|
نگاهی به زندگی حرفهای دیوید لینچ به بهانه انتشار خبر بیماری این فیلمساز
سینماتراپ
محمد محمدی: دوید لینچ، کارگردان بزرگ آمریکایی چند روز پیش فاش کرد به دلیل ابتلا به یک بیماری ریوی خانهنشین شده است اما هرگز قصد ندارد از سینما بازنشسته شود.
نویسنده و کارگردان ۷۸ ساله که ساخت آثاری چون «مخمل آبی»، «توئین پیکس» و «جاده مالهالند» را در کارنامه دارد، در گفتوگویی با مجله سینمایی «سایتاندساند» فاش کرد مدتی طولانی است که به دلیل سیگار کشیدن دچار بیماری آمفیزم شده و خواهناخواه خانهنشین شده است.
وی اضافه کرد این بیماری ریوی باعث شده بود برای مدتی طولانی نتواند راه برود و بعید است دوباره یک فیلم را کارگردانی کند و اگر قرار باشد فیلمی بسازد، از راه دور این کار را انجام خواهد داد.
لینچ در مطلبی در شبکه اجتماعی ایکس نیز نوشت: «بله! من به دلیل چندین سال سیگار کشیدن، آمفیزم دارم. باید بگویم من از سیگار کشیدن بسیار لذت بردم و من عاشق تنباکو هستم، بوی آن، آتش زدن سیگار، کشیدن سیگار اما برای این لذت باید بهایی پرداخت و بهای آن برای من بیماری ریوی آمفیزم است. اکنون بیش از ۲ سال است سیگار را ترک کردهام. اخیرا آزمایشهای زیادی انجام دادم و خبر خوب این است که جز آمفیزم در شرایط بسیار خوبی هستم. من سرشار از شادی هستم و هرگز بازنشسته نمیشوم و میخواهم همه شما بدانید واقعا از نگرانی شما درباره وضعیت سلامتیام قدردانی میکنم».
بیماری این فیلمساز بزرگ و معتبر دنیا و از سویی اعلام عدم بازنشستگیاش باعث شد مروری بر فعالیتهای این نابغه سینمای جهان داشته باشیم؛ سینماگری که هیچوقت فیلمساز گیشه نبوده و فیلمهای پرتعدادش موفقیت مالی چشمگیری کسب نکردهاند. این در حالی است که فیلمهایش همزمان هم مورد تایید منتقدان بوده و هم طرفداران پروپاقرص زیادی دارد. او طناز و شیطان است و فیلمها، سریالها، نقاشیها و حتی مجسمههایش سرشار است از نشانههای مرموز و بازیگوشانه مختص خود استاد.
سال ۲۰۰۳ منتقدانی از سراسر دنیا در نظرسنجی نشریه گاردین، دیوید لینچ را بزرگترین فیلمساز زنده دنیا معرفی کردند. چه این عنوان اغراقآمیز باشد و چه واقعبینانه، نمیتوان منکر تاثیر عمیق او روی سینما در طول چند دهه فعالیتش شد.
دیوید لینچ همانطور که بیان شد بیش از هر چیز به دلیل فیلمهایش شهرت دارد. «کلهپاککن» (۱۹۷۷) او را به کارگردانی نوآور و جسور تبدیل کرد که از بازی با فرم یا غرق شدن در آشفتهترین نقاط ناخودآگاه بشر، ترس نداشت. «مخمل آبی» (۱۹۸۶) ظاهر فریبنده حومهنشینی را کنار میزد و واقعیت نازیبای پسپرده آن را هویدا میکرد. «جاده مالهالند» (۲۰۰۱) سیری سردرگم و رمزآلود در منطق رویا بود اما کارنامه لینچ صرفا به ساخت فیلم و کارگردانیهایش منتهی نمیشود.
او پیشینهای جدی در نقاشی دارد و داستان مصوری را نیز تصویرسازی کرده که دهه ۱۹۸۰ میلادی در چندین روزنامه به چاپ رسید. لینچ، موسیقیدان و نویسنده و بازیگر نیز است. او یکی از پیشگامان استفاده از اینترنت و سازگاری با فناوری، در نسل خود است و نخستین فیلمهای کوتاهش را در این بستر انتشار داده است. دیوید لینچ حتی در میانه همهگیری و قرنطینه کرونا به تولید محتوا در کانال یوتیوب خود نیز رو آورده بود و به صورت روزانه، گزارش آبوهوا را به مخاطبانش میداد. محتوا و فرم آثار لینچ، او را به فردی تبدیل کرده است که به سختی میتوان درکش کرد و البته محدود کردن او به یک حوزه خاص نیز امکانناپذیر است.
* دیوید لینچ کارتونیست
در بازه سالهای ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۲، لینچ داستان مصوری را برای چندین روزنامه و هفتهنامه طراحی میکرد و مینوشت. «خشمگینتر سگ دنیا» نامی بود که او برای این کمیکاستریپ انتخاب کرده بود. هر قسمت از این داستان با این جملات آغاز میشد: «سگ آنقدر عصبانی است که نمیتواند از جایش جم بخورد، نمیتواند غذا بخورد، نمیتواند بخوابد، فقط گاهی بهسختی غرش میکند. خشم و کینه آنقدر او را آزرده کرده بود که داشت به مرگاخشکی میافتاد». ایده این کمیک، یک دهه قبل به ذهن لینچ خطور کرده بود و او زمانی که داشت «کلهپاککن» را در دهه ۷۰ میلادی میساخت، همزمان طرحهای اولیه داستان مصورش را هم روی کاغذ میآورد.
«خشمگینترین سگ دنیا» مانند دیگر آثار لینچ به چندین درونمایه پیوند خورده بود؛ منطق رویا، احساسات سرکوبشده و ادغام فرم و عملکرد. همانطور که در «کلهپاککن» صدا به گونهای به کار رفته است که نادیده گرفتن آن از سوی مخاطب دشوار است، این داستان نیز مرزهای کمیکی را که قرار بود «سرگرمکننده» باشد، جابهجا کرده است. لینچ همواره پیشتاز زمانهاش بوده است و طنز این داستان، به ماهیت تکراری زندگی مدرن، شباهت بسیاری دارد.
* دیوید لینچ نقاش
«وقتی نقاشی نمیکشم، دلم برای نقاشی کشیدن تنگ میشود»؛ این را دیوید لینچ در زندگینامهاش (جایی برای رؤیا)، میگوید. او در آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا، آموزش نقاشی دیده است. یکی از نخستین آثارش در سال ۱۹۷۶ «6 مرد بیمار میشوند» نام دارد. این اثر چندرسانهای، درواقع یک پیشگویی از زندگی حرفهای خود او بود. لینچ، نقاشی، مجسمهسازی، صدا، فیلم و هنر چیدمان را در این اثر با یکدیگر ادغام کرده بود.
برخلاف فیلمهای او که نور، نقش مهمی در آنها ایفا میکند، نقاشیهای او همواره به رگههایی از تاریکی و سکوت برای یافتن سوژه همیشگیاش - منطق رؤیاها و کابوسها - پیوند خوردهاند. سال ۲۰۱۹ لینچ نمایشگاهی در هلند به نام «کسی در خانه من است» برگزار کرد. آثار این نمایشگاه که به گفته خود او با الهام از فرانسیس بیکن، نقاش ایرلندی به تصویر درآمده بود، اشکالی مخدوش، در هم پیچیده، تاریک و به طرز خارقالعادهای زیبا را به نمایش میگذاشتند. لینچ در توصیف این آثار گفته است: «میدانیم اتفاقاتی در حال رخ دادن است؛ نه در هر خانهای اما به اندازه کافی رخ میدهد؛ اتفاقاتی که حتی نمیتوانیم رخ دادنشان را تصور کنیم... آسمان آبی و گلها، نشانی از سرشت نیک دارند اما نیروی دیگری - دردی وحشتناک و تباهی - نیز ما را همراهی میکند». توصیف این نقاشیها، آشکارا درونمایه «مخمل آبی»، «توئین پیکس» و «جاده مالهالند» را برملا میکرد؛ درونمایهای که نشان میداد چیزی زیر این سطح، در عمقی پوسیده است ولی ما قادر به درک آن نیستیم.
اما بیتردید یکی از قابل توجهترین آثاری که درباره این کارگردان مطرح سینمای جهان ساخته شد و میتوان به آن استناد کرد، مستند «زندگی هنری لینچ» است؛ مستندی که در آن لینچ از 3 ساحت بصری و روایی روایت میشود؛ یکی، تصاویر آرشیوی که شامل کودکی تا جوانی لینچ و ساخت نخستین فیلم بلندش «کله پاککن» است، دیگری، تصاویر کار و زندگی او در استودیو در زمان حال و سومی، تصاویر خود آثار هنری خاصه آثار نقاشی و حجم او. لینچ که خود راوی فیلم است، رابطه میان این سه؛ یعنی کودکی و روند بلوغ و رشدش، سبک کار هنری و آثاری را که خلق کرده است، توضیح میدهد اما همه اینها در یک پیوست و ارتباط معنایی درونی قرار دارند.
این فیلم نشان میدهد تجربیات بسیار خاص درونی لینچ بویژه در 2 دوران کودکی و نوجوانی زمینه و بستر ایدهها و کار او را ساخته است. لینچ خود در این باره میگوید: «گذشته به ایدهها رنگ و غنا میبخشد». به موازات دیدن آثار هنری لینچ و فرآیند روزمرهای که در خلق آنها طی میکند، ما روایت او را از کودکیاش میشنویم و بخوبی میبینیم ارتباطی عمیق و ناگسستنی بین هنر لینچ و کنجکاویهای کودکانه او وجود دارد.
تصاویری که در کودکی لینچ را ترسانده یا شگفتزده کرده و اغلب باعث شده او از جهان واقع بیرون برده شود و رؤیاها برایش شکل بگیرد، در نقاشیهایش به وضوح قابل رؤیت است. به همین دلیل نیز نقاشیهای لینچ، از دیگر آثار هنری او خیلی بهتر درونیات و آن رؤیاها و تصاویری را نشان میدهد که در یک لحظه لینچ را از دنیای به قول خودش کوچک کودکی به دنیای درونی وسیع رؤیاها برده است.
لینچ همانند آثارش سهل و ممتنع حرف میزند؛ بسیار ساده و در عین حال بسیار مبهم، بسیار ملموس و در عین حال بسیار غریب، حتما باز فکر میکنید این قرار گرفتن تضادها تنها یک بازی زبانی توسط نگارنده این سطور است اما اینطور نیست. لینچ تلاش میکند لحظات را توضیح دهد، لحظات سادهای که در خاطر او مانده؛ از رؤیا تا واقعیت؛ لحظاتی چون عکس که از فیلتر درونیات لینچ و نوع نگاه مشاهدهگرش به پدیدهها میگذرد. او یک مشاهدهگر رؤیاپرداز است که زندگی را فراتر از تضاد رؤیا و واقعیت درمییابد و در پی ساخت منطق نیست، فقط تلاش میکند تجربیات را منتقل کند و گاهی از فرط سادگی، درک و ارتباط پیدا کردن با این تجربیات، پیچیده میشود، چون از ذهنیت مرسوم و عادت شده فاصله دارد. درک زبان لینچ گاهی دشوار است، درست مثل زبان یک کودک که در عین سادگی دیرفهم است و نشانههای مختلفی را دربرمیگیرد. ریچارد ای بارنی، ویراستار کتاب «گفتوگو با دیوید لینچ» در مقدمه این کتاب مینویسد: «مشهور است که میگویند مصاحبه با دیوید لینچ به کلنجار رفتن با نوزاد زبانبستهای میماند که حرفهای زیادی برای گفتن دارد اما شما نمیتوانید بدرستی منظور اصلی او را متوجه شوید». بارنی همچنین اضافه میکند در گفتار لینچ «آنچه نمیگوید بر آنچه میگوید ارجحیت دارد و در یک کلام این رویکرد ابهام در همکلامی را میتوان شناسه منحصربهفرد او دانست». اما شاید این توصیف را بتوان اینگونه تکمیل کرد که ابهام کلام لینچ بیشتر از ابهام ذهن منطقساز مصاحبهکننده بر میآید. اگر رؤیاها و تداعیها را در او دریابیم – که در درون هر انسانی جریانی زنده دارد - جهان لینچ به نحوی شهودی برای ما روشن و شفاف میشود و همچون آثارش با آن عنصر مورد علاقه و تأکید لینچ یعنی «رازآلودگی»، ارتباطی مستقیم و پویا پیدا میکنیم. مستند «زندگی هنری دیوید لینچ» به ما این را نشان میدهد که موفقیت لینچ و منحصربهفرد بودن او در تاریخ سینما و هنر در همین است که همچون یک عاشق پاکباخته یا شاید یک سرباز جانباخته بر سر این زندگی ایستاده و حاضر به پرداخت هر تاوانی برای ساختن و سپس حفظ آن بوده است.
