آپارتمان بسیار زیاد است.
این موضوع در بین بنگاههای همان منطقه فضایی را به وجود میآورد که تقاضا برای اجاره آپارتمان در آن بالا رفته است. در مناطق حاشیهنشین که به یکباره شاهد رشد جمعیت افغانهاست این مساله به صورت جدیتری وجود دارد. حتی بسیاری از بنگاههای منطقه که تجربه انعقاد قرارداد برای افغانها را دارند، آنها را به سمت قراردادهای اشتراکی سوق میدهند. در برخی مواقع حتی کارت بانکی هم به صورت اجارهای به این افراد داده میشود تا بتوانند معامله قرارداد را با آن انجام دهند و درآمد خود را نیز در آن واریز کنند تا از این طریق خیال مالک نیز از پرداخت بهموقع اجاره آنها راحتتر شود.
* تأثیر گرانی مصالح ساختمانی بر اجاره آپارتمان
نکته دیگر اینکه رشد هزینه نیز به شکلی پنهان باعث افزایش اجارهبها شده است. بسیاری از موجران از محل دریافت اجاره، گذران زندگی میکنند و افزایش هزینههای معیشت، باعث شده آنها نیز با توجه به تورم، اجاره را بیشتر کنند. فرد بازنشستهای را در نظر بگیرید که در کنار حقوق بازنشستگی خود، بخشی از هزینههای زندگی را با دریافت اجارهبها پوشش میدهد. زمانی که اقلام اصلی زندگی وی دچار تورم میشود، حتما این موجر نیز اجاره را بالا میبرد. از سوی دیگر، حقوق بازنشستگی متناسب با تورم بیشتر نمیشود، در نتیجه چارهای جز بالا بردن اجاره مسکن برای مالک باقی نمیماند.
همچنین قیمت بازار مسکن همواره از بازارهای موازی مثل ارز، طلا، سکه و... اثر میگیرد و نوسانات این بازارها باعث تغییر قیمت مسکن میشود اما در کنار این عامل، نباید افزایش هزینههای ساختوساز و گرانی مصالح ساختمانی را نادیده گرفت.
سازنده ساختمان باید هزینههای مربوط به مصالح، عوارض شهرداری و مالیاتها را بپردازد و در نهایت، تمام این مبالغ را از جیب خریدار آینده بیرون میکشد. بنابراین قیمت مسکن با این همه عوامل زیانبار افزایش یافته است، چرا که برخی سازندهها زمانی که ملک ساختهشده خریدار ندارد و گرفتار رکود است، آن را اجاره میدهند، آن هم با قیمتی بالا. البته نباید فراموش کرد که تقاضای کاذبی که در بازار اجاره وجود دارد بهانه کافی در اختیار مالکان و بنگاههای مشاور املاک قرار میدهد که اجارهها را ۲ برابر کنند.
اجارهبها از قیمت ملک نوساز اثر میگیرد، بنابراین هر چه قیمت تمامشده مسکن بیشتر شود، اجاره نیز بالا خواهد رفت. وقتی چنین اتفاقی رخ دهد، مالکی که ملک ۵۰ ساله دارد هم خود را محق میداند که اجارهبهای ملک خود را افزایش دهد.
جستوجوی کوتاهی در بازار ملک و اجاره نشان میدهد مبلغی که برای اجاره مسکن در نظر گرفته میشود، معمولا یکپنجم تا یکهشتم ارزش آن ملک است.
سمانه محرمینمین، عضو اتحادیه مشاوران املاک تهران در پاسخ به این سوال که چه راهکارهایی برای کاهش اجارهبها وجود دارد، میگوید: برای کنترل قیمت ملک باید مالیاتها کمتر شده و مشوقهایی مثل تخفیف در عوارض ساخت ارائه شود. البته در این مسیر نباید منکر اراده و اختیار مالک در تعیین اجارهبها شد اما به هرحال، باید نظارتی کلی روی بازار داشت تا ثبات برقرار شود.
