مذاکرهبازی ترامپ با هالیوودیها
میلاد جلیلزاده: ماجرای جنگ تعرفهای که توسط آمریکای ترامپ با تمام کشورهای دنیا خصوصاً چین به راه افتاده را کمابیش همه شنیدهاند و از سوی دیگر تقابل جریان فیلمسازی آمریکا و در رأس آن هالیوود با دونالد ترامپ هم بسیار مشهور است. حالا اما در چند روز اخیر اتفاقی افتاد که این 2 گزاره را به هم پیوند داد. ترامپ اعلام کرد میخواهد برای هر فیلمی که در خارج از ایالات متحده تولید شده، تعرفه 100 درصد قرار بدهد. یعنی اگر به طور مثال یک فیلم آمریکایی در پاریس فیلمبرداری شود و ۵ میلیون دلار هزینه داشته باشد، سازندگان آن باید ۵ میلیون دلار دیگر به عنوان تعرفه بپردازند تا بتوانند اثرشان را در ایالات متحده اکران کنند. البته رئیسجمهور آمریکا هنوز هیچ قانون اجرایی خاصی را برای اعمال این تعرفه امضا نکرده است و صرفاً این بحث را در شبکه اجتماعی «Truth Social» مطرح کرده که به خودش تعلق دارد؛ اما به هر حال واکنشها در داخل و خارج آمریکا به حدی بالا بود که نهایتاً پس از چند روز ترامپ در اظهاراتی که توسط شبکه «CNBC» منتشر شد، گفت هدفش آسیب رساندن به صنعت فیلمسازی نیست، بلکه میخواهد به آن کمک کند و به همین دلیل با رهبران این صنعت دیدار خواهد داشت. او گفت: «میخواهم مطمئن شوم که آنها از این طرح راضی هستند، چون هدف ما اشتغالزایی است».
با این حال همان اظهارنظر اولیه ترامپ کافی بود تا خیلیها در سراسر جهان متوجه این شوند که او نقشههای عجیبی برای سینمای آمریکا دارد و حتی اگر تصمیم اخیرش فعلاً تعلیق شود یا اندکی آن را تعدیل کند، ممکن است در آینده به نحوی دیگر بخشی از آن اجرایی شود. مواجهه ترامپ با سینما 2 جنبه عمده دارد: از یک سو او با فرآیند جهانیسازی مشکل دارد که دامنه این مشکلات حالا به سینما هم تعمیم یافته و از جهت دیگر یک نزاع سیاسی داخلی بین این شخصیت با بدنه سینمای آمریکا وجود دارد. او از صعود چین بسیار بیمناک است و این را در تقابلهای اقتصادی و استراتژیک نشان داده اما آیا میتوان کشاندن دامنه چنین تقابلی به حوزه سینما را هم معقول دانست؟ چینیها تا به حال تمایل خاصی به صدور فرهنگشان به باقی نقاط دنیا نشان ندادهاند و این خصلت تاریخی آنهاست که مربوط به امروز و دیروز نمیشود؛ در حالی که ایالات متحده چنین رویکردی را به شکل جدی دنبال میکند و یکی از مهمترین ابزارهایش تا به حال سینما بوده است. متحدان سنتی سینمای آمریکا که از پسرعموی فقیر هالیوود، یعنی بالیوود گرفته تا کشورهای انگلیسیزبانی مثل کانادا، استرالیا، نیوزیلند و البته کشورهای اتحادیه اروپا را شامل میشوند، در صورت انتقال صددرصدی صنعت فیلم به داخل خاک آمریکا چه وضعیتی پیدا میکنند؟ آیا ترامپ را باید یک پدیده زودگذر بدانیم که مثل تمام احکام و تصمیمات و مواضع شاذ و عجیبش در موارد مختلف، مواضعش درباره سینما هم شذوذاتی موقتی هستند که با تمام شدن دورهاش به پایان میرسند یا چند میلیون رأیی که به چنین فردی در ایالات متحده داده شد، نشان میدهد این دست مواضع طرفدارانی در آن کشور دارد که پس از ترامپ هم ممکن است زیر بیرق دیگری جمع شوند و دنباله همین مسیر را پیگیری کنند؟ به هر حال خیز ترامپ برای انجام یکسری تغییرات در روند جهانی شده صنعت سینمای آمریکا اتفاق مهمی است؛ چون سینما در کنار دلار و اسلحه، 3 رکن اصلی قدرت جهانی ایالاتمتحده هستند، چنانکه طبق گزارش کنگره آمریکا، سینماگران آمریکایی بهعنوان سفیران حسننیت این کشور که نیازی به حمایت مالیاتدهندگان آمریکایی هم ندارند، با فیلمهای هالیوود جهان را از سبک زندگی آمریکایی و ارزشهای آن از نظر سیاسی، فرهنگی و تجاری مطلع میکنند و (میزان این تاثیرگذاری) قابل اندازهگیری نیست.
