الهیات قیام امام
محسن رنجبر*: درباره ماهيت و چيستي قيام حسيني در دهههاي اخير سخنان و تحليلهاي گوناگوني ارائه شده که سخن از آنها خارج از هدف و حوصله اين متن است. به نظر ميرسد براي شناخت ماهيت و چيستي نهضت آن حضرت و نيز فلسفه و هدف قيام عاشورا بايد در گام نخست، به مطالعه و پژوهش جامع و كامل درباره شخصيت، زندگي و مقام و جايگاه آن حضرت به عنوان امام معصوم پرداخت و سپس با مطالعه و تعمق لازم در بيانات و گفتار آن حضرت - كه در مقاطع و مراحل مختلف قيام و حتي پيش از آغاز آن درباره انگيزه حركت خويش بيان كرده است - به ماهيت و چيستي نهضت آن حضرت، نيز اهداف قيام وي تا حد زيادي شناخت پيدا كرد.
اما در مجموع، مناسبترين تحليل و تبييني که در اين باره ميتوان ارائه کرد، اين است که ماهيت و جوهره قيام سيدالشهدا(ع) جهاد براي دفاع از کيان اسلام و حفظ اسلام از فتنهها و بدعتها بوده است. بنابراين اگر گفته شود ماهيت و هدف اصلي قيام، امر به معروف و نهي از منکر بوده، نادرست است، چرا که تحقق اين واجب، متوقف بر ۲ شرط اساسي است؛ يکي، احتمال تأثير آن و دوم، در امان بودن فرد از زيان مالي، جاني و حيثيتي که در قيام آن حضرت هر ۲ شرط منتفي بوده است. به تعبير ديگر، ماهيت قيام امام نه از نوع جهاد ابتدايي بود و نه دفاعي، بلکه نوع سومي از جهاد بود که به اصطلاح به آن «جهاد ذبّي» گويند. متعلق اين نوع جهاد، ساحت دين است، لذا هر زمان و هر جا، کيان اسلام در معرض خطر قرار گيرد، بر همه مکلفان از زن و مرد - همانند وجوب نماز، روزه و زکات - واجب عيني است که به دفاع از آن بپردازند.
بنابراين محدود کردن قيام آن حضرت در يک مساله فقهي مانند امر به معروف و نهي از منکر، منطقي به نظر نميرسد. هر چند امر به معروف و نهي از منکر ميتواند به عنوان جزئي از علت اصلي يا داعي هدف مهمتر (جهاد ذبّي) باشد. از اين رو مقصود امام از اينکه ميفرمايد ميخواهم امر به معروف و نهي از منکر کنم، انجام يکي از فروعات فقهي نيست، بلکه مراد از آن، اصل دين است، زيرا هيچ معروفي مهمتر از احياي دين نيست و هيچ منکري هم بالاتر از نابودي آن نیست. بنابراين اگر هدف از قيام آن حضرت تنها امر به معروف و نهي از منکر بود، نيازي به همراه بردن خانواده نبود اما همراه کردن آنان، به اين معنا بود که از ديدگاه آن حضرت، دفاع از کيان اسلام بر همه مکلفان و حتي بر زنان واجب است، از اين رو آنان را با خود همراه کرد.
* هدفشناسي قيام؛ اهداف قيام از ديدگاه امام حسين(ع)
ديدگاههاي گوناگوني که درباره فلسفه قيام عاشورا شده مانند تکليف خاص، شهادت، تشکيل حکومت، مسيحانه يا کليسايي، دنياگرايانه و... افزون بر آنكه برخي از آنها تصوير وارونه يا حداقل نامناسب با شأن رهبر قيام ارائه كردهاند، هيچكدام در ارائه يك تصوير روشن و جامع از انگيزههاي قيام پيشواي سوم توفيق نداشتهاند.
