گنجینه سایهها
امیرعلی صفایی: هوا بوی کهنگی کاغذهای ممنوعه میداد. بوی مرکب خشکیدهای که در پستوهای امنیتی رژیمی پوشیده در ابهام، خفه شده بود. نه! بوی کاغذ نبود؛ بوی راز بود؛ رازهایی که حالا چون برگهای پاییزی شرمسار، در حیاط خلوت جمهوری اسلامی به انتظار افشا بودند. هزاران برگ، هزاران راز، هزاران سند محرمانه که نفس «امنیت مطلق» اسرائیل را در سینه حبس کرده بود. و اینک، ایران نه با پهپاد و موشک، بلکه با تیغ تیز اطلاعات، پرده ابلیسنمای صهیون را دریده بود. خبر، ساده آمد: «دستیابی ایران به هزاران سند فوقمحرمانه امنیتی و هستهای رژیم صهیونیستی». اما پشت این سادگی الفاظ، چه جهانهای فروپاشیدهای نهفته بود. گویی دیواری از دروغ، آجر به آجر، فرومیریخت و خشتخشتش، بر سر سازندگانش فرود میآمد. این، رویداد نبود؛ زلزلهای بود در ژرفای استراتژیک منطقه. زلزلهای که پسلرزههایش، تا تلآویو و واشنگتن و لندن را لرزاند. اسناد... این واژه خشک و بیروح، چه خونهای گرمی را در رگهای تاریخ جاری میکند! اینها فقط کاغذ نبود؛ نقشههای مراکز فرماندهی زیرزمینی اسرائیل بود؛ جایی که خود را پناهگاه ابدی میپنداشت. گزارشهای دقیق از آزمایشهای هستهای هرگز اعلامنشده، همانها که جامعه بینالملل با چشمانی بسته، انکارشان میکرد. نامهای رمز عاملان موساد در آژانس، شبکههایی که مانند موریانه، پایههای امنیت ملتها را میجوند. و اینک، این گنجینه شوم، نه در صندوقهای فولادین «کریای اسرائیل»، بلکه در دستان مردانی بود که نام شان در گزارشهای امنیتی دشمن، همواره با پسوندهای هولناک و رعبانگیز میدرخشد؛ مردانی از تبار سلیمانی؛ مردانی که ایمان را زره خود کردند و اطلاعات را سلاح. این دستاورد، حادثهای تصادفی نبود، میوه درختی بود که ریشه در خونهای پاک شهدای هستهای داشت، در مقاومتهای جانسوزی که از فردای انقلاب تاکنون ادامه داشته؛ از سربازان گمنام امام تا دانشمندانی که در سکوتی مقدس، چرخهای غنیسازی را به گردش درآوردند، بیآنکه نامی از خود بگذارند. جنگ، همیشه سنگر و توپ و تانک نیست. گاه، ساکتترین نبردها، مرگبارترینند. جنگ اطلاعات، نبردی است در سایهها، بر سر واژهها، بر سر یک نگاه، بر سر یک زمزمه ناشنیده. رژیمی که روزی با غرور ادعا میکرد شبکههای اطلاعاتی و ابزارهای قدرت ایران را «خنثی» کرده، امروز باید شاهد باشد عمق استحکاماتش، همچون کاغذی پاره در برابر باد، دریده شده. این، ضربهای نیست که با چند موشک جبران شود. این زخمی است بر پیکره امنیتی اسرائیل که التیامش، شاید به نسلها زمان نیاز داشته باشد.
چه کسی گمان میبرد قلب هیولای به ظاهر شکستناپذیر صهیونیسم، اینگونه در دستان ایران بتپد؟ این، قدرتنمایی جمهوری اسلامی نبود، نمایش «اقتدار» نظامی بود که استقلال و امنیت را نه با وابستگی و پاشیدن دلار پای فراعنه زمان، بلکه با تکیه بر توان داخلی و ایمان به خداوند و حمایت ملت معنا کرد؛ اقتداری که دشمنان را به حیرت وامیدارد و غرور دوستان را در پی دارد.
به یاد آوریم روزگاری نه چندان دور را؛ روزگاری که شاه، چاکر واداده واشنگتن و لندن بود؛ روزگاری که امنیت کشور، در گرو مستشاران نظامی بیگانه و سفرای واشنگتن و لندن بود و اطلاعات ملت، در پروندههای ساواک، زندانی میشد. پس از انقلاب، غربیها گمان بردند ایران، لنگان و درمانده، به دامانشان بازخواهد گشت. تحریم کردند، محاصره کردند، جنگ تحمیلی به راه انداختند، ترور کردند، دانشمندانمان را در روز روشن کشتند، حمله سایبری کردند... اما جمهوری اسلامی، نه بر خاک نشست؛ که برخاست. برخاست با تکیه بر همان ملتی که ۲۲ بهمن به پا خاسته بود. «ما میتوانیم» شعار نبود، باوری بود که در آزمایشگاههای مخفی، در پشت میزهای دانشمندان جوان، در دل مأموران اطلاعاتی بینام و نشان، به واقعیت پیوست. موشکهای بالستیک، پهپادهای رعدآسا، فناوری صلحآمیز هستهای قدرت بازدارندگی در برابر دشمن... و اکنون، این دستاورد خیرهکننده اطلاعاتی، حلقههایی از یک زنجیره طلایی مقاومت و خوداتکایی است.
این اسناد، تنها سند برتری اطلاعاتی ایران نیست، سند «شکست تاریخی» پروژه صهیونیسم در منطقه است؛ سندی که ثابت میکند دیوارهای دروغین امنیت اسرائیل، در برابر اراده آهنین ایران اسلامی، تار عنکبوت است.
اسرائیل همواره خود را «قلعه نفوذناپذیر» معرفی کرده بود. این اسناد ثابت میکند این قلعه، نهتنها نفوذپذیر است؛ که قلبش دیگر در دستان جمهوری اسلامی است این، هولناکترین کابوس رژیم صهیونیستی و حامیانش است. برخی کشورهای عرب منطقه که سالها در سایه ترس از اسرائیل و وعدههای پوشالی امنیتی آن، به سمت عادیسازی پیش رفته بودند، اکنون با چشمان خود میبینند کدام قدرت، واقعاً بر امنیت منطقه اشراف دارد. این اسناد، کارت برنده دیپلماسی ایران است.
این دستاورد، چون تزریق خون تازه به رگهای محور مقاومت است. ثابت میکند انتخاب راه مقاومت در برابر زورگویان، نهتنها ممکن که پیروزمندانه و عزتآفرین است. این یک پیام شفاف است: تمام حریمهای امنیتی شما برای ما گشوده است. هر توطئهای در نطفه شناخته خواهد شد و هزینه تعرض به ایران، ورای تصور شماست. این اسناد، گنجینهای برای تدوین راهبردهای امنیتی، دفاعی، تهاجمی و دیپلماتیک ایران در سالهای آتی خواهد بود. شناخت دقیق دشمن، نخستین قدم خنثیسازی او است. این هزاران سند، فقط کاغذ نیست، برگهای افتاده درخت پوسیده صهیونیسم است؛ درختی که ریشه در غصب و ستم و دروغ دارد. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران، درختی است که ریشه در ایمان و شهادت و مقاومت دارد؛ ریشههایی چنان عمیق و استوار که توطئههای دشمنان، نهتنها آن را از جا نکنده، بلکه هر بار، بر استواری و باروریاش افزوده است.
دستیابی به این اسناد، پایان راه نیست، آغازی است نوین؛ آغازی که ثابت میکند راه امام و شهدا، راهی روشن و پیروز است. این، نهفته در ذات انقلاب اسلامی بود: «ما میتوانیم» و اینک، جهان شاهد است ما توانستهایم. توانستهایم در قلب تاریکترین قلعه دشمن، چراغی بیفروزیم و اسرارش را چونان آیینهای در برابر چشمان حیرتزده تاریخ قرار دهیم.
این اسناد، گواهی دیگر است بر این حقیقت جاودان که ایران، با اتکال به خدا و عزم ملت، هرگز شکستپذیر نیست. و فردا، از آن مجاهدان و مقاومانی است که در راه شهیدان قدم میگذارند و چشم به افقهای روشنتری دارند که از همین امروز، در هزاران سند به یغمارفته دشمن، آغاز به درخشش کرده است.