قدس محبوب
مهدی مرسلی: تنها ۴ هفته تا آغاز بیستوپنجمین دوره لیگ برتر فوتبال ایران، همچنان یکی از حیاتیترین پرسشهای این روزهای فوتبال کشور بیپاسخ مانده: استقلال و پرسپولیس قرار است مسابقات خانگیشان را کجا برگزار کنند؟ این سردرگمی البته تازه نیست اما آنچه این بار ماجرا را پیچیدهتر کرده، تشکیل جبههای متحد از سوی ۲ باشگاه پرهوادار پایتخت علیه تصمیمسازان فدراسیون فوتبال است؛ جبههای که با شعار «آزادی، حتی بدون تماشاگر» شکل گرفته.
* وعدهای که زمین ماند
در روزهایی که مسؤولان فدراسیون فوتبال با قاطعیت میگفتند تا آمادهسازی کامل ورزشگاهها، لیگ شروع نخواهد شد، حالا انگار شرایط فرق کرده. تقویم فشرده فصل جدید به دلیل در پیش بودن جامجهانی ۲۰۲۶ و سایر رویدادهای ملی و قارهای، چنان دست مسؤولان فدراسیون را بسته که دیگر آن حرفها فقط در مصاحبههای فراموششده باقی مانده. حالا زمزمه آغاز لیگ از ۲۷ مرداد، بدون تکمیل بازسازی ورزشگاهها به گوش میرسد؛ آن هم در حالی که پرچالشترین گره لیگ، نه قرارداد بازیکن خارجی، نه VAR؛ که بیخانمانی ۲ قطب فوتبال ایران است.
* آزادی؛ اولویت تا پای جان
پرسپولیسیها و استقلالیها اخیراً در اقدامی کمسابقه، دستبهقلم شده و نامهای مشترک برای سازمان لیگ فرستادهاند. درخواست مشخص است: میخواهیم در ورزشگاه آزادی بازی کنیم، حتی اگر اجازه ورود محدود تماشاگر صادر شود یا جایگاهها هنوز بهطور کامل آماده نباشد. این پافشاری عجیب شاید در نگاه اول از روی لجبازی تعبیر شود اما واقعیت آن است که هم مدیران سرخابیها و هم هوادارانشان بهخوبی میدانند برند ۲ تیم در ارتباط مستقیم با زمین خاطرهساز آزادی معنا پیدا میکند.
* تختی، گزینهای که هیچکس نمیخواهد
در جلسه ستاد بررسی و تایید صلاحیت ورزشگاهها، نام ورزشگاه تختی تهران نیز مطرح شد؛ گزینهای که از لحاظ زیرساختی بهتازگی بازسازی شده و آماده میزبانی لیگ است اما این پیشنهاد با واکنش منفی مسؤولان ۲ باشگاه روبهرو شد. نه استقلالیها و نه پرسپولیسیها علاقهای به بازی در ورزشگاهی با سابقه کم و شرایط سخت تماشاگرپذیری ندارند. آنها تختی را مناسب تیمهایی میدانند که دغدغه برند، هوادار یا شرایط رسانهای ندارند.
* شهر قدس، مقصدی ناگزیر
حالا نام یک میزبان قدیمی دوباره روی میز آمده؛ ورزشگاه شهدای شهر قدس. همان قلعهحسنخان معروف که سال گذشته نیز میزبان تعدادی از بازیهای خانگی سرخابیها بود. جغرافیای دور از مرکز، زیرساختهای متوسط و مشکلات رفتوآمد، شاید این ورزشگاه را گزینهای نامطلوب جلوه دهد اما فعلا تنها راه فرار از بحران به نظر میرسد. مدیران ۲ باشگاه هم این استادیوم را به عنوان دومین اولویت معرفی کردهاند تا اگر زورشان به فدراسیون نرسید، دستکم گزینهای از پیش آماده داشته باشند.
* وحدتی برآمده از اضطرار
نکته جالب توجه در این ماجرا، اتحاد تاکتیکی سرخابیهاست؛ چیزی که کمتر در سالهای اخیر دیدهایم. آنها که در تمام طول فصل گذشته از کری و تقابل کم نگذاشتند، حالا در مسیر یک مطالبه مشترک، به اتفاق نظر رسیدهاند. از نامه رسمی گرفته تا جلسات پنهان، از مصاحبههای هماهنگ تا تحرکات رسانهای؛ همه چیز نشان میدهد استقلال و پرسپولیس از خواسته خود کوتاه نمیآیند. خواستهای که در سادهترین بیان این است: «خانه ما آزادی است؛ از خانهمان بیرونمان نکنید».
* پیکان و چادرملو؛ میهمانان ناخوانده پایتخت
در میانه این کشمکش، سر و کله ۲ تیم دیگر نیز در تهران پیدا شده؛ چادرملو که هنوز ورزشگاه یزد را آماده نکرده و پیکانی که با بازگشت به لیگ برتر هنوز تکلیف محل میزبانیاش را مشخص نکرده. این ۲ باشگاه در تلاشند حداقل در هفتههای ابتدایی در یکی از ورزشگاههای پایتخت میزبان باشند. نام ورزشگاه پاس قوامین، محل تمرینات پلیس، بیشتر از همه به گوش میرسد. انگار پیکان و چادرملو برخلاف سرخابیها، با همین حد از امکانات کنار آمدهاند و بیسر و صدا سهمشان را از میزبانی طلب میکنند.
* فدراسیون؛ در محاصره تضادها
اتفاقات اخیر نشان میدهد فدراسیون فوتبال در میانه ۳ جبهه گرفتار شده: اول، تعهد به برگزاری بهموقع لیگ با تمام تیمها و الزامات فنی آن. دوم، فشار سیاسی و رسانهای استقلال و پرسپولیس برای حفظ آزادی. سوم، درخواست تیمهای دیگر برای عدالت در استفاده از امکانات. اگر فدراسیون تن به خواسته سرخابیها بدهد، دیگر تیمها به تبعیض اعتراض خواهند کرد. اگر هم آنها را به شهر قدس تبعید کند، پای تماشاگران میلیونی و حجم عظیم انتقادات فضای مجازی به میان خواهد آمد.
* پاسخ ناتمام به یک پرسش قدیمی
سالهاست همه میدانند آزادی به ترمیم اساسی نیاز دارد؛ سالهاست وعده بازسازی داده شده و همه چیز به آینده حواله شده است. حالا اما هیچ آیندهای برای سرخابیها نمانده. بیخانمانی برای استقلال و پرسپولیس، صرفاً یک مساله فنی نیست، بلکه حیثیتیترین چالش مدیریتی ورزش ایران است. از صندلی وزارت ورزش تا اتاق جلسات سازمان لیگ، حالا همه باید پاسخ دهند چرا ۲ تیمی که میلیونها هوادار دارند، یک استادیوم قابل قبول برای میزبانی ندارند.
از حالا تا ۲۷ مرداد زمان زیادی نمانده اما هنوز همه چیز در مه است. آیا فدراسیون کوتاه میآید و آزادی را هر طور شده برای شروع فصل آزاد میکند؟ آیا سرخابیها تن به مهاجرت اجباری به قلعه حسنخان میدهند؟ شاید راهحلی بینابینی از دل جلسات اضطراری سر درآورد. یک چیز قطعی است: سکوت دیگر جایز نیست. برای لیگ، برای هوادار و برای اعتبار فوتبال ایران، باید تصمیمی قاطع و روشن گرفته شود؛ تصمیمی که یا اتحاد سرخابیها را به ثمر میرساند یا بحرانی دیگر به بحرانهای انباشته فوتبال ایران میافزاید.