سر اين عدم توفيق را بايد در عواملي همچون نگاه يكسويه و تكبعدي به نهضت كربلا، نيز عدم شناخت كافي نسبت به شخصيت رهبر اين قيام و ماهيت حركتش دانست. بنابراين - چنانکه گفتيم - معتبرترين و مطمئنترين شيوه براي هدفشناسي نهضت سيدالشهدا(ع) افزون بر مطالعه جامع و كامل درباره زندگي، شخصيت و مقام و منزلت آن حضرت به عنوان امام معصوم، مطالعه و تأمل در بيانات و گفتار ايشان - كه در مقاطع مختلف قيام و حتي پيش از آغاز آن درباره انگيزه حركت خويش بيان كرده - است. همچنين با مطالعه و بررسي برخي از تعابير زيارتنامهها - که از امامان ديگر نقل شده و در آنها به انگيزه قيام عاشورا پرداخته شده است - ميتوان به اهداف قيام آن حضرت پي برد.
نكتهاي كه شايان توجه است، آنكه از مجموع سخنان و خطبههاي آن حضرت كه به ترتيب تاريخي و در مراحل مختلف قيام بيان شده، استفاده ميشود كه امام از آغاز، فلسفه نهضت خويش را به صراحت و بيپرده بازگو نميكرد، بلكه به تناسب حوادث و رخدادهايي كه پيش ميآمد، مردم را با ماهيت و روح نهضت كربلا آشنا و براي آنان روشن ميكرد كه با اوضاع و شرايط حاكم كه اصل دين به خطر افتاده، راهي جز فداكاري و جانبازي در قالب يك حركت خونين نمانده است، چرا كه اگر امام با تشكيل حكومت، در مصدر كار قرار ميگرفت، با موجي از انتظارات بجا و نابجا روبهرو ميشد كه پاسخگويي به همه اين خواستهها، غيرممكن و غير عادلانه بود كه اين امر نيز به سهم خود، زمينه رنجش و نافرماني گروهي از مردم را فراهم ميکرد،. بر خلاف اينكه حضرت به شهادت رسيد و با جانبازي و ايثار خون، انگيزه و پيام خويش را به امت اسلامي در طول تاريخ رساند تا آنجا كه حتي قلبهاي آكنده از قساوت را خاضع و مريد مرام و منش خويش كرد. به ديگر سخن، نميتوان پذيرفت امام حسين(ع) صرف نظر از آگاهي به شهادت از طريق علم غيب، از پيمانشكني كوفيان و در نهايت شهادت خويش آگاه نبوده است، چرا كه آن حضرت به عنوان فرزند اميرالمؤمنين(ع) از سنين كودكي در متن حوادث تاريخ اسلام حضور داشت. ايشان شاهد حوادث گوناگون تاريخ اسلام، نيز انسانهاي زيادي بود كه در آن حوادث، تغيير چهره و موضع داده بودند. چنانكه طلحه و زبير، از نخستين اصحاب پيامبر(ص) را ديده بود كه در مناسبات اقتصادي - اجتماعي غيرعادلانه ۳ خليفه اول، چندان متحول شده و به نابرابري خو كرده بودند كه نتوانستند عدالت و حقمداري علي(ع) را تحمل كنند، از اين رو بر ضد حضرت شورش كردند. همچنين امام جريان مكرر خيانت و پيمانشكني كوفيان را پس از بيعت با پدر و برادر بزرگوارش و نيز دوران سخت و دهشتناك حاكميت معاويه را در مدينه تجربه كرده بود. از اينرو امام حسين(ع) در مدت اقامت در كوفه در كنار پدر و برادر، توانست به تحليلي درست و سنجيده از وضعيت روحي و اعتقادي كوفيان دست يافته، به نقاط ضعف و قوت آنان، آگاه شده و از جناحها و دستهبنديهاي گروهي و قبيلهاي عراقيان، شناخت درست و كافي به دست آورد. بنابراين با چنين تجربيات و آگاهيهايي كه حضرت درباره كوفيان داشت (و اين آگاهي و تجربه به مراتب بيشتر و عميقتر از آگاهي افرادي همچون محمد بن حنفيه، ابن عباس، ابن عمر، فرزدق و... بود)، نميتوان پذيرفت امام(ع) صرفا به دليل دعوت كوفيان، به آنان اعتماد كرده و به اين نتيجه رسيده بود كه با تأسيس حكومت اسلامي، جامعه اسلامي را از خطر نابودي نجات خواهد داد. بنابراين آنچه امام را به قيام برضد حكومت اموي واداشت، حفاظت و صيانت دين جدش از خطر تحريف و نابودي بود كه اين امر ميتوانست يا با نابودي رژيم اموي و تشكيل دولت اسلامي امكانپذير باشد يا با جانبازي و شهادت در راه خدا كه البته چون راه نخست، در عمل براي امام مقدور نبود، امام راه دوم را كه شيوه فداكاران است، برگزيد و اسلام را از خطر نابودي نجات داد.
