این کابینه ضعیف است
صحبتهای روز یکشنبه آقای رئیسجمهور در جمع اهالی رسانه، خاصه آن بخش از اظهارات وی که درباره ادامه غنیسازی اورانیوم و حمله احتمالی دشمن به تاسیسات غنیسازی مطرح شد، نه تنها یک موضعگیری غلط و بیمبنا بود، بلکه متاسفانه این احتمال میرود هزینههای هنگفتی نیز روی دست ایران بگذارد. نکته قابل تامل درباره اظهارات رئیسجمهور این است که برخلاف تصور رایج از نوع ادبیات و اظهارات آقای پزشکیان، یعنی بیدقتی در اظهارنظر یا ارتکاب سهو لسان، رفتار دفتر وی و معاونت اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور نشان داد این موضع، سیاست رسمی و اعلامی دولت است. در اشتباه بودن این اظهارات تردیدی نیست. جلسه با مدیران مسؤول رسانهها نیز به صورت زنده از تلویزیون یا سایر پلتفرمها پخش نمیشد، بنابراین از دفتر رئیسجمهور انتظار میرفت این بخش از اظهارات او را منتشر نکند اما معاونت اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور این بخش از اظهارات پزشکیان را انتخاب و منتشر کرد تا نشان دهد این اظهارات پزشکیان سیاست رسمی دولت درباره ادامه غنیسازی اورانیوم در ایران است.
این اظهارات آقای رئیسجمهور از ۲ نظرگاه، هم اشتباه بود، هم هزینهساز. در ادامه به هر ۲ مورد اشاره میشود.
اگر آقای پزشکیان در قامت رئیس جمهوری اسلامی ایران، یک اظهارنظر منطقی و قابل انتظار درباره موضوع ادامه غنیسازی و همچنین یک واکنش عاقلانه و البته بدیهی نسبت به تهدیدات آمریکا و رژیم صهیونیستی مبنی بر حمله مجدد به تاسیسات غنیسازی ایران؛ از خود نشان میداد، چه باید میگفت؟
قاعدتا انتظار میرفت آقای پزشکیان به مفاد معاهده عدم اشاعه یعنی NPT و خاصه بند ۴ این معاهده اشاره میکرد که در آن حقوق هستهای از جمله غنیسازی اورانیوم برای همه اعضای آن مجاز شمرده شده است، بنابراین باید آقای رئیسجمهور به این نکته مهم اشاره میکرد که ایران به عنوان یکی از اعضای معاهده عدم اشاعه، وقتی تکالیفی از جمله نظارت نامحدود و بازرسیهای فراتر از پادمانی را میپذیرد، قاعدتا باید از مواهب این معاهده هم برخوردار باشد. اینکه ایران یک استثنا در NPT شمرده شود، یک بدعت خطرناک و خلاف منافع ملی و همچنین در تضاد با اصل عزت در استراتژی سیاست خارجی ایران است. یعنی آقای پزشکیان حتما باید به این موضوع اشاره کرده و مغایرت رفتار و خواستههای آمریکا با مفاد این قانون را گوشزد میکرد. یکی دیگر از مواردی که لازم است رئیس جمهوری اسلامی ایران در قبال این موضوع اتخاذ کند، بومی شدن دانش هستهای، بویژه غنیسازی در ایران است. رئیسجمهور باید بر این واقعیت همواره تاکید کند تا بیفایده بودن حمله نظامی به تاسیسات هستهای آمریکا و رژیم صهیونیستی را گوشزد کند.
