یَقتَدِرُ مُقتَدِرُ اقتدار
اقتدار /~eqtedAr/ الاقتدار
مترادف: استطاعت، توانایی، قدرت، وسع، شاخشدن، فکر کردی خیال کردی
متضاد: ضعف، توسریخوری، بدبخت و لاجون، مافنگی
لغتنامه دهخدا
اقتدار. [اِ تِ] (ع مص) در دیگ پختن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر) (ناظم الاطباء). توانا شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن جرجانی) (آنندراج). توانستن. (منتهی الارب)(آنندراج) (ناظم الاطباء). (اِمص) قدرت و توانایی و قوت و زور. (ناظم الاطباء)
حتماً با خواندن متن بالا تعجب کرده و ابروهایتان را به قاعده یک وجب بالا انداختهاید و با خودتان میگویید «اِوا! این چیچیه؟ تو این وضعیت جنگی، اینا چرا لغتنامهها رو ریختن توی صفحه طنز روزنامه!» ولی اگر اندکی تامل کنید قضیه را برایتان شرح میدهم.
قضیه به سالها پیش برمیگردد. آن زمانی که مرحوم علیاکبر دهخدا هنوز مرحوم نشده و سُر و مُر و گنده نشسته بود (بعضی منابع نقل کردهاند که گاهی هم میایستاد. نگارنده نیز تایید میکند. بالاخره آدم است دیگر). کتابهای مختلف را ورق میزد و دنبال معانی کلمات میگشت تا لغتنامهاش را تکمیل کند. در آن ایام، او چنین معانیای را برای «اقتدار» انتخاب کرد ولی اگر همچنان در قید حیات بود با دیدن حوادث روزهای اخیر به ضرس قاطع (به قول بعضیها زرت قاطر که به آنها میگوییم حداقل از آقای دهخدا خجالت بکشید. واقعاً که!) معانی دیگری برای اقتدار مینوشت. یقیناً او به جای این همه توضیح و تفصیلِ عجیب و تا حدودی غریب که حداقل ما برخیاش را هیچ نفهمیدیم، در یک کلام، لب کلام، ختم کلام با ذکر مثال مینوشت، اقتدار، فقط و فقط آنچه ایران و ایرانی در برابر اسرائیل و آمریکا انجام داد ولاغیر. در ادامه هم میافزود اگر قبول ندارید آن انگشتتان را از دهان (مرحوم بسیار مبادی آداب بود و نمیگفت از دماغ) در بیاورید و روی لینک روبهرو بزنید تا ببینید و باور کنید. سپس چند فقره فیلم از پرواز موشکهای ایران در آسمان و اصابتهای مکرر و تپتپ آن به سرزمینهای اشغالی را در لینک روبهرو مینشاند تا همگان ببینند و جگرشان (همان جیگر خودمان) حال بیاید و بفهمند اقتدار یعنی چه و باقی دیگر هیچ است و افسانه و فلان و بهمان.
به حتم، او هم همانند دیگران، اذعان میکرد وقتی کشوری در برابر یاوهگویی (در فارسی خودمانی: چرتوپرتگویی) ابرقدرتهای دنیا که تهدیدش کردهاند «میزنیم و الوبلت میکنیم» با گفتن «بشین بینیم بابا! بذار باد بیاد» میایستد و وقعی به آنها نمینهد و محلی بهشان نمیگذارد، یعنی اقتدار.
اینکه کشوری مقابل حمله یکهویی و غافلگیرانه اسرائیل که خود را ارتش چهارم دنیا میداند (نخندید. خب میداند دیگر) از هم نمیپاشد، به طرفهالعینی سر پا میشود، خود را میتکاند، گَرد از چهره میزداید و با گفتن «اصلاً هم درد نداشت. ارتشم، ارتشم، این بود ارتشت؟!» موج حملات پیدرپی خود را بر دشمنِ زبون شروع میکند و آنها را به شکر خوردن میاندازد، یعنی اقتدار.
اطمینان دارم که فیالواقع اگر دهخدا بود و این مردم دلیر را میدید که در یکی از بزنگاههای تاریخی (همان برهه حساس کنونی خودمان) برخلاف انتظار دشمنان، نه تنها پشت نظام و کشورشان را خالی نکردند و نگرخیدن و نگریختن، بلکه به میان میدان آمدند، آن را چیزی جز اقتدار معنا نمیکرد.
هرچند اکنون سالهاست که دیگر مرحوم دهخدا در بین ما نیست و طبیعتاً نمیتواند بنویسد که شیربچههای خمینی کبیر و خامنهای عزیز و وارثین حیدر کرار چهها که نکردند و اقتدار را چگونه معنا کردند ولی ما هستیم و مینویسیم و خواهیم نوشت که اگر ننویسیم قلممان بشکند.
در پایان جا دارد به پاس اقتدار کشور عزیزمان به پدر صنعت موشکیمان شهید حسن طهرانیمقدم بگوییم «روحت شاد حاجی» و نیز از همه نیروهای مسلح مقتدر کشور با گفتن «شیر مادر و نان پدر حلالتان» تشکر و قدردانی کنیم و به افتخارشان بزنیم اون دست قشنگه رو. دِ بزن دیگه.