با ذکر اين مقدمه و با توجه به اينكه بهترين و مطمئنترين سند براي شناخت فلسفه و اهداف نهضت سيدالشهدا(ع)، کلمات خود آن حضرت يا امامان ديگر در اين باره است، مجموع خطبهها، سخنان، نامهها و وصيتنامه امام حسين(ع) را كه درباره اهداف و انگيزههاي قيام عاشوراست و نيز برخي تعابير زيارت نامههاي متعدد و مختلف كه از امامان ديگر درباره حضرت رسيده و در آنها به انگيزه قيام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهيم و سپس با استخراج فهرستوار اهداف قيام، به تفسير و تحليل آنها ميپردازيم.
***
1- امام حسين(ع) در مكه در جمع گروهي از علما و نخبگان ديگر مناطق اسلامي با ايراد خطبهاي شورانگيز و كوبنده، ضمن يادآوري وظيفه سنگين و تكليف خطير علما و بزرگان شهرها در برابر پاسداري از كيان دين و اعتقادات مسلمانان و پيامدهاي سكوت در برابر جنايات امويان، از خاموشي آنان در برابر سياستهاي دينستيزانه حاكمان اموي انتقاد كرد و هرگونه همراهي و سازش با آنان را گناه نابخشودني دانست. حضرت در پايان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعاليتهايش را بر ضد نظام ستمگر حاكم (كه چند سال بعد در قالب يك نهضت خود را نشان داد) چنين اعلام فرمود: «اَللّهُمَّ اِنَّكَ تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ يَكُنْ ما كان مِنا تَنافُساً في سُلطان، و لا التماساً من فُضول الحُطام، ولكن لِنُرِيَ (لِنَرُدَّ) المَعالمَ من دينك، ونُظهِرَ الاصلاحَ في بلادك، ويَأْمَنَ المظلومونَ من عِبادك، و يُعمَلَ بِفَرائِضِكَ و سُنَنِكَ و اَحكامِكَ؛ خدايا تو ميداني آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات بر ضد حاكمان اموي) به خاطر سبقتجويي در فرمانروايي و افزونخواهي در متاع ناچيز دنيا نبوده است، بلكه براي اين است كه نشانههاي دينت را [به مردم] نشان دهيم (برپاگردانيم) و اصلاح در سرزمينهايت را آشكار كنيم. ميخواهيم بندگان ستمديدهات در امان باشند و به دستورات و سنتها و احكامت عمل شود».