در ادامه، مساله ورود ترامپ به قوانین تجارت جهانی سینما که با یک توقف تاکتیکی، فعلاً سرنوشت آن در هالهای از ابهام قرار گرفته، با جزئیاتی که تا به حال درباره آن مطرح شدهاند بررسی میشود. باید توجه کرد هیچکدام از 10 فیلمی که امسال در فهرست نامزدهای بخش اصلی اسکار قرار گرفتند کاملا در آمریکا تولید نشده بودند و اگر آنچه دونالد ترامپ عنوان کرد اجرایی شود، میتوان حدس زد همه این چرخه بهشدت تحت تأثیر قرار میگیرد. این پرونده هنوز باز است و ترامپ موضع خود را پس نگرفته، بلکه برای اجرایی کردن آن میخواهد از مسیر مذاکره و رفع موانع قانونی عبور کند.
* بازگشت شکوه هالیوود یا سقوط سهام آن؟
ترامپ ابتدا میگفت میخواهد برای فیلمهایی که حتی بخشی از آنها در خارج از آمریکا ساخته شدهاند تعرفه 100 درصد قرار بدهد و پس از واکنشهای شدیدی که دید، عنوان کرد حاضر است برای اجرایی کردن چنین تصمیمی با بزرگان هالیوود مشورت کند تا کسی متضرر نشود. خیلیها موضع دوم ترامپ را عقبنشینیاش از موضعگیری اولیه دانستند؛ همانطور که در جنگ تعرفهای درباره سایر کالاها هم ترامپ اول مواضع سفت و سختی گرفت و حتی عبارت بیادبانهای درباره اشتیاق دیگر دولتها نسبت به مذاکره درباره این تعرفهها با خودش به کار برد اما پس از مدتی به جز چین، این تعرفهها را برای سایر کشورها مدتی تعلیق کرد. تاثیراتی که این اظهارنظر او در شبکه اجتماعی متعلق به خودش داشت هم بسیار فوری و غافلگیرکننده بود. انتشار همان خبر اولیه موجب شد ارزش سهام شرکتهای سینمایی و رسانهای آمریکایی از جمله برادران وارنر، والت دیزنی و کامکست نیز از 0.8 درصد تا 2.7 درصد منفی شود که همین قضیه موثرترین عامل در چرخش ناگهانی ترامپ بود. ارزش سهام نتفلیکس هم پس از اعلام این تصمیم 4.9 درصد فرو ریخت، چرا که بیشتر محصولات این شرکت در کشورهایی به غیر از آمریکا تولید میشوند. بهعلاوه واکنشهای جهانی به این خبر خیلی شدید بود و خصوصا کشورهای انگلیسیزبانی که سینمایشان زیر سایه سینمای آمریکا فعالیت میکند، دچار شوکی شدند که در صورت ادامه چنین روندی و جدی شدنش، ممکن است آنها را به فکر استقلال از هالیوود بیندازد.
قبل از اینکه ترامپ در ویدئوی منتشر شده توسط شبکه «CNBC» سخن قبلیاش را تعدیل یا تعلیق کند، در همین فاصله کوتاه، کارولین دینناج، نماینده محافظهکار پارلمان بریتانیا و رئیس کمیته فرامرزی «فرهنگ، رسانه و ورزش» در پارلمان این کشور، گفت: «دولت باید فورا این موضوع را در اولویت مذاکرات تجاری جاری قرار دهد». وزیر کشور استرالیا، تونی بورک هم گفت با رئیس سازمان سینمایی این کشور در این زمینه گفتوگو کرده و افزود: «ما بهطور قاطع از حقوق صنعت تصویری استرالیا دفاع خواهیم کرد». کریستوفر لاکسن، نخستوزیر نیوزیلند نیز در نشست خبریاش با عنوان این نکته که دولت منتظر جزئیات بیشتر در اینباره است، گفت: «ما مدافع پرشور صنعت سینما خواهیم ماند».
