27/فروردين/1404
|
03:01
۲۲:۵۲
۱۴۰۴/۰۱/۲۵
به بهانه حرف‌های عجیب و امیدواری‌های بیهوده سرمربی استقلال

روایت به جای واقعیت!

باربد بهراد: وقتی میودراگ بوژوویچ، سرمربی اهل مونته‌نگروی استقلال به صورت ناگهانی وارد تهران شد، بسیاری گمان می‌کردند می‌تواند به بحران‌های ساختاری تیمی که در مسیر سقوط روانی و تاکتیکی قرار داشت، سروسامان دهد. اما اکنون، نه‌تنها نشانی از عبور استقلال از بحران دیده نمی‌شود، بلکه آمارها گویای سقوط آزاد تیمی است که قرار بود برای قهرمانی بجنگد.
استقلال با هدایت بوژو، طی ۵ هفته اخیر رقابت‌های لیگ برتر، به آماری نگران‌کننده رسیده که در حافظه هواداران این تیم کم‌سابقه است؛ ۲ مساوی و ۳ شکست و بدون حتی یک برد. تنها ۲ امتیاز از ۱۵ امتیاز ممکن. چنین عملکردی نه‌تنها انتقادات رسانه‌ها و کارشناسان را به دنبال داشته، بلکه در بدنه هواداری استقلال نیز موجی از ناامیدی و بی‌اعتمادی نسبت به آینده پدید آورده است.
در این میان، اظهارات رسانه‌ای بوژوویچ پس از هر ناکامی، بیش از آنکه مبتنی بر تحلیل فنی و پذیرش مسؤولیت باشد، ترکیبی است از بهانه‌جویی، جملات احساسی و شعارهای عوام‌پسندانه. او در آخرین نشست خبری‌اش، در پاسخ به انتقادات سنگین درباره وضعیت تیم گفت: «آرزوی همیشگی‌ام نشستن روی نیمکت استقلال تهران بوده است!» او همچنین استقلال را یکی از «تیم‌های بزرگ جهان» توصیف کرد و وعده «توفان آبی» در ادامه فصل داد.
بی‌تردید، استقلال یکی از قطب‌های اصلی فوتبال ایران است؛ باشگاهی با تاریخ پرفرازونشیب، افتخارات آسیایی و میلیون‌ها هوادار متعهد و آگاه اما آنچه در این لحظه، بیش از هر چیز اهمیت دارد، نه بیان چنین جملات شعاری، بلکه کارنامه‌ای عینی و قابل دفاع است که بتواند پاسخی روشن به مطالبات افکار عمومی و هواداران بدهد.
در شرایط فعلی، آنچه بیش از نتایج ضعیف باعث نگرانی شده، فقدان نشانه‌های مشخصی از بهبود عملکرد تیم است. استقلال بوژوویچ، نه‌تنها فاقد سبک بازی منسجم است، بلکه از نظر روحی، روانی و حتی بدنی، دچار افت محسوسی شده است. تیمی که نه در دفاع ساختارمند است، نه در حمله خلاق و نه حتی در ضدحمله منظم. تعداد پاس‌های اشتباه، عدم هماهنگی خطوط، ضعف در استفاده از ضربات ایستگاهی و ناتوانی در حفظ برتری عددی در مناطق حساس زمین، تنها بخشی از مشکلات مشهود تیم فعلی استقلال است.
با این حال، بوژوویچ تلاش می‌کند این مشکلات را به عوامل بیرونی نسبت دهد. از «تغییرات مدیریتی» سخن می‌گوید، از «مصدومان پرتعداد» گلایه دارد و حتی از «شرایط روحی بازیکنان» به عنوان دلیل نتایج ضعیف یاد می‌کند. از جمله، در پاسخ به یکی از خبرنگاران، به وضعیت شخصی سیدابوالفضل جلالی اشاره کرد و آن را یکی از دلایل عملکرد نه‌چندان مطلوب تیمش دانست. اما پرسش این‌ است: آیا استقلال تنها تیمی است که در طول فصل با تغییرات و مصدومان مواجه می‌شود؟ پاسخ روشن است: خیر!
فوتبال حرفه‌ای، عرصه توجیه نیست؛ میدان عمل است. در دنیای رقابتی فوتبال امروز، تیمی می‌تواند موفق باشد که برابر فشارها ایستادگی کند، از دل بحران‌ها فرصت بسازد و با استفاده از ابزارهای فنی، تیم خود را سر پا نگه دارد. اتفاقاً بزرگ‌ترین باشگاه‌های جهان، در سخت‌ترین شرایط، مربیانی را بر صدر می‌نشانند که توانایی مدیریت بحران داشته باشند، نه صرفاً سخنرانی‌های انگیزشی.
افزون بر این، بوژوویچ تاکنون نتوانسته حتی در جزئیات فنی نیز استقلال را متحول کند. تمرینات این تیم از سوی برخی خبرنگاران و ناظران فنی، «تکراری، کم‌تحرک و فاقد نوآوری» توصیف شده است؛ نکته‌ای که اگر صحت داشته باشد، گواه آن است که مشکلات استقلال نه‌تنها به تاکتیک، بلکه به سبک مربیگری بوژوویچ نیز بازمی‌گردد. بسیاری معتقدند او نتوانسته خود را با فضای فوتبال ایران و اقتضائات باشگاهی چون استقلال وفق دهد.
در همین حال، اعتماد عمومی به بوژوویچ در میان هواداران نیز به‌‌شدت کاهش یافته است. بسیاری از هواداران این تیم که روزگاری با حرارت از مربیان خارجی استقبال می‌کردند، اکنون معتقدند استقلال نیاز به تفکری بومی، جدی و مسؤولیت‌پذیر دارد؛ کسی که نه صرفاً با وعده‌های تکراری، بلکه با اقدام‌های واقعی و قابل اندازه‌گیری، بتواند مسیر تیم را تغییر دهد. استقلال نه‌تنها در لیگ در حال سقوط روزمره است، بلکه در جام حذفی نیز مسیر دشواری در پیش دارد. در چنین شرایطی، اظهاراتی نظیر «منتظر توفان آبی باشید» یا «ما به زودی همه را شگفت‌زده می‌کنیم»، نه‌تنها کمکی به بهبود وضعیت نمی‌کند، بلکه حتی ممکن است اثر معکوس بر روان هوادار بگذارد؛ هواداری که دیگر از شعار، امیدهای واهی و تکرار مکررات خسته شده است.
واقعیت آن است که اگر بوژوویچ قصد دارد در استقلال ماندگار شود، باید در سریع‌ترین زمان ممکن تغییراتی جدی و بنیادین در عملکرد تیم ایجاد کند.
این تغییر نه صرفاً در چینش بازیکنان یا برنامه‌های تمرینی، بلکه در نوع نگاه، پذیرش مسؤولیت و نحوه تعامل با افکار عمومی باید بروز یابد. تنها در این صورت است که می‌توان امیدوار بود استقلال، به جای درجا زدن در بحران، مسیر بازسازی را آغاز کند.
اگر روند فعلی ادامه یابد و سرمربی استقلال همچنان بر تکرار حرف‌های دلنشین بدون پشتوانه عملی اصرار ورزد، احتمالاً پرونده‌ دوران کوتاه حضور او در استقلال، پیش از پایان فصل، برای همیشه بسته خواهد شد.
عنوان شده بازی فردا چهارشنبه مقابل گل‌گهر آخرین فرصت به او است. مردی که روایت را جای واقعیت به خورد هوادار می‌دهد.

