|
رئیسجمهور در مراسم تجلیل از ۱۵۱۷ نفر از مدالآوران و قهرمانان ورزش ایران :
هزینه برای ورزش سرمایهگذاری است
مراسم تجلیل از مدالآوران و قهرمانان ورزش ایران در سال ۱۴۰۲ با پیام تقدیر رهبر انقلاب و در حضور رئیس جمهور، وزیر ورزش و جوانان، روسای کمیته ملی المپیک و پارالمپیک و روسای فدراسیونها و ورزشکاران برگزار شد. در مراسم صبح دیروز در سالن اجلاس سران تهران که با سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین سیدابراهیم رئیسی همراه بود از ۱۵۱۷ ورزشکار المپین، قهرمان جهان، بازیهای آسیایی، قهرمان آسیا و مدالآوران پارالمپیکی تجلیل به عمل آمد. این مراسم با قرائت پیام تشکر رهبر معظم انقلاب از اقدامات ورزشکارانی که در بعد فرهنگی در سال ۱۴۰۲ صحنههای ماندگاری را در ورزش کشور رقم زدند، آغاز شد. سپس رئیسجمهور به ایراد سخنانی با محوریت اهمیت سرمایهگذاری در ورزش پرداخت. سید ابراهیم رئیسی، ورزش را امری ضروری خواند و توسعه ورزش را توسعه سلامت، امید، نشاط اجتماعی و انسجام ملی در جامعه دانست. وی افزود: «قهرمانان پیشتازان ایجاد امید و غرور ملی هستند. حقیقتا ایستادن قهرمان بر سکوی قهرمانی و به اهتزاز درآمدن پرچم ایران دل مردم را شاد میکند و این شادی بسیار ارزشمند است و قیمت ندارد. مردم شاد میشوند وقتی عزیزی بر سکوی قهرمانی قرار میگیرد. از اینجاست که باید بر گسترش ورزش قهرمانی تاکید کرد و زیرساختهای لازم برای توسعه ورزش قهرمانی را فراهم کرد تا قهرمانان ما دغدغهای جز حضور در میادین و قهرمان شدن نداشته باشند. تمام خواستهها و الزامات و اقتضائات ورزش قهرمانی باید فراهم شود». رئیسجمهور همچنین بر اهمیت ورزش همگانی و ورزش بانوان که افتخارات بزرگی در این سالها آفریدند و حضورشان باعث افتخار است تاکید کرد. رئیسی سپس گفت: «ورزش ما امتیازش این است که با فتوت و مردانگی همراه است و با ارزشهای دینی و ارزشهای الهی بین قهرمانان همراه است. این زیبایی وصفناپذیری به قهرمانی میدهد. احساس مسؤولیت برای یک قهرمان و یک ورزشکار ما امر بسیار مهمی است. این احساس مسؤولیتپذیری نسبت به جامعه مسلمین و نسبت به مظلومان همان روحیهای است که تختیها و شهدای با فضیلت ورزش به ما آموختند». حجتالاسلام رئیسی همچنین بالاترین سکوی قهرمانی را از آن کسی دانست که مقابل رژیم صهیونیستی ایستادگی کرده و حاضر به مسابقه با ورزشکاران این رژیم کودککش نشده است. وی گفت: «این بالاترین سکوی قهرمانی است که یک حضور الهامبخش برای عصرها و نسلهاست. قهرمانی و ورزش ما همراه با داشتههای عقیدتی است و فریاد کشیدن بر سر ظالم و ستمگر است. اینها به ورزش و قهرمانی معنا میدهد که بسیار حائز اهمیت است». وی اهمیت جلوه «ما میتوانیم» در ورزش را چنین توصیف کرد:« کسانی که به هر دلیلی اعم از ناتوانی جسمی و نبودن برخی امکانات مشکلاتی دارند با اراده میآیند و قهرمان ملی میشوند. اینها جلوههای توانستن است و ما میتوانیم را معنا میکند. همچنان که شهدا در میادین نبرد به ما آموختند ما میتوانیم. شما هم در عرصههای مختلف تواناییتان را ثابت کردهاید».
رئیس قوه مجریه در رابطه با بحث واگذاری باشگاهها گفت: «این از رهنمودهای حکیمانه رهبر معظم انقلاب است که باید طرحهای ورزشی توسط خود قهرمانان به سرانجام برسد و دولت هم حمایت کند. این را همیشه در جلسات تاکید کردهام. کار دولت هدایت، حمایت و نظارت است». وی همچنین به طرح آمایش سرزمینی توسعه تجهیزات ورزشی در مناطق مختلف پرداخت. از نظر رئیس جمهور تولیدات ورزشی و اقتصاد ورزش هم باید در کنار همه موارد مورد توجه قرار گیرد و اقتصاد در خدمت ورزش باشد.
سیدابراهیم رئیسی در پایان اظهار کرد: «آقای وزیر به افزایش اعتبارات برای ورزش اشاره کردند که من هم تاکید دارم به این موضوع. هزینه کردن برای ورزش هزینه نیست، بلکه سرمایهگذاری است. لذا هزینه برای ورزش هر چقدر افزایش پیدا کند و مدیران نظارت کنند درست هزینه شود، یک وظیفه ملی است که بر عهده دولت است تا نشاط و شادابی در کشور بیشتر شود».
بعد از این سخنان، در مراسم تقدیر از مدالآوران، مهدی الفتی که به تازگی موفق به کسب سهمیه تاریخی ژیمناستیک ایران در المپیک 2024 پاریس شده، به نمایندگی از سایر ورزشکاران بیانیهای را قرائت کرد.
ملیحه صفایی، ملیپوش تیم شطرنج نابینایان و کمبینایان نیز در این مراسم پشت تریبون رفت و گفت: از اینکه به عنوان یک زن مسلمان ایرانی توانستهام سهم کوچکی در غرورآفرینی و تقویت هویت ملی کشورم در کاروان سرافراز فرزندان ایران در بازیهای پارآسیایی هانگژو داشته باشم به خود میبالم».
ارسال به دوستان
یادداشتی از دکتر سیدجواد میری؛ تحول تاریخی تکیه بر درون از صفویه تا جمهوری اسلامی
امنیت درونزا و توسعه ایران
* جمهوری اسلامی چگونه توسعه را با تقویت قدرت درونزای ملی محقق میکند؟/ * پاسخ جمهوری اسلامی به سؤال معروف عباس میرزا
دکتر سیدجواد میری: یکی از مباحث انحرافی، قرار دادن تقابلی 2 مفهوم «امت» و «ملت» در بستر جمهوری اسلامی است. به این معنا که جمهوری اسلامی با تکیه بر مفهوم امت، ملت ایران را فدای اهداف انترناسیونالیسم اسلامی خود کرده است. مبتنی بر این مفروض نادرست اپوزیسیون تلاش میکند با تکیه بر مفهوم «ملت» صفآرایی کند اما آنچه در عمل اتفاق میافتد این است که ناسیونالیستها یا ملتگرایان مجبور میشوند از امر واقع ایرانی فاصله بگیرند و به 2 گفتمان باستانگرایی یا غربگرایی پناه ببرند و در هر 2 حالت از بطن جامعه و روح تاریخ ایران که معجونی از ترکیبات گوناگون است فاصله بگیرند و تضادهای مختلف درست کنند اما نکته اینجاست که «جمهوری اسلامی» صورتی از ناسیونالیسم ایرانی در «وضع تجدد متاخر» است. برای درک این مساله باید فهم دقیقی از 2 مفهوم «انقلاب» و «نظام» داشت. جمهوری اسلامی در ایران به مثابه یک «نظام» مترادف با گفتمان انقلاب که مقولهای انترناسیونالیستی است، نیست بلکه صورتی از ناسیونالیسم ایرانی در «وضع تجدد متاخر» است که عدم درک این مُهم موجب شده است هم پوزیسیون و هم اپوزیسیون درک تاریخی صائبی از وضع خویش در تاریخ ایران نداشته باشند. گفته شده است مهمترین پرسش عباسمیرزا مساله «توسعه» بوده است و این بزرگترین دروغی است که به جامعه گفتهاند. مهمترین دغدغه عباسمیرزا پرسش از «امنیت» بوده است. به سخن دیگر، چگونه میتوان به «امنیت درونزا» دست یافت؟ بعد از مرگ نادرشاه افشار مهمترین پرسش پیش روی معماران نظام سیاسی در ایران این بود: چگونه میتوان به «امنیت درونزا» که بُنمایه اساسی توسعه در جهان جدید است دست یافت. صور گوناگونی در 200 سال اخیر در ساحت جمعی ایرانیان مطرح و نهادینه شده است اما هرکدام به دلیل عدم تحقق امنیت درونزا شکست خورده است و چون این مهم محقق نشده، توسعه هم به نحو جامع و پایدار پدید نیامده است اما «جمهوری اسلامی» به مثابه یک صورتبندی در بستر تجدد متاخر به این سو حرکت کرده است. تلاشهای ایرانیان در این 46 سال را باید در بستری تاریخی و در سطح معادلات جهانی مورد بازخوانی قرار داد و سپس این پرسش را مطرح کرد: آیا ما به امنیت درونزا دست یافتهایم و اگر چنین است آنگاه پرسشهای مهمی که پیش روی جامعه ایرانی است چیست و رابطه آنها چگونه باید باشد؟ 2 پرسش بنیادین پیش روی ما مساله امنیت و توسعه و دیالکتیک تاریخی بین این 2 مولفه در تمام سطوح امر اجتماعی است. این پرسشی است که ناسیونالیسم ایرانی در قالب جمهوری اسلامی باید به آن به صورت همهجانبه بپردازد و از تقابلهای کاذب بین امنیت و توسعه یا جامعه و سیاست و... اجتناب کند. اکنون بنا داریم این مجمل را که ذکر شد به نحو تفصیلی مورد پردازش قرار داده و شرح دهیم. نگاههای متفاوتی را میتوان به مفهوم جمهوری اسلامی کرد. بعضی خوانشها ممکن است به عنوان مثال غلظت فقاهت را در درک خود از اسلامیت حاکمیت برجسته کنند. برخی ممکن است نگاهی حداقلی به فقاهت و نگاهی حداکثری به مفهوم جمهوریت داشته باشند. یا برخی ممکن است جمهوریت و اسلامیت را به نحو برابر دیده و معتقد باشند هر دوی اینها نظام را با هم مدیریت کند. وارد شدن به این بحثها دارای اهمیت و خوب است اما آن نکتهای که بسیار مهم بوده و در عین حال کمتر مورد توجه قرار گرفته، سوای واقعیت نظام جمهوری اسلامی، واکاوی ایده و مفهوم جمهوری اسلامی به مثابه امری تئوریک است. به عبارت دیگر باید بپرسیم: جمهوری اسلامی در بستر تحولات و تاریخ ایران چه جایگاهی دارد؟ این ایده آمده است تا پاسخ چه پرسشی را در تحولات ایران بدهد؟ حتی در برشی وسیعتر میتوان پرسید: جمهوری اسلامی در بستر تحولات تاریخ تمدن جهان اسلام و بعد کل جهان چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟ یا چه چیزی را به جهان اضافه و کم میکند؟ از این منظر ما خیلی کم به جمهوری اسلامی پرداختهایم. نکته بعدی که بر این امر مقدماتی سوار میکنیم آن است که جمهوری اسلامی به مثابه یک مفهوم تئوریک، یک خلأ را در باب تحولات جامعه ایران پاسخ داده است. آن خلأ اما چیست؟
* دوره امنیت سرزمینی
اگر ما به تاریخ تحولات جامعه ایران نگاه کنیم، میتوانیم چند دوره را از یکدیگر تفکیک کنیم. از اواخر دوران ایلخانان تا ظهور صفویه یک دوره است. در این دوره ما حاکمیتها و دولتهای کوچک و بزرگی داریم. با ظهور صفویه شاهد یک طرح امنیت سرزمینی هستیم، البته خود صفویه با این ادبیات سخن نمیگوید اما هنگامی که نگاه متأخر به آن میکنیم، میشود صفویه را اینگونه توضیح داد. صفویه سرزمین مشخصی را ۲۲۰ سال در ذیل یک امنیت سرزمینی قرار میدهد. حتی وقتی صفویه به معنای ظاهری دچار فروپاشی میشود و بعد نادرشاه افشار که خود از سرداران صفویه است، وارد معادلات جهانی میشود، طرح را نه تنها متوقف نمیکند، بلکه طرح صفویه را ادامه میدهد و تلاش میکند سنتزی در جهان اسلامی ایجاد کند. نادرشاه طرحی را به خلافت عثمانی میدهد و میگوید گرفتاری ما از تفرقه در جهان اسلام است. ایده اتحاد جهان اسلام مرتبط با عثمانیها نبوده است که برخی در آثار خود آن را متعلق به قرن ۱۹ و بعد سیدجمال میدانند. صفویه امنیت سرزمینی را اجرا میکند و حتی در باب امنیت تمدنی جهان شیعه ایدههایی دارد اما نادر شاه طرح را در مستوای وسیعتر به عنوان طرح تمدن جهان اسلام در برابر قدرتهای رقیب مطرح میکند.
رقبا در این برهه روسیه، پرتغال، اسپانیا، انگلیس و هلند بودند. برخی این ایده نادر را به معنای جامعهسازی بر مبنای سنیگری فهم میکنند اما به باور من این توضیح درست نیست. برای این مساله نیز میتوان دلایلی را ارائه کرد. نادر برخلاف صفویها نگاه امپراتوری به مدیریت سیاسی خود داشته و معتقد بود یک امپراتوری نمیتواند یک مذهب داشته باشد. او میخواست نهاد سلطنت یا نهاد امپراتوری را یک پله استعلا بدهد و در مقام جانبداری از مذهب خاصی قرار ندهد. برخی عمل نادر را تفسیر به ترویج تسنن میکنند اما این تفسیر با مدیریت نادر همخوانی نداشته است. نادر ابتدا حتی تلاش میکند با امپراتوری روسیه ارتباطات خاندانی درست و به نوعی اتحاد شرقی ایجاد کند تا به دروازههای اروپا برسد. نکته آن است که وقتی به دوران افشاریه - که به نوعی در امتداد دکترین امنیت سرزمینی صفویه است - نگاه میاندازیم، نکاتی را درک میکنیم. کشته شدن نادر بعد از فتح دهلی منجر به خارج شدن این منطقه از مناسبات جهانی میشود. صفویه و مشخصا نادرشاه در معادلات جهانی دخالت میکردند اما با ظهور قاجاریه حتی آغامحمدخان قاجار نیز دیگر یارای مداخله در سیاستهای جهانی را ندارد.
