19/مرداد/1404
|
00:39
۲۲:۲۴
۱۴۰۴/۰۵/۱۸
دیدگاه

بوی دود هور می‌آید همی

زهرا محسنی‌فر: بوی دود اصولاً چیز بدی نیست، خاصه اگر از عود بلند شود. کافه‌دارها معتقدند استنشاق رایحه خوش، دل و دماغ می‌آورد. دود اسپند که دیگر جای خود دارد. هوای خانه را پاکسازی می‌کند و چشم حسود را می‌ترکاند. هرکس اثرات متافیزیکی و بهداشتی اسپند را انکار کند، با مادربزرگ‌ها طرف است. اگر از دود و دم سیگار و قلیان و افیون به دلیل خطرات فضانوردی فاکتور بگیریم، بعضی بوها حتی نوستالژی هم می‌سازند. به قول شاعر، با بوی تند ماهی دودی می‌توان خستگی را در کرد و زمستان را سر کرد؛ یعنی بوی دود، هم تأثیر بیولوژیک دارد و هم اثر اقلیمی. بوی دود حتی اگر ناخوشایند هم باشد، گاهی فایده دارد. در یک پیج عطاری می‌خواندم عنبرنسا، جز قطع عضو، ۷۰ نوع بیماری را علاج می‌کند.
اینها را گفتم که نشان دهم اصولاً کسی با بوی دود پدرکشتگی ندارد. اگر بو از عود و اسپند و ماهی دودی و عنبرنسا بلند شود که درآمدزایی هم دارد اما تصدیق بفرمایید فی‌المثل هیچ شوفری با بوی دود اگزوز خاور نوستالژی ندارد. یا بوی دود زباله سوخته، هیچ شهری را گندزدایی نمی‌کند. یا همه می‌دانیم بوی دود کنده درخت، برای محیط‌بانان جنگل‌های هیرکانی، زنگ خطر است. پس تا اینجا فهمیدیم بوی دود خوب داریم و بوی دودِ بد. حالا برویم سر اصل بحث‌مان. خوزستان واقعاً جای عجیبی است. چیزهایی در آن پیدا می‌شود که به عقل جن هم نمی‌رسد. مثلاً نصف سال هوای خوزستان را گرد و خاک گرفته و ملت با «خاک‌شش» نفس می‌کشند. بر همین اساس طبق نظریه داروین، گونه جدیدی از دوزیستان در خوزستان در حال تکوین است. حتماً چیزهایی درباره باران قورباغه در آمریکا شنیده‌اید.
بهتر است بدانید در خوزستان به جای قورباغه، از آسمان خاکستر می‌بارد؛ خاکستر برخاسته از سوزاندن مزارع نیشکر. از آن طرف، چپق و دودکش کارخانه‌ها و صنایع، خوزستان را شبیه قهوه‌خانه‌ای پر از دود و دم کرده و کوچک و بزرگ خوزستانی‌ها را دودی. اصولاً در خوزستان مردم بخورات و بخاراتی استنشاق می‌کنند که در ویندوز دستگاه تنفس بشر تعریف نشده. پس هر نفسی که اینجا فرومی‌رود ممکن است مُمد حیات باشد اما چون دل و روده را با سرفه برمی‌آورد، اصلاً مفرّح ذات نیست.
نی، از منظر مولوی شاعر پرآوازه ایرانی، گیاهی خودرو، احساسی و حراف است که مرد و زن در نفیرش می‌نالند اما نی در خوزستان یک گیاه خودبه‌خودسوز است که با بشکن خورشید گُر می‌گیرد و دودش عمیقاً در نفیر زن و مرد فرومی‌رود؛ از آن دودهای اقلیمی آن هم از نوع بدش. در ادبیات فارسی، بوی هور یک ترکیب اضافی با حس‌آمیزی قوی است که مشابهش را رودکی برای بوی جوی مولیان سروده تا امیر سامانی را به بخارا مهاجرت معکوس دهد اما بوی هور در خوزستان، یک ترکیب سمی منفور است که شبیه عامل «شین میم ر»، مردم این سامان را از دست بخارات نی به استان‌های مجاور فراری می‌دهد. آن نصف سال بود که خوزستان درگیر گرد و خاک بود؛ آن یکی نصفه دیگر سال با بوی دود هور روزگار می‌گذراند. 
نیزارهای هورالعظیم ۶ ماه آزگار می‌سوزد و دودالعظیم می‌سازد. حالا اگر خاکستر نیشکر، دود دودکش کارخانه‌ها و نیروگاه‌ها، دود مراکز زباله‌سوزی و دود اگزوز خاورها را هم به آن اضافه کنید، خوزستان دودستان می‌شود. اینجا مه غلیظ همیشه‌گاهی داریم. 
گاهی گرد و خاک است و گاه شرجی و بعضی ‌وقت‌ها دود هور. البته این هوای وهم‌آمیز و گنگ و خیال‌انگیز، اغلب اوقات به صورت میکس و دوبل و ترکیبی استنشاق می‌شود.
مدیونید اگر فکر کنید مسؤولان برای علاج دردهای دودی خوزستان دست روی دست گذاشته و راحت سرشان را روی بالش می‌گذارند. اصلاً میزان ابتلای مردم خوزستان به آسم و تنگی نفس و بیماری‌های جانبی، یک غصه‌ای شده برای مسؤولان که نمی‌گذارد شب‌ها پلک بزنند. نمی‌بینید چطور صبح تا شب در صداوسیما و مطبوعات و رسانه‌ها درباره‌اش صحبت می‌کنند؟ حالا که بازار ناترازی‌ها گرم است، خوب است بدانید خوزستان سال‌هاست ناترازی اکسیژن دارد و جدیداً با بمب دودزای هورالعظیم، به ناترازی دَم و بازدم هم رسیده و همه‌اش تقصیر همین چند قلم دود بدذات و بدترکیب و غیرنوستالژیک است. 
بر اساس ترتیب حروف الفبا هم که نگاه کنیم، ناترازی دود بعد از ناترازی انرژی و آب و برق و بنزین و بادمجان قرار می‌گیرد. حتی استان خوزستان هم بعد از تهران و اصفهان و آذربایجان و خراسان می‌آید. پس اگر قائل به عدالت الفبایی باشیم و یک جو الفبای عدالت سرمان بشود، می‌پذیریم بحران دودالعظیم خوزستان در آخرهای صف رسیدگی مسؤولان قرار می‌گیرد. تا آن موقع، با دودهای خوب خستگی را در و تابستان را سر می‌کنیم.

ارسال نظر
پربیننده