|
به بهانه 90 سالگی علی نصیریان آخرین بازمانده نسل طلایی سینما
بزرگی در سینما
گروه فرهنگ و هنر: عزتالله انتظامی، داوود رشیدی، محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی و علی نصیریان بدون اغراق نسل طلایی سینمای ایران را تشکیل میدادند؛ هنرمندانی که هر کدام گنجینهای از هنر بازیگری را به یادگار گذاشتهاند و اغراق نیست اگر بگوییم طی یکصد سالی که از ورود سینما به ایران میگذرد، هنرمندانی در این سطح و عظمت در سینمای ایران وجود نداشتهاند. در این بین، علی نصیریان تنها بازمانده آن نسل طلایی است؛ هنرمندی که در 90 سالگی همچنان به حرفهایترین شکل ممکن فعالیت میکند و نامش رمزی برای موفقیت یک اثر سینمایی است؛ بازیگری که شروع فعالیت حرفهایاش با بازی در فیلم «گاو» بود و به همراه خود موج نویی از سینما را در کشور به وجود آورد.
«آقای هالو»، «پستچی» و «دایره مینا» ۳ فیلم دیگری بود که نصیریان با داریوش مهرجویی همکاری کرد و به خاطر ایفای نقش در «آقای هالو» به نخستین جوایز سینماییاش دست یافت.
«ستارخان» علی حاتمی، «مهر گیاه» فریدون گله و «سرایدار» خسرو هریتاش دیگر آثاری بودند که علی نصیریان در سینمای قبل از انقلاب در آنها هنرنمایی کرد.
اما این بازیگر موفقترین دوران کاری و حرفهای خود را پس از پیروزی انقلاب به منصه ظهور گذاشت.
هنرنمایی در«کمالالملک» ساخته علی حاتمی را باید نخستین فیلم او پس از انقلاب نامید که با استقبال مخاطبان و تماشاگران روبهرو و همین اثر سرآغاز رکوردشکنیهای نصیریان در آن سالها در گیشه شد. کمدی «کفشهای میرزانوروز» ساخته محمد متوسلانی با بازی نصیریان و هنرنمایی محمدعلی کشاورز، سعید امیرسلیمانی، جمشید لایق، کاظم افرندنیا، زهرا برومند، عزتالله رمضانیفر، محمد ورشوچی، رضا عبدی و... بدون کسب موفقیتی در جشنواره فیلم فجر آن سال توانست بیش از یک میلیون و 500 هزار مخاطب را روانه سالنهای سینما کند و رتبه نهم جدول پرمخاطبترین فیلمهای سال را به دست آورد. از طرفی حضور در «جادههای سرد» با یک میلیون تماشاگر و «دزد و نویسنده» با 500 هزار مخاطب در اواسط دهه 60 نصیریان را به پولسازترین بازیگر سینما بدل کرد و این در حالی بود که این بازیگر همچنان در جشوارههای فیلم فجر توفیقی کسب نکرده بود. سرانجام حضورش در 2 فیلم «شیر سنگی» ساخته مسعود جعفریجوزانی و «ناخدا خورشید» به کارگردانی ناصر تقوایی برایش نامزدی جشنواره را به ارمغان آورد. اما دستش به سیمرغ نرسید. پس از حضور در آثار پرمخاطب، اواخر دهه 60 نصیریان با بازی در فیلم «روز باشکوه» رکورد بیشترین مخاطب را از آن خود کرد؛ فیلمی که به عنوان دومین فیلم پرمخاطب سال شناخته شد و به نوعی نصیریان را به یکی از چهرههای مطرح و سرشناس یا به عبارتی سلبریتی سینما بدل کرد. هر چه این بازیگر در دهه 60 پرکار و پرمخاطب بود، در دهههای 70 و 80 تنها با 10 فیلم یعنی در هر دهه 5 فیلم در سینما حضور داشت؛ فیلمهایی که عمدتا در گیشه هم موفقیتی نداشتند.
دهه 90 اما یک اتفاق ویژه برای این بازیگر رقم خورد؛ اتفاقی که بیش از 3 دهه به انتظارش نشسته بود و آن دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگری مکمل برای ایفای نقش در فیلم «مسخره باز» بود، هر چند به دلیل فوت همسرش در مراسم حاضر نبود تا روی صحنه رفتنش برای دریافت سیمرغ این بار نه فقط برای خودش که برای اهالی سینما و رسانه نیز به حسرت بدل شود.
سال 97 هم نه تنها برای نصیریان که برای تمام اهالی سینما یک اتفاق ویژه رقم خورد و آن دریافت سیمرغ با حضور خود این هنرمند و برای فیلم «هفت بهار نارنج» بود. او شامگاه 22 بهمن 97 روی صحنه برج میلاد با همان لحن آشنای همیشگیاش گفت: «من تا به حال سیمرغ نگرفتهام. انتظار هم نداشتم. حالا آقایان محبت کردند و سیمرغ درجه 2 را به من دادند. عیبی هم ندارد. من با کمال میل میپذیرم».
بیتردید اگر علی نصیریان در آن شامگاه سرد زمستانی به زبان نمیآمد، اغلب جوانان و تازهواردهای سینما فکر میکردند او در سالهای پرشمار فعالیت هنریاش قطعا چندین و چند سیمرغ از جشنواره فیلم فجر به خانه برده است و در تصور هیچیک نمیگنجید مگر میشود بازیگر فیلمهای «شیرسنگی»، «کفشهای میرزانوروز»، «ناخدا خورشید» و... دست خالی از جشنواره فیلم فجر برگشته باشد؟! اما او همه ذهنیتها را به هم ریخت! بازیگر نجیبی که هرگز لب به اعتراض نگشود و همواره بدون حاشیه به زندگی و کار خود ادامه داد و در حالی شمع 90 سالگی خود را فوت کرد که همچنان سرحال و قبراق در کارگاههای آموزشی حضور دارد و تجربههای خود را در اختیار نسل جوان و آینده هنر این سرزمین قرار میدهد.
نصیریان هرگز هنرمند تلخی نبوده و نیست، اهل غر زدن و شکوه و ناله هم نیست. او که ریشه در تئاتر آیینی و سنتی دارد و در کودکی دلبسته نمایشهای روحوضی و تعزیه و پیشپردهخوانیهای رادیویی بوده، در تمام این سالها نشان داده بیش از هر چیز به هنر خود ارج مینهد و از حاشیهها دوری میکند. علی نصیریان در تمام این سالها کار خود را به انجام رسانده و جایگاهش فراتر از سیمرغ یا هر جایزه دیگری است اما بر ماست که یادمان باشد اگر جوانان توانمند با دریافت سیمرغ، برای خود کسب اعتبار میکنند، بزرگترهایی چون علی نصیریان هستند که به جشنوارهها و سیمرغهایشان اعتبار میبخشند.
ارسال به دوستان
افسر نیروی هوایی ایالات متحده در اعتراض به جنگ غزه در مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن خود را به آتش کشید
شعلههای یک نسلکشی
گروه بینالملل: یک افسر نیروی هوایی ایالات متحده بعدازظهر دیروز (دوشنبه) در اعتراض به جنگ غزه، در مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن خود را به آتش کشید. این مرد که «آرون بوشنل» نام و لباس نظامی به تن داشت، در ویدئویی که به صورت زنده از طریق اینترنت پخش میکرد، گفت: «من دیگر در نسلکشی شریک نخواهم بود».
به گزارش نیویورکتایمز، او سپس مایعی شفاف را روی خود ریخت و با فریاد «فلسطین را آزاد کنید» خود را آتش زد. این مرد پس از مهار آتش توسط افسران سرویس مخفی ایالات متحده به بیمارستانی در همان منطقه انتقال یافت. یک سخنگوی اداره پلیس واشنگتن وضعیت وی را «وخیم» اعلام کرد.
بوشنل در حالی که مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن قدم میزد، گفت: اکنون من یک اعتراض بسیار خشونتآمیز انجام خواهم داد اما اقدام من با توجه به آنچه فلسطینیان در برابر ظلم اشغالگران متحمل میشوند، کار بزرگی نیست. او با صدای بلند فریاد میزد «آزادی برای فلسطین» و سپس بنزین روی خود ریخت.
وی قبل از اینکه اقدام به خودسوزی کند، گفته بود: خودسوزی امری هولناک است اما نه به اندازه جنایاتی که در غزه اتفاق میافتد.
سازمان اورژانس واشنگتن در بیانیهای اعلام کرد: پس از اطلاع از حادثه خودسوزی، نیروهای اورژانس حوالی ساعت ۱۳ دیروز (به وقت محلی) در مقابل سفارت (رژیم) اسرائیل با مردی مواجه شدند که دچار سوختگی شدید شده بود و فریاد «فلسطین آزاد» را سر میداد. در ادامه بیانیه اورژانس واشنگتن آمده است: این فرد با شرایط وخیم و در معرض خطر جانی به بیمارستان منتقل شد. در همین رابطه سخنگوی سرویس مخفی واشنگتن دیسی نیز بدون اشاره به نام این فرد در بیانیهای اعلام کرد: اعضای سرویس مخفی واشنگتن دیسی پیش از رسیدن نیروهای اورژانس این فرد را خاموش کرده بودند و به منظور اقدامات احتیاطی در حال جستوجوی خودروی وی هستند. این مرد قبل از رسیدن نیروهای اورژانس توسط اعضای سرویس مخفی ایالات متحده خاموش شده بود.
در همین حال یک سخنگوی نیروی هوایی آمریکا تایید کرد این حادثه مربوط به یک خلبان مشغول به کار بوده است. پلیس محلی و سرویس مخفی در حال بررسی این حادثه هستند.
خودسوزی این افسر آمریکایی علیه جنایات صهیونیستها دومین خودسوزی اعتراضی است که علیه قتلعام مردم غزه با همدستی واشنگتن و تلآویو رخ میدهد. پیشتر در ماه دسامبر (آذر 1402) یک معترض با پرچم فلسطین در مقابل کنسولگری اسرائیل در آتلانتا خود را به آتش کشیده بود.
در آن مقطع پلیس آمریکا اعلام کرد فردی در اعتراض به جنایات اسرائیل در غزه در مقابل کنسولگری اسرائیل در آتلانتا خودسوزی کرد. در بیانیه پلیس آتلانتا آمده بود: این فرد بعدازظهر جمعه (10 آذر) به وقت محلی در مقابل ورودی ساختمان کنسولگری اسرائیل مشاهده شد. در حالی که نگهبان امنیتی این ساختمان متوجه شد فرد مورد نظر قصد خودسوزی دارد، تلاش کرد از این اقدام او جلوگیری کند اما نگهبان و معترض هر دو دچار سوختگی شده و در بیمارستان بستری شدند که متأسفانه فرد معترض در وضعیت وخیمی قرار دارد.
در ادامه بیانیه پلیس آتلانتا بدون اشاره به مشخصات فرد معترض آمده بود: این حادثه احتمالا یک اقدام شدید اعتراضی - سیاسی به عملکرد (رژیم) اسرائیل در غزه بوده، چرا که پرچم فلسطین نیز در محل کشف شده است. «آنات سلطان دادون» سرکنسول (رژیم) اسرائیل در جنوب شرق ایالات متحده نیز در بیانیهای مدعی شد: از حادثه خودسوزی در ورودی ساختمان اداری کنسولگری اسرائیل متاسف هستیم.
از زمان آغاز جنگ وحشیانه اسرائیل علیه مردم غزه، سفارت رژیم صهیونیستی در واشنگتن هدف اعتراضات گسترده علیه جنگافروزی و نسلکشی ارتش اشغالگر بوده است.
سیاست خارجی آمریکا در حال سپری کردن سختترین روزهای تاریخ دیپلماسی ایالات متحده است و توفان الاقصی، دولت بایدن را در گرداب فرو برده است. بحران غزه و جنایات جنونآمیز ارتش رژیم صهیونیستی در نسلکشی سیستماتیک فلسطینیها، این روزها منابع قدرت و سیاست خارجی دولت بایدن را تحلیل برده است.
ماشین کشتار رژیم صهیونیستی به حدی تمام مرزهای توحش و جنایت را جابهجا کرده که دفاع از جنایات رژیم برای دولت دموکرات را غیرممکن کرده است.
توسل دولت بایدن به استدلالها و هنجارهای سابق در ساخت پوششی برای توجیه اخلاقی جنایات جنگی رژیم صهیونیستی دیگر کارایی نداشته و بیشتر کاخ سفید را در منجلاب فرو برده است.
تصاویری که از ایالاتمتحده آمریکا طی 5 ماه گذشته مخابره شده، بیانگر حجم حداکثری نفرت از اسرائیل است؛ از تظاهرات گسترده ضد اسرائیلی در اکثر ایالتهای این کشور و اشغال کنگره توسط یهودیهای ضد جنگ در کاپیتال هیل گرفته تا نمایش دستهای خونینی که در جلسه استماع کنگره، سخنرانی آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت بایدن را کاملا به حاشیه برد.
واشنگتن با محدودیتهای ساختاری و هنجاری در اعطای مجوز به اسرائیل برای پیشروی جنگی روبهرو است و در داخل خانه هم تیم بایدن توان اقناع افکار عمومی و حتی دیپلماتهای دپارتمان وزارت خارجه را از دست داده است.
اعتراضات فزاینده در وزارت خارجه، شورای امنیت ملی و سایر نهادهای آمریکایی - که 4 ماه قبل در بیش از 12 مصاحبه مقامات فعلی و سابق با فارن پالیسی بیان شد - با واکنش شدید علیه سیاستهای بایدن و حتی فراتر از واشنگتن، در میان دموکراتهای مترقی و رایدهندگان عرب آمریکایی همراه شده است (59 درصد عربهای آمریکایی سال 2020 از بایدن حمایت کردند اما بر اساس یک نظرسنجی جدید، حمایت از او در رقابتهای انتخاباتی 2024 به 17 درصد کاهش خواهد یافت).