* دوران وابستگی امنیتی
از زمان سقوط نادر تا بهمن ۱۳۵۷ را از منظر دکترین امنیت ملی و سرزمینی میتوان در یک دسته قرار داد. ویژگی این دوره اما چیست؟ معماران سیاسی ایران اعم از زندیه، قاجاریه و پهلوی تمام سعی و تلاششان معطوف آن بود که در معادلات جهانی امنیت را از طریق توازن منفی میان ابرقدرتها برقرار کنند. اینها لزوما آدمهای ترسو و بزدلی نبودند. کارهای مختلفی نیز برای برقراری امنیت سرزمینی انجام دادند؛ در دوره قاجار ما لشکرکشی به هرات را داریم اما در همان برهه انگلیس از جنوب ما را تهدید کرده و روسها از شمال به کشور ضربه میزنند. در این دوره سیاستمداران به هر طرف حرکت میکنند، در نهایت میان بازی قدرتهای بزرگ دچار ضربه میشوند. آخرین ضربه نیز جدایی بحرین است که بخشی از ایران تجزیه میشود. معماران سیاسی نظام امنیتی ایران مهمترین کاری که در این برهه انجام میدهند، ایجاد توازن میان قدرتهای بزرگ استعماری است. برای مثال امتیازاتی را به انگلیس میدهند، در مقابل امتیازهایی را نیز به روسیه میدهند. ضمن آن تلاش میکنند در این فضای امتیازدهی تعادلی ایجاد شود تا بر اساس آن حاکمیت را نگه دارند. این معادله گاهی کار میکرده و گاهی عمل نکرده و منجر به تجزیه کشور میشده است. نکته مهم اما این است که توسعه هیچگاه در این معادله رخ نمیداده است. شما ادبیات حوزه منورالفکری را نگاه کنید، دائما بحث از ترقی است اما کسی نمیگوید این ترقی در کدام بستر ممکن میشود. کسی نمیآید ارتباط میان مفاهیم و بستر را مورد تأمل قرار دهد. از میان منورالفکران کسی این سوال را طرح نمیکند که آیا میشود در جامعهای امنیت ملی درونزا نباشد، بلکه متکی به توازن میان قدرتهای استعماری باشد و بعد آن جامعه بتواند ثروتمند شود؟ جامعه ایران حتی تا اواسط دوران ناصری که هنوز در نظام جهانی سرمایهداری ادغام نشده است، تقریبا اعظم کالاهای خود را از درون تهیه میکرده است اما به هر میزان ایران وارد نظام جهانی میشود، خاصیت خوداتکایی از بین میرود. نخستین نشانه آن نیز تضعیف پول ملی است و در مراتب بعد، آهسته آهسته تمام صنایع و حرفههای ما به دلایل گوناگون ورشکسته میشود و ما تبدیل به جامعهای تکمحصولی میشویم. وقتی شرکت ملی نفت در ایران تأسیس میشود ما حتی در تولید گندم خود نیز وابسته بودیم. بعد این سوال پیش میآید که سیاستمداران و روشنفکران که در باب حوزه عمومی فکر کرده و با ادبیات مختلف از ترقی سخن میگفتند، چرا به این نکته اصلی توجه نمیکنند که چرا این سخنان خوب در کشور اثر ندارد؟ به عبارت دیگر چرا با وجود آشنایی نخبگان ایرانی با ایده ترقی باز هم کشور ما هیچ ثمرهای از آن نگرفته است؟ برخی تلاش میکنند این عدم رشد را به اخلاقیات پادشاهان یا مردم نسبت دهند یا برای مثال بگویند عدم پیشرفت ما به دلیل جاسوسی سیاستمداران بوده است. ممکن است مسائل روانشناختی تأثیراتی در عدم رشد ما داشته باشد اما هیچگاه اینها عامل بنیادین نبوده است. در اینجا باید توضیحی بنیادین را از این مساله ارائه داد. برخی پرسش عباس میرزا از کلنل فرانسوی را نقطه عطفی در تاریخ ما دانسته و معتقدند عباس میرزا از علل عقبماندگی ایران سوال کرده است. پرسش عباس میرزا از توسعه نیست، پرسش او واضح است: چرا ما در جنگ نمیتوانیم پیروز شویم؟ به یک معنا پرسش او این است: چرا ما نمیتوانیم امنیت خود را به نحو درونزا تأمین کنیم؟ قاجاریه که از بین میرود و پهلوی میآید، یک برآیندی از روسیه و انگلستان انجام میدهد. تمام سیاستمداران تلاش دارند امنیت را از توازن قدرت میان این دولتهای استعماری تأمین کنند. از ۱۳۱۲ به بعد نیز اقبالی در رضاشاه پیش میآید که به جای باج دادن به انگلیس و شوروی، پای آلمان را به منطقه باز کنیم. بویژه در جنگ دوم جهانی آلمان به انرژی نیاز داشت و از این طریق میشد پیوندی میان ایران و آلمان برقرار شود. گویی اگر ما بتوانیم به این معادله، متغیر سومی را به نام آلمان وارد کنیم، تعامل با دیگر قدرتهای استعماری نیز متوازن شده و امنیت ما حفظ میشود. اگر توجه شود در این وضعیت نیز امنیت ما درونزا تعریف نمیشود. شکست آلمانها باعث شد قدرت سیاسی در ایران از بین برود. اینگونه رضاخان از ایران اخراج میشود. جالب است محمدرضاشاه نیز که بر صندلی قدرت تکیه میزند، سیاستمداران باهوش او مانند مصدق که به نوعی خود را از معماران ناسیونالیسم مدنی معرفی میکنند، وقتی وارد عرصه قدرت میشوند، در حوزه ملی شدن صنعت نفت شاهدیم باز هم - حتی خود مصدق - ایده توازن منفی را مطرح میکنند. یعنی یک طرف شوروی است و یک طرف هم انگلستان قرار دارد. برای رهایی از این دو باید آمریکا را وارد بازار ایران کرد تا امنیت خود را حفظ کنیم اما تبانی میان انگلیس و آمریکا دولت مصدق را هم سرنگون میکند.
شاه در این بین چه میکند؟ باز همان ایده را پیش برده و میگوید ما نیازمند آن هستیم که امنیت خود را به آمریکا گره بزنیم، لذا ایران در زمان پهلوی دوم ذیل بلوک غرب قرار میگیرد. در این برهه اما باز ما امنیت نیمبندی داریم که در نهایت نمیتواند توسعه خاصی را به وجود بیاورد. البته به واسطه رشد سرسامآور درآمد نفت ما شاهد جهشی در جامعه ایرانی هستیم اما درونزا نیست. این اتفاقی که اکنون در کشورهای حاشیه خلیجفارس یعنی امارات، قطر، عربستان و... رخ میدهد، شبیه جهش ایران در آن برهه است. این رشدها درونزا نیست، لذا کسانی که پیشرفتهای منطقه را با ایران مقایسه میکنند باید توجه کنند هیچ ایدهای وجود ندارد؛ اگر روزی آمریکاییها به هر دلیل تصمیم گرفتند سرمایههای جهانی را از این منطقه بیرون بکشند این کشورها چه خواهند کرد. تصور کنید اگر روزی آمریکاییها گفتند اگر با اسرائیل روابط را عادی نکنید چتر امنیتی خود را برمیدارم، آیا سرمایهها به سوی این کشورها سرازیر خواهد شد؟ لذا نباید فریب پیشرفت این کشورها را خورد، چرا که این پیشرفت مبتنی بر امنیت درونزا نیست.
* انقلاب اسلامی و امنیت درونزا
اتفاقی که در ایران پس از انقلاب افتاد و اکنون آهستهآهسته خود را نشان میدهد این است که آن خلل اصلی که امنیت درونزاست، مورد پرسش قرار گرفته و دکترین امنیت ملی ما مبتنی بر امنیت درونزا در جمهوری اسلامی تنظیم شده است، لذا مشکلی که در این 200 سال وجود داشت، یعنی آنکه ما دنبال توسعه هستیم اما به دلیل فقدان امنیت درونزا دچار سکته میشدیم که تا حدی برطرف شده است. ارجاع عدم توسعه جامعه ایران به اموری همچون خلقیات جامعه، روشنفکران نالایق یا شاه و... غلط است، چرا که عامل اصلی مانع توسعه، فقدان امنیت است. برای توضیح بیشتر این موضوع یک مثال خواهم زد. همواره یکی از محورهای گفتوگو میان برخی کشورهای منطقه با آمریکا این بوده است که غربیها به آنها تضمین امنیتی بدهند که هیچگاه نمیخواهند دولت را ساقط کنند. چرا هیچگاه این موضوع محل بحث واقع نمیشده که مثلا عراق به فرانسه این تضمین را بدهد که جامعه او را بیثبات نکند؟ به این دلیل که امنیت فرانسه وابسته به متغیرهای غرب آسیا نیست. بعد از جنگ دوم جهانی برخی تأکید زیادی بر خشونت نازیها و هیتلر داشتند. در همه جای دنیا کشتار و نسلکشی وجود داشته، لذا هیتلر در این موضوع تنها نبوده است اما چرا همواره هیتلر است که محکوم میشود؟ به این دلیل که هیتلر معتقد بود اروپا نمیتواند مرکز عالم باشد اگر امنیت سرزمینی خود را نتواند درونزا تأمین کند. اروپای بعد از جنگ دوم جهانی به نحو بنیادین امنیت خود را درونزا تأمین نکرد، به همین دلیل در هر تلاطم میان روسیه و آمریکا، نخستین جایی که دچار مساله میشود اروپاست. یکی از مسائل بنیادینی که باعث شده بود ایران نتواند توسعه را جدی بگیرد، این بود که امنیت ما از اساس در این دوره حساس 200 ساله درونزا نبود اما جمهوری اسلامی به مثابه یک ایده و بعد به مثابه یک واقعیت توانست امنیت درونزا را به عنوان یک پرسش بنیادین طرح کرده و به آن پاسخ دهد.
حالا آیا بحث ما این است که امنیت درونزا به نحو تام و تمام در جمهوری اسلامی تأمین شده است؟ پاسخ آن است که امنیت درونزا دارای یک مولفه نیست، بلکه دارای عوامل متعددی است. امنیت درونزا در ساحت نظامی تا حدودی تأمین شده است اما آیا در همین ساحت نیز ما به تمامیت ماجرا رسیده و دارای بعدی جهانی هستیم؟ به باور من هنوز ما راه زیادی داریم. برای مثال ما شاهد این هستیم که در یکی از کشورهای آفریقایی همچون سومالی گروهی شورش و تلاش میکند دولت را ساقط کند. در این میان سخنگوی دولت آمریکا میگوید رخدادهای سومالی امنیت ملی آمریکا را به خطر میاندازد. اگر اندکی جغرافیا بدانیم متوجه میشویم سومالی با آمریکا بیش از 10 هزار کیلومتر فاصله دارد. حالا امنیت ملی را آمریکا چگونه تعریف کرده که دامنه آن در سراسر دنیا پهن شده است؟ امنیت ملی در دوران سرمایهداری متأخر، در ساحت مرزهای جغرافیایی تعریف نمیشود، بلکه در سطح کره زمین گسترده شده است. جالب آنکه امروز مرز امنیت ملی به فضا نیز کشیده شده است. ایران تا رسیدن به این سطح البته راه بسیاری دارد. نکته مهمتر آنکه وقتی از امنیت درونزا سخن میگوییم از نظر علمی، رسانهای، فرهنگی، اقتصادی و... هنوز نتوانستهایم به آن سطحی برسیم که بتوانیم امنیت خود را تأمین کنیم. الان رسانههای ما نمیتوانند امنیت روانی جامعه را تضمین کنند. در همین چند روز گذشته گزارش BBC درباره نیکا شاکرمی توانست تا حدی امنیت روانی جامعه را به خطر بیندازد. سوای درست یا غلط بودن محتوای آن هیچ کس در اصل نادیده انگاشتن این گزارش سخن نمیگفت، بلکه تلاشها برای اثبات یا رد این گزارش بود. این حقیقت یعنی رسانههای جهانی هنوز در کشور ما دارای مرجعیت نسبی بوده و میتوانند امنیت روانی جامعه ما را مورد خدشه قرار دهند. چنین موضوعی یعنی امنیت روانی جامعه ما درونزا نیست.
در ادامه این نوشتار لازم است 3 مساله دیگر را نیز توضیح دهم. نخستین مساله آن است که خیلیها تلاش میکنند حرکت ایران را در امتداد چین یا روسیه تعریف کنند اما واقعیت این نگاه را تایید نمیکند. اگر کسی جامعه روسیه و چین را از نزدیک لمس کرده باشد متوجه میشود اینگونه نیست که حرکت ایران در امتداد روسیه و چین باشد. ممکن است قدرت اقتصادی چین به نوعی باعث شده باشد ایران فضاهای تنفسی پیدا کند اما این به معنای پیروی ایران از روسیه و چین نیست. نکته دیگر که کمتر مورد توجه قرار میگیرد این است که چرا چین، روسیه و ایران آنقدر در حال نزدیک شدن به هم هستند؟ آیا این تنها حاصل یک تصمیم سیاسی است یا ریشه در پیوندهای تاریخی دارد؟ اگر کتاب «جک ودرفورد» یعنی چنگیز خان و ساخت دنیای مدرن را نگاه کنید جالب است او حوزه سرزمینی چین تا آسیای مرکزی، قفقاز، بالکان و... را در یک واحد تمدنی قرار میدهد. درست است که دنیای مدرن با حضور استعمار از منطقه حافظهزدایی کرده است اما عقبهای وجود دارد که باعث میشود به انحای گوناگون این سرزمینها به هم نزدیکتر شوند، بنابراین تنها رخدادهای سیاسی منجر به نزدیکی ایران به چین و روسیه نیست.
نکته دوم آنکه در دنیای جدید که عقلانیت تکنولوژیک و بعد نظام سرمایهداری حاکم شده، اگر بخواهیم امنیت درونزا را در کلیت خود داشته باشیم، باید از بعد نظامی فراتر برویم و به نحو ترکیبی پیشرفت کنیم، البته این فرآیند روندی طولانی داشته و نیازمند حرکتی 100 ساله است. ما خودآگاهی لازم را برای این مضمون به دست آوردهایم. یعنی نخبگان ما و گروههایی از مردم به این خودآگاهی رسیدهاند که نباید تحولات داخل متأثر از تحولات غرب باشد لذا در امتداد این خودآگاهی این موضوع فهم شده است که نباید توسعه را از امنیت تفکیک کرد. در 200 سال گذشته برخی به امنیت توجه کرده و پشت آن سنگر گرفتهاند، در مقابل برخی امنیت را رها و به توسعه توجه کردهاند. همین موضوع باعث شکلگیری اختلافات بیشتری در کشور میشد. امروز این 2 مضمون در جمهوری اسلامی با یکدیگر پیوند خورده، لذا توسعهیافتگی در همراهی با امنیت است که میتواند در نهایت ایران را درونزا کند.
مساله آخری که باید به آن بپردازیم بحث از امنیت درونزا بویژه در عصر جهانی شدن است. به عبارت دیگر بویژه هنگامی که از امنیت درونزا در حوزه فرهنگ سخن میگوییم، این مساله چه نسبتی با فرهنگ برقرار میکند؟ به عبارت دیگر آیا حفظ امنیت فرهنگی با فیلترینگ محقق میشود یا باید نظریه جدیتری داشته باشیم؟
مفهوم جهانی شدن از همان لحظه تولد پاسخهای بنیادینی را دریافت کرد. این پاسخها البته در میان کشورهایی همچون ژاپن و فرانسه مطرح و چنین بیان شد: جهانی شدن به معنای همان آمریکایی شدن است. منتقدان در برابر جهانی شدن مفهوم جهانی - محلی شدن را طرح کردند. یعنی شما نمیتوانید در فرآیند جهانی شدن همه زیستبومهای محلی را به شکل آمریکایی بازسازی کنید، بنابراین خود مفهوم جهانی شدن به معنای آمریکایی شدن دارای منتقدان جدی بود اما چیزی که میتوان از آن دفاع کرد تکثر در روابط فرهنگی میان کشورهاست. به عبارت دیگر ضمن حفظ فرهنگ بومی لازم است ارتباطات جهانی را نیز تقویت کنیم که دچار انزوا نشویم اما باز این پرسش باقی است: که وقتی ما دچار بیماری در حاشیه بودن هستیم، یعنی مرجعیت فرهنگی ما در حال سست شدن و ارتباطات در حال تغییر آن هستند باید به چه سمت حرکت کنیم؟ به باور من فرهنگ یک مقوله گشوده است. فرهنگ میتواند استوار و تأثیرگذار باشد که گشودگی و حالت تصرف داشته باشد. فرهنگ بسته در نهایت به رکود میرسد. فرهنگ هنگامی میتواند پیشرو باشد که ضمن حفظ گشودگی خود، از اصالتها نیز دفاع کند. برای مثال سعدی یا دیگر بزرگان ادبی ما چگونه میشود در قرنهای 17 و 18 اروپا را تسخیر میکنند، لذا این بخشی از پاسخ است که نباید مساله فرهنگ درونزا یا امنیت درونزا ما را به سمت بسته شدن پیش ببرد. بخش دیگر پاسخ اما این است که در انقلاب ما ایدهای مطرح شد که ما میخواهیم از غرب مرکززدایی کنیم. حداقل در لایه هستیشناسی چنین طغیانی انجام شد اما برای بسط این طغیان به ساحات دیگر باید توجه کنیم که ما باید تکنولوژی را بسیار جدیتر بگیریم. تکنولوژی صرفا ابزار نیست بلکه یک سبک فکر است. در مرحله بعد ما باید به امر اجتماعی و ساخت جامعه توجه کنیم. برای مثال خود ساختار کلانشهرها بر زندگی انسان به نحو جدی اثر دارد. کلانشهرها خانوادهها را از حالت گسترده به سمت هستهای شدن سوق داده و انسان را تنها و فردگرا میکند. اگر میخواهیم از آمریکا مرکززدایی کنیم لازم است به ۲ بعد مذکور نیز توجه کنیم و تنها منحصر در تبلیغ و امور ذهنی نباشیم. راهکار اینکه ما بتوانیم در تحولات جهانی به جای تأثیرپذیری محض، تأثیرگذار نیز باشیم آن است که از ذهن به عین برسیم و در ساخت جامعه نیز ایدههای خود را منتشر کنیم، بنابراین به نحو خلاصه برای رسیدن به نقطه مرجعیت فرهنگی ضمن رعایت حالت گشودگی باید در حوزههای اجتماعی و تکنولوژیک نیز دارای ایده باشیم که البته خود این موضوع نیز نیازمند رعایت سطحی از استقلال دانشگاه از غرب و بسط خودآگاهی میان نخبگان دانشگاهی است.
