
حسین کیامنش: در پی حمله روز یکشنبه سیدنی استرالیا که طی آن حداقل 16 نفر از یهودیان حاضر در جشن حانوکا کشته و دهها نفر زخمی شدند، رسانههای غربی و رژیم صهیونیستی با سرعت و بدون هیچ شواهد، تلاش کردهاند ایران را به عنوان عامل پشت پرده این حادثه معرفی کنند. ادعاهایی که نهتنها فاقد هرگونه مدرک مستند هستند، بلکه به نظر میرسد بخشی از یک الگوی تکراری برای منحرف کردن توجه از واقعیتهای میدانی و بهرهبرداری سیاسی باشند.
از بعدازظهر یکشنبه تاکنون، رسانههای صهیونیستی به نقل از مقامات رسمی این رژیم، به طور گسترده این ادعا را بازتاب دادهاند که احتمالا ایران در سازماندهی این حمله نقش داشته است. برای مثال، مقامات امنیتی اسرائیلی مدعی شدهاند فعالیتهای ایران در ماههای اخیر افزایش یافته و ممکن است به حملات علیه جوامع یهودی در استرالیا مرتبط باشد. حتی برخی رسانههای فارسیزبان خارجنشین مانند اینترنشنال نیز به عنوان سخنگوی فارسیزبان اسرائیل، به این کمپین پیوسته و گزارشهایی منتشر کردهاند که بدون ارائه شواهد، به بررسی ارتباط احتمالی ایران میپردازند. این در حالی است که تحقیقات اولیه پلیس و دولت استرالیا، تصویری کاملا متفاوت از ماجرا ارائه میدهد و خبری از هیچ ارتباطی با ایران دیده نمیشود.
مجریان این حمله ساجد اکرم و پسرش نوید اکرم بودند؛ پدر و پسری با تابعیت استرالیایی (نوید متولد استرالیا و ساجد مهاجر از پاکستان که از سال ۱۹۹۸ در استرالیا زندگی میکرد). ساجد در تبادل آتش با پلیس کشته شد و نوید بشدت زخمی و در بیمارستان تحت بازداشت پلیس قرار دارد. جالب توجه اینکه، حتی مادر خانواده، ورنا اکرم، نهتنها از قصد آنان بیخبر بوده، بلکه در مصاحبه با سیدنی مورنینگ هرالد، پسرش را «پسر خوبی» توصیف کرده و گفته سخت باور میکند که او در چنین عملیاتی دخیل باشد.
در رابطه با ساجد اکرم، پلیس نیو ساوت ولز اعلام کرده او بیش از ۱۰ سال مجوز قانونی حمل اسلحه برای شکار تفریحی داشته و مالک ۶ قبضه اسلحه گرم ثبت شده است. تمام اسلحههای استفادهشده در حمله یکشنبه نیز، از همین مجموعه قانونی او بودند. این مجوز نشان میدهد دولت استرالیا پیشتر صلاحیت او را تأیید کرده و او را «شخص مناسب» برای مالکیت اسلحه دانسته بود.
درباره نوید اکرم نیز، طبق گزارش شبکه ABC استرالیا، سازمان اطلاعات و امنیت این کشور در اکتبر ۲۰۱۹ به دلیل «ارتباطات نزدیک» او با یک هسته تروریستی داعش در سیدنی، تحقیقاتی ۶ ماهه انجام داده بود. با این حال، به گفته آنتونی آلبانیز، نخستوزیر استرالیا، هیچ نشانهای از تهدید مستقیم یا برنامهریزی برای خشونت وجود نداشت و ارزیابی نهایی این بود که او تهدید مداوم نیست. بنابراین، این افراد نه در لیست افراد مشکوک قرار داشتند و نه سازمانهای اطلاعاتی استرالیا به آنها برای انجام عملیات تروریستی مشکوک بودند.
علاوه بر این، پلیس استرالیا پرچم داعش را در خودروی مهاجمان پیدا کرده و تحقیقات نشان میدهد آنها احتمالا با این گروه تروریستی بیعت کرده بودند. استرالیا بر اساس نتایج تحقیقات خود حمله را به عنوان یک اقدام تروریستی با انگیزههای مرتبط با داعش طبقهبندی کرده است اما تلاش رسانههای اسرائیلی و غربی برای ربط دادن این اتفاق به ایران، آن هم بدون هیچ شواهدی، تنها میتواند با هدف منحرف کردن افکار عمومی و مظلومنمایی باشد. به عبارت دقیقتر، رژيم صهیونیستی با این ادعاها میخواهد فضای ضدصهیونیستی که در ۲ سال گذشته به دلیل جنایات و نسلکشی در غزه در جهان شکل گرفته را کمرنگ کند و با انگ زدن به ایران و محور مقاومت، زمینه را برای اقدامات بعدی خود فراهم کند، البته باید به این موضوع اشاره کرد که وزارت امور خارجه ایران در همان ساعات ابتدایی پس از حادثه، این حمله را محکوم کرد.