همانطور که قابل حدس بود، در کانادا هم واکنشهایی جدی به این موضوع رخ داد. دیوید ابی، نخستوزیر استان بریتیش کلمبیا، این پیشنهاد را «به طرزی باورنکردنی غیرقابل درک» خواند و داگ فورد، نخستوزیر استان انتاریو، ابراز تاسف کرد که ترامپ هر روز بازی جدیدی درمیآورد.
این البته فقط کشورهای انگلیسیزبان نبودند که از این قضیه نگران شدند. آمریکا ۴۰ درصد از درآمد خارجی صنعت فیلم هند را تامین میکند؛ جایی که تخمین زده میشود تعداد هندیتبارها به 5.2 میلیون نفر برسد و مقصد تعداد زیادی از فیلمهای هندی است که با هزینههای پایینتر فیلمسازی در هندوستان ساخته شدهاند و با بلیتهای دلاری آمریکا سود خوبی را نصیب بالیوودیها میکنند.
گاردین صنایع بینالمللی فیلم را که به نظر میرسد هدف این تعرفه هستند، عمدتاً کانادا، بریتانیا، استرالیا و نیوزیلند و همچنین کشورهای اروپایی مانند مجارستان و ایتالیا که اغلب به عنوان پایگاههایی برای تولید فیلمهای آمریکایی عمل کردهاند، میداند و البته واکنش «کمیسیون فیلم اسپانیا» به این قضیه نشان میدهد طرفهای درگیر با این قضیه بیشتر از همین چند کشور خواهند بود.
در این باره مقاله گاردین به قلم «اندرو پالور» اضافه میکند: « به نظر میرسد سیستم سهمیهبندی در آمریکای شمالی غیرقابل اجرا باشد. فیلمها دیگر اشیای تولیدی نیستند که باید از طریق بندر ورودی به ایالات متحده عبور کنند و ملیت تولید آنها نیز به هیچوجه مشخص نیست. بیشتر تولیدات فیلم - و البته برنامههای تلویزیونی - مجموعهای پیچیده از سرمایهگذاری شرکتها، نیروی کار با منابع جهانی و درآمد چندملیتی هستند. برخی از آنها پروژههای کوچک و بخور و نمیر هستند و برخی دیگر، فعالیتهای غولپیکری که گردش مالیشان از تولید ناخالص داخلی یک کشور کوچک فراتر میرود. علاوه بر این، تکامل دیجیتال به سینما اجازه داده است به یک صنعت کاملاً جهانی تبدیل شود که خیلی سریع حرکت میکند و اجازه اعمال عوارض مالی مداوم را نمیدهد».
گزارشی در رویترز هم به چند مورد مثل فیلم هیجانانگیز و شدیدا جمهوریخواه «30 دقیقه پس از نیمهشب» درباره اسامه بنلادن، کمدی-رمانتیک «بخور، دعا کن، عشق بورز» و فیلم «شوالیه تاریکی برمیخیزد» درباره بتمن اشاره میکند که بخشی از آنها در هندوستان جلوی دوربین رفتهاند و در صورت اجرای این قانون عملا ورشکست میشدند.
* سینمای چین از جنگ تعرفهای آسیب میبیند یا سینمای غرب؟
ظاهرا دونالد ترامپ با اینکه تمرکز اصلیاش را در تمام زمینهها بر تقابل با چین قرار داده، بهشدت در حال الهام گرفتن از این رقیب و حتی تقلید کردن از پکن است؛ چنانکه گاردین مینویسد: «به نظر میرسد ترامپ تا حدودی از تصمیم چین برای محدود کردن واردات فیلمهای هالیوود به عنوان بخشی از جنگ تجاری تلافیجویانه خود با ایالات متحده انگیزه گرفته است». اما آیا تقلید ترامپ از سیستم اقتصادی سینمای چین یا مقابله به مثل با آن سیستم برای آمریکا هم کارگشا خواهد بود؟ به نظر نمیرسد چنین باشد. گردش مالی سینمای چین کاملاً متکی بر مخاطبان داخلی این کشور است اما سینمای آمریکا شرایط متفاوتی دارد و حداقل دو سوم از فروش فیلمهای آمریکایی در خارج از خاک این کشور تأمین میشود. با این وصف وقتی ترامپ میگوید «فیلمسازی را به داخل آمریکا برمیگردانیم»، نمیتوان چندان به تحقق چنین وعدهای امید قطعی داشت، چرا که چنین چیزی حتی در دهههای قبل از جهانی شدن اقتصاد هم وجود نداشت و مثلا خیلی از وسترنهای آمریکایی در ایتالیا جلوی دوربین میرفتند که به آنها وسترن اسپاگتی گفته میشد و تا همین امروز، مبادلات تجاری برای ساخت فیلمهای آمریکایی در ونیز، پاریس و استانبول که به صنعت توریسم در آن کشورها کمک میکند، بخش قابل توجهی از اقتصاد هالیوود هستند. چنین چیزی که همه فیلمها در خود آمریکا ساخته شوند، تنها در دوران نظام استودیویی هالیوود امکانپذیر بود اما حالا حتی جلوههای ویژه فیلمها یا کل پروژه انیمیشنها را در چند کشور مختلف و توسط متخصصانی با ملیتهای گوناگون تولید میکنند. به هر حال ترامپ حرفش را فعلاً به حالت تعلیق درآورد؛ هرچند در عین حال حمله تندی به فرماندار ایالت کالیفرنیا کرد و گفت از هالیوود فقط تابلوی قشنگ آن باقی مانده است.
