
علیرضا حقیقت: به تازگی ویدئویی از یک مقام سابق چینی در فضای اجتماعی منتشر شده که در آن مستقیما ایالات متحده را به شکل بیسابقهای تهدید هستهای میکند. مشخص نیست این موضعگیری سیاست رسمی پکن است که خواسته است در لایهای غیررسمیتر بیان شود یا خیر اما هرچه هست، اندیشکدههای غرب مدتی است از چرخش راهبرد چین به رهبری «شی جین پینگ» صحبت میکنند.
ویکتور گائو، وکیل و معاون رئیس مرکز چین و جهانی شدن، در نشستی درباره ایالات متحده و چین گفته است: اگر آمریکا به جنگ با چین علاقه دارد، ما نیز آماده جنگ هستیم، اگر قصد نابود کردن چین را دارید، نابود و محو خواهید شد. اگر یک جنگ هستهای علیه چین آغاز کنید، چین نیز با سلاح هستهای شما را نابود خواهد کرد. این موضوع را جدی بگیرید، سیاست چین روشن است. دیپلمات سابق چینی ادامه داد: نخستین شلیک با چین نخواهد بود اما چین اجازه شلیک دوم را نمیدهد. هیچ کشوری در اطراف چین، قدرت نظامی چین را ندارد. این تهدید بیسابقه در شرایطی مطرح میشود که بازدارندگی هستهای مقابل آمریکا هنوز متناسب نیست اما طی سالهای گذشته دولت چین به سرعت در حال گسترش زرادخانه هستهای خود بوده است. این سخنان در فضایی بیان میشود که دونالد ترامپ در گردهمایی نظامیان آمریکا به تمجید از تواناییهای هستهای ایالات متحده پرداخت و تلویحا تهدید کرد امیدوار است آمریکا وادار به استفاده از سلاح هستهای نشود.
رئیسجمهور آمریکا این سخنان را به فاصله کوتاهی بعد از رژه روز پیروزی چین در پکن با حضور روسای جمهور ایران، روسیه و کرهشمالی عنوان کرد؛ جایی که پکن در یک مانور قدرت، از برخی توانمندیهای جدید نظامیاش رونمایی کرد.
نحوه رفتار چین در نظام کنونی بینالملل، از سالها قبل به موضوع محوری سیاست بینالملل و حتی محل منازعه پژوهشگران روابط بینالملل و سیاستمداران مبدل شده است. نگاه رایج و مسلط، چین را بازیگری محافظهکار میداند که از مزایای نظم جهانی استفاده کرد و خیزشی آرام با اولویت و ترجیحات اقتصادی در پیش گرفت. این دیدگاه معتقد است رفتار چین برگرفته از ذات کنفسیوسی است و تمدن آرام خوی این کشور است. اما رهیافتهای رئالیستی هم در روابط بینالملل هستند که معتقدند چین اگر به بیشینهسازی قدرت دست بزند و به توان تغییر قواعد بازی برسد آنگاه ضرورتی ندارد رفتار قبل را ادامه دهد و حتما توان اقتصادی مضاعف را به نیروی تهاجمی نظامی تبدیل خواهد کرد. پروفسور «جان مرشایمر» نظریهپرداز روابط بینالملل و خالق نظریه رئالیسم تهاجمی طرفدار این نگرش است. الگوی سومی هم وجود دارد که تقابل آمریکا و چین را بررسی کرده است. «گراهام آلیسون» استاد دانشگاه هاروارد با استفاده از نگاه توسیدید استراتژیست مشهور یونان باستان در جنگ 2 دولت آتن و اسپارت که برخورد خصمانه یک قدرت بزرگ مستقر با یک قدرت که با سرعت در حال بزرگ شدن است را اجتنابناپذیر میداند، به آمریکا و چین در قرن جدید و هر آنچه آنها را به جنگی ناگزیر سوق میدهد، پرداخته است. آلیسون که این الگو را «تله توسیدید» مینامد، در کتابی با عنوان «جنگ محتوم» به این پرداخته که ایالات متحده با همه توان به حفظ تمام قدرتش در صحنه بینالمللی تاکید دارد و نمیخواهد برابر قدرت گرفتن روزافزون چین، نقشش در معادلات جهانی حتی اندکی کم شود و از آن طرف نیز چین دیگر نمیخواهد به هیچ قدرتی باج بدهد و میخواهد به عنوان قدرتی بلامنازع، اقتصاد و سیاست جهانی را در دست گیرد. با این پسزمینه برای چینیها مسلم است راهبرد آمریکا محاصره و مهار حداکثری این کشور است و از حمایت 2 حزبی هم پشتیبانی میشود. این جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن بود که در آخرین گفتوگوی خود با نیویورکتایمز پیش از ترک کاخ سفید از سیاستهای ترامپ علیه چین در دوره اول ریاست جمهوری وی حمایت کرد و آنها را موثر دانست.