رسانههای آمریکایی گزارشهای متعددی از موج مخالفتها و استعفا در وزارت خارجه آمریکا در اعتراض به حمایت دولت از کشتار مردم غزه توسط رژیم صهیونیستی منتشر کردند.
یکی از مقامهای ارشد وزارت خارجه آمریکا که در جریان جنگ غزه در اعتراض به حمایتهای بیحد و حصر دولت بایدن از کشتار در غزه از مقام خود کنارهگیری کرد، «جاش پاول» بود.
پاول نامه استعفایش را در حساب خود در شبکه لینکدین به اشتراک گذاشت و نوشت: نمیتوانم از کمکهای نظامی آمریکا به اسرائیل حمایت بیشتری کنم. وی حمایت دولت آمریکا از رژیم صهیونیستی را «واکنشی بیپروا» مبتنی بر «ورشکستگی فکری» توصیف کرد و افزود: نمیتوانم ادامه کار در شغلی را بپذیرم که در قتل غیرنظامیان فلسطینی سهیم است. وی افزود: کمکهای نظامی قوی آمریکا به رژیم اسرائیل به تلآویو چراغ سبز نشان میدهد تا بدون توجه به تلفات در بین غیرنظامیان، هر کاری میخواهد علیه غزه انجام دهد.
پاول با انتقاد از روند تسریع و گسترشیافته عرضه تسلیحات مرگبار از سوی دولت بایدن به رژیم صهیونیستی از سمت خود استعفا کرد. مسؤول سیاسی و نظامی وزارت خارجه آمریکا به دلیل عملکرد رئیسجمهور آمریکا در رسیدگی به مساله جنگ غزه استعفا کرد.
جاش پاول که با سابقه بیش از ۱۱ سال در زمینه انتقال تسلیحات در هیات امور سیاسی - نظامی وزارت خارجه آمریکا مشغول کار بود، در نامهای ۲ صفحهای که در آن دلیل کنارهگیریاش را شرح داده بود، استعفای خود را اعلام کرد.
پاول با اشاره به حمایت دولت بایدن از رژیم صهیونیستی در جنگ غزه در این نامه گفت: «امروز از سمتم کنارهگیری میکنم، چرا که باور دارم با روند فعلی در عرضه مداوم، گسترشیافته و سرعتگرفته تسلیحات مرگبار به اسرائیل، به آخر خط رسیدهام». وی افزود: «حمایت آمریکا از اسرائیل و وضعیت موجود اشغال غزه تنها منجر به رنج بیشتر و عمیقتر مردم فلسطین خواهد شد و در راستای منافع بلندمدت آمریکا نیست».
وی در ادامه این نامه آورد: «حمایت کورکورانه از یک طرف در بلندمدت آثار مخربی برای منافع ۲ طرف دارد». پاول در نامه استعفای خود بر خواسته خود برای حمایت از جان غیرنظامیان در فلسطین تاکید کرد. وی در این باره گفت: «تنبیه جمعی ضد این خواسته است؛ چه شامل تخریب یک خانه باشد، چه هزار خانه، همینطور نسلکشی، اشغال و آپارتاید».
ارسال به دوستان
تداوم بارش برف و باران در کشور تا پایان هفته
رخت سفید ایران
گروه اجتماعی: با ورود چند سامانه بارشی به کشور از ابتدای اسفند اغلب استانها همچنان با بارش برف و باران مواجهند. این در حالی است که رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا میگوید: از اواخر سهشنبه (۸ اسفند) موج بارشی جدیدی از سمت غرب و جنوب غرب وارد کشور خواهد شد و این مناطق را تحت تاثیر قرار میدهد. بارشهایی که در پی سامانههای بارشی اخیر بیشتر استانها را سفیدپوش کرد و باعث تعطیلی مدارس و مسدود شدن برخی راهها در بعضی استانها و مراکز شهری و روستایی شد به طوری که روز گذشته استانهای واقع در شمال شرق، شرق، جنوب شرق، سواحل دریای خزر، بخشهایی از مرکز و جنوب غرب و استانهای واقع در دامنههای جنوبی البرز همچنان با بارش باران و برف روبهرو بودند، همچنین مناطق نیمه جنوبی سیستانوبلوچستان، شرق هرمزگان، جنوب کرمان، غرب سواحل دریای خزر و استانهای قم، اصفهان و مرکزی نیز چنین شرایطی را تجربه کردند. بارشها به گونهای بود که در گیلان برف تا ارتفاع یک متر بارید و باعث قطع برق خیلی از روستاها شد.
صادق ضیاییان، رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا در گفتوگو با «وطن امروز» اظهار داشت: بارشها همچنان تا اواخر هفته در اغلب استانهای کشور ادامه دارد، در تهران نیز هوای سرد تا پایان هفته ادامهدار خواهد بود. سهشنبه (امروز) بارشها در مناطق مذکور بهصورت پراکنده ادامه مییابد و از اواخر وقت سهشنبه موج جدید بارشی از سمت غرب و جنوب غرب این مناطق را تحت تاثیر قرار میدهد. رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا اضافه کرد: چهارشنبه (۹ اسفند) این سامانه بارشی تقویت میشود و تقریبا در بیشتر استانهای کشور بویژه در غرب سواحل دریای خزر و نیمه شمالی استانهای فارس و کرمان سبب بارش برف و باران و وزش باد نسبتا شدید خواهد شد.
وی در ادامه اظهار کرد: سامانه بارشی روز پنجشنبه (۱۰ اسفند) بهجز مناطقی از شمال غرب، غرب و جنوب کشور در سایر مناطق کشور به فعالیت خود ادامه میدهد. شدت بارش پنجشنبه در جنوب استان سیستانوبلوچستان خواهد بود. روز جمعه (۱۱ اسفند) از گستردگی این سامانه کاسته میشود و بارشها با شدت کمتر تنها در شرق سواحل دریای خزر و بخشهایی از شمال شرق، شرق و جنوب شرق کشور رخ خواهد داد. از سوی دیگر سهشنبه شرق خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان و دریای خزر مواج و متلاطم خواهد بود.
رئیس مرکز ملی پیشبینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی کشور درباره وضعیت جوی تهران طی روزهای آینده گفت: آسمان تهران سهشنبه 8 اسفند ابری، در بعضی ساعتها بارش باران و برف همراه با مه رقیق، گاهی وزش باد با حداقل دمای ۱- و حداکثر دمای ۴ درجه سانتیگراد و طی چهارشنبه ابری در بعضی ساعتها بارش پراکنده برف همراه با مه رقیق، گاهی وزش باد با حداقل دمای ۱- و حداکثر دمای ۴ درجه سانتیگراد پیشبینی میشود. به گفته ضیاییان، طی روزهای سهشنبه و چهارشنبه اردبیل و مشهد با کمینه ۸- درجه سانتیگراد و بندرعباس با بیشینه دمای ۲۵ و ۲۶ درجه سانتیگراد سردترین و گرمترین مرکز استانها پیشبینی میشوند.
* بارش یک متری برف در گیلان؛ قطع برق در برخی مناطق
بارش برف که از 3 روز گذشته در گیلان آغاز شده بود دیروز شدت گرفت، به طوری که عبور در همه محورهای استان بدون زنجیر چرخ امکانپذیر نیست. استاندار گیلان دیروز ضمن بازدید از محورهای مواصلاتی ورودی استان و بخشهای مختلف این مسیر، با برگزاری جلسه ستاد بحران در محل ستاد مدیریت بحران استان، گفت: در زمان حاضر مشکلی در حوزه آب و گاز وجود ندارد اما در برخی مناطق با قطع برق مواجه هستیم که نیروهای شرکت برق در مناطق مختلف دچار قطع برق در حال رفع مشکل هستند. با توجه به برودت هوا و بارش شدید برف، تمام ادارات، نهادها، سازمانها و مدارس سطح شهرستانهای رشت، آستانه اشرفیه، لاهیجان و سیاهکل به جز دستگاههای امدادی و خدماترسان دیروز دوشنبه ۷ اسفند تعطیل شد. اسدالله عباسی در ادامه افزود: در مناطق کوهستانی استان گیلان بیش از یک متر برف باریده است و بازگشایی راهها همچنان ادامه دارد.
وی با تاکید بر لزوم صرفهجویی انرژی در استان گیلان از مردم خواست به توصیههای ادارات گاز و شرکت برق در مدیریت مصرف توجه کنند.
استاندار گیلان همچنین بر ضرورت پرهیز از ترددهای غیرضرور در مناطق مختلف برفگیر این استان تاکید و اظهار کرد: دستگاههای خدماترسان و عضو ستاد بحران در آمادهباش هستند و تمام مسؤولان از جمله فرمانداران و مدیران دستگاههای خدماترسان و امدادی در محل ماموریت خود حضور دارند. در پی بارش سنگین برف تاکنون برق ۸۰ درصد مشترکان روستای امامزاده هاشم، ۳۵ درصد مشترکان سنگر و ۲ روستای لاکان شهرستان رشت قطع شده است. به دلیل دشواری تردد خودروها بر اثر انباشت برف در این مناطق، امدادرسانی در این مناطق با مشکل و کندی
مواجه شده است.
***
۳ برابر شدن ورودی آب رودخانهها به دریاچه ارومیه
امسال سطح دریاچه ارومیه با توجه به حجم رهاسازیها و اقدامات نرمافزاری انجام شده و به برکت بارشهای زمستانه به رغم ۳ سال پیدرپی کمبارشی، به تراز 1270.2 متر و حجم موجود در آن به بیش از یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون مترمکعب رسیده است. رئیس حوضه آبریز رودخانه ارس اظهار کرد: با توجه به کاهش جدی بارشهای پاییزه از یک سو و بهبود بارشهای زمستانه از سوی دیگر، زمان رهاسازی آب از سدهای دریاچه ارومیه برای تامین بخشی از حقابه دریاچه مشخص شد. احمد قندهاری خاطرنشان کرد: بر اساس آخرین وضعیت بارشها در سال جاری تاکنون، نسبت به متوسط بلندمدت حوضه دریاچه ارومیه ۲۸ درصد افزایش نشان میدهد. در این شرایط رهاسازی آب از سدهای مهاباد، بوکان و ساروق ۱۰ میلیون مترمکعب در فاز اول برنامهریزی و سوم اسفندماه آغاز شد. او ادامه داد: بیتردید رهاسازی آب به سمت دریاچه ارومیه، نیازمند هماهنگی کامل بین دستگاههای متولی بوده که تحت نظارت رئیس ستاد احیای دریاچه ارومیه فعال شده است. قندهاری گفت: در این باره از اواسط پاییز هماهنگیهای لازم و اقدامها به گونهای برنامهریزی شده است که با بسته بودن سردهانههای کانالهای کشاورزی و مراقبت و رصد مستمر برای جلوگیری از برداشتهای غیرمجاز، حداکثر آب ممکن به دریاچه برسد به گونهای که حجم آب وارده شده به دریاچه از رودخانههای اصلی ۳ برابر سال گذشته اندازهگیری شده است، همچنین فاز بعدی رهاسازی پس از اتمام این دوره رهاسازی و با در نظر گرفتن وضعیت پوشش برفی حوضه، ذخیره آب سدها و با توجه به اولویت تامین آب شرب پایدار مراکز جمعیتی و پیشبینی فصلی بارش تا اردیبهشتماه انجام خواهد شد. با این وجود امید است با ادامه بارندگیهای زمستانه و بهاره شاهد وضعیت بهتر دریاچه ارومیه در سال پیشرو باشیم.
ارسال به دوستان
چرا لاریجانی از نوبخت حمایت کرد؟
علی لاریجانی در یک پیام ویدئویی حمایت خود از محمدباقر نوبخت، دبیرکل حزب اعتدال و توسعه را که در رشت کاندیدای مجلس شورای اسلامی شده است اعلام کرد. لاریجانی در این ویدئو که دیروز دوشنبه منتشر شد، تاکید کرد: «آقای نوبخت در دولت و مجلس سوابق خوبی داشته است. وی از افرادی است که با فضل و دقت کافی امور مربوط به توسعه اقتصادی کشور را دنبال کرده است. فکر میکنم او از افراد مسلط بر اقتصاد کشور است. حضور افرادی که سابقه اجرایی در توسعه ملی ایران دارند، بسیار مفید است. امیدوارم وی در نقش نمایندگی مردم رشت بتواند خدمات خوبی هم در سطح استانی و هم ملی داشته باشد».
حمایت علی لاریجانی از نوبخت قابل تامل است. به نظر میرسد آقای لاریجانی دستکم به 3 دلیل از محمدباقر نوبخت اعلام حمایت کرده است.
1- در حالی که رایزنیهای زیادی از سوی برخی فهرستها مانند فهرست صدای ملت به سرلیستی علی مطهری، با علی لاریجانی شده تا وی از این فهرستها حمایت کند؛ علی لاریجانی مشارکت خود در انتخابات 11 اسفند را نه در قالب حمایت از یک فهرست خاص، بلکه در قالب حمایت از یک کاندیدا در یک حوزه انتخابیه در یک شهرستان انجام داده است. به عبارتی لاریجانی با این اعلام حمایت، هم کنش انتخاباتی انجام داده است و هم در رقابتها و دوگانههای لیستی قرار نگرفته است.
2- وضعیت نوبخت در حوزه انتخابیه رشت به گونهای است که به اعتقاد کارشناسان شانس وی برای پیروزی بیشتر از سایر رقبا است. از همین رو علی لاریجانی با حمایت از نوبخت به نوعی دنبال ارائه نمایش مقبولیت است. ممکن است این نوع ورود لاریجانی به انتخابات و حمایت از کاندیداها در برخی حوزههای دیگر نیز ادامه پیدا کند.
