|
ارسال به دوستان
پرونده «وطن امروز» برای فیلم سینمایی «23 نفر» که روایتی از یک اتفاق مهم تاریخ دفاعمقدس است
بچههای مدرسه امام
ماجرای «23 نفر» از آن دست اتفاقات مهم تاریخ بود که با وجود ظرفیت دراماتیک بالا و تواناییاش برای تبدیل به یک اثر سینمایی، بیش از 3 دهه طول کشید تا به چشم اهالی سینما بیاید. قصه بیش از 20 رزمنده نوجوان دفاعمقدس که همین ویژگی نوجوانی آنها را در دوران اسارت به یک ماجرای عجیب گره زد؛ ماجرایی که روایت آن محور قصه فیلم سینمایی «23 نفر» است. مهدی جعفری که بسیاری او را بهواسطه سالها فعالیت در قامت یک فیلمبردار حرفهای در سینمای ایران میشناسند، در دومین تجربه فیلمسازی خود با همکاری مجتبی فرآورده به عنوان تهیهکننده و با حمایت سازمان هنری- رسانهای اوج، قصه این نوجوانان را در قالب فیلم سینمایی «23 نفر» روانه پرده سینماها کرده است؛ اثری که نمایش آن در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر با استقبال مخاطبان و منتقدان سختپسندی همچون مسعود فراستی همراه و در نهایت برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی جشنواره فجر سال گذشته شد. فیلم سینمایی «23 نفر» یک نمونه موفق از آثاری است که در سینمای جهان از آن به عنوان «آثار اقتباسی» یاد میشود. موفقیت این اثر در جشنواره فجر سال گذشته و همچنین آغاز اکران عمومی آن در چند روز گذشته بهانهای شد تا در پروندهای کامل به ابعاد مختلف ساخت این فیلم بپردازیم؛ اینکه چرا «23 نفر» ساخته شد و اینکه ساخت آثار اقتباسی بویژه با استفاده از قصههای مربوط به سالهای دفاعمقدس چه کمکی به رشد سینمای ایران خواهد کرد. ارسال به دوستان
یادداشت مهدی جعفری کارگردان «23 نفر»
چرا فیلم 23 نفر را ساختم؟
چرا من فیلم 23 نفر را ساختم؟ قطعا اگر فیلم دیگری بود از پاسخ به این سوال سخت امتناع میکردم اما واقعیت آن است که 23 نفر برای من فراتر از عنوان یک فیلم یا مستند است. از همان 15 سال قبل که با جمع این دوستان آشنا شدم انس و الفتی با تکتک ایشان درگرفت. آنچه در همان بار اول دلهای ما را به یکدیگر متصل کرد اخلاص و صفای باطن آنها بود. دوران طلایی دفاعمقدس برای این آب و خاک فرصت تاریخی بزرگی بود تا بزرگانی به یادگار تربیت شوند؛ چه آنها که رفتند و چه آنها که ماندند. 23 نفر نمادی گویا از این نسل ازخودگذشته است. داستان پیچیده این فیلم لایههای معنایی متعددی دارد که قطعا واکاوی آن کار من فیلمساز نیست و امیدوارم این لایههای معنایی بیش از آنکه در متن و گفتار منتقدان کشف شود، تاثیر خود را بر نهاد ناخودآگاه مخاطبان فیلم بگذارد. نکته آخر اینکه در جریان ساخت این فیلم و درباره حواشی آن شاید حرفهای زیادی برای گفتن وجود داشته باشد اما همیشه ترجیح دادهام به جای غر زدن به وضع موجود یا به جای هیاهوی بیدلیل و موجسواری در حاشیههای سینما، گاهی اگر کاری از دستمان برمیآید یا فکر میکنیم به دلایلی مهم است تا درباره واقعیتی تاثیرگذار فیلمی ساخته شود، با تحمل همه مشکلات و موانع موجود، حتی اگر 8 سال هم به طول بینجامد برای به سرانجام رساندن آن فیلم مقاومت کنیم. این تنها یکی از آموختههای من از حکایت 23 نفر بود که اتفاقا برای ساخته شدن فیلم خودشان مورد استفاده واقع شد. ارسال به دوستان
بازگشت آزادگان
کارهای بزرگ مردان کوچک