اما نکته مهم در این باره، الزامات منطقی و سنجیده مواضع رئیسجمهور در واکنش نسبت به تهدیدات آمریکا مبنی بر حمله مجدد به تاسیسات هستهای ایران است. آقای رئیسجمهور باید در مقابل تهدید به حمله، از ادبیات تهدیدآمیز استفاده کند. یعنی قاعدهای پذیرفتهشده که مقامات همه کشورها در مقابل تهدید خارجی طبق آن عمل میکنند. لازم است رئیسجمهور در واکنش به تهدیدات مکرر ترامپ مبنی بر حمله نظامی مجدد به تاسیسات هستهای ایران، مقابله به مثل کرده و با اشاره به حمله موشکی ایران به پایگاه العدید، هم توان و هم اراده ایران برای پاسخگویی به تهاجم احتمالی آمریکا را یادآوری کند. به عنوان نمونه، واکنش ترامپ به حمله ایران به العدید، بسیار معنادار بود. ترامپ با انکار اصابت موشکهای ایرانی به این پایگاه، عملا نشان داد بشدت از آسیبپذیری آمریکا در مقابل حملات ایران و واکنشهای داخلی در آمریکا به این موضوع، هراس دارد. به همین خاطر او ابتدا مدعی شد حتی یک موشک هم اصابت نکرده و بعد از انتشار تصاویر مربوط به اصابت یک موشک به گنبد راداری آمریکا در این پایگاه، دیگر در این باره اظهارنظر نکرد. بنابراین یک واکنش قابل انتظار از رئیس جمهوری اسلامی ایران به تهدیدات ترامپ این است که برخی واقعیات این حمله را به ترامپ گوشزد کند. از جمله اینکه برخلاف ادعاهای دروغ ترامپ، در حمله ایران، ۶ موشک به اهداف تعیینشده اصابت کرده است. به عبارتی رئیسجمهور با استناد و یادآوری این واقعیت، به ترامپ یادآوری کند حمله مجدد به تاسیسات هستهای ایران، با واکنش قطعی تهران مواجه خواهد شد و این واکنش، حتما برای آمریکا خسارتبار خواهد بود. کما اینکه رهبر معظم انقلاب نیز در این باره تاکید کردند ایران توانایی وارد کردن خسارت بیشتر به منافع آمریکا را نیز داراست، لذا این یک انتظار بدیهی است که رئیس جمهوری اسلامی ایران، در واکنش به تهدیدات همتای آمریکایی خود، این قبیل واقعیات را یادآوری کند، بویژه اینکه واکنش ترامپ نسبت به ماجرای حمله به العدید نشان داد او به شدت از وارد شدن خسارت به منافع آمریکا میترسد.
* کمک به محاسبات دشمن
اما فارغ از اشتباه بودن این اظهارات آقای پزشکیان و موضع دور از انتظار او درباره غنیسازی و تهدید آمریکا مبنی بر حمله نظامی مجدد به تاسیسات هستهای، باید گفت این موضع رئیسجمهور هزینهها و خسارات زیادی را نیز به ایران تحمل میکند. مهمترین هزینه این اظهارنظر، نقش آن در محاسبات آمریکا و رژیم صهیونیستی درباره دستگاه تصمیمگیری ایران است.
پس از حمله آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، ترامپ به دفعات ضمن بیان ادعای غلط نابودی تاسیسات هستهای کشورمان، مدعی شد در صورتی که ایران مجددا فعالیت غنیسازی خود را از سر بگیرد، آمریکا مجددا آن تاسیسات را مورد هدف قرار میدهد. آنچه مسعود پزشکیان روز یکشنبه در دیدار مدیران مسؤول رسانهها گفت معتبر کردن این تهدید ترامپ بود. واقعیت این است که این اظهارنظر آقای پزشکیان، یک عقبنشینی از مواضع رسمی ایران درباره غنیسازی اورانیوم است اما تاسفآورتر و خطرناکتر این است که این موضع آقای پزشکیان، یک پیام بسیار خسارتبار به طرف مقابل ارسال میکند.