3- با توجه به مناسبات سیاسی لاریجانی با حسن روحانی و همینطور ارتباط نوبخت به عنوان دبیرکل حزب اعتدال و توسعه با روحانی و لاریجانی، این اقدام علی لاریجانی میتواند به نوعی حرکت رسمی وی به سمت اردوگاه اعتدالگرایان و تنظیم مناسبات آینده سیاسی وی در این اردوگاه باشد.
ارسال به دوستان
اوراق 30 درصد در عرضه اول توانست مانع رسیدن قیمت دلار به ۶۰ هزار تومان شود
اوراق تورمزدا
«نرخ بهره» و «اوراق» از ابزارهایی هستند که سیاستگذار پولی میتواند در شرایط تورمی یا افزایش قیمت ارز از آنها استفاده کند
گروه اقتصادی: اواسط بهمن بانک مرکزی در راستای مهار تورم و کشیدن ترمز قیمت دلار اقدام به انتشار اوراق گواهی سپرده با سود 30 درصدی کرد. بر اساس اعلام بانک مرکزی ظرف چند روز 200 هزار میلیارد تومان توسط متقاضیان خریداری شد و قیمت دلار هم پس از این اتفاق وارد کانال 60 هزار تومان نشد.
انتشار این اوراق اما با واکنش منفی فعالان بازار سرمایه مواجه شد؛ بازاری که از ابتدای امسال شرایط مناسبی نداشته و ظرف چند ماه اخیر صرفا روند نزولی داشته است.
در این رابطه فرمانده اقتصادی دولت باید تصمیم بگیرد اولویتش چیست. اگر به راستی مهار تورم اولویت دولت است باید به بانک مرکزی اجازه داده شود از تمام ابزارهای پولی و مالی خود مانند نرخ بهره یا نرخ اوراق استفاده کند.
مسلما در این مسیر هزینههایی نیز مانند کاهشی شدن شاخص بازار سرمایه وجود دارد اما آنچه اهمیت دارد اولویت دولت یعنی مهار تورم است که منافع آن برای کل اقتصاد تعریف میشود.
اوراق گواهی سپرده بانکها و موسسات مالی مختلف فرصتی ویژه برای سرمایهگذاری به شکل کوتاه و بلندمدت آن است. اوراق گواهی سپرده بینام و قابل انتقال به غیر است که در هر زمان قابل تبدیل به وجه نقد است و در سررسیدهای یکماهه تا چندماهه به فاصله از تاریخ انتشار و مدت یک تا ۵ ساله منتشر میشود. بازپرداخت اصل و سود سپرده در سررسید توسط بانک منتشرکننده تعهد میشود.
معامله ثانویه اوراق گواهی سپرده در بازار سرمایه از طریق شرکتهای بورس اوراق بهادار تهران یا فرابورس ایران امکانپذیر است. در ضمن پرداخت سود علیالحساب این اوراق معمولا به صورت ماهانه و معاف از مالیات است و بازخرید قبل از سررسید آن نیز اگر چه با نرخ سود پایینتر از اصل و مطابق آنچه در آغاز قید شده از طریق شعبههای همان بانک یا موسسهای صورت خواهد پذیرفت که اوراق را انتشار داده اما باز بانکها به طور معمول میکوشند تا این نرخ نیز از میزان مصوب سود سپردههای سالانه بیشتر باشد.
بانک مرکزی با هدف جمعآوری نقدینگی سرگردان جامعه و با هدف کنترل تورم و در قالب سیاست پولی انقباضی، مجوز انتشار گواهی سپرده خاص را به شبکه بانکی ابلاغ کرد؛ عرضه این اوراق با نرخ سود علیالحساب ۳۰ درصدی از روز چهارشنبه ۱۱ بهمن آغاز شد.
بانک مرکزی با هدف تامین مالی سرمایه در گردش طرحهای اقتصادی با بازدهی مناسب مبلغ ۲۰۰ هزار میلیارد تومان سهمیه به کلیه بانکهای کشور جهت انتشار گواهی سپرده خاص صادر کرد.
همچنین در راستای تامین مالی پروژههای پیشران و مولد با بازدهی بالا نیز مبلغ ۸۰ هزار میلیارد تومان مجوز صدور این گواهی به بانکهای منتخب داده شد. بر اساس دستورالعمل انتشار گواهی سپرده خاص که به شبکه بانکی ابلاغ شده است، بانکها میتوانند برای تامین سرمایه در گردش طرحهای با بازدهی بالا اقدام به انتشار این اوراق کرده و در پایان دوره مشارکت، سود قطعی نیز علاوه بر سود علیالحساب ۳۰ درصدی به خریداران این گواهی سپرده در شعب بانکها پرداخت میشود.
صندوقهای درآمد ثابت به عنوان گزینه جایگزین این اوراق به شمار میرود که تا 28 درصد سود سالانه دارند. مزیت این صندوقها مانند «صندوق درآمد ثابت افران» سود روزشمار و بدون نرخ شکست برخلاف اوراق گواهی سپرده است، یعنی افراد الزامی به سرمایهگذاری یکساله ندارند و حتی چند روز سرمایهگذاری نیز سود خواهد داشت.
صندوقهای درآمدثابت معاف از مالیات هستند و نقدشوندگی بالایی دارند، برای مثال نقدشوندگی «صندوق درآمدثابت افران» که بزرگترین صندوق درآمدثابت با 150 هزار میلیارد ریال دارایی است روزانه بیش از 400 میلیارد تومان را نیز پوشش میدهد.
ویژگی بارز این گواهی سپرده آن است که امکان بازخرید قبل از سررسید در شعب بانکها امکانپذیر است. با اجرای این طرح، مشارکت مردمی در تامین مالی طرحهای تولیدی کشور فراهم میشود. دارندگان این گواهی میتوانند از آن به عنوان وثیقه جهت دریافت تسهیلات بانکی هم استفاده کنند.
بانک مرکزی در اطلاعیهای در 24 بهمنماه اعلام کرد: سیاست پولی انتشار و عرضه اوراق گواهی سپردههای خاص با نرخ سود علیالحساب ۳۰ درصد که کل اوراق مذکور در شبکه بانکی توسط متقاضیان مورد استقبال قرار گرفته و خریداری شد، در مرحله اول خود موفق بوده و به اهداف مورد نظر رسید. از منظر سیاستگذار پولی و بانکی، این برنامه موفق، یک سیاست موقت نبوده و متناسب با مقتضیات زمانی و بنا بر تشخیص و ضرورت، عنداللزوم از این ابزار با حجم و سقفهای مختلف برای هدایت هدفمند نقدینگی به سمت تولید، طرحهای مولد و اجرای دقیق برنامههای سیاستگذار پولی در مهار نقدینگی و تورم استفاده خواهد شد.
* پیشنهاد دولت، انتشار اوراق سپرده
اوایل اسفند، وزیر اقتصاد با بیان اینکه انتشار گواهی اوراق سپرده خاص (با سود ۳۰ درصد) تصمیم دولت بود، گفت: اگر در این حوزه دغدغهای وجود داشته باشد، بعد از بررسی مجدد، چنانچه اصلاحی لازم باشد، صورت میگیرد.
وزیر امور اقتصادی و دارایی درباره انتشار گواهی اوراق سپرده خاص (با سود ۳۰ درصد) اظهار کرد: انتشار محدود گواهی سپرده برای پروژههای خاص در ستاد اقتصادی دولت مطرح و بعد از هماهنگی انجام شده است اما توجه کنید که این گواهیها برای تأمین مالی پروژههای ویژه است، زیرا بازدهی بالایی دارند و حق مردم و سهامداران است که بیشتر از منفعت آن سپردهگذاری در پروژههای خاص استفاده کنند.
سیداحسان خاندوزی افزود: بنابراین انتشار گواهی اوراق سپرده خاص (با سود ۳۰ درصد) در ستاد اقتصادی دولت مطرح و تصمیم گرفته شده بود انتشار محدود این اوراق برای پروژههای ویژه در دستور کار قرار بگیرد.
وی تصریح کرد: بانک مرکزی هم همان موضوعی که در ستاد اقتصادی دولت تصمیم گرفته شده بود را اجرایی کرد.
خاندوزی درباره نگرانی تولیدکنندگان مبنی بر تأثیر انتشار این گواهیها بر بالا رفتن قیمت مواد اولیه، افزود: اگر دغدغههایی وجود داشته باشد باید دوباره بررسی شود. بعد از بررسی مجدد، اصلاحی اگر لازم باشد انجام میشود.
چندی پیش صمد حسنزاده رئیس اتاق بازرگانی ایران ضمن انتقاد از انتشار این اوراق گفته بود: «نرخ سود ۳۰ درصد اوراق، سبب «بالا رفتن هزینه تسهیلات از شبکه بانکی»، «افزایش قیمت مواد اولیه با توجه نوسانات ارزی»، «نیاز به افزایش سرمایه در گردش»، «افزایش قیمت تمامشده و افزایش بیرویه قیمت محصولات و گرانی» خواهد شد».
* محاسبه نرخ سود اوراق گواهی سپرده خاص
معاون اقتصادی بانک مرکزی گفت: گواهی سپرده خاص یکی از ابزارهای سیاست پولی است، این ابزار میتواند به بهبود متغیرهای پولی و تحقق هدفگذاریها در مسیرهای در نظر گرفته شده کمک کند.
محمد شیریجیان با بیان اینکه این ابزار یکی از روشهایی است که میتواند به صورت هدفمند به تأمین مالی بنگاهها کمک کند، تصریح کرد: تأمین مالی سرمایه در گردش بنگاهها به واسطه این ابزار میتواند انجام شود، چرا که تقریباً ۸۲ درصد تسهیلاتی که در شبکه بانکی به بخش صنعت پرداخت میشود، برای سرمایه در گردش بنگاهها است و در مجموع حدود ۶۵ درصد تسهیلات بانکی برای سرمایه در گردش است.
معاون اقتصادی بانک مرکزی خاطرنشان کرد: بانک مرکزی برای استفاده از ابزار گواهی سپرده خاص برای تأمین سرمایه در گردش بنگاهها برنامهریزی کرد، به این صورت که گواهی سپرده خاص برای بنگاهها و پروژههای مشخص منتشر میشود و این منابع تجهیز شده صرف تامین مالی بنگاههای متقاضی میشود.
بنا بر اعلام بانک مرکزی، وی در توضیح نرخ سود این اوراق گفت: نرخ سود اوراق گواهی سپرده براساس بازدهی پروژهها تعیین میشود و به واسطه آن مشارکت واقعی بین سرمایهگذار و تأمینمالیشونده برقرار میشود، لذا گواهی سپرده خاص هم کارکرد تأمین مالی سرمایه در گردش و هم تأمین مالی طرحهای بلندمدت توسعهای و ایجادی بنگاهها را شامل میشود و گشایش جدی به حساب میآید. میتوان گفت در این شیوه، منابع به صورت هدفمندتر، موثرتر و با بهرهوری مناسبتری به سمت بخشهای مولد اقتصادی هدایت میشود.
* انتقاد از انتشار اوراق
عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی تهران معتقد است انتشار گواهی سپرده خاص مزیتهایی دارد و میتواند منابعی را جمع و به سمت بخشهای مولد هدایت کند اما در مجموع نرخ تمامشده این تسهیلات بالاست و بنگاههای مولد چنین حاشیه سودی ندارند. در این رابطه عباس آرگون با بیان اینکه انتشار گواهی سپرده خاص مزیتهایی دارد و میتواند منابعی را جمع و به سمت بخشهای مولد هدایت کند، گفت: همچنین این طرح میتواند تحرک منابع را کم کند.
به گفته وی، نرخ ۳۰ درصد علیالحساب است و با توجه به سودی که به صورت ماهانه پرداخت میشود، نرخ موثر به ۳۳ تا ۳۴ درصد میرسد که اگر به این مبلغ بهای تمامشده نظام بانکی را هم اضافه کنیم، این پول، قیمت تمامشدهای برای نظام بانکی دارد و با حساب تمام هزینههای نرخ تسهیلات به بالای ۴۰ درصد میرسد اما بنگاههای مولد چنین حاشیه سودی ندارند. آرگون با بیان اینکه این نرخ نشاندهنده وضع تورم هم هست و به بازار این پالس را میدهد، اظهار کرد: از طرف دیگر بازار سرمایه در سالهای اخیر به دلیل عدم پیشبینیپذیری قوانین و مقررات، قوانین خلقالساعه، قیمتگذاری دستوری و... حال و روز خوبی نداشته که این وضعیت هم باعث شده بخشی از منابع از بازار سرمایه خارج و به سمت نظام بانکی برود و این وضعیت شرایط بازار سرمایه را بدتر میکند.
* تأثیر انتشار گواهی سپرده بر بورس
خبر انتشار گواهی سپرده خاص با سود علیالحساب ۳۰ درصد در وضعیت کنونی بازار سهام، منجر به واکنشهای منفی بسیاری از سوی کارشناسان و افراد فعال در بازار سرمایه شد. در حالی که بورس ایران گرفتار جو منفی نشأت گرفته از اخبار و تنشهای سیاسی است و به سایر محرکهای بنیادی واکنشی نشان نمیدهد، اقدامات اخیر سیاستگذاران این جو منفی را تشدید خواهد کرد. از طرفی در شرایطی که بازدهی کل این بازار از ابتدای سال تاکنون کمتر از ۱۰ درصد بوده بنابراین انتشار این گواهی با نرخ سود علیالحساب ۳۰ درصد و پرداخت سود ماهانه امکان خروج سرمایه از بازار سهام به بازار کمریسک را فراهم خواهد کرد و به بورس آسیب میزند. با انتشار این اوراق به دلیل جذابیت نرخ سود، بسیاری از افراد سرمایه خود از صندوقهای درآمد ثابت را خارج کردند. این صندوقها برای صدور و ابطال ناچار به فروش سهام خود شدند و این امر اثر منفی برای بازار سهام داشت. بسیاری معتقدند در صورت تداوم این سیاست نه تنها صندوقهای درآمد ثابت، بلکه خروج سرمایه از سایر صندوقهای سرمایهگذاری نیز انجام خواهد شد. این موضوع آسیب بسیاری برای بازار سهام خواهد داشت.
