مقاومت مقاوم
احمد فاضلزاده: گزارش حاضر، ترجمه و تلخیص بخشهایی از مقاله علمی پژوهشی موسسه چتم هاوس است که مارس 2025 منتشر شده است. این گزارش، بر پایه مباحثی است که خواسته یا ناخواسته، به وجوه قدرت و تابآوری این جبهه اشاره دارد و تأکید میکند چگونه با شبکهسازی عمیق در سطوح داخلی و فراملی، حیاتش را تداوم بخشیده است. آنگونه که در توضیحات پروژه آمده، این پژوهش بخشی از مطالعه موردی عراق و شام است که بر منابع اولیه جمعآوریشده از طریق مصاحبههای حضوری و تلفنی با نخبگان سیاسی، اقتصادی و نظامی، اقتصاددانان، تحلیلگران و عموم مردم در عراق، لبنان و سوریه بین سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۴ متکی است. نویسندگان ۳۳ مصاحبه تحقیقاتی در قالب ۳ گروه متمرکز در عراق و لبنان بین آوریل و سپتامبر ۲۰۲۳ انجام دادهاند. یافتهها نشان میدهد بهرغم فشارهای خارجی، تحریمهای فزاینده، حملات نظامی گسترده و حتی ترور برخی رهبران کلیدی، محور مقاومت همچنان از انعطافپذیری بالا و قدرت سازمانی قابلتوجهی برخوردار است و در لحظات بحرانی، خود را بازآرایی کرده است. تاکید بر این نکته لازم است که محتوای پیش رو صرفا جنبه ترجمه و انعکاس دارد و مطالب آن لزوما مورد تایید نیست.
* پیوند با ساختارهای دولتی و ریشههای تاریخی
اولین نکته، درک چگونگی تشکیل این محور است. ایران از آغاز دهههای گذشته، بویژه پس از انقلاب اسلامی به دنبال ساخت مجموعهای از ائتلافها در جهان اسلام بوده تا ضمن حفاظت از خود در برابر تهدیدات خارجی، نقشی فعال در جغرافیای سیاسی منطقه ایفا کند. در این مسیر، ایران به حمایت از گروههای سیاسی و نظامی در لبنان، فلسطین، عراق و سپس یمن پرداخت. با گذشت زمان، این گروهها نه تنها از کمک مالی و تسلیحاتی تهران برخوردار شدند، بلکه خود نیز از طرق رسمی و غیررسمی، به قدرت داخلی در کشورهایشان دست یافتند. آنچه از متن اصلی برمیآید، اینکه پیوند اعضای محور با ساختارهای دولتی، کلید دوام آنها در برابر ضربات خارجی بوده است. حزبالله لبنان، حماس در فلسطین، حوثیهای یمن و گروههای تحت لوای حشدالشعبی در عراق، همگی مثالهای بارز در این زمینهاند. صرفنظر از برچسبهای متفاوتی که به آنان زده میشود – از «گروه شبهنظامی» تا «نیروی مقاومت» – واقعیت آن است که آنها در دولت و جامعه نفوذی عمیق کردهاند. حزبالله، کرسیهایی در پارلمان و دولت لبنان دارد، حشدالشعبی به بخشی کلیدی در ساختار نظامی رسمی عراق بدل شده و بودجه دولتی دریافت میکند، حوثیها در یمن کنترل مرکزیت حکومتی در صنعا را دست گرفتهاند و حماس نیز بر نهادهای ادارهکننده نوار غزه تسلط دارد. چنین جایگاهی سبب شده هرگونه حمله یا تحریم خارجی، بسادگی نتواند زیرساختهای قدرت این گروهها را برچیند.
* مدلهای دورزدن تحریمها و توان اقتصادی
تحریمها بارها از سوی بازیگران غربی برای مهار ایران و متحدانش به کار گرفته شده است. با این حال، در عمل، این تدابیر بیش از آنکه به فروپاشی گروههای محور بینجامد، آنان را به یافتن مکانیزمهای جایگزین برای دور زدن فشار ترغیب کرده است. شبکهای از روابط درونی و بیرونی شکل گرفته که مسدود کردن کامل آن، دشوار است.
چنین شبکهای چنان گسترده است که تحریمهای متمرکز بر چند نقطه خاص - نظیر ممنوعیت صادرات نفت یا مسدودسازی حساب بانکی برخی چهرهها - عملا نمیتواند کل شریان مالی را ببُرد. این موضوع، بیانگر انعطافپذیری اقتصادی جبهه مقاومت است.
