واقعیت تا تخیل
مصطفی رضوانی: سریال تاسیان فراتر از یک داستان عاشقانه معمولی، وارد حیطه مناقشهبرانگیزترین مسائل سیاسی و تاریخی شده است و لااقل 2 بار واکنشهای گستردهای را در فضای عمومی برانگیخت؛ بار اول جایی بود که قسمتهای اول سریال پخش شد و حتی به دلیل اعمال نشدن برخی ممیزیها در نسخه منتشر شده، جنجالی به پا شد و بار دوم هنگام پخش قسمت آخر که واکنشهایی به موضعگیری سیاسی - تاریخی اثر ایجاد شد.
از رهگذر مقایسه تاسیان با سریال سرزمین مادری، میتوان تفاوت این 2 روایت را با چند تصاویر مشخص کرد. البته نه اینکه روایت کمال تبریزی را بتوان بینقص دانست اما حتما نگاه کاریکاتوری خانم پاکروان به انقلاب و تقلیل آن به چند کارگر ناراضی از حقوق، یا تعدادی دانشجوی تازه به دوران رسیده منفعتطلب یا بازیخورده، ظلم به آن مردم است. روایت متفاوت از تاریخ و کلیشهزدایی درست، حتما ایرادی ندارد ولی مشروط به آنکه مستند به تاریخ باشد. اینکه عقبه فکری و سیاسی ۱۵ ساله آن انقلاب را نبینیم و همه را در چند مورد شعار بر ضد تولیدکننده و کارخانهدار خلاصه کنیم، ظلم به انقلاب است.
از ندیدن مذهبیهای تحصیلکرده و بهعکس، دگم و عقبمانده و کریه دیدن مذهبیون که بگذریم، دهها روشنفکر و هنرمند غیرمذهبی زندان رفته و شکنجه شده مخالف محمدرضا پهلوی چرا در این قصه جایی ندارند؟ چرا تنها استاد دانشگاه مخالف پهلوی هم اینجا ترسو و توزرد از آب درمیآید و دهها سوال تاریخی دیگر که حتما در خوشبینانهترین حالت ناشی از تاریخ ندانستن نویسنده و همچنین سفارشدهنده است. پس بهتر است ایشان را به خواندن کتابهایی از تاریخ که مورخان غیرمسلمان و غیرایرانی و غیرمذهبی نوشتهاند همچون کتاب «ایران – بین – دو انقلاب» نوشته یرواند آبراهامیان توصیه کنم؛ اگرنه با این دست فرمان شخصا بعید نمیدانم سریال بعدی ایشان در نقد مصدق و توجیه کودتای ۲۸ مرداد باشد. شاید تنها نقطه مثبت این سریال به لحاظ محتوایی، یکدست ندیدن مخالفان انقلاب است. اینکه هر کسی انقلابی نبوده لزوما طاغوتی هم نبوده و ممکن است به نحوی دلش برای کشورش میتپیده است.
عکسنوشتهای زیر مقایسهای است بر سریال تاسیان و سرزمین مادری که تفاوت روایت این 2 را مشخص میکند.