***
حرکت فرزین از روی دست ملکه ضدتحریم
روسیه به عنوان یکی از طرفین جنگ اوکراین همزمان با تحریمهای بیسابقهای که بر اقتصادش بویژه صادرات انرژی این کشور از سوی اروپا شکل گرفت، تصمیم گرفت برای کنترل قیمت دلار و تورم، سیاست افزایش نرخ بهره را اجرایی کند.
بر این اساس با شروع درگیری بین اوکراین و روسیه ارزش روبل سقوط کرد و قیمت اجناس به صورت میانگین 50 درصد افزایش یافت. مردم روسیه که حداقل چند دهه بود طعم تورم و تحریم را نچشیده بودند با فشار اقتصادی غیرمعمولی در زندگی مواجه شدند اما این خیز قیمت پایدار نبود و با سیاستهای رئیس کل بانک مرکزی این کشور یعنی خانم الویرا نابیولینا شرایط به کلی تغییر کرد.
او به یک باره نرخ بهره را تا ۲ برابر بالا برد و به ۲۰ درصد رساند. او از طرفی جریان سرمایه به خارج از کشور را بشدت محدود کرد و علاوه بر تعطیل کردن معاملات در بورس مسکو، مقررات مربوط به بانکها را کاهش داد تا وامدهی اعمال نشود. این اقدامات با کنترل نگرانیها، ارزش روبل را به سطح پیش از جنگ رساند. سیاستگذار پولی در ۵ مرحله نرخ بهره را از سطح ۲۰ درصدی تا سطح ۸ درصدی کاهش داد. این نهاد نرخ بهره را به ترتیب از ۲۰ به ۱۷ درصد، ۱۷ به ۱۴ درصد، ۱۴ به ۱۱ درصد، ۱۱ به 9.5 و 9.5 به ۸ درصد کاهش داد؛ نرخ بهره سیاستی روسیه پیش از آغاز جنگ در سطح 9.5 درصدی قرار داشت. بر این اساس اوایل اسفند سال گذشته روسیه نرخ بهره را افزایش داد و تا اوایل خرداد با فروکشکردن تب نرخ دلار در این کشور دوباره نرخ بهره را کاهشی کرد و به ۱۱ درصد بازگرداند. چند ماه بعد ارزش روبل در برابر دلار در روسیه به شرایط باثباتی رسید و حتی نرخ بهره نیز به ۷,۵ درصد یعنی کمتر از شروع جنگ کاهش یافت.
******
نمایش گازی پاکستان
اسلامآباد از ترس جریمه، میخواهد 80 کیلومتر از ۷۸۰ کیلومتر خط لوله صلح را بسازد
گروه اقتصادی: اواخر سال 1401 رسانههای پاکستانی از هشدار مقامات ایران به این کشور بابت تاخیر در ساخت و تکمیل خط لوله واردات گاز ایران تا مارس سال 2024 (فروردین 1403) خبر دادند. بر اساس این گزارشها، ایران از پاکستان خواسته بود بخشی از پروژه خط لوله واردات گاز از ایران را تا مارس 2024 در خاک خود بسازد یا آماده پرداخت جریمه 18 میلیارد دلاری باشد. یک مقام ارشد وزارت نیروی پاکستان در گفتوگو با وبگاه خبری «نیوز پاکستان» ضمن اعلام این خبر گفت: مقامات تهران دیماه سال گذشته در جریان سفرشان به پاکستان این موضوع را به طرف پاکستانی ابلاغ کردند.
به گفته این مقام پاکستانی، در جریان این سفر مقامات ایرانی گفتند تحریمهای آمریکا علیه ایران غیرقانونی است و پاکستان بر اساس توافق بازنگریشده سال 2019 موظف است این خط لوله را تا مارس 2024 در خاک خود احداث کند. ایران این خط لوله را در خاک خود از میدان گازی تا نقطه صفر مرزی با پاکستان تکمیل کرده و منتظر اقدام پاکستان برای احداث بیش از 780 کیلومتر خط لوله تا مرز ایران است.
بنا بر این گزارش، قرارداد 25 ساله صادرات گاز طبیعی ایران از طریق خط لوله به پاکستان سال 2009 بین ۲ کشور به امضا رسید و قرار بود تا سال 2015 اجرایی شود اما تاکنون تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران و فشارهای آمریکا به دولت پاکستان مانع اجرایی شدن آن شده است. ۲ کشور سپتامبر 2019 این قرارداد را بازنگری کردند و ایران از حق شکایت خود به محاکم بینالمللی علیه پاکستان صرفنظر کرد؛ به شرطی که پاکستان تا مارس سال 2024 این خط لوله را در خاک خود تکمیل کند.
مقامهای ایران بهمن سال گذشته به گفته رسانههای پاکستانی، موعد اندک باقی مانده تا فروردین 1403 را به طرف پاکستانی گوشزد کرده و گفته بودند اگر دولت اسلامآباد تا 15 ماه دیگر این خط لوله را تکمیل نکند، ایران بابت ضرر و زیان خود از کشیدن خط لوله تا مرز پاکستان، در محاکم بینالمللی طلب غرامت 18 میلیارد دلاری خواهد کرد.
بر اساس قرارداد بازنگریشده در سال 2019، این خط لوله قرار است روزانه 750 میلیون فوت مکعب گاز طبیعی ایران را به پاکستان انتقال دهد. پاکستان باید برای اجرایی شدن این قرارداد، 781 کیلومتر خط لوله از منطقه «نوابشاه» تا نقطه مرزی خود با ایران بکشد.
در قرارداد اولیه که سال 2009 منعقد شده بود، دولت پاکستان موظف شده بود در صورت تاخیر در احداث خط لوله تا مرز ایران، از ژانویه سال 2015 روزانه یک میلیون دلار غرامت بابت تاخیر در پروژه به طرف ایرانی پرداخت کند اما با وجود تاخیر، طرف پاکستانی به بهانه تحریمهای ایران مبلغی بابت تاخیر در پروژه به ایران نپرداخت و در عوض ۲ کشور سپتامبر 2019 با قراردادی جدید، قرارداد قبلی را بازنگری کردند و حالا موعد مارس 2024 (فروردین 1403) به عنوان زمان نهایی تکمیل خط لوله در طرف پاکستان در نظر گرفته شده است و ایران بر اساس بندهای این قرارداد میتواند در صورت تاخیر طرف پاکستانی، به محاکم داوری بینالمللی شکایت و از پاکستان طلب غرامت کند.
* فرار از غرامت یا کوتاه آمدن پاکستان
14 سال است خط لوله انتقال گاز پارس جنوبی به پاکستان نیمهتمام مانده است و اسلامآباد به بهانه تحریمهای آمریکا از انجام تعهدات خود در احداث خط لوله در خاک خود سر باز میزند.
سال جاری میلادی ایران میتواند برای عدم احداث خط لوله شکایت و درخواست غرامت کند اما اسلامآباد به دنبال راهی برای عدم پرداخت این جریمه است.
روزنامه پاکستانی نیشن به نقل از منابع آگاه نوشته پاکستان برای فرار از پرداخت جریمه 18 میلیارد دلاری به ایران، تصمیم گرفته 80 کیلومتر از 781 کیلومتر خط لولهای که باید در خاکش میساخت را احداث کند.
توافقنامه انتقال گاز ایران به پاکستان موسوم به خط لوله صلح ماه مه سال 2009 میان دولتهای ایران و پاکستان به امضا رسید. بر این اساس قرار بود به مدت 25 سال روزانه 750 میلیون فوت مکعب گاز از میدان گازی پارس جنوبی به پاکستان ارسال شود.
از این خط لوله 1931 کیلومتری 1150 کیلومتر خط لوله در ایران و 781 کیلومتر خط لوله در پاکستان قرار دارد. هر 2 کشور ملزم بودند این پروژه را در خاک خود به سرانجام برسانند.
اما بر اساس توافق جدید ایران و پاکستان در سال 2019 قرار شد ایران تا سال 2024 برای هرگونه تاخیر در اجرای این خط لوله به هیچ دادگاه بینالمللی مراجعه نکند اما پس از این تاریخ برای شکایت و دریافت خسارت آزاد است.
آبان 1402 رسانههای پاکستانی خبر دادند اسلامآباد به منظور جلوگیری از پرداخت جریمه چانهزنی میکند و دوباره از ایران مهلت خواسته است.
به گفته یک منبع آگاه که یک مقام رسمی در وزارت انرژی پاکستان است، اسلامآباد همچنین تصمیم گرفته درخواستی برای معافیت از تحریمهای آمریکا علیه خط لوله صلح ارسال کند.
این منبع آگاه میگوید قرار است در فاز نخست این پروژه احداث 80 کیلومتر از این خط لوله از مرز ایران و پاکستان تا بندر گوادر آغاز شود. هزینه این بخش 185 میلیون دلار برآورد شده است.
* خط لوله به دلیل نگرانی پاکستان از تحریمها با تأخیر مواجه شد
حالا بلومبرگ در گزارشی اعلام کرده پاکستان به دنبال آن است که 80 کیلومتر از خط لوله صلح را در خاک خود اجرایی کند. به گزارش بلومبرگ در شهر بندری گوادر پاکستان، کمیته انرژی آغاز ساخت خط لوله از مرز ایران به گوادر را تصویب کرد.
پاکستان در حال پیشبرد ساخت خط لولهای است که گاز طبیعی را از ایران منتقل میکند؛ اقدامی که به گفته آن برای تامین نیازهای انرژی این کشور لازم است اما مطمئنا باعث ایجاد نگرانی در میان متحدان غربی این کشور جنوب آسیا خواهد شد.
کمیته انرژی کابینه آغاز ساخت 80 کیلومتری خط لوله 800 کیلومتری از مرز ایران تا شهر بندری گوادر پاکستان را با استفاده از بودجه دولتی تصویب کرد.
پاکستان برای چند سال تمایلی به کار روی خط لوله نداشت زیرا سرمایهگذاران به دلیل تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران و همچنین محدودیتهای مبادلات دلاری از حمایت از این پروژه اجتناب کردند. ۲ کشور در سال 2013 یک قرارداد 25 ساله گازی امضا کردند که به ایران دلیلی برای تهدید به شکایت در دادگاههای بینالمللی داد.
پاکستان به طور سنتی روابط نزدیکی با آمریکا و ایران دارد. پاکستان میگوید به منابع گاز کافی برای تغذیه صنعت خود نیاز دارد زیرا منابع داخلی آن به سرعت در حال اتمام است. سهم گاز طبیعی مایع وارداتی به ۲۹درصد از کل عرضه رسیده است.
ارسال به دوستان
نگاه
ذبح جمهوریت در اتحادیه اروپایی
نوید مؤمن: نتایج انتخابات سراسری اخیر لهستان، مورد اقبال و پذیرش سران اتحادیه اروپایی قرار گرفته است. اولاف شولتس، صدراعظم آلمان و امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه به همراه جوزپ بورل، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی از اینکه دولت جدید ورشو نسبت به اروپای واحد فرمانبردار خواهد بود، ابراز خرسندی کردهاند. نکته مهمتر اینکه کمیسیون اتحادیه اروپایی در حال آماده شدن برای رفع انسداد ۱۳۷ میلیارد یورو از بودجه تخصیص یافته به لهستان است که پیش از این در اختیار ورشو قرار نمیگرفت. اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا در جریان سفر خود به لهستان در حالی که در کنار دونالد توسک، نخستوزیر کنونی این کشور و رئیس پیشین شورای اتحادیه اروپایی ایستاده بود، این مطلب را تایید کرد. پیام اقدام اخیر اتحادیه اروپایی در قبال ورشو مشخص است: اینکه هر دولتی برخلاف ذائقه مقامات اروپا (ولو با انتخاب مردم) بر سر کار بیاید، با جرایمی مانند بلوکه شدن اموال و کمکهای مالی و فشارهای سیاسی- اقتصادی از سوی بروکسل (مقر اتحادیه اروپایی) مواجه خواهد شد و بالعکس، اگر شهروندان اروپایی به دولتهای مورد حمایت نهادهای رسمی قدرت در قاره سبز رای بدهند، از حمایت کامل بروکسل برخوردار خواهند شد. به عبارت بهتر، آنچه در اینجا کمترین اصالت و موضوعیتی ندارد، حق انتخاب شهروندان اروپایی است!
سایه سنگین پارلمان و شورای اروپا در بزنگاههای انتخاباتی بر سر شهروندان قاره سبز سنگینی میکند.
در جریان برگزاری همهپرسی سال 2008 میلادی در ایرلند بر سر پذیرش «معاهده لیسبون»، ایرلندیها در اقدامی که منجر به بهت و سردرگمی سران اروپایی شد، این قانون و مفاد آن را رد کردند. پس از آن، مقامات ارشد اروپایی دولت ایرلند و شهروندان آن کشور را بابت برگزاری همهپرسی مجدد و «رای مثبت به پیمان لیسبون» تحت فشار قرار دادند. سران اروپا رسما ایرلندیها را تهدید کردند رای منفیشان به پیمان لیسبون، آنها را از برخی مزایای دیگر اعضا و کشورها و همچنین ادغام موثر در جامعه اروپایی محروم خواهد کرد! تحت تاثیر همان فشارها، ایرلندیها در یک همهپرسی اجباری و دوباره، پیمان لیسبون را تایید و مقامات اروپایی نیز به دموکراسی تحمیلی خود افتخار کردند! صورت مساله مشخص است: سران اروپای واحد مناسبات قدرت را به گونهای تعریف و طراحی کردهاند که هر گونه مخالفتی (چه در سطح ملتها و چه دولتها) برای کشورهای گوناگون هزینه داشته باشد. آیا در چنین شرایطی سخن گفتن از دموکراسی و آزادی عمل شهروندان معنا دارد؟!