طی ۲ دهه گذشته آمریکا با بهکار بستن انواع و اقسام بستههای فشار سیاسی و اقتصادی تلاش کرد ایران در تصمیم و سیاست خود برای برخورداری از دانش هستهای تجدیدنظر کند. ایران در مقابل این فشارهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی، یک سیاست سنجیده و منطقی در پیش گرفت. ایران با توسعه برنامه هستهای، بویژه افزایش سطح غنیسازی اورانیوم، به طرف مقابل ثابت کرد فشار، نهتنها موجب تجدیدنظر در تصمیم ایران برای برخورداری از مواهب دانش و صنعت هستهای نمیشود، بلکه در عمل، منجر به توسعه این صنعت در ایران نیز میشود. نخستین فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا علیه ایران در شرایطی اتفاق افتاد که سطح غنیسازی در ایران بین ۳ تا ۵ درصد بود اما ایران متناسب با سیاستهای تحریمی آمریکا و غرب، هم سطح غنیسازی، هم سرعت غنیسازی و هم ذخایر اورانیوم غنیشده خود را افزایش داد بهگونهای که تا قبل از حمله ۲۳ خرداد، ایران ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد در اختیار داشت و طبق گزارشات رسمی سازمان انرژی اتمی، سانتریفیوژهای 6IR و 8IR وارد چرخه غنیسازی ایران شده بودند. این سیاست ایران به معنای شکست سیاستهای اعمالی آمریکا و اروپا بود. در واقع نتیجه تشدید فشار غرب بر ایران، افزایش سطح نگرانیهای آنان بود. بر همین اساس، بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان و حتی مقامات سابق آمریکا معتقد بودند تنها راهحل موضوع هستهای ایران، مذاکره و توافق است. کما اینکه پس از حمله به تاسیسات هستهای ایران و فاش شدن اثربخش نبودن این حملات در از بین رفتن فعالیتهای هستهای ایران، این کارشناسان با تکیه بر بینتیجه بودن گزینه نظامی، مجددا بر گزینه دیپلماسی و حصول توافق با ایران تاکید کردند. با این وجود اما اظهارات رئیسجمهور، در واقع خلاف راهبرد ایران طی ۲ دهه اخیر است. آقای پزشکیان در اظهارات خود صراحتا میگوید: «میخواهید بجنگید؟ خب آمد زد. الآن دوباره برویم درست کنیم، باز هم میآید میزند. یکی بگوید میخواهیم چکار کنیم؟»
خب! معنی این حرف چیست؟ کاملا واضح است که او میگوید ازسرگیری غنیسازی اورانیوم در ایران بیفایده است چون آمریکا و رژیم صهیونیستی، به تاسیسات غنیسازی حمله میکنند.
در واقع آقای رئیسجمهور با این موضعگیری باعث میشود طرف آمریکایی در محاسبات خود به این نتیجه برسد که پس از ۲ دهه، این حمله نظامی بوده که باعث تجدیدنظر دولت ایران در قبال سیاست غنیسازی خود شده است. متاسفانه با این اظهارنظر، حمله نظامی به ایران موثر و کاربردی تلقی میشود و این در محاسبات و تصمیمگیریهای آمریکا و رژیم صهیونیستی موثر واقع خواهد شد. به عبارتی طرف مقابل به این برآورد میرسد که تنها عامل موثر در تغییر رفتار ایران، گزینه نظامی است. با در نظر گرفتن این واقعیت، میزان هزینهها، خسارات و خطرات این اظهارنظر آقای رئیسجمهور مشخص میشود.
بیایید تعارف را کنار بگذاریم. این اظهارنظر آقای پزشکیان، برخلاف دیدگاه او، متاسفانه خطر جنگ را بیشتر میکند، چراکه به وضوح از آن پیام ضعف و استیصال دریافت میشود.
بنابراین یکی از مهمترین خسارات این اظهارنظر وی، تاثیر آن در محاسبات دشمن و معتبر شدن گزینه نظامی در مقابله با ایران است.
* بمب توی مذاکره!
جدای از ادبیات نسنجیده و استدلال خسارتبار، ادعای رئیسجمهور درباره مذاکره و دفاع تمامقد از آن نیز حیرتآور است. آقای پزشکیان در حالی تمامقد به احترام مذاکره ایستاده و کلاه از سر برداشته که گویا فراموش کرده همین 2 ماه پیش مذاکره چه کلاه گشادی بر سر او گذاشت. حمله به ایران شلیک به مذاکره بود. به تعبیری آمریکاییها روی میز مذاکره با وزیر امور خارجه مسعود پزشکیان بمب انداختند. بنابراین سینهچاکی پزشکیان برای مذاکره حقیقتا عجیب است. البته قطعا مخالفت با هر نوع مذاکره، خارج از دایره عقلانیت است. آن که تحت هر شرایطی مخالف مذاکره است، بدون تردید در مقابل منافع ملی ایستاده است. اما آن کسانی که پس از حمله 23 خرداد به ایران همچنان سینهچاک مذاکره هستند و لابد میخواهند این بار در مقابل آمریکاییها دست بر سینه بایستند، قطعا اینها نیز در بیراهه هستند و زحمت بیهوده میکشند. حمله 23 خرداد به ایران ثابت کرد مذاکره در منطق رئیسجمهور آمریکا، تحمیل یکسری مطالبات به طرف مقابل است. پس از حمله نظامی به ایران نیز رئیسجمهور آمریکا در مواضعی توهینآمیز ضمن ابراز عدم تمایل برای مذاکره با دولت پزشکیان، از ضرورت تسلیم ایران گفت. بنابراین در شرایط فعلی، مذاکره بیاعتبارترین ایده است؛ یک ایده کاملا شکست خورده. البته این به معنای لزوم عدم مذاکره نیست اما سینهچاکی برای مذاکره نیز یک تصویر مضحک از مدعیان ارائه میدهد. واقعیت این است که در میان عقلای نظام، کسی مخالف مذاکره نیست اما در بین همین عقلا نیز قطعا کسی پیدا نمیشود که نسبت به مذاکره خوشبین باشد.