ارسال به دوستان
روز درخشان کاروان ایران در المپیک
پرچم بالا
* محمدهادی ساروی اولین طلا را صید کرد/ * مبینا نعمتزاده به مدال برنز تکواندو رسید
بالاخره طلسم شکست و شادی به کاروان ورزش ایران در پاریس آمد. بعد از 10 روز بیمدالی در بازیهای المپیک 2024، بار دیگر این کشتی بود که جور بقیه را کشید؛ ۲ شب قبل یک برنز به دست آمد و دیشب روز درخشش بچههای فرنگی ما بود. دیشب در فینال وزن 97 کیلوگرم کشتی فرنگی محمدهادی ساروی طلسم را شکست و نخستین طلای کاروان ایران در المپیک پاریس را بهدست آورد. قبل از این مسابقه علیرضا مهمدی و سعید اسماعیلی، ۲ فرنگیکار جوان ایران، توفانی در سالن کشتی پاریس به پا کردند. سعید اسماعیلی در وزنی روی تشک رفت که در المپیک توکیو طلای آن به ایران رسیده بود. محمدرضا گرایی در بازیهای 2020 با شکست تمام رقبایش در وزن 67 کیلوگرم صاحب مدال شد و در جهانی 2021 طلایش را تکرار کرد. سعید اسماعیلی در دور نخست با نتیجه ۱۰ بر صفر مقابل اسحاق قایو از الجزایر به پیروزی رسید. وی در دور بعد هم با نتیجه قاطع ۸ بر صفر لوئیس اورتا سانچز، قهرمان جهان و المپیک از کوبا را شکست داد و راهی نیمهنهایی شد. اسماعیلی در این مرحله هم در یک کشتی زیبا و پر افت و خیز با ضربه فنی مقابل اسلاویک گالستیان از ارمنستان به برتری رسید و گام به فینال گذاشت تا امشب برای کسب مدال طلا به مصاف پرویز نصیباف، نایبقهرمان المپیک از اوکراین برود.
* علیرضا مهمدی فینالیست شد
در وزن 87 کیلوگرم علیرضا مهمدی در دور نخست در یک کشتی زیبا و یکطرفه با نتیجه ۹ بر صفر مونوز از کلمبیا را شکست داد و گام به یکچهارم نهایی گذاشت. وی در این مرحله به مصاف کولینیچ از لهستان رفت که موفق به شکست علی چنگیز قهرمان جهان از ترکیه شده بود. وی در این مرحله هم ضمن ارائه نمایشی دلچسب، با برتری ۱۰ بر یک مقابل کولینیچ گام به نیمهنهایی گذاشت. مهمدی در نیمهنهایی با نتیجه ۳ - ۳ از سد ژان بلنیوک، قهرمان جهان و المپیک از اوکراین گذاشت و فینالیست شد.
***
غوغای مبینا نعمتزاده با مدال برنز
دیروز روز مبینا نعمتزاده بود؛ تکواندوکاری که میتوانست نخستین مدال طلای کاروان ایران و همچنین طلای تاریخ ورزش بانوان ما در همه ادوار المپیک را به نام خودش بزند اما با بدشانسی طلایش به برنز تبدیل شد. تکواندوکار وزن ۴۹- کیلوگرم تیم ملی کشورمان برابر «گینگ گو» از چین با رنکینگ ۶ المپیک و نایبقهرمان سال ۲۰۲۳ جهان، بازنده، میدان مبارزه را ترک کرد تا عوض فینال به دیدار ردهبندی برود. وی برای کسب مدال برنز به دیدار «دنیا ابوطالب» از عربستان، دارنده مدال برنز جهان و آسیا رفت و در راند اول ۳ بر صفر به پیروزی رسید. تکواندوکار کشورمان در راند دوم ۴ بر یک به پیروزی رسید و با برتری ۲ بر صفر برابر حریف عربستانی روی سکوی سوم المپیک ایستاد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از واکنشهای اقتصادی به حمله احتمالی ایران به رژیم صهیونیستی
بازارهای جهانی لرزیدند
* تورم و بدهی دولتهای غربی به بالاترین سطح خود رسیده، به همین دلیل اقتصادشان با کوچکترین شوک از هم فرومیپاشد
گروه اقتصادی: بازارهای مالی جهان تحت تاثیر فضای حمله قریبالوقوع ایران به اسرائیل و در پی ضعف دادههای اقتصادی کشورهای غربی و ژاپن در سالهای اخیر سقوط کرد به طوری که بازارهای مالی توکیو، لندن، آمریکا و... در یک هفته گذشته روندی نزولی را طی کردند. با توجه به اینکه سقوط بازارهای مالی محدود به کشورهای درگیر تنش سیاسی و نظامی نیست، نشان میدهد دنیا در کنار انتظار یک پاسخ کوبنده از سوی ایران، به سمت رکود میرود؛ در شرایطی که نرخ بیکاری روند خوبی ندارد و شاخص PMI آمریکا باعث نگرانی سرمایهگذاران در سهام و کامودیتیها شده و ریزش معاملات رخ داده است.
شاخص Nikkei ژاپن نیز با کاهش چشمگیر 15 درصدی به پایینترین حد خود در یک سال گذشته رسیده است. این بزرگترین ضرری بوده که ژاپن از زمان بحران مالی 1980 تجربه کرده است. در پی سقوط کمسابقه شاخص سهام بورس نیکی، دستور توقف معاملات به دلیل این سقوط تاریخی داده شده است.
همچنین بازده اوراق قرضه ۱۰ ساله ژاپن ۱۷ پایه کاهش یافت و به کمترین میزان از آوریل یعنی 0.785 درصد رسید، زیرا بازارها چشمانداز افزایش نرخ بهره از سوی بانک مرکزی ژاپن را مورد بررسی قرار دادند. در واقع گزارشهای ضعیف از بخشهای مولد اقتصادی غرب باعث شده پیشبینی رکود اقتصادی تقویت شود و سرمایهگذاران به اوراق قرضه به عنوان بازاری امن رو آورند.
بزرگترین شاخص سهام آسیا و اقیانوسیه در خارج از ژاپن (اماسسیآی) نیز 6 درصد کاهش داشته است. بنابراین در کنار سایه جنگ، عواملی مانند گزارش ضعیف اشتغال در آمریکا، افزایش نرخ بهره ژاپن و انصراف فدرال رزرو از ادامه سیاست کاهش نرخ بهره در این وضعیت دخیل هستند.
از آنجا که شاخص دلار آمریکا بیش از 2 درصد کاهش داشته و به ضعیفترین سطح خود از ماه مارس تاکنون رسیده است، بازارهای جهانی کریپتو نیز افت داشته است، تا جایی که طی ۳ روز گذشته افت بازار رمرزارزها نزدیک به 20 درصد بوده است. در حال حاضر قیمت بیتکوین زیر ۵۰ هزار دلار است و این روند نزولی همچنان ادامه دارد. حتی برخی کارشناسان احتمال نزدیک شدن آن به حمایت 35 هزار دلار را دور از دسترس نمیبینند.
در خاورمیانه نیز فارغ از مسائل بنیادی، بورسهای کشورهای منطقه در روندی بشدت منفی قرار گرفتهاند. در واقع نمیتوان شرایط بنیادی بازارها را نادیده گرفت.
* سقوط اقتصادی غرب آغاز شد
ترس معاملهگران و فعالان این بازارها نسبت به آینده روزبهروز بیشتر میشود. روند ریزشی بورسهای جهانی با اتخاذ سیاستهای پولی متفاوت بانک مرکزی ژاپن درباره نرخ بهره شروع شد. در ادامه، سقوط بورس ژاپن با سرایت به بورسهای بزرگ آسیایی، جو را کاملا به هم ریخت و در نهایت، انتشار دادههای اقتصادی آمریکا که ضعیفتر از پیشبینیها بود، بر شدت آن افزود.
ترس از اینکه ایالات متحده ممکن است به سمت رکود پیش رود، سرمایهگذاران را از داراییهای پرخطر فراری داده است. حتی بازارهای طلا نیز با رکود مواجه شدهاند، چرا که پیشبینی میشود صندوقهای مالی بزرگ دنیا وابسته به دولتها به دلیل جلوگیری از سیگنال تورمی، رشد قیمت اونس طلا را سرکوب کنند. از طرف دیگر قیمت انس در یک محدوده مقاومتی قرار دارد. به همین دلیل پیشبینی میشود با همین بهانه قیمت اونس کاهش یابد یا حداقل افزایش نداشته باشد. برخی تحلیلگران معتقدند سقوط بازارهای مالی تحت تاثیر جو اقتصاد جهانی است که دوباره در یک روند نزولی و رکودی قرار گرفته است، چرا که گزارش اقتصادی ایالات متحده نشان داد رشد مشاغل در ماه جولای بیش از حد انتظار کاهش یافته و بیکاری به 4.3 درصد افزایش یافته است. این دادهها به ضعف احتمالی در بازار کار و آسیبپذیری بیشتر صنایع در برابر رکود اشاره دارد.
البته برخی کارشناسان معتقدند ریزش اخیر بورسهای بزرگ دنیا از جمله آمریکا و ژاپن، همچنان تبعات اتخاذ سیاستهای انبساطی سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۲۱ است که عدم توفیق آنها در مهار تورم، رویکرد بانکهای مرکزی را به افزایش نرخ بهره یا توقف کاهش نرخ بهره تغییر داده است.
* ریشه ریزش بورسهای جهانی چیست؟
یکی از دلایل قرمزپوشی کمسابقه بورسهای جهانی مربوط به تبعات سالهای 2020 و 2021 و شیوع کرونا در آن سالهاست. اتخاذ سیاستهای انبساطی در آن سالها در دستور کار بانکهای مرکزی بزرگ و موثر دنیا بود که به دنبال سیاستهای انقباضی، آثار رکودی آن حالا نمایان شده است. به طوری که سهامداران بیش از 50 درصد اوراق قرضهای که در طول 2 سال کرونا (سالهای 2020 و 2021) توسط خزانهداری ژاپن منتشر شد را خریداری کردند. این منجر به تزریق نقدینگی بالایی در اقتصاد ژاپن شد. بر همین اساس پایه پولی در ژاپن بشدت بالا رفت. در چنین شرایطی ژاپن نرخ بهره را مثبت کرد و به 0.25 درصد رساند. این در حالی است که برخی کارشناسان معتقدند همچنان ظرفیت افزایش نرخ بهره در اقتصاد ژاپن وجود دارد و ممکن است در آینده این نرخ به سطوح بالای یک درصد هم برسد.
چشمانداز افزایش نرخ بهره در ژاپن باعث شده خیلی از شرکتها و هلدینگهای بزرگ وامهای سنگین دریافت کنند. از این رو سرمایهگذاران در بازار سهام به دلیل نگرانی از افزایش بدهی خود به بانکها، رو به فروش سهام و تسویه وامها آوردهاند.
* انباشت بدهی در آمریکا و ترس از عدم کاهش نرخ بهره
افزایش بیش از انتظار تورم باعث ناامید شدن سهامداران نسبت به عقبنشینی بانک مرکزی آمریکا از ادامه سیاست افزایش نرخ بهره شد. از طرفی ثابت نگه داشتن نرخ بهره توسط فدرال رزرو این احتمال را بین سرمایهگذاران تقویت کرده که احتمالا روند کنترل تورم با مشکل روبهرو شده است. به همین دلیل در این تاریخ، تمام 3 شاخص اصلی بورس والاستریت شامل نزدک، S&P500 و داوجونز در معاملات اخیر سقوط سنگینی را به ثبت رسانده و بدترین افت خود از ماه جولای سال 2020 در بحبوحه کرونا تاکنون را به ثبت رساندند.
انباشت بدهیها در اقتصاد آمریکا و از طرفی سررسید شدن تاریخ آنها همواره متغیر تعیینکنندهای بوده است. همین موضوع سبب شده کوچکترین توقفی در کاهش نرخ بهره و دست نگه داشتن فد در تنزل آن به سطوح پایینتر، سریعا منجر به واکنش بازارهای مالی به واسطه فشار عرضهها برای نقد کردن و در امان ماندن از افزایش بدهی به بانکها شود.
البته برخی کارشناسان معتقدند شاخصهای بورس آمریکا به دلیل نااطمینانیهای سیاسی و همچنین رویکردهای اقتصادی متفاوت 2 نامزد انتخابات ریاستجمهوری این کشور در این روزها در شرایطی بلاتکلیف قرار دارند که بر تعمیق شرایط رکودی بورس آمریکا افزوده است.
نگرانیها از اینکه ایالاتمتحده ممکن است به سمت رکود پیش برود، منجر به فروش جهانی سهام شد.
اقتصاددانان نگرانند اقتصاد ایالات متحده ممکن است ضعیفتر از آنچه بانکداران مرکزی فدرال رزرو پیشبینی کردهاند باشد و ممکن است فدرال رزرو را مجبور به کاهش شدید هزینههای وام در سپتامبر یا حتی کاهش اضطراری نرخ بهره قبل از آن، به منظور تحریک تقاضا کند.
استیفن براون، اقتصاددان ارشد آمریکای شمالی در Capital Economics گفت: «کاهش شدید در استخدامها در ماه جولای و افزایش شدیدتر نرخ بیکاری، کاهش نرخ بهره در سپتامبر را اجتنابناپذیر میکند و حدس و گمانها را افزایش میدهد که فدرال رزرو ممکن است با کاهش ۵۰ واحدی آغاز کند یا حتی اقدام میاندورهای داشته باشد».
* تورم و نرخ بهره بالا عامل سقوط اقتصادی غرب
گزارشهای اقتصادی آمریکا به نگرانیها افزوده است، زیرا دادههای این هفته یعنی ضعف در بخش تولید ایالات متحده و نتایج ناامیدکننده از شرکتهای فناوی و افت معاملات در والاستریت، نشان میدهد فعالیت تولیدی ایالات متحده به پایینترین سطح 8 ماهه خود کاهش یافته است، همچنین افزایش در تعداد آمریکاییهایی که برای دریافت مزایای بیکاری درخواست دادهاند به بالاترین سطح ۱۱ماهه رسیده است.