وی در ادامه به تلاشهای دولت برای کنترل بازار اشاره و تاکید میکند: با دستور و کاغذبازی نمیتوان بازار را کنترل کرد. بازار ملک همواره نشان داده به چنین اقداماتی واکنش نشان نمیدهد و مسیر خود را پیش میگیرد.
ارسال به دوستان
وزیر کشور: اتباع غیرمجاز تا پایان سال باید ایران را ترک کنند؛ مسأله در جریان است و پیگیری میشود
اتباع غیرمجاز میروند؟
گروه اجتماعی: در حالی که آمارهای رسمی حکایت از حضور بیش از 2 میلیون و 700 هزار تبعه افغانستان در کشور دارد، برآوردهای غیررسمی بیانگر حضور 7 میلیون افغان در ایران است که در این میان تعداد افراد غیرمجاز بیش از مهاجرانی است که به صورت رسمی وارد کشور شدهاند. این وضعیت مسؤولان کشور را بر آن داشته در راستای ساماندهی اتباع بیگانه در ایران، افراد غیرمجازی را که غیرقانونی وارد کشور شدهاند، به کشورشان بازگردانند. در همین راستا وزیر کشور در روزهای نخست سکانداری خود در این وزارتخانه اعلام کرد: اتباع بیگانه غیرمجاز تا پایان سال باید ایران را ترک کنند. اسکندر مومنی اظهار کرد: این مسأله در جریان است و پیگیری میکنیم. وی درباره برنامه دولت چهاردهم برای ساماندهی اتباع غیرمجاز گفت: یکی از اولویتهای اصلی من در برنامهها هم گفتهام که موضوع اتباع بیگانه است.
قانون برنامه هم ما را ملزم کرده لایحهاش را بدهیم و انشاءالله در همان زمانبندی مشخصشده لایحه تشکیل سازمان ملی مهاجرت را به مجلس میدهیم و کار را هم شروع خواهیم کرد. وزیر کشور در پاسخ به سؤالی درباره اینکه فرمانده مرزبانی فراجا اعلام کرده اتباع غیرمجاز تا پایان سال 1403 باید ایران را ترک کنند، نیز اظهار داشت: این مسأله هم در جریان است و موضوع را پیگیری میکنیم.
اظهارات مومنی درباره ساماندهی اتباع بیگانه غیرمجاز در کشور در حالی مطرح شده است که فرمانده مرزبانی فراجا اواخر ماه گذشته در نشست خبری تاکید کرد: اتباع بیگانه غیرمجاز باید تا پایان سال از کشور خارج شوند. به گفته سردار احمدعلی گودرزی، سیاست این است که اتباع غیرمجاز باید تا پایان سال ۱۴۰۳ کشور را ترک کنند. ما کشور میهماننوازی هستیم، این افراد مدتهاست از همه امکانات در کشور ما استفاده کردهاند اما دیگر باید از کشور خارج شوند. این امر، خواسته مردم ماست و در راستای ایجاد امنیت این امر باید محقق شود. هفته گذشته نیز رئیس پلیس تهران بزرگ اعلام کرد: اتباع بیگانهای که در داخل کشور و بویژه تهران هستند باید مجوز داشته باشند و اگر مجوز نداشته باشند باید از کشور خارج شوند. اگر کسی این افراد را به کار گیرد قطعا توسط دستگاههای مربوط جریمه میشود و در حال حاضر تمهیداتی اندیشیده شده تا این افراد تا مرزها بروند و از کشور خارج شوند. حس همنوعدوستی و میهماننوازی ایران بر کسی پوشیده نیست به طوری که سالیان سال است مهاجران افغانستانی در ایران حضور دارند. با روی کار آمدن طالبان در سال 2021، موج جدیدی از مهاجرت گسترده افغانستانیها، رقم خورد و مهاجران افغانی راهی 2 کشور همسایه جنوبی و غربی، یعنی پاکستان و ایران شدند تا آمار مهاجران در این 2 کشور افزایش چشمگیر و حتی غیرقابل کنترلی پیدا کند.
