|
تحلیل فیلم «جزیره شاتر» ساخته مارتین اسکورسیزی
رازی در هزار توی حقیقت
مرتضی اسماعیلدوست: فیلم «جزیره شاتر» یک درام جنایی معمایی است که به درستی مولفههای ژانر را حفظ کرده و تماشاگر را در مرز باریکی از خیال و واقعیت تا پایان معلق نگاه میدارد. فیلمی برگرفته از داستانی به همین نام و به قلم نویسنده چیرهدستی چون «دنیس لِهِین» که در کارنامه کاریاش باز هم میتوان آثاری از این دست همچون «رودخانه مرموز» را نشان یافت. پیرنگ غالب فیلم «جزیره شاتر» مبتنی بر عزیمت یک مامور مارشال ایالتی با نام تدی دانیلز (لئوناردو دی کاپریو) به همراه دستیارش، چاک ایول (مارک رافالو) به جزیرهای دورافتاده و مرموز با نام شاتر بوده تا در آنجا ردپایی از قاتلی روانی چون راشل سولاندو را بگیرند اما در ادامه همه چیز در چرخهای معماگونه قرار میگیرد و کابوسهایی دلهرهوار سراغ «تدی» میآید. فیلم در بستری دوگانه از فرضیههایی مبنی بر تئوری توطئه و توهمی افسارگسیخته به سر میبرد، چنانکه تا سکانسهای نهایی از فیلم با لایههایی برجسته از طرحی شوم توسط کارکنان تیمارستانِ این جزیره علیه تدی مواجهیم و در سکانسهای پایانی، حقیقتی دیگر همچون آواری روایت پیشین را سرنگون میکند، آن گاه که با ابطال پیشفرضهای رخ داده، تدی را بیماری شیزوفرنی پنداشته و بیاساسی وقایع گذشته را محصول ذهن روانگسیختهاش میخوانیم. اما هنر فیلمساز در این است که با هوشمندی دست به عدم قطعیت نزد تماشاگر زده و دروازههای نسبیت را در رسیدن به مرزهای دوباره باز نگاه میدارد. از طرفی شکلگیری چنین رخدادهای موازی در راستای دیدگاه نظریهپردازانی است که وجود چند جهانی را در گذرگاه حرکتی انسان به اثبات رساندهاند. نظریهای عجیب در نسبیت که تبدیل به الگویی در کیهانشناسی شده و براساس آن، انسان از مشاهده کامل جهانهای پیرامون خود برخوردار نبوده و تنها یکی از واقعیات در حال وقوع را مشاهده میکند. برای مثال میتواند توپ فوتبال را ببیند که با ضربهای به آسمان رسیده است اما شاید در جهانی موازی، این توپ در همان لحظه سقوط کرده باشد! کاراکتر «تدی» نیز در فیلم جزیره شاتر چنین احوالی را در روایت پیچیده و تو در توی فیلمنامه از سر میگذراند و چنان در دنیایی به هم پیوسته از رویا و حقیقت قرار گرفته که گاه مخاطب را به این فکر وا میدارد که به کدام یک میتوان اطمینان کرد؟ ذهن مخدوش و به هم ریخته تدی در این اثر چنان در گذشته و حال در سفر است که قاتلهایی خیالی برای فرزندان و همسرش میآفریند. برای اینکه با گامهای بیشتری در مسیر تحلیل جهانهای موازی حرکت کنیم بهتر است با مفهوم زمان نیز آشنا شویم، همان که معیاری برای تعیین مدت وقوع یک رویداد یا نشان دادن هنگام بروز آن است. طبق نظریه نسبیت خاص اینشتین، زمان تابعی است از سرعت حرکت اجسام و فرضیه جهانهای موازی نیز برای توجیه همین نگاه در سفر به آینده یا گذشته مطرح شده است. برای نمونه در چنین سیستمی، اگر فردی سفری به گذشته داشته باشد و شخصی را به قتل برساند سپس به زمان خود بازگردد، هیچ نشانهای از این قتل مرموز در اسناد تاریخی جهان نمیتوان یافت! فرضیهای که