|
این به آن در
احتمالا شنیدهاید که اخیرا طرح یک کودتا در آلمان لو رفته است. عوامل کودتا هم عدهای هستند که مثل سلطنتطلبهای خودمان در حال و هوای رایش دوم و سوم به سر میبرند و حکومت فعلی را قبول ندارند. آلمانیها هم قضیه را بیخود جدی گرفتهاند و کلی از این بندگان خدا را دستگیر کردهاند.
از آنجا که آلمان سر اغتشاشات اخیر ایران حق به گردن ما دارد و وزیرشان از جنبش اعتراضی ایرانیان حمایت کرده، در متن زیر چند راهکار جهت توفیق در براندازی به کودتاچیان آلمانی ارائه میدهیم. این به آن در!
شناسنامه ایرانی بگیرید: متاسفانه حقیقت تلخ این است که در دنیای امروز تبعیض بین ملتها هنوز هم وجود دارد و بعضیها به خاطر ملیتشان بیشتر تحویل گرفته میشوند. یک آلمانی مظلوم اگر بخواهد در یک کورهدهات آلمان، روی دیوار توالت عمومی یک خط شعار ضد حکومت بنویسد باید قبلش وصیت کرده و زن و بچهاش را به دوستان و آشنایان بسپارد اما همین آدم اگر ایرانی باشد و قصد براندازی داشته باشد خیابانهای برلین را برایش قرق میکنند و خبرگزاریهای دنیا را صدا میزنند که حرکتش را پوشش خبری بدهند و مدام هم احوالش را میپرسند که کم و کسری نداشته باشد. به همین علت است که میگوییم در هر اقدام براندازانهای واجبترین چیز شناسنامه ایرانی است.
( سوال بیربط: اصلا در روستاهای آلمان توالت عمومی هست؟ یا باید مثل شهرها همینطوری توی پیادهرو...!)
در توئیتر انقلاب کنید: این را خداییش ما نباید به شما بگوییم. خیر سرتان بنز ساختهاید اما از ظرفیتهای فضای مجازی غافلید! نمیدانید انقلاب در توئیتر و اینستاگرام چقدر سریع پیش میرود. ببینید الان چه آخر عاقبتی پیدا کردید! در حالی که اگر در فضای مجازی مانده بودید الان نه تنها حکومت در برلین و هامبورگ سقوط کرده بود بلکه هیتلر هم زنده شده بود و از اوا براون دو سه تا بچه داشت.
بروید کار کنید و مگویید چیست کار: یک شغلی پیدا کنید و مدتی مشغول آن باشید، یا بالاخره الکی خودتان را به یک صنفی بچسبانید. این طوری وقتی دستگیر شدید همه میتوانند توئیت بزنند و بگویند جای اهالی فلان صنف در زندان نیست. مثلا فرض کنید در دادگاه هستید و چیزی نمانده به جرم اقدام علیه امنیت کشور به حبس ابد محکوم شوید. یکهو در لحظه آخر وکیلتان میگوید: «اعتراض دارم جناب قاضی! موکل من دودکشپاککن بخاری دیواریه!» و قاضی ناگهان دست نگه میدارد و میگوید «چرا زودتر نگفتی؟ بر اساس قانون ۳۶۷ مجازات مدنی جای دودکشپاککن در زندان نیست!» آن وقت آزاد میشوید!
هاینریش سیزدهم اسمش را عوض کند: سردسته کودتاکنندگان اخیر آلمان پیرمردی است به نام شاهزاده هاینریش سیزدهم که اجدادش تا همین صد سال پیش یک گوشهای از آلمان حکومت میکردهاند و حالا دستگیر شده.