ارسال به دوستان
طرح «ساماندهی بازار زمین، مسکن و اجارهبها» به قانون تبدیل شد
تصمیم مهم برای بازار مسکن
* بذرپاش: قانون جدید حوزه مسکن دست دولت را برای مداخله بیشتر در بازار باز میکند
گروه اقتصادی: قانون ساماندهی بازار زمین، مسکن و اجارهبها بالاخره پس از یک سال تصویب شد. این طرح میتواند با اختیاراتی که به دولت و وزارت راه و شهرسازی میدهد، دست آنها را برای مدیریت بازار باز کند.
به گزارش «وطن امروز»، هادی طحاننظیف، عضو حقوقدان و سخنگوی شورای نگهبان یکشنبه این هفته در نشست خبری خود به گزارشی از نظرات اخیر شورای نگهبان درباره مصوبات مجلس شورای اسلامی پرداخت و گفت: طرح ساماندهی بازار زمین، مسکن و اجارهبها که از سال گذشته میان مجلس و شورای نگهبان در رفت و آمد بود، در نهایت خلاف موازین شرع و قانون اساسی شناخته نشد و امیدواریم این طرح به اهداف خود دست یابد.
به عقیده نویسندگان این طرح، دلیل اصلی تدوین آن اصلاح شرایط کنونی بازار مسکن و مقابله با افزایش بیمحابای قیمتها و اجارهبهاست.
وزیر راه و شهرسازی نیز ضمن استقبال از این طرح که به قانون تبدیل شده و در انتظار ابلاغ به دولت است، اظهار کرد: قانون ساماندهی بازار زمین، مسکن و اجارهبها طرح بسیار خوبی است که الحمدلله توسط شورای محترم نگهبان تایید و به مجلس ارائه شد. از اعضای شورای نگهبان بابت تایید این قانون تشکر میکنم.
مهرداد بذرپاش افزود: منتظریم قانون مذکور به دولت ابلاغ شود. البته همکاران من آییننامهها را آماده کردهاند و منتظر ارسال به سراسر کشور هستیم. طی روزهای آینده آن را ابلاغ میکنیم.
بذرپاش تصریح کرد: قانون ساماندهی بازار زمین و اجارهبها دست دولت و مجریان را برای مداخله بیشتر در بازار باز میگذارد. باید کمک کنیم صرفه و صلاح مالکان و مستاجران رعایت شود. موارد دیگری از جمله سامانه املاک و اسکان که در این قانون دیده شده است خیلی کمک میکند. امسال با این قانون دست ما در وزارت راه و شهرسازی و مجریان شهرداریها باز میشود.
وی یادآور شد: در این سالها درباره بازار اجاره فاقد قانون بودیم. فقط در مقطعی در ایام کرونا موضوع تعیین سقف اجارهبها مصوب شده بود. بعد از آن ما قانونی برای سقف اجاره نداشتیم. در حالی که مردم از ما توقع داشتند. امیدواریم با این قانون سال بهتری برای مستاجران رقم بخورد.
* تأکید روی سامانه ملی اسکان و املاک
نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی در تشریح محورهای مصوبه ساماندهی بازار زمین، مسکن و اجارهبهای مسکونی بیان کرد: تکمیل سامانه ملی اسکان از طریق اخذ اطلاعات از دستگاهها و همچنین خوداظهاری خانوادهها و مالکان با منوط کردن ارائه خدمات دستگاهها به ثبت اطلاعات توسط مردم در این سامانه یکی از محورهای این مصوبه است.
علی خضریان گفت: طرح شناسایی خانههای خالی توسط شهرداریها و تأیید آن توسط سامانه ملی املاک و اسکان و ارائه مشوقهای مالیاتی و غیرمالیاتی به موجرینی که قرارداد بلندمدت منعقد میکنند یا واحدهای خود را به خانواده کمدرآمد دارای 3 فرزند و بیشتر اجاره میدهند یا واحد را با قیمت مناسب اجاره میدهند و پیشبینی ضمانتهای اجرایی برای ثبت قراردادهای اجاره و خرید و فروش توسط متعاملان و مشاوران املاک در سامانه ثبت معاملات املاک از دیگر موضوعاتی است که در این طرح پیگیری میشود.
وی خاطرنشان کرد: بر اساس این طرح سقف افزایش اجارهبها توسط شورای عالی مسکن در شرایط وجود تورم بالای ۳۰ درصد تعیین میشود. ساماندهی سکوهای ثبت آگهی از طریق تایید اصالت ملک با سامانه ملی املاک و اسکان و تأیید مالک یکی دیگر از اقداماتی است که بر اساس این طرح باید اجرایی شود.
سخنگوی کمیسیون اصل نود قانون اساسی مجلس گفت: طبق این مصوبه برای ارائه دامنه قیمت منصفانه با استفاده از مشخصات مکانی و فنی هر واحد، سامانهای ایجاد میشود؛ همچنین ایجاد سکوی ثبت رسمی معاملات، اخذ عوارض از اراضی بایر و بلااستفاده و ممنوعیت خرید و فروش واحدهای طرحهای حمایتی قبل از تکمیل واحدها از دیگر محورهای مصوبات مجلس است.
* استعلام آنلاین آگهی در سکوها
از مواد مورد اتکای در این طرح میتوان به ماده 11 اشاره داشت: بر این اساس «سازمان ثبت اسناد و املاک کشور موظف است ظرف 6 ماه پس از لازمالاجرا شدن این قانون، دسترسیهای برخط برای استعلامات ثبتی و ثبت هرگونه سند رسمی را از طریق مرکز ملی تبادل اطلاعات برای سامانه «املاک و اسکان» و سامانه «املاک و مستغلات وزارت راه و شهرسازی» و سکوهای بخش غیر دولتی به صورت تمام الکترونیک، آنی و شبانهروزی به منظور ثبت غیر حضوری سند توسط معاملان و با رعایت اصل محرمانگی فراهم کند».
این ماده میتواند مسیری مناسبی برای اصلاح عملکرد سکوهای تبلیغاتی باشد و مسیر دلالان و سوداگران را برای درج آگهیهای غیر واقعی میبندد.
در این ارتباط مدیرکل دفتر اقتصاد مسکن وزارت راه و شهرسازی تازهترین وضعیت لایحه ساماندهی بازار زمین، مسکن و اجارهبها را تشریح کرد و افزود: طرح ساماندهی بازار زمین، مسکن و اجارهبها، طرح مجلس بود که توسط کمیسیون عمران مجلس و با همکاری وزارت راه و شهرسازی تدوین شده است.
ابوالفضل نوروزی با بیان اینکه این طرح چندینبار در مجلس تصویب و به شورای نگهبان رفت و از آن شورا برای انجام برخی اصلاحات دوباره به مجلس بازگشت و بتازگی به شورای نگهبان ارسال شد، توضیح داد: طرح ساماندهی بازار زمین، مسکن و اجاره، طرحی است که در صورت تصویب و تبدیل شدن به قانون، بخشی از مشکلاتی را که هم اکنون در بازار اجاره، زمین و مسکن وجود دارد، رفع خواهد کرد و به تسهیلگری در بخش اجاره میپردازد.
* تقویت بازار اجاره از طریق ارائه مشوق به موجران
نوروزی به تشریح بخشی از ویژگیهایی این لایحه پرداخت و افزود: این لایحه بر تقویت بازار اجاره از طریق ارائه مشوق به موجران، استفاده از ظرفیت شهرداریها برای شناسایی خانههای خالی و هزینه این بخش از مالیات برای احیای بافتهای فرسوده شهری و ساخت خانههای ارزانقیمت برای اشخاص بیبضاعت، الزام همه دستگاههای اجرایی برای ارائه رایگان اطلاعات مورد نیاز در سامانه ملی املاک و اسکان و پیشبینی ضمانتهای اجرایی برای عدم درج اطلاعات در سامانه و خوداظهاری در سامانه ملی املاک و اسکان تاکید دارد.
* تقویت سامانه ملی املاک و اسکان برای شناسایی خانههای خالی
به گفته مدیرکل دفتر اقتصاد مسکن وزارت راه و شهرسازی، تقویت سامانه ملی املاک و اسکان برای شناسایی خانههای خالی، تکمیل سامانه ملی املاک و اسکان و درج معاملات در سامانه ثبت معاملات املاک و مستغلات کشور و ضمانت اجرایی برای ثبت قراردادها و ارائه راهکارهایی برای الزامآور شدن این راهکارها، از دیگر مواردی است که در این لایحه به آن توجه جدی شده است.
وی اظهار داشت: بر اساس بندهایی از این طرح، همه قراردادها اعم از اجاره و خریدوفروش باید در سامانه ثبت شود و با اخذ کد رهگیری امکان ارزیابی آنچه در بازار مسکن میگذرد، وجود دارد.
این مسؤول افزود: با تصویب و ابلاغ طرح در استانهایی که نرخ تورم عمومی سالانه بیش از ۳۰ درصد باشد، شورای عالی مسکن مکلف است نسبت به تعیین سقف حداکثر افزایش اجارهبها و قرضالحسنه به میزان ۵۰ تا ۱۰۰ درصد تورم عمومی سالانه اقدام کند.
* حمایت از مستاجران از طریق پرداخت تسهیلات ودیعه مسکن
مدیرکل دفتر اقتصاد مسکن وزارت راه و شهرسازی ادامه داد: حمایت از مستاجران از طریق پرداخت تسهیلات ودیعه مسکن و افزایش آن در سال جدید با توجه به تورم و همچنین نظارت بر پرداخت تسهیلات توسط بانکهای عامل، بخش دیگری از این طرح به شمار میرود.
نوروزی تسهیل در فرآیند خرید و فروش و کاهش هزینههای مبادله در بازار مسکن را از دیگر ویژگیهای این طرح عنوان کرد و گفت: سازمان ثبت اسناد و املاک کشور موظف است در مدت ۶ ماه پس از لازمالاجرا شدن این قانون، دسترسیهای برخط برای استعلامات ثبتی و ثبت هر گونه سند رسمی را از طریق مرکز مبادله اطلاعات برای سامانه املاک و اسکان و سامانه املاک و مستغلات وزارت راه و شهرسازی به صورت تمامالکترونیک و شبانهروزی فراهم کند.
وی افزود: اخذ عوارض از اراضی بلااستفاده و چگونگی هزینهکرد این عوارض بخش دیگری از موارد مورد تاکید در این طرح است. همچنین برای کاهش التهابات مسکن و برای جلوگیری از معاملات سفتهبازی واحدهای در حال احداث تا قبل از تحویل واحد مسکونی یا نصب کنتور و گواهی پایانکار ساختمان، امکان نقل و انتقال واحدهای نهضت ملی مسکن به هر شیوهای وجود ندارد و ممنوع است و در محاکم و ادارات پذیرفته شده نیست.
* رتبهبندی مشاوران املاک بر اساس میزان رضایت مشتریان
نوروزی ادامه داد: رتبهبندی مشاوران املاک بر اساس میزان رضایتمندی مشتریان، بخش دیگری از این طرح است.
وی ابراز امیدواری کرد با تصویب این قانون و ابلاغ آن، بخشی از موانع موجود در اجرای قانون جهش تولید مسکن و همچنین بازار مسکن و اجارهبها برطرف شود.
ارسال به دوستان
حضور کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سیوپنجمین نمایشگاه کتاب تهران
از زال تا سیمرغ در مصلی
گروه فرهنگ و هنر: سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در حالی امروز رسما کار خود را آغاز میکند که به گفته علی رمضانی، قائممقام نمایشگاه، امسال با حضور 2600 ناشر شاهد بیشترین مشارکت طی ادوار نمایشگاه خواهیم بود. در دوره سیوچهارم با استقبال 7 میلیون علاقهمند یک رکورد تاریخی برای ادوار این اجتماع بزرگ فرهنگی در کشور رقم خورد که پیشبینی میشود این عدد امسال بیشتر نیز بشود. با توجه به برپایی نمایشگاه مروری داشتهایم به ناشرانی که امسال در نمایشگاه کتاب با دست پر، حضوری فعال و پررنگ دارند.
از بین ناشران حاضر در نمایشگاه سیوپنجم، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با بیش از 1000 عنوان کتاب در حوزههای مختلف با تمرکز بر حوزه کودک و نوجوان یکی از ناشران شاخص در دوره سیوپنجم به شمار میرود. این در حالی است که با توجه به تاکید رهبر معظم انقلاب بر تمرکز و اهتمام ویژه به تولیدات داخلی در حوزه کودک که در بازدیدشان از نمایشگاه کتاب سیوچهارم بیان فرمودند، کانون پرورش فکری بدون تردید نقش و سهم ویژهای در تحقق این امر دارد.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان یکی از قدیمیترین و باسابقهترین نهادهای فرهنگی کشور در زمینه موضوعات مرتبط با حوزه کودک و نوجوان در گونههای مختلف چون تولید کتاب، فیلم، پویانمایی و برگزاری جشنوارههای مختلف بسیار فعال است.
این مجموعه امروز بیش از 1000 مرکز فرهنگی ثابت، سیار شهری، سیار روستایی و پستی در سراسر ایران دارد و از آنجا که مراکز کانون به شکل کتابخانه فعالیت میکنند، بیشترین فعالیت کانون نیز در زمینه چاپ کتاب تعریف میشود، از همین رو حضور در نمایشگاه کتاب از سوی این مجموعه فرهنگی همواره برای علاقهمندان و مخاطبان از اهمیت ویژهای برخوردار است.
حامد علامتی، مدیرعامل کانون در گفتوگویی با اشاره به انتشار 3 میلیون کتاب در سال 1402 گفته بود: «همانطور که میدانید در حال حاضر در بازار نشر، ترجمه بر تألیف غلبه دارد اما در کانون این وضعیت عکس است و ۷۰ درصد تولیدات تألیف و ۳۰ درصد ترجمه است. تربیت نویسندگان جوان، توجه به رمان نوجوان و در عین حال حساسیت روی تولید کتاب فاخر از جمله فعالیتهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است». با این حجم از تولیدات در حوزه نشر به جرأت میتوان اذعان کرد این نهاد فرهنگی در حوزه کتاب از تاثیرگذاری منحصربهفردی برخوردار است.
از طرفی کانون هر سال در نمایشگاه کتاب حضوری فعال و پربار دارد و امسال نیز با بیش از ۱۰۰۰ عنوان کتاب در سیوپنجمین دوره از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران حضور یافته است.
در ادامه مروری داریم بر آثاری که در سیوپنجمین نمایشگاه کتاب از سوی کانون عرضه شده است.
یکی از نویسندگانی که امسال در نمایشگاه حضور دارد «زهره پریرخ» با 17 عنوان کتاب است؛ آثاری از جمله «سر سری دس دسی»، مجموعه ۷ جلدی «آی قصه قصه»، «لولو پشمالو کوچولو»، مجموعه 3 جلدی «بازی با آوا و الفبا»، «دوتوک عروسک کوچک بلوچی»، «یک تجربه زیبای عروسکی»، «پیرمرد و پیرزن»، «یک روز یک...»، «بدو بدو»، «هفتخوان و هفت رزم» و «دستمال خالخالی».