از اين جملات ميتوان ۴ هدف را براي اقدامات و فعاليتهاي امام حسين(ع) كه در عصر حاكميت يزيد جزو اهداف قيام حضرت به شمار ميرفت، استخراج كرد:
الف- احياي مظاهر و نشانههاي اسلام اصيل و ناب محمدي
ب- اصلاح و بهبود وضع شهروندان
پ- مبارزه با ستمگران اموي جهت تأمين امنيت براي مردم ستمديده
ت- فراهم کردن بستري مناسب براي عمل به احكام و واجبات الهي
2- امام حسين(ع) در وصيتنامهاي كه هنگام خروج از مدينه و در زمان وداع با برادرش محمد ابن حنفيه براي وي نوشت، هدف از حركت خويش را چنين بازگو كرد: «انِّي لَمْ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، وَ اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِي اُمه جَدِّي محمد(ص) اُريدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهي عَنِ المُنْكَرِ و اَسيرَ بِسيره جَدِّي محمد(ص) و اَبي عَليِّ بنِ اَبِي طالِبٍ(ع)؛ من از روي سرمستي و گستاخي و تبهكاري و ستمگري [از مدينه] خارج نشدم،. بلكه براي طلب اصلاح در امت جدم خارج شدهام. ميخواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به سيره جدم و پدرم عليبنابيطالب عمل كنم».
و در جاي ديگر ميفرمايد: «اَلّلهُمَّ اِنِّي اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَكْرَهُ الْمُنْكَرَ؛ خدايا من به معروف اشتياق و از منكر تنفر دارم».
در زيارتهاي مختلف كه درباره امام حسين(ع) از امامان دیگر وارد شده نیز اين تعابير فراوان ديده ميشود: «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَلاه وَ آتَيْتَ الزَكاه وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ؛ گواهي ميدهم كه تو نماز را بپا داشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي».
از اين عبارات، اهداف ذيل را از قيام حضرت ميتوان استفاده كرد:
الف - طلب اصلاح در امور امت پيامبر(ص)
ب - امر به معروف
پ - نهي از منكر
ت - عمل به سيره رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين(ع) همانند برپايي نماز و پرداخت زكات
3- حضرت در نامهاي كه در زمان اقامت خويش در مكه در پاسخ به نامههاي اشراف و بزرگان كوفه مبني بر آمدن به كوفه نوشت، فلسفه قيام خود را چنين بيان فرمود: «فَلَعَمْرِي مَا الاِمامُ الا الحاكِمُ بِالكِتابِ، القائِمُ بِالقِسْطِ، الدائِنُ بِدينِ الحَقِّ، الحابِسُ نَفْسَهُ عَلَي ذاتِ اللهِ؛ به جانم سوگند، پيشوا كسي است كه به كتاب خدا حكم كند، عدل و داد را محقق سازد، متدين و به دين حق ملتزم باشد و خود را وقف خدا كند». همچنين مسلم بن عقيل سفير امام نيز هدف از مأموريت خود را اينگونه بيان کرده است: «فاتيناهم لنأمر بالعدل و ندعوا الي حکم الکتاب».
امام در اين نامه، هدف از قيام را (مبارزه و جهاد بر ضد حكومت ستمگر بنياميه تا براندازي آن و) تلاش در جهت بر پايي حكومتي ميداند كه رهبر و پيشواي آن، صفات و امتيازات ذيل را دارا باشد:
الف - به كتاب خدا حكم كند.
ب - عدالت را در جامعه حاكم كند.
پ - متدين و معتقد به دين خدا باشد.
ت - خود را وقف خدا و اهداف الهي كند.
4- حسين بن علي(ع) در نامهاي كه ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همياري و همراهي كرده است، علت و هدف از نهضت خويش را چنين بيان ميكند: «اَنَا اَدْعُوكُمْ اِلي كِتابِالله وَ سُنَّه نَبِيِّه فَاِنَّ الْسُنَّه قَدْ اُميتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَه قَدْ اُحْيِيَتْ؛ من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش ميخوانم. همانا سنت (پيامبر) از بين رفته است و بدعت زنده شده است».
