دلتنگ میشوم، پس هستم!
امیر فرشباف: مفهوم نوستالژی (دلتنگی) با اینکه معنایی فرهنگی و فلسفی دارد اما در عرف عام نیز فراوان به کار میرود؛ با این حال، میان معنای فلسفی نوستالژی و درک عامیانه آن تمایزهایی وجود دارد. در فهم عمومی و عرفی از نوستالژی، معنایی زمانی و انتزاعی ناظر به گذشته استفاده میشود، در حالی که معنای فرهنگی و تاریخی آن، کاملا پدیدارشناسانه و همدلانه است. در این چارچوب، نوستالژی به معنای «درد بازگشت به خانه» و بیشتر دلتنگی مکانی است تا زمانی که به لحاظ ادراکی با قوه حافظه پیوند وثیقی دارد. به تعبیر دیگر، حافظه صرفا نیرویی معطوف به گذشته زمانی نیست؛ بلکه ضامن و حافظ استمرار گذشته در حال و آینده انسان است. ضمن اینکه مکان در تلقی نوستالژیک، دیگر جنبه فیزیکی محض ندارد و در مفهوم «خانه» متجلی میشود که علاوه بر وجه فیزیکی، متضمن معنای احساسی و ادراکی هم است.
مفهوم نوستالژی (دلتنگی) در یونان باستان نیروی فرهنگی مهمی بود که زندگی و داستانهای قهرمانان و دریانوردان یونانی را شکل میداد. واژه نوستالژی (Nostalgia) از 2 واژه یونانی «nostos« (بازگشت به خانه) و Algos (درد) گرفته شده است.
یونانیها که به دلیل فرهنگ دریانوردی خود اغلب از زادگاهشان جدا میشدند، این احساس دلتنگی را به عنوان بخشی اساسی از زندگی تجربه میکردند. در یونان باستان، دلتنگی (نوستالژی) صرفا به معنای دلتنگی برای خانه نبود، بلکه به معنای مبارزه احساسی و روانی همراه با آن بود.
این اشتیاق عمیق و اغلب دردناک در ادبیات آنها طنینانداز بود؛ هیچ کجا این دلتنگی بیشتر از اسطورههایشان آشکار نیست که ماهیت این مفهوم را به طور زنده به تصویر میکشند.
* اسطورهها هم دلشان تنگ میشود
اسطورههای یونانی اغلب داستانهایی از آغاز ماجراجوییهای جدید را روایت میکنند اما مقصد نهایی آنها همیشه «بازگشت به خانه» است. ادیسه، قهرمان هومر، این احساس را تجسم میبخشد.
سفر 10 ساله او به خانه پس از جنگ تروا، نهایت بیان «nostos» (بازگشت به خانه) و نیروی قدرتمند دلتنگی در یونان باستان را نشان میدهد.
به رغم وسوسهها و چالشهای مسیر، دلتنگی او برای بازگشت به ایتاکا (جزیرهای باستانی در یونان)، تجسم تجربه یونانی از نوستالژی است. این سفر فقط فیزیکی نبود، بلکه مبارزه ذهنی و احساسی، مبارزه برای بازپسگیری حس از دست رفته هویت بود.
در طول جنگ، ادیسه نقشهای ژنرال، سرباز و استراتژیست را بر عهده داشت. با این حال، بازگشت او به خانه به معنای بازگشت به هویت اصلیاش بود؛ دور از این شخصیتها و نقشها.
او مشتاق بود به زندگی خود به عنوان یک همسر و پدر بازگردد و خانه به همان اندازه که یک مکان بود، یک وضع ذهنی نیز بود.
مثال دیگری از دلتنگی در یونان باستان را میتوان در داستان یاسون و آرگوناتها (گروهی از پهلوانان اسطورهای یونان) یافت. پس از بازیابی «پشم قوچ زرین» (سمبل اقتدار و سلطنت) از سرزمین دور کولخیس (واقع در قفقاز)، یاسون و پهلوانان ملازمش (آرگوناتها) در بازگشت به زادگاه خود (ایولکوس) با آزمایشهای متعددی روبهرو شدند؛ از آوای «سیرن» (پری دریایی اسطورهای) تا «تالوس»، اسطوره غولپیکر برنزی و محافظ جزیره کرت. این ناشناختهها سعی داشتند قهرمانان را نابود کنند تا هرگز به خانه بازنگردند.
بنابراین بازگشت به خانه در این اسطورهها نماد اشتیاق آنها به اتصال مجدد با ریشههایشان و بازپسگیری هویت خود پس از سالها ماجراجویی و جدایی است.
با این حال، این آرزوها فقط داستانهای خیالی نبودند، آنها در واقعیت زندگی یونان باستان ریشه داشتند.
* روح یونانی، زندگیای مملو از جنبش و فراق
یونانیان باستان زندگیهایی را میگذراندند که با حرکت مداوم مشخص میشد و اغلب آنها را برای مدت طولانی از خانه دور میکرد؛ سفرهای دریایی آنها در سراسر مدیترانه، رابطهای منحصر به فرد با مفهوم «خانه» ایجاد کرد.
آنها فقط سفر نمیکردند. خانواده، جوامع و همه چیزهای آشنا را پشت سر میگذاشتند. این درد عمیق جدایی در یونان باستان به مفهوم «nostos» یعنی «بازگشت به خانه» منجر شد.
مستعمرات یونانی از سیسیل تا آسیای صغیر در مدیترانه پراکنده بودند. این مستعمرات که اغلب منزوی بودند، حس عمیقی از جدایی از وطن مادری را ایجاد و مفهوم دلتنگی (نوستالژی) را در یونان باستان تقویت کردند.