نادر ابراهیمی دیگر نویسنده مطرح و سرشناس است که آثارش توسط کانون در نمایشگاه عرضه شده است. این نویسنده مطرح کشور نیز ۱۱ عنوان کتاب شامل «بزی که گم شد»، «کلاغها»، «پهلوان پهلوانان»، «قصه دو کبوتر»، «ما ارمنیهای این آب و خاکیم»، «پنجرههای دنیای کوچک من»، «این باغ باور نکردنی»، «قصه زندگی یک برگ»، «گوشه ساکت جنگل»، «قصه گلهای قالی» و «عبدالرزاق پهلوان» را در نمایشگاه دارد.
همچنین ۱۱ عنوان کتاب شامل «دالی دالی»، «کلاغ کجاست؟ روی درخت»، «کلاغ به خونهش نرسید»، «ابر اومد بهار اومد»، «هدیه خاله نگین»، «دس و دس و دس نخود و عدس»، «گل زری کاکل زری»، «بزغالههای ابری»، «گرگم و گله میبرم»، «زور کی از همه بیشتره» و «ارنگ ارنگ بگو چه رنگ» از افسانه شعباننژاد در غرفه کانون پرورش فکری عرضه میشود.
«یک سبد سیب لانهای برای دم سیاه»، «اگر این چوب مال من نبود»، «آخرین زاغ بور دشت بزرگ»، «هشت پا»، «قصههای علمی»، «سیب و جیب»، «قصههای سروته»، «افسانه روباه حیلهگر»، «تو مادر منی»، «ضحاک» و «گوساله لجباز» هم اسامی ۱۱ عنوان کتاب است که به نویسندگی محمدرضا شمس در این دوره از نمایشگاه کتاب به فروش میرسد.
علی خدایی نیز با ۹ عنوان کتاب شامل «آ مثل آهو»، «ف مثل فیل»، «موشموشک کجایی»، «چی چی قاشق و قیچی»، «قورباغه آوازخوان»، «عددهای من»، «چی مثل چی»، «همین و همان» و «از این طرف نگاه کن» در سیوپنجمین نمایشگاه کتاب تهران حضور دارد.
علاوه براین علاقهمندان میتوانند ۱۰ عنوان کتاب از آثار فرهاد حسنزاده شامل «شام سرد شد کوتی کوتی»، «دنیا را بلرزان کوتی کوتی»، «پرواز کن کوتی کوتی»، «سرما نخوری کوتی کوتی»، «پیتیکو پیتیکو»، «به من بگو سمندر»، «موش سر به هوا»، «زیبا صدایم کن»، «هستی» و «دیگ دیو به سر» را از نمایشگاه کتاب خریداری کنند.
همچنین تعدادی از نویسندگان با ۷ عنوان کتاب به نمایشگاه کتاب تهران آمدند. کتابهای «زال و سیمرغ»، «زال و رودابه»، «باور کن من لاکپشتم»، «سگی بود جنگلی بود»، «قصه یک گربه و چند موش»، «باری با انگشتها» و «ترانه نوازش» نوشته مصطفی رحماندوست؛ کتابهای «مردی که فسیل شد»، «پسری که از پنجره بیرون رو نگاه میکرد»، «ژاکتی برای ایلیا»، «شب بخیر ترنا»، «غریبه و دریا»، «بازگشت پروفسور زالزالک» و «با مقوا صورتک نمایشی بسازیم» نوشته جمالالدین اکرمی و کتابهای «یک راه بهتر»، «یک باغچه پر از نیلوفر»، «یادهای کودکی»، «نوک طلا رفته کجا»، «نماز فرشته»، «باغچه بره کوچولو» و «ماجرای شیری که غمگین بود» نوشته نورا حقپرست از دیگر آثار عرضه شده در نمایشگاه امسال هستند.
تعدادی دیگر از نویسندگان نیز با ۵ عنوان کتاب در این دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب حضور دارند؛ احمدرضا احمدی با «اسب سیب و بهار»، «شب یلدا»، «هفت روز هفته دارم»، «سه گلدان» و «گزیده شعر»؛ کلرژوبرت با «خداحافظ راکون پیر»، «داستانهای پپوچی»، «دعای موش کوچولو»، «امینترین دوست» و «در جستوجوی خدا» و سوسن طاقدیس با «بازی با اهریمن»، «بیژن و منیژه»، «قدم یازدهم»، «ترس ترس ترس» و «یکی بود».
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در سالنهای ناشران کودک و نوجوان، ناشران عمومی، ناشران آموزشی (ویژه کانون زبان) و بخش مجازی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به نشانی https://book.icfi.ir/ حضور دارد.
سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ در مصلای امام خمینی(ره) تهران برگزار میشود.
ارسال به دوستان
اسلامی در دیدار گروسی بر حل موضوع ۲ مکان باقیمانده تأکید کرد
قرار اصفهان
گروه سیاست خارجی: رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی با سفر به اصفهان حامل طرحی برای همکاری بیشتر با ایران در حوزه برنامه صلحآمیز هستهای بود که روز گذشته این موضوع را در کنفرانس خبری با محمد اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی عنوان کرد.
رافائل گروسی در نشست خبری مشترک با محمد اسلامی در حاشیه نخستین کنفرانس بینالمللی هستهای در اصفهان گفت: پیشنهادی به ایران دادم که شامل گامهای عملیاتی است و تیمهای طرفین در نشستهای جداگانه در حال تعریف این گامهای عملیاتی دوطرفه هستند. وی در پاسخ به این سوال که آیا امروز الحاقیه تازهای به متن بیانیه مشترک مارس 2023 اضافه شد؟ گفت: همانطور که گفتم قصد ما این نیست سند جدیدی را ایجاد کنیم و مبنای ما همان سند مارس سال گذشته است. مهم است که بیانیه مشترک را بدون تغییر ادامه دهیم، چون ظرفیت حل مسائل را دارد و به مسائل جاری و حل مسائل پادمانی و گامهای اضافی توجه دارد. ما امروز در مذاکرات بر برداشتن گامهای ملموس در این راستا توافق کردیم.
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه درباره نقش اسرائیل نگرانیهایی وجود دارد و اسرائیل نقش مخربی را ایفا میکند، شما چه اقدامی را در این زمینه انجام میدهید؟ اظهار کرد: ما به بازیگران خارجی توجه نمیکنیم، مخاطب ما ایران است و نقش ایران را در نظر میگیریم. در امنیت و صلح منطقه منافعی هست که گاهی اوقات متعارض خواهند بود. از همه چیز آگاه هستیم ولی در مسیر صحیحی با همکاری ایران پیش خواهیم رفت.
گروسی در پاسخ به اینکه بنا بر 15 گزارش آژانس، ایران به برجام پایبند بوده است و آمریکا یکجانبه از آن خارج شد، در این شرایط چطور از ایران انتظار دارید به همه تعهداتش در قالب برجام پایبند باشد؟ اظهار کرد: ما داریم کار میکنیم تا این مشکل را حل کنیم. باید با ایران همکاری کنیم که به مسیر قبلی برگردیم و تلاش داریم شرایط را برای بازگرداندن ایران به مسیر قبلی تسهیل کنیم. ما ضامن اجرای برجام در حوزه فنی هستیم. میدانیم چه اقداماتی باید انجام شود و در حال هماهنگی برای انجام آن اقدامات هستیم.
رافائل گروسی در سخنانی در دومین روز برگزاری کنفرانس بینالمللی هستهای در اصفهان گفت: در زمان سختی هستیم. این منطقه در تنشهای زیادی قرار دارد و اینجا در کنفرانس بینالمللی علوم و فنون هستهای میتوانیم به راهکار موثر بیندیشیم.
مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی افزود: به واسطه این کنفرانس میتوانیم با هم کار کنیم و نتایج تحقیقاتمان را زیر نور اعتماد به یکدیگر نشان دهیم. ما باید چالشها را کنار بگذاریم و از پلههای سخت و سیمانی بگذریم تا به همافزایی میان ایران و جهان برسیم.
مدیرکل آژانس اظهار کرد: سالانه با ۴ میلیون بیمار سرطانی در دنیا مواجهیم که با مرگ روبهرو میشوند، بنابراین باید اهمیت رادیوتراپی را جدی بگیریم؛ چیزی که در ایران دنبال میشود.
محمد اسلامی روز سهشنبه پس از مذاکرات دوجانبه فنی با هیات آژانس در نشست خبری مشترک با رافائل گروسی ضمن قدردانی از سفر و حضور گروسی در کنفرانس بینالمللی هستهای در اصفهان گفت: اگرچه بدخواهان از تعامل ایران و آژانس ناخرسند هستند و با ادبیات مخرب سعی در سیاهنمایی و کم ارزش نشان دادن آن دارند، معتقدیم توافق مشترک مبنای خوبی برای تعامل است و ما بر این خط مبنا به عنوان نقشه راه خود میان ایران و آژانس تاکید کردیم. رئیس سازمان انرژی اتمی گفت: ما توافق کردیم برای تهیه پیشنویس این ۳ بخش معاونان ۲ طرف مذاکرات را دنبال کنند و الان هم مذاکرات در حال انجام است و همانطور که زمان پیش میرود نتایج مورد انتظار را دریافت میکنیم، البته این آغاز یک فرآیند است.
وی ادامه داد: ما در این مذاکرات پیشرفت بیانیه مارس 2023 را به عنوان خط مبنا مثبت ارزیابی کردیم، اگرچه به دلیل شرایط بهوجودآمده در مسائل ایران و آژانس روند همکاریها کند شد و هر ۲ طرف از این کندی ابراز ناخرسندی کرده بودند. ما تداوم تعاملاتمان را بر مبنای بیانیه مشترک در ۳ بخش از این پس دنبال میکنیم. اول موارد گذشته است که در سند برجام در قالب پیامدی بسته شده بود. اینها مسائل خاص خود را دارد که آغشته به مسائل بیرونی و سیاسی است و نباید به دیگر بخشها تسری داده شود. در این بخش موضوع مهم ۲ مکان باقیمانده است، موضوع ناترازی مواد حل شد و بر حل ۲ مکان باقیمانده تمرکز میکنیم.
ارسال به دوستان
نکته
تن رنجور معاونت پرورشی را دریابید
تن رنجور معاونت پرورشی را دریابید
رها عبداللهی: آموزشوپرورش به عنوان سکوی ایجادکننده هویت منابع انسانی، یکی از مهمترین دستگاههای کشور و به فرموده مقام معظم رهبری دستگاهی برتر و مهمتر از سایر دستگاههاست. ساخت هویت منابع انسانی با صرفاً سر کلاس رفتن و آموزش دیدن محقق نمیشود و ستون مهم آموزشوپرورش، یعنی تربیت، سازنده اصلی هویت و جهتگیری نیروی انسانی آینده کشور است.
امور پرورشی درختی مثمر و پربرکت است که نهال آن اوایل انقلاب به دست شهدای بزرگی چون رجایی و باهنر کاشته شد و بعدها به طور رسمی عنوان معاونت پرورشی را به خود گرفت. در دوره دوم خرداد این معاونت توسط مدیران مغرض دولت در راستای قلع و قمع نهادهای انقلابی منحل شد که البته در دولت بعد مجدداً احیا شد اما ضربه کاری مدیران لیبرال کار خود را کرده و منجر به وضعیتی فرمالیته و خنثی در این معاونت شده. امروز مقام معظم رهبری از عملکرد آن ابراز نارضایتی میکنند و امسال در دیدار معلمان بخش مهمی از بیاناتشان را به این موضوع اختصاص دادند و به گونهای سخن گفتند که به نظر میرسد باید این بخش آموزشوپرورش از نو ساخته شود.
حضرت آقا امسال در بیاناتشان اشاره فرمودند امروز معاونت پرورشی مشکلاتی دارد و سپس وظایف این معاونت را برشمردند. از جمله جلوگیری از ایجاد و رواج آسیبهای اخلاقی و اجتماعی، تبیین مصالح بنیادی کشور و نظام اعم از شناخت دوست و دشمن و واکسینه کردن نوجوانان در برابر تبلیغات دشمنان و شناساندن منطق و عقلانیت پشت مفاهیم و شعارهای جمهوری اسلامی.
جالب اینجاست در حالی رهبری این تذکر را راجع به لزوم شناخت دانشآموزان نسبت به مفاهیم و منطق پشت شعارهای جمهوری اسلامی میدهند که غالب فعالیتهای پرورشی مدارس خلاصه شده در شعار و خبری از برنامههای تبیینی مؤثر وجود ندارد. عملکرد مربیان پرورشی بسیاری اوقات کلیشهای و غیرجذاب و صرفاً برای گزارش فرستادن انجام میشود و انگیزهای برای درگیر شدن بچهها با آنها وجود ندارد. فعالیتهای مناسبتی و مسابقات نیز بسیاری مواقع تکراری و حوصلهسربر است که اشتیاقی را در بچهها برنمیانگیزد. این نقد قصد نادیده گرفتن زحمات آن دسته از مربیان پرورشی دلسوز و انقلابی که با اعتقاد در مدارس کار میکنند و زحمت میکشند و با خلاقیت دانشآموزان را جذب مفاهیم دین و انقلاب میکنند، ندارد.
این افراد کم هم نیستند. اما نقد این نوشتار به جریان حاکم بر فعالیت پرورشی در قاطبه مدارس کشور است که وضع خوبی ندارد و موجب شده در سال چهل و ششم انقلاب اسلامی مقام معظم رهبری از نو درباره وظایف بخش پرورشی آموزشوپرورش سخن بگویند.
ضعف معاونت پرورشی هم کمی است هم کیفی. به گفته معاونت پرورشی وزارت آموزشوپرورش نیمی از مدارس ما در حال حاضر مربی پرورشی ندارند و باید بگویم نیم دیگر از کمبود مربی مناسب، توانمند و آموزشدیده رنج میبرند. در مدارس دخترانه بسیار دیده شده ظاهر مربی پرورشی هیچ تناسبی با اسم خود ندارد؛ آیینهای مذهبی و ملی و نماز جماعت اگر برگزار شود با رفتارهای آزاردهنده و انضباطی همراه است؛ در بسیاری مدارس خبری از اردو نیست؛ مربی پرورشی بعضاً خود نسبت به مصالح کشور و انقلاب توجیه نیست و اعتقادی به وظایف بخشنامه شدهاش ندارد.
یادم نمیرود در یکی از مدارس محل فعالیتم مربی پرورشی بچههای یکی از پایهها را برای شرکت در راهپیمایی ۱۳ آبان به صف کرده بود و از آنان که با خوشحالی و ذوق به سمت در خروجی مدرسه در حال حرکت بودند فیلمبرداری میکرد. وقتی بچهها از مدرسه خارج شدند، اعلام کرد حالا میتوانید بازگردید سر کلاس!
متاسفانه بسنده کردن معاونت پرورشی نواحی به بخشنامه دادن و گزارشگیری موجب این دست فعالیتهای آبکی و بعضاً دغلبازانه شده. بارها دیدهام مربیانی که نمایشگاه کتاب، مراسمهای مذهبی و سرودخوانی را با همین روشهای فریبکارانه - و صرفاً با نیت گزارش - برگزار میکنند، بدون اینکه کمترین تأثیر مثبتی روی دانشآموزان داشته باشد. برخی مدیران مدارس هم بهخاطر سنگینی هزینهها، همین فعالیتهای کمهزینه، نمایشی و کلیشهای را ترجیح میدهند. وقتی اعتقاد به کار پرورشی وجود نداشته باشد، اتفاقاتی از این دست دور از انتظار نیست. غیرمنصفانه نیست اگر بگویم رفتارهایی که 2 سال قبل در حمایت از اغتشاشات ززآ دیده شد یا کماقبالی بسیاری از دانشآموزان به حجاب و مظاهر دینی نتیجه ضعف شدید ما در بخش پرورشی مدارس است! آموزشوپرورش 12 سال بچههای این مملکت را در اختیار دارد ولی خروجی آن به هیچ عنوان مطلوب نیست. به جرأت میتوان گفت بُعد هویت دینی و ملیِ این خروجی نمره قابل قبولی ندارد؛ در حالی که مقام معظم رهبری شکلگیری هویت نسل آینده را محوریترین وظیفه دستگاه آموزشوپرورش دانستند.