حال با خیل عظیمی از اتباع بیگانه که به صورت رسمی وارد کشور شدهاند، شاهد حضور اتباع غیرمجازی در کشور هستیم که طبق گزارشهای غیررسمی آمار آنها بیش از مهاجران رسمی برآورد شده است؛ مهاجران غیرقانونیای که از مزایای انرژی، بهداشت، نان و سایر امکانات یارانهای در ایران بهرهمند هستند و چه بسا به دلیل حجم انبوه جمعیت آنها در کشور، مشکلات و اختلالاتی در بحث تهیه مسکن و تاثیرگذاری افزایش نرخ اجارهبها در پی افزایش میزان تقاضای این افراد در کشور به وجود آمده است. در چنین شرایطی هر چند موضوع ساماندهی اتباع بیگانه افغانستانی از مدتها قبل یکی از مباحث اصلی دولتها بوده است اما گویا اکنون در دولت جدید قرار است برای حل این مساله به شکل جدی وارد عمل شوند.
* چند میلیون افغانی در ایران حضور دارند
مرکز آمار ایران در تازهترین آمارهای نیروی کار در سال گذشته، جمعیت مهاجران افغان در ایران را اعلام کرد. براساس تازهترین دادههای مرکز آمار ایران از جمعیت مهاجران رسمی در سال ۱۴۰۲، بیش از ۹۷ درصد مهاجران، افغانستانی هستند. طبق این آمار تنها 3 درصد از کل مهاجران رسمی کشور دارای تابعیتهای غیرافغانستانی بودهاند. براساس این آمار، بیش از ۲ میلیون و ۷۸۸ هزار مهاجر رسمی در کشور حضور دارند که ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر آنها افغانستانی هستند. باید تاکید کرد این آمار مربوط به سال ۱۴۰۲ بوده و صرفا مهاجران رسمی که تابعیت آنها در آمارها ثبت شده، توسط مرکز آمار ایران اعلام شده است. البته باید عنوان کرد این آمار حداقل جمعیت افغان در کشور است که به صورت رسمی در آمارها عنوان شده و در این آمار جمعیت مهاجران غیرقانونی نیامده است. طبق گفته کارشناسان، رقم دقیقی از تعداد کل مهاجران افغان در کشور در دست نیست اما تخمینی حدود 5 تا 7 میلیون نفر و حتی بیشتر برای جمعیت مهاجرین افغانستانی در رسانهها عنوان شده است. بررسی هرم سنی جمعیت مهاجر افغانستانی کشور نشان میدهد هم در مردان و هم در زنان بیشترین سهم جمعیتی مربوط به افراد در سنین «بین ۲۵ تا ۶۴ سال» است. آمارها حاکی است سهم این جمعیت بیش از ۴۰ درصد جمعیت مهاجر است. بر این اساس میتوان گفت سهم بالای این جمعیت در کشور به وضوح میتواند در بازار کار تاثیرگذار باشد. در رتبه بعدی هرم سنی، جمعیت «۹ ساله و کمتر» قرار دارند.
افراد حاضر در این سن حدود 23.9 درصد از مردان و حدود 25.2 درصد از زنان را تشکیل میدهند. دومین سهم بالای این بازه سنی در هرم جمعیتی افغانستانیهای مقیم ایران بخوبی نشان میدهد علاوه بر اینکه جمعیت زیادی با تابعیت افغانستان وارد بازار کار ایران شدهاند، بلکه سهم بالای زیادی نیز تا چند سال آینده به جمعیت موجود در بازار کار اضافه میکنند و این موضوع میتواند بر بازار کار و اشتغال کشور تاثیری شگرف بگذارد. بر اساس این هرم سنی میتوان گفت سنین «۱۵ تا ۲۴ سال» و «۱۰ تا ۱۴ سال» به ترتیب در جایگاههای بعدی بیشترین سهم جمعیتی افغانستانیهای مقیم ایران قرار دارند.
