تصرف در رتوریک خبر
محمدرضا قائمینیک: «رتوریک خبر»، به مطالعه و تحلیل فنون و روشهای برانگیختن احساسات و افکار مخاطبان از طریق خبرها و گزارشهای خبری میپردازد و معمولاً شامل ساختار و نحوه نگارش خبرها، استفاده از زبان و واژگان متقاعدکننده، به کار بردن تمثیل، استعاره و تصاویر برای القای پیام و تنظیم اجزای خبر به منظور تاثیرگذاری بیشتر بر افکار عمومی میشود. بهطور کلی، مهمترین مولفه رتوریک خبر، بهرهگیری از هر عنصری جهت تاثیرگذاری و اقناع بیشتر مخاطب است. رتوریک، همچون دیگر علوم و فنونِ رسانهای، تا جایی مقید به واقعیت است که مانع جذابیت خبر نشود.
اصحاب رسانه میدانند از ابتدای آشنایی ما ایرانیان با رسانههای مدرن، همواره کشاکشی میان اقتضائات رتوریک رسانهای و حقیقت وجود داشته است. رتوریک رسانهای، لزوماً مقید به واقعیت و حقیقت نیست. اما افزون بر این، امری قابل سنجش است. رتوریک مدرن از آنجا که فنی از فنون ساختۀ بشر جهت اقناع مخاطب و برانگیختن احساسات اوست، کاملاً ساختۀ انسان است. رتوریک رسانهای مقید به حقیقت نیست و در موارد بسیاری، حقیقت، برساختنۀ رتوریک رسانهای است. با این حال چنانکه تجربۀ حدوداً ۱۰ح سالۀ ما با رسانههای مدرن نشان میدهد، گریزی از رسانه و رتوریکهایش نیست.
تجربۀ شهید سیدمرتضی آوینی، در سالهای بعد از ایشان چندان موفق تکرار نشد. گسترشِ رسانههای جدید و نسلهای بسیار پیچیدۀ آنها نسبت به دورۀ آوینی، عملاً امکان تصرف در رسانهها را به حداقل رساند. با این حال تلاشهایی صورت گرفت. از ظهور بعضی آثار سینمایی با موضوعات دینی تا تلاشِ اخیر حسینیۀ معلی، تلاشهایی برای تصرف در مدیومها و ژانرهای رسانهای. این تلاشها اگرچه ارزشمند بود، اما همۀ آنها به دلیل نقصانهایی که دارند، هنوز نتوانستهاند ایدۀ اشراقیِ رسانه را تحقق بخشند.
اما حوالی عصر دوشنبه 26 خرداد، سحر امامی، در حدود 90 ثانیه، رخدادی در رسانه را رقم زد که رشحاتی عمیق از تصرف در رتوریک خبر داشت. قرائت بیانیۀ «دبیرخانۀ شورای عالی امنیت ملی» از روی گوشیِ موبایل، همچنان در چارچوب رتوریک خبری بود. خبری تنظیمیافته، همراه با رعایت دیگر رتوریکهای خبر از جمله لحن و صدا و تصویر. اما از لحظۀ برخاستن اولین صدای حاضر در استودیو (حدوداً ثانیۀ 25 این کلیپ)، سحر امامی، دیگر مجریِ رتوریک شبکۀ خبر نیست. او دیگر خبری را از روی کاغذ نمیخواند. صحنه در حال فروپاشی است. لرزه در اتاق مشهود است. همۀ آنچه در این 90 ثانیه از سحر امامی میشنویم و میبینیم، خارج از تنظیم برنامههای رتوریک خبری است. همۀ آنها محصول جوشش درونی است. محصول نبوغ خبری است. اما فقط نبوغ خبری نیست. نبوغ خبری، در این لحظات، سعی در تهییج بیشتر دارد. اما سحر امامی، در این لحظات، علاوه بر آنکه نبوغ خبری و رتوریک خود را به نمایش میگذارد، معنویتی اصیل را که نمونهاش را در سخنرانیهای شهید سیدحسن نصرالله دیده بودیم، بر همگان آشکار میکند. در اینجا، رتوریک خبری در خدمت حقیقت است. لحظهای از حقیقت جدا نمیشود. صدای او با تنظیمگری و نبوغ خبری فوقالعاده دقیقی در حال افزایش است. ما در این 90 ثانیه، چیزهایی شبیه روایت فتح میبینیم. فریادهای کاملاً طبیعی «اللهاکبر»، از پیش تنظیمشده نیست. لرزش صحنه ساختگی نیست. حرکات دست او، انگشت سبابۀ او، محصول تنظیم زبان و رتوریک بدن از پیش طراحی شده نیست. حتی شاید اگر خودِ سحر امامی، این لحظات را دوباره ببیند، از حرکاتِ لحن و زبان و دست و فریادش متعجب شود. بعید است خانم امامی، در آینده حتی بتواند این لحظات را دوباره تکرار کند. این لحظات، لحظات آستانهای است و تصرف در تکنیک، در لحظات آستانهای رقم میخورد. حسینۀ معلی و تلاشهای سینمایی، اگر چه در جای خود محترمند، اما رقمزنندگانِ آنها، اگر چه در آستانۀ تجربۀ لحظات احساسی شدید قرار میگیرند، اما در آستانۀ تجربۀ مرگ نیستند. لحظۀ واقعیِ تجربۀ مرگ، لحظۀ بودن و نبودن است. در این لحظه، انسان دیگر نمیتواند نقش بازی کند یا مقید به نقشهای ساختگی و طراحیشده باشد. او باید خودِ خودش باشد. مرگ با هیچ چیز شوخی ندارد. مرگ ساختگی نیست. موشک که خورد، مرگ هم میآید. شوخی هم ندارد و عقل محاسبهگر حکم میکند از این معرکه بگریزد. اما سحر امامی نمیگریزد. دودستی میز خبر را چسبیده. لحظات او، لحظات آستانگی و مرزی است. او در مرز تجربۀ مرگ و زندگی، میان رعایت رتوریک خبر و عبور از آن است.
او در 90 ثانیه، در میانۀ نمایش زندگیِ پرصلابت و عزت و خطر قریبالوقوع مرگ، در میانۀ تقید و تسلط به فنون رتوریک و رعایت زاویۀ دوربین و نشستن و حرکات و دست و غیره، اما همۀ آنها را درمینوردد و در همۀ آنها به اذن الهی، تصرف میکند: «الله اکبر، الله اکبر، مردم شریف ایران! آگاه باشید؛ آنچه که دیدید، صدایی که شنیدید، صدای متجاوز به خاک وطن، صدای متجاوز به صدای حق و حقیقت است، آنچه ملاحظه کردید، صدایی که شنیدید، فضای غبارآلودِ استودیوی...». صحنه بهم ریخت، اما سحر امامی باقی است و حکایت نیز همچنان باقی.