در چنین پسزمینهای که بین واشنگتن و پکن یک جنگ تعرفهای سنگین به راه انداخته است راهبرد تهاجمی ترامپ در خاورمیانه که آن را «صلح از طریق قدرت» نامگذاری کرده است، حساسیتهای چین را مضاعف کرده است. برتری هژمونیک آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه به معنی تنگتر شدن حلقه فشار به چین است که هم ترانزیت انرژی و هم ابرپروژه «یک کمربند - یک راه» آن، به امنیت غرب آسیا گره خورده است.
* چرخش به سمت ایران
در چنین چارچوبی پکن، تمام تحولات اخیر را بخشی از یک معادله بزرگتر برای تسلط آمریکا بر خاورمیانه میبیند. جنگ 12 روزه علیه ایران، چینیها را بیشتر هشیار کرد تا سیاست دیرینه خود در غرب آسیا مبنی بر «بیطرفی فعال» و «اصل عدم مداخله» را کنار بگذارند. به نظر میرسد پکن به این درک رسیده که ایران «پل پیروزی» شرق و آنچه جنوب جهانی نامیده میشود، است.
این هشیاری در محیطی حاصل شد که رفتار چین در جریان جنگ علیه ایران برای آنها سنگین تمام شد و تصویری از یک «قدرت غیرمسؤول» را تصویر کرد که نمیتواند در موقع نیاز، از شرکای خود حمایت کند. چینیها در 4 ماه گذشته در حال ترمیم این خطای محاسباتی هستند. گزارش اخیر والاستریت ژورنال درباره افزایش خرید نفت چین از ایران بعد از فعال شدن «مکانیسم ماشه» نشان از این امر دارد.
پکن در حال بازنگری در سیاست منطقهای خود در خاورمیانه بویژه بعد از جنگ 12 روزه آمریکا و اسرائیل علیه ایران است. پکن دیگر خود را ملزم به پیگیری سیاست سنتی خود در خاورمیانه نمیبیند و در مقطع کنونی به شراکت دفاعی - نظامی با ایران رغبت بیشتری پیدا کرده است. برای پکن، تهران شریک قابل اتکایی در مواقع بحران است.
«ویکتور گائو» دیپلمات پیشین و پژوهشگر برجسته چینی که ویدئوی تهدید هستهای او علیه آمریکا بازتاب زیادی داشته، در ایام جنگ تلآویو و واشنگتن علیه ایران در یک هشدار تند و صریح به اسرائیل و ایالات متحده، خواستار پایان فوری «جنگ تجاوزکارانه علیه ایران» شد و از همه طرفها خواست پیش از آنکه درگیری از کنترل خارج شود، از شدت تنشها بکاهند.
این مقام چینی که معاون «مرکز چین و جهانیسازی» است، اواخر خرداد در گفتوگو با شبکه العربیه انگلیسی حملات نظامی اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران را محکوم و این اقدام را به یک «حمله غافلگیرانه» تشبیه کرد که میتواند پیامدهای جهانی در پی داشته باشد. وی گفت: «چین بهراستی از حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هستهای داخل ایران ابراز تأسف میکند و آن را توهینی بسیار جدی به جهان صلحآمیز و امن میداند». وی ادعای اسرائیل مبنی بر اقدام پیشدستانه در دفاع از خود را رد کرد و آن را با توجه به زرادخانه هستهای اعلامنشده خود اسرائیل «ریاکاری بزرگ» دانست.
گائو استدلال کرد اقدامات اسرائیل علیه ایران نهتنها هنجارهای بینالمللی را تضعیف میکند، بلکه خطر شعلهور شدن فاجعهای منطقهای - و حتی جهانی- را به همراه دارد. وی گفت: «بهترین قضاوت من این است که این اقدام مانند حمله غافلگیرانه ژاپن به پرل هاربر در جنگ دوم جهانی است».
وی تأکید کرد چین، ایران را کشوری مستقل میداند که از حق کامل برای دفاع از سرزمین خود برخوردار است و افزود: «هر کاری که ایران انجام میدهد، موجه است، زیرا آنان از حاکمیت و تمامیت ارضی خود دفاع میکنند. آنان در برابر متجاوزان مقاومت میکنند».
گائو همچنین به گمانهزنیهای فزاینده درباره نقش پنهان ایالات متحده در تشدید این درگیری پرداخت و هشدار داد: «شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این یک عملیات مشترک ایالات متحده و اسرائیل علیه ایران است. اگر ایالات متحده واقعاً در این جنگ علیه ایران گرفتار شود، هیچکس نمیداند در سالها یا دهههای آینده چه رخ خواهد داد».
با وجود برخی تحلیلها مبنی بر اینکه درگیر شدن آمریکا ممکن است از نظر ژئوپلیتیک به نفع چین تمام شود