بر اساس این آمارها کمترین سهم جمعیتی برای افغانستانیهای مقیم ایران مربوط به سنین «بالای ۶۵ سال» بوده که 2.9 درصد از جمعیت مردان و 1.8 درصد از جمعیت زنان را شکل داده است. توجه به ساماندهی وضعیت حضور اتباع بیگانه در کشور که عمدتا افغانستانی هستند در حالی مطرح است که به گفته وزیر کشور در پی افزایش تراکم اتباع بیگانه، ابتدا باید ورود غیرمجازها به کشور متوقف و سپس وضعیت افرادی که غیرقانونی به کشور وارد شدهاند ساماندهی شود.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» اهمیت تجدید ارزیابی داراییهای خودروسازان برای انتقال سهام به بخش خصوصی را بررسی کرد
خودرو در مسیر خصوصیسازی
گروه اقتصادی: در سالهای اخیر بارها از سوی کارشناسان اقتصاد و بورس بر واگذاری میزان سهام دولتی در شرکتهای خودروساز تاکید شده ولی به دلایلی که در زیر به آنها خواهیم پرداخت این واگذاری انجام نشده و امروز تکمیل این روند از ماموریتهای اصلی دولت چهاردهم و در رأس آن وزارت صمت برای ساماندهی صنعت و بازار خودرو و پرهیز از مدیریت دولتی در این بخش و در کنار آن بازگرداندن رقابت به این صنعت است.
* ارزیابی مجدد سهام خودروسازان برای واگذاری یک ضرورت است
موضوعی که برای تحقق این امر از سوی خودروسازان مطرح شده این است که برای واگذاری سهام خودروسازان بزرگی مانند ایرانخودرو و سایپا، ضروری است قیمت این سهام در بازار بهروز شود تا بتوان آنها را با قیمتی نزدیک به ارزش واقعی به فروش رساند. این موضوع یکی از موثرترین روشها برای اجرای این سیاست است، زیرا تجدید ارزیابی داراییهای این شرکتها به این معناست که داراییهای شرکتها مانند زمینها، ساختمانها، ماشینآلات و سایر اموال ثابت که در طول زمان از ارزش اسمی آنها کاسته شده، مجددا به ارزش روز ارزیابی شوند.
انجام تجدید ارزیابی داراییها نیازمند تأیید نهادهای مربوط مانند شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا است. این شورا باید مجوز لازم را برای افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی داراییها صادر کند. در صورتی که این مجوز صادر شود، خودروسازان میتوانند سرمایه خود را افزایش دهند و از معافیتهای مالیاتی مربوط به این افزایش سرمایه نیز بهرهمند شوند. بر اساس گزارشها، شرکت ایرانخودرو با همکاری وزارت صنعت، معدن و تجارت درخواست خود را برای انجام این تجدید ارزیابی به شورای سران قوا ارائه کرده و سایپا نیز به دنبال انجام این روند است تا پس از تأیید نهایی امکان انتقال این سهام به بخش خصوصی ایجاد شود.
البته این فرآیند (ارزیابی داراییها) با چالشهایی همراه است. از جمله این چالشها میتوان به ریسکهای مربوط به نوسانات بازار، پیچیدگیهای حقوقی و مالی، همچنین تأثیرات سیاسی اشاره کرد. برای مثال اگر تجدید ارزیابی داراییها زمانی انجام شود که بازار با نوسانات شدید مواجه است، ممکن است قیمت نهایی سهام باز هم با قیمت واقعی فاصله داشته باشد. از سوی دیگر، انجام این فرآیند نیازمند هماهنگی دقیق بین نهادهای مختلف دولتی و خصوصی است و هرگونه تأخیر یا مانع میتواند به کاهش اثربخشی آن منجر شود.