یعنی باور میکنید آلمان به این نایسی، آلمانی که همه کشورها هر چه درباره آزادی بیان و مدارا با مخالف از آن درس بگیرند باز یک چیزی تهش میماند که ترم بعد بردارند، یک عده را به خاطر یک کودتای ناقابل دستگیر کرده باشد؟ اصلا مگر در اروپا زندان هست؟ مگر رسم این نیست که هرکس علیه حکومت کاری کرد با گل و شیرینی در خانهاش بروند و پیشانیاش را ماچ کنند؟ پس چطور شده که هاینریش را گرفتهاند؟
ما که عقلمان به جایی قد نمیدهد جز این که نحسی سیزده دامن هاینریش سیزدهم و دار و دستهاش را گرفته باشد. اگرنه کی تا حالا دیده در مهد آزادی بیان کسی دستگیر شود؟ این مورد هم انشاءالله حل میشود، فقط کافی است هاینریش سیزدهم اسمش را به هاینریش دوازده به علاوه یکم تغییر دهد.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
نه به اعدام
پُرم از شور و شوق زندگانی
لبالب از هوسهای جوانی
برای وضع یک نظم جهانی
هوسکردم کنم جفتکپرانی
هوای دود و آتش کرده جانم
هوای شعلههای آنچنانی
هوس کردم که با چاقو بیفتم
به جان مردم خود ناگهانی
بریزم خون و در اقدام بعدی
زنم هشتگ به اسم جانفشانی
برای آرمان خویش کردم
فدا چندین جوان آرمانی
اگر رفتم به جایی که نِی انداخت
عرب آنجا بکن پادرمیانی
بگو جوگیر شد لغزید پایش
چرا اعدام جای همزبانی؟
نباید کشت او را چون جوان است
ندارد دود این ترکه زیانی
ارسال به دوستان
هنرمندِ ورزشکار بیگناه
به روایت بقالِ محله دوستِ پسرخالهش اینا
خیلی خوشحساب بود. یک دانه تخم بلدرچین از من خرید و همانجا پولش را حساب کرد. یعنی قیمتش را ذهنی حساب کرد و گفت دوستش دفعه بعد پولش را حساب میکند. تخم بلدرچین خیلی دوست داشت؛ همانجا داخل مغازه تخم را داخل دهانش انداخت و بالا کشید. خیلی هم اهل شوخی و خنده بود. یک بار وقتی برای مغازه جنسهای جدید آمد، بعد از یک گپوگفت دوستانه با راننده، از توی ماشین حمل بار با یک کیسه پُر، پرید روی سینهام و گفت: «پخخخخ». یادش بخیر. کمی ترسیدم و تا روز بعد همان ساعت، مثل بز کوهاندار به خودم میلرزیدم. اما الان که یک سال گذشته، با یادآوری برق کارد هندوانهخوریاش که از یک میلیمتریِ دماغم رد شد، فقط یککم عرق سرد روی کمرم مینشیند. خیلی کم ها!
چقدر دستش به کار خیر میرفت. از بقال محله خودشان شنیدم که یک روز آمده و یک کارتون زغال برداشته تا ببرد برای کودکان کار. میگفت جوری همانجا یک خیار از جیبش در آورده و پوست گرفته و به او هم تعارف کرده که کلی شیفته مرامش شده و یک کارتن اضافه هم داده بود که کار خیرش را بکند. میگفت خیلی ظرافت طبع داشت و خیار را بدون اینکه مثل سرآشپزهای کرهای، با حرکات سریع حلقهحلقه کند، نمیخورد.
پاک پاک بود. به مواد مخدر لب نمیزد. وقتی میدیدیاش، بوی گُل میداد! اصلا لذت میبردی.
دیدار دوممان یک ماه پیش بود. دیگر ندیدمش تا امروز که خبر پرپر شدنش را شنیدم. با خودم گفتم پول آن یک تخم بلدرچین فدای سرش...
فقط اگر خانوادهاش شیشه نوشابههای خالی را برگردانند، سه جعبه نوشابهای هم که برد نوش جانش.