ناهید تقوی: قهرمانان فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»، نوجوانان آلمانی هستند که با تشویق معلمشان وارد جنگ اول جهانی میشوند. این قهرمانان ابتدا با ذوق و شوق وارد عرصه نبرد علیه دشمن میشوند اما در میانه راه هدف را گم میکنند و در انتها به پوچی میرسند. این فیلم اقتباسی از کتابی با همین عنوان اثر «اریش ماریا رمارک» است. هنگامی که قهرمان داستان در میانه جنگ با خودش میاندیشد، نمیداند برای چه میجنگد. علت جنگیدن خود را نمیداند. کتاب و به تبع آن فیلم نیز فیلم ضد جنگ و تلخی است که پوچی جنگ اول جهانی را نشان میدهد؛ جنگی که برخاسته از شهوات نفسانی بشر مدرن است. این جنگ شروع شد تا بشر نشان دهد با تکیه بر علم نوینی که بهدست آورده، چگونه میتواند زمین را نابود کند. مواجهه بشر مدرن با جنگ اول جهانی به قدری هولناک است که بعدا برخی متفکران به این فکر میافتند شاید حقیقتی وجود نداشته و همه چیز نسبی است. در ایران نیز جنگی 8ساله بین ایران و عراق رخ میدهد؛ جنگی که پیر و جوان در آن شرکت میکنند. اما این جنگ با جنگهای گذشته خود تفاوت جدی دارد؛ دیگر برای ایرانیان جنگی پوچ برای نشان دادن شهوت نفسانی انسان نیست، این جنگ مقاومتی مقدس علیه تجاوز دشمنانی است که نمایندهشان دولت بعث عراق است. انگیزه دینی رزمندگان ایران اسلامی، جنگ خشنی را که «رمارک» برای ما توصیف کرده است تبدیل به دانشگاه انسانسازی میکند. دیگر این اتفاق صرفا یک جنگ دهشتناک نیست، بلکه جهاد است، جهاد هم یعنی حراست و حفاظت از حدود انسانی. تمام جهادگران با رضایت تمام وارد عرصه جهاد میشوند تا در رشد معنوی به سوی کمال خویش حرکت کنند اما مسیر تمام رزمندهها برای رسیدن به کمال یکسان نیست و این مسیر برای عدهای از رزمندهها، در مسیر اسارت و در اردوگاههای عراق میگذرد. برخلاف سینما، کتابهای زیادی درباره نحوه زندگی اسرا در عراق نوشته شده است. اسارت یکی از سختترین مراحل زندگی یک فرد است که ممکن است آن را تجربه کند. به قول یکی از نوجوانان فیلم «23 نفر»: «فکر همه چیز را میکردند جز اسارت». معمولا در همه جنگها اسرا دچار رنجهای بسیاری میشوند و آنقدر رقتانگیز زندگی میکنند که برخی کشورها هنگام جنگ، اسرا را در اردوگاههایی به حال خودشان رها میکنند و سازمانهایی مانند هلالاحمر یا صلیب سرخ متولی امور اسرای جنگی میشوند. اما در کتابهایی که درباره دوره اسارت رزمندگان ایران اسلامی در اردوگاههای عراقی نوشته شده، ماجرا حکایت از روحیه و حال و هوای دیگری دارد. روحیه اسلامی اسرای ایرانی باعث شد آنها دوران اسارت خویش را با سلامتی روحی و جسمی سپری کنند. طبیعتا این روحیه را باید در فیلمهایی که درباره اسرا و آزادگان ساخته میشود، دید. فیلم «23 نفر» برگرفته از کتابی با همین عنوان درباره 23 نوجوانی است که زمان جنگ به اسارت نیروهای عراقی درمیآیند. فیلم بهخوبی رشد این نوجوانان را نشان داده است؛ فیلمی که آرمانخواهی را امری مذموم نمیداند. خیلی صریح عنوان میکند این نوجوانان آرمانخواه بودند، پای آرمانهای خویش ایستادگی کردند و از آن شرمنده نشدند. فیلم میتوانست به گونهای دیگر به این موضوع، یعنی حضور نوجوانان در جنگ نگاه کند، نگاهی که در آن نوجوانان بدون هیچ هدفی وارد عرصه جنگ شوند و از اینکه به اسارت درآمدهاند ناراحت هستند. فیلم اما خودش را از حقیقت جنگ دور نمیکند؛ به واقعیت پایبند میماند، بنابراین نگاه عزتمندانهای به نوجوانان آن دوره دارد. مردان کوچکی را نشان میدهد که سنشان کم است اما از نظر رشد کمالات انسانی هیچکدام کودک نیستند. ابتدا صدام به این 23 نفر وعده آزادی میدهد و آنها بسیار خوشحال میشوند. در ادامه این افراد متوجه میشوند نیروهای بعثی از وجودشان سوءاستفاده کردهاند، بنابراین با یکدیگر پیمان میبندند بهخاطر آرمانهایی که دارند آزادی از سوی بعثیها را قبول نکنند و به اردوگاه اسرا بازگردند. فیلم با ورود این نوجوانان به اردوگاه اسرا پایان مییابد و آنها ثابت کردند که حاضرند اسارت را تحمل کنند، اما ذلت را نپذیرند. ارسال به دوستان
