به عبارت دیگران
چوپانانی به دنبال سايه
گردآورنده، تقی دژاکام: روایت شده خداوند متعال به یکی از صدیقان، وحی فرمود که مرا بندگانی است از میان بندگانم که آنان مرا دوست میدارند و مشتاق هستند و من هم مشتاق آنان هستم، آنان به یاد مناند و من نیز به یاد آنان، ایشان به من مینگرند و من هم به آنها و اگر تو قدم در راه آنان نهادی، من دوستدار تو خواهم بود. اگر از راه آنها عدول کنی، تو را دشمن خواهم داشت. آن بنده خدا عرض کرد: پروردگارا! نشان آنها چیست؟ فرمود: همانگونه که چوپان مهربان به دنبال گله خود است، آنان نیز تمام روز به دنبال سایهها هستند تا ببینند کی روز به پایان میرسد و به غروب آفتاب آنچنان علاقهمندند که پرنده به هنگام غروب به آشیانه خود؛ پس چون شب آنان را فرا گرفت، و تاریکیها درهم آمیخت و بسترها گسترده شد و تختخوابها آماده گشت و هر دوستی با دوست خود خلوت گزید؛ در این هنگام آنان قدمهای خود را در پیشگاه من راست مینمایند و سرپا میایستند و صورتهایشان را به سوی من فرش زمین مینمایند و با کلام من با خود من مناجات میکنند و چاپلوسی و تملق میگویند با انعام من، گاهی ناله میکنند و گاهی اشک جاری میکنند و گاهی آه سوزناک میکشند و گاهی شکوه و شکایت مینمایند، آنان در طول شب یا نشستهاند یا ایستاده؛ و یا در رکوعند و یا سجود؛ من مشاهده میکنم که آنان به خاطر من چه میکشند! و میشنوم که چه شکایتها از عشق من مینمایند!
نخستین چیزی که به آنان عطا میکنم ۳ عنایت است: از نور خودم به دلهایشان میاندازم تا با آن نور از من آگاه گردند همانطور که من از آنان آگاه هستم و دوم آنکه اگر آسمانها و زمین و آنچه در زمین است در ترازوی اعمال آنان قرار گیرد، من آنها را برای آنان کم و ناچیز میشمارم و سوم آنکه من رویاروی آنان میشوم، اگر من با کسی رویارو شدم به نظرت کسی میداند که من چه میخواهم به او عنایت کنم؟
جواد ملکی تبریزی/ رساله لقاءالله
***
کتابهای خامنهای جوان
ساواک مشهد در تاریخ ۵۶/۹/۲۳ به منزل آیتالله خامنهای هجوم آورده و پس از بازداشت ایشان، گزارشی از کتابهای موجود در منزل رهبر انقلاب تهیه میکند.
در گزارش ساواک پیرامون کتابهای موجود در منزل آیتالله خامنهای آمده است: «۱۳ جلد کتاب مربوط به دکتر علی شریعتی است و یک جلد مربوط به مطهری و تعدادی جزوات دستنویس و نامههای قابل بررسی به دست آمد».
هدایتالله بهبودی/ شرح اسم
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- صفحه 575
***
پدیدهای به نام ذبیحالله منصوری!
جناب آقای استاد محمود حکیمی برای نگارنده تعریف میکردند: مرحوم مهندس بازرگان وقتی کتاب «امام صادق، مغز متفکر جهان تشیع» [نوشته ذبیحالله منصوری] را دید، چون به روش پردازشهای علمی دین هم علاقهمند بود و مطالعاتی داشت، چندین بار به مؤسسه «خواندنیها» رفته بود. ظاهراً دفتر مرحوم منصوری هم طبقه چهارم مؤسسه خواندنیها بود که او را پیدا کند و بپرسد که مؤسسه اسلامی استراسبورگ که این همه مستشرق جمع شدند و راجع به امام صادق علیهالسلام مطالعه و تحقیق کردند، آدرسی بدهید که ما فرانسه میرویم، به آنجا هم سر بزنیم. چند بار مراجعه کرده بود. هر بار طوری او را سر دوانده بودند. بعد، کسی به مهندس بازرگان گفته بود که آدرس مؤسسه اسلامی استراسبورگ، ذهن آقای منصوری است و چنین مؤسسهای وجود ندارد. ...یا کتاب «ملاصدرا»ی هانری کُربَن که واقعاً چنین کتابی ننوشته است. از کربن پرسیدند، گفته بود خبر ندارم و تکذیبیه هم صادر کرد. ولی تا حالا فکر کنم ۳۰-۲۰ بار چاپ شده است. یا کتاب «سینوهه، پزشک مخصوص فرعون» را همه میدانند که افسانه است، ولی میخوانند. جالب اینکه روی آنها تأثیر هم میگذارد!
یعقوب توکلی/ جستارهایی در تاریخنگاری معاصر ایران
مقالات و گفتوگوها- دفتر نشر معارف
پاورقی صفحات ۳۹ و ۴۰
***
واگویههای قبانی با قدس
ای قدس!
ای ماهروی پیچیده به کبودی!
چه کسی بامدادان یکشنبهها
ناقوسهای کلیسای قیامت را به صدا درمیآورد؟
چه کسی در شب میلاد
برای کودکان اسباببازی خواهد آورد؟
ای قدس!
ای شهر اندوه!
ای اشک بزرگ
که در پلکها پرسه میزنی!
چه کسی دشمنانت را باز میدارد؟
ای مروارید ادیان!
چه کسی خون دیوارها را خواهد شست؟
چه کسی انجیل را میرهانَد؟
قرآن را میرهاند؟
مسیح را از چنگ قاتلان میرهاند؟
انسان را میرهاند؟
نزار قباني/ درخت آتش
عبدالرضا رضایینیا انتشارات روایت فتح
صفحات ۳۵ و ۳۶