اتفاقا رژیم صهیونیستی خود متهم ردیف اول این حمله است و این ادعا نهتنها بر پایه گمانهزنیهای رسانهای، بلکه بر اساس الگوهای تاریخی و زمانبندی دقیق اتفاقات اخیر در سرزمین اشغالی قابل بررسی است. گمانهزنیهایی در رسانههای منطقهای مطرح شده که ممکن است این حمله بخشی از عملیات پرچم دروغین توسط اسرائیل برای پیشبرد اهداف سیاسی، مانند تشویق مهاجرت یهودیان به سرزمینهای اشغالی و مظلومنمایی در برابر افزایش موج انزجار جهانی از رژیم صهیونیستی باشد.
در همین رابطه، یونی بن مناخیم، محقق مرکز امور خارجه و امنیت اورشلیم اعلام کرده «سعودیها اسرائیل را مسؤول این حمله میدانند و معتقدند اکنون اسرائیل دارد از نظر سیاسی از این مسأله سوءاستفاده میکند!»
اما آنچه ماجرا را مشکوکتر میکند، مانور ۳ هفته قبل وزارت مهاجرت و جذب اسرائیل است. دقیقا ۳ هفته پیش از حادثه سیدنی، در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۵، روزنامه تایمز اسرائیل گزارشی مفصل درباره مانور و شبیهسازی وزارت مهاجرت و جذب اسرائیل برای آمادگی در برابر سناریویی بسیار مشابه آنچه در سیدنی رخ داد، منتشر کرد. طبق گزارش تایمز آو اسرائیل، سناریوی اصلی این مانور اینگونه توصیف شده بود: وقوع یک حادثه یهودستیزانه در کشوری با جامعه بزرگ یهودی که منجر به خروج دستهجمعی هزاران یهودی و مهاجرت عظیم آنها به اسرائیل میشود. در این مانور که در کالج تابآوری رژیم صهیونیستی در راملا برگزار شد، حدود ۱۰۰ نماینده از وزارتخانههای دولتی، سازمانهای غیردولتی و خدمات ضروری شرکت کردند تا برای ورود روزانه ۸۰۰ مهاجر به مدت ۲ هفته - یعنی بیش از ۱۰ هزار نفر در مدت کوتاه - برنامهریزی کنند. بنا بر گزارش تایمز اسرائیل، آویخای کاهانا، مدیرکل وزارتخانه، این سناریو را «افراطی اما نه غیرممکن» خواند و تأکید کرد ممکن است هر لحظه در آینده نزدیک رخ دهد.
طبق اعلام این رسانه صهیونیستی، اوفیر سوفر، وزیر مهاجرت و جذب رژیم صهیونیستی، در بیانیهای اعلام کرده بود با افزایش شدید یهودستیزی در جهان، چنین سناریویی احتمال وقوع بالایی دارد و اسرائیل باید آماده جذب سریع مهاجران تحت فشار باشد.
حالا این مانور و گزارش تایمز آو اسرائیل، آن هم ۳ هفته پیش از حمله سیدنی که منجر به کشته شدن حداقل 16 یهودی شد، دقیقا سناریویی را پیشبینی و شبیهسازی کرده بود که حالا در استرالیا به وقوع پیوسته است. یعنی حملهای که مشخصا جامعه یهودی را هدف قرار میدهد و میتواند جوامع یهودی را به سمت مهاجرت دستهجمعی به سمت سرزمین اشغالی سوق دهد.
این زمانبندی، در کنار سابقه رژیم صهیونیستی در بهرهبرداری از حوادث ضدیهودی برای تقویت مهاجرت و مظلومنمایی، سوالاتی جدی را مطرح میکند. آیا مانوری که ۳ هفته قبل در اسرائیل انجام شده، فقط یک تمرین بود، یا بخشی از برنامهریزی برای ایجاد شرایطی که مهاجرت را توجیه کند؟ با توجه به اینکه جامعه یهودی استرالیا یکی از بزرگترین جوامع خارج از اسرائیل است، چنین حملهای میتواند موج مهاجرت را ایجاد کند و فضای ضداسرائیلی جهانی را با تمرکز بر «یهودستیزی» منحرف کند.
با همه اینها، واقعیتهای میدانی ماجرا، از هویت پدر و پسر استرالیایی و ارتباطشان با داعش و برخورداری از مجوز قانونی اسلحه، نشان میدهد متهمسازی ایران و طرح ادعا علیه ایران کاملا بیاساس و بخشی از جنگ روانی علیه کشورمان است. آن هم در شرایطی که نه دولت و نه پلیس استرالیا، هیچ ظنی نسبت به ایران مطرح نکردهاند. با این حال، نقش مشکوک اسرائیل، با توجه به شواهد موجود، نمیتواند نادیده گرفته شود.