در مسیر اقتباس اصولی
یک اتفاق ویژه در سینمای ایران
مهدی مافی: سال 1385 مهدی جعفری سراغ خاطرات شفاهی 23 آزاده جنگ تحمیلی رفت و مستندی را برای شبکه 4 سیما آماده کرد؛ اثری که برای نخستینبار دست روی ماجرای جذابی در تاریخ مقاومت ایران گذاشته بود. هر چند تا دهه 90 همچنان این داستان و قهرمانانش ناشناخته باقی ماندند. ابتدای دهه 90 شمسی بود که حوزه هنری خاطرات خودنوشت احمد یوسفزاده با عنوان «آن 23 نفر» را در قالب کتابی حدودا 400 صفحهای منتشر کرد؛ اثری که اواخر سال 93 به رهبر انقلاب هم تقدیم شد و ایشان تقریظی برایش نوشتند که پشت جلد چاپهای بعدی درج شد. توجه مخاطبان گوناگون با سلایق متفاوت به این قصه جذاب احتمالا یکی از عواملی بود که تیم تهیه برنامه تلویزیونی ماه عسل را مجاب کرد تا در ماه مبارک رمضان قهرمانان این کتاب را به استودیوی خود دعوت کند تا دقایقی میهمان احسان علیخانی و شبکه 3 سیما باشند. اینکه یک برنامه تلویزیونی سراسری با مخاطب میلیونی در بهترین زمان آنتن، درست در دقایق پیش از افطار (و آن هم در شرایطی که عموم مردم مسلمان کشورمان ساعتهاست لب به غذا نزدهاند) سراغ قصه یک اعتصاب غذا در اسارت برود، کافی است تا 23 قهرمان کتاب که تا دیروز وسعت شهرتشان به اندازه چند هزار خواننده کتاب خاطرات احمد یوسفزاده بود به ناگاه توسط همه مردم ایران شناخته شوند. اگرچه من بعدا توفیق مطالعه کتاب مذکور را پیدا کردم اما باید اعتراف کنم خودم هم بعد از برنامه ماهعسل متوجه این قصه جذاب و قهرمانانش شدم؛ 23 نوجوان در سالهای پایانی جنگ اسیر دست عراق میشوند و بعثیها تصمیم میگیرند با وعده آزادی از آنها استفاده تبلیغاتی و رسانهای کنند. هر چند هیچ کدام از این اقدامات مثل دعوت به کاخ ریاستجمهوری و دیدار با صدام، رفتن به شهربازی و خوردن بستنی، کنفرانس مطبوعاتی و... نتوانست آنها را فریب دهد، بلکه مصممتر کرد تا برای رسیدن به کمپ و همراه شدن با بقیه اسرای کشورمان تلاش کنند؛ تلاشی که مهمترین اتفاقش اعتصاب غذای چند روزهای بود که در نهایت توانست مقاومت عراقیها را بشکند و قهرمانان ما را به کمپ برساند. مدتی بعد از پخش برنامه ماهعسل، شنیده شد مهدی جعفری دوباره میخواهد سراغ ماجرای 23 نفر بیاید و اینبار آن را در قالب فیلم سینمایی روایت کند. بعد از حواشی بسیار بالاخره در جشنواره سیوهفتم نتیجه این کار را روی پرده نقرهای دیدیم. در نگاه اول شاید نام بردن از «23 نفر» به عنوان بهترین فیلم جنگی، کمی اغراقآمیز باشد اما اتفاقی که این فیلم سینمایی رقم زده با سایر همردیفانش در سینمای ایران تا حد زیادی متفاوت است؛ ساخته مهدی جعفری توانست حلقه ساخت یک فیلم اقتباسی را در سینمای ما بالاخره تکمیل کند. دههها از عمر سینما در کشورمان میگذرد و احتمالا از همان اولین روزها هم بحث اقتباس از منابع مکتوب غنی ادبیات فارسی آغاز شده است اما در تمام این سالها اقتباس هیچ وقت به معنای درست آن نتوانست جای خودش