هماکنون فشار سیاسی و اقتصادی سران اروپایی، دولت ویکتور اوربان در مجارستان را نیز با بحران مواجه کرده است. تنها جرم اوربان و همراهانش، عدم همراهی با سیاستها و راهبردهای تحمیلی در عرصه اجتماعی - قضایی از سوی اتحادیه اروپایی است. در نتیجه، بودجه تخصیص داده شده از سوی اتحادیه اروپایی به مجارستان، هنوز در اختیار دولت بوداپست قرار نگرفته و به عبارت دقیقتر، بلوکه شده است! این همان دموکراسی اروپایی است که خود را در برههها و موارد گوناگونی متبلور ساخته و منجر به رویگردانی شهروندان اروپایی از نهادگرایی انعطافناپذیر در قاره سبز شده است.
اکنون بر همگان مسجل شده است که «نهادگرایی تحمیلی» همان خط قرمز محسوس صاحبان آشکار و پنهان قدرت در اتحادیه اروپایی است. در اینجا «انتخاب مردم» در صورتی اصالت و موضوعیت دارد که این نهادگرایی را تقویت کرده یا حداقل آسیبی به آن نرساند. ایجاد تحرکات خیابانی و شورشهای سیاسی علیه دولتهای ضدنهادگرایی اروپایی (مانند آنچه بعضا در مجارستان رخ میدهد) یکی دیگر از تاکتیکهای نخنمای اتحادیه اروپایی جهت اعمال فشار بر دولتهای مخالف عملکرد کلی خود محسوب میشود. آنچه در این میان به راحتی ذبح میشود، اراده واقعی شهروندان اروپایی است که باید میان «انتخابات آزاد» و «برخورداری از حمایتهای مالی اروپا» یک گزینه را انتخاب کنند! پارلمان و شورای اروپا نیز ترجیح میدهند در همان مرحله برگزاری انتخابات، مانع شکلگیری دولتها و پارلمانهای مخالف خود در کشورهای عضو شوند و اگر در این مرحله شکست بخورند، سراغ تحریم و تهدید دولتهای برآمده از رای مردم خواهند رفت. این دور باطل از همان زمان تشکیل اتحادیه اروپایی در اواخر قرن بیستم شکل گرفت اما افکار عمومی اروپا و جهان به واسطه تصویرسازی کاذب اروپاییان از دموکراسی ادعایی خود، قادر به درک آن نبود. اکنون دیگر جایی برای سانسور یا تحریف این واقعیت وجود ندارد!
ارسال به دوستان
نگاهی به یک تحلیل رسانهای که در جنگ غزه به دست آمد
مرگ مرداک در غزه
کیوان امجدیان: یکی از اتفاقات مهمی که در جنگ غزه پیش آمد و هیچکس نتوانست منکرش شود، فرو ریختن هیمنه رسانهای صهیونیستها بود؛ هیمنهای که با سالها تلاش تبلیغاتی به دست آمده بود و نشان میداد بزرگترین، قدرتمندترین و بانفوذترین شبکه سراسری رسانهای در کل دنیا متعلق به صهیونیستهاست.
به این 3 کلمه خوب دقت کنید؛ 3 کلمهای که برای چیدن آنها کنار یکدیگر کلی فکر شده بود: «بزرگترین، قدرتمندترین و بانفوذترین».
دلیل اینکه میگوییم این 3 مورد حساب شده کنار یکدیگر قرار میگیرند این است که حتی همین حالا با وجود تمام اتفاقات پیش آمده در جنگ غزه، میشود این را پذیرفت که صهیونیستها بزرگترین شبکه رسانهای دنیا را دارند. برای اثباتش هم کافی است یک اسم رمز را تکرار کنی: «مرداک».
اسم مرداک را خیلی از مردم شنیدهاند اما همیشه آنقدر اطلاعات حاشیهای درباره او دادهاند که خیلیها ممکن است ندانند رابطه مرداک با ماجرای غزه چیست. پس بیایید یک بار خلاصه و شسته و رفته دلیل این را که میگویم او بزرگترین شبکه رسانهای دنیا را دارد، با نگاهی به زندگیاش اثبات کنیم.
«روپرت مرداک» یا «مرداخ» یا «مردوخ» که 7 سال دیگر 100 ساله میشود، یک سرمایهدار آمریکایی است که در خانوادهای یهودی متولد شد. پدر بسیار ثروتمند او صاحب یک روزنامه پرتیراژ در ملبورن بود.
مرداک که از همان دوران کودکی با روزنامهنگاری آشنا شده بود، به بریتانیا رفت و در کنار درس خواندن 2 سال با روزنامه انگلیسی دیلیاکسپرس همکاری کرد.
مرداک پس از مرگ پدرش، در ۲۱ سالگی مدیریت روزنامه پدر را در دست گرفت و از آنجا بود که ایده سلطه رسانهای بر جهان را کلید زد. با روشهایی نه چندان اخلاقی از جمله بیکار کردن بسیاری از اهالی رسانه، گسترش دروغ و شایعات و... رقبا را کنار زد. خرید اغلب رسانههای کوچک استرالیا و بعد روزنامههای مهمی مانند ساندیتایمز و دیلیمیرور نخستین نقطه مهم هدفگذاری او بود.
مرداک برای روزنامههایش یک الگوی تازه را به وجود آورد. او به جای تمرکز بر مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که اتفاقا همه رسانهها فکر میکردند مهمترین حوزههای مورد علاقه جامعه در آن مقطع هستند، سراغ پوشش بسیار زیاد بخشهای ورزشی و فرهنگی رفت و در این 2 بخش هم تمرکزش را بر گسترش شایعات و حاشیهها و رسواییها و خبرهای درگوشی گذاشت که مردم از چهرهها برای یکدیگر بازگو میکردند.
او با این روش و سوددهی روزنامههای قبلیای که خریده بود، روزنامههای مهم دیگری مانند دامینیون و دیلی تلگراف را خرید و روزنامه استرالین را هم تاسیس کرد و همان سال با به کار بستن توان رسانهای خود، زمینه پیروزی حزب کارگر استرالیا را در انتخابات فراهم کرد.
از آن پس با حمایت حزب کارگر استرالیا، نقطه هدف را به سمت رسانههای بریتانیا چرخاند. گروه رسانهای میرور وابسته به آیپیسی مدیا را با سوءاستفاده از اختلاف درونی آنها خرید و به صورت روزنامه نیمقطع درآورد و با همان سیاست ورزش و فرهنگ و تمرکز بر حاشیههای چهرهها و افزایش پاپاراتزیپروری، آن را به پرفروشترین رسانه بریتانیا بدل کرد.
حاصل ارتباط تنگاتنگ او با تاچر و تونی بلر منجر به تصمیم پرخرجش برای ماشینی کردن بخشهای غیرمحتوایی روزنامهها شد. از آن پس با کمک دولت و سود حاصل از اخراج کارگران و کارکنان رسانههایش، شبکه ماهوارهای اسکای تلهویژن را راهاندازی کرد. بعد به سراغ بیبیسی رفت و مدیران آن را راضی کرد تا اسکای تلویژن و بیبیسی یکی شوند. بر اثر این یکیسازی، رسانهای با نام بیاسکایبی (BSkyB) بهوجود آمد و این ابرشرکت، غول رسانههای دنیا شد. در آمریکا روزنامه سنآنتونیو اکسپرسنیوز، نشریه استار و نیویورکپست را خرید و بعد تملک ایستگاههای تلویزیونی را در دست گرفت. خرید شرکت هرالد اند ویکلیتایمز، شرکت فیلمسازی فاکس قرن بیستم و راهاندازی شبکه رسانهای فاکسنیوز یکی از نقاط عطف در مسیر حرکت او بود.
مرداک در فاکس تصمیم گرفت با تولید انیمیشن یا شکلهای دیگری از برنامههای تصویری، بینندگانش را جادو کند و بعد اهداف و نیاتش را به عنوان پیشگویی به خورد آنها بدهد؛ پیشگوییهایی که او را در جایگاهی فوق تصور قرار میداد. دستاویز او هم برای رسیدن به این هدف آثاری مثل مجموعه 666 قسمتی سیمپسونها و پروندههای ایکس بود.
افزایش نفوذ در اروپا با خرید بیش از نصف سهام شرکت اسکای ایتالیا و در آسیا با خرید شرکت هنگکنگی استار تیوی جلو رفت و اندکی بعد دفاتری برای آن در سراسر آسیا تاسیس کرد و از هنگکنگ تا هند، چین، ژاپن و بیش از 30 کشور دیگر آسیایی را زیر پوشش خود گرفت و بزرگترین شبکه ماهوارهای شرق شد.
اما برنامه گسترش استار تیوی آنگونه که مرداک پیشبینی کرده بود، پیش نرفت، زیرا دولت چین محدودیتهایی برای فعالیت آن در نظر گرفت و نگذاشت این شبکه به بیشتر بخشهای چین دسترسی یابد.
او که ۳ بار به عنوان تأثیرگذارترین فرد در جهان روی جلد تایم ۱۰۰ قرار گرفته است، سال ۲۰۱۷ در فهرست قدرتمندترین افراد جهان قرار گرفت که از سوی فوربس ارائه شد.
دونالد ترامپ نخستین رئیسجمهور آمریکا بود که مرداک توانست با او رابطه دوستی ایجاد کند. شبکه فاکسنیوز پشتیبانی زیادی از ترامپ در رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری ۲۰۱۶ و سپس دوره ریاستجمهوریاش داشت.
حالا دیگر شما هم تایید میکنید که نمیشود به سادگی این را رد کرد که مرداک بزرگترین شبکه رسانهای دنیا را دارد اما نکته ماجرا اینجاست که مرداک با بهره بردن از عنوان بزرگترین، ۲ عنوان دیگر را بیسند و مدرک برای خود سند زد؛ پرنفوذترین و قدرتمندترین.
۲ عنوانی که در هر ماجرای سیاسی و اجتماعی و حتی جنگها و.... از همان آغاز طرف مقابلش را مجاب میکرد به عنوان یک پیشفرض بدیهی، دستکم در حوزه رسانه، این تصور ذهنی را داشته باشد که قدرت مطلق با او است و باید دستهای خود را بالا ببرد.
این پیشفرض ظاهرا بدیهی سالها باعث شده بود در هر ماجرا و اتفاقی طرف مقابل او به جای تلاش برای پیروزی بر جبهه رسانهای او صرفا به دنبال دلایل عملی شدن این «پیشفرض بدیهی» بگردد؛ اینکه مثلا جبهه رسانهای او چون توانسته بود خبرها را به فلان شکل و در بهمان الگو منتشر کند، یکی از دلایل برتری جبهه او بوده است و...
مرداک هم آنقدری باهوش بود که در کنار یک عامل نسبتا درست، همه چیز را طوری بچیند که 10 آدرس غلط هم بدهد، تا طرف مقابلش بیش از پیش ضعیف شود و رسانههای تحت اختیارش به جای کمک، عامل نابودی او شوند.
حالا اما شاید برای نخستین بار است که خیلیها فهمیدند این پیشفرض به ظاهر بدیهی نه، نه بدیهی است و نه درست.
سالها پیش رسانههای نزدیک به او در کنار نظامیان صهیونیست توانسته بودند به سادگی و در 6 روز با استفاده از ابزار رسانه یک شکست خفتبار را به تمام کشورهای عربی که با هم به مقابله با صهیونیستها برخاسته بودند تحمیل کنند. فقط 6 روز برای نظامیان صهیونیست کافی بود تا آن همه کشور و عنوان و ثروت را شکست دهند و 6 روز بعدش هم به رسانههای آنها اختصاص داشت تا این پیروزی را تثبیت و طرفهای مقابلشان را تا جای ممکن تحقیر کنند.
حالا اما نه 6 روز که 5 ماه هم میگذرد و دارد به 6 ماه هم میرسد اما خبری از پیروزی صهیونیستها نیست.
حالا طرف مقابل صهیونیستها لشکری بزرگ از کشورهای عرب نیستند که با تانک و توپ به میدان آمده باشند. طرف صهیونیستها تعداد زیادی از مردم غزه و تعداد کمی از چریکهای مدافع مظلومان از همه دنیا هستند که بدون سازماندهی به میدان آمدهاند تا از مظلومان غزه دفاع کنند. طرفی که عددشان، تجهیزاتشان و خدم و حشمشان یک دهم میزان جنگ 6 روزه هم نیست.
نظامیان صهیونیست اما پرتعدادتر، با سلاحهایی پیشرفتهتر و بسیار بیشتر، همچنین با کلی برنامه و تاکتیک بیش از آن زمان به میدان آمدند تا با این نسبت، رکورد جنگ 6 روزهشان را بزنند؛ جنگی که بعد از حدود 150 روز زمینگیرشان کرده است.
این وسط رسانههایی که تحت امر مرداک نیستند یک سوال اساسی را مطرح کردند: اینکه در جنگ 6 روزه صهیونیستها یک بال دیگر برای پریدن و پیروزی خود داشتند که آن را باشکوهتر از همیشه نشان میداد و آن بال رسانه بود.