دادههای نشان داد سفارشهای جدید برای کالاهای ساخت ایالات متحده در ماه ژوئن به میزان 3.3 درصد کاهش یافته است که بر نگرانیها افزود که تقاضای اقتصادی در حال کاهش است. فدرال رزرو روز چهارشنبه نرخهای بهره ایالات متحده را ثابت نگه داشت اما اشاره کرد کاهش نرخ بهره نزدیک است.
شاخصهای اصلی سهام اروپا نیز به پایینترین سطح خود در بیش از 6 ماه رسید. همچنین نرخ حمل دریایی بالا به دلیل تنش در دریای سرخ و نرخ حمل بالای کالاها باعث شده اقتصادهای تولیدکننده مثل چین در فروش دچار مشکل شوند. همچنین مصرفکننده غربی هم به دلیل تورم و نرخ بهره بالا، مصرف کالای کمتری دارد.
نرخ بهره کارتهای اعتباری در آمریکا به 22.8 درصد رسیده است. رکورد بهره بالای پرداختی توسط مصرفکنندگان، استفاده از کارت اعتباری و مصرف را بهشدت کم کرده است.
ارسال به دوستان
گزارشی درباره صدور مجوزهای رسانهای شاخص در دولتهای مختلف
تا بوده چنین بوده
گروه سیاسی: در روزهای اخیر بحث صدور مجوز چند روزنامه و پایگاه خبری به نام مدیران دولت سیزدهم، از سوی برخی رسانهها داغ شده است. به همین بهانه، مروری بر صدور برخی مجوزهای لحظه آخری رسانهای در دولتهای گذشته داشتهایم.
بررسی مجوزهای رسانهای ادوار مختلف نشان میدهد در سایر دولتها نیز در جلسات آخر هیات نظارت، شخصیتها و مقامهای مسؤول دولتی و سیاسی اقدام به اخذ مجوز رسانه کردهاند.
در جدول روبهرو، فهرست برخی مجوزهای شاخص جلسات آخر هیات نظارت بر مطبوعات دولت اصلاحات آمده است. برای مثال محمد خاتمی به عنوان رئیسجمهور وقت در روزهای آخر دولتش مجوز نشریه گرفته که فاصله درخواست مجوز او تا صدور مجوز ۳ هفته است. مورد دیگر، مجوز روزنامه اعتماد ملی است
به صاحبامتیازی مهدی کروبی که در همان روز تاریخ درخواست، مجوز آن صادر شده است!
احمد مسجدجامعی به عنوان وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در روزهای آخر تصدی مسؤولیت در دولت هفتم، مجوز ۲ نشریه گرفته که تاریخ درخواست و صدور مجوز یکی از این 2 مجوز در یک روز است، یعنی ۱۰ مرداد ۱۳۸۴ و مجوز دیگر به فاصله ۲ هفته از درخواست صادر شده است.
در این جدول، سیدمحمد صحفی معاون مطبوعاتی دولت اصلاحات به فاصله ۵ روز مجوز نشریه دریافت کرده است. جالب اینکه، صحفی در مصاحبه اخیر خود با روزنامه هممیهن، اخذ مجوز سایت خبری توسط وزیر ارشاد را در مدت کوتاه رانت دانسته در حالی که خودش در زمان تصدی مسؤولیت در دولت هشتم، طی ۵ روز مجوز نشریه گرفته است!
در دوره دولتهای هشتم و نهم و در دولتهای بعدی نیز مشابه این موارد به چشم میخورد که اطلاعات آن موجود است. به عنوان مثال، برای میرحسین موسوی تنها یک روز پس از تاریخ درخواست، در ۱۲ اسفند ۱۳۸۷ مجوز روزنامه با عنوان «کلمه سبز» صادر شده است.
با نگاهی به دادههای مجوزهای نشریات و پایگاههای خبری مشخص میشود هیات نظارت بر مطبوعات در دورههای مختلف در صدور مجوز رسانه برای شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و رسانهای نگاه مساعد داشته و این موضوع جدیدی نیست.
در دولت سیزدهم، از سوی هیات نظارت بر مطبوعات، ۴ هزار مجوز رسانه برای درخواستکنندگان مختلف صادر شده که اطلاعات آنها روی سامانه جامع رسانههای کشور موجود است.
ارسال به دوستان
خودت رو خیس نکن
خط قرمز ایران
بعد از انتشار پستی در رابطه با جواب سخت ایران به رژیم اسرائیل، 20531 نفر به یک پست واکنش نشان دادند. این پست با این عنوان منتشر شد: اسرائیل گور خودش را کند. در ادامه تعدادی از این کامنتها را میخوانیم.
profesor به پست شما واکنش نشان داد: آقا آنقد جنگ جنگ نکنین. اسرائیل ثابت کرد میزنه، شوخی هم نداره.
آدم به profesor پاسخ داد: تو وعده صادق هم ثابت کرد جدی جدی میخوره.
profesor به آدم پاسخ داد: اون دفعه ناغافل زدیم. این دفعه معلوم نیست غافلگیر بشه. بترسید از خشمش.
آدم به profesor پاسخ داد: ناغافل رو خوب اومدی. غافلگیری فقط اونجاش که چند روز قبلش خبر داده بودیم میزنیم، لوکیشن هم فرستاده بودیم، ساعت هم براشون کوک کرده بودیم. در هر صورت هیچ کدوم از اینا از ارزشهای اسرائیل کم نمیکنه.
Pofe fil به پست شما واکنش نشان داد: کاش حالا که اسرائیل زده بود، یه جوری میزد رژیم ساقط میشد ما هم نجات پیدا میکردیم. من الان چند روزه بیرون نیومدم بلکه تموم شن اینا. اَه.
تکتیرانداز به Pofe fil پاسخ داد: این تکنولوژی رو فقط اسرائیل داره که یه جوری بزنه موافقاش نمیرن.
عقل نباشد جان در عذاب است به Pofe fil پاسخ داد: نقطهزنی اسرائیل اصلا اووف.
آدم به عقل نباشد جان در عذاب است پاسخ داد: فقط این اواخر یکم نقطهزنیش عیب کردهها! بیمارستان و مدرسه و خونه مردم یه ذره از نقطه درشتتره. به نظرم بگید کره شمسی زنیش عالیه بیشتر با عقل جور درمیاد. باز هر جور صلاحه.
kharej.p به آدم پاسخ داد: اسرائیل هم بعدش تلافی کرد. سپاه از ترس آبروش رسانهای نکرد.
آدم به kharej.p پاسخ داد: یه روز دو نفر دعواشون شد، اونی که بد جور خورده بود یه پشه انداخت تو اتاق طرف و در رو قفل کرد.
kharej.p به آدم پاسخ داد: خب بعدش؟
آدم با شکلک تعجب به kharej.p پاسخ داد.
kharej.p به آدم پاسخ داد: وااا چرا جواب نمیدی؟
مادر عروس به پست شما واکنش نشان داد: خشونت و متوقف کنید.
همه کاربران، حتی Pofe fil به مادر عروس با شکلک چشمان از حدقه بیرون زده پاسخ دادند.
خاله زیبا به پست شما واکنش نشان داد: حیف شد تازه میخواستیم بریم مذاکره.
تازهنفس به خاله زیبا پاسخ داد: مادر جان، پروفایلت به اسمت نمیاداا! باز این پیر پاتالای تیرانا رو ریختن کف اینستاگرام.
(خاله زیبا عکس پروفایلش را از آشواریا به بایدن تغییر داد)
تازه نفس به خاله زیبا پاسخ داد: مادر جان عکست درست بود، نام کاربریت رو باید عوض کنی.
(خاله زیبا نام کاربری را به خاله آشواریا تغییر داد)
آدم به تازهنفس پاسخ داد: اذیتش نکن سنی ازش گذشته.
گل صورتی به پست شما واکنش نشان داد: بعد از این، همون یه لقمه نونی هم که میخوردیم باید بدیم به غزه. چقد تاوان؟ چقد هزینه؟ از قدیم گفتن چراغی که به خونه رواست به مسجد حرومه.
بقال کوچه به گل صورتی پاسخ داد: اگه دنبال جنس ارزون میگردی که شب، شکم گشنه سر به بالش نذاری، از بقالی ما خرید کن. حتما پیجم رو فالو کن و برای بقیه هم بفرست.
گل صورتی به بقال کوچه پاسخ داد: اییششششش.
P.G. w.c به پست شما واکنش نشان داد: لعنتیا اگه اسرائیل رو بزنید حتی یه پناهگاه هم ندارید بخزید توش. اسرائیل رو ببینید از وقتی ایران هشدار داده در پناهگاههارو باز کرده مردم راحت برن توش زندگی کنن، حتی بیمارستاناشم برده اون تو. وسائل زندگی هم برای چند سال ذخیره کرده. ترسوها، موشا اول فکر کنید بعد جنگ جنگ کنین.
مَرد میدون به P.G. w.c پاسخ داد: داداش! اول اون دبلیو سی رو از نام کاربریت وردار بوش اینستارو ورداشته. هر حرف انگلیسی که کلاس نداره پسرم.
Pofe fil به P.G. w.c پاسخ داد: لطفا آدرس پناهگاهها رو اینجام بذارید. من تو عمرم یکی هم ندیدم. کاش زودتر از این خراب شده میرفتیم. عمرمون تباه شد.
تازه نفس به Pofe fil پاسخ داد: نام کاربری عقل نباشد جان در عذاب است بیشتر به شما میاد. مذاکره کنید شاید بفروشن به شما.
مسکن انصاف به P.G. w.c پاسخ داد: اگه دنبال یه جایی برای اجاره هستی که انباری و زیرزمین داشته باشه، به املاکی انصاف پیام بدید.
(خاله آشواریا نام کاربری خود را به پیر تیر چراغ برق تغییر داد)
آدم به خاله آشواریا پاسخ داد: راحت باش مادر جان. بذار بمونه. دستکاریش نکن بدتر میشه.
ارسال به دوستان
دیدگاه
قدم رو به جلوی حماس
مهدی بختیاری: شاید اگر امروز بار دیگر فرصت ترور شهید «سیدعباس موسوی» فراهم باشد، «ایهود باراک» هرگز تصمیمی را که 16 فوریه 1992/ 27 بهمن 1370 گرفت، نگیرد. وقتی رئیس ستاد ارتش اسرائیل (بعدها نخستوزیر این رژیم) در دقایق پایانی به طور ناگهانی تصمیمش مبنی بر «ربایش» دبیرکل وقت حزبالله را به «ترور» او تغییر داد، تنها افراد معدودی متوجه این خطر شدند که شاید بعد از شهید موسوی، کسی بر سر کار بیاید که به مراتب خطرش برای اسرائیل بیشتر باشد. همین هم شد و دولت وقت صهیونیستها بهرغم هشدار برخی مشاوران، سیدعباس موسوی را به همراه زن و بچهاش ترور کرد و پس از آن، با انتصاب علامه سیدحسن نصرالله به جانشینی موسوی، کار به مراتب برای صهیونیستها سختتر شد.
۳۳ سال بعد از آن ماجرا، این بار نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی این اشتباه را تکرار کرد. ترور اسماعیل هنیه آن هم در تهران، اگرچه برای نخستوزیر مستاصل اسرائیل دستاوردی کوتاهمدت، برای قدری آرام کردن برخی مخالفانش در داخل باشد اما انتخاب یحیی سنوار به جانشینی هنیه و ریاست او بر دفتر سیاسی حماس به مراتب برای این رژیم خطرناکتر و هزینهسازتر است.
یحیی سنوار 61 ساله، در اردوگاه آوارگان خانیونس در نوار غزه به دنیا آمد و از جوانی به جنبش حماس پیوست که سال 1987 همزمان با انتفاضه اول فلسطین تشکیل شد. سنوار 2 مرتبه پیش از تشکیل حماس در سالهای 1982 (به مدت 6 ماه) و 1985 (به مدت 8 ماه) و یک بار هم اندکی بعد از تاسیس این جنبش در سال 1988 دستگیر و این بار به 4 بار حبس ابد محکوم شد.
دستگیری آخر سنوار به دلیل ضرباتی بود که او به همراه افراد دیگری نظیر شهید «عماد عقل» با پایهگذاری یگان «مجد» برای شکار جاسوسان اسرائیل در بدنه مقاومت ایجاد کرد.
سنوار 23 سال از عمرش را در زندانهای اسرائیل گذراند و در همین مدت به زبان عبری نیز تسلط کامل یافت تا اینکه سال 2011 در پی مبادله 1027 اسیر فلسطینی با سرباز اسرائیلی (گیلعاد شالیط) که سال 2005 در نزدیکی غزه به اسارت حماس درآمد، آزاد شد و این نخستین اشتباه بزرگ اسرائیل درباره سنوار بود. سنوار بعد از آزادی، به یکی از محبوبترین شخصیتهای مبارز فلسطین تبدیل شد و اندکی بعد به جای اسماعیل هنیه بر صندلی ریاست دفتر حماس در نوار غزه نشست و دست تقدیر این بود که این بار سال 2024 با ترور شهید هنیه (اشتباه دوم اسرائیل)، باز هم سنوار به عنوان جانشین او انتخاب شود.
جنبش حماس از یک ساختار ۲ بخشی تشکیل شده که شامل «دفتر سیاسی» و «شاخه نظامی» میشود و این ۲ در مقاطعی با چالشهایی با یکدیگر مواجه شدهاند که البته با روی کار آمدن «اسماعیل هنیه» در سال 2017 به جای «خالد مشعل» در دفتر سیاسی، این چالشها بسیار کمتر و ارتباط این ۲ بخش با هم بیشتر از قبل شد.
