دفاع میهنی
میلاد جلیل زاده: فاصله روزی که عدهای در بعضی خیابانهای ایران بابت باخت تیم ملی فوتبال کشورشان به آمریکا و انگلیس شادمانی کردند تا روزی که پای هنرپیشههای سینما و تئاتر در تهدیدآمیزترین شرایط امنیتی به نماز جمعه تهران باز شد، کمتر از 3 سال بود. در این مدت ایامی بر این سرزمین گذشت که شرح وقایع هر روزش چندین روز به درازا میکشد اما نقدا میشود گفت هر کس هنوز عبرت نگرفته و ندانسته و نفهمیده که ملت ایران چه نوع ملتی هستند، محکوم به زوال وجودی است. ملتی که وقتی تحت فشار و تهدید قرار میگیرند، برخلاف توقع عمومی و طبیعی از هر جماعتی، در چنین شرایطی بسیار قوی ظاهر میشوند. شاید در همه جای دنیا همه ملتها ادعای قهرمانی داشته باشند اما نه بافتار اجتماعی همه آنها یکی است و نه این سخن که فرهنگ مقاومت در بعضی جوامع قویتر و در بعضی ضعیفتر است یک شعار به حساب میآید. اخیراً و در واکنش به تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، رئیسجمهور یکی از قدرتهای جهانی هنگامی که با خبرنگاران رسانههای مهم کشورش نشست داشت و صحبت میکرد، گفت به نظر میرسد در ایران همه دارند حول رهبری واحد این کشور جمع میشوند که این چیزی طبیعی است و بعد اشاره کرد به اینکه ایران در سالهای اخیر از این لحاظ شرایط ویژهای داشت. اشاره او به همین سیری است که ایرانیها از شرایط سال 1۴۰۱ تا بهار 1۴۰۴ طی کردند. اما جملهای در میان این جملات به چشم میخورد که صددرصد غلط است و بیان آن صرفاً به غرور آن سردمدار سیاسی برمیگردد. او گفت «چنین روندی در همه دنیا طبیعی است» اما به واقع چنین نیست. این چهره سیاسی نمیخواهد اعتراف کند که مردم ایران استثنایی هستند و نمونه آنها را در دنیا به ندرت میتوان یافت. خود او کشوری را رهبری میکند که درگیر جنگ است و به واسطه جنگ جهانی دوم مدعی یکی از جانانهترین مقاومتها در طول تاریخ است که به همین دلیل نمیخواهد ویژه بودن مردم ایران را از این لحاظ مورد اشاره قرار دهد. این ویژه بودن مردم ایران بخشی مهم از سرمایه اجتماعی کشور است و وقتی به میدان بیاید و جلوه پیدا کند، رهبران کشور را هم قدرتی صدچندان میدهد که به همین دلیل خیلیها ممکن است از این پدیده بهراسند و بخواهند وجودش را انکار کنند. برای حفظ این سرمایه اجتماعی، باید ابتدا از خود بپرسیم که این سرمایه چطور به وجود آمد تا پس از آن به روشهای حفظ و نگهداریاش بیندیشیم.
این روزها همه درباره مهر به میهنشان ایران صحبت میکنند و از اینجا بهبعد میشود گفت هر کس هنوز حساب حکومت را از ملت جدا میکند تا حمله به ایران توجیه شود، یا هر کس که بدون توجه به تجاوزگری رژیم صهیونیستی و لزوم فلج شدن این بازیگر بیمنطق و بیرحم، به هر دو طرف جنگ لعنت میفرستد، دیگر از دایره جامعه ایران خارج است و جزو موارد خاص و شاذ به حساب میآید که در هر جای دنیا ممکن است پیدا شود. یعنی آنچه طبق تعبیر آن سیاستمدار خارجی طبیعی است، وجود چنین نخالههایی در هر جامعهای است اما این همبستگی و انسجام و سلحشوری که بین مردم ایران به وجود آمد طبیعی نبود و استثنایی است. این سخن نه گزاف است و نه شعاری پرهیجان برای عزیمت دادن ملت به سوی مقاومت. این یک واقعیت عینی است که فرهنگ مقاومت یکشبه بهوجود نمیآید و حافظه تاریخی هر ملتی باید بارها در تاریخ خود تجربههایی از این دست داشته باشد، بارها مردم با پرچمداران مقاومت همدلی کافی نکرده باشند و بعد طعم پشیمانی و حسرت را چشیده باشند، بارها علم قیام را بلند کرده باشند و به فتح نهایی نرسیده باشند تا افقهایشان بلندمدتتر شود و القصه اینکه باید قرنها بگذرد و قهرمانهای زیادی بر صحیفه ناخودآگاه جمعی یک ملت مفاهیمی را نقش کنند تا آن ملت به جایی برسد که در چنین لحظه حساسی، این طور موضع بگیرد. ملت ما به چنین نقطه بدون بازگشتی رسیده و اگر چیزهایی مثل آنچه در سال ۱۴۰۱ دیده شد، کسانی مثل نتانیاهو را به طمع انداخته، این از بلاهت اوست. طبیعتاً جنگافروزان