و در جواب عبدالله بن مُطيع ميفرمايد: «اِنَّ اَهْلَ الْكُوفَه كَتَبُوا اِلَيَّ يَسْأَلُونَنَي اَنْ اَقدِمَ عَلَيْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ اِحْياءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَهِ الْبِدَعِ؛ كوفيان به من نامه نوشته و از من خواستهاند به نزدشان بروم، چون اميدوارند [كه با رهبري من] نشانهاي حق زنده و بدعتها نابود شود.
حضرت در روز عاشورا، خطاب به عمر سعد و سپاهش فرمود: «واللهِ ما أتَيْتُكُم حتّي أتَتْنِي كُتُبُ أماثِلِكُم بانَّ الْسُنَّهَ قَدْ اُميتَتْ وَ النفاقُ قد نَجَمَ وَ الحُدودُ قد عُطِّلَتْ؛ به خدا سوگند، من نزد شما نيامدم تا زماني كه نامههاي امثال شما دستم رسيد كه [در آن نوشته بوديد] سنت [پيامبر] از بين رفته و نفاق ظاهر شده و حدود الهي تعطيل شده است.
نيز در نامهاي كه به شيعيان بصره نوشت، فرمود: «فَاِنِّي اَدْعُوكُمْ اِلي اِحْياءِ مَعالِمِ الْحَقِ وَ اِماتَه الْبِدَعِ؛ من شما را به زنده كردن نشانههاي حق و نابود كردن بدعتها ميخوانم».
از مجموع نامهها و پاسخ حضرت، اين اهداف را ميتوان براي نهضت عاشورا استفاده كرد:
الف - دعوت (و عمل) به كتاب خدا و سنت پيامبر
ب - احياي سنت پيامبر كه از بين رفته و بر پايي مظاهر حق و حقيقت
پ - از بين بردن بدعتها (كه جايگزين احكام خدا و سنت پيامبر شده است.)
5- اباعبدالله(ع) درخطبهاي كه پس از برخورد با حر بن يزيد رياحي در منزل «بَيْضَه» ايراد فرمود، انگيزه قيامش را با استناد به فرمايش پيامبر(ص) چنين بيان كرد: «اَيُّهَا الناس! اِنَّ رَسُولَالله قالَ: مَنْ رَأي سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلا ًلِحُرُمِ اللهِ، ناكِثاً لِعَهْدِاللهِ، مُخالِفاً لِسُنه رَسُولِالله(ص)، يَعْمَلُ فِي عِبادِاللهِ بِالاثْمِ وَ الْعُدْوانِ، فَلَمْيُغَيِّر عَلَيْهِ بِفِعْلٍ وَ لاقَوْلٍ، كانَ حَقَّاً عَلَيالله اَنْ يُدْخِلَهُ مُدْخَلَهُ. اَلا وَ اِنَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَه الْشَيْطانِ، وَ تَرَكُوا طاعَه الْرحْمن،ِ وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُود،َ وَ اسْتَأثَرُوا بِالْفَئِ، وَ اَحَلُّوا حَرامَ اللهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَه،ُ وَ اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَيَّرَ؛ اي مردم! رسول خدا(ص) فرمودند: كسي كه فرمانرواي ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده و پيمان الهي را شكسته و با سنت رسول خدا(ص) مخالفت ورزيده و در ميان بندگان خدا با گناه و تجاوزگري رفتار ميكند ولي در برابر او با كردار و گفتار خود برنخيزد، بر خداست كه او را در جايگاه [عذاب آور] آن ستمگر قرار دهد. هان [اي مردم] بدانيد كه اينها تن به فرمانبري از شيطان داده و اطاعت از فرمان الهي را رها كرده و فساد را نمايان ساخته و حدود خدا را تعطيل کردهاند، درآمدهاي عمومي (بيتالمال) مسلمانان را به خود اختصاص دادهاند و حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كردهاند و من شايستهترين فرد براي تغيير دادن [سرنوشت و امور مسلمانان] هستم.