انتصاب سنوار با آن سابقه امنیتی و همکاری کامل با شاخه نظامی در سالهای گذشته، در حقیقت یک قدم به جلو محسوب میشود آن هم برای جنبشی که سیاست راهبردی خود را مقابله با اسرائیل و حل مساله فلسطین از طریق مقاومت و نه گفتن به راهکارهای سازش تعریف کرده است.
گذشته از سابقه سنوار و مقبولیت بالای او در بخش سیاسی و نظامی حماس که موجب یکدست شدن و هماهنگی کامل آنها میشود، انتصاب «ابوابراهیم» چند ویژگی دیگر هم دارد که یکی از مهمترین آنها بازگشت مغز فرماندهی به داخل نوار غزه است.
اسماعیل هنیه و بسیاری از مقامات اصلی حماس مجبور بودند این جنبش را در تبعید و از جایی بیرون از سرزمینهای فلسطین (قطر) مدیریت کنند اما حالا با انتصاب سنوار، این جایگاه به داخل فلسطین و داخل نوار غزه بازمیگردد.
نزدیکی سنوار به ایران و حزبالله لبنان دیگر ویژگی مثبت او است. سنوار یک بار در سال 1390 به همراه شهید هنیه به ایران سفر کرده و با رهبر بزرگوار انقلاب نیز دیدار داشته است.
او در یکی از سخنرانیهای سالهای اخیر خود، نقش ایران در کمک به مقاومت فلسطین را این طور توضیح میدهد: «ما صدها کیلومتر تونل و هزاران موشک داریم که اگر ایران نبود به اینجا نمیرسیدیم. برخلاف برادران عرب، ایران به ما پول و اسلحه و تخصص داده. دولتهای عربی درهایشان را به روی ما بستند و گفتند اول با آمریکاییها صحبت کنید».
یحیی سنوار به همراه افراد دیگری نظیر شهیدان اسماعیل هنیه و صالح عاروری و نیز محمد ضیف و محمد سنوار (برادرش) از طراحان اصلی و فرماندهان عملیات بزرگ «توفان الاقصی» در 7 اکتبر 2023 بود.
توفان الاقصی نقطه عطفی در جریان مبارزات ملت فلسطین بود که اسرائیل را با چالشهای بزرگ امنیتی، سیاسی و نظامی مواجه کرد. با گذشت 10 ماه از این نبرد، دولت صهیونیستی نتوانسته است هیچ کدام از ضرباتی را که خورد جبران کند، یا وعدههایی که داده (نظیر آزادسازی اسرا و از بین بردن حماس) را محقق سازد و همین مساله نتانیاهو را در مخمصهای سخت قرار داده است.
نخستوزیر اسرائیل برای فرار از این وضعیت دست به هر کاری میزند که ترور شهید سیدفؤاد شکر در لبنان و اسماعیل هنیه در تهران از این دست اقدامات بود که نتانیاهو برای ارائه به عنوان دستاورد به داخل انجام داد اما حتی این ترورها (به رغم خسرانی که برای جبهه مقاومت دارد) برای نتانیاهو نجاتبخش نخواهد بود؛ مگر آنکه لااقل بتواند اسرای اسرائیلی را از دست حماس آزاد کند که تا امروز نتوانسته است.
از طرف دیگر، همانطور که در بالا گفته شد انتخاب سنوار به رهبری حماس پس از هنیه بدترین اتفاقی بود که اسرائیل میتوانست با آن مواجه شود و شاید صهیونیستها برای این اشتباه نتانیاهو (ترور شهید هنیه و انتخاب سنوار) تاوان سختی بدهند.
ارسال به دوستان
چرا رسیدن به یک گفتمان برای دولت چهاردهم دشوار است؟
ناگفتمانی
محسن ردادی*: گفتمان دولتها را میتوان یک مفهوم مرکزی در نظر گرفت که اقدامات و سیاستگذاریها را معنادار میکند. مثلا گفتمان «عدالت» به این معناست که مجموعه اقدامات دولت در جهت گسترش عدالت است، همینطور گفتمانهای «سازندگی»، «اصلاحات»، «تدبیر و امید» و... . فایده گفتمان این است که نظم و هماهنگی در مجموعه عریض و طویل دولت ایجاد کرده و از طرف دیگر امکان ارزیابی و محک زدن کارنامه دولت را فراهم میکند. بهعلاوه، گفتمان، بدنه اجتماعی درست میکند و هواداران گفتمان از دولت کارگزار آن گفتمان هواداری میکنند.
معمولا گفتمان است که دولتها را میسازد نه برعکس. مثلا دولت اصلاحات نتیجه گفتمانی بود که اوایل دهه 70 شکل گرفت و خواهان اصلاح روند اداره کشور بود و به اقدامات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دولت مرحوم هاشمی انتقاد داشت.
دولت چهاردهم نتیجه یک گفتمان نبود. مفاهیم ساختیافتهای در کلام رئیس جمهور نبود که یک گفتمان قوی و منسجم بسازد. شاید یکی از دلایل کم بودن رأی رئیسجمهور همین است که در غیاب یک گفتمان، نمیتوان بسیج اجتماعی گستردهای داشت اما آیا پس از تشکیل دولت، امکان شکل دادن به گفتمان وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است دولت چهاردهم با چه گفتمانی قرابت و نزدیکی بیشتری دارد؟
گفتمان دولت، دارای یک مفهوم مرکزی است که ریشه در شعارهای انتخاباتی رئیسجمهور دارد و خواستههای عده زیادی از مردم را نمایندگی میکند. به تدریج شعارهای انتخاباتی رئیسجمهور قوام مییابد و با صورتبندی آنها توسط اندیشهورزان، تبدیل به یک گفتمان میشود که در طول حیات دولت، هویتبخش است و ارتباط با هواداران دولت را میسر میکند.
ایدههایی که رئیس جمهور در طول دوره رقابت انتخاباتی مطرح کرد، چندان عمیق، نوآورانه و منسجم نبود. مثلا ایشان از یک سو بر مفاهیم نهجالبلاغه و عدالت تأکید داشت و از سوی دیگر شعار وفاق سر میداد و میگفت ما نباید با هم دعوا داشته باشیم اما ایده عدالتخواهی با ایده «دعوا نکنیم» ناسازگار است. کسانی که تاریخ اسلام و حکومت امام علی علیهالسلام را خوانده باشند یا با مفهوم و گفتمان عدالتطلبی آشنا باشند میدانند سخن گفتن از عدالت، به معنای ستیز با قدرتمندان و زورمندان جامعه است. یک عدالتخواه هرگز نمیتواند از منازعه و ستیزه پا پس بکشد و میداند گرفتن حق مظلومان و برپا کردن عدالت، حتما با تنشهای اجتماعی و سیاسی همراه است. این یک نمونه از ناهماهنگی در شعارها و ایدههای رئیسجمهور است و موارد بیشتری هم میتوان پیدا کرد. نتیجه اینکه تبدیل شدن این ایدهها به یک گفتمان، به دشواری امکانپذیر است و نیازمند تقلای اندیشهورزانه از سوی اتاقهای فکر پشتیبان ایشان است تا این ناسازگاریها پالوده شود و ایدهای مرکزی شکل بگیرد. پس از دست یافتن به این ایده مرکزی میتوان انتظار داشت گفتمان دولت چهاردهم متولد شود.
ممکن است برخی بگویند دولت چهاردهم ادامهدهنده گفتمان برخی دولتهای سابق است. مثلا منتقدان ایشان معتقدند دولت جدید، دولت سوم روحانی است. در مقابل، دوستان ایشان بر این باورند این دولت، دولت سوم خاتمی است. شواهد و اظهارات صریح رئیس دولت نشان میدهد هر دو گروه بر خطا هستند. آقای پزشکیان به صراحت خود را از دولت آقای روحانی و مشی ایشان مبرا دانسته است، بنابراین نمیتوان ایشان را ادامهدهنده گفتمان دولت روحانی تلقی کرد. از سوی دیگر، آقای پزشکیان در روزهای انتخابات بر 2 مطلب تأکید داشت: اول اینکه من حزبی نیستم و دوم اینکه کارها را باید به کارشناسان سپرد. این دو موضوع، بیشتر با گفتمان دولت آقای هاشمی تناسب دارد تا دولت آقای خاتمی. دولت سازندگی بر ارجحیت تخصص بر تعهد تأکید داشت، بنابراین تکنوکراتها و دیوانسالاران حرفهای را به عنوان کارگزاران ارشد دولت به کار گرفت. مرحوم هاشمی بر سیاستزدایی و دوری از رفتارهای حزبی تأکید داشت و در سخنرانی معرفی دولت اول خود در مجلس، خود را تنها فرد سیاسی دولت دانست و تصریح کرد سایر اعضای کابینه از میان مدیران حرفهای غیرحزبی و غیرسیاسی انتخاب شدهاند، بنابراین شعارهای رئیس دولت چهاردهم با گفتمان دولت مرحوم هاشمی نزدیکی بیشتری دارد؛ هرچند مشی رفتاری آقای پزشکیان در مردمداری و عدالتخواهی با رئیس دولت سازندگی متفاوت است.
به صورت خلاصه، دولت چهاردهم برآمده از یک گفتمان نیست و لازم است گفتمان دولت چهاردهم پس از تشکیل، برساخته شود. با توجه به ناسازگاریهای معنایی و سطحی بودن شعارها و بیانهایی که در طول دوره رقابت ابراز شده، رسیدن به یک گفتمان برای دولت چهاردهم دشوار و پیچیده است. خوشبختانه اندیشوران حامی دولت پرشمارند و این حاصل ارتباط خوب دکتر پزشکیان با دانشگاه و طبقه متوسط است. این ظرفیت میتواند برای ساختن یک گفتمان پرقدرت برای دولت به کار گرفته شود. در این صورت چه دالهایی برای مفصلبندی، باید مورد توجه قرار گیرد؟
به نظر میرسد «وفاق اجتماعی» میتواند به عنوان گفتمان بالقوه دولت جدید در نظر گرفته شود. در سالهای اخیر شکافهای فرهنگی و اجتماعی باعث شده جامعه تبدیل به گروههای دور از هم شود. دولت چهاردهم میتواند با گفتمان وفاق اجتماعی این شکافها را ترمیم کند و جامعهای منسجمتر بسازد. دلیل این پیشنهاد این است که اولا برای هر برنامه اقتصادی و سیاسی نیازمند یک همبستگی اجتماعی قوی هستیم، بنابراین اولویت دولت میتواند همین موضوع باشد. دوم اینکه رئیس دولت در همین مدت کوتاه نشان داده در گفتوگو با مردم توانمند است و زبان و رفتار متواضعانه و سادهزیستانه ایشان برای بسیاری از مردم و گروههای حاشیهای دلنشین است. از این ظرفیت برای ایجاد نزدیکی بین گروههای اجتماعی و اصلاح اجتماعی میتوان بهره برد.
رسیدن به وفاق اجتماعی لوازمی دارد و مهمتر از همه این است که دولت با برجسته کردن اشتراکها، شکافهای اجتماعی و هویتی را کاهش دهد. مواردی مثل دین، وطندوستی، اسطورههای تاریخی و محیط زیست، ارزشهای مشترک بین اغلب گروههای اجتماعی و فرهنگی است و میتواند باعث نزدیکی میان این گروهها شود. در مقابل مواردی همچون قومیتگرایی، قائل شدن امتیازهای مذهبی به بهانه تبعیض مثبت، شخصی دانستن موضوع حجاب و مواردی از این دست، حساسیتبرانگیز است و میتواند شکافهای اجتماعی و فرهنگی را عمیقتر کند. هر چند گروههای سیاسی تندرو حامی دولت تلاش میکنند دولت را وادار به اظهارنظر و اقدام در این موارد کنند اما باید توجه داشت که پرداختن به این موضوعهای اختلافبرانگیز، جامعه را دچار چندپارگی میکند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی *
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از تقابل خبرنگاران فلسطینی در برابر رسانههای جریان اصلی غرب گزارش میدهد
مستندهای یک نسلکشی رسانهای
حالا آمار شهدای غزه به 40 هزار شهید نزدیک شده است. یک قدم مانده تا تعداد انسانهایی که در سکوت رسانهای کشته شدهاند به 40 هزار نفر برسد. شاید همین امروز و یا شاید فردا، آمار شهدا از 40 هزار انسان که براثر بمبها یا شلیک مستقیم سلاحهای صهیونیستها هدف قرار گرفتهاند فراتر رود. مهم نیست که شما جلیقه خبرنگاری به تن داشته باشید، یا روپوش پزشکی، یا کاور امدادی؛ شما هیچ مصونیت بشردوستانهای در برابر بمبهای وارداتی ندارید. همه آنچه درباره «حقوق بشر، لزوم حفظ جان خبرنگاران، حراست از مراکز درمانی در زمان جنگ، منطقه امن، حفظ جان زنان و کودکان» یا هر چیز دیگری سالها در رسانهها به آن اشاره شده است، در غزه بدون اثر است.
فقط 6 آمبولانس فعال در سرزمینهای اشغالی باقی مانده است ولی مگر اهمیتی دارد؟ چند نفر در جهان هستند که از این مساله مطلع باشند؟ اساسا چند نفر در جهان هستند که آمار تعداد کودکان کشتهشده در غزه را بدانند؟ مساله مهم در اینجا این است که در این نسلکشی فقط نظامیها دخیل نیستند و جریان دیگری نیز سهامدار نسلکشی فلسطینیهاست. نظامیهای رژیم صهیونیستی در کنار تامینکنندههای سلاح، شریک اصلی دیگری هم دارند و آن «رسانه» است.