امروز معاونت پرورشی آموزشوپرورش نیاز به تغییر راهبردی دارد.
در حال حاضر وزارت آموزشوپرورش برای جبران ضعف کمی نیرو اقدام کرده و به گفته معاون تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزشوپرورش، 406 هزار نفر در آزمون استخدامی خاص معلمان پرورشی و تربیت بدنی شرکت کردند که بناست جمعا 19 هزار و 377 نفر مربی پرورشی و معلم تربیت بدنی از محل این آزمون وارد آموزشوپرورش شوند.
اما ضعف کیفی کماکان پابرجاست. ارتقای ملاکهای گزینش نیروهای جدید و توانمندسازی مربیان پرورشی فعلی بحثی بسیار جدی و حیاتی برای رفع ضعفهای این معاونت است. مربی پرورشی برای تربیت درست دانشآموزان باید بر تاریخ مسلط باشد؛ بداند بر این مملکت چه گذشته و دوستان و دشمنانش چه کسانی بوده و چه کردهاند؛ باید از احکام شرعی مطلع و به آنان معتقد باشد؛ سلیمالنفس و امیدوار به آینده باشد؛ از پیشرفتهای کشور مطلع باشد؛ زبان هنر را بداند؛ روانشناسی و طریقه ارتباط برقرار کردن با کودک و نوجوان را بداند؛ از شیوههای مختلف آموزش امور تربیتی اطلاع داشته و مدام دانستههایش را به روز کند.
رعایت این نکات در جذب و توانمندسازی مربیان پرورشی و همچنین اصلاح سیاستها و تأمین مباحث مالی این بخش مهم، میتواند امید به بهبود این بخش نحیف و بیمار آموزشوپرورش را زنده کند. این نوشتار را با مرور بخشی از بیانات مقام معظم رهبری درباره کار پرورشی به پایان میبرم:
«باید کار پرورشی جذاب باشد، بچهها را فراری نباید بدهد؛ باید جوری باشد که بچهها به طرف آن جذب بشوند. تقویت هویت ملی، تقویت عشق به میهن، تقویت پرچم ملی، تعلیم سبک زندگی اسلامی و ایرانی، در شمار اصلیترین کارهایی است که باید انجام بگیرد»/ 1402/2/12
ارسال به دوستان
مراسم تحلیف رئیسجمهور روسیه برگزار شد
وعده پوتین درباره جهان چندقطبی
رئیسجمهور روسیه در مراسم تحلیف خود، ضمن قدردانی از مردم کشورش برای اعتماد و حمایت از خود، تاکید کرد همچون گذشته با تمام توان از منافع و امنیت روسیه دفاع و به مردم آن خدمت کند. بر این اساس دولت روسیه نیز استعفا کرد تا بعداً کابینه جدید تشکیل شود. خبرگزاری «تاس» نوشت: ولادیمیر پوتین سه شنبه، در مراسم تحلیف خود در کاخ کرملین، بار دیگر به عنوان رئیس جمهور روسیه سوگند یاد کرد. پوتین پس از ادای سوگند، رسما دوره جدید ریاست جمهوری خود را آغاز کرد. پس از آن سرود ملی روسیه در سالن پخش شد.
ولادیمیر پوتین در مراسم تحلیف خود، بار دیگر از تمام شهروندان روس در سراسر مناطق کشور به خاطر اعتماد و حمایت از او قدردانی کرد. وی گفت: «میخواهم صمیمانه از شهروندان روسیه در تمام مناطق کشورمان، ساکنان سرزمینهای تاریخی ما که از حق همراهی با وطن دفاع کردند، تشکر کنم. من در برابر قهرمانان کشور و شرکت کنندگان در عملیات نظامی ویژه، همه کسانی که برای میهن می جنگند، سر تعظیم فرود میآورم». پوتین با تاکید بر اینکه مردم روسیه همواره سرنوشت کشور را خود تعیین کرده و خواهند کرد، افزود: «ما مردمی متحد و بزرگ هستیم و همه در کنار یکدیگر پیروز خواهیم شد». وی همچنین قول داد به تلاش در جهت ایجاد یک نظم جهانی چندقطبی ادامه دهد. پوتین تاکید کرد: «ما به همراه شرکای خود در همگرایی اوراسیایی، با سایر مراکز توسعه مستقل، به کار برای تشکیل یک نظم جهانی چند قطبی، یک سیستم امنیتی برابر و غیرقابل تقسیم ادامه خواهیم داد». رئیسجمهور روسیه افزود: در دنیایی که به سرعت در حال تغییر است، باید خودکفا و رقابتی بود تا افقهای جدیدی به روی روسیه باز شود. وی ادامه داد: دولت و نظام سیاسی کشور باید قوی و کاملاً در برابر هر گونه چالش و تهدید مقاوم باشد.
ارسال به دوستان
با وجود اعلام حماس مبنی بر پذیرش آتشبس کابینه جنگ رژیم صهیونیستی حمله به رفح را تصویب کرد
گذرگاه جنایت
* بمباران شدید رفح دهها شهید و زخمی بر جا گذاشت
گروه بینالملل: ارتش رژیم صهیونیستی روز گذشته با حمله به قسمت شرقی رفح تنها گذرگاه زمینی باریکه غزه به خارج از این منطقه را تصرف کرد و به همین دلیل غزه اکنون در محاصره کامل قرار دارد و بمباران هواپیماهای رژیم صهیونیستی بیوقفه در منطقه رفح که محل تجمع بیش از یک میلیون آواره از مناطق دیگر این باریکه است، ادامه دارد.
به گزارش «وطن امروز»، با افزایش امیدها برای اعلام توقف جنگ غزه که وارد دویستوچهاردهمین روز خود شده است، پس از اعلام موافقت جنبش حماس با پیشنهاد آتشبس، نیروهای اشغالگر شهر رفح در جنوب نوار غزه از جمله اطراف گذرگاه زمینی با مصر را در بحبوحه هشدارهای بینالمللی درباره تهاجم به شهر و تضعیف فرصت دستیابی به توافق آتشبس بشدت بمباران کردند. این در حالی است که مقاومت نیز به پاسخگویی پرداخته است. سخنگوی ارتش اشغالگر تاکید کرد: گذرگاه کرم ابوسالم در حال حاضر بسته است و زمانی باز خواهد شد که شرایط امنیتی برای آن مناسب باشد. ارتش صهیونیستی در کانال رسمی تلگرام خود مدعی شده است گذرگاه کرم ابوسالم در شرق رفح را هدف قرار داده است، زیرا «اطلاعات نشان میدهد گذرگاه شرق رفح برای اهداف تروریستی استفاده میشود». این ارتش با توصیف این عملیات با عنوان «دقیق» گفته است: قبل از این عملیات، ارتش اسرائیل ساکنان منطقه شرق رفح را تشویق کرده که به طور موقت به منطقه المواصی بروند، جایی که ارتش اسرائیل مدعی است بیمارستانهای صحرایی، چادر، آب و غذا تدارک دیده است. آویخای ادرعی، سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد نیروهای اسرائیلی عملیات زمینی خود را در منطقه شرقی شهر رفح در مرز با مصر تشدید کردهاند. ادرعی در گفتوگو با وبگاه الحره گفت: در حال تکمیل کنترل عملیاتی بر منطقه در سمت فلسطینی گذرگاه رفح هستیم. وی ادعا کرد: نیروها در منطقه خاصی در شرق رفح در حال عملیات هستند و اکثر قریب به اتفاق ساکنان منطقه عملیات نظامی تخلیه شدهاند. ادرعی در بیانیهای توضیح داد: «نیروهای لشکر ۱۶۲ یک عملیات غافلگیرانه» را برای خنثی کردن اهداف حماس در شرق رفح آغاز کردند.
بر اساس این بیانیه، در بخشی از این عملیات، هواپیماهای جنگی متعلق به نیروی هوایی و نیروهای تیپ ۲۱۵ به اهدافی که ادعا شده متعلق به حماس در رفح بوده، حمله و آنها را منهدم کردند. رسانههای عبری زبان در این باره نوشتند: «لشکر گفعاتی» بر گذرگاه رفح و محور صلاحالدین تسلط یافته و کنترل آنها را به دست میگیرد. اداره گذرگاههای غزه نیز اعلام کرد: حرکت مسافران و ورود کمکها به نوار غزه به طور کامل از گذرگاههای رفح و کرم ابوسالم متوقف شده است. وائل ابوعمر، مسؤول اطلاعرسانی گذرگاه رفح گفت: فعالیت گذرگاه رفح بعد از ورود تانکهای اسرائیلی به تاسیسات گذرگاه متوقف شد. او به المیادین تاکید کرد: حرکت مسافران و ورود کمکها به غزه به طور کامل متوقف شده است. خبرگزاری فلسطینی وفا نیز گزارش داد خودروهای نظامی اسرائیلی از تردد مسافران بویژه بیماران و مجروحان و ورود کمکهای بشردوستانه یا انتقال کمکهای انبوه به مردم نوار غزه در مناطق جنوب و شمال جلوگیری کردند که این امر تهدیدی برای قحطی است و یک خطر واقعی برای جان بیماران است. منابع پزشکی نیز گفتند بسته شدن گذرگاه رفح، بیماران سرطانی را به دلیل فروپاشی سیستم بهداشتی در نوار غزه به مرگ محکوم میکند. در رابطه با این موضوع، وبگاه آمریکایی «آکسیوس» به نقل از ۲ منبع آگاه نوشت: اسرائیل معتقد است کنترل گذرگاه رفح، تواناییهای حماس را و اینکه تلاش میکند نشان دهد همچنان بر غزه حکومت میکند، از بین میبرد. این وبگاه مدعی شد اسرائیل قصد دارد فلسطینیهای غیرمرتبط با حماس را مسؤول توزیع کمک در دوره آتی کند. این در حالی است که منابع امنیتی به تلویزیون الاقصی گفته بودند طرف مصری به طور رسمی به مقامات گذرگاهها اطلاع داده است اشغالگران قصد اشغال گذرگاه رفح را ندارند و خودروهای دشمن در حال انجام عملیات امنیتی اطراف آن برای جستوجوی قابلیتهای مقاومت ادعایی هستند و فردا صبح از اطراف گذرگاه عقبنشینی خواهند کرد.
گردانهای القسام (شاخه نظامی حماس) نیز اعلام کرد مجموعه حملاتی را به مواضع نیروهای دشمن که به شرق رفح نفوذ کردهاند، انجام داد که در یکی از این حملات تانک صهیونیستها را منهدم کرد و با نیروهای صهیونیست درگیر شد. کاروانی از تانکهای ارتش رژیم صهیونیستی که در حال نفوذ به شرق شهر رفح در جنوب نوار غزه بودند، بامداد سهشنبه به بخش فلسطینی گذرگاه زمینی رفح در مرز با مصر رسیدند و به سوی بخش فلسطینی گذرگاه تیراندازی کردند. منابع مصری به العربی الجدید گزارش دادند درگیری بین مقاومت و نیروهای اشغالگر در نزدیکی دروازه گذرگاه رخ داد. پس از پیشروی خودروهای نظامی اشغالگران به سمت گذرگاه زمینی رفح چندین گلوله توپخانه به ساختمانهای آن اصابت کرد. در بمباران رژیم صهیونیستی به خانه خانواده ابوعمره در غرب شهر رفح 5 نفر شهید شدند که ۲ نفرشان زن و یک نفر آنها کودک هستند، در عین حال در این حمله ۱۰ نفر دیگر هم زخمی شدند که همگی به بیمارستان کویتی منتقل شدند. از سوی دیگر منابع پزشکی فلسطینی از شهادت ۲۰ فلسطینی در نتیجه حملات رژیم صهیونیستی به منازل در رفح طی بامداد سهشنبه خبر دادند. همچنین حمله هوایی دیگری به محله التنور در شرق شهر رفح منجر به شهادت تعدادی از شهروندان و زخمی شدن تعدادی دیگر شد. در ادامه بر اثر هدف قرار دادن خانه خانواده الشمالی در کنار مسجد ابوبکر در محله برازیل در رفح، تعدادی از شهروندان شهید و تعدادی مجروح شدند.
همچنین در نتیجه حمله هواپیمای اشغالگر به خانه خانواده عبدالعال در پشت مقر «الویر هاوس» در مرکز شهر رفح، یک شهروند شهید و تعدادی مجروح شدند. از سوی دیگر، نیروهای دفاع مدنی اعلام کردند در تلاش برای مهار آتشسوزی در خانه بمبارانشده توسط جنگندههای رژیم صهیونیستی در غرب رفح برآمدند و همچنان در حال بیرون آوردن تعدادی از شهدا و مجروحان از زیر آوار هستند.
* وزیر جنگ اسرائیل: آماده تعمیق عملیات در غزه هستیم
یوآو گالانت، وزیر جنگ اسرائیل گفت: دیروز من به ارتش اسرائیل دستور دادم وارد رفح شود. این عملیات تا زمان حذف حماس در این منطقه و در سراسر نوار غزه یا تا زمانی که نخستین گروگانها به اسرائیل برگردند ادامه خواهد داشت. این عملیات تا زمانی که توافقی حاصل شده و اجرای آن آغاز شود، ادامه مییابد.
از سویی نتانیاهو بعد از جلسه کابینه جنگی مدعی شد طرح پیشنهادی حماس با مطالبات ضروری اسرائیل فاصله دارد. وی ادعا کرد هدف طرح دیروز تضعیف احتمال ورود نیروهای اسرائیل به رفح بود و این اتفاق رخ نداد. این در حالی است که ینس لایرکه، سخنگوی دفتر هماهنگی امور بشردوستانه روز سهشنبه گفت اسرائیل دسترسی سازمان ملل به گذرگاه رفح در نوار غزه را رد کرده است. او در یک کنفرانس مطبوعاتی در ژنو گفت: «ما در حال حاضر در گذرگاه رفح حضور نداریم زیرا دفتر هماهنگی فعالیتهای اسرائیل در سرزمینهای فلسطین اجازه دسترسی به این منطقه را به ما نداد. گذرگاه زمینی رفح در جنوب نوار غزه در منتهاالیه جنوب استان رفح بین شهر رفح و شوکت الصوفی و در سمت غرب فلسطین بین مرز فلسطین و مصر قرار دارد که بر اساس معاهده سازش مصر و رژیم صهیونیستی در سال 1979 این گذرگاه به عنوان یک گذرگاه بینالمللی به رسمیت شناخته شد که نوار غزه را به شبهجزیره سینا در مصر متصل میکند. خروج کامل رژیم صهیونیستی از سینا تا سال 1982 به درازا انجامید؛ در ادامه، نوار غزه که از سال 1948 تا 1967 تحت کنترل مصر بود، به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد و این رژیم تا 40 سال پیش که در پی فشار بینالمللی ناچار به خروج از غزه شد، بر این منطقه سیطره داشت. سال 2001، رژیم صهیونیستی کارکنان فلسطینی را از کار در گذرگاه رفح منع کرد و آن را به کنترل انحصاری این رژیم بازگرداند؛ این نتیجه مستقیم انتفاضه دوم بود. سال 2005، رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان فلسطین توافقنامه حرکت و دسترسی (AMA) را امضا کردند که گذرگاه رفح را تحت کنترل کامل فلسطینیها قرار داد، اما با یک شرط بزرگ؛ بر اساس این توافق، رژیم صهیونیستی این حق را برای خود محفوظ میدانست که هر زمان که بخواهد، مرزها را ببندد و افراد را از عبور از آن منع کند.