جهان کنونی ما را در معرض آشفتگی قرار خواهد داد و مسائل توجیهناپذیری را رقم میزند. حال اگر بخواهیم در این مجال از جدال میان فیزیک و متافیزیک دور شویم و نگاهی به پیچش روایت در فیلمنامه ماهرانه «لیتا کالوگریدیس» داشته باشیم، با فضاسازی ظریف و پازلی معماگونه مواجه میشویم که شخصیتها در آن، موقعیتهای دراماتیک ویژهای داشته و ارتباطی مشخص نسبت به یکدیگر دارند. در این چینش موقعیتپردازانه، پرسوناژهایی چند لایه با مهارت در راستای هم حضور داشته تا بر این اساس هویت نقش خود را بازنمایی کنند. اگر چه ساختههای بسیاری در سالهای اخیر به این فضای به هم ریخته ذهنی دامن زده و این نوع پرداخت معلق از سوی راوی نمیتواند منحصر به این اثر باشد اما ویژگی بارز «جزیره شاتر» که آن را از آثاری مشابه متمایز میکند، عدم توجه فیلمساز در به قطعیت رساندن برداشتها نزد مخاطب است، به نحوی که سازنده ابایی ندارد شوکی انتهایی برای تماشاگر باقی گذارد تا با توجه به اینکه جنون تدی، گمانی نزدیکتر به یقین دارد اما باز هم بتوان راه به تفسیرهای دیگری در این پیمایش داشت و ذهن را مهیای تفسیری دوباره ساخت، همانطور که ژرار ژنت، منتقد ساختارگرای فرانسوی یادآوری میکند که مساله مهم، تلقی گزارشگر از رویداد خواهد بود و اصلا چه نیاز به درک بیگناهی یا مجرم بودن شخصی همچون تدی، وقتی که میتوان با ابزار سینما به درونیترین نگاه انسان و نمادهای پنهانکارانهای از اخلاقیات در جامعه رسید. ارسال به دوستان
درباره کتاب جزیره شاتر
راهی برای درک رؤیا
«دنیس لِهِین» نویسنده خلاقی است که آثارش حاوی نوعی طنز سیاه و گزنده است. گونهای ادبی که سابقهای طولانی در ادبیات مدرن جهان دارد و از اروپا به آمریکا رسیده و در دهه 40 با آثار نویسندگانی چون همت، کین و بورنت به پویامندی رسیده است. در نوشتههای لهین میتوان حال و هوایی از مولفههای پلیسی و کارآگاهی را هم رصد کرد و از مهم ترین آثارش میتوان به رمانهای «رودخانه مرموز»، «یک نوشیدنی قبل از جنگ»، «او مرده عزیزم، مرده» و «جزیره شاتر» اشاره کرد. لهین نخستین رمانش را در سال 1994 با عنوان «یک نوشیدنی قبل از جنگ» منتشر کرد. کتاب «زندگی در شب»، اثر دیگری است که به فارسی هم ترجمه شده و درباره دزدی خردهپا در بوستون دهه 20 بوده که به سردسته فروشندگان قاچاق جنوب آمریکا مبدل میشود. این رمان در سال 2012، جایزه ادبی ادگار آلنپو را از آن خود کرده و بیش از 6 ماه در صدر فهرست کتابهای پرفروش نیویورکتایمز قرار داشت. نویسنده در این داستان، بحرانی از جنس عشق و انتقام میآفریند و قتل و خیانت را در روزگاری که گناه از نگاه برخی سعادتمندی است(!) به چالش وامیدارد. لهین در رمان «جزیره شاتر» نیز اثری روانشناسانه در بستر دلهره و جاری در روایت میآفریند. رمانی ترکیبیافته از آثار خواهران برونته و فیلم «هجوم ربایندگان جسد» که کشف حقیقت، مهمترین مولفه آن به شمار میآید و دورانی از مککارتیسم و تحولات مربوط به آن مسیری دیگر در خوانش این داستان است. همچنین از لهین رمان ارزشمند دیگری با نام «روز واقعه» که درباره اعتصاب پلیس بوستون بوده در