* خبرنگارها حالا یک هدف هستند!
از زمان آغاز عملیات توفان الاقصی تا امروز 165 خبرنگار در غزه به شهادت رسیدهاند. آخرین خبرنگاری که در غزه شهید شد، یک روز پیش بود و «محمد عیسی ابوسعدا» نام داشت. حالا همه ما میدانیم که رژیم صهیونیستی زنان را میکشد و به قتلعام کودکان مشغول است و از خبرنگارها انتقام میگیرد. 165 برای ما نباید یک عدد باشد، شما تصور کنید تعداد روزنامهنگارانی که طی ۳ ماه گذشته در غزه به شهادت رسیدهاند بیشتر از تمام جنگ دوم جهانی و جنگ ویتنام بوده است.
دکتر «رئیسه احمد» فعال اجتماعی درباره وضعیت خبرنگارها در سرزمینهای اشغالی مینویسد: «در غزه پوشیدن جلیقه خبرنگاری، روزنامهنگاران را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد، در صورتیکه باید به عنوان محافظ برای آنها عمل کند. اسرائیل روزنامهنگاران را میکشد، زیرا نمیخواهد جهان حقیقت را ببیند. وزارت خارجه آمریکا همچنان به تحمیق روانی مردم ادامه میدهد و اظهار میدارد آنها هیچ مدرکی مبنی بر اینکه اسرائیل عمدا روزنامهنگاران را هدف قرار میدهد، ندیدهاند. گروههای برجسته آزادی مطبوعات و سازمانهای حقوق بشری، ژانویه نامهای به بایدن - رئیسجمهور آمریکا - نوشتند و به گزارشهای موثق مبنی بر اینکه اسرائیل مسؤول مرگ روزنامهنگاران است، استناد کردند».
حالا ما در سرزمینهای اشغالی با ۲ وضعیت مواجهیم: نخست شاهد هدف قرار گرفتن روزنامهنگارها و خبرنگارهایی هستیم که تلاش میکنند صدای «نسلکشی و نقض حقوق بشر» را به گوش جهانیان برسانند. سپس در مقابل این جریان، رسانههایی قرار گرفتهاند که نه تنها در برابر این نسلکشی سکوت کردهاند، بلکه در جهت توجیه «نسلکشی» در حال فعالیت هستند. «زبانی که رسانههای جریان اصلی در غرب برای توصیف وضعیت مردم غزه به کار میبرند، بسیار جنایتآمیز، غیرعاطفی و بیرحمانه است. آنها نهتنها اطلاعات نادرستی درباره جنگ غزه به مردم ارائه میدهند، بلکه به انسانیتزدایی تکاندهنده از فلسطینیها نیز ادامه میدهند».
* انسانیتزدایی توسط رسانههای شرکتی
«احمد النائوق» روزنامهنگار فلسطینی و یکی از بنیانگذاران سازمان «ما عدد نیستیم» از جمله افرادی است که این روزها تلاش میکند صدای مظلومیت مردم فلسطین را به دیگر مردم جهان برساند. او در برابر جریانی قرار گرفته که در 10 ماه گذشته تلاش کرده است تا از مردم فلسطین «انسانزدایی» کند. ۲۱ نفر از اعضای خانواده «النائوق» توسط اسرائیل شهید شدهاند! او بارها توضیح داده است که «رسانههای غربی در مصاحبه با او ابتدا از وی بازجویی میکنند و قبل از اینکه به او اجازه حضور روی آنتن را بدهند، خواستار ارائه مدرک از سوی وی میشوند». این در حالی است که این ادعاهای بیسند و پرتکرار برای دیگر رسانههای غربی برقرار نیست. نیویورکتایمز در پایان دسامبر ۲۰۲۳، مقالهای را تحت عنوان «فریادهای بدون کلام؛ چگونه حماس خشونت جنسی را به سلاح تبدیل کرد» منتشر کرد. در این گزارش ادعا شد به برخی از افراد «تجاوز» شده است. این گزارش آزاردهنده در حالی منتشر شد که خانواده «گل عبدوش» فردی که ادعای تجاوز به او نسبت داده شده بود، ادعاهای نیویورکتایمز را رد کردند. پس از آنکه افکار عمومی خواهان توضیحات بیشتر شد، پلیس رژیم صهیونیستی بیانیهای منتشر کرد و در آن توضیح داد نمیتواند شاهدان عینی تجاوز جنسی در ۷ اکتبر را پیدا کند!
یا شاید شما هم ادعاهای دروغینی مانند «حماس ۴۰ نوزاد را سر برید» را شنیده باشید. ادعاهای بیسندی که هر روز از رسانههای غربی منتشر میشود اما پس از تکذیب یا آن لحظه که اسناد مدعا مطالبه میشود، خیلی زود و ساکت از کنار آن عبور میکنند.
در واقع میتوان گفت سکوت عامدانه و مداوم رسانههای جریان اصلی غرب در گزارش حقیقت، تنها یک قصور ژورنالیستی نیست و آنها باید به دلیل فراهمکردن امکان نسلکشی در غزه پاسخگو باشند.
این شرایط در حالی است که فعالیت بسیاری از رسانهها در سرزمینهای اشغالی ممنوع اعلام شده است. دادگاه عالی اسرائیل دستور داده است دولت همچنان میتواند ورود خبرنگاران خارجی به غزه را ممنوع کند. تعداد بسیار کمی از روزنامهنگاران خارجی اجازه ورود به غزه را پیدا کردهاند اما آنها هم در کنار نیروهای اشغالگر اسرائیل هستند لذا باید در نظر داشت که در این شرایط هیچگونه همبستگیای توسط روزنامهنگاران مستقل در غرب با همکاران خود در غزه شکل نمیگیرد. این در حالی است که روزنامهنگاران جریان اصلی نیز میلی برای ارتباط با روزنامهنگاران مستقر در غزه ندارند.
ما در این رابطه شاهد هستیم که همسو با سیاستهای رژیم صهیونیستی که با رویکرد «انسان متمدن - انسان متوحش» در حال نسلکشی در غزه هستند، رسانههای جریان اصلی غرب نیز با همین نگاه در حال پوشش دادن و ضریب دادن به گزارشهای سرزمینهای اشغالی هستند. گزارشهای بسیاری وجود دارد که رسانهها با نگاهی سوگیرانه وقایع غزه را پوشش میدهند. رفتار رسانههای غربی را دیگر نمیتوان نوعی سوگیری دانست، آنها به صورت عامدانه بدیهیترین اصول روزنامهنگاری را زیر پا میگذارند.
* «قتل وحشیانه» عبارتی که هرگز استفاده نمیشود!
بر اساس مطالعه مبسوطی که توسط وبسایت «openDemocracy» روی بخشهای خبری شبکه «بیبیسی ۱» بین ۷ اکتبر تا ۴ نوامبر انجام شده است، عبارات «قتل»، «جنایت»، «قتل دستهجمعی» و «قتل وحشیانه» در مجموع ۵۲ بار برای مرگ اسرائیلیها استفاده شده است اما هرگز این عبارات برای مرگ فلسطینیها استفاده نشده است. بررسیهای بیشتر نشان میدهد روزنامههای بزرگی مانند «نیویورکتایمز»، «واشنگتنپست» و «لسآنجلس تایمز» نیز یک سوگیری مداوم علیه فلسطینیها در گزارشهای خود نشان میدهند.
همچنین مطالعه مشابه دیگری درباره اخبار مربوط به سیانان، فاکسنیوز و اماسانبیسی بین ۷ اکتبر تا ۷ نوامبر توسط «The Column» انجام شده است که یافتههای این مطالعه نشان میدهد ۳ کانال بزرگ رسانه خبری ایالاتمتحده، سوگیری واضح و قابل سنجشی را به نفع اسرائیل در جنگ علیه غزه نشان دادهاند.
همچنین بررسیها نشان داده است در ۱۴ روز اول نسلکشی، روزنامه پرتیراژ «Daily Mail»، با وجود ذکر آمار تلفات اسرائیلیها، یک بار هم در صفحه اول خود به تلفات مضاعف و تصاعدی فلسطینیها اشاره نکرده است.
بر اساس پایشهای مطالعاتی، نوع روایت رسانههای جریان اصلی غرب سوگیری روشنی نسبت به وضعیت سرزمینهای اشغالی دارد. با وجود آنکه جریانهای رسانهای مستقل مستقر در فلسطین تا حدودی توانستهاند تصویری از شرایط نسلکشی در سرزمینهای اشغالی به مردم ارائه کنند اما باید بدانیم که این روایتها توسط رسانههای جریان اصلی بایکوت میشود. حتی اگر روزنهای باز شود و روزنامهنگاری شرایط را گزارش دهد، باید پیش از آن خود را برای محدودیتهای احتمالی و اخراج آماده کرده باشد.
* هیس! خبرنگار فریاد نمیزند
کمی به گذشته بازگردیم، کمتر از 50 روز از نسلکشی در غزه گذشته است، 19 ماه نوامبر، بیش از ۷۵۰ روزنامهنگار از دهها سازمان خبری نامهای سرگشاده در محکومیت کشتار روزنامهنگاران فلسطینی توسط اسرائیل امضا کردند و از نحوه پوشش اخبار جنگ غزه توسط رسانههای جریان اصلی در غرب انتقاد کردند. از همان زمان بود که محدودیتها در رسانههای جریان اصلی برای روزنامهنگارها و خبرنگارها تشدید شد. روزنامهنگاران در این نامه صریح تأکید کردند: «وظیفه ما حسابکشی از قدرت است، در غیر این صورت، ما در معرض خطر تبدیل شدن به لوازم نسلکشی خواهیم بود».
هشدار روزنامهنگارها به رسانههای جریان اصلی غرب در حالی است که امروز بر کارشناسها و تحلیلگران موضع همراهی با نسلکشی پوشیده نیست. میتوان نامهای بسیاری را ذکر کرد که بر اثر رفتار حرفهای روزنامهنگاری در پوشش جنایتهای رژیم صهیونیستی از حرفه خود برکنار شدهاند و یا با محدودیتهای جدی روبهرو هستند.
پروفسور «مایکل آیزن» سردبیر یهودی مجله دانشگاهی علوم پزشکی و زیستی «eLife» پس از حمایت از یک مقاله کنار گذاشته شد.
«آنتوانت لاتوف» خبرنگار لبنانی - استرالیایی شبکه تلویزیونی استرالیایی «ایبیسی» بخشی از لیست اخراجیهای این شبکه تلویزیونی است.
همچنین «ماشا گسن» روزنامهنگار و فعال برجسته یهودی روس - آمریکایی که مقالهای با عنوان «در سایه هولوکاست» در نشریه «The New Yorker» منتشر کرد.
به این لیست میتوان «مهدی حسن» روزنامهنگار مشهور به همراه ۲ خبرنگار مسلمان دیگر را که توسط شبکه خبری «اماسانبیسی» کنار گذاشته شدند نیز اضافه کرد.
«جازمین هیوز» روزنامهنگار آمریکایی - آفریقاییتبار نیز پس از امضای نامه سرگشاده «ائتلاف موقت نویسندگان علیه جنگ غزه»، مجبور به استعفا از نیویورکتایمز شد.
همه این موارد نشاندهنده این است که نظامیان صهیونیست در نسلکشی تنها نیستند. بخشی از بدنه ثروتمند غرب در حال تامین سلاح برای تروریستهای صهیونیست هستند و بخش دیگری یعنی رسانههای جریان اصلی در حال حمایت از این نسلکشی هستند.
با وجود ادامه نسلکشی در غزه و در شرایطی که این وضعیت از تیتر یک رسانههای جریان اصلی کنار گذاشته شده است اما تلاشهای قهرمانانه روزنامهنگاران شجاع فلسطینی در غزه را شاهد هستیم؛ قهرمانان رسانهای که حالا خود به مستندترین نسلکشی تاریخ تبدیل شدهاند. روزنامهنگاران و خبرنگاران مستقر در غزه با ایستادگی خود توانستند «ورشکستگی اخلاقی غرب از جمله رسانههای جریان اصلی» را افشا کنند.
ارسال به دوستان
پرونده «وطن امروز» درباره رهبر جدید حماس
افسانه سنوار
تصمیم هوشمندانه جنبش مقاومت اسلامی فلسطین برای انتخاب یحیی سنوار، فرمانده میدان غزه به عنوان رهبر حماس، صهیونیستها و حامیان غربیشان را غافلگیر کرده است.
این انتخاب وجوه متعددی دارد ولی بارزترینشان قدرتنمایی خود حماس و معرفی کردن غزه به عنوان سنگر اصلی کل مقاومت فلسطین در برابر اشغالگران است. این درست همان نکتهای بود که سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در سخنرانیای که چند ساعت جلوتر از اعلام رهبری سنوار انجام داد، به آن اشاره کرد. برگزیدن رهبری که نماد تسخیرناپذیر بودن و تسلیمناپذیر بودن غزه است و خود حضورا در خط مقدم مقابله با تجاوز وحشیانه اسرائیل به فلسطینیان قرار دارد، یعنی مساله موجودیت فلسطین که مساله کل محور مقاومت است، مقدم بر هر مساله دیگری بوده و دیپلماسی، تقدم خود را از دست میدهد. این به نوعی منعکسکننده سرخوردگیها پس از ترور شهید هنیه در میان سیاستمداران کشورهای عربی نیز است که متوجه شدند امکان مذاکره واقعی در موقعیت برابر با صهیونیستها وجود ندارد. مثال آن دیدگاهی بود که هفته گذشته در بهت پس از ترور رئیس دفتر سیاسی حماس توسط محمد بن عبدالرحمن آلثانی، نخستوزیر قطر مطرح شد. وی گفت این ترور ماهیت مذاکرات صلح غزه در دوحه را زیر سوال برد. خشم تمام طیفهای سیاسی اسرائیلی و گیجی دولتها و رسانههای غربی از این انتخاب، بخوبی قدرتنمایی حماس با این انتخاب را نشان میدهد. در حقیقت این جنبش نه تنها بعد از شهادت اسماعیل هنیه سردرگم نشده، بلکه منسجمتر و هدفمندتر هم شده است.