اگر رسانههای حامی آنها در کنار بزرگترین، ۲ عنوان پرنفوذترین و قدرتمندترین را هم به صورت پیشفرض بدیهی داشته باشند، شکی نمیماند که باید این جنگ 4 یا 5 روزه تمام میشد.
این رسانهها معتقد بودند وقتی با یک دودوتا چهارتای ساده میشود این را اثبات کرد که بال نظامی صهیونیستها چندین برابر پرقدرتتر از زمان جنگ 6 روزه است، پس لابد انگشت اتهام را باید به سمت بال رسانه برد؛ بالی که میگفتند بیرقیب است.
این گلولهای بود که در جنگ غزه که هیمنه و شکوهی را که مرداک با راه انداختن جریان غیراخلاقی رسانهای خود به راه انداخته بود، در هم شکست. جنگ غزه در فضای رسانه یک جریان 90 ساله را که با صرف کلی هزینه شکل گرفته بود، به شکلی تحقیرآمیز شکست داد.
حالا اما وقت آن است که رسانههای جهان اسلام در این مقطع بسیار بزرگ و با پیروزی دلچسبی که در جنگ غزه به دست آمده است، به درستی بزرگترین، پرنفوذترین و قدرتمندترین شبکه رسانهای دنیا را بسازند.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
نقد فقه خوارجی در امر مشارکت مردمی
داوود مهدویزادگان: این یادداشت در پاسخ به ادعای آقای سروش محلاتی پیرامون عدم وجوب شرعی شرکت در انتخابات نگاشته شده، لذا در مرحله اول تلاش دارم دوگانگی در عملکرد این جریان را عیان سازم و در مرحله بعد ادله دینی آنان را نقد خواهم کرد.
فقه سیاسی خوارجی اساسا در تقابل با حکمرانی علوی شکل گرفته و چارچوب نظری آن بر نظریه بیدولتی و تفکر آنارشیستی استوار است. آنچنان که یکی از 3 جریان اصلی معارض با حکمرانی امیرالمومنین حضرت علی علیهالسلام اهل خوارج بوده است. حضرت وصی علیهالسلام در خطبهای منطق بیدولتی خوارج را اینگونه توضیح داده است که آنان آموزه دینی «حاکمیت از آن خداست» را برای اثبات اراده باطلشان که همان بیدولتی است به استخدام میگیرند، در حالی که این آموزه دینی ضرورت حکومت را نفی نمیکند، اگرچه حکومت فاجر باشد، چون نظام اجتماعی بدون برقراری حکومت از هم میپاشد: «کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ، نَعَمْ إِنَّهُ لاَ حُکْمَ إِلاَّ لِلَّهِ وَ لَکِنَّ هَؤُلاَءِ یَقُولُونَ لاَ إِمْرَهَ إِلاَّ لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ» ( نهجالبلاغه/ خ ۴۰). برخی از معممان حوزوی با نگرش فقه خوارجی که در تقابل جدی با حکمرانی ولایی است، درصدد معلوم ساختن حکم شرعی انتخابات از 3راه فتوای مراجع تقلید و حکم ولی فقیه و تشخیص خود شهروندان برآمدهاند. لذا در تعریض و نقد گفتار آنان نکاتی را بیان میکنم. 1- فقه سیاسی شاخهای از فقه امامیه است که به تعیین حکم شرعی افعال سیاسی متشرعان میپردازد. از جمله این افعال سیاسی، شرکت در انتخابات است. ادله شرعی و عقلی زیادی برای استنباط حکم انتخابات مانند آیه شریفه «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ» (شورى/ 38) وجود دارد. ممکن است مرجع تقلیدی در فقه سیاسی ورود نکند اما این به معنای فقدان حکم شرعی برای انتخابات نیست، مضافا اینکه اگر انتخابات فاقد حکم شرعی است، چرا درصدد تشخیص حکم شرعی آن برمیآیند؟ و چگونه است که در اوقاتی غیر از وقت انتخابات برای حق تعیین سرنوشت به کتاب و سنت ارجاع میدهند؟ اگر ادله شرعی نسبت به افعال سیاسی ساکت است، در همه اوقات ساکت است. انکار صاحبنظر بودن فقیه مرجع در تشخیص شرایط و موقعیت انتخابات تهمتی بیش نیست. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مراجع تقلید زیادی با علم به شرایط و موقعیت انتخابات مردم را به حکم شرعی و عرفی مکلف به انتخابات کردند. رجوع مقلد به فتوای فقیه مرجع از باب فقدان اهلیت فهم و درک نیست تا در موارد قابل فهم مجاز به رجوع نباشد، بلکه این رجوع از باب حجیت فتوای مرجع تقلید است و دلالتی بر تعطیلی شعور نیست. لذا اگر فهم و تشخیص شهروند حجیت نداشته باشد، نمیتواند به تشخیص خود عمل کند. 2- فرضا تشخیص فقیه مرجع در مصادیق حکم کلی ارشادی تلقی شود، لکن حکم ولی فقیه در تشخیص موضوع نافذ و لازمالاتباع است. به طور کلی احکام ولی فقیه جامعالشرایط مبسوطالید بر همه شهروندان و حتی در امور عامه مختلف فیه میان مراجع تقلید نافذ است به همین خاطر مراجع تقلید مخالف در صدور فتوای مخالف با حکم ولی فقیه مبسوطالید احتیاط شرعی میکنند. علم فردی که مجتهد خبره منتخب نیست به خطای حاکم مجزی نیست و رفع تکلیف نمیکند. اگر خبرگان رهبری خطای حاکم شرع را تشخیص دهند و او را از این مقام عزل کنند، عمل شهروندان مطابق با این تشخیص مجزی است. 3- ذاتی بودن هر حقی برای مردم هیچ تلازمی با فقدان تکلیف ندارد، بلکه اساسا تکلیف در جایی است که حقی به نحو ذاتی یا موسمی فرض شود. حکم شرعی وجوب انتخابات در فرض ثبوت حق شرعی انتخابات است. لذا اگر چنین تلازمی پذیرفته شود، بخش عمده احکام فقهی بلاموضوع میشود.
4- حکم حاکم شرع مانند حکم هر حاکمی در سایر نظامهای سیاسی نافذ و لازمالاتباع است و مانند فتوای فقیه مرجع نیست. مردم برای تعیین جزئیات سرنوشت خود نمیتوانند تشخیص خود را خارج از نظام سیاسی عملی سازند. این مقصود در چارچوب قانون و تحت زعامت حاکم شرعی یا عرفی محقق میشود. اگر انتخابات را حق ذاتی مردم بدانیم استیفای چنین حقی واجب است. هیچ مرجع شرعی و عقلایی مردم را مجاز به اسقاط حقوق ذاتیشان نمیکند، لذا رأی به عدم مشارکت در انتخابات مبنای عقلی و شرعی ندارد. شارع مقدس که حاکم مطلق بر عالم هستی و عالم انسانی است، ولایت جامعه ایمانی را به خودشان واگذار نکرده است، بلکه ولایت جامعه غیرایمانی را به خودشان واگذار کرده است: «الله وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ » (بقره / 257) و چه بد عاقبتی است برای جامعهای که به حال خود رها شده باشد. حتی خرد انسان و عقل جمعی نیز چنین رهاشدگیای را مطلوب و ممدوح نمیداند.
ارسال به دوستان
سرلیست فهرست صدای ملت دیدگاههای خود در قبال انتخابات و جریانهای سیاسی را تشریح کرد
مطهری: من مستقلم!
گروه سیاسی: نشست خبری علی مطهری، کاندیدای دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در تهران و سرلیست فهرست انتخاباتی «صدای ملت» دیروز (دوشنبه 7 اسفند) با حضور خبرنگاران رسانههای داخلی و خارجی در خبرگزاری تسنیم برگزار شد.
به گزارش «وطن امروز»، علی مطهری در این نشست خبری تاکید کرد فهرست صدای ملت یک فهرست کاملا مستقل است و وابستگی سیاسی به جناحهای اصولگرا و اصلاحطلب ندارد، البته مطهری این را هم گفت که برخی احزاب اصلاحطلب و اعتدالی مانند کارگزاران سازندگی، اعتماد ملی، اعتدال و توسعه و ندای ایرانیان از فهرست صدای ملت در تهران حمایت کردهاند که این البته به معنای اصلاحطلب بودن یا اعتدالی بودن این فهرست نیست. مطهری همچنین از مردم خواست به فهرست او رای دهند. او به «رای اعتراضی» هم اشاره کرد و از آن عده از مردم تهران که نمیخواهند در انتخابات پیش رو رای بدهند خواست در اعتراض به مدیریت فعلی کشور و در راستای ایجاد تغییر در مجلس، به فهرست صدای ملت رای بدهند.
مطهری در این نشست خبری در پاسخ به این سوال که «آیا از لیست شما جریان یا فردی حمایت کرده است؟» گفت: فهرست صدای ملت یک فهرست مستقل است و هیچ وابستگیای به جریانات اصلاحطلب و اصولگرا ندارد و اساس پیدایش این فهرست با مشورت هیچ گروهی نبوده و با هیچ کس مذاکره نشده است تا از لیست ما حمایت کنند. آنها خود مختار هستند از لیست ما حمایت کند. وی ادامه داد: ما هیچ ارتباطی با برخی شخصیتها و سران حزبی نداریم و درخواستی هم از کسی برای حمایت نداشتیم، اگر خواستند حمایت کنند. بین احزاب و گروههای سیاسی حزب اعتدال توسعه، کارگزاران، ندای ایرانیان و اعتماد ملی بیانیه داده و از ما اعلام حمایت کردند، البته به عنوان مثال خانه کارگر هم چون اجتماعات صنفی از فعالیت سیاسی منع شدند، شفاها اعلام حمایت کردند ولی رسما نمیتوانند حمایت کنند؛ البته ممکن است حوزههای دیگری در این چند روز اضافه شوند. سرلیست صدای ملت در پاسخ به سوالی در واکنش به تهدید شدن برخی حامیان این لیست از سوی برخی گروههای اصلاحطلب اظهار داشت: من این مطلب را نشنیدم و گروههایی که از لیست ما حمایت کردند، خودشان هیچ فهرستی نداشتند و هیچ ائتلافی انجام نشده است و خلاف تصمیم شورای عالی اصلاحات، عمل نکردند، بلکه از لیست دیگری که تشخیص دادند به مواضعشان نزدیکتر است شفاها یا با صدور بیانیه حمایت کردند. وی تصریح کرد: این مخالفت با تصمیم جبهه اصلاحات نیست و تضادی بین رفتار این حامیان و جبهه اصلاحات موجود نیست و این ۳ گروهی که جزو جبهه اصلاحات هستند خودشان هم معتقدند خلاف تصمیم آن جبهه عمل نکردهاند.
* راهحل اصلاح کشور رأی ندادن نیست
مطهری در ادامه نشست خبری درباره اهمیت انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی و مشارکت در آن خاطرنشان کرد: کسانی که رای ندادن را تبلیغ میکنند البته میتوان تا حدی به آنها حق داد چون 2 انتخابات گذشته کاملا آزاد نبود و تقریبا همه قبول دارند آنطور که باید رقابتی نبود و عدهای گلهمند هستند، علاوه بر این حوادث سال گذشته نیز تلخ بود و عدهای قربانی شدند ولی راهحل، رای ندادن نیست. وی اضافه کرد: راهحل این است که ما به افراد معتدل و عقلگرایی که به دور از شعارزدگی هستند رای دهیم و با ایجاد روزنهای در مجلس به مرور زمینه اصلاح و تغییر را به وجود آوریم. سرلیست صدای ملت تأکید کرد: اگر اقلیت معتدل در مجلس ایجاد شود، میتواند زمینه روی کار آمدن دولتی معتدل و کارآمد را فراهم کند. مطهری با بیان اینکه تحریم انتخابات به معنی ایجاد میدان وسیع برای تندروهاست که به صلاح کشور نیست، گفت: مردم اصل نظام را قبول دارند و صرفا خواستار اصلاح ساختارها هستند، اینکه عدهای میگویند «رای ندهیم این در نهایت منجر به براندازی میشود» که مطلوب ما نیست. مطهری ادامه داد: هیچ وقت نباید دست از حمایت از انقلاب برداریم و میتوانیم این کاستیها را جبران کنیم. اشتباهاتی در گذشته بوده و رویههای غلط وجود داشته است و در چند اعتراضات عدهای کشته شدند و اینها مردم را دلگیر کرده و اعتماد مردم را به نظام کاهش داده است. مثلا در ماجرای هواپیمای اوکراینی، اعتماد مردم به نظام کاسته شد. سرلیست صدای ملت اضافه کرد: باید کارهای مثبت هم دیده شود و نباید نسبت به شرایط، سیاهنمایی شود. عظمت ایران در منطقه را ببینید؛ به عنوان مثال برای تصمیمگیری برای غزه نمیتوانند نظر ایران را نداشته باشند و جایگاه ایران در دنیا و منطقه مهم است. مطهری با توصیه به اینکه «مردم با مشارکت و اعزام افراد معتدل و عقلگرا به مجلس، راه تغییر برای اصلاح را باز کنند و این بهتر است تا اینکه قهر کنیم و ناراحتی را به این طریق نشان دهیم»، گفت: آنهایی که میخواهند رای هم ندهند، بهجای رای ندادن، رای اعتراضی به صدای ملت بدهند و بگویند چون این لیست خواهان تغییر است، به این لیست رای میدهیم تا عرصه را بر تندروها تنگ کند. مطهری در پاسخ به سوالی درباره احتمال معرفی اسامی صدای ملت برای مجلس خبرگان و حمایت سایر گروهها از این لیست گفت: تصمیم ما حمایت از لیست جامعه روحانیت مبارز تهران است و این فهرست را معتدلتر تشخیص دادیم و از کل فهرست جامعه روحانیت مبارز تهران در خبرگان حمایت میکنیم و البته برای کل کشور
نظری نداریم.
