به عبارت دیگران
راز پرچم سرخ حسینی
در قبايل عرب همواره جنگ بود اما مكه «زمين حرام» بود و 4 ماه رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم، «زمان حرام»؛ يعنی كه در آن جنگ حرام است. 2 قبيله كه با هم میجنگيدند، تا وارد ماه حرام میشدند، جنگ را موقتاً تعطيل میكردند اما برای آنكه اعلام كنند «در حال جنگند و اين آرامش از سازش نيست، ماه حرام رسيده است و چون بگذرد، جنگ ادامه خواهد يافت»، سنت بود كه بر قبه خيمه فرمانده قبيله، پرچم سرخی برمیافراشتند تا دوستان، دشمنان و مردم، همه بدانند كه «جنگ پايان نيافته است».
آنها كه به كربلا میروند، میبينند كه جنگ با پيروزی يزيد پايان گرفته و بر صحنه جنگ، آرامش مرگ سايه افكنده است. اما میبينند كه بر قبه آرامگاه حسين، پرچم سرخی در اهتزاز است.
بگذار اين سالهاي حرام بگذرد...
علی شریعتی/ حسین وارث آدم
صفحه ۵۰
***
رحمت الهی همینطور از آسمان نازل نمیشود!
ای مردم! انتظار نداشته باشید دیگران از خارج بیایند وضع شما را سر و سامان دهند. ملتی که بخواهد مستشار خارجی برایش تصمیم بگیرد، تا ابد آدم نخواهد شد. چون او «یُغَیِّرُوا» نیست؛ باید «یُغَیِّرُوا» باشد، باید ابتکار و فکر و نقشه داشته باشد، باید خودش شخصاً برای خود تصمیم بگیرد و انتخاب کند. هر وقت ملتی رسید به جایی که خودش برای خودش تصمیم گرفت و خودش راه خود را انتخاب کرد و خودش در کار خود ابتکار به خرج داد، چنین ملتی میتواند انتظار رحمت و تأیید الهی را داشته باشد، انتظار آن چیزهایی که قرآن نام میبرد: فیضهای الهی، اعانتهای الهی، نصرتهای الهی. اگر انتظارِ بیهوده داشتن کار صحیحی بود و انسان میخواست فقط به شخص خود اتکا کند، حسینبنعلی علیهالسلام شایستهتر از هر کس بود که منتظر بنشیند تا خدا رحمت خود را بر او و امت او نازل کند. چرا نکرد؟ حسین میخواست «إِنَّالله لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم» باشد، میخواست ابتکار را به دست گیرد، دست به تغییری در اوضاع اجتماع بزند.
مرتضی مطهری/ حماسه حسینی
انتشارات صدرا
جلد 2، صفحات ۵۶ و ۵۷
***
بردههای خوب
عصر یک روز سرد فوریه، دو مرد نجیبزاده، در سالن پذیرایی مجلل خانهای در شهری در کنتاکی، در کنار هم نشسته بودند. مستخدمی در آنجا نبود. صندلیهای دو مرد خیلی به هم نزدیک بود. ظاهراً درباره موضوع مهمی صحبت میکردند. یکی از مردان، کوتاهقد و تنومند بود و بیش از حد به سر و وضعش رسیده بود: جلیقهای پر زرقوبرق و رنگووارنگ به تن داشت و دستمال گردنی آبی با خالهای زرد به گردنش بسته بود. انگشتان پت و پهن و زمختش پر از انگشترهای تزیینی بود و زنجیر طلای ساعت کلفتی داشت که یک مشت انگشتر و مهرهای رنگ وارنگ از آن آویزان بود. موقع صحبت، خیلی راحت اما غلط غلوط حرف میزد و گاهگاه اصطلاحات زشتی چاشنی صحبتهایش میکرد. مرد دیگر - آقای شلبی- برخلاف دیگری، ظاهر نجیبزادهها را داشت و وضع خانهاش نشانگر ثروت و رفاه او بود.
آقای شلبی گفت: راهحل من این است.
هی لی گفت: اما من اینجور معامله را قبول ندارم، آقای شلبی!
آقای شلبی گفت: اما تام برده بینظیری است و به آن قیمت میارزد. تام واقعاً برده خوب، فهمیده، پاک و مؤمنی است. او مزرعه را مثل ساعت اداره میکند.
هریت بیچر استو/ کلبه عمو تم
محسن سلیمانی- انتشارات افق
***
شانسی که اسرائیل آورد!
یک مأمور امنيتی آمریکایی به یک رابط موساد گفت: اسرائیل شانس آورده است که پنجاهویکمین ایالت آمریکا نشده است. مأمور اسرائیلی پرسید: «چرا شانس؟» مأمور سیا پاسخ داد: «زیرا در آنصورت میتوانستید فقط 2 سناتور داشته باشید، حال آنکه به ترتیب فعلی ۶۰ سناتور در سنای آمریکا دارید!»
یوسی ملمان و دان راویو
جاسوسان علیه آخرالزمان
مرتضی میرمطهری
انتشارات اطلاعات - صفحه ۴۳۹
***
روضه خانگی ولو 3-2 نفره
و در مستحبات تعزیهداری و زیارت حضرت سیدالشهدا «علیهالسلام» را مسامحه ننمایید و روضه هفتگی ولو 3-2 نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیرهما بهجا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمیشود و اگر هفتگی ممکن نشد، دهه اول محرم ترک
نشود.
سیدعلی قاضیطباطبایی/ عطش
مؤسسه فرهنگی مطالعاتی شمسالشموس