اسطورهای که 10 ماه است مقاومت جانانه از اعماق زمین در مقابل جنایتهای ارتش کودککش و حامیان غربیاش را رهبری میکند، واقعا شایستگی رهبری کل تشکیلات زمینی حماس را هم دارد؛ مردی که باید او را قهرمان جهان عرب خواند. فراموش نکنیم همین 4 ماه پیش، بنری بزرگ از پرتره سنوار در مرکز تلآویو آویخته شد که او را قهرمان جهان عرب و پیروز دودستگی صهیونیستها توصیف میکرد.
انتخاب وی به رهبری مقاومت فلسطین مثل این است که بازوبند کاپیتانی به بازوی ستاره محبوب تیم بسته شود. این به منزله تایید عواطف مثبت جهان عرب نسبت به این اسطوره زنده بود و تا حد زیادی دست دولتهای عربی را - از ترس واکنشهای اجتماعی - در ادامه مسیر سازشگری با صهیونیستها میبندد.
* شکست سیاست ترور اسرائیل
برگزیدن سنوار به رهبری حماس پیامی کوبنده خطاب به صهیونیستها بود، چرا که حذف این اسطوره مقاومت غزه، خود یکی از اهداف اولیه جنگافروزیشان علیه غزه بود اما نهتنها تاکنون موفق به چنین کاری نشدهاند، بلکه حالا برای ترور سنوار با سد حقوق بینالمللی و افکار عمومی جهانی نیز مواجهند، چراکه ابوابراهیم حالا رهبر یک تشکیلات رسمی فلسطینی است. جنبش مقاومت اسلامی فلسطین، عصر سهشنبه در بیانیهای درباره جایگزینی رهبر به شهادت رسیده خود آورد: «ما در این لحظه تاریخی ضمن گرامیداشت یاد شهید اسماعیل هنیه رحمهالله که در مسیر جهادی خود نمونه بارزی از یک رهبر شجاع، دانا و منعطف بود، یقین داریم برادر یحیی سنوار و دیگر برادرانش در جنبش حماس راه او و رهبران سابق جنبش را ادامه خواهند داد و میراث جهادی و مبارزاتی آنان را تا آزادسازی این سرزمین و تحقق حق بازگشت حفظ خواهند کرد. رحمت بر شهدای سرافراز ما، شفای عاجل برای مجروحان، گشایش و فرج نزدیک برای اسرای قهرمان فلسطین و پیروزی از آن ملت بزرگ و مقاومت قهرمان فلسطین است».
پس از آن اسامه حمدان، یکی از برجستهترین شخصیتهای سیاسی حماس که سالها نقش سفیر و مسؤولیت بخش روابط بینالملل این جنبش را داشت، درباره روند انتخاب رهبر جدید به الجزیره گفت: «انتخاب یحیی سنوار برای این پست با اجماع صورت گرفته و هیچ مخالفی در این باره وجود نداشت. این موضوع نشان میدهد حماس از ماهیت صحنه آگاهی داشته و مذاکره توسط رهبری مدیریت میشود و سنوار همیشه در صحنه حضور دارد. اینکه ما سنوار را به فوریت انتخاب کردیم، نشاندهنده پویایی حماس است. تیمی که در زمان مدیریت هنیه مذاکرات را دنبال میکرد، در زمان حضور سنوار نیز این روند را دنبال میکند. دانش دقیق سنوار از اشغالگران میتواند باعث تقویت مواضع ما در مرحله بعدی مذاکرات شود».
استقبال سایر شخصیتهای سیاسی حماس از رهبری سنوار هم جالب توجه است. تا چند ساعت پیش از بیانیه جنبش، بازار گمانهزنیها درباره اینکه چه کسی جانشین هنیه خواهد شد داغ بود و گزینههای متعددی، از خالد مشعل، رئیس پیشین دفتر سیاسی تا موسی ابومرزوق، معاون فعلی این دفتر در دوحه مطرح شدند. حتی برخی منابع فلسطینی احتمال رهبری خلیل الحیه، قائم مقام سنوار در پست ریاست حماس در غزه را مطرح کردند. با این حال در نهایت غیر قابل پیشبینی و البته درستترین گزینه انتخاب شد و با استقبال همان گزینههای محتمل نیز مواجه شد تا هر گونه امید رژیم صهیونیستی برای ایجاد انشقاق و شکاف در سازمان مقاومت اسلامی فلسطین ناامید شود. در بیانیهای که حزبالله لبنان برای تبریک انتخاب یحیی سنوار به رهبری سیاسی حماس صادر کرد نیز میتوان نشانه رضایت سایر بخشهای مقاومت از این موضوع را دید.
این بیانیه چنین نشان میدهد که گویی نفس ارتقای سنوار به رهبری حماس معادل شکست سیاست اسرائیلی ترور رهبران حماس است. مقاومت لبنان، رهبر مقاومت فلسطین را واجد سابقه بلندبالا در مقابله با دشمن صهیونیست و دارای شهرت خوب در میان محور مقاومت توصیف میکند. این شاید یکی از عالیترین توصیفهایی باشد که در سالهای اخیر، 2 بال شیعه و سنی جبهه مقاومت از یکدیگر انجام دادهاند. در پایان این بیانیه آمده است: «انتخاب سنوار پیامی روشن و قدرتمند به دشمن صهیونیست و آمریکا به عنوان حامی اصلی این رژیم ارسال کرد که جنبش حماس در تصمیم خود راسخ و متحد است».
* از ابو العبد تا ابو ابراهیم
یحیی ابراهیم سنوار، مشهور به ابو ابراهیم همچون ابو العبد یا اسماعیل هنیه، در دوران نوجوانی و جوانی خود مدتها با شیخ احمد یاسین در یک ارتباط معنوی عمیق بوده و از افرادی بوده که به طور کامل مورد وثوق رهبری بود که بر روی ویلچر و با شرایط سخت جسمی، یکی از توانمندترین سازمانهای مقاومت جهان را ایجاد کرد و موجی از مبارزان جوان فلسطینی را پرورش داد که هر کدام از آنها به رهبری توانمند تبدیل شدند. سنوار فرزند خانیونس است و مانند بسیاری دیگر از مبارزان فلسطینی، در تبعید و آوارگی به دنیا آمده و عملا از دوران کودکی، ظلم و جنایات صهیونیستها را به صورت عینی درک کرده است. این زندانی قدیمی و مبارز جانباز و خستگیناپذیر، پایبندی به آرمان و مبارزه و تداوم سازماندهی در خفا را به استراتژی مستحکمی مبدل و در طول سالیان گذشته نیز حماس را به یک سازمان قدرتمند تبدیل کرد. سنوار سال ۱۹۸۹ میلادی از سوی یک دادگاه اسرائیلی به 4 بار زندان ابد به علاوه ۲۵ سال زندان محکوم شد اما در نهایت بعد از ۲3 سال حبس، سال ۲۰۱۱ در مبادله زندانیان آزاد شد.
ابوابراهیم عملا یک نخبه امنیتی است، چرا که در زمانی که تنها ۲۵ سال داشت، با تاسیس سازمان امنیتی مجد در دل حماس، توانایی شگرف خود برای فرماندهی و رهبری را نشان داد و ۲3 سال حبس در زندان، او را به یک فولاد آبدیده تبدیل کرد. اینکه ماشین جنگی تا بن دندان مسلح صهیونیستها ماههاست به رغم اشراف کامل هوایی، ماهوارهای و جاسوسی بر باریکهای 40 کیلومترمربعی و اشغال و انهدام بخشهای وسیعی از آن، هنوز نه به رهبر اصلی مقاومت غزه یعنی سنوار دست پیدا کرده و نه خللی بر سازمان رزم حماس وارد کرده، بهترین گواه درست بودن لقب «سید امنیتیها»ست که سالها پیش بر ابوابراهیم نهاده شده است. خاطرهای از سنوار حاکی از آن است که او یکی از جملات امیرالمومنین علی(ع) را سرلوحه زندگی خود قرار داده است. «2 روز در زندگی انسان هست؛ روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست و روزی که مرگ سرنوشت توست. در روز اول هیچکس نمیتواند به تو آسیبی برساند و در روز دوم هیچکس نمیتواند تو را نجات دهد».
* یک سازمان تکنفره
یحیی سنوار بیش از 2 دهه از عمر خود را در زندانهای اشغالگران سپری کرده و در آن دوران، 2 کار مهم انجام داده است: اول اینکه با کاریزمای ذاتی و نظم خللناپذیر خود، به یک رهبر محبوب بین زندانیان دیگر تبدیل شده و همواره روحیه انقلابی و مقاومت آنان را تقویت کرده است و دوم، در دوران زندان به طور کامل بر زبان عبری تسلط یافته و با مطالعه منابع فراوان، توانسته شناخت عمیقی از دشمن صهیونیستی خود پیدا کند. پس تا اینجای کار باید کاریزما و نفوذ موثر بر قلب و ذهن دوست و دشمن و توانایی بالا در امر دشمنشناسی را به عنوان 2 ویژگی مهم یحیی سنوار تلقی کنیم.
ویژگی سوم یحیی سنوار، اعتقاد راسخ او به تنظیمات و سازماندهی مخفیانه انقلابی است. به گواه همه مبارزان فلسطینی، یحیی سنوار فرمانده و مدیر توانمندی است که مطالعات امنیتی را نه در کلاسهای دانشگاهی و خواندن منابع خارجی، بلکه در میدان عمل فراگرفته است و به سطحی از فهم امنیتی دست یافته که در تاریخ حماس نظیر نداشته است.
از روزی که سنوار از زندان آزاد شده و در غزه فعالیت خود را ادامه داده، اصول حفاظتی و امنیتی در این جنبش مهم مقاومت سیاق دیگری یافته و امکان نفوذ و مداخله برای موساد و دیگر سرویسهای جاسوسی به حد صفر رسیده است.
چهارمین ویژگی یحیی سنوار این است که درباره مساله رعایت اصول و ترتیبات سازمانی با احدی شوخی نداشته و نظم و جدیت آهنین او مثالزدنی است. حفظ نظم داخلی صفوف مبارزه، مسائل حفاظتی و کار و تلاش برنامهریزی شده در طراحی و اجرای شبکههای تونلی در غزه، نمونه روشنی از مدیریت و فرماندهی یحیی سنوار است که در جریان عملیات تاریخی توفان الاقصی، هیمنه امنیتی رژیم صهیونیستی را از بین برد و فعالیت حماس را آنقدر مخفیانه پیش برده که تلآویو برای مبارزه با حماس، راهی جز نسلکشی و حمله به زنان و کودکان نیافته است. بنابراین انتخاب یحیی سنوار، نشاندهنده عزم جدی جنبش حماس برای تداوم مبارزه در مسیری است که بنیانهای آن بر مقاومت، ظلمستیزی و رفتارشناسی دقیق دشمن استوار شده است.
***
کارت سنوار برای حذف نتانیاهو
هیچ چیز به اندازه واکنش وزیر خارجه صهیونیست دولت بایدن به انتخاب رهبر جدید حماس نمیتواند اهمیت این انتخاب در عوض کردن سرنوشت جنگ غزه و به هم ریختن محاسبات حامیان غربی رژیم صهیونیستی را بیان کند. آنتونی بلینکن شامگاه سهشنبه در توئیتی در شبکه ایکس به رهبری یحیی سنوار بر مقاومت فلسطین واکنش نشان داد و نوشت: «سنوار تعیینکننده ترین شخصی است که باید درباره آتشبس غزه تصمیم بگیرد». مسلما مخاطب اصلی این حرف بلینکن شخص نتانیاهو است، نخستوزیر دائما در حال سقوط رژیم صهیونیستی که با جنون خود نهتنها اسرائیل، بلکه برادر بزرگترش آمریکا را هم به قهقرا میبرد. بلینکن در حالی چنین اعتباری برای سنوار قائل شده که این مرد از جمله رهبران حماس به شمار میرود که خود آمریکا هم نامش را در فهرست افراد تحت تعقیب قرار داده است. به عبارت دیگر میتوان به وضوح دید دموکراتهای حاکم بر کاخ سفید برای حذف مهره نامطلوبی مثل نتانیاهو که هزینهسازیهای سیاسی و ژئوپلیتیکش برای سیاستهای جهانیشان به مرحله غیر قابل تحملی رسیده، حاضرند از کارت سنوار هم استفاده کنند.
******
پیامهای یک انتخاب
گروه بینالملل: انتخاب حماس همه را غافلگیر کرد. وقتی دفتر سیاسی این جنبش یحیی سنوار را جایگزین شهید اسماعیل هنیه کرد تمام رسانهها و مقامات عبری در حالت تعلیق قرار گرفتند. فردی به عنوان رهبر حماس انتخاب شده است که تمام سیاستهای تلآویو را در 10 ماه گذشته به چالش جدی کشانده است. یحیی سنوار برای فلسطینیها همان چهره رویایی است. بیراه نیست که رئیس انجمن مطالعات فلسطین در دانشگاه تلآویو مینویسد: «سنوار شخصیت اصلی و کاریزمای عملیات توفان الاقصی است». او همان کسی است که فلسطینیها اعتقاد دارند وعده صادق میدهد؛ سنوار سال 2023 گفته بود بزودی سراغ اسرائیلیها خواهد رفت و فلسطین را به مسیر آزادی خواهد برد.