* مشارکت بیشتر از 98
سرلیست فهرست صدای ملت در ادامه این نشست خبری پیشبینی کرد مشارکت در این دوره از انتخابات، از انتخابات دوره یازدهم مجلس بیشتر خواهد بود. مطهری با اشاره به مشارکت در انتخابات مجلس تأکید کرد: با توجه به نظرسنجیها بعید به نظر میرسد مشارکت در این دوره انتخابات بالا باشد و قرائن نشان میدهد مشارکت بالا نیست اما از انتخابات دوره قبل مجلس بالاتر خواهد بود اما 70 درصد بعید است. وی در ادامه اظهار داشت: مشارکت 50 درصدی قابل قبول است که فکر میکنم مشارکت در انتخابات پیش رو همین حدود باشد. سرلیست صدای ملت در پاسخ به سوالی درباره نگرانی برای عدم مشارکت مردم در انتخابات تأکید کرد: این موضوع دلایل مختلفی دارد از جمله حوادث سالهای اخیر از دی 96، آبان 98، ۲ انتخابات اخیر و وعدههای مکرری که در انتخابات ریاستجمهوری داده شده و به درستی عمل نشده است، همچنین وضع نامناسب اقتصادی و معیشتی مردم.
* حمایت از مقاومت
سرلیست فهرست صدای ملت درباره جریان مقاومت نیز اظهارنظر کرد تا به نوعی دیدگاههای خود درباره مسائل منطقهای را مطرح کرده باشد. وی با اشاره به حمایت ایران از گروههای مقاومت گفت: هر وقت آمریکا دست از حمایت از اسرائیل برداشت، ایران نیز از حمایت مقاومت دست بر خواهد داشت. وی ادامه داد: همچنین گروههای مقاومت خود مستقل هستند، هم مالی و هم تسلیحاتی. مثلا نیروهای یمنی و فلسطینی خود سلاح میسازند و ایران تسلیحاتی به آنها نمیدهد، بلکه حمایت ایران حمایت معنوی است و اینکه مساله فلسطین مساله اول جهان اسلام است و باید همه کشورهای اسلامی کمک کنند و این درست نیست که آمریکا با هواپیما روزانه تسلیحات به اسرائیل بفرستد اما کشورهای اسلامی از جمله ایران ساکت بنشینند، زیرا این از عدالت و انصاف دور است. وی افزود: سیاست ایران در منطقه تا امروز سیاست خوبی بوده است و ما ضمن اینکه به مردم غزه کمک میکنیم ولی بهانهای به دست آمریکا و اسرائیل ندادیم که آسیبی به کشور ما بزنند. نیروهای مقاومت حاصل تلاش دهها ساله جمهوری اسلامی هستند و ایران بازوهایی در منطقه دارد.
* حمایت کامل از حجاب
مطهری در پاسخ به سوالی درباره لایحه حجاب و اینکه «اگر شما به مجلس بروید، درباره این لایحه چه اقدامی خواهید کرد؟» هم گفت: موضوع حجاب چندان نیاز به قانون ندارد و این موضوع بستگی به ایمان و اعتقاد مردم دارد و در قانون مجازات اسلامی به رعایت پوشش اسلامی اشاره شده است و قانون وجود دارد. ورود به جزئیات به صلاح نیست و طرحی که در مجلس مطرح است، کارایی لازم را ندارد و اگر لزوما باید دنبال شود، نیاز به اصلاحات جدی دارد و نظارت به آن شکل که همراه با جریمه و محرومیت باشد، کارایی لازم را ندارد. مطهری افزود: باید جامعه را به حال طبیعی خود برگردانیم و بخشی از این بیحجابیها ناشی از حوادث سال گذشته است و بهنوعی بهسبب لجاجت است، چون موضوع حجاب یک موضوع سیاسی شده است و عدهای میخواهند به این شکل ناراحتی خود را ابراز کنند. اگر جامعه به حال طبیعی خود بازگردد، این نابسامانی بشدت کاهش مییابد. باید به جامعه فرصت بدهیم تا به حال طبیعی خود بازگردد. اکثریت قاطع مردم ما با بیحجابی بهمعنایی که در دنیای غرب است مخالفند و سال گذشته نوعی عمل شد که عواطف انسانی جامعه تحریک شد و به دنبال آن، بیحجابی که گاهی مشاهده میشود وجود دارد ولی نباید عجله کرد و بهمرور رفع خواهد شد، این مساله نیاز چندانی به قانون جدید ندارد و اگر لازم بود طرحی که در مجلس است در مجلس آینده هم مطرح شود، ما اگر راه یابیم، باید مورد اصلاح قرار گیرد.
وی تأکید کرد: مساله حجاب مساله اصلی کشور ما نیست و اکثریت قاطع مردم ما به خاطر ایمان و اعتقاد به اسلام، پوشش اسلامی را رعایت میکنند و این موضوعی نخواهد بود که کشور را درگیر آن کنیم، نظام هم قائل به سختگیری در این مورد نیست و در ادارات و دبیرستانها و... پوشش اسلامی بهعنوان لباس فرم پذیرفته شده است و همه رعایت میکنند ولی در خیابان نمیبینیم که سختگیری وجود داشته باشد و مشکلی به نام مشکل حجاب نداریم. مطهری در ادامه گفت: به ندرت افرادی هستند که هنجارشکنی کنند و رفتارشان حاکی از بیحیایی باشد، پدیده بیحیایی را تقریبا در کشور نداریم و ملاک این است که فلسفه حجاب که عدم تحریک جامعه است، رعایت شود و پردهدری و بیحیایی وجود ندارد و کسی که جامعه را مینگرد، همین مهم را مشاهده میکند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ نگاهی متفاوت به استراتژی احزاب جریان دوم خرداد برای انتخابات 11 اسفند
بازی تحریم و مشارکت
آیا رفتار انتخاباتی روزنهگشاها مغایر خطوط ترسیمی جبهه اصلاحات و طیف رادیکال است یا طرفین به یک مفاهمه و توافق رسیدهاند؟
گروه سیاسی: روزنهگشاها یعنی همان 3 حزب اصلاحطلب که با انتشار بیانیهای بر حضور فعالانه در انتخابات تاکید کردهاند، حالا در حال انتشار فهرست کاندیداهای مورد حمایت خود در سراسر ایران هستند.
به گزارش «وطن امروز»، روز گذشته حزب اعتماد ملی لیست کاندیداهای خود در سراسر ایران را منتشر کرد. روز یکشنبه نیز حزب ندای ایرانیان همین اقدام را انجام داد و فهرست کاندیداهای مورد حمایت این حزب در سراسر کشور را منتشر کرد.
نکته قابل توجه اینکه حزب ندای ایرانیان در تهران از فهرست صدای ملت به سرلیستی علی مطهری نیز حمایت کرد. حزب اعتماد ملی نیز که کاندیداهای خود در 21 استان را معرفی کرده است، اعلام کرده کاندیداهای مورد حمایت خود در شهرستانهای استان تهران را متعاقبا اعلام خواهد کرد. بر اساس بیانیه اعتماد ملی و نیز بیانیه ندای ایرانیان، هر 2 حزب اصلاحطلب در اکثر استانهای کشور دارای کاندیدا هستند. بر اساس این گزارش، حزب اعتماد ملی در استانهای یزد، همدان، هرمزگان، مرکزی، مازندران، لرستان، گیلان، کهگیلویهوبویراحمد، کرمانشاه، کرمان، قزوین، سمنان، زنجان، خوزستان، خراسان شمالی، خراسان رضوی، بوشهر، ایلام، اردبیل، آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی کاندیداهای خود را اعلام کرد.
حزب ندای ایرانیان نیز فهرست کاندیداهای خود را در 26 استان یعنی استانهای تهران (صدای ملت)، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، البرز، اصفهان، ایلام، بوشهر، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، خراسان شمالی، زنجان، خوزستان، سمنان، قزوین، کردستان، کرمان، کرمانشاه، کهگیلویهوبویراحمد، گیلان، لرستان، مازندران، مرکزی، هرمزگان، همدان و یزد معرفی کرده است.
از آنجا که بیانیههای این 2 حزب سرشناس اصلاحطلب شامل حوزههای انتخابیه شده و اسامی کاندیداها به تفکیک حوزههای انتخابیه اعلام شده است، بررسی تعداد این حوزههای انتخابیه نیز قابل توجه است. حزب ندای ایرانیان اسامی 102 کاندیدای خود را در 26 استان اعلام کرده است. حزب اعتماد ملی نیز اسامی 45 کاندیدای خود را در 21 استان اعلام کرده و البته این حزب هنوز اسامی کاندیداهای خود در استان تهران را اعلام نکرده است.
حزب کارگزاران سازندگی هنوز کاندیداهای خود در سراسر کشور را به تفکیک استانها و حوزههای انتخابیه منتشر نکرده است اما بر اساس اظهارات دبیرکل این حزب، آنها در برخی استانها امکان رقابت تا 80 درصد را دارند.
* اقدامی خلاف نظر رادیکالها؟
بیانیه 110 اصلاحطلب که به بیانیه روزنهگشاها مشهور شده، برخلاف ژست ابتدایی جبهه اصلاحات در تحریم انتخابات بوده است. اختلاف دیدگاه احزاب کارگزاران، اعتماد ملی و ندای ایرانیان با طیفهای رادیکال این جریان در پی تغییر رئیس جبهه اصلاحات و جایگزینی آذر منصوری به جای بهزاد نبوی مطرح شد. همان زمان در درون جریان اصلاحطلب، این جابهجایی را نشاندهنده تمایل سران اصلاحات به تندروی و میدان دادن به عناصر رادیکال تفسیر کردند. به همین دلیل هنگام انتشار بیانیه روزنهگشاها، نخستین تحلیلی که مطرح شد این بود که این حزبها به واسطه اختلاف دیدگاه عمیق با عناصر تندرو، تصمیم گرفتهاند انحصار رادیکالها در جریان اصلاحات را از بین ببرند یا دستکم در این مقطع خودشان از ذیل این انحصار خارج شوند.
با این وجود به مرور نشانههایی آشکار شده که میگوید یا برخی طیفهای رادیکال اصلاحات تا حدی از مواضع خود عدول کردهاند و نسبت به مشارکت محدود در انتخابات متمایل شدهاند و یا اینکه از ابتدا این طراحی به صورتی غیرمحسوس ولو بدون اطلاع برخی افراد دخیل در این موضوع، در دستور کار بوده است. به عنوان نمونه پس از انتشار بیانیه روزنهگشاها، سعید حجاریان از سران طیفهای رادیکال اصلاحطلبان، اگرچه نسبت به بیانیه روزنهگشاها با گلایه صحبت کرد اما در ادامه تصریح کرد که او از فعالیت انتخاباتی و رقابت کاندیداهای اصلاحطلب در برخی حوزهها البته بدون ذکر عنوان جبهه اصلاحات استقبال میکند. حجاریان البته تاکید کرد که اصلاحطلبان نباید در تهران فهرست انتخاباتی بدهند و دلیل مخالفت حجاریان با ارائه فهرست اصلاحطلبان در تهران، اطمینان او از شکست آنها و عدم اعتماد مردم به اصلاحطلبان است. ضمن اینکه طیف تندرو معتقد است باید ژست خودشان درباره تحریم انتخابات را در جایی مثل تهران که شانسی برای پیروزی ندارند اتخاذ کنند اما در شهرستانها و حوزههای انتخابیه خارج از استان تهران که امکان پیروزی کاندیداهای اصلاحطلب وجود دارد، آنها باید فعالانه مشارکت و رقابت کنند. البته برای مشارکت و رقابت در شهرستانها نیز حجاریان شرط گذاشته و گفته است این مشارکت و رقابت بدون قید نام جبهه اصلاحات و با عنوان کاندیدای خود حزب باید شکل بگیرد.
این اظهارات حجاریان نشان داد حتی طیفهای تندروی اصلاحطلبان که موضع تحریم علیه انتخابات 11 اسفند را برای جبهه اصلاحات اتخاذ کردهاند؛ موافق مشارکت و رقابت در انتخابات در شهرستانها - و نه تهران- هستند.
بر همین اساس میتوان فعالیتهای انتخاباتی روزنهگشاها را ارزیابی کرد. غیر از حزب ندای ایرانیان که فهرست صدای ملت را در تهران به عنوان فهرست انتخاباتی خود معرفی کرد، 2 حزب کارگزاران سازندگی و اعتماد ملی تاکنون از معرفی فهرست مطهری به عنوان فهرست حزب خود امتناع کردهاند. اگرچه امثال حسین مرعشی تاکید کردهاند فهرست صدای ملت با مشورت و توصیههای آنان به مطهری جمعبندی شده است اما هنوز به صورت رسمی اعلام نکردهاند که فهرست صدای ملت، فهرست انتخاباتی آنها در تهران است. البته اعضای این 2 حزب حمایت خود را از این فهرست اعلام کردهاند. به عبارتی آنها هم میخواهند پدرخواندههای رادیکال که از آنها خواستهاند در تهران فهرست انتخاباتی معرفی نکنند؛ از آنها راضی باشند و هم اینکه به صورت تلویحی هواداران خود را ترغیب کنند از فهرست صدای ملت حمایت کرده و برای رای آوردن آن تلاش کنند.
با این حال هم روزنهگشاها و هم طیف رادیکال جبهه اصلاحات و حزب اتحاد ملت، نسبت به معرفی کاندیداهای اصلاحطلب در شهرستانها و حمایت از آنها و تلاش برای پیروزی آنها اختلاف نظر ندارند.
* اختلاف هست اما...