سال 2008 منتشر شد. اما نخستین اثری که از لهین به فیلمنامه تبدیل شد، «رودخانه مرموز» نام داشت که در سال 2002 ساخته شد، روایتی از تاثیر دنبالهدار گناه در زندگی انسانها که حتی رفاقت را تحتالشعاع قرار میدهد. لهین در سال 2005 نخستین نمایشنامهاش را با نام «کورونادو» به چاپ رساند. این نمایشنامه براساس داستان کوتاهی از خودش بوده و در سالهای 2005 و 2006 در شیکاگو و نیویورک روی صحنه رفت. وی در زمینه فیلمنامهنویسی نیز آثار ارزندهای را در کارنامه دارد. فیلمنامه «ویل هانتینگ خوب» ساخته گاس ونسنت اولین آنهاست که جایگاه ارزندهای نزد منتقدان دارد. همچنین وی در سال 2004 از نویسندگان سریال تلویزیونی «سیم» بود. فیلم «سقوط» نیز براساس یک داستان کوتاه از دنیس لهین با نام «رهایی حیوان» ساخته شد اما «جزیره شاتر» پرفروشترین رمان این نویسنده خلاق بوده که در آوریل ۲۰۰۳ توسط انتشارات هارپر کالینز منتشر شد. «دنیس لهین» نویسندهای است که میتوان مولفههای پستمدرن را در آثارش ردیابی کرد؛ چالشی که در بستر واقعیت میآفریند و این جلوهگری در آثاری چون «رودخانه مرموز» و «شاتر ایسلند» به روشنی دیده میشود. جیمی با روانی گسیخته از دریافت حقیقت، دوست دوران کودکیاش را در «رودخانه مرموز» به قتل میرساند و تدی در «جزیره شاتر» برای فرار از خود واقعیاش در قالبی دیگر فرومیرود و همچنان آنچه در این داستانها عنصری پیش برنده است، عدم یقینی از درک حقیقت است تا همه چیز در زنجیرهای از ذهنیتگرایی و عینیتنمایی دنبال شود. سفری به هزار توی ذهنیتی خطرناک که در دنیایی موهوم از زیستن سیر میکند و روایتی مخدوش را از پس موقعیتهای ناپایدار رقم میزند. مسالهای که شاخصهای اساسی در آثار پستمدرن بوده و در نوشتههای لهین هم بهروشنی کاربرد دارد. از طرفی ایدههای داستانپردازانه این نویسنده نیز از شرایط لازم برای ایجاد فضایی دراماتیک برخوردار بوده و مضامینی عمیق همراه با بافتی روانشناسانه دارند. شخصیتهای آثار لهین در دایرهای وسیع از جبر قرار داشته و آزادی خود را تنها در محصوریتی از جبرگرایی تعریف میکنند. نکته قابل توجه در داستانهای لهین، وجود فضایی کنجکاوبرانگیز برای کشف معماها در بستر موقعیتی بشدت تعلیقوار است. در «رودخانه مرموز» بهرغم اینکه تا آخرین دقایق همه چیز گواه بر گناهکار بودن «دیو» و حقمندی جیمی است، در عرض دقایقی کوتاه جای این دو با هم عوض میشود و در «جزیره شاتر» با وجودی که روایت ابتدایی، خبر از ماموریت تدی برای کشف سرنخی از جنایت رخ داده توسط راشل سولاندو دارد، ناگهان پیشفرضی از ذهنیت گسیخته تدی، مسیری کاملا متمایز برای مخاطب میآفریند؛ اینکه شصت و هفتمین بیمار تیمارستان شاید خود تدی باشد! لهین، نویسندهای است خلاق که در تاریکی نفوذ میکند و نوری پرتوافکن به سیمای درونی افراد میافکند تا یادآور تصویر هولناکی باشد که از نبود اخلاق، جهان را در بر گرفته است. ارسال به دوستان
اخبار
پهپادهای آمریکایی موضوع سریال جدید تلویزیون ارسال به دوستان
رویدادها
«قصههای جنگ» جایگزین روایت فتح شد ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|