ارسال به دوستان
چرند پرند
«#نه_به_اعدام» را ترند کنید
چشمپوشی ز هرچه گند کنید
توی بازی مافیای جدید
طرح دارید چند چند کنید؟
هی به تیم حریف حمله کنید
عامدانه خطای هند کنید
عینهو سگ به این و آن بپرید
همه را طعمه گزند کنید
قهرمانانه نام خود را هم
پای هر گندتان برند کنید
شمع روشن کنید و گریه کنید
پشت پرده بگو بخند کنید
اگر آبی نشد براتان گرم
به زمین و زمانه بند کنید
گفت رندی به عشق آب خنک
در دل خویش آب، قند کنید!
ارسال به دوستان
گفتوگوی تفنگها
با مغلطه از خویش فتوایی به در کرد
گفته است از اعدام میباید حذر کرد
از دزد گردنبند خود نگذشته اما
فرموده از دزد وطن باید گذر کرد
گفته: «بکش، چاقو بکش» شاخ اینستا!
حتی شده در استوری باید خطر کرد
ایول که در راه هدف مانند یک مرد!
از نت هزینه کردهای، باید ضرر کرد!
اعدام این دلسوزِ حقِ زن در ایران
در توئیتر جمع کثیری را پکر کرد
حالاست دور گفتوگوهای تمدن؟
این گفتوگو را با قمه یا که تبر کرد؟
ارسال به دوستان
شیخالبَشَردوش و تصویب منشور کورش
نقل است روزی مریدان بر شیخ وارد شدند، وی را دیدند سر بر زانو نهاده، چون سر برآوردی آهی بکردی و دیگر بار بر آن حالت شدی. روز از نیمه بگذشت، مریدان گفتند یا شیخ! بیم آن داریم در این حالت تاکسیدرمی شوی.
شیخ گفت سخنی دارم که از حوصله اهل ظاهر بیرون است.
مریدان گفتند جملگی درونگراییم، أرحنا
شیخ بازگفت دوش در کوی، سیاهی دیدم جامهای زورق* پوشیده. در همان حال از خود بشدم، هاتفی آواز داد چرا دل نگاه نداری که او بندهای است، مشیت باشد جملگی سفید و سیاه زورقپوش شوند. 70 سال عبادت کردی دریغ از یک روز مجاهدت و مبایعت و مشایعت از برای برابری بشر.همانجا قصد کردم ۴۰ روز صایم الدهر و قایم اللیل باشم تا به نبشتن منشوری توفیق یابم و خلق را غرق آزادی و برابری کنم. مریدان تا این سخن بشنیدند فریاد زدند یا شیخ! ما را مخیر کن میان دریدن و گریستن. شیخ فرمان داد بگریید و گویند آن سال سونامی مهیبی رخ داد.
مریدان بازگفتند یا شیخ! بخوان برایمان. شیخ زبان گشود:
- کلیه ابنای بشر در حرمت و حقوق مساوی هستند.
در این هنگام جمعی گریبان چاک داده و روی به سوی بیابانهای آفریقا نهادند.
- هیچ احدی نمیبایست مورد شکنجه، بیرحمی و آزار قرار گیرد.
در این هنگام جمعی از مریدان نعرهکشان روی به سوی بیابانهای بغداد و هرات و کابل نهادند و به ساخت مراکز حقوق بشری ابوغریب نام همت گماردند.
- هر انسانی سزاوار و محق به داشتن آزادی جابهجایی و اقامت در درون مرزهای مملکت است.
در این هنگام گروهی از مریدان از فرقه عبریان، خراش به صورت کشان به سمت بیابانهای فلسطین و مدیترانه راهی شدند.
ناگهان منکری ندا داد یا شیخ! با این نبشته کار و کاسبیات کساد خواهد گشت.
شیخ بازگفت هرآنچه گفتم جملگی حقوق بشر باشد که میبایست از بربران ستانده شود که جملگی ابنای بشر را سکونتگاه باغ است و بربران در جنگل سکنی گزینند.
۳ مرید باقیمانده چون این جمله بشنیدند جملگی منشور کورش را گل کرده، با کاه و یونجه مختلط کرده، سخنان شیخ را بر آن حک نمودند.