دیوانه، جامعهشناس نیستند و تحلیل دقیقی از جایی که میخواهند به آن حمله کنند ندارند. صدام در شرایطی به ایران حمله کرد که کشور ما به واسطه تغییر نظام سیاسی و هزار و یک غائله در گوشه و کنار کشور و نیمسوز شدن چراغ ارتش، به لحاظ امکانات و استعداد نظامی در موقعیت ضعیفتری قرار داشت اما این بحثها که ممکن است شعاری به نظر برسند، یعنی وجود فرهنگ مقاومت در ملت ایران، زمینگیرش کرد. نتانیاهو در قرینه این وضعیت قرار گرفت اما به همان دلیل از واقعیت سیلی سختی خواهد خورد؛ به این دلیل که جامعه ایران را به طور واقعی و عمیق نمیشناسد. او در شرایطی به ایران حمله کرد که کشور ما به لحاظ نظامی بر رژیم آنها برتری داشت اما فکر میکرد ما به لحاظ اجتماعی از هم گسیخته شدهایم و حتی بخشی از مردم برایش در تهران فرش قرمز پهن خواهند کرد؛ او در این نبرد نهتنها به لحاظ نظامی، امنیتی، اقتصادی و زیرساختی صدمه سنگینی خواهد خورد که نابودی رژیم صهیونیستی را تسریع میکند، بلکه تمام هزینههایی را که برای ایجاد شکاف و نقار در جامعه ایران شده بود یکسره به باد داد و چنانکه میبینیم جامعه ایران با سرعت نور در حال بازگشت به شرایط آرمانگرا و انقلابی دهه ۶۰ در برابر صدام متجاوز است. قطعاً هیچکس نمیتواند تمام مردم ایران را بکشد اما هر جنگافروزی در یک خودتخریبی نابخردانه میتواند تمام مردم ایران را در وضعیت مواجهه جوانمردانه با مرگ قرار دهد. این به کهنالگوهای این سرزمین برمیگردد که قیام عاشورا در آن نقش بسیار تعیینکنندهای دارد. هیچ چیز مثل تجاوز رژیم صهیونیستی نمیتوانست با این سرعت برقآسا، سرمایه اجتماعی نظام حاکم بر ایران را ترمیم کند اما از همین حالا باید نگران باشیم و مراقبت کنیم که این سرمایه حفظ شود و بر سر دعواهای پوچ یا اصرارهای بیهوده بر یکسری لجبازیهای فرقهای و اجتماعی مجدداً آسیب نبیند. هرچند نسبت به سیستم حکمرانی کشور از جهات گوناگونی نقد وارد میشد اما سوا کردن حساب جمهوری اسلامی از ایران، از ابتدا اشتباه بود و افتادن در دام خدعه بدخواهان میهن به حساب میآمد. این نظام را خود همین مردم بر سر کار آوردهاند و هرگاه که نسبت به آن نقد داشتند، حتی انتقاداتی بنیادین، میتوانستند از موضع صاحبان این نظام سیاسی و معمران آن، یعنی کسانی که به وجودآورندهاش هستند، این انتقادات را مطرح کنند، نه از موضع منکران وجودیاش. البته موضعگیریهایی که بخشی از جامعه در شرایط حاد و عصبی اتخاذ میکند معمولاً موقت هستند و اشتباه صهیونیستها اساساً حساب باز کردن جدی روی این عصبانیتهای موقت و دائمی پنداشتنشان بود. از سوی دیگر برای حفظ این سرمایه اجتماعی در ایام آتی و حتی دوران پس از فتح هم باید تدابیر ویژهای در نظر گرفته شود. بازگشت جامعه به روحیه آرمانگرای دهه ۶۰ به این معنا نیست که هیچکدام از مناسبات اجتماعی دیگر تغییر نکردهاند و بعضی تحولات ظاهری را باید پذیرفت و در پیکره عظیم مفهوم ایرانیت و اسلامیت هضم کرد. ما به این شکل خواهیم توانست تمام اتفاقاتی را که طی چند سال اخیر بر سرمان گذشت تبدیل به فرصتهایی برای صعود و ترقی کنیم، دوست و دشمن داخلی و خارجی را بهتر بشناسیم، از خطاها عبرت بگیریم و نقاط قوت را پررنگتر کنیم و دوباره به جایی برسیم که تحت هر نوع شرایط اجتماعی و اقتصادی، حال دلمان خوب باشد؛ چون همدیگر را داریم و به اینکه خدا با ما است امیدواریم.
«حالا همه مردم میدانند پای ایران در میان است. حالا همه میدانند دشمن، دشمن ایران است. جنگندههای دشمن به ایران شلیک میکنند. به همه مردم ایران. به پیر و جوان و کودک و زن و مرد. در ۸ روز گذشته شهدای ایران از هر طیف و گروه و قشری بودند. این خون، خون ایران است. حالا همه پای کار ایران هستند. یک دفاع میهنی کم سابقه در ایران شکل گرفته است. نظیر آنچه در دهه شصت شکل گرفت. آنجا صدام قاتل قصد ایران کرده بود و حالا نتانیاهوی جنایتکار و کودککش. و حالا همه فهمیدهاند خدای این روزها، همان خدای دهه شصت است.»