بازخوانی جامعهشناسی کار در پرتو جهانبینی توحیدی
یوسف پورجم: کار در منظومه فکری اسلام صرفاً فعالیتی معیشتی یا مولد نیست، بلکه بخشی از سیر کمالی انسان در مسیر بندگی و خلافت الهی است. برخلاف رویکردهای رایج علوم اجتماعی مدرن که کار را عمدتاً در نسبت با نظام سرمایهداری یا ساختارهای قدرت تحلیل میکنند، اسلام به کار از منظر هدف خلقت، تکلیف الهی و عدالت ذاتی خلقت مینگرد، لذا هر تحلیل از وضعیت کار و کارگر که از این مبانی غفلت کند، تصویری ناقص و گاه منحرف از شأن انسانی کارگر ارائه میدهد.
در جامعهشناسی مدرن، کارگر اغلب در چارچوب «نیروی کار» و «عامل تولید» تعریف میشود. این نگرش ریشه در انسانشناسی مادی دارد که انسان را موجودی خودبسنده و مصرفمحور میپندارد. در مقابل، قرآن کریم انسان را خلیفه میداند (بقره: ۳۰) و کار را بخشی از مسیر تحقق این خلافت تعریف میکند. بنابراین کار نه منبع بیگانگی، بلکه فرصت تحقق عبودیت و آبادانی زمین ( هود: ۶۱) است. نقد اصلی بر جامعهشناسی مدرن آن است که کار را از بعد قدسی و معنوی آن تهی میکند.
مارکس بیگانگی را نتیجه استثمار کارگر توسط ساختار سرمایهداری میداند. این تحلیل، هر چند در سطحی از واقعیت وارد است اما دچار تقلیلگرایی است. در جهانبینی اسلامی، بیگانگی واقعی زمانی رخ میدهد که انسان از خدا، از فطرت خود و از مسیر بندگی فاصله بگیرد. بیگانگی کارگر با کارش، اگر هم اتفاق بیفتد، بیشتر ناشی از فراموشی معنا و نیت الهی در کار است تا صرفاً از مناسبات سرمایهداری.
در مبانی اسلامی، عدالت تنها در توزیع درآمد یا مالکیت خلاصه نمیشود، بلکه ناظر به تناسب دقیق میان حق و تکلیف، جایگاه فرد در نظام هستی و قسط الهی است. اسلام با تأکید بر پرداخت دستمزد پیش از خشک شدن عرق کارگر (روایت نبوی) و با ممنوعیت بهرهکشی، بر کرامت کارگر تأکید دارد اما در عین حال، کار را یک تکلیف میداند که با نیت صالح میتواند به عبادت بدل شود. در حالی که جامعهشناسی مدرن، رابطه کارگر و کارفرما را صرفاً از زاویه قدرت و استثمار مینگرد، فقه اسلامی با مفاهیمی مانند اجاره، ضمان و وفای به عقد، این رابطه را بر محور عقلانیت اخلاقی و تعهد متقابل تنظیم میکند.
در سوی دیگر، اتوماسیون و اقتصاد دیجیتال اگرچه میتواند به رفاه و کارایی منجر شود اما وقتی بدون پیوستهای اخلاقی و انسانی اجرا میشود، به ابزار بیثباتی شغلی و تضعیف کرامت کارگر بدل میشود. اسلام ضمن تأکید بر پیشرفت و فناوری، اصل را بر این میگذارد که هیچ توسعهای نباید به قیمت تحقیر انسان یا تضعیف روابط عادلانه تمام شود. بنابراین سیاستهای کاری در جامعه اسلامی باید با نظارت اخلاقی و فقهی تنظیم شود تا ابزارهای نوین تولید، خادم انسان باشد نه ارباب او.
یکی از نقدهای بنیادی بر دیدگاه نئولیبرال در مساله کار، تبدیل انسان به موجودی کارمحور است. در چنین نگرشی، موفقیت و ارزشمندی انسان با معیار بهرهوری و ساعات کاری سنجیده میشود. اسلام، برخلاف این نگاه، فراغت را موهبتی الهی و لازمه تعادل روانی میداند (انشراح: ۸-۷) و با تفکیک میان دنیا و آخرت، انسان را به ایجاد توازن میان کار، خانواده، عبادت و تفریح دعوت میکند. کارگر اسلامی کسی است که در کار خود نیت الهی دارد اما به کار فروکاسته نمیشود.
تحلیلهای جامعهشناسی مدرن از کار و کارگر، اگرچه دارای جنبههایی روشنگرانه است اما اغلب در چارچوب انسانشناسی سکولار و اقتصادگرایانه ارائه میشود. اسلام با تکیه بر جهانبینی توحیدی، جایگاه کار و کارگر را در منظومهای از معنا، عدالت، بندگی و تعالی تعریف میکند. بنابراین اگر بخواهیم مساله کار و کارگر را در جامعه مسلمان تحلیل و اصلاح کنیم، نیازمند بازتعریف مفاهیمی چون ارزش کار، کرامت کارگر، عدالت در تولید، رابطه کار و معنویت بر اساس آموزههای وحیانی هستیم.