گویند این واقعه در سنه 1948 اتفاق افتاده.
*جامه گرانبها
ارسال به دوستان
بهشرط تراشیدن فلس اژدهای سانفایر به ضرب
کتاب «قانون مجازات کتخان» به همت جمعی از نویسندگان «کانون تفکرات خیزشکی آرمانی نوپدید» (کتخان)، منتشر شد.
این کتاب که از همان دقایق نخست انتشار، توانست نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند، نامزد دریافت جایزه ادبی بینالمللی «کتوکولهای کُلُفت» شدهاست.
تدوین این اثر که حاوی مترقیترین قوانین مجازات است، به اذعان کارشناسان امر (که علیرغم انگشتشمار بودن، از دانش تخصصی بیهمتایی برخوردار هستند)، حرکتی پیشرو در راستای زدودن زنگار از شاکله تفکری حقوقدانان سراسر دنیا محسوب میشود.
مخاطبان خاص اثر، ضمن تحسین تمام محتوای کتاب، تعدادی از مواد قانونی آن را بهگونهای شگفتانگیز مورد تمجید قرار دادند. برشی از کتاب که دربردارنده بخشی از موارد مذکور است، به قرار زیر است:
* فصل سوم - شرایط عمومی قصاص
ماده 503- قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب، بدون قصد تشجیع، قوت قلب، رهاییدادن از افسردگی، جلوگیری از فرار مغزها، تحکیم بنیان خانواده، بالارفتن تأثیرگذاری پرزنتکردن بازاریابهای شبکهای و... برای مردم حاضر تا شعاع بیست کیلومتریاش، مجنیٌ علیه را به قتل رسانده باشد.
تبصره - حتی شهادت دیگران به این قصد نیز؛ ولو مرتکب آن را نفی کند، مانع قصاص است.
ماده 504- چنانچه وسیلهای که مرتکب با آن مجنیٌ علیه را ساطوری کردهاست، قدرت این را نداشته باشد که فلسهای اژدهای سانفایر را به یک ضرب بهصورت کامل بتراشد، وسیله او حکم اسلحه نداشته، قصاص ساقط است.
ماده 505- چنانچه مجنیٌ علیه، از افراد نامآشنای عرصههای مختلف یا دارای نسبت خویشی با افراد مذکور باشد، هیچ شرطی، اعم از جنون و نظایر آن، مانع قصاص نیست.
این کتاب را نشر تیزیگُستر در 563 صفحه و بهصورت نسخه الکترونیکی منتشر کردهاست که بهدلیل بهرهمندی ناشر از حامیان مالی بینالمللی، علاقهمندان میتوانند آن را بهصورت رایگان دریافت نمایند.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
میگن برانداز تو ایران اسیره
قصاص چرا؟! قاتل چرا بمیره؟!
آلمانیا چهجوری اینو میگن؟!
بدون اینکه خندهشون بگیره!!
تو آدم میکش و در کوچه انداز
که آلمان هست پشت تو برانداز
ولی توی خود آلمان نفسکش
همان در دم شود خاموش با گاز
گر آتش به هر کوی و برزن زنی
به بازار صد شیشه را بشکنی
در ایران بخوانندتان حقطلب
برانداز گویند در جرمَنی
همان آلمان که دائم برق دارد
تفاوت با بلوک شرق دارد!
شریک کودتا میگردد اعدام
ولی نوع طنابش فرق دارد
نگو آلمان رقیقالقلب دوران
یقه جر میدهد از درد ایران
مرض دارند اما ملتش، پس
مرض را با مسلسل کرده درمان
با هر سلاحی شد بزن معیوبشان کن
جوری بزن، بعد از زدن جاروبشان کن
اینها گمان کردند ایران است اینجا
با اقتدار هیتلری سرکوبشان کن
عجب از حاکمان قوم نازی
که خود دارای هرگونه جوازی
کند تجویز ایران: #نه_به_اعدام
نمیمیرند از رودهدرازی؟
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|