را در سینما پیدا کند. به طوری که با توجه به عدم استقبال سینماگران، بخش سیمرغ بهترین فیلمنامه اقتباسی هم از جشنواره فجر حذف شد. البته بعضا اقتباسهایی از خاطرات شفاهی شکل گرفت و گاهی هم برخی فیلمسازان سراغ کتابهایی رفتند و آزاد یا متعهد داستان آنها را تبدیل به یک اثر سینمایی کردند. اما اینکه یک اقتباس اصولی در ژانر بیوگرافی با تمام بالا و پایینهای آن در صنعت رسانه ما رخ دهد اتفاق جدیدی بود که شاید شمار آثار مشابهش در کشور ما به اندازه انگشتان دست هم نباشد. اصولا فیلم سینمایی آخرین مرحله یک اقتباس است. برای فیلمهای بیوگرافی ابتدا با خاطرات شفاهی روبهرو هستیم که امروز گنجینه عظیمی از آن را در میان قشرهای مختلف مردم داریم و کمتر سراغشان میرویم. این خاطرات بعد از جمعآوری (در قالب مستند یا مصاحبه و...) تبدیل به کتاب میشوند؛ یک منبع مکتوب که میتواند با مخاطبان بیشتری ارتباط برقرار کند و آماده برای تولید محصولات بعدی باشد، محصولاتی که میتواند از نمایشنامههای رادیویی و اجراهای صحنهای تا آلبومهای موسیقی، اپرا، فیلم سینمایی و... را دربر گیرد. در هر مرحله و با تولید هر محصول هم مخاطبان جدیدی به مخاطبان محصول اولیه اضافه میشوند که در نهایت حاضر به پرداخت پول بلیت سینما میشوند و چرخه اقتصادی این هنر- صنعت گران را به گردش درمیآورند؛ اتفاقی که در «23 نفر» افتاد و نوید روزهای خوش آینده را میدهد. همین تکمیل چرخه اقتباس است که مخاطبانی مثل من را امیدوار میکند با ادامه اتفاقات خوب در اکران، سایر فیلمسازان هم دغدغه اقتباس را به شکل درست آن پیدا کنند؛ رویدادی که هر ساله در سینمای دنیا بارها رخ میدهد و اصلا چیز عجیبی نیست. فقط برای نمونه و نه برای قیاس، اگر بخواهم چند مورد جهت تقریب ذهن نام ببرم، میتوان به فیلمهایی مثل The Blind Side، The Theory Of Everything، The Wolf Of Wall Street، 12 Years A Slave و Hours 127 در سالهای اخیر اشاره کرد، آثاری که بر اساس خاطرات شفاهی، ابتدا مکتوب شدند و بعد توسط فیلمسازان سرشناسی چون مارتین اسکورسیزی یا دنی بویل به فیلم سینمایی تبدیل شدند و حالا «23 نفر» یک تجربه موفق در اشل سینمای ما است. ساخته جعفری یک فیلمنامه سرراست و قصهگو دارد با لحظاتی بسیار جذاب که گاهی شما را از ته دل میخنداند و گاهی اشکی را در چشمانتان جمع میکند. همین باعث میشود با وجود نبود ستارههای جذاب سینما، به خاطر درگیری احساسی با مخاطب، فیلم برای عموم مردم جذاب شود. بازی گرفتن از نابازیگر بویژه در سنین پایین کار بسیار سختی است. چیزی که احتمالا بزرگترین نقطه قوت «23 نفر» و عوامل آن است که توانستند چنین کاری را آن هم نه فقط درباره یکی دو نفر، که درباره بیش از 20 نفر انجام دهند. اینها را کنار یک کارگردانی استاندارد قرار دهید و فیلم شستهرفتهای تحویل بگیرید که میتواند در اکران عمومی لحظات خوشی را برایتان فراهم کند، بویژه که محتوای آن بسیار مناسب خانوادههاست و احتمالا همه اعضا از دیدنش لذت خواهند برد. «23 نفر» ادامه منطقی پروژههای سینمایی موفق سازمان رسانهای اوج است که پس از آثاری چون «ایستاده در غبار» و «به وقت شام» ما را منتظر یک فیلم جذاب دیگر نگه داشته بود. اگر در زمان اکران عمومی فرصتی پیدا کردید، میتوانید با خیال راحت خانوادهتان را به دیدن این فیلم ببرید تا لحظاتتان را به خاطرات 23 نفر گره بزنید. ارسال به دوستان
یک تغییر و تحول عجیب
آن بیستوپنج نفر!