با وجود مطالب گفتهشده، کارشناسان بورس معتقدند تجدید ارزیابی داراییها و واگذاری سهام خودروسازان به تنهایی نمیتواند تمام مشکلات صنعت خودروسازی را حل کند. این اقدام باید همراه با اصلاحات دیگر مانند بهبود مدیریت، کاهش هزینهها، افزایش بهرهوری و توسعه محصولات جدید باشد، همچنین دولت باید سیاستهای حمایتی موثری برای صنعت خودرو اتخاذ کند تا این شرکتها بتوانند در بازارهای داخلی و بینالمللی رقابتپذیر شوند.
* چرا واگذاری خودروسازان اجرایی نشد؟
سهام دولت در شرکت ایران خودرو 5.7 درصد و در سایپا حدود ۱۷ درصد است و اگرچه این اعداد به نظر کوچک میرسند اما گزارش مرکز پژوهشهای مجلس بیانگر آن است که غیر از این ۲ عدد، 12.21 درصد از سهام ایرانخودرو و 15.6 درصد از سهام سایپا در اختیار شرکتهای عمومی وابسته و تحت کنترل دولت است. همچنین 25.24 درصد از سهام ایرانخودرو و 39.66 درصد سهام سایپا تحت نظام سهام تودلی است که با ایجاد حق رای غیرقانونی برای این سهامهای تودلی، دولت عملا مدیریت شرکتها را در دست گرفته است.
۱۱ اسفندماه سال ۱۴۰۰، رئیسجمهور شهید در خلال صدور ۸ فرمان برای بهبود عملکرد صنعت خودروسازی، واگذاری مدیریت دولتی شرکتهای خودروسازی را مورد تاکید قرار داد. بر اساس این فرمان، مقرر شده بود واگذاری مدیریت دولتی شرکتهای خودروسازی ایران خودرو و سایپا حداکثر ظرف ۶ ماه بعد یعنی تا پایان شهریورماه سال ۱۴۰۱ به بخش غیردولتی تعیینتکلیف شود.
با این حال دولت سیزدهم به پایان رسید اما هیچ پیشرفت خاصی در مساله واگذاریها به وجود نیامد و وزارت صمت و وزارت اقتصاد صرفا با گفتاردرمانی وظایف مربوط به واگذاری را پاسکاری کردند. برای نمونه احسان خاندوزی، وزیر سابق امور اقتصادی و دارایی مهرماه پارسال، عدم پیشبرد سیاست واگذاری خودروسازان را مرتبط با تغییر وزیر صمت (استیضاح فاطمیامین و روی کار آمدن علیآبادی) دانسته و تاکید کرده بود که با وزیر جدید صمت در حال بررسی نحوه واگذاری این شرکتها هستند.
البته شرکت ایران خودرو ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ در نامهای به سازمان بورس اعلام کرد موضوع «واگذاری سهام ایران خودرو متعلق به شرکتهای فرعی و وابسته بعد از تجدید ارزیابی داراییها، کلید میخورد».
۱۵ اسفند نیز مدیریت نظارت بر ناشران بورس در نامهای به مدیرعامل گروه صنعتی سایپا تاکید کرد «طبق ماده ۲۸ دستورالعمل حاکمیت شرکتی، تملک سهام شرکت اصلی توسط شرکتهای فرعی و زیرمجموعه یعنی داشتن سهام تودلی ممنوع است و سایپا باید ۴۱ درصد سهام خودش را که به صورت تودلی است تا مهرماه ۱۴۰۳ واگذار کند».
با ورود به سال ۱۴۰۳ دوباره صحبتهای تکراری متولیان وزارت اقتصاد و وزارت صمت شروع شد؛ وزارت اقتصاد خردادماه اعلام کرد «واگذاری خودروسازان به دلیل تغییر وزیر صمت (استیضاح فاطمیامین و روی کار آمدن علیآبادی) دچار وقفه شده بود اما این موضوع به صورت جدی در دستور کار وزارتخانهها قرار دارد».
