27/تير/1404
|
17:19
۲۲:۰۴
۱۴۰۴/۰۳/۲۶
از فرود موشک‌ها در تل‌آویو حس غرور کردم

محمد بنا: از طلای المپیک هم شیرین‌تر بود

بعضی شب‌ها را نمی‌شود فراموش کرد. مثل شامگاه جمعه‌ای که محمد بنا، مردی که همیشه کنار تشک کشتی بغض می‌کرد و می‌جنگید، کنار تلویزیون ایستاده بود، نگاه می‌کرد و اشک می‌ریخت؛ اما نه برای شکست یا مدال، بلکه برای غرور.
بنا، مرد آینده‌ساز کشتی فرنگی ایران، حالا بی‌واسطه می‌گوید: «جمعه‌ شب، وقتی دیدم موشک‌های ایران به تل‌آویو رسید، احساس غرور کردم. آن لحظه برایم مثل روزی بود که شاگردانم طلای المپیک گرفتند؛ حتی دلچسب‌تر و بزرگ‌تر».
اما این حرف‌ها، فقط یک موضع سیاسی یا احساسات شخصی نیست. برای محمد بنا، دفاع از ایران یک خط قرمز قدیمی است؛ چیزی که از تشک کشتی به میدان جنگ هم کشیده می‌شود. او به شهادت فرماندهان سپاه و دانشمندان هسته‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید: «اتفاقات اخیر، داغ بزرگی بود. تلخ و دردناک. ولی همیشه بعد از شب‌های سیاه، سحر می‌رسد. من باور دارم روزهای شیرین‌تری در راه است».
او از «ظلمی» حرف می‌زند که ریشه‌دار است. از عاشورا تا امروز، از کوچه‌های کربلا تا کوچه‌های غزه. می‌گوید: «این دنیا، دنیای ظلم است. وقتی خانواده امام حسین علیه‌السلام را اسیر کردند، قصه همین بود که امروز هم می‌بینیم. مظلوم بودن، انگار تقدیر ماست. اما صبر می‌کنیم و این صبر، روزی نتیجه‌اش را نشان می‌دهد».
اما شاید مهم‌ترین جمله‌ای که بنا در گفت‌وگو بر زبان آورد، این بود: «اگر خدای ناکرده روزی برسد بخواهیم سر همدیگر را هم ببریم، باز وقتی پای دشمن در میان باشد، ما مردم ایران باهمیم. مثل کوه».
او بر این باور است تجاوز رژیم صهیونیستی، بیش از آنکه به ایران ضربه بزند، کار دیگری کرد؛ چیزی که هیچ سیاستمداری نمی‌توانست انجام دهد: متحد کردن مردم. بنا با لحن خاص خودش می‌گوید: «ما مردم اختلاف داریم، ناراحتی داریم، شکاف داریم؛ اما وقتی اسم دشمن می‌آید، همه چیز رنگ می‌بازد. آن وقت، ایران می‌شود یک مشت گره‌کرده».
این گفته‌ها، از زبان کسی می‌آید که اهل شعار نیست؛ مردی که از دل خاک، از جنوب شهر، از باشگاه‌های خاک‌خورده آمده. وقتی او از غرور حرف می‌زند، کلمات، رنگ دارند. نه خاکستری؛ سرخ و سبز و سپید.
بنا در بخش پایانی حرف‌هایش، به حسی اشاره می‌کند که شاید بسیاری از مردم تجربه کردند، اما کمتر کسی توانست آن را به زبان بیاورد: «همیشه وقتی می‌دیدم رژیم صهیونیستی به غزه حمله می‌کند، بغض می‌کردم. ناراحت بودم که چرا ما فقط نگاه می‌کنیم. اما جمعه‌شب، این بغض شکست. این بار ما بودیم که جواب دادیم و چه جواب پرغروری بود».

ارسال نظر
پربیننده