ژوئن 2006 به اسارت گرفته شدن گیلعاد شالیت، نظامی صهیونیست به دست مقاومت، موجب شد رژیم صهیونیستی گذرگاه رفح را به مدت یک سال ببندد. بعد از پیروزی حماس در انتخابات سال 2006، رژیم صهیونیستی غزه را محاصره کرد و از آن زمان تا سال 2009، مصر و غزه این گذرگاه را بهندرت و بهطور نامنظم باز کردند. نوار غزه از طریق 2 گذرگاه رفح و دروازه صلاحالدین به مصر متصل میشود که هیچ یک از این گذرگاهها به طور رسمی تحت کنترل رژیم صهیونیستی قرار ندارد اما صهیونیستها همواره به شکل مستقیم و غیرمستقیم برای سیطره بر آنها تلاش و فشارهایی در این زمینه وارد کردهاند. گذرگاه رفح بویژه برای فلسطینیهایی که از هر طرف در داخل نوار غزه تحت محاصره قرار دارند اهمیت زیادی دارد، زیرا دروازه آنها به دنیای خارج محسوب میشود. گروههای مقاومت فلسطین در بیانیهای اعلام کردند: عدم تمایل رژیم صهیونیستی برای توقف تجاوز و تحقق معامله تبادل اسرا، روند مذاکرات را تهدید میکند و باعث میشود رژیم اشغالگر به نسلکشی علیه ملت ما ادامه بدهد. حمله زمینی ارتش رژیم صهیونیستی به شهر رفح و اشغال گذرگاه رفح و بستن گذرگاه کرم ابوسالم یک فاجعه انسانی است که 2.5 میلیون شهروند فلسطینی در نوار غزه را هدف قرار میدهد و بیش از 1.5 میلیون آواره فلسطینی را به صورت مستقیم تهدید میکند.
جوزپ بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپایی در این باره گفت: حمله رفح دوباره آغاز شده است، بهرغم تمام درخواستهای جامعه بینالمللی، ایالات متحده، کشورهای عضو اتحادیه اروپایی. رویترز گزارش داد بورل افزود همه از نتانیاهو میخواهند حمله نکند. من میترسم این دوباره باعث تلفات زیادی شود، تلفات غیرنظامی. هر چه بگویند واقعیت این است که هیچ منطقه امنی در غزه وجود ندارد. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد دوشنبه بعد از استقبال از سرجیو ماتارلا، رئیسجمهور ایتالیا به خبرنگاران گفت: حمله زمینی به رفح به دلیل پیامدهای انسانی ویرانگر و تأثیر بیثباتکننده آن در منطقه غیرقابل تحمل خواهد بود. دبیرکل سازمان ملل متحد از تلآویو و حماس خواست برای دستیابی به آتشبس تلاش بیشتری انجام دهند. رسانههای عبری بامداد روز سهشنبه اعلام کردند ارتش رژیم صهیونیستی عملیات نظامی خود را در شرق رفح، واقع در جنوب نوار غزه با حملات شدید آغاز کرده است. رسانههای عبری گزارش دادند جنگندههای رژیم صهیونیستی حملات هوایی شدیدی را در شرق رفح انجام دادند. این حمله در حالی رخ داد که حماس دوشنبه شب در اقدامی غافلگیرانه توافق آتشبس را پذیرفت و اسرائیل در شوک فرو رفت. باراک راوید از مشهورترین تحلیلگران اسرائیلی در کانال کان نوشت: سه مقام اسرائیلی گفتند اعلامیه حماس در روز دوشنبه اسرائیل را غافلگیر کرد و اسرائیل تا ساعتی پس از صدور بیانیه حماس متن پاسخ جنبش را از میانجیان دریافت نکرده بود! این مقامات همچنین مدعی شدند رئیس سیا و سایر مقامات دولت بایدن که در مذاکرات شرکت داشتند، از پیشنهاد جدید مطلع بودند اما به مقامات اسرائیلی نگفتند که آخرین بررسیها درباره این پیشنهاد صبح روز دوشنبه در دوحه انجام شد. یک منبع آگاه از این تماس گفت، رئیس سیا صبح روز دوشنبه تلفنی با یوآو گالانت، وزیر جنگ اسرائیل صحبت کرد اما زمانی که حماس بیانیه خود را صادر کرد گالانت نیز متعجب شد. این حادثه باعث ایجاد ناامیدی و تردید عمیق در میان مقامات ارشد اسرائیلی درباره نقش آمریکا در مذاکرات معامله اسیران شده است و میتواند بر پیشرفت مذاکرات تأثیر منفی بگذارد. البته از سوی دیگر روزنامه اسرائیل هیوم نوشته است مصر به مقام گذرگاه اطلاع داد که اسرائیل قصد اشغال گذرگاه رفح را ندارد و عقبنشینی انجام میشود.
جاده فیلادلفیا که گذرگاه رفح در مصر را به منطقه کرم ابوسالم و از سمت غرب به رفح مصر متصل میکند طبق توافق مصر و اسرائیل باید بدون حضور صهیونیستها باشد. الخلیج آنلاین در گزارشی سال گذشته و بعد از 7 اکتبر نوشته بود رژیم صهیونیستی از آغاز جنگ خود علیه غزه در هفتم اکتبر صحبت درباره اشغال مجدد نوار مرزی میان نوار غزه و مصر یا همان محور فیلادلفیا را متوقف نکرده است. محور فیلادلفیا به عنوان یک منطقه حائل شناخته میشود و در معاهده صلح میان مصر و رژیم صهیونیستی که سال ۱۹۷۹ امضا شد نیز به عنوان منطقه حائل درج شده است. بر اساس پروتکلی که مصر با رژیم صهیونیستی امضا کرده است، ۷۵۰ سرباز مصری در این منطقه مستقر شدهاند. هدف رژیم اشغالگر اسرائیل از کنترل محور صلاحالدین یا فیلادلفیا جدا کردن نوار غزه از اراضی مصر و جدا کردن آن به طور کامل از اطراف مصر است. رژیم اشغالگر نمیتواند کنترل کامل اراضی نوار غزه را در دست بگیرد برای همین میخواهد کنترل نقاط عبور و گذرگاهها را در دست داشته باشد. اسرائیل کنترل مرزهای شرقی، شمالی و غربی را از طریق دریا در دست دارد و تنها کنترل مرزهای جنوبی با مصر را در دست ندارد، برای همین میخواهد کنترل نوار غزه را از طریق سیطره بر محور صلاحالدین در دست بگیرد.
ارسال به دوستان
سعید لیلاز انتشار عامدانه فایل صوتی ظریف با نیت اخذ امتیاز برجامی از دولت بایدن را تأیید کرد
ضدملی تا روز آخر!
ارمیا عزیزی: اردیبهشت 1400 کمتر از یک ماه مانده تا آغاز تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم ناگهان انتشار یک فایل صوتی 3 ساعته جنجالآفرین شد. در این فایل صوتی محمدجواد ظریف، وزیر وقت امور خارجه در اظهاراتی توهینآمیز درباره سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دوگانه مجعول «میدان» و «دیپلماسی» را وارد ادبیات سیاسی کشور کرد. این فایل صوتی و محتوای طرحشده در آن تا جایی با واکنش منفی مردم مواجه شد که چند روز بعد حسن روحانی، رئیسجمهور سابق نیز در جلسهای مجبور به موضعگیری علیه محتوای این گفتوگو شد. بار منفی مواضع ضدملی وزیر وقت امور خارجه تبدیل به یکی از سیاهترین برگهای کارنامه سیاسی جواد ظریف شد، تا جایی که مایک پمپئو، وزیر اسبق خارجه آمریکا در توئیتی در واکنش به انتشار فایل صوتی اظهارات نسنجیده ظریف نوشت: «حمله دقیق دولت ما به قاسم سلیمانی (ترور سردار شهید سلیمانی به دستور ترامپ) تأثیر گستردهای بر ایران و خاورمیانه داشت. اگر حرف من را قبول ندارید از ظریف بپرسید».
در همان زمان همه گمانهزنیهای منطقی حکایت از آن داشت که انتشار این فایل صوتی نمیتواند جز از کانالهای دولتی صورت گرفته باشد. با این حال اصلاحطلبان تلاش کردند با طرح این فرضیه که منتقدان دولت برای انتقامگیری از ظریف اقدام به انتشار این فایل کردهاند از فشار عمومی واردشده بر وزیر وقت امور خارجه بکاهند اما حالا در اردیبهشت 1403 در حالی که 3 سال از انتشار فایل مذکور میگذرد، طرف دوم حاضر در این گفتوگو یعنی سعید لیلاز در گفتوگویی با یادآوری مصاحبه جنجالیاش با محمدجواد ظریف اطلاعات جدیدی درباره افشا شدن فایل این گفتوگو داد که موید گمانهزنیهای منطقی 3 سال پیش و انتشار عامدانه این اظهارات ضدملی از سمت دولت سابق است. لیلاز در گفتوگویی که چند روز قبل با روزنامه شرق داشته در پاسخ به سوالی درباره افشا شدن این فایل گفت: «بدون آنکه بگویم چه کسی چه کاری کرد، یکی از اهداف و دلایل و جنبههای افشاگری آن با هدف ارسال پالس مثبت به طرف آمریکایی بود که اگر دولت بایدن میخواهد برای احیای برجام کاری بکند، در همین ماههای منتهی به پایان عمر دولت روحانی باشد که احیای برجام بتواند به جریان همسوی دولت روحانی برای تداوم قدرت کمک کند و دولت بایدن متأسفانه حتی همین کمک را هم نکرد».
نقل لیلاز البته تطابق حداکثری با عمل دولت روحانی دارد. روحانی با وامگیری سیاست خارجی برای موفقیت در سیاست داخلی وارد میدان انتخابات شد و در تمام دوره 8 ساله ریاستجمهوری خود نیز از هیچ تلاشی برای بهرهگیری از این قمار ضدملی فروگذار نکرد. حال با این افشاگری لیلاز بیش از پیش روشن شده که دولت سابق به منظور دستاوردسازی برای خود تا چه میزان حاضر به قربانی کردن منافع ملی پای اهداف جناحی خود بوده است.
تبدیل شدن دهه90 به یک دهه سوخته در سایه سادهانگاریهای دولت وقت در عرصه سیاست خارجی باعث اعتراف دیگری از سوی لیلاز شد که از حامیان قدیمی و شناختهشده برجام است. وی با اشاره به تغییر موضعش درباره برجام گفت: «من به برجام نقد دارم؛ چون خروجی مطلب و آن مذاکرات نبود؛ به همین دلیل دارم تاریخچه این روند را طی میکنم تا تاریخ را از ته نخوانیم، بلکه از نقطه آغاز تا نقطه پایان را بدانیم. گفتم من موافق مذاکره برابرم و فکر میکنم در آن سال مذاکره برابر انجام شد. نتیجه آن 2 سال مذاکره برابر به یک توافق رسید. اتفاقا اگر ما برجام 1 را امضا نمیکردیم و به شکست نمیرسید، من مخالف جدی برجام ۲ و ۳ نبودم ولی وقتی برجام اول این سرنوشت را پیدا کرده است، دیگر برجامهای بعدی فایدهای ندارد. این را سعید لیلاز به شما قول میدهد».
جعبه سیاه تاریخ هیچگاه تمام مجهولات و معماهای موجود در سیاست یک کشور را حل نمیکند اما در گذر زمان و با رو شدن برخی ناگفتهها، قضاوتها درباره عملکرد، گفتار و رفتار افراد به شکل بهتری شکل میگیرد. هرچند عملکرد خسارتبار دولتهای یازدهم و دوازدهم و بیدستاوردی محضش در پایان دوره روی کار بودن حسن روحانی هویدا شد اما مواردی همچون انتشار عامدانه مواضع ضدملی ظریف با نیت گرفتن امتیاز از دولت بایدن بار دیگر منش و نیت غیرصادقانه دولت غربگرا را به اثبات رساند.
ارسال به دوستان
گفتوگوی رئیس حزب میهنپرستان ترکیه با شبکه آرتی روسیه
پرینچک: ایران و فلسطین عامل غربزدایی از ترکیه هستند
عباس جمعه*: وقتی به برخی همکاران و کارشناسان ترکیهای گفتم برای دیدار با دوغو پرینچک، رئیس حزب میهنپرستان ترکیه (وطن پارتیسی) به استانبول میروم، واکنشها متفاوت بود؛ از بیتفاوتی و عصبانیت کامل تا تحسین زیاد. بدبینان میگفتند هم حزب و هم رهبر آن «اردکهای لنگ» هستند و آیندهای ندارند اما خود پرینچک با این نظر مخالف است. این سیاستمدار 81 ساله میگوید: «فقط چند سال صبر کنید تا به مجلس راه پیدا کنیم، آن وقت خواهید دید». پرینچک معتقد است هر سال مردم ترکیه از ارزشهای غربی و سیاستمدارانی که این ارزشها را نمایندگی میکنند دور و دورتر میشوند. این امر بیشتر به دلیل موضع آمریکاست که مرتباً رفتار غیردوستانه و حتی تهاجمی در منطقه و همچنین در قبال ترکیه از خود نشان میدهد. او میگوید: «هم مردم عادی و هم نیروهای مسلح ما آن [رفتار آمریکا] را میبینند». در حالی که نقشهای را به من نشان میدهد که در آن پایگاههای نظامی آمریکا در اطراف ترکیه مشخص شدهاند، هشدار میدهد: «ترکیه هدف اصلی آمریکاست. اخیراً نقشه مشابهی از ایران در اینترنت به اشتراک گذاشته شده است. از این نظر اما اوضاع برای تهران خیلی راحتتر از ما است». 1
میپرسم: «چرا؟ چون سفارت آمریکا در آنجا نیست؟»
پرینچک میخندد و جواب میدهد: «ایران [برخلاف ترکیه] عضو ناتو نیست، به همین دلیل است که ما در معرض خطر بزرگتری قرار داریم». به گفته پرینچک، تضادهای میان آنکارا و واشنگتن عمدتا راهبردی است و یکروزه قابل حل نیست: «من تاریخ روابط ترکیه و آمریکا را به 3 دوره تقسیم میکنم؛ اولی از 1945 تا 1980، دومی از 1980 تا 2014 و سومی بعد از سال 2014 شروع شد. در دوره اول، آمریکا تلاش کرد دستاوردهای انقلابی ترکیه را تضعیف کند اما تا حد زیادی در این امر ناکام ماند. در دوره دوم یعنی پس از سال 1980، خط اصلی سیاست آمریکا ادغام اقتصاد ترکیه در اقتصاد جهانی بود. البته ادغام با اقتصاد جهانی به معنای حذف اقتصاد، فرهنگ و سیاست ملی کشورمان هم بود. [غرب] حتی در فکر اجرای زورکی این سناریو بود. آن زمان، حزب ما اصلیترین نیروی سیاسی بود که با این دخالتها مبارزه کرد. در آن زمان به آن حزب کارگران و دهقانان میگفتند. حدود 2500 عضو حزب به زندان انداخته و در آنجا شکنجه شدند. علاوه بر این، آمریکا تلاش کرد پروژه «کردستان» را در خاک ترکیه پیاده کند (پرینچک آن را «پروژه اسرائیل دوم» مینامد). ما بهشدت به آن اعتراض کردیم و به هر شکلی که میتوانستیم در برابر آن مقاومت کردیم. سال 2014 بالاخره توانستیم افسران و ژنرالهایی را که سال 2007 زندانی شده بودند آزاد کنیم. سپس، دوره سوم مورد انتظار آغاز شد، زمانی که ترکیه بهتدریج شروع به فاصله گرفتن از آمریکا کرد. این دوره با مبارزه با تروریسم و تجزیهطلبی مشخص شد. در واکنش، در تابستان 2016، مأموران آمریکا یک کودتای مسلحانه[کودتای تموز] را تدارک دیده و اجرا کردند. با این حال شکست خوردند. پس از آن پاکسازیها آغاز شد. 140 هزار خائن از مناصب خود برکنار یا زندانی شدند. این منجر به دوگانگی خاصی شد: [عوامل ناتو] به طور دستهجمعی مجازات شدند اما ترکیه همچنان بخشی از ناتو باقی مانده است».
***
* شما گفتید آمریکا تا حد زیادی شکست خورده اما همچنان به اعمال فشار اقتصادی بر ترکیه ادامه میدهد. مثلاً میخواهد از همکاری ترکیه با روسیه جلوگیری کند.