به عنوان مثال، سیرنه در لیبی امروزی، یک موقعیت نظامی بود که از سرزمین اصلی یونان بسیار دور بود. ساکنان آنجا که در محاصره فرهنگها و چشماندازهای خارجی بودند، بشدت درد «nostos» را احساس میکردند.
علاوه بر این، تجار یونانی ماهها و حتی سالها در دریا بودند و در آبهای بین مصر، ایتالیا و یونان حرکت میکردند. این سفرها فقط سفرهای فیزیکی نبود، بلکه جداییهایی ذهنی و احساسی از همه چیزهای آشنا بود.
بازگشت تجار به خانه، هم شادی و هم تجربه تلخ و شیرین از آنچه را در غیاب آنها تغییر کرده بود به همراه داشت. دلتنگی (نوستالژی) به طور طبیعی به عنوان پاسخی به درد فراق پدید آمد و راهی برای کنار آمدن با از دست دادن چیزهای آشنا ارائه داد.
در نتیجه، دلتنگی (نوستالژی) در یونان باستان با «حافظه» در هم تنیده شد و برای حفظ «هویت» عمل کرد. یونانیها فقط رویدادها را به یاد نمیآوردند، آنها را دوباره میزیستند و ماهیت آنچه را بودند تقویت میکردند.
* دلتنگی به عنوان بخشی از هویت
در یونان باستان، یادآوری خانه، هویتها را حفظ میکرد و به آنها در کنار آمدن با ناشناختهها کمک میکرد. این دلتنگی برای خانه، بازتابی از جهانبینیای بود که توسط سفر و جدایی مداوم شکل گرفته بود. این به فرهنگ آنها نفوذ کرد و بر ادبیات آنها تأثیر گذاشت.
برای مثال، به یاد آوردن شعر حماسی به راهی برای حفظ گذشته تبدیل شد. شاعران کل داستانها را میخواندند و در مقابل مخاطبان اجرا میکردند. روایتهای مربوط به جنگ تروا، مصنوعات فرهنگیای بود که جهان «پانهلنی» را متحد میکرد.
به طور مشابه، اسطورههای مبدأ درباره ساخت شهرهایی مانند «تبس» توسط دیونیسوس و سلسله مقدونی توسط بنیانگذاران افسانهای، آرگئادها، مشروعیت مردمی را تضمین میکرد.
این داستانها به عنوان نقاط عطف فرهنگی عمل میکردند، خاطره جمعی یونانیان را زنده نگه میداشتند و میان آنها با تاریخ و هویتشان پیوند برقرار میکردند.
* نقش حافظه در تجربه نوستالژیک
دلتنگی (نوستالژی) به یادآوری یک مکان، اعم از فیزیکی یا احساسی بستگی دارد و در این زمینه، حافظه نقش مهمی در دلتنگی دارد، زیرا نمیتوانید برای چیزی که به یاد نمیآورید، دلتنگ شوید. با این حال، در یونان باستان، حافظه فقط یک تمرین بیهدف نبود برای یادآوری آنچه قبلا بود، بلکه یونانیان معتقد بودند حافظه برای تضمین آیندهای مثبت، اساسی است.
این اعتقاد در داستان «نماسینی»، الهه حافظه بازتاب مییابد. اسطورههای یونانی، نماسینی را به عنوان یکی از 12 تایتان اصلی، یعنی از فرزندان «اورانوس» (خدای آسمان) و گایا (خدای زمین) و به مثابه تجسم حافظه به تصویر میکشند.
او فقط یک الهه نبود، بلکه مادر 9 «موز» (Muse)، شامل الهههای هنر، ادبیات و علم نیز بود. نماسینی و زئوس، پادشاه خدایان، 9 شب متوالی را با هم گذراندند و از اتحاد آنها، «موز»ها متولد شدند.
هر «موز» (الهه هنر، ادب و علم) بر قلمرو متفاوتی از هنر و علم ریاست میکرد؛ از شعر حماسی تا ستارهشناسی. نقش نماسینی به عنوان مادر این الههها دارای اهمیت خاصی است. موزها الهامبخش خلق هنر، شعر، موسیقی و سایر جلوههای فرهنگی بودند که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشدند. به این ترتیب، نماسینی نماد حفظ دانش و فرهنگ از طریق حافظه است.
او این ایده را تجسم میبخشد که حافظه اساس تمام خلاقیت و دانش است و گذشته و حال را به هم پیوند میدهد. این ارتباط بین حافظه و خلاقیت، اهمیت یادآوری را برای یونانیان برجسته میکند.
برای آنها، حافظه فقط به معنای یادآوری حقایق نبود، بلکه معطوف به زنده نگه داشتن گذشته و اطمینان از این بود که درسها، داستانها و تجربیات گذشته همچنان بر حال تأثیر میگذارد.
اهمیت نماسینی در اسطورههای یونانی نشان میدهد حافظه چقدر برای گذشته و آینده آنها ضروری بود.
همانطور که نوستالژی، امروز چشمانداز فرهنگی هزارهها و نسل Z را تعریف میکند، یونانیان باستان را نیز عمیقا تحت تأثیر قرار داد. اسطورهها، سفرها و خاطرات آنها را نشان میدهد که چگونه این دلتنگی برای گذشته، هویت آنها را شکل داد و آیندهشان را الهام بخشید.
مفهوم ماندگار دلتنگی، یادآور تمایل به بازگشت به خانه - چه به معنای مکان، زمان و وضع ذهنی - یک تجربه انسانی جاودانه است.
* پژوهشگر فلسفه
منبع: Greek Reporter