خوشبینی نسبت به 5 دور مذاکرات ایران و آمریکا به میزبانی عمان، نهایتا به جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه ایران منتهی شد. بنابراین در شرایط فعلی هر نوع خوشبینی به مذاکرات و طرف آمریکایی، نشاندهنده زوال عقل و دوری از منطق است. ضمن اینکه با پیام ضعفی که آقای پزشکیان ارسال کرد، قطعا نتیجهبخش بودن این مذاکرات نزدیک به محال است.
* کابینه را ترمیم کنید
یک سال از دوره ریاست جمهوری مسعود پزشکیان گذشت. واقعیت این است که دولت آقای پزشکیان در این یک سال کارنامه خوبی نداشته است. بویژه در حوزه اقتصادی، دولت چهاردهم نمره قبولی نمیگیرد. رهاشدگی قیمتها، تورم افسارگسیخته، ناکارآمدی مطلق برخی وزارتخانهها و همینطور اولویت یافتن انتصابات سیاسی و جناحی بر شایستهسالاری، در یک سال گذشته تصویری ناکارآمد از دولت به افکار عمومی ارائه کرده است به گونهای که حتی طرفداران دولت نیز در این مدت نسبت به ناکارآمدیها و سوءمدیریتها انتقاداتی را مطرح کردهاند. واقعیت این است که گویی یک رخوت و کرختی در مجموعه دولت فراگیر شده است؛ نه تصمیمات و نه اقدامات، تناسبی با واقعیتها و نیازهای ضروری کشور ندارد. به همین خاطر این انگاره مطرح شده که دولت، دست روی دست گذاشته و نسبت به گشایشهای خارجی امیدوار است. این همان بلیهای است که کشور در دولت حسن روحانی به آن مبتلا و خسارات هنگفتی به ایران تحمیل شد. تجربه 8 سال مدیریت حسن روحانی باعث شد ایده چشمداشت به گشایشهای خارجی کاملا غیرمعتبر شود. اکنون که با وقوع جنگ اخیر، این ایده نهتنها بیاعتبارتر شده، بلکه توجه و اعتقاد به آن باعث افزایش ضریب تهدید علیه امنیت کشور نیز میشود. بنابراین اگر قرار است گشایشی در کشور رخ دهد و اگر قرار است روزنههایی از امید برای بهبود اوضاع اقتصادی و معیشتی پدیدار شود؛ راهحل، تکیه بر ظرفیتها و توان داخلی و همینطور استفاده درست و منطقی از ظرفیتهای دیپلماتیک است. کابینه آقای پزشکیان در سال اول نشان داد از ظرفیت لازم برای مدیریت کشور برخوردار نیست. اکنون هنگامه ترمیم این کابینه است. وزرای ناکارآمد باید با افراد دارای صلاحیت، مفید و متخصص جایگزین شوند. برخلاف مذاکره که نه امکان، بلکه چشمداشتی به تصمیم طرف آمریکایی است؛ اصلاح کابینه و استفاده از ظرفیتهای تخصصی، امکانی است که کاملا در اختیار خود دولت است. دولت به جای افتادن در ورطه دوقطبیسازیهای کاذب و هزینهساز، بهتر است با تکیه بر واقعیات نسبت به مدیریت کشور اهتمام داشته باشد.