درست است. سیاست فشار بر ترکیه اما به بنبست نزدیک میشود. ترکیه بهتدریج به چین، روسیه و ایران نزدیکتر میشود. با این حال، این یک فرآیند پیچیده و کند است. دولت اردوغان از یک سو نمیخواهد به طور کامل از دنیای آتلانتیک (ناتو) جدا شود و از سوی دیگر میخواهد به کشورهای آسیایی نزدیک شود. رجب [رئیسجمهور ترکیه] میخواهد با پوتین دوست باشد ولی در عین حال میخواهد با [جو بایدن] رئیسجمهور آمریکا هم رابطه خوبی داشته باشد. آمریکا به اعمال فشار [بر کشور ما] ادامه میدهد. ترکیه بدهی مالی زیادی دارد و به واردات وابسته است. فشار فقط اقتصادی نیست، سلاحها[ی آمریکایی] نیز علیه ما است (دوباره به نقشه اشاره میکند). آنها هر کاری میکنند تا دیر یا زود ترکیه را مجبور به ترک ناتو کنند.
* اما هیچ مکانیزم قانونیای برای خروج از این ائتلاف وجود ندارد.
مردم ما قبلاً از ناتو بیرون آمدهاند. اگر امروز رفراندوم برگزار کنیم، 80 درصد جمعیت ترکیه به خروج از ائتلاف آتلانتیک شمالی رای مثبت خواهند داد.
* با این حال وقتی صحبت از درگیری روسیه و اوکراین میشود، ترکیه در کنار ناتو قرار دارد. به عنوان مثال، اخیراً خبرهایی درباره ساخت کارخانهای برای تولید پهپادهای بایراکتار (بیرقدار) در نزدیکی کییف شنیدهایم.
اختلاف بین آتلانتیکیها و میهنپرستان ترکیه در همه سطوح رخ میدهد. در درون حزب حاکم نیز وجود دارد. الحاق سوئد و فنلاند به ناتو و سیاست ترکیه در قبال اوکراین نشان میدهد آتلانتیکگرایی در ترکیه هنوز بسیار قوی است.
درباره رئیسجمهور ترکیه چه؟ او طرف چه کسی است؟ با ارجاع به موضوع تولید پهپادهای ترکیه در اوکراین، شاید بهتر باشد به این اشاره کنیم که این کارزار توسط داماد اردوغان هدایت میشود.
سلجوق بایراکتار، داماد اردوغان نماینده منافع آتلانتیک است. آتلانتیستها از او میخواهند که به عنوان رهبر حزب حاکم و کشور، جایگزین پدر همسرش شود. با این حال نمیتوانیم بگوییم که خود اردوغان به طور کامل از آتلانتیکیها حمایت میکند، زیرا او بخوبی درک میکند که آمریکاییها از او راضی نیستند. هر چقدر هم [اردوغان] تلاش کند به واشنگتن نزدیک شود، او را در آنجا نمیپذیرند. در این راستا لغو سفر رسمی رئیس جمهور ترکیه به آمریکا در ماه مه (اردیبهشت) بسیار گویاست.
* ترکیه و بویژه نخبگانش، به وضعیت فلسطین و حمله ایران به اسرائیل چه واکنشی نشان دادند؟
اردوغان در آغاز [جنگ غزه] نمیخواست تصمیم خاصی درباره فلسطین بگیرد اما مبارزه شجاعانه مردم فلسطین او را وادار کرد طرف آنها را بگیرد.
حمله 7 اکتبر حماس [به اسرائیل] و حمله ایران ضربهای جدی به آتلانتیکگراها در ترکیه وارد آورد. چند روز پیش در جلسهای در سفارت ایران درباره نیروهای مسلح ایران شرکت کردم. در این جلسه ژنرالهای ترک هم حضور داشتند که خود نکته قابل توجهی بود، زیرا مقامات بلندپایه ارتش ترکیه در گذشته در چنین رویدادهایی حضور نداشتند.
البته غرب در تلاش است با نفوذ ایران در منطقه و البته در ترکیه مبارزه کند، بویژه از رادیکالهای مذهبی برای دامن زدن به درگیری شیعه و سنی استفاده میکند اما موفقیت چندانی نداشته است.
***
پرینچک در جریان گفتوگوی ما از سفر خود به مسکو در سال 1996 میلادی یاد کرد که در این سفر رسمی با چند تن از مقامات بلندپایه روسیه دیدار کرده بود. به گفته او، آن زمان دید «روح بزرگ روسیه سرکوب شده است». با این حال زمان گذشت و روسیه دوباره روی پای خود ایستاد.
او میگوید: «زمانی در دوره یلتسین [رئیسجمهور پیشین روسیه]، شما نیز یک مسیر خودویرانگر را دنبال میکردید اما پس از آن مردم روسیه تصمیم گرفتند به جای ادغام با غرب، بر تقویت حاکمیت ملی تمرکز کنند... و این شما را نجات داد».
در مورد ترکیه، پرینچک مطمئن است روند فعلی که از 10 سال پیش آغاز شده از این پس سریعتر پیش خواهد رفت و زمان زیادی نمیگذرد که این کشور از بحران خارج میشود و شاید حتی از ناتو هم خارج شود.
وزنامه نگار و تحلیلگر اهل روسیه در حوزه مسائل خاورمیانه و آفریقا *
پیوست
1- پرینچک بارها اعلام کرده است مساله حفظ تمامیت ارضی ایران و ترکیه را یک موضوع واحد میداند.
ارسال به دوستان
جمهوری اسلامی چگونه توسعه را با تقویت قدرت درونزای ملی محقق میکند؟
امنیت درونزا و توسعه ایران
دکتر سیدجواد میری: یکی از مباحث انحرافی، قرار دادن تقابلی 2 مفهوم «امت» و «ملت» در بستر جمهوری اسلامی است. به این معنا که جمهوری اسلامی با تکیه بر مفهوم امت، ملت ایران را فدای اهداف انترناسیونالیسم اسلامی خود کرده است. مبتنی بر این مفروض نادرست اپوزیسیون تلاش میکند با تکیه بر مفهوم «ملت» صفآرایی کند اما آنچه در عمل اتفاق میافتد این است که ناسیونالیستها یا ملتگرایان مجبور میشوند از امر واقع ایرانی فاصله بگیرند و به 2 گفتمان باستانگرایی یا غربگرایی پناه ببرند و در هر 2 حالت از بطن جامعه و روح تاریخ ایران که معجونی از ترکیبات گوناگون است فاصله بگیرند و تضادهای مختلف درست کنند اما نکته اینجاست که «جمهوری اسلامی» صورتی از ناسیونالیسم ایرانی در «وضع تجدد متاخر» است. برای درک این مساله باید فهم دقیقی از 2 مفهوم «انقلاب» و «نظام» داشت. جمهوری اسلامی در ایران به مثابه یک «نظام» مترادف با گفتمان انقلاب که مقولهای انترناسیونالیستی است، نیست بلکه صورتی از ناسیونالیسم ایرانی در «وضع تجدد متاخر» است که عدم درک این مُهم موجب شده است هم پوزیسیون و هم اپوزیسیون درک تاریخی صائبی از وضع خویش در تاریخ ایران نداشته باشند. گفته شده است مهمترین پرسش عباسمیرزا مساله «توسعه» بوده است و این بزرگترین دروغی است که به جامعه گفتهاند. مهمترین دغدغه عباسمیرزا پرسش از «امنیت» بوده است. به سخن دیگر، چگونه میتوان به «امنیت درونزا» دست یافت؟ بعد از مرگ نادرشاه افشار مهمترین پرسش پیش روی معماران نظام سیاسی در ایران این بود: چگونه میتوان به «امنیت درونزا» که بُنمایه اساسی توسعه در جهان جدید است دست یافت. صور گوناگونی در 200 سال اخیر در ساحت جمعی ایرانیان مطرح و نهادینه شده است اما هرکدام به دلیل عدم تحقق امنیت درونزا شکست خورده است و چون این مهم محقق نشده، توسعه هم به نحو جامع و پایدار پدید نیامده است اما «جمهوری اسلامی» به مثابه یک صورتبندی در بستر تجدد متاخر به این سو حرکت کرده است. تلاشهای ایرانیان در این 46 سال را باید در بستری تاریخی و در سطح معادلات جهانی مورد بازخوانی قرار داد و سپس این پرسش را مطرح کرد: آیا ما به امنیت درونزا دست یافتهایم و اگر چنین است آنگاه پرسشهای مهمی که پیش روی جامعه ایرانی است چیست و رابطه آنها چگونه باید باشد؟ 2 پرسش بنیادین پیش روی ما مساله امنیت و توسعه و دیالکتیک تاریخی بین این 2 مولفه در تمام سطوح امر اجتماعی است. این پرسشی است که ناسیونالیسم ایرانی در قالب جمهوری اسلامی باید به آن به صورت همهجانبه بپردازد و از تقابلهای کاذب بین امنیت و توسعه یا جامعه و سیاست و... اجتناب کند. اکنون بنا داریم این مجمل را که ذکر شد به نحو تفصیلی مورد پردازش قرار داده و شرح دهیم. نگاههای متفاوتی را میتوان به مفهوم جمهوری اسلامی کرد. بعضی خوانشها ممکن است به عنوان مثال غلظت فقاهت را در درک خود از اسلامیت حاکمیت برجسته کنند. برخی ممکن است نگاهی حداقلی به فقاهت و نگاهی حداکثری به مفهوم جمهوریت داشته باشند. یا برخی ممکن است جمهوریت و اسلامیت را به نحو برابر دیده و معتقد باشند هر دوی اینها نظام را با هم مدیریت کند. وارد شدن به این بحثها دارای اهمیت و خوب است اما آن نکتهای که بسیار مهم بوده و در عین حال کمتر مورد توجه قرار گرفته، سوای واقعیت نظام جمهوری اسلامی، واکاوی ایده و مفهوم جمهوری اسلامی به مثابه امری تئوریک است. به عبارت دیگر باید بپرسیم: جمهوری اسلامی در بستر تحولات و تاریخ ایران چه جایگاهی دارد؟ این ایده آمده است تا پاسخ چه پرسشی را در تحولات ایران بدهد؟ حتی در برشی وسیعتر میتوان پرسید: جمهوری اسلامی در بستر تحولات تاریخ تمدن جهان اسلام و بعد کل جهان چه جایگاهی میتواند داشته باشد؟ یا چه چیزی را به جهان اضافه و کم میکند؟ از این منظر ما خیلی کم به جمهوری اسلامی پرداختهایم. نکته بعدی که بر این امر مقدماتی سوار میکنیم آن است که جمهوری اسلامی به مثابه یک مفهوم تئوریک، یک خلأ را در باب تحولات جامعه ایران پاسخ داده است. آن خلأ اما چیست؟
* دوره امنیت سرزمینی
اگر ما به تاریخ تحولات جامعه ایران نگاه کنیم، میتوانیم چند دوره را از یکدیگر تفکیک کنیم. از اواخر دوران ایلخانان تا ظهور صفویه یک دوره است. در این دوره ما حاکمیتها و دولتهای کوچک و بزرگی داریم. با ظهور صفویه شاهد یک طرح امنیت سرزمینی هستیم، البته خود صفویه با این ادبیات سخن نمیگوید اما هنگامی که نگاه متأخر به آن میکنیم، میشود صفویه را اینگونه توضیح داد. صفویه سرزمین مشخصی را ۲۲۰ سال در ذیل یک امنیت سرزمینی قرار میدهد. حتی وقتی صفویه به معنای ظاهری دچار فروپاشی میشود و بعد نادرشاه افشار که خود از سرداران صفویه است، وارد معادلات جهانی میشود، طرح را نه تنها متوقف نمیکند، بلکه طرح صفویه را ادامه میدهد و تلاش میکند سنتزی در جهان اسلامی ایجاد کند. نادرشاه طرحی را به خلافت عثمانی میدهد و میگوید گرفتاری ما از تفرقه در جهان اسلام است. ایده اتحاد جهان اسلام مرتبط با عثمانیها نبوده است که برخی در آثار خود آن را متعلق به قرن ۱۹ و بعد سیدجمال میدانند. صفویه امنیت سرزمینی را اجرا میکند و حتی در باب امنیت تمدنی جهان شیعه ایدههایی دارد اما نادر شاه طرح را در مستوای وسیعتر به عنوان طرح تمدن جهان اسلام در برابر قدرتهای رقیب مطرح میکند.
رقبا در این برهه روسیه، پرتغال، اسپانیا، انگلیس و هلند بودند. برخی این ایده نادر را به معنای جامعهسازی بر مبنای سنیگری فهم میکنند اما به باور من این توضیح درست نیست. برای این مساله نیز میتوان دلایلی را ارائه کرد. نادر برخلاف صفویها نگاه امپراتوری به مدیریت سیاسی خود داشته و معتقد بود یک امپراتوری نمیتواند یک مذهب داشته باشد. او میخواست نهاد سلطنت یا نهاد امپراتوری را یک پله استعلا بدهد و در مقام جانبداری از مذهب خاصی قرار ندهد. برخی عمل نادر را تفسیر به ترویج تسنن میکنند اما این تفسیر با مدیریت نادر همخوانی نداشته است. نادر ابتدا حتی تلاش میکند با امپراتوری روسیه ارتباطات خاندانی درست و به نوعی اتحاد شرقی ایجاد کند تا به دروازههای اروپا برسد. نکته آن است که وقتی به دوران افشاریه - که به نوعی در امتداد دکترین امنیت سرزمینی صفویه است - نگاه میاندازیم، نکاتی را درک میکنیم. کشته شدن نادر بعد از فتح دهلی منجر به خارج شدن این منطقه از مناسبات جهانی میشود. صفویه و مشخصا نادرشاه در معادلات جهانی دخالت میکردند اما با ظهور قاجاریه حتی آغامحمدخان قاجار نیز دیگر یارای مداخله در سیاستهای جهانی را ندارد.