در ادامه نیز عباس علیآبادی، وزیر سابق صمت ۲۰ تیرماه دوباره تاکید کرد «وزارت صمت تمایل دارد صندلیهای مدیریت دولت در خودروسازیها را با رعایت صرفه و صلاح دولت و شرکتها واگذار کند».
او مجدد ۹ مرداد اعلام کرد «آمادگی داریم مدیریت در خودروسازان را واگذار کنیم اما این واگذاری باید در راستای افزایش تولید باشد».
با تمام این تفاسیر عمر دولت سیزدهم به پایان رسید اما در نهایت پروسه واگذاری خودروسازان چه در بخش واگذاری تودلیها (سهامهای چرخهای) و چه در بخش واگذاری سهام دولت، کلید نخورد و به عنوان میراث به دولت چهاردهم منتقل شد، بنابراین باید منتظر ماند و دید محمد اتابک، وزیر جدید صمت و عبدالناصر همتی، وزیر جدید اقتصاد چه تصمیمی در این زمینه میگیرند.
* نظارت، موضوعی مجزا از دخالت
شایان ذکر است که مقام معظم رهبری بهمن سال گذشته در دیدار کارآفرینان ضمن آنکه نظارت دولت را مکمل حمایت از بخش خصوصی برشمردند، فرمودند: «حمایت دولت لازم است، نظارت دولت هم لازم است. ضوابطی وجود دارد که باید این ضوابط رعایت شود؛ چه کسی باید مراقبت کند؟ دولت. بنابراین نظارت دولت مطلقا قابل اغماض نیست اما نظارت غیر از دخالت کردن است. من دیروز شنیدم که در بعضی شرکتهایی که دولت و بخش خصوصی شریک هستند، با اینکه سهم دولت سهم زیادی نیست، مدیریت در اختیار دولت است؛ به نظر من این منطق ندارد. از همان شیوههای قانونی استفاده کنند، مدیریت را به خود مردم و به خود سهامداران شرکتها بسپارند، منتها نظارت شود. در این سالهای گذشته، بعد از آنکه سیاستهای اصل ۴۴ را بنده ابلاغ کردم و اصرار کردم و دنبال کردم، کارهای بیقاعدهای را دیدیم انجام گرفت که بر اثر عدم نظارت بود. کارهای بدی انجام گرفت، کارهای غلطی انجام گرفت؛ هم به منابع ارزی و ریالی ضربه خورد، هم به خود آن بنگاهها ضربه خورد و در نتیجه به مردم ضربه خورد؛ یک عدهای سوءاستفاده کردند. نظارت دولت حتمی است، لازم است، باید حتما انجام بگیرد، بنابراین آنچه ما نفی میکنیم دخالت دولت است؛ والا نظارت دولت را ما لازم میدانیم».
البته این نخستین بار نبود که رهبری صراحتا دخالتهای دولت در فعالیتهای اقتصادی را مذمت میکردند. ایشان بارها و در سخنرانیهای مختلف به این موضوع پرداخته و تاکید کردهاند دولت باید از دخالت دست بردارد و بر فعالیتهای اقتصادی نظارت داشته باشد. به عنوان نمونه رهبر انقلاب ۱۰ بهمنماه سال ۱۴۰۰ نیز در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی فرموده بودند: من با دخالت مسؤولان دولت و دستگاههای دولتی در فعالیتهای اقتصادی موافق نیستم اما با هدایت، نظارت و کمکشان موافقم.
***
چگونه میتوان از واردات به عنوان فرصتی برای ساماندهی صنعت خودرو استفاده کرد
با وجود تأکید و اصرار مجلس و کمیسیون صنایع و معادن بر قانون واردات خودروهای نو و کارکرده، این قانون به اجرا درنیامد و نسبت به این ظرفیت بیتوجهی شد. اجرای این قانون بویژه با توجه به قانون واردات خودروهای کارکرده با عمر کمتر از ۵ سال موجب میشد قیمت خودرو در بازار تا حد زیادی متعادل شود.