3 روز تا انتخابات 11 اسفند مانده است. اصولگرایان با فهرست ائتلافی شورای ائتلاف نیروهای انقلاب و پایداری به میدان آمدهاند. برخی طیفهای اصولگرا نیز فهرست امنا را منتشر کردهاند. این اقدام البته در انتخابات دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی نیز رخ داد اما در نهایت فهرست ائتلاف توانست کرسیهای مجلس را از آن خود کند.
از سوی دیگر، برخی احزاب اصلاحطلب اقدام به معرفی فهرست انتخاباتی در سراسر کشور کردهاند؛ فهرستی که بسیاری از افراد آن با هم مشترک هستند. در تهران نیز آنها سیاست کجدار و مریز اتخاذ کردهاند. از یک سو جبهه اصلاحات مدعی نداشتن فهرست و خط قرمز بودن معرفی فهرست در تهران است اما از سوی دیگر ندای ایرانیان فهرست صدای ملت را به عنوان فهرست خود در تهران معرفی میکند؛ حزب کارگزاران از این فهرست اعلام حمایت میکند و میگوید این فهرست با توصیه آنها به وجود آمده اما از معرفی این فهرست به عنوان فهرست انتخاباتی خود در تهران استنکاف میکند. حزب اعتماد ملی نیز همین سیاست را در پیش گرفته است. آیا این رفتار روزنهگشاها خلاف منویات جبهه اصلاحات است؟ آیا تندروها از وضعیت فعلی فعالیتهای روزنهگشاها ناراضی هستند؟ آیا روزنهگشاها روی خط قرمز رادیکالها پا گذاشتهاند؟
به نظر میرسد آنچه اینک در انتخابات به اسم روزنهگشایی از سوی برخی احزاب اصلاحطلب در حال انجام است، چندان خلاف دیدگاهها و نظرات و نقشههای طیف رادیکال نیست. یک بار دیگر صحبتهای حجاریان با روزنامه اعتماد پس از انتشار بیانیه روزنهگشاها را مرور کنیم. حجاریان درباره سیاست اصلاحطلبان در انتخابات 11 اسفند میگوید: «الگوی مطلوب از نظر من این است که اگر حزبی میتواند نفر تایید صلاحیتشدهاش را کاملا تضمین کند، به اسم و هویت حزبیاش کار کند اما نام جبهه اصلاحات را خرج نکند. بر سر این موضوع نباید دعوای هویتی کرد چون بحث استانها کمی متفاوت است اما در تهران لیست دادن صحیح نبود و جبهه اصلاحات هم کار درستی انجام داد و اطلاعیهای در این رابطه صادر کرد». سیاست انتخاباتی اصلاحطلبان از این اظهارات حجاریان پیداست. اکنون سوال اساسی این است: آیا رفتار روزنهگشاها در انتخابات، مغایر و خلاف سیاستی است که حجاریان به عنوان یکی از ارکان طیف رادیکال مطرح
کرده است؟
این اظهارنظر حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی را که روز یکشنبه عنوان شده بخوانیم: «ما در تهران فهرستی نخواهیم داشت و درباره حمایت از ۲۰ درصد دیگر کرسیها نیز شعب استانی ما در هماهنگی با جبهه اصلاحات استان خود عمل خواهند کرد».
آنچه الان توسط احزاب روزنهگشا در انتخابات در حال اجراست مغایرتی با مواضع حجاریان ندارد. چه حجاریان پس از بیانیه روزنهگشاها در دیدگاههای خود کمی نرمش به خرج داده باشد و چه روزنهگشاها تا حدودی تلاش کردهاند طیف رادیکال را از خود نرنجانند و خطوط قرمز آنها را در انتخابات رعایت کرده باشند؛ آنچه از رفتار و موضع اصلاحطلبان قابل مشاهده است این است: همه آنها روی سیاست و رفتار فعلی اتفاق نظر دارند. به عبارتی همه اصلاحطلبان اعم از رادیکال و جبهه اصلاحات و اتحاد ملت تا کارگزاران و اعتماد ملی و ندای ایرانیان، روی آنچه در انتخابات در حال انجام آن هستند اتفاق نظر دارند.
ارسال به دوستان
گزارش
علیه وحشیگری بیامان
«من دیگر در نسلکشی شریک نخواهم بود» آخرین جملات «آرون بوشنل» بود که پشت سر هم تکرار میشد. بوشنل در حالی که یونیفرم نظامی به تن داشت، مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن فریاد کشید «اکنون من یک اعتراض بسیار خشونتآمیز انجام خواهم داد اما اقدام من با توجه به آنچه فلسطینیان در برابر ظلم اشغالگران متحمل میشوند، کار بزرگی نیست» و چند لحظه بعد خود را سوزاند. بوشنل، «یک خلبان مشغول به کار در نیروی هوایی آمریکا» بود که ظهر دیروز به وقت محلی در اعتراض به جنایتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی دست به «خودسوزی» زد. ماجرا از 7 اکتبر آغاز شد، لحظهای که گروههای مقاومت فلسطینی بنای آزادی و رهایی را در پیش گرفتند و در تحقق این امر عملیات گستردهای را در سرزمینهای اشغالی آغاز کردند. از همان زمان، ارتش آمریکا به صورت مستقیم به این مساله ورود کرد و مدیریت اتاق جنگ رژیم صهیونیستی را بر عهده گرفت. ماه گذشته بود که کمک 14 میلیارد دلاری آمریکا به اسرائیل توسط مجلس سنای آمریکا تصویب شد. به گفته اداره برنامه توسعه بینالمللی ایالات متحده آمریکا (یواساید)، مجموع کمکهای ایالات متحده آمریکا به اسرائیل بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۲۰۲۳ با تعدیل تورم، ۲۶۰ میلیارد دلار برآورد میشود و این حجم از کمک رژیم صهیونیستی را در جایگاهی قرار داده است که بالاتر از مجموع تمام کشورهای دیگر که از آمریکا کمک مالی دریافت میکنند، قرار گیرد.
اما چرا آمریکا خود را شریک راهبردی اسرائیل تعریف میکند؟ مساله این است که سیاستهای ایجاد نظم نوین جهانی در هم شکسته است. «مانوئل هاساسیان» استاد دانشگاه ارمنیتبار اهل فلسطین در تحلیل وضعیت جنگ در سرزمینهای اشغالی گفته بود: «امروز نظم نوین جهانی مظهر یک رژیم وحشی است که از همه هنجارها و قراردادهای بشری فراتر رفته است تا به کنترل مطلق بر تواناییها و قابلیتهای مردم دست یابد. این نظم، قوانینی شبیه آپارتاید را تحمیل میکند و دیدگاه عمومی را نسبت به غیر آنگلوساکسونهای سفیدپوست به عنوان افراد پستتر و با هدف تحقیر آنها تقویت میکند. متأسفانه اکثر کشورهای اروپای غربی با امپریالیسم تحت رهبری آمریکا - که ارزشهای انسانی را زیر پا میگذارد، همه جنبشهای آزادیخواهانه را سرکوب میکند و مخالفتهای جهانی را خفه میکند- همسو شدهاند».
در این بین اغلب سرسپردگان غرب نیز در برابر نسلکشی سیستماتیک سکوت کردهاند و تسلیم قانون جنگل شدهاند و هیچ کورسوی امیدی برای مخالفت معنادار دیده نمیشود، حتی فراتر از سکوت سیاستمداران، آزادی بیان و انتقاد از این خشونت بیرحمانه و وحشیگری بیامان نیز سرکوب میشود. رفتار «خلبان نیروی هوایی آمریکا» نیز برآمده از همین سرکوب است؛ چنانکه افسر پلیسی که بر بالای بدن بیجان این افسر نیروی هوایی آمد، به طرف وی اسلحه کشید!
این سرکوب به فضای رسانهای نیز کشیده شده است و روزنامهنگاران مستقل در ایالات متحده با تهدیدات مختلفی روبهرو هستند. «آلن مکلئود» گزارش میدهد «سیانان»، «هیل» و «آسوشیتدپرس»، برخی از کارکنان خود را به دلیل عبور از خطوط قرمز درباره دفاع از فلسطین آزاد یا توصیف اسرائیل به عنوان یک رژیم آپارتاید اخراج کردهاند. همانطور که «Truthout» گزارش داده است شبکه «اماسانبیسی» برنامه «مهدی حسن» را پس از آنکه وی به عنوان یکی از تنها مجریهای خبری در یکی از شبکههای بزرگ تلویزیونی به مخالفت علنی با خشونت اسرائیل پرداخت، متوقف کرد.
همچنین «فیلیپگیرالدی» افسر سابق سازمان سیا دلایل سرکوب مردم آمریکا و سلب آزادی بیان را اینطور عنوان میکند که ادعای «یهودستیزی فزاینده» به دنبال حمله ۷ اکتبر حماس در آمریکا به کار بسته شد و در این رابطه منبعی که به آن استناد میشود «اتحادیه ضد افترا» است که اعلام کرده یهودستیزی از 7 اکتبر ۲۰۲۳ در ایالات متحده ۳۸۸ درصد افزایش یافته است. این افسر سابق سازمان سیا معتقد است باید توجه داشت که این سازمان یهودی یک منبع قابلاعتماد درباره صحبت درباره یهودستیزی نیست، چرا که دستور کار آن بهطور آشکار، ارسال این پیام است که «یهودیان به عنوان یک گروه مورد تهدید قرار میگیرند» و این موضوع تا حدود زیادی درست نیست. دلیل اینکه چرا یهودستیزی و انکار هولوکاست اغلب علیه منتقدان مورد استفاده قرار میگیرد، بیاعتبار کردن آنها بدون نیاز به ارائه هیچ مدرکی است. برای «اتحادیه ضد افترا»، اینکه یک دانشجوی یهودی که در محوطه دانشگاه راه میرود و از کنار یک پوستر طرفدار فلسطین رد شده و از آن ناراحت میشود، یک حادثه یهودستیزانه به حساب میآید! اگر افزایش واقعی یهودستیزی وجود داشته باشد، در پاسخ به درندهخویی و وحشیگری بسیار مشهودی است که دولت یهود علیه ساکنان اصلی سرزمینی که زمانی فلسطین نام داشت، از خود نشان داده است.
رژیم صهیونیستی اما به جای پاسخگویی به جنایتهای چند دههای خود و پس از اشغال سرزمینهای فلسطینی، دوباره به غزه حمله کرد و این منطقه کوچک را با یکی از شدیدترین بمبارانهای تاریخ درهم کوبید که در نتیجه آن نزدیک به 2.2 میلیون فلسطینی ساکن غزه آواره شدند. به گفته وزارت بهداشت غزه تعداد شهدای تجاوزات رژیم صهیونیستی به ۲۹ هزار و ۷۸۲ شهید و ۷۰ هزار و ۴۳ زخمی رسیده است که اغلب آنها زن و کودک هستند. تحلیلها میگوید تلفات واقعی غیرنظامیان ممکن است حتی بیشتر باشد. رژیم صهیونیستی بیمارستانها و آمبولانسها را بمباران و نیمی از ساختمانهای غزه را ویران کرده است. صهیونیستها تقریبا تمام آب، غذا و برق 2.2 میلیون ساکن غزه را قطع کردهاند و با هر تعریفی، با یک «نسلکشی» روبهرو هستیم. رژیم صهیونیستی با تصور اینکه مجازات گسترده غیرنظامیان ساکن غزه میتواند راهبرد کوچاندن مردم فلسطین به مصر باشد، وارد درگیریای شد که از پیش در آن شکستخورده است. این نسلکشی نه تنها ساکنان غزه را متقاعد نکرده تا دست از حمایت حماس بردارند بلکه باعث افزایش خشم فلسطینیها و حتی مردم جهان شده است.
اوج کاربرد استراتژی مجازات اجباری غیرنظامیان در جنگ دوم جهانی بود. به گواه تاریخ، بمباران بیهدف شهرها در آن جنگ به سادگی با نامهای محلی اهداف یادآوری میشود: هامبورگ (۴۰۰۰۰ کشته)، دارمشتات (۱۲۰۰۰ کشته) و درسدن (25000 کشته). حالا غزه را میتوان به این لیست نفرتانگیز اضافه کرد. این نظریه میگوید مردم، زمانی که به دنبال این بمبارانها به نقطه شکست برسند، کاسه صبرشان لبریز شده و علیه دولتهای خود قیام خواهند کرد و موضع خود را تغییر خواهند داد اما حالا این مساله برعکس شده است و شاهد شکلگیری موجی از بیداری علیه استبدادگران مدرن در جهان هستیم. اکنون مجازات عظیم غیرنظامیان به جای درهم شکستن روحیه جنگندگی فلسطینیها، مردم این کشور را متقاعد کرده که شدیدتر از همیشه با رژیم صهیونیستی بجنگند. آنچه از بوشنل شاهد بودیم، در ادامه بیداری جمعی مردم خاورمیانه علیه رژیم صهیونیستی است که در جهان در حال تحقق است و دیروز نمونه کوچک آن را که به فجیعترین نوع خود بروز کرد، مردم دنیا نظارهگر بودند. حال زمان آن است که کنگره آمریکا به جای تصویب بودجههای بیحد و مرز از جیب مالیاتدهندگان، جلسهای را با محوریت یک سوال ساده برگزار کند: «آیا این عملیاتها بیشتر از کشتن انسانها، جنگجو برای حماس پرورش نمیدهد؟» یا شاید سیاستمداران در واشنگتن باید از سربازان آمریکایی بپرسند آیا آنها «آماده مرگ برای دولت یهود هستند؟» یا باید یک رفراندوم ملی برگزار و از مردم پرسیده شود «آیا میخواهند به تسلیح و ارسال میلیاردها دلار به اسرائیل و اوکراین ادامه دهند؟»
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|