برآیند کلی از این رفت و برگشتها این است که ترامپ هر بار یک حرف بزرگ میزند که شوکآور است اما پس از مدتی وقتی با واقعیت جهان بیرون روبهرو میشود، از آن موضع عقبنشینی میکند و روی همین حساب نباید حرفهایش را چندان جدی گرفت. این تلقی اگر چه بیراه نیست و مبتنی بر یکسری شواهد عینی به دست آمده اما تمام واقعیت و همه احتمالاتی که ممکن است رخ بدهند را دربر نمیگیرد. ترامپ از دهه ۸۰ درباره تعرفهها حرف زده بود و چیزی که امروز میگوید به طور ناگهانی در ذهنش پدید نیامده. او ممکن است در پیاده کردن این دیدگاه تاکتیک خودش را عوض کند اما عقبگرد کامل از چنین مسیری و بازگشتن به قواعد تام اقتصاد جهانی بعید است اتفاق بیفتد. حتی میتوان گفت ایالاتمتحده امروز در موقعیتی است که اگر رقبای ترامپ هم سر کار بودند، قواعد اقتصاد جهانی را به هم میزدند. این نردبانی بود که آنها روزی از آن بالا رفتند و حالا که کشورهای دیگر مثل چین در حال بالا رفتن از آن هستند، برای حفظ موقعیتشان میخواهند نردبان را بیندازند. او اما نمیتواند با سینما هم مثل سایر کالاهای وارداتی به داخل خاک آمریکا برخورد کند؛ نه فقط به این دلیل که طبق تحلیل گاردین چنین کالاهایی از گمرکات بندری وارد خاک ایالات متحده نمیشوند، بلکه به دلیل ماهیت این تقابل با چین. چینیها ابتدا کشورشان را به بازار بزرگی برای سینمای آمریکا تبدیل کردند و به وسیله نمایش فیلمهای آمریکایی برای اقتصاد داخلیشان انگیزه تولید سالنهای متعدد نمایش را پدید آوردند. در ادامه اما این بازار را از آمریکا پس گرفتند و فیلمهای خودشان را در آن نمایش میدهند. آنها محصولاتی تولید میکنند که بهشدت بومی است و خارج از چین مشتری خاصی ندارد و به عبارتی با سایر بازارهای سینمایی متعلق به ایالات متحده رقابت نمیکنند. در چنین وضعی قرار دادن تعرفه برای فیلمهای محصول مشترک یا آثار خارجی، به چین صدمهای نخواهد زد بلکه صدمه آن متوجه شرکای قدیمی هالیوود و احیاناً خود سینماگران آمریکایی باشد.
* شرارههای یک دعوای داخلی بر خرمن شرکای خارجی
بخشی از آنچه به عنوان ادامه جنگ تعرفهای ترامپ، به مساله سینما هم ارتباط پیدا کرد احتمالاً مربوط به تقابلهای او با هالیوود در سیاست داخلی آمریکا میشود که حالا دامن رفقا و شرکای قدیمی صنعت سینمای این کشور را هم گرفته است. در این مورد نباید تصور کرد با یک عقبنشینی ساده، او از همه ایدههایش دست برداشته است. نظراتی که ترامپ درباره سینمای آمریکا دارد، چه به لحاظ محتوایی و چه بحثهای تولیدی و اقتصادی، از دیرباز مشخص است و به این راحتی از آنها عدول نخواهد کرد. اساساً او اگر از همه این موارد کاملا عدول کند دیگر دونالد ترامپ نیست و هویت شناختهشدهاش را از دست میدهد. او وضعیت جدید سینمای آمریکا را حاصل فرآیند جهانی شدن میبیند؛ یعنی همچنان که این روند روی اقتصاد تاثیرات بهخصوصی گذاشت، در زمینه فرهنگی هم گذاشته است. مثلاً رواج همجنسگرایی یا ایدههایی از این دست، به واسطه اروپاییها وارد سینمای آمریکا شد و اساساً فرهنگ آمریکایی به طور کامل خلاف این رویکرد را داشت؛ طوری که رواج نفرت از همجنسگرایان در هیچ جای تاریخ معاصر به اندازهای نبود که در دهههای ۳۰ ، ۴۰ ، ۵۰ و ۶۰، سینمای آمریکا آن را ترویج میداد. حالا ترامپ علیه هالیوود و رویه جهانیشدهاش اعلام جنگ نیمهرسمی میکند و 2 روز بعد میگوید این اعلام هنوز رسمی نیست اما مشخص است که این به معنای ترک مخاصمه و آب شدن همه یخها نخواهد بود.
