کالبدشکافی اعتراضات اخیر آمریکا
حنیف غفاری: برپایی ۲ هزار تظاهرات ضدترامپ در 50 ایالت آمریکا، پرده از وقوع بحران داخلی در این کشور برداشته است. هر چند بسیاری از جامعهشناسان و سیاستمداران آمریکایی طی ماههای منتهی به حضور ترامپ در کاخ سفید درباره وقوع منازعات اجتماعی و خیزشهای گسترده در ایالات متحده هشدار داده بودند اما اعتراضات اخیر تبدیل به نقطه آشکارساز بحرانهای نوین در واشنگتن، نیویورک، کالیفرنیا و دیگر مناطق این کشور شده است. تقلیل اعتراضات گسترده و کمسابقه کنونی در آمریکا به جنگ تعرفهای دونالد ترامپ، شگردی رسانهای و تبلیغاتی جهت لاپوشانی مناقشات عظیم و عمیقی است که از سالها قبل در این کشور آغاز شده و گسلهای اجتماعی - اقتصادی در این کشور را فعال کرده است. مثلث «تبعیض»، «ملیگرایی افراطی» و «یکجانبهگرایی» همان شکل هندسی و تحلیلی دقیقی است که میتوان بحرانهای آمریکای امروز را در بطن آن مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. مساحت این مثلث را «سلطهگرایی نوین» تشکیل میدهد؛ جایی که در آن شکاف طبقاتی، فربهسازی ثروتمندان و تبدیل طبقات کمدرآمد و متوسط به تابعی از گردش سرمایه ثروتمندان، جایی برای تنفس برای جامعه آمریکایی باقی نگذاشته است. شهروندان آمریکایی از سال 2008 میلادی مدام به فکر تغییر شرایط موجود بودهاند، بدون آنکه چشماندازی برای شرایط مطلوب خود و جامعه متصور شوند. ترامپیسم در چنین بستر متزلزلی تبلور یافت. سال 2016 میلادی، شهروندان آمریکایی آرای خود را به ضرر هیلاری کلینتون و دموکراتها به گردش درآوردند تا بلکه تغییری در نظام حکمرانی کشورشان ایجاد کنند. ترامپ با شعار متوهمانه «آمریکای بزرگ» توانست برخی شهروندان ناراضی آمریکایی را به پیادهنظام سیاسی و اجتماعی خود تبدیل کند اما محصول این توهم، چیزی جز شکست جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 میلادی نبود. سال 2024 شهروندان آمریکایی بار دیگر به ترامپ رای دادند اما نه به دلیل «اعتماد» و «امید به آینده»! آنها از ترس استمرار حضور دموکراتهای سردرگم و ناتوان که تبدیل به نماد شکست و هزینهسازی مطلق در عرصه سیاست داخلی و خارجی آمریکا شده بودند، بار دیگر ترجیح دادند میان گزینه «بدتر» و «وحشتناک» به گزینه نخست رای دهند. اکنون در حالی که کمتر از 3 ماه از حضور ترامپ سپری شده، شهروندان آمریکایی (حتی بسیاری از کسانی که آرای خود را به سود ترامپ به گردش درآوردهاند) با تکانههایی مواجه شدهاند که یک وجه دارد: هیچانگاری شهروندان.
حتی ترامپ در اعلام تصمیم تعرفهای خود، ابایی از قربانی کردن جامعه آمریکایی و انهدام زیرساختهای بازار سرمایه و دگردیسی جبری در والاستریت ندارد. رئیسجمهور آمریکا حتی در تصمیم اخیر خود، جریان سنتی حزب جمهوریخواه و اقتصاددانان وابسته به این حزب را نیز اقناع نکرده است. امروز 2 فرضیه پررنگ درباره عواقب و تبعات تصمیم تعرفهای ترامپ متصور است: تورم یا رکود اقتصادی در آمریکا. ضمن آنکه وزارت خزانهداری و اتاقهای فکر حزب جمهوریخواه نیز در میزان و ضریب تابآوری شهروندان این کشور در قبال سیاستهای تعرفهای اخیر تردید جدی دارند.
گزینه سومی در این معادله وجود ندارد. آنچه ترامپ «شوکدرمانی تعرفهای» نامیده، محصول اعتماد به نفس کاذب وی در آغاز بزرگترین جنگ اقتصادی در نظام بینالملل است. بین سالهای 2017 تا 2021 میلادی، یعنی در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ نیز وی وارد جنگ تجاری و صادراتی تمام عیار با چین شد که هدف آن، کاهش کسری تراز تجاری ناشی از تجارت خارجی آمریکا با چین بود اما آمارهای رسمی در پایان دوران 4 سال نخست ریاستجمهوری ترامپ نشان داد سیاستهای ضددامپینگ پکن و وضع تعرفههای متقابل و از همه مهمتر، سیاستهای تنبیهی چین از جمله عدم خرید محصولات کشاورزی آمریکا، چگونه مانع تحقق اهداف حداقلی وی شد. اکنون ترامپ بدون آنکه از تجربه جنگ تجاری با چین درس بگیرد، دامنه این جنگ را از شرق آسیا به کل نظام بینالملل تسری داده است. حتی او بایستههای حداقلی ورود به منازعه تمام عیار و گسترده اخیر را نیز رعایت نکرده و عملا نهادهای اقتصادی و تجاری آمریکا و حتی شرکتهای خصوصی این کشور را بدون زمینهسازی قبلی، وارد نبردی سخت کرده است.
اعتراضاتی که امروز در آمریکا شاهد هستیم، فریادی است که نه علیه یک شخص (ترامپ)، بلکه علیه یک ساختار بیمار و سلطهگر سر داده میشود؛ ساختاری که در آن شهروندان ناچارند هزینههای ریسک و زیادهخواهی سیاستمداران دموکرات و جمهوریخواه را پرداخت کنند. ترامپ بارها در شعارهای انتخاباتی خود مدعی بر هم زدن ساختار اصلی قدرت در آمریکا شده بود اما اتفاقا اقدام اخیر خود را در ذیل همین ساختار و بر اساس همان قواعد همیشگی در هرم قدرت شکل داده است. بنابراین جنس اعتراضات گسترده اخیر در آمریکا را باید «ناظر بر ساختار» و نه «ناظر بر بازیگران» قلمداد کرد. این همان حقیقت مطلقی است که لابیهای آشکار و پنهان قدرت در واشنگتن نسبت به ابراز و احراز آن شدیدا هراس دارند.