از اين خطبه يا نامه، علل قيام سيدالشهدا(ع) را ميتوان اقدامات ضد ديني حاكمان بنياميه (بويژه يزيد) دانست که مرتكب شدهاند:
الف - ترک فرمانبري خدا و پيروي از شيطان
ب - آشکار کردن فساد (در زمين)
پ - تعطيلي حدود الهي
ت - اختصاص بيتالمال به خود
ث - حلال کردن حرام خدا و حرام کردن حلال الهي
از اين رو است كه در زيارات وارده درباره امام حسين(ع)، شهادت به برپايي احكام الهي و سنت پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) به وسيله آن حضرت، داده شده است: «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلالَالله وَ حَرَّمْتَ حَرامَالله وَ اَقَمْتَ الصَلاه وَ آتَيْتَ الزَكاه وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ اِلي سَبِيلِكَ بِالْحِكْمَه وَ الْمَوْعِظَه الْحَسَنَه؛ شهادت ميدهم تو حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام كردي و نماز را بپا داشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر كردي و [مسلمانان را] با پند و اندرز نيكو، به راه روش خود، فرا خواندي.
يا «اَشْهَدُ اَنَّكَ قَدْ اَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ اِلَيْهِما؛ شهادت ميدهم كه تو به عدل و داد امر كردي و [مسلمانان را] به سوي اين دو دعوت كردي».
6- پيشواي سوم در منزل «ذو حُسُم» در توجيه حركت خويش چنين فرمود: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحَقَّ لايُعْمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الْباطِلَ لايُتَناهيعَنْهُ؟ لِيَرْغَبِ الْمُؤمِنُ فِي لِقاءِالله مُحِقِّاً، فَاِنِّي لااَرَي الْمَوْتَ اِلّا شَهادَه وَ َلا الْحَياه مَعَ الظالِمينَ اِلّا بَرَماً؛ آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از باطل باز داشته نميشود؟ [در چنين شرايطي] بايد مؤمن، به حق خواهان ديدار خدا باشد. من چنين مرگي را جز شهادت و زندگي با ظالمان را جز ننگ و خواري نميبينم».
امام درباره ذلتناپذيري خود به عنوان هدف ديگر از قيام خويش، بيانات ديگري نيز دارد، از جمله در مقابل پيشنهاد عبيدالله كه حضرت را بين كشته شدن و بيعت كردن با يزيد مخير كرده بود، ميفرمايد: هيهاتَ مِنَّا الذِلّه يأبيالله ذلك لنا و رسولُهُ و المؤمنونَ... يا فرمود: هيهاتَ مِنّا اخذ الدنيّه اَبَيالله ذلك و رسولُه... ؛ از ما دور باد كه پستي را پيشه خود كنيم، [چرا كه] خدا و رسول او از آن ابا دارند.
نكته شايان توجه در اين فراز آنكه امام حسين(ع) عدم ذلتپذيري خود را مستند به امر خدا و سيره رسول خدا و مؤمنان ميداند، چرا كه مؤمن واقعي با پيروي از فرمان خدا و تأسي به سيره رسول خدا، به هيچ رو به ذلت تن در نميدهد.
نيز در جاي ديگر فرمود: «والله لااعطيهم بيدي اعطاءَ الذليلِ و لا اَفِرُّ فِرارَ العبيد؛ به خدا سوگند، من دستم را [به نشانه بيعت] همانند شخص خوار به آنان (پيروان يزيد) نميدهم و همانند فرار بردگان، فرار نميكنم».
و باز فرمود: «موتٌ في عِزٍّ خيرٌ من حياه في ذُلٍّ؛ مرگ در عزت، بهتر از زندگي در ذلّت است».