قیمت خودرو در بازار ایران آبشاری است و با محدودیت واردات خودروهای خارجی که مصرفکننده خاصی دارد، قیمت برخی از آنها تا ۱۰ برابر نسبت به کشورهای همسایه افزایش یافته و بر قیمت تمام خودروها حتی خودروهای داخلی نیز اثر گذاشته است.
* کاهش قیمت خودروهای خارجی بر قیمت خودروهای داخلی مؤثر است
باید سیاستگذاران اقتصادی مدنظر داشته باشند که اگر بتوان قیمت خودروهای خارجی را در کشور کاهش داد، این موضوع بر قیمت خودروهای داخلی نیز اثر میگذارد. با واردات خودروهای کارکرده در فاصله کوتاهی میتوان بازار را تا حدودی سامان داد زیرا واردات خودروهای کارکرده به ثبت سفارش و... نیاز ندارد و در صورت وجود اراده میتوان بستر واردات سریع چنین خودروهایی را فراهم کرد.
مجلس در تصویب قانون واردات خودرو بر این موضوع نظر داشت که دولت باید بر ارزبری و تنظیم قیمت خودرو نظارت ویژه داشته باشد و واردات خودرو را به صورت فوری دنبال کند و تحت فشار هلدینگهایی که از عدم واردات نفع میبرند، این روند را رها نکند. نمایندگان کمیسیون صنایع و معادن بارها تأکید داشتند ممکن است در ابتدا تقاضا برای خودروهای کارکرده خارجی زیاد باشد اما بتدریج این موضوع تنظیم میشود.
نمایندگان مجلس پیش از تصویب قانون واردات خودروهای کارکرده بارها به دولت تأکید کردند تعرفه در واردات خودرو باید به گونهای تعیین شود که خودرو با قیمت مناسب به دست مردم برسد. مهمترین ابزار دولت در تنظیمگری واردات خودرو تعیین تعرفه است و در این زمینه باید به 3 پارامتر شرایط ارزی، تولید داخل و رقابتپذیر کردن بازار توجه کرد.
* باید از ظرفیت واردات به نفع صنعت و بازار خودرو استفاده کرد
رضا تقیپورانوری، عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس درباره این موضوع، با بیان اینکه باید از ظرفیت واردات به عنوان تنفس برای ساماندهی بازار خودرو استفاده کرد، گفت: علاوه بر واردات، باید بر افزایش تولید از نظر کمی و کیفی نیز تأکید داشت، زیرا با امکانات موجود تحقق این مهم امکانپذیر است.
تقیپور اظهار کرد: از حدود ۴ سال پیش کمیسیون صنایع و معادن مجلس یازدهم موضوع واردات خودرو را پیگیری کرد تا سرانجام با تأکید نمایندگان این موضوع به قانون تبدیل شد، در ادامه نیز این قانون بسط پیدا کرد و اجازه واردات خودروهای کارکرده با عمر کمتر از ۵ سال صادر شد که متأسفانه قانون واردات خودروهای کارکرده تاکنون اجرایی نشده است.
وی عدم تدوین نظام حکمرانی بازار و صنعت خودرو را علت نابسامانی این حوزه دانست و افزود: مافیای خودرو موجب میشود ناکارآمدی در این حوزه کماکان استمرار داشته باشد، در واقع تعارض منافع موجب شده مردم از شرایط موجود راضی نباشند. در حال حاضر از یک سو تولید داخل از مشکلات مدیریتی رنج میبرد و از سوی دیگر واردات به رغم تأکید مجلس و تصویب قانون به سرعت اجرایی نشده است.
نماینده مردم تهران تصریح کرد: آییننامه تدوین شده برای واردات خودروهای کارکرده آییننامه بدی نیست اما باید متولی اجرای آن بدرستی مشخص شود. از دولت و وزارت صمت جدید انتظار داریم این قانون را بدرستی و با سرعت اجرایی کند؛ شرایط فعلی بازار و صنعت خودرو قابل قبول نیست.