ترامپ چندی پیش 3 عضو جمهوریخواه سینمای آمریکا یعنی مل گیبسون، جان وویت و سیلوستر استالونه را به عنوان نمایندگانش در هالیوود یا به تعبیر خودش «سفیران ویژه در یک مکان بزرگ اما بسیار پر دردسر» منصوب کرد و البته انتقادهایی از این بابت شنید که چنین پست و جایگاهی در نظام اداری و اجرایی آمریکا تعریف نشده است. او اما به هر حال با این حرکت عزم خود را برای تقابل با سینمایی آغاز کرد که از ابتدای قرن ۲۱ تماماً به تیول دموکراتها درآمده و در سال منتهی به انتخابات ریاستجمهوری دوره قبل که او نتیجه را به بایدن واگذار کرد هم تمامقد و با همه قوا بر علیه او فعالیت داشت. هنوز مشخص نیست نقش این هیات 3 نفره در تصمیم نهایی ترامپ برای اعمال تعرفهها چه خواهد بود اما در هر حال احتمال میرود این افراد نفوذ بالایی روی رأی و نظر رئیسجمهور داشته باشند. یک نکته مهم دیگر که درباره تقابل ترامپ با هالیوود باید به آن توجه کرد، میزان قدرت هر رئیسجمهور آمریکاست. عموماً روسای جمهوری که دوره دوم حضورشان در کاخ سفید را تجربه میکنند، قدرت کمتری نسبت به کسانی دارند که امید میرود یک دور دیگر هم برای این سمت انتخاب شوند. تمام قراردادهایی که با رئیسجمهورهای دوره دوم بسته میشود، مقداری سستتر و بیاعتبارتر است؛ چون امکان دارد با تغییر دولت، ورق همه چیز بازگردد. درباره ترامپ اما قضیه پیچیدهتر است. هالیوود در دوره اول ترامپ اصرار زیادی برای تقابل با او داشت و تمام بنیانهای حاکمیتی آمریکا هم به کمک این جریان آمدند تا چنین شخصی برای بار دوم وارد کاخ سفید نشود. ترامپ اما پس از اینکه یک دور شکست خورد و از شبکههای اجتماعی اخراج شد و حتی تلاشهایی شد برای اینکه با محکومیت قضایی به طور همیشگی امکان حضورش در کاخ سفید را بگیرند، با این حال توانست مجدداً انتخاب شود. حالا تمام ابزارهای تبلیغاتی سابق علیه چنین شخصی که از داخل خود آمریکا کوک میشد دیگر بیفایده مینماید و انگیزهای برای ادامه دادنشان وجود ندارد.
از سوی دیگر ترامپ یک رئیسجمهور دور دومی است و همین که همه میدانند او نهایتاً بعد از 4 سال این سمت را ترک خواهد کرد، تحمل او را برایشان راحتتر کرده است. با توجه به تمام این نکات باید دید ترامپ پس از این چه نقشههایی برای تقابل با هالیوود میکشد. آیا او میتواند تاثیری بر جریان سینمای آمریکا بگذارد که پس از پایان دوره مسؤولیتش همچنان باقی بماند؟ آیا ترامپ جانشینهایی برای خودش در کاخ سفید مدنظر دارد که میخواهد این سیاستها را بعد از این پیگیری کنند؟ اساساً آیا حرکت ترامپ در جهت اعمال تعرفه به آثاری که خارج از خاک ایالات متحده فیلمبرداری شدهاند معقول است و با سازوکار قدیمی هالیوود همخوانی دارد؟ اینها سوالاتی است که میشود به بیشترشان جوابهای خاکستری غیرقطعی داد.