* دوران وابستگی امنیتی
از زمان سقوط نادر تا بهمن ۱۳۵۷ را از منظر دکترین امنیت ملی و سرزمینی میتوان در یک دسته قرار داد. ویژگی این دوره اما چیست؟ معماران سیاسی ایران اعم از زندیه، قاجاریه و پهلوی تمام سعی و تلاششان معطوف آن بود که در معادلات جهانی امنیت را از طریق توازن منفی میان ابرقدرتها برقرار کنند. اینها لزوما آدمهای ترسو و بزدلی نبودند. کارهای مختلفی نیز برای برقراری امنیت سرزمینی انجام دادند؛ در دوره قاجار ما لشکرکشی به هرات را داریم اما در همان برهه انگلیس از جنوب ما را تهدید کرده و روسها از شمال به کشور ضربه میزنند. در این دوره سیاستمداران به هر طرف حرکت میکنند، در نهایت میان بازی قدرتهای بزرگ دچار ضربه میشوند. آخرین ضربه نیز جدایی بحرین است که بخشی از ایران تجزیه میشود. معماران سیاسی نظام امنیتی ایران مهمترین کاری که در این برهه انجام میدهند، ایجاد توازن میان قدرتهای بزرگ استعماری است. برای مثال امتیازاتی را به انگلیس میدهند، در مقابل امتیازهایی را نیز به روسیه میدهند. ضمن آن تلاش میکنند در این فضای امتیازدهی تعادلی ایجاد شود تا بر اساس آن حاکمیت را نگه دارند. این معادله گاهی کار میکرده و گاهی عمل نکرده و منجر به تجزیه کشور میشده است. نکته مهم اما این است که توسعه هیچگاه در این معادله رخ نمیداده است. شما ادبیات حوزه منورالفکری را نگاه کنید، دائما بحث از ترقی است اما کسی نمیگوید این ترقی در کدام بستر ممکن میشود. کسی نمیآید ارتباط میان مفاهیم و بستر را مورد تأمل قرار دهد. از میان منورالفکران کسی این سوال را طرح نمیکند که آیا میشود در جامعهای امنیت ملی درونزا نباشد، بلکه متکی به توازن میان قدرتهای استعماری باشد و بعد آن جامعه بتواند ثروتمند شود؟ جامعه ایران حتی تا اواسط دوران ناصری که هنوز در نظام جهانی سرمایهداری ادغام نشده است، تقریبا اعظم کالاهای خود را از درون تهیه میکرده است اما به هر میزان ایران وارد نظام جهانی میشود، خاصیت خوداتکایی از بین میرود. نخستین نشانه آن نیز تضعیف پول ملی است و در مراتب بعد، آهسته آهسته تمام صنایع و حرفههای ما به دلایل گوناگون ورشکسته میشود و ما تبدیل به جامعهای تکمحصولی میشویم. وقتی شرکت ملی نفت در ایران تأسیس میشود ما حتی در تولید گندم خود نیز وابسته بودیم. بعد این سوال پیش میآید که سیاستمداران و روشنفکران که در باب حوزه عمومی فکر کرده و با ادبیات مختلف از ترقی سخن میگفتند، چرا به این نکته اصلی توجه نمیکنند که چرا این سخنان خوب در کشور اثر ندارد؟ به عبارت دیگر چرا با وجود آشنایی نخبگان ایرانی با ایده ترقی باز هم کشور ما هیچ ثمرهای از آن نگرفته است؟ برخی تلاش میکنند این عدم رشد را به اخلاقیات پادشاهان یا مردم نسبت دهند یا برای مثال بگویند عدم پیشرفت ما به دلیل جاسوسی سیاستمداران بوده است. ممکن است مسائل روانشناختی تأثیراتی در عدم رشد ما داشته باشد اما هیچگاه اینها عامل بنیادین نبوده است. در اینجا باید توضیحی بنیادین را از این مساله ارائه داد. برخی پرسش عباس میرزا از کلنل فرانسوی را نقطه عطفی در تاریخ ما دانسته و معتقدند عباس میرزا از علل عقبماندگی ایران سوال کرده است. پرسش عباس میرزا از توسعه نیست، پرسش او واضح است: چرا ما در جنگ نمیتوانیم پیروز شویم؟ به یک معنا پرسش او این است: چرا ما نمیتوانیم امنیت خود را به نحو درونزا تأمین کنیم؟ قاجاریه که از بین میرود و پهلوی میآید، یک برآیندی از روسیه و انگلستان انجام میدهد. تمام سیاستمداران تلاش دارند امنیت را از توازن قدرت میان این دولتهای استعماری تأمین کنند. از ۱۳۱۲ به بعد نیز اقبالی در رضاشاه پیش میآید که به جای باج دادن به انگلیس و شوروی، پای آلمان را به منطقه باز کنیم. بویژه در جنگ دوم جهانی آلمان به انرژی نیاز داشت و از این طریق میشد پیوندی میان ایران و آلمان برقرار شود. گویی اگر ما بتوانیم به این معادله، متغیر سومی را به نام آلمان وارد کنیم، تعامل با دیگر قدرتهای استعماری نیز متوازن شده و امنیت ما حفظ میشود. اگر توجه شود در این وضعیت نیز امنیت ما درونزا تعریف نمیشود. شکست آلمانها باعث شد قدرت سیاسی در ایران از بین برود. اینگونه رضاخان از ایران اخراج میشود. جالب است محمدرضاشاه نیز که بر صندلی قدرت تکیه میزند، سیاستمداران باهوش او مانند مصدق که به نوعی خود را از معماران ناسیونالیسم مدنی معرفی میکنند، وقتی وارد عرصه قدرت میشوند، در حوزه ملی شدن صنعت نفت شاهدیم باز هم - حتی خود مصدق - ایده توازن منفی را مطرح میکنند. یعنی یک طرف شوروی است و یک طرف هم انگلستان قرار دارد. برای رهایی از این دو باید آمریکا را وارد بازار ایران کرد تا امنیت خود را حفظ کنیم اما تبانی میان انگلیس و آمریکا دولت مصدق را هم سرنگون میکند.
شاه در این بین چه میکند؟ باز همان ایده را پیش برده و میگوید ما نیازمند آن هستیم که امنیت خود را به آمریکا گره بزنیم، لذا ایران در زمان پهلوی دوم ذیل بلوک غرب قرار میگیرد. در این برهه اما باز ما امنیت نیمبندی داریم که در نهایت نمیتواند توسعه خاصی را به وجود بیاورد. البته به واسطه رشد سرسامآور درآمد نفت ما شاهد جهشی در جامعه ایرانی هستیم اما درونزا نیست. این اتفاقی که اکنون در کشورهای حاشیه خلیجفارس یعنی امارات، قطر، عربستان و... رخ میدهد، شبیه جهش ایران در آن برهه است. این رشدها درونزا نیست، لذا کسانی که پیشرفتهای منطقه را با ایران مقایسه میکنند باید توجه کنند هیچ ایدهای وجود ندارد؛ اگر روزی آمریکاییها به هر دلیل تصمیم گرفتند سرمایههای جهانی را از این منطقه بیرون بکشند این کشورها چه خواهند کرد. تصور کنید اگر روزی آمریکاییها گفتند اگر با اسرائیل روابط را عادی نکنید چتر امنیتی خود را برمیدارم، آیا سرمایهها به سوی این کشورها سرازیر خواهد شد؟ لذا نباید فریب پیشرفت این کشورها را خورد، چرا که این پیشرفت مبتنی بر امنیت درونزا نیست.
* انقلاب اسلامی و امنیت درونزا
اتفاقی که در ایران پس از انقلاب افتاد و اکنون آهستهآهسته خود را نشان میدهد این است که آن خلل اصلی که امنیت درونزاست، مورد پرسش قرار گرفته و دکترین امنیت ملی ما مبتنی بر امنیت درونزا در جمهوری اسلامی تنظیم شده است، لذا مشکلی که در این 200 سال وجود داشت، یعنی آنکه ما دنبال توسعه هستیم اما به دلیل فقدان امنیت درونزا دچار سکته میشدیم که تا حدی برطرف شده است. ارجاع عدم توسعه جامعه ایران به اموری همچون خلقیات جامعه، روشنفکران نالایق یا شاه و... غلط است، چرا که عامل اصلی مانع توسعه، فقدان امنیت است. برای توضیح بیشتر این موضوع یک مثال خواهم زد. همواره یکی از محورهای گفتوگو میان برخی کشورهای منطقه با آمریکا این بوده است که غربیها به آنها تضمین امنیتی بدهند که هیچگاه نمیخواهند دولت را ساقط کنند. چرا هیچگاه این موضوع محل بحث واقع نمیشده که مثلا عراق به فرانسه این تضمین را بدهد که جامعه او را بیثبات نکند؟ به این دلیل که امنیت فرانسه وابسته به متغیرهای غرب آسیا نیست. بعد از جنگ دوم جهانی برخی تأکید زیادی بر خشونت نازیها و هیتلر داشتند. در همه جای دنیا کشتار و نسلکشی وجود داشته، لذا هیتلر در این موضوع تنها نبوده است اما چرا همواره هیتلر است که محکوم میشود؟ به این دلیل که هیتلر معتقد بود اروپا نمیتواند مرکز عالم باشد اگر امنیت سرزمینی خود را نتواند درونزا تأمین کند. اروپای بعد از جنگ دوم جهانی به نحو بنیادین امنیت خود را درونزا تأمین نکرد، به همین دلیل در هر تلاطم میان روسیه و آمریکا، نخستین جایی که دچار مساله میشود اروپاست. یکی از مسائل بنیادینی که باعث شده بود ایران نتواند توسعه را جدی بگیرد، این بود که امنیت ما از اساس در این دوره حساس 200 ساله درونزا نبود اما جمهوری اسلامی به مثابه یک ایده و بعد به مثابه یک واقعیت توانست امنیت درونزا را به عنوان یک پرسش بنیادین طرح کرده و به آن پاسخ دهد.
حالا آیا بحث ما این است که امنیت درونزا به نحو تام و تمام در جمهوری اسلامی تأمین شده است؟ پاسخ آن است که امنیت درونزا دارای یک مولفه نیست، بلکه دارای عوامل متعددی است. امنیت درونزا در ساحت نظامی تا حدودی تأمین شده است اما آیا در همین ساحت نیز ما به تمامیت ماجرا رسیده و دارای بعدی جهانی هستیم؟ به باور من هنوز ما راه زیادی داریم. برای مثال ما شاهد این هستیم که در یکی از کشورهای آفریقایی همچون سومالی گروهی شورش و تلاش میکند دولت را ساقط کند. در این میان سخنگوی دولت آمریکا میگوید رخدادهای سومالی امنیت ملی آمریکا را به خطر میاندازد. اگر اندکی جغرافیا بدانیم متوجه میشویم سومالی با آمریکا بیش از 10 هزار کیلومتر فاصله دارد. حالا امنیت ملی را آمریکا چگونه تعریف کرده که دامنه آن در سراسر دنیا پهن شده است؟ امنیت ملی در دوران سرمایهداری متأخر، در ساحت مرزهای جغرافیایی تعریف نمیشود، بلکه در سطح کره زمین گسترده شده است. جالب آنکه امروز مرز امنیت ملی به فضا نیز کشیده شده است. ایران تا رسیدن به این سطح البته راه بسیاری دارد. نکته مهمتر آنکه وقتی از امنیت درونزا سخن میگوییم از نظر علمی، رسانهای، فرهنگی، اقتصادی و... هنوز نتوانستهایم به آن سطحی برسیم که بتوانیم امنیت خود را تأمین کنیم. الان رسانههای ما نمیتوانند امنیت روانی جامعه را تضمین کنند. در همین چند روز گذشته گزارش BBC درباره نیکا شاکرمی توانست تا حدی امنیت روانی جامعه را به خطر بیندازد. سوای درست یا غلط بودن محتوای آن هیچ کس در اصل نادیده انگاشتن این گزارش سخن نمیگفت، بلکه تلاشها برای اثبات یا رد این گزارش بود. این حقیقت یعنی رسانههای جهانی هنوز در کشور ما دارای مرجعیت نسبی بوده و میتوانند امنیت روانی جامعه ما را مورد خدشه قرار دهند. چنین موضوعی یعنی امنیت روانی جامعه ما درونزا نیست.
در ادامه این نوشتار لازم است 3 مساله دیگر را نیز توضیح دهم. نخستین مساله آن است که خیلیها تلاش میکنند حرکت ایران را در امتداد چین یا روسیه تعریف کنند اما واقعیت این نگاه را تایید نمیکند. اگر کسی جامعه روسیه و چین را از نزدیک لمس کرده باشد متوجه میشود اینگونه نیست که حرکت ایران در امتداد روسیه و چین باشد. ممکن است قدرت اقتصادی چین به نوعی باعث شده باشد ایران فضاهای تنفسی پیدا کند اما این به معنای پیروی ایران از روسیه و چین نیست. نکته دیگر که کمتر مورد توجه قرار میگیرد این است که چرا چین، روسیه و ایران آنقدر در حال نزدیک شدن به هم هستند؟ آیا این تنها حاصل یک تصمیم سیاسی است یا ریشه در پیوندهای تاریخی دارد؟ اگر کتاب «جک ودرفورد» یعنی چنگیز خان و ساخت دنیای مدرن را نگاه کنید جالب است او حوزه سرزمینی چین تا آسیای مرکزی، قفقاز، بالکان و... را در یک واحد تمدنی قرار میدهد. درست است که دنیای مدرن با حضور استعمار از منطقه حافظهزدایی کرده است اما عقبهای وجود دارد که باعث میشود به انحای گوناگون این سرزمینها به هم نزدیکتر شوند، بنابراین تنها رخدادهای سیاسی منجر به نزدیکی ایران به چین و روسیه نیست.
نکته دوم آنکه در دنیای جدید که عقلانیت تکنولوژیک و بعد نظام سرمایهداری حاکم شده، اگر بخواهیم امنیت درونزا را در کلیت خود داشته باشیم، باید از بعد نظامی فراتر برویم و به نحو ترکیبی پیشرفت کنیم، البته این فرآیند روندی طولانی داشته و نیازمند حرکتی 100 ساله است. ما خودآگاهی لازم را برای این مضمون به دست آوردهایم. یعنی نخبگان ما و گروههایی از مردم به این خودآگاهی رسیدهاند که نباید تحولات داخل متأثر از تحولات غرب باشد لذا در امتداد این خودآگاهی این موضوع فهم شده است که نباید توسعه را از امنیت تفکیک کرد. در 200 سال گذشته برخی به امنیت توجه کرده و پشت آن سنگر گرفتهاند، در مقابل برخی امنیت را رها و به توسعه توجه کردهاند. همین موضوع باعث شکلگیری اختلافات بیشتری در کشور میشد. امروز این 2 مضمون در جمهوری اسلامی با یکدیگر پیوند خورده، لذا توسعهیافتگی در همراهی با امنیت است که میتواند در نهایت ایران را درونزا کند.
مساله آخری که باید به آن بپردازیم بحث از امنیت درونزا بویژه در عصر جهانی شدن است. به عبارت دیگر بویژه هنگامی که از امنیت درونزا در حوزه فرهنگ سخن میگوییم، این مساله چه نسبتی با فرهنگ برقرار میکند؟ به عبارت دیگر آیا حفظ امنیت فرهنگی با فیلترینگ محقق میشود یا باید نظریه جدیتری داشته باشیم؟
مفهوم جهانی شدن از همان لحظه تولد پاسخهای بنیادینی را دریافت کرد. این پاسخها البته در میان کشورهایی همچون ژاپن و فرانسه مطرح و چنین بیان شد: جهانی شدن به معنای همان آمریکایی شدن است. منتقدان در برابر جهانی شدن مفهوم جهانی - محلی شدن را طرح کردند. یعنی شما نمیتوانید در فرآیند جهانی شدن همه زیستبومهای محلی را به شکل آمریکایی بازسازی کنید، بنابراین خود مفهوم جهانی شدن به معنای آمریکایی شدن دارای منتقدان جدی بود اما چیزی که میتوان از آن دفاع کرد تکثر در روابط فرهنگی میان کشورهاست. به عبارت دیگر ضمن حفظ فرهنگ بومی لازم است ارتباطات جهانی را نیز تقویت کنیم که دچار انزوا نشویم اما باز این پرسش باقی است: که وقتی ما دچار بیماری در حاشیه بودن هستیم، یعنی مرجعیت فرهنگی ما در حال سست شدن و ارتباطات در حال تغییر آن هستند باید به چه سمت حرکت کنیم؟ به باور من فرهنگ یک مقوله گشوده است. فرهنگ میتواند استوار و تأثیرگذار باشد که گشودگی و حالت تصرف داشته باشد. فرهنگ بسته در نهایت به رکود میرسد. فرهنگ هنگامی میتواند پیشرو باشد که ضمن حفظ گشودگی خود، از اصالتها نیز دفاع کند. برای مثال سعدی یا دیگر بزرگان ادبی ما چگونه میشود در قرنهای 17 و 18 اروپا را تسخیر میکنند، لذا این بخشی از پاسخ است که نباید مساله فرهنگ درونزا یا امنیت درونزا ما را به سمت بسته شدن پیش ببرد. بخش دیگر پاسخ اما این است که در انقلاب ما ایدهای مطرح شد که ما میخواهیم از غرب مرکززدایی کنیم. حداقل در لایه هستیشناسی چنین طغیانی انجام شد اما برای بسط این طغیان به ساحات دیگر باید توجه کنیم که ما باید تکنولوژی را بسیار جدیتر بگیریم. تکنولوژی صرفا ابزار نیست بلکه یک سبک فکر است. در مرحله بعد ما باید به امر اجتماعی و ساخت جامعه توجه کنیم. برای مثال خود ساختار کلانشهرها بر زندگی انسان به نحو جدی اثر دارد. کلانشهرها خانوادهها را از حالت گسترده به سمت هستهای شدن سوق داده و انسان را تنها و فردگرا میکند. اگر میخواهیم از آمریکا مرکززدایی کنیم لازم است به ۲ بعد مذکور نیز توجه کنیم و تنها منحصر در تبلیغ و امور ذهنی نباشیم. راهکار اینکه ما بتوانیم در تحولات جهانی به جای تأثیرپذیری محض، تأثیرگذار نیز باشیم آن است که از ذهن به عین برسیم و در ساخت جامعه نیز ایدههای خود را منتشر کنیم، بنابراین به نحو خلاصه برای رسیدن به نقطه مرجعیت فرهنگی ضمن رعایت حالت گشودگی باید در حوزههای اجتماعی و تکنولوژیک نیز دارای ایده باشیم که البته خود این موضوع نیز نیازمند رعایت سطحی از استقلال دانشگاه از غرب و بسط خودآگاهی میان نخبگان دانشگاهی است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|