از مجموع اين سخنان، اين اهداف را ميتوان استفاده كرد:
الف - ترويج حق و عمل به آن
ب - نهي از ترويج باطل و بازداشتن از عمل به آن
پ - عدم پذيرش زندگي ذلتبار و ننگين دنيا و انتخاب زندگي با سعادت آخرت
7- امام صادق(ع) در زيارت اربعين، هدف از نهضت حسيني را چنين بيان ميفرمايد: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَه وَ حَيْرَه الْضَلالَه؛ [حسين بن علي (ع)] جان خويش را در راه تو (خدا) فدا كرد تا بندگانت را از بيخبري و سرگرداني گمراهي نجات دهد».
از ديدگاه امام ششم، سيدالشهدا(ع) با نهضت عاشورا اهداف زير تعقيب ميكرد:
الف - نجات مسلمانان از بيخبري نسبت به احكام دين و وظايف خويش در برابر پروردگار
ب - رهايي بندگان خدا از گمراهي با آگاه کردن آنان به لزوم پيروي از رهبران واقعي دين
* تحليلي پيرامون اهداف و ماهيت قيام امام حسين(ع)
با اندكي بررسي و تأمل در اهداف استخراج شده از مجموع خطبهها، سخنان، نامهها و... ميتوان به اين نتيجه رهنمون شد كه اگر آن حضرت علت و انگيزه قيام خويش را مبارزه با اموري همچون رواج بدعتها، مخالفت با كتاب خدا و حلال و حرام الهي، نابودي سنت پيامبر، شيطانمحوري و ترك خدامحوري، فساد، ظلم، بيعدالتي و ناامني در جامعه اسلامي، تعطيلي حدود الهي، در انحصار گرفتن و تاراج بيتالمال مسلمانان و... ميدانست، همه اين امور حاكي از فراواني و شيوع امري به نام «مُنْكَر» در جامعه اسلامي كه ايشان خود را موظف به مبارزه با آن ميدانست. همچنين اگر آن حضرت جامعه اسلامي را به اموري از قبيل عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر، احياي مظاهر و نشانههاي حق، ايجاد امنيت، اصلاح و بهبودي وضع امور امت و مسائلي از اين قبيل فرا ميخواند، اين مسأله نشانگر آن است كه امري به نام «معروف» در جامعه از بين رفته يا دستكم در حال نابودي بود. از اين رو اگر امام از بيعت با يزيد امتناع كرده و با اين عمل، از يكسو، آمادگي خود را براي شهادت و مقاومت در برابر حكومت يزيد اعلام كرد و از سوي ديگر، تلاش خود را جهت برانداختن حكومت يزيد و تأسيس حكومت اسلامي به كار گرفت، به اين دليل بود كه سر باز زدن از بيعت، به معناي مبارزه با منكر و ترويج معروف و اتمام حجت با مسلمانان درباره حرمت سكوت در برابر بدعتها و جنايات بنياميه بود و بيعت يا حتي سكوت در مقابل چنين حكومتي، افزون بر آنكه ترويج منكر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانهاي نيز براي افراد عادي در همكاري با حاكمان اموي ميشد.
بنابراين فلسفه اصلي و نهايي نهضت آن حضرت را ميتوان در يك هدف و تکليف جامع و كلي يعني «حفظ ساحت دين از فتنهها و بدعتها و احياي فرهنگ اسلام اصيل و ناب محمدي» خلاصه كرد.
پرسشي که مطرح است اين است که پيشواي سوم، اين هدف و تکليف را به چه شيوهاي ميخواست به انجام رساند؟
در پاسخ بايد گفت با توجه به سخنان آن حضرت در اين باره، آن بزرگوار بر اساس تكليف الهي خويش بايد قيام ميکرد؛ چه فرجام اين قيام، پيروزي ظاهري و تشکيل حکومت بود و چه شهادت. چنانکه خود فرمود: آنچه را خداي متعال براي آنان خواسته است، خير در حق آنان باشد، چه کشته شوند و چه پيروز. بنابراين امام آماده هر دو فرجام بود.
--------------------------------------------
پینوشت: منابع در دفتر روزنامه موجود است.
* دانشيار گروه تاريخ مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني