22/خرداد/1404
|
21:41
۲۲:۴۲
۱۴۰۴/۰۳/۲۰
«وطن امروز» گزارش می‌دهد؛ فرار ترامپ به داخل پس از شکست در سیاست خارجی

ناکامی بین‌المللی

ناکامی بین‌المللی

یاسر فرخ‌پارسا: ۱ - دونالد ترامپ که روزگاری با شعار «حل سریع بحران‌های جهانی» وارد کاخ سفید شده بود، حالا با پرونده‌هایی روبه‌رو است که نه‌تنها بسته نشده‌اند، بلکه به نقاط ضعف راهبردی او در سیاست خارجی بدل شده‌اند. ادعای او مبنی بر اینکه می‌تواند «جنگ اوکراین را در یک روز پایان دهد» بارها تکرار شد اما در نهایت خودش در اظهارنظری اعتراف‌آمیز گفت آن جمله فقط شوخی بوده است و منظورش «سرعت در تصمیم‌گیری بود». این تغییر لحن، نه فقط تاکتیکی، بلکه نشان‌دهنده فشار فزاینده‌ای است که از سوی نهادهای سیاسی، امنیتی و رسانه‌ای داخلی آمریکا به او وارد شده و حاکی از آن است حتی یک چهره جنجالی مانند ترامپ نمی‌تواند در برابر شکست‌های استراتژیک مقاومت کند.
۲- شکست در پرونده اوکراین به وضوح تثبیت شده است. وعده‌های او برای قطع حمایت‌ها از کی‌یف، نه‌تنها به پایان جنگ منجر نشد، بلکه موجب نگرانی متحدان اروپایی آمریکا هم شد. پروژه «صلح در ازای قدرت» او در سطح جهان به استهزا گرفته شد و در مقابل، روسیه با فرسایشی کردن نبرد، توانست پایداری نسبی در میدان ایجاد کند. در همین حال، پرونده غزه هم ضربه‌ای حیثیتی به چهره آمریکا بویژه ترامپ وارد کرده است. حمایت بی‌قید و شرط او از رژیم صهیونیستی در دوره اول ریاست جمهوری‌اش، حالا با حجم بی‌سابقه‌ای از جنایات این رژیم در غزه گره خورده است؛ جنایاتی که حتی رسانه‌های آمریکایی هم دیگر نمی‌توانند آنها را نادیده بگیرند.
۳- ترامپ که در دوره دوم ریاست جمهوری خود تلاش داشت با حمایت تمام‌قد از رژیم صهیونیستی، پرونده یمن را به نفع نظم «آمریکامحور» ببندد، حالا در موقعیتی قرار گرفته که مجبور به پذیرش واقعیت جدید قدرت در منطقه شده است. پس از موج حملات بی‌امان هوایی آمریکا به یمن و البته بی‌تاثیر بودن این حملات در مواضع اعلامی انصارالله، نه تنها پروژه نظامی‌سازی شکست خورد، بلکه آمریکا به صورت غیررسمی پذیرفت برای حفظ خطوط کشتیرانی خود، ناگزیر از جلب موافقت انصارالله بدون در نظر گرفتن امنیت رژیم صهیونیستی است؛ نه دولت‌های همپیمانش در ریاض و ابوظبی. این واقعیت، تغییر موازنه قدرت در دریای سرخ را به رخ کشید؛ جایی که ترامپ برای محافظت از کشتی‌های آمریکایی، دیگر چاره‌ای جز مذاکره پنهان یا تن دادن به موازنه بازدارندگی با یمن نداشت. قدرت انصارالله، از نظر واشنگتن، دیگر یک تهدید صرف نیست، بلکه انصارالله به یک بازیگر موثر منطقه‌ای بدل شده است که بدون مجوزش، حتی خطوط کشتیرانی آمریکا نیز امنیت ندارد.
۴- اما در پرونده ایران، اگر چه هنوز شکست قطعی رخ نداده است اما روند تحولات و رفتارهای ترامپ، نشانه‌هایی از بن‌بست در سیاست‌گذاری دارد. زیاده‌خواهی‌های آشکار او درباره توقف کامل غنی‌سازی در خاک ایران، همچنین تهدیدات لفظی تند، عملا مسیر هر گونه مذاکره منطقی را مسدود کرده است. ترامپ با ایجاد فضای حداکثری فشار، می‌خواست تهران را پای میز مذاکره‌ای بیاورد که از پیش امتیازات کلیدی‌اش را واگذار کرده باشد اما ایران با تکیه بر قدرت داخلی، نفوذ منطقه‌ای و توانمندی و بومی‌سازی هسته‌ای، نشان داد مذاکره از موضع ضعف را نمی‌پذیرد. در صورتی که ترامپ در راهبرد خود بازنگری نکند، شکست در پرونده ایران هم به فهرست ناکامی‌های او اضافه خواهد شد.
۵- همزمان با این ناکامی‌ها در صحنه جهانی، ترامپ در سیاست داخلی نیز با بحران‌هایی جدی دست و پنجه نرم می‌کند. مشاور امنیت ملی‌اش را در اوج اختلافات برکنار کرد، روابطش با ایلان ماسک که یکی از نمادهای قدرت اقتصادی و رسانه‌ای آمریکاست، به جنگ لفظی و افشاگری‌های متقابل کشیده شده و حالا با اعتراضات گسترده مهاجران در ایالت‌هایی مثل کالیفرنیا روبه‌رو است. مهاجرانی که روزی سوژه‌های تبلیغاتی ترامپ بودند، حالا نماد نارضایتی اجتماعی از سیاست‌های مهاجرتی، نژادپرستانه و فریبکارانه او شده‌اند. خیابان‌های پرتنش و سیاست‌های پلیسی، چهره‌ای از یک آمریکای درمانده ترسیم کرده که دیگر نمی‌تواند ادعای رهبری دموکراسی در جهان را داشته باشد.
۶- در چنین فضایی، ترامپ به جای اینکه رو به ترمیم روابط خارجی یا بازنگری در استراتژی‌های سیاست بین‌المللی بیاورد، با فرار به جلو، به بحران‌سازی داخلی پناه برده است. تمرکز شدید بر مهاجران، گفتمان تهدیدآمیز علیه فعالان رسانه‌ای داخلی و القای فضای جنگ داخلی نرم، شگردهایی است که او به کار گرفته است. این یعنی شکست در پرونده‌های خارجی، مستقیما به خشونت در داخل منجر شده است. او دیگر نمی‌تواند با نشان دادن تصویری مقتدر در جهان، حامیان خود را قانع کند؛ پس با دشمن‌سازی در داخل، به دنبال بازسازی پرستیژ سیاسی‌اش است.
۷- این وضعیت نشان می‌دهد سیاست خارجی ترامپ دیگر کارایی گذشته را ندارد. نه قدرت بازدارندگی، نه امکان اجماع‌سازی بین‌المللی و نه حتی ظرفیت اداره همپیمانان منطقه‌ای. در چنین فضایی وقتی حتی اسرائیل بدون هماهنگی اقدام به کشتار جمعی می‌کند و عربستان به چین نزدیک می‌شود و امارات سیاست چندقطبی را دنبال می‌کند، معلوم است نظم آمریکامحور مورد ادعای ترامپ، بیش از آنکه واقعیت باشد، یک توهم از گذشته است. امروز، در نظم جدید جهانی، دیگر با صدای بلند نمی‌توان جهان را کنترل کرد.
۸- از منظر نورئالیسم تدافعی، آنچه امروز در رفتار ترامپ مشاهده می‌شود، نه جاه‌طلبی، بلکه میل به بقا در ساختاری آنارشیک و پرهزینه است. «کنت والتز» (Kenneth Waltz) از بنیان‌گذاران این رویکرد، باور داشت دولت‌ها برای کاهش تهدید و حفظ موقعیت، ممکن است از جاه‌طلبی دست بکشند و به دفاع از وضعیت موجود رو آورند. همین اتفاق حالا در رفتار منفعلانه ترامپ رخ داده است. او با مشاهده بن‌بست در پرونده‌های فراملی، مانند ایران، غزه و اوکراین و ناتوانی در شکل‌دهی به بازدارندگی موثر، ترجیح داده است. تمرکز را از سطح جهانی بردارد و بحران را به زمین داخلی بکشاند؛ تا جایی که مهاجران، خبرنگاران، مشاوران امنیتی و حتی رقبای اقتصادی‌اش مانند ایلان ماسک را به عنوان تهدیدات تازه معرفی می‌کند.
۹- نتیجه آنکه ترامپ که آمده بود «معامله‌گر قرن» باشد، حالا درگیر پرونده‌های بحران‌زایی است که نه تنها حل‌شدنی نیستند، بلکه به کابوس دولت او بدل شده‌اند. آمریکا در موقعیتی نیست که دوباره قدرت مطلق جهان لقب بگیرد. در چنین شرایطی، کشورهای مستقلی چون ایران با درک ضعف‌های ساختاری آمریکا و شناخت شکاف‌های داخلی آن، باید مسیر دیپلماسی را از موضع اقتدار - و نه ترس - دنبال کنند. تجربه نشان داده است هر جا در برابر آمریکا مقاومت شده، راهبرد آن تغییر کرده؛ و هر جا امتیاز بی‌پایه داده شده، فشارها بیشتر شده‌ است. بنابراین آینده رابطه با ترامپ، به جای آنکه در پشت میزهای شیک مذاکره تعیین شود، از فهم میدان سیاست واقعی آمریکا عبور می‌کند؛ همان‌جا که امروز پر از ترس، تفرقه و تظاهر است.

ارسال نظر