محمد حسینآبادی: در سینمای ایران، اندک آثاری را میتوان یافت که سراغ اقتباس ادبی رفته و همزمان در این کار موفقیت هم کسب کرده باشند اما در جشنواره سال گذشته شاهد فیلمی بودیم که شجاعانه سراغ اقتباس از یک کتاب دفاعمقدسی رفته و در این کار بشدت موفق عمل کرده است. فیلم ۲۳ نفر، از معدود آثار سینمایی است که توانسته یک داستان واقعی دفاعمقدس را به تصویر بکشد و تحسین اکثر مخاطبان و منتقدان را برانگیزد. فیلم به ما شجاعت، فداکاری، آرمانگرایی، همدلی، اتحاد و ثبات قدم یک جمع نوجوان 23 نفره را نشان میدهد که رفته رفته در جریان فیلم همه آنها به یک شخصیت واحد تبدیل میشوند. نشان دادن یک جمع و شخصیتپردازی تکتک آنها و سپس تبدیل آنها به یک شخصیت واحد که دیگر در عمل و حرف با هم یکی شده و تفاوتی با هم ندارند، کاری بشدت دشوار و شاهکار این فیلم است که در کمتر اثری نظیر این شخصیتپردازی را شاهد هستیم. روند روایت قصه نیز اگرچه به پشتوانه کتاب صورت گرفته اما تبدیل متن به تصویر، هنرمندانه و هوشمندانه اتفاق افتاده است. فیلم از شروع داستان با یک عملیات، سپس اسیر گرفتن، اسیر شدن، جدا شدن از جمع اسرا، ماندن در بازداشتگاه، تصمیم به مقاومت و رسیدن به هدف، یک خط سیر تحول و درام داستانی را به مخاطب نشان میدهد و اثر آن این است که بیننده پس از پایان فیلم، خود را یکی از آن جمع میپندارد و دوست دارد جای یکی از آن 23 نفر و حماسهسازان این داستان میبود. در خلال این روایت، چندین سکانس بیهمانند در سینمای ایران خلق شده است. سکانس اول آنجایی است که نوجوانان قصد تیمم با خاکهای جامانده روی پیراهنی که نام امام رضا علیهالسلام روی آن نقش بسته، میکنند، خاکی که بوی میهن میدهد و امامی که حتی در اسارت هم همراه آنهاست و از آنها محافظت میکند. سکانس دوم، بازجویی از نوجوانان است که به درستی و هنرمندانه تلاش رژیم بعث عراق برای استفاده رسانهای از این اتفاق و همچنین روح نفاق و خوی وحشیگری آنها را نمایش میدهد و همچنین بازی گرفتن فیلمساز از بازیگران و میزانسن صحنه به قدری درست انجام شده که مخاطب فیلم، با هر سیلی که به صورت بچهها میخورد، حس میکند خودش سیلی خورده است. سومین سکانس مربوط به اعتصاب غذا است؛ جایی که نقطه تبدیل شدن جمع 23 نفره فیلم به یک شخصیت واحد است که چقدر دقیق روند رسیدن به یک تصمیم جمعی از لحظه ورود غذا به سلول تا دست کشیدن از آن را به تصویر میکشد و مخاطبان فیلم، کاملا منطق تصمیم را فهمیده و با شخصیتهای فیلم همراه میشوند، و آیا فیلم و سینما هدفی جز همراهی مخاطب با قصه و همذاتپنداری آنها دارد؟ و اما سکانس چهارم، شاهکار نمایش مقاومت قهرمانان داستان در برابر خواستهای بعثیهاست. آنجایی که فرمانده عراقی هر کاری میکند تا نوجوانان از اعتصاب غذا دست بردارند اما قهرمانان ما این بار هم تا رسیدن به هدف خود کوتاه نمیآیند. اما این دفعه با توجه به شکل گرفتن شخصیت واحد برای این جمع، مخاطب هم میداند که آنها کوتاه نخواهند آمد و در این تصمیم با آنها همراه میشود و از معدود سکانسهای سینمای ما است که مخاطب در دوگانه «مقاومت/ سازش» تماما و با همه وجود طرف مقاومت را میگیرد و نتیجه مثبت آن را میبیند.