***
سقوط مشروعیت؛ تیم بزرگ، مدیران کوچک

در باشگاه استقلال، بحران از شکست شروع نمی‌شود؛ از توهم شروع می‌شود. توهم اینکه می‌شود با جلسه، لبخند و عکس یادگاری، تیم را از قعر بحران بالا کشید. اینجا دیگر نه مربی مقصر است، نه بازیکن؛ خود مدیریت با انبوهی از اشتباه‌های دنباله‌دار، استقلال را به یکی از تلخ‌ترین فصل‌های ۲ دهه اخیر کشانده.
از آن‌ سو، سهراب بختیاری‌زاده که در سکوت و بی‌ادعا تیم را آرام کرده بود، قربانی یک رویا شد. رویایی به نام والتر ماتزاری. نامی بزرگ برای پنهان شدن مدیران کوچک. همان مدیرانی که خیال می‌کردند می‌توانند بحران را پشت یک اسم پنهان کنند اما ماتزاری نیامد و آنها ماندند با تصمیمی ناگهانی، آوردن بوژوویچ فقط ۲۴ ساعت مانده به داربی. حالا ۷ بازی گذشته بدون حتی یک برد؛ و یک تیم دوباره فروپاشیده.
سنگ ماتزاری به هدف نخورد، بوژوویچ تیر خلاص شد و حالا دوباره پیشکسوتان آخرین تیر ترکش مدیریت اما تیر بی‌کمان، تنها صدا دارد، نه اثر.
مدیران نابلد، دنبال پوشاندن زخمند، نه درمان آن. نشست شنبه هم نه درباره بحران تیم بود، نه پاسخ به فریاد هوادار. بحث، رسیدگی به «پیشکسوتان» بود، انگار بحران استقلال فقط یک سوءتفاهم خانوادگی‌ است!
مشروعیت اما شوخی ندارد؛ با برد و باخت نمی‌آید و نمی‌رود؛ با اعتماد می‌آید و حالا این صندلی‌ها، پیش از آنکه از فشار نتایج بلرزند، از بی‌اعتمادی در حال ترک خوردنند. استقلال، تیمی که همیشه در سایه بزرگانش می‌درخشید، حالا در سایه مدیریت کوچک، گم شده است.

ارسال نظر
پربیننده