|
آیا میتوان آمریکا را اصلاح کرد؟
پرفسور جان کوزی: «واشنگتن گرایش به تقویت یک انسجام احمقانه دارد. اگر شما فردی برخوردار از نوعی شهرت باشید و دیدگاههایتان برای جامعه شناخته شده باشد، در این صورت هر چیزی که در گذشته گفته باشید به آینده و هرچه را که امروز میگویید به گذشته معطوف میشود. هر اختلاف نظر بالقوهای، اتهاماتی چون تزلزل، تزویر، خیانت و از این قبیل را برایتان به همراه دارد. مطمئنا این اتهامات در بسیاری از موارد معتبر هستند اما این احتمال ساده که شرایط تغییر کرده یا وجود تجربه یا شواهد جدید موجب شده یک نفر طرز فکرش را تغییر دهد، ظاهرا هیچگاه از شما پذیرفته نمیشود. نتیجه این امر، واداشتن مردم به چسبیدن به مواضعی است که میدانند غلط است چرا که آنها از نداشتن این انسجام احمقانه و از مورد حمله قرار گرفتن به خاطر متزلزل بودن، بیشتر میهراسند.» بروس بارتلت ارسال به دوستان
وحدت اقوام ایرانی
علیرضا سعیدآبادی: 3تحلیل نظری درباره اقوام ایرانی میتوان ارائه داد. یک رویکرد مبتنی بر این است؛ آنچه هویت ایرانی را میسازد بیشتر برگرفته از ملیت است. باستانگرایی و نگاه یکسویه به ایران عزیز، از آثار مترتب بر این رویکرد است. اقوام ایرانی از این منظر، در عنصر هویتبخش ملیت محو شده و کمتر در محاسبات و برنامهریزیهای ملی دیده میشوند. این رویکرد، سلبی است. رویکرد دوم به قومیت به عنوان زیرساخت هویت افراد در جامعه ایرانی مینگرد و سایر جنبههای هویتآفرین را در حاشیه قرار میدهد. برتریجویی قومی و نادیدهانگاری مولفههای وحدت ملی و امنیت ملی از تبعات این رویکرد است. این رویکرد، اثباتی و به بیان بهتر افراطی است. در رویکرد سوم، اقوام ایرانی نه به تنهایی متن هستند و نه در حاشیه بلکه پیوندهای قومی بخش مهمی از شناسنامه اقوام ایرانی محسوب میشود. دولتها همواره از شناسنامه ملتها در روابط خود با سایر کشورها استفاده میکنند. دولت به نمایندگی از مردم است که در روابط بینالملل به ایفای نقش میپردازد و از خود چیزی مستقل ندارد. در ایران این رابطه بسیار ظریفتر است. در سلسله مراتب اهداف ملی جمهوری اسلامی ایران، دولتها موظف به پیگیری منافع دینی و ملی هستند. من معتقدم هویت ایرانی در یک رویکرد ترکیبی بر پایه پیوندهای قومی، ملی و اسلامی یک کل لایتجزی را پدید میآورد. 3 دایره متداخل را در نظر بگیرید که از داخل به سمت بیرون آن دوایر متحدالمرکز اقوام ایرانی، ملیت و اسلامیت در درون هم قرار گرفتهاند. قوم به گروهی از انسانها گفته میشود که در جامعهای بزرگتر زندگی میکنند و ویژگیهای مشترکی آنها را به یکدیگر پیوند میدهد. مهمترین این وجوه اشتراک؛ دین، زبان و فرهنگ است که هویت قومی آنها را پدید میآورد. اقوام در ایران برخلاف سایر مناطق جهان نهتنها تزاحم و دردسری برای هم نداشتهاند بلکه در تمام مقاطع حساس و بویژه هنگام یورشهای بیگانه به این سرزمین آسمانی همیشه پشت یکدیگر و مدافع ارزشهای جامعه و منافع ملی بودهاند. اگر در گذشته و البته بیشتر در 200 سال اخیر از بخشهای شمالی، شمال شرقی، شرقی، جنوبی و غربی یعنی تقریباً از همه طرف قسمتهایی از تمامیت ارضی خود را از دست دادهایم ناشی از ضعف حکومتهای شاهان بوده اگرنه اقوام ایرانی در 8 سال دفاعمقدس توانستند با وحدت مثالزدنی خود و در سایه رهبری دینی جامعه، شگفتیساز بزرگترین جنگ منطقهای در قرن بیستم باشند و نظام سلطه را در برابر عظمت خود به زانو درآورند. ملیت و اسلامیت 2 عامل درونزا و وحدتآفرین برای اقوام ایرانی بوده است. ملیت به معنای مردمانی که در یک سرزمین مشخص با مدیریت سیاسی واحد و باورهای فراگیر و مشترک زندگی میکنند و برای رسیدن به اهداف ملی با یکدیگر همکاری سازمانیافته و روبه رشدی دارند. ملت ایران با وجود تنوع قومی که در تمام بخشهای شمالی، جنوبی، شرقی، غربی و مرکزی این سرزمین پهناور گسترده شده است کمترین فاصله اجتماعی را دارند و بحمدالله به بالاترین سطح آگاهی سیاسی و همافزایی در زمان معاصر رسیدهاند. فراوانی ازدواجها بین مردان و زنان از گروهای قومی مختلف در ایران و اختلاط بین اقوام ایرانی مصداق بارز نبود فاصله اجتماعی در کشور است و مشارکت