«روعی کایس» خبرنگار امور عربی شبکه کان اسرائیل در این باره گفت: در حقیقت انتخاب سنوار یک هفته بعد از ترور هنیه یک اتفاق غافلگیرکننده است. سنوار رهبر حماس در غزه یکی از مهندسان حمله توفان الاقصی در 7 اکتبر است. تعیین سنوار پیامی از سوی حماس است مبنی بر اینکه او زنده است و رهبری حماس در غزه همچنان موجود و قوی است و قصد ماندن در قدرت را دارد.
«ایهود یعاری» تحلیلگر امور منطقه در کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی نیز گفت: تعیین سنوار یک مفهوم نمادین برای تاکید بر جایگاه او در حماس دارد. «آوی یسخاروف» تحلیلگر امور منطقه در روزنامه تایمز اسرائیل هم گفت: حماس خطرناکترین شخص را برای رهبری خود انتخاب کرده است. روزنامه معاریو نیز نوشت: انتخاب سنوار مانوری از سوی حماس است. شبکه کان رژیم صهیونیستی نیز گزارش داد که انتخاب سنوار نشان میدهد حماس در غزه همچنان قدرتمند است. «یونی بن مناحم» تحلیلگر اسرائیلی گفت: انتخاب سنوار پیروزی برای ایران است. «دنیل هاگاری» سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی هم در واکنش به انتخاب سنوار گفت: جای سنوار در کنار «محمد الضیف» فرمانده کل گردانهای القسام است. هدف از این اظهارنظر اشاره به ادعای ارتش رژیم صهیونیستی درباره ترور الضیف در خانیونس است؛ ادعایی که حماس آن را رد کرده است. برخی خانوادههای اسرای اسرائیلی نیز میگویند اینکه سنوار زنده است، یک مشکل محسوب میشود.
از زمان جنگ غزه رژیم صهیونیستی برای ترور سنوار به خاطر نقش او در عملیات توفان الاقصی تلاش میکند؛ عملیاتی که چهره دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی را به دلیل شکست در 7 اکتبر در مقابل جهان تغییر داد. همچنین «اسرائیل کاتس» وزیر خارجه رژیم صهیونیستی بعد از تعیین سنوار به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس خواهان ترور فوری او شد. او مدعی شد: تعیین سنوار به عنوان رهبر حماس دلیل دیگری برای نابودی او و از بین بردن این گروه است. همچنین «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا درباره یحیی سنوار گفت: سنوار همیشه درباره رسیدن به آتشبس حرف اول و آخر را زده و میزند. برای همین او باید درباره آتشبس تصمیم بگیرد. مذاکرات درباره تبادل اسرا به مرحله آخر رسیده است و طرفها باید در سریعترین زمان ممکن به توافق برسند. این جمله آخر بلینکن، جان کلام اصلی انتخاب سنوار به عنوان رهبر حماس بود. الحیه، نایبرئیس دفتر سیاسی حماس هم بعد از انتخاب سنوار گفته بود ما کسی را انتخاب کردیم که 300 روز میدان و عملیات را فرماندهی کرده است و اوست که میتواند تصمیم نهایی را بگیرد.
چند دلیل جدی درباره انتصاب سنوار به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس وجود دارد.
1- سنوار بین تمام رهبران حماس وجهه بالا و کاریزمای عجیبی دارد و به همین دلیل انتخاب وی به اختلافات بین 2 جریان حماس برای رهبری پایان میدهد.
2- بعد از ترور شهید هنیه، گماردن سنوار به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس نشانگر آن است که اگر اسرائیل فردی را ترور میکند به راحتی فردی دیگر جایگزین وی خواهد شد و حماس راه خود را ادامه خواهد داد.
3- مشهور است که سنوار در مسائل نظامی انعطافناپذیر و رادیکال و در سیاست عملگرا است. او توان میدانی حماس را برای تقویت جایگاه سیاسی و مذاکراتی این جنبش میخواهد. به همین جهت، انتخاب او به معنای اهمیت احیای ساختار نظامی و بازسازی نیروی انسانی حماس در میدان است. در واقع، حماس برای جایگاه سیاسی نیازمند بازسازی بخش نظامی خود است که سنوار میتواند این هدف را محقق کند.
4- انتخاب سنوار پاسخی به ترور هنیه است و این پیام را به اسرائیل میدهد که رویکرد حماس تزلزلناپذیر است و مقاومت را ادامه میدهد. اگر هنیه را که فردی سیاسی و به دنبال مذاکره بود هدف قرار دهند، فردی جایگزین خواهد شد که باید برای هر کاری به او بسیار امتیاز بدهند.
5- انتخاب سنوار برای محور ایران از اهمیت زیادی برخوردار است و هماهنگی سیاسی میان ایران و حماس را تقویت میکند. سنوار مسؤول هماهنگی بین گروههای سیاسی و نظامی برای تبادل اسرا بود. او سال ۲۰۲۱ گفته بود «اگر ایران نبود، مقاومت فلسطین تا این حد توانایی نداشت». بنابراین افرادی مثل مشعل که رابطه نزدیکی با قطر و ترکیه دارند دریافتند که حرف اول و آخر در حماس را بخش نظامی خواهد زد، چون دشمن صهیونیست دنبال جنگ است نه صلح.
6- دبیر انجمن بینالمللی ضد صهیونیستی با اشاره به انتخاب رئیس دفتر جدید سیاسی حماس گفت: «یحیی سنوار اسطوره و رهبر میدانی و جهادی مردم فلسطین است که میتواند در تعیین سرنوشت آینده فلسطین موثر باشد». این موضوعی مهم است یعنی از این زمان به بعد میدان است که سرنوشت جنگ را مشخص خواهد کرد نه سازش.
7- سنوار یک فرد کاملاً امنیتی و پیچیده برای صهیونیستهاست به همین علت قدم بعدی وی برای اسرائیلیها بسیار نامشخص است. معروف است که هر صلحی را جنگی مشخص میکند و هر مذاکرهای را فردی جنگی. بنابراین باید منتظر بود تا اسرائیل دریابد که نمیتواند با سنوار مبارزه کند.
8- سنوار همواره رابط بین جریان سیاسی با امنیتی و نظامی حماس بوده است. در دوران هنیه و مشعل این موضوع یک خلأ بزرگ بود. حتی گفتنی است برخی رهبران حماس در دفتر سیاسی از قاب الجزیره متوجه شروع عملیات توفان الاقصی شدند اما سنوار یک طراح بزرگ در حوزه امنیتی است و رابطه قوی با محمد ضیف و گردان قسام دارد. بنابراین حماس سعی کرد فاصله بین دفتر سیاسی و نظامی را به صفر برساند و اینگونه یک طراحی واحد برای مبارزه با اسرائیل درست شود.
9- تایمز اسرائیل در گزارشی سنوار را یک فرد نابغه، عاشق حماس و فلسطین ولی عملگرا میداند. همین منش واقعگرایی او بود که سال گذشته منجر به تبادل اسرا شد. او در طراحی پیچیده میدان چریکی را به پهنای غزه بزرگ کرده است و همین موضوع باعث ایجاد باتلاق برای صهیونیستها شد.
10- برخی منابع اسرائیلی مدعی هستند سنوار از جمله مقاماتی در حماس است که شرایط پیشنهادی اسرائیل را کافی نمیداند. ماکور ریشون نوشته است: سنوار «آماده شنیدن پیشنهاد توافقی که شامل توقف جنگ و خروج ارتش اسرائیل از غزه نباشد، نیست». این موضوع همان شیوه راسخ او در مذاکره است. این انتخاب سنوار بعد از ترور هنیه مفهوم دیگری هم داشت. برخی در دفتر سیاسی اشاره کرده بودند در صورت توافق اسرائیل برای پایان جنگ غزه و همچنین به رسمیت شناختن فلسطین حاضرند در چارچوب مرزهای 1967 توافق کنند و جناح نظامی حماس هم در سیاسی ادغام شود. انتخاب سنوار تمام این پازلها را که توسط برخی کشورهای عربی و غربی چیده شده برهم ریخت.
******
پرونده نیویورکر درباره زندگی سنوار
یادداشتهایی از زیر زمین
نیویورکر، مشهورترین هفتهنامه ادبی آمریکا دیروز در جدیدترین شماره خود یک گزارش مفصل 14 صفحهای با عنوان «یادداشتهایی از زیر زمین» درباره زندگی یحیی سنوار منتشر کرد.
به احتمال زیاد این پرونده از مدتها قبل گردآوری شده بود تا در موقع مقتضی – احتمالا از نگاه نیویورکریها هنگام شهادت او – منتشر شود. این پرونده اما درست همزمان با انتخاب او به رهبری حماس منتشر شد که نشاندهنده اهمیت و جذابیت شخصیت سنوار برای جامعه نخبگان آمریکاست.
عکس اصلی این پرونده تصویری مربوط به سال 2021 است؛ زمانی که منزل شخصی سنوار در غزه در جریان جنگ رمضان توسط اسرائیلیها منهدم شد. شرح عکس نیویورکر حاکی از آن است که سنوار سرسختانه بر ویرانههای خانهاش نشسته؛ عکسی که الهامبخش دیگر اهالی غزه برای انتشار عکسهای مشابه شد.
ارسال به دوستان
پیامهای یک انتخاب
گروه بینالملل: انتخاب حماس همه را غافلگیر کرد. وقتی دفتر سیاسی این جنبش یحیی سنوار را جایگزین شهید اسماعیل هنیه کرد تمام رسانهها و مقامات عبری در حالت تعلیق قرار گرفتند. فردی به عنوان رهبر حماس انتخاب شده است که تمام سیاستهای تلآویو را در 10 ماه گذشته به چالش جدی کشانده است. یحیی سنوار برای فلسطینیها همان چهره رویایی است. بیراه نیست که رئیس انجمن مطالعات فلسطین در دانشگاه تلآویو مینویسد: «سنوار شخصیت اصلی و کاریزمای عملیات توفان الاقصی است». او همان کسی است که فلسطینیها اعتقاد دارند وعده صادق میدهد؛ سنوار سال 2023 گفته بود بزودی سراغ اسرائیلیها خواهد رفت و فلسطین را به مسیر آزادی خواهد برد.
«روعی کایس» خبرنگار امور عربی شبکه کان اسرائیل در این باره گفت: در حقیقت انتخاب سنوار یک هفته بعد از ترور هنیه یک اتفاق غافلگیرکننده است. سنوار رهبر حماس در غزه یکی از مهندسان حمله توفان الاقصی در 7 اکتبر است. تعیین سنوار پیامی از سوی حماس است مبنی بر اینکه او زنده است و رهبری حماس در غزه همچنان موجود و قوی است و قصد ماندن در قدرت را دارد.
«ایهود یعاری» تحلیلگر امور منطقه در کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی نیز گفت: تعیین سنوار یک مفهوم نمادین برای تاکید بر جایگاه او در حماس دارد. «آوی یسخاروف» تحلیلگر امور منطقه در روزنامه تایمز اسرائیل هم گفت: حماس خطرناکترین شخص را برای رهبری خود انتخاب کرده است. روزنامه معاریو نیز نوشت: انتخاب سنوار مانوری از سوی حماس است. شبکه کان رژیم صهیونیستی نیز گزارش داد که انتخاب سنوار نشان میدهد حماس در غزه همچنان قدرتمند است. «یونی بن مناحم» تحلیلگر اسرائیلی گفت: انتخاب سنوار پیروزی برای ایران است. «دنیل هاگاری» سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی هم در واکنش به انتخاب سنوار گفت: جای سنوار در کنار «محمد الضیف» فرمانده کل گردانهای القسام است. هدف از این اظهارنظر اشاره به ادعای ارتش رژیم صهیونیستی درباره ترور الضیف در خانیونس است؛ ادعایی که حماس آن را رد کرده است. برخی خانوادههای اسرای اسرائیلی نیز میگویند اینکه سنوار زنده است، یک مشکل محسوب میشود.
از زمان جنگ غزه رژیم صهیونیستی برای ترور سنوار به خاطر نقش او در عملیات توفان الاقصی تلاش میکند؛ عملیاتی که چهره دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی را به دلیل شکست در 7 اکتبر در مقابل جهان تغییر داد. همچنین «اسرائیل کاتس» وزیر خارجه رژیم صهیونیستی بعد از تعیین سنوار به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس خواهان ترور فوری او شد. او مدعی شد: تعیین سنوار به عنوان رهبر حماس دلیل دیگری برای نابودی او و از بین بردن این گروه است. همچنین «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا درباره یحیی سنوار گفت: سنوار همیشه درباره رسیدن به آتشبس حرف اول و آخر را زده و میزند. برای همین او باید درباره آتشبس تصمیم بگیرد. مذاکرات درباره تبادل اسرا به مرحله آخر رسیده است و طرفها باید در سریعترین زمان ممکن به توافق برسند. این جمله آخر بلینکن، جان کلام اصلی انتخاب سنوار به عنوان رهبر حماس بود. الحیه، نایبرئیس دفتر سیاسی حماس هم بعد از انتخاب سنوار گفته بود ما کسی را انتخاب کردیم که 300 روز میدان و عملیات را فرماندهی کرده است و اوست که میتواند تصمیم نهایی را بگیرد.