تقیپور با بیان اینکه باید از ظرفیت واردات به عنوان تنفس برای ساماندهی بازار خودرو استفاده کرد، اضافه کرد: علاوه بر واردات، باید بر افزایش تولید از نظر کمی و کیفی نیز تأکید کرد، زیرا با امکانات موجود تحقق این مهم شدنی است. کشوری که موشکهای پیشرفته تولید میکند، برای تولید خودروهای باکیفیت با قیمت مناسب مشکلی نخواهد داشت؛ اما اینکه هنوز این اتفاق رخ نداده، نشان میدهد باید توجه بیشتری به آن داشت.
وی افزود: در یک اقدام عاجل باید واردات خودرو تسهیل شود، البته در این زمینه فقط وزارت صمت مسؤول نیست و سایر سازمانها و نهادها مانند بانک مرکزی نیز باید به وظایف خود در حوزه تأمین ارز عمل کنند.
* قیمت ارز و واردات 2 مؤلفه مؤثر بر قیمت خودرو
سعید مؤتمنی، رئیس پیشین اتحادیه نمایشگاهداران خودروی تهران درباره این موضوع به «وطن امروز» گفت: اجرای قانون واردات خودروهای کارکرده زیر 5 سال در کنار واردات خودروهای نو همراه با اخبار مثبت ثبات قیمت ارز و ادامهدار بودن این روند بر بازار خودرو تأثیر دارد و موجب کاهش قیمت تمام خودروهای داخلی و خارجی در بازار خواهد شد.
وی با بیان اینکه به طور کلی هرگونه خبر مثبت، چه واردات و چه مسائل سیاسی بر بازار تأثیرگذار است، تأکید کرد: هر گونه اقدام در راستای واردات خودروهای نو و کارکرده بر قیمت خودروهای مونتاژی چینی و داخلی اثرگذار است و در میانمدت موجب بازگشت رقابت به بازار خودرو خواهد شد.
این فعال بازار خودرو افزود: موضوعاتی از جمله تعرفه گمرکی و تأیید سریع و بدون مانع ارز تأمینی برای خرید این خودروها و اینکه این تعرفه و هزینههای جانبی چقدر در قیمت نهایی مؤثر خواهد بود، در کنار اینکه دولت قدمهایی در راه افزایش تعداد عرضه از کانال تولید داخلی و واردات برمیدارد، میتواند اثرات مثبتی بر بازار خودرو داشته باشد و ادامه این روند منجر به سامان و آرامش بازار خودرو خواهد شد و موجب میشود نگاه سرمایهای از خودرو برداشته شود و مردم خودرو را مثل سایر کالاها با نگاه مصرفی خرید و فروش کنند.
* واردات خودروهای کارکرده باعث کاهش قیمت لوازم یدکی خودروهای ایرانی میشود
مصطفی اسکویی، فعال بازار لوازم یدکی، درباره این موضوع با اشاره به تأثیر واردات خودروهای کارکرده بر بازار لوازم یدکی گفت: واردات خودروهای کارکرده باعث کاهش قیمت لوازم یدکی خودروهای ایرانی میشود و میتواند روی صنعت تولید لوازم یدکی اثرگذار باشد. اسکویی بیان کرد: با افزایش واردات خودروهای کارکرده، فروش لوازم یدکی برای خودروهای ایرانی احتمالا کاهش مییابد و تولیدکنندگان لوازم یدکی باید به فکر بازارهای جایگزین به جای بازار کنونی باشند.
وی افزود: در نهایت واردات خودروهای کارکرده به کشور درصورتی که با توجه به آییننامههای مناسب و با تعیین تعرفههای مناسب سرعت گیرد، میتواند به سود مشتریان و صنعت خودروی کشور باشد. با این حال، باید برای تأمین زیرساختهای لازم برای تعمیر و نگهداری خودروهای وارداتی، اقدامات لازم انجام شود تا این امر در برخی نقاط تقاطع این دو صنعت، به صنعت تولید لوازم یدکی ضربه نزند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|