* تجربه حملات فراگیر؛ جنگ پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳
زمانی که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس حملهای غافلگیرانه به اسرائیل انجام داد، اسرائیل به همراه آمریکا و متحدانش، تهاجم گستردهای را در چندین جبهه علیه گروههای مختلف محور کلید زد. زیرساختهای غزه و لبنان زیر بمبارانهای سنگین رفت و مناطقی در سوریه و عراق نیز هدف قرار گرفت اما با وجود این شدت حملات، کلیت محور مقاومت از هم نپاشید. حتی با اینکه دولت اسد در اواخر ۲۰۲۴ سقوط کرد - دولتی که تا مدتی نقش یکی از بازیگران اصلی همسوی ایران را داشت - باز هم محور توانست کانون فعالیتش را به دیگر اعضا، از جمله حوثیها در یمن و حشدالشعبی در عراق منتقل کند. این جابهجایی و تکمیل خلأ، نشانگر وجود ساختاری غیرمتمرکز و منعطف است که ضربات موضعی را تاب میآورد.
* نقش حوثیها و حشدالشعبی
حوثیها در یمن، با کنترل مناطق راهبردی و تنگه بابالمندب، توانستند خطوط کشتیرانی حیاتی در دریای سرخ را تهدید کنند. حمله آنان به کشتیهای تجاری نشان داد این جبهه قادر است محدوده تقابل را از اسرائیل تا آبراههای جهانی گسترش دهد. از سوی دیگر، حشدالشعبی در عراق نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ آنها ضمن ادغام در ساختارهای نظامی و سیاسی دولت عراق، درآمدهای رسمی قابل توجهی به دست میآورند و در نتیجه نه تنها باری بر دوش محور نیستند، بلکه به یکی از بازوهای قدرتمند آن بدل شدهاند.
* ترور رهبران و ساختار فرماندهی
ترورهای هدفمند، همچون ترور سردار قاسم سلیمانی در ۲۰۲۰ یکی از راهبردهای کلان برای ایجاد اخلال در روابط سازمانی محور بود.
سردار سلیمانی معمار کلیدی شبکه فراملی محور قلمداد میشد و گمان میرفت نبود او خلائی پرناشدنی ایجاد کند اما محور بلافاصله با تفویض اختیارات بیشتر به فرماندهان منطقهای و شکلدهی ساختار غیرمتمرکزتر، از فروپاشی جلوگیری کرد. به این ترتیب، میتوان نتیجه گرفت ترور رهبران، صرفا بخشی از پیکره فرماندهی را از میان میبرد اما به سریعترین وجه جایگزین میشود. از آنجا که گروههای مختلف همگی منسوب به یک قطب مرکزی نیستند، ریزش در سطح رهبری الزاما به انحلال کل شبکه نمیانجامد.
* پایگاه اجتماعی و ایدئولوژیک
جبهه مقاومت، تنها یک کنشگر نظامی نیست و در شماری از کشورها بخشی از خلأ خدمات دولتی را پر میکند و از این طریق مشروعیت مییابد. حزبالله در لبنان، خدمات درمانی، آموزشی و زیرساختی را به مناطق تحت نفوذ خود ارائه میکند و بدل به یک جایگزین برای دولت شده است. حشدالشعبی در عراق نیز به عنوان نیرویی که در ابتدا با داعش جنگید، در میان بخشی از جامعه محبوبیت یافت. حوثیها هم با گفتمان ضدامپریالیستی و دفاع از مردم تهیدست، مردم یمن را همراه خود دارند. هرچند بسیاری هم در این کشورها از نفوذ این گروهها ناراضیاند، ضعف ساختارهای دولتی و نیازهای معیشتی سبب شده همان مردم گاه مجبور شوند برای دریافت خدمات به محور متوسل شوند، لذا وقتی فشار خارجی بالا میرود، گروههای محور دستکم میتوانند بخشی از جامعه را در کنار خود حفظ کنند.
* فروپاشی رژیم اسد و پیامدهایش
سقوط ناگهانی رژیم اسد در اواخر ۲۰۲۴، اگرچه ابتدا به عنوان «پایان محور» مطرح شد اما در عمل نشان داد این محور تا حد زیادی بر حسب منافع عمل میکند. وقتی دولت سوریه اقتدار داخلی خود را از دست داد و نتوانست خواستههای کلان محور را تأمین کند، ایران و متحدانش صرفا حمایت جدی را کنار گذاشتند و بیشتر بر گروههای جایگزین متمرکز شدند. این رویکرد، بار دیگر گویای سطح بالای تطبیقپذیری جبهه است؛ به محض آنکه یک شریک ضعیف و ناکارآمد شد، موقعیت کل محور به خطر نمیافتد و جایگزینی برای آن مطرح میشود.