اما بیستوچهارمین نفر این جمع کسی نیست جز ملاصالح. نماد یک شخص میهنپرست و سرباز وطن که البته مخاطبی که صرفا با فیلم او را میشناسد و کتاب را نخوانده است، در ابتدا او را یک شخصیت خائن کلیشهای میپندارد که هر لحظه ممکن است خطایی علیه قهرمانان فیلم مرتکب شود که این نوع شخصیتپردازی فیلمساز برای شکلگیری درام فیلم به درستی انجام شده و از اواسط فیلم و بعد از اعتصاب غذا رفتهرفته در ذهن مخاطب هم به جمع قهرمانان میپیوندد و تبدیل میشود به نفر بیستوچهارم. جمعی که در پایانبندی فیلم نیز دوباره به یکدیگر میپیوندند.
فیلم اما یک ویژگی بشدت منحصربهفرد دیگر نیز دارد و آن ویژگی، دلیلی است که عنوان این متن را شکل داده است. در طول فیلم ابدا ردی از فیلمساز در فیلم نمیبینیم و دوربین و میزانسن کاملا در خدمت روایت داستان و نمایش اقتدار و پیروزی قهرمانان ملی ایران است؛ گویی فیلمساز عمدا خود را از فیلم جدا کرده و تنها خواسته او دیده شدن قهرمانهای قصه است کاری که در عمده آثار سینمایی دیده نمیشود و اکثر کارگردانها اثری حتی اندک از حضور خود در فیلم را بهجا میگذارند. اما مهدی جعفری با تواضع مثال زدنی، همه تلاش و زحمت خود را فدای معرفی شخصیتهایی کرده که به نظرش الگویی برای همه افراد جامعه امروزی ایران هستند و سعی کرده قصه را آنقدر خالص به مخاطب عرضه کند که حتی اثری از خودش بر جا نماند. این امر سبب میشود تا بگوییم شاید بهتر است فیلم را «آن بیستوپنج نفر» بنامیم، چرا که کاری که کارگردان اثر انجام داده- یعنی زنده کردن یاد آن عزیزان- کمتر از کار قهرمانان داستان نباشد.
در پایان اشاره به این نکته هم مهم به نظر میرسد که همانطور که در ابتدای فیلم با تاکید بر نوشته روی در زندان و ترجمه متفاوت از مفهوم آن و تاکید مجدد بر آن در انتهای داستان و اینبار ترجمه درست آن که نوشته شده «انسانی وارد این مکان نمیشود مگر اینکه انسان دیگری از آن خارج شود» مخاطب متوجه تغییر همه آن 23 نفر و رشد شخصیتی آنها در داستان میشود- و حقیقتا 23 نفری که وارد این مکان شده بودند با آن 23 نفری که خارج شدند متفاوت هستند و تبدیل به انسانهای دیگری شدند- برداشت دیگری که از این جمله میتوان کرد این است که حتی مخاطبی هم که با این قهرمانان همراه شود و وارد زندان شده و با آنها بیرون بیاید، دیگر انسان قبلی نیست و حتما در شخصیت خود دچار تغییر شده و این دستاوردی است که بسیاری از فیلمسازان ما از رسیدن به آن عاجز هستند اما فیلم «23 نفر» بخوبی و درستی به این دستاورد رسیده است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|