در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بالاترین سطح مشارکتپذیری سیاسی و همافزایی بین اقوام ایرانی است. در مساله هویت ایرانی، رابطه بزرگی و کوچکی عناصر هویتآفرین موردبحث در این نوشتار، مشهود و قابل بررسی است. قومیت، ملیت و اسلامیت یک مرزبندی درونی از جزء به کل در حیطههای هویتی جامعه ایرانی است. درست مثل کوچکی و بزرگی رابطه فرد و خانواده که در سطح فردی، این پیوندهای نسبی بخش مهمی از هویت افراد را تشکیل میدهد. شهروندان برای معرفی خود به یکدیگر، نسبتهای خانوادگی و قومی را بیان میکنند ولی همین افراد در برابر سایر ملتها از عناوین ایرانی، مسلمان و فارسیزبان برای اثبات هویت خود استفاده میکنند. این مثال، به درک جایگاه اقوام ایرانی در سلسله مراتب هویتی که یک کل یکپارچه را با هم میسازند کمک شایان توجهی میکند. اقوام ایرانی بین خود مرزهای جامعه شناختی دارند اما در مواجهه با دنیای خارج، از مرزبندیهای جغرافیایی، ملی و اسلامی پیروی میکنند. زندگی گروههای قومی در ایران به 4دوره کلی تقسیم میشود. پیش از پذیرش اسلام، پس از اسلام، دوره معاصر و بویژه دوره پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی. به نظر من، شرایط پیشرو، دوره جدیدی برای ملت مسلمان و انقلابی ایران رقم خواهد زد. زخمهای دردناکی بر پیکر اسلام عزیز از سوی دشمنان وارد آمده و جنگهای به ظاهر مذهبی و در باطن استعماری و استکباری، ترفند آنها برای مقابله با پیشرفتها و نقشآفرینیهای فزاینده جمهوری اسلامی ایران و متحدان آن در منطقه است که آثار ثانوی آن به تدریج، سراسر جهان را تحت تاثیر قرار میدهد. غرب از تمام ابزارهای موجود در عرصههای نفتی، اقتصادی، رسانهای و هستهای بهطور همزمان استفاده میکند. این شرایط حاکم بر نظام بینالملل با محوریت اسلام، یک نقطه عطف و پیچ تاریخی است. ارسال به دوستان
تقویم تاریخ
رحلت «میرزا محمدحسن آشتیانی» از رهبران نهضت تنباکو (1319 ق) ارسال به دوستان
علل ناهنجاری در جامعه مدنی ایران
آیتالله سیدهاشم بطحائی گلپایگانی: در نگرشی از ویژگیهای جامعه مدنی و مشخصات آن و تطبیق با مصادیق؛ جامعه ایران را میتوان یکی از مصادیق جامعه مدنی در مقابل جامعه بربر و وحشی معرفی کرد لکن در عین حال تفاوت فاحشی میان رفتار و گفتار و عموماً فرهنگ جامعه ایران مشاهده میشود و همگان بر این تفاوت اذعان دارند. قطعاً بسیاری در مقام پرسش هستند که چه چیزی باعث شده بهرغم انقلاب و مقتضیات آن و هزینههای سنگین انسانی و اقتصادی و حیثیتی آن، متاسفانه بیعفتی و بیحجابی و بیاعتنایی به مقدسات دینی و گرویدن به مکاتب و مشاغل و هنرهای حرام و مبتذل، کم و بیش در جامعه رو به افزایش است و طبق فرمایش مقام معظم رهبری، مسؤولان مربوط تنها به گفتوگو و اگر و مگر اکتفا میکنند! حال بیاییم پاسخ این دگرگونی غیرمترقبه را جستوجو کنیم که چرا و چه چیز جامعه مدنی ما را به سمت و سوی اخلاق غیرمدنی سوق داده و میدهد! با نگرشی ساده پی خواهیم برد مهمترین عامل آن است که جامعه، قبلا نخست اینکه وابسته به حکومت نبود و با اتکا به خداوند متعال و فعالیت همهجانبه، همه اقشار، زندگی اقتصادی خود را با کمال سادگی اداره میکردند و همه اهل تولید بودند و فرد بیمصرف و مصرفگرای صِرف وجود نداشت در حالی که امروز به مرور به جامعه مصرفی تبدیل شدهایم. امروز درصد اندکی از جامعه مولد کالاهای مصرفی هستند و بیشتر افراد با ترک مشاغل تولیدی روستایی وارد شهرها شده و عائله حکومت شدهاند و قهراً تعادل تولید و مصرف ناموزون شده و خوشگذرانی و عیاشی و گشت و گذارهای هزینهبردار، زندگی روزمره اکثریت شده و طبعاً موجب فرهنگ هوسرانی و ابتذالگرایی و امثال آن شده است. دوم اینکه در گذشته فضای جامعه بسته بود و وسایل ارتباط جمعی ـ اینترنت، ماهواره، تلفن همراه و رایانه ـ وجود نداشت و جامعه اصولاً به دین و دنیا فکر میکرد و برای هر دو فعال بود لذا از سلامتی بسیار بالای جسمی و روانی برخوردار بود و درگیری و نزاع در بین مردم در حداقل قرار داشت. که دلیل این دگرگونیها وجود وسایل اِشغالگر جسم و جان و بیاعتنایی به آموزههای دینی و... است. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|