چند دلیل جدی درباره انتصاب سنوار به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس وجود دارد.
1- سنوار بین تمام رهبران حماس وجهه بالا و کاریزمای عجیبی دارد و به همین دلیل انتخاب وی به اختلافات بین 2 جریان حماس برای رهبری پایان میدهد.
2- بعد از ترور شهید هنیه، گماردن سنوار به عنوان رئیس دفتر سیاسی حماس نشانگر آن است که اگر اسرائیل فردی را ترور میکند به راحتی فردی دیگر جایگزین وی خواهد شد و حماس راه خود را ادامه خواهد داد.
3- مشهور است که سنوار در مسائل نظامی انعطافناپذیر و رادیکال و در سیاست عملگرا است. او توان میدانی حماس را برای تقویت جایگاه سیاسی و مذاکراتی این جنبش میخواهد. به همین جهت، انتخاب او به معنای اهمیت احیای ساختار نظامی و بازسازی نیروی انسانی حماس در میدان است. در واقع، حماس برای جایگاه سیاسی نیازمند بازسازی بخش نظامی خود است که سنوار میتواند این هدف را محقق کند.
4- انتخاب سنوار پاسخی به ترور هنیه است و این پیام را به اسرائیل میدهد که رویکرد حماس تزلزلناپذیر است و مقاومت را ادامه میدهد. اگر هنیه را که فردی سیاسی و به دنبال مذاکره بود هدف قرار دهند، فردی جایگزین خواهد شد که باید برای هر کاری به او بسیار امتیاز بدهند.
5- انتخاب سنوار برای محور ایران از اهمیت زیادی برخوردار است و هماهنگی سیاسی میان ایران و حماس را تقویت میکند. سنوار مسؤول هماهنگی بین گروههای سیاسی و نظامی برای تبادل اسرا بود. او سال ۲۰۲۱ گفته بود «اگر ایران نبود، مقاومت فلسطین تا این حد توانایی نداشت». بنابراین افرادی مثل مشعل که رابطه نزدیکی با قطر و ترکیه دارند دریافتند که حرف اول و آخر در حماس را بخش نظامی خواهد زد، چون دشمن صهیونیست دنبال جنگ است نه صلح.
6- دبیر انجمن بینالمللی ضد صهیونیستی با اشاره به انتخاب رئیس دفتر جدید سیاسی حماس گفت: «یحیی سنوار اسطوره و رهبر میدانی و جهادی مردم فلسطین است که میتواند در تعیین سرنوشت آینده فلسطین موثر باشد». این موضوعی مهم است یعنی از این زمان به بعد میدان است که سرنوشت جنگ را مشخص خواهد کرد نه سازش.
7- سنوار یک فرد کاملاً امنیتی و پیچیده برای صهیونیستهاست به همین علت قدم بعدی وی برای اسرائیلیها بسیار نامشخص است. معروف است که هر صلحی را جنگی مشخص میکند و هر مذاکرهای را فردی جنگی. بنابراین باید منتظر بود تا اسرائیل دریابد که نمیتواند با سنوار مبارزه کند.
8- سنوار همواره رابط بین جریان سیاسی با امنیتی و نظامی حماس بوده است. در دوران هنیه و مشعل این موضوع یک خلأ بزرگ بود. حتی گفتنی است برخی رهبران حماس در دفتر سیاسی از قاب الجزیره متوجه شروع عملیات توفان الاقصی شدند اما سنوار یک طراح بزرگ در حوزه امنیتی است و رابطه قوی با محمد ضیف و گردان قسام دارد. بنابراین حماس سعی کرد فاصله بین دفتر سیاسی و نظامی را به صفر برساند و اینگونه یک طراحی واحد برای مبارزه با اسرائیل درست شود.
9- تایمز اسرائیل در گزارشی سنوار را یک فرد نابغه، عاشق حماس و فلسطین ولی عملگرا میداند. همین منش واقعگرایی او بود که سال گذشته منجر به تبادل اسرا شد. او در طراحی پیچیده میدان چریکی را به پهنای غزه بزرگ کرده است و همین موضوع باعث ایجاد باتلاق برای صهیونیستها شد.
10- برخی منابع اسرائیلی مدعی هستند سنوار از جمله مقاماتی در حماس است که شرایط پیشنهادی اسرائیل را کافی نمیداند. ماکور ریشون نوشته است: سنوار «آماده شنیدن پیشنهاد توافقی که شامل توقف جنگ و خروج ارتش اسرائیل از غزه نباشد، نیست». این موضوع همان شیوه راسخ او در مذاکره است. این انتخاب سنوار بعد از ترور هنیه مفهوم دیگری هم داشت. برخی در دفتر سیاسی اشاره کرده بودند در صورت توافق اسرائیل برای پایان جنگ غزه و همچنین به رسمیت شناختن فلسطین حاضرند در چارچوب مرزهای 1967 توافق کنند و جناح نظامی حماس هم در سیاسی ادغام شود. انتخاب سنوار تمام این پازلها را که توسط برخی کشورهای عربی و غربی چیده شده برهم ریخت.
ارسال به دوستان
مرد افسانهای حماس
گروه بینالملل: «یحیی ابراهیم حسن السنوار» مشهور به «ابو ابراهیم» ۲۹ اکتبر ۱۹۶۲ / ۷ آبان ۱۳۴۱) در اردوگاه پناهندگان خانیونس متولد شد. والدینش اهل عسقلان بودند که سال 1948 به نوار غزه رفتند و جزو آوارگان خانیونس هستند. او در جوانی موفق به اخذ مدرک زبان عربی در دانشگاه اسلامی غزه شد و سازماندهی دانشجویان مسلمان در دانشگاه غزه به مدت ۵ سال و ریاست شورای دانشجویی دانشگاه اسلامی را برعهده داشت. سنوار بعدها به گروه حماس پیوست و به طراح اصلی توفان الاقصی مبدل شد. اولین باری که او با شیخ احمد یاسین روبهرو شد مربوط به تاسیس مجموع جهاز الأمن الحرکی الأول (أمن الدعوه) بود. یحیی مامور شد در سال 1986 گروه امنیتی «مجد» را برای مقابله با تهدیدات امنیتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی تاسیس کند، همچنین برگزاری تظاهرات مردمی علیه اسرائیل در غزه را از سال 1982 تا 1988 مدیریت کرد. «او کسی است که فکر میکند فلسطین را آزاد خواهد کرد»؛ این بخشی از صحبتهای ایهود باری، تحلیلگر برجسته یکی از اعضای موسسه «واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» است که 4 بار با یحیی سنوار، رهبر جدید حماس در زندان اسرائیلیها مصاحبه کرده است. درباره سنوار روایات و افسانههای زیادی بازگو میکنند که نشان میدهد تلآویو از او بسیار هراس دارد و انتخاب سنوار به این معناست که همهکاره حماس در سیاست و میدان یحیی است و اوست که با اشارتی مقاومت را در فلسطین رهبری میکند. سال ۱۹۸۲ سنوار به دلیل مشارکت در سازمانهای مردمی علیه اسرائیل بازداشت و سال ۱۹۸۸ مشخص شد شبکه مجد دارای سلاح است و سنوار چند هفته توسط اسرائیل بازداشت شد. او به اتهام قتل جاسوسان اسرائیل به ۴ حبس ابد محکوم شد و در مجموع 23 سال در زندان بود. او و برادرش محمد مجموعهای از اعتصابهای غذا را رهبری کردند که برجستهترین آنها سالهای 1992، 1996، 2000 و 2004 بود. براساس دادههایی که در منابع رسمی حماس وجود دارد، یکی دیگر از فعالیتهای عمده سنوار در دوره پیش از بازداشت آخر، استخدام نیرو برای سرویس اطلاعاتی حماس بود. سنوار در زندان هم بیکار نماند و کارهای بزرگی انجام داد. از جمله چندین کتاب نوشت و ترجمه کرد: ترجمه کتاب درباره شینبت (سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسرائیل)، ترجمه کتاب احزاب سیاسی اسرائیلی در سال 1992میلادی، نگارش کتاب آزمون و خطا در حماس، تالیف کتاب شکوه درباره عملکرد دستگاههای امنیتی اسرائیل، تالیف کتاب مجد در سال 2010 که درباره عملکرد این بخش از حماس نگاشته شده است و رمانی ادبی به نام «شوک القرنفل» یا خارهای میخک درباره تجربه مبارزات فلسطینیان پس از سال 1967 تا انتفاضه. سنوار در زندان بیشتر اوقات فراغتش را صرف مطالعه روزنامههای اسرائیلی و تسلط کامل به زبان عبری کرد. «میکا کوبی» که از سنوار در شینبت بازجویی کرد، گفته است: «او کتابهایی درباره شخصیتهای اسرائیلی مانند ولادیمیر ژابوتینسکی، مناخیم بگین و اسحاق رابین میخواند و صدر تا ذیل شخصیتهای اصلی اسرائیل را میشناسد».
آزادی یحیی سنوار به عنوان بخشی از مبادله زندانیان برجسته با «گیلعاد شالیط» انجام شد. شالیط، سرباز نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) در سال ۲۰۰۶ در حالی که در گذرگاه مرزی مستقر بود توسط حماس دستگیر شده بود. پس از چند تلاش ناموفق برای میانجیگری آزادی شالیط، مصر و آلمان توافقی را برای آزادی او در اکتبر ۲۰۱۱ منعقد کردند. برادر سنوار، محمد، که به نگهبانی شالیط گماشته شده بود، اصرار داشت سنوار در مبادله گنجانده شود. در همان روزی که شالیط آزاد شد، سنوار جزو نخستین گروه از اسیران فلسطینی بود که به نوار غزه بازگردانده شدند. زمانی که او وارد غزه شد، پیشانیبند سبز نمادین حماس را بر سر داشت.
اما حضور سنوار در زندانها ماجراهای عجیبی برای خودش دارد. ایهود یاری یکی از کسانی است که 4 بار با سنوار مصاحبه کرده است. وی میگوید: «او توانست قدرت و نفوذ خودش را در زندان بالا ببرد». او موقعیت خود را به عنوان یکی از رهبران زندانیان تثبیت کرد. از طرف آنها با مسؤولان زندان صحبت و نظم و انضباط را در میان زندانیان حاکم میکرد.
در یک گزارش اسرائیل از دوره حبس سنوار، شخصیت او اینطور توصیف شده است: «مقتدر، بانفوذ و با تواناییهای غیرعادی برای تحمل سختی و قانع به کم... رازنگهداری حتی در داخل زندان در میان زندانیان دیگر... و قابلیت همراه کردن آدمها».
پس از خروج از زندان در جریان انتخابات داخلی جنبش در سال 2012 به عضویت دفتر سیاسی حماس انتخاب شد و مسؤولیت هماهنگی شاخه سیاسی با شاخه نظامی و گردانهای عزالدین قسام را بر عهده گرفت. رابطه گرم و عمیق سنوار با مروان عیسی، معاون گردانهای عزالدین قسام در شکلگیری این هماهنگی بسیار موثر بود. او بعدها مسؤول هماهنگی جبهه سیاسی و نظامی در جنگ 2014 غزه بود و سال 2015، جنبش حماس او را مسؤول پرونده اسرای اسرائیلی کرد.
همچنین آمریکا سال 2015 سنوار را جزو لیست تروریستی خود قرار داد و 13 فوریه 2017 به عنوان رئیس دفتر سیاسی جنبش در نوار غزه و جانشین اسماعیل هنیه انتخاب شد. از کارکردهای او در ریاست دفتر حماس در غزه میتوان به ترمیم رابطه بین حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین، امضای توافق سیاسی، اقتصادی و امنیتی با مصر در سال 2017، همچنین بهبود فضای اقتصادی، امنیتی و سیاسی حماس در غزه اشاره کرد.
۳ بار خانه سنوار در سالهای 2012، 2014 و 2021 بمباران شد ولی هر ۳ بار وی از این سوءقصدها جان سالم به در برد.
سنوار در یکی از نخستین حضورهای عمومی خود، به گروهی از جوانان غزه گفت: «زمانی که حماس درباره به رسمیت شناختن اسرائیل بحث میکرد، گذشته است. اکنون بحث بر سر این است که چه زمانی اسرائیل را از بین خواهیم برد». در سالهای اول رهبری سنوار، رویکرد عملگرایانه او روند انزوای حماس را معکوس کرد. ماهها پس از به دست گرفتن کنترل حماس توسط سنوار، این جنبش یک توافق آشتی با تشکیلات خودگردان منعقد و برای نخستین بار از سال ۲۰۰۷، کنترل بیشتر نوار غزه را برای مدت کوتاهی به تشکیلات خودگردان واگذار کرد. روابط با مصر نیز بهبود یافت و کشور همسایه، محدودیتهای خود را در گذرگاه مرزی با نوار غزه کاهش داد. این گروه همچنین برای تحکیم روابط با ایران تماس گرفت و ایران، حماس را در شبکه متحدانش اعتبار مجدد بخشید.
او در سال ۲۰۲۲ در یک گردهمایی به مناسبت سالگرد تأسیس حماس، از هریک از افراد خواست اگر اسرائیل برای آزادی اسیران فلسطینی به توافق نرسد «آماده قیام مانند توفان برای دفاع از الاقصی باشید. ما در سیل خروشان، با موشکهای بیپایان و در سیل سربازان بیحد و حصر به سوی شما خواهیم آمد. ما با میلیونها نفر از مردم خود (امت اسلام) یکی پس از دیگری سراغ شما خواهیم آمد».
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|