* همکاری با قدرتهای جهانی در نظام چندقطبی
تعامل محور با روسیه و چین نیز بر افزایش قدرت مانور آن افزوده است. چین به عنوان بزرگترین خریدار نفت ایران، راه مهمی برای دور زدن تحریمهای غرب فراهم کرده و روسیه با امضای تفاهمنامههای امنیتی و تسلیحاتی جدید، در بخش نظامی یا فناوری با تهران همراه میشود. به این ترتیب، راهبرد «فشار حداکثری» غرب چندان کارساز نخواهد بود، زیرا همواره خلائی در بازارهای جهانی یا در حوزه پشتیبانی لجستیکی وجود دارد که ایران و متحدانش بتوانند از آن استفاده کنند. محور مقاومت با استفاده از همین شکافها در نظم جهانی، فشار بر خود را کاهش داده و منابعی برای ترمیم و توسعه سازمانی فراهم کرده است.
* ابعاد سیاسی و اجتماعی در کشورهای میزبان
در حوزه داخلی، باید گفت مردم عادی غالبا بیشترین زیان را از تحریمها و فشارهای خارجی متحمل میشوند اما گروههای محور سعی میکنند تصویری از حمایت مردمی ارائه دهند و بخشی از این حمایت هم واقعی است، زیرا زیرساختها و خدمات دولتی رسمی به اندازه کافی برای نیاز شهروندان وجود ندارد، بنابراین گروههای محور با حل برخی مشکلات رفاهی یا امنیتی، خود را برای مردم «ضروری» جلوه میدهند. این وضعیت موجب شده دستکم در کوتاهمدت، اعتراضات گستردهای که بتواند محور را ریشهکن کند، شکل نگیرد. به علاوه، هرگونه مداخله خارجی و بمباران زیرساختها، اغلب به مردم آسیب میرساند و چنین مداخلههایی را در نگاه بخشی از جوامع، به اقدامات ظالمانه خارجی تبدیل میکند و امکان همدلی با این گروهها را افزایش میدهد.
* ساختار محور مقاومت سیال و آیندهمحور است
در مجموع، گزارشها نشان میدهد محور مقاومت بر بستر چندین لایه شکل گرفته است: لایه داخلی (نفوذ در دولت و جامعه)، لایه منطقهای (اتصال با گروههای نظامی - سیاسی) و لایه جهانی (بهرهگیری از خلأها و رقابتهای قدرتهای بزرگ). چنین معماری چندوجهی موجب میشود حتی حملات نظامی شدید یا تحریمهای دامنهدار نیز نتواند منجر به فروپاشی آن شود. در هر بحران، بازآرایی درونی رخ میدهد؛ از تمرکز بر یک گروه به گروهی دیگر، از استفاده از یک مسیر به مسیر دیگر و از حمایت از یک دولت همسو به سمت دولتی نوظهور.
در این میان، اگرچه ایجاد ارتشهای ملی جایگزین یا حمایت از دولتهای مرکزی در لبنان، عراق و دیگر نقاط، مانع از گسترش نفوذ محور تا حدی شده است اما کاملا نتوانسته اقتدار این شبکه را به صفر برساند. دلیل اصلی، همان جاسازی عمیق این گروهها در ساختارهای دولتی و امنیتی، برخورداری از ریشه اجتماعی و در اختیار داشتن ابزارهایی برای دور زدن تحریمهاست. بدین ترتیب، پاسخهای مرسوم غرب (حمله نظامی، تحریمهای اقتصادی و حتی ترور رهبران) نتوانسته ضربه نهایی را وارد کند. هر شوک بیرونی که منجر به تضعیف بخشی از محور شود، به سرعت با تقویت بخش دیگر پاسخ داده میشود. از سویی، این شرایط موجب شده برخی قدرتهای منطقهای مانند کشورهای عربی حوزه خلیجفارس نیز نسبت به تعامل با ایران و گروههای همسو با آن محتاطتر اما منعطفتر عمل کنند. به عنوان نمونه امارات عربی متحده یا قطر گاه به توازن منفعت با تهران رو میآورند تا هزینههای تنش را کاهش دهند. چنین رویکردهایی، در کنار همکاریهای تجاری گسترده ایران با چین و روابط تسلیحاتی با روسیه، بستری جهانی را شکل داده که در آن محور مقاومت میتواند حوزه مانور خود را حفظ کند. سرانجام، مرور رویدادها و تحلیلها نشان میدهد این محور هر بار در پاسخ به تحولات خارجی، اعم از حملات نظامی یا تحریمهای شدید، به بازتوزیع وظایف و اتکا به ظرفیتهای پنهان خود میپردازد و از درون شبکه درهمتنیدهاش، راهحلهایی برای ادامه حیات مییابد، بنابراین جبهه مقاومت با ترکیبی از اقتدار درونی و انعطاف بیرونی، همواره در مرکز تحولات منطقهای قرار دارد و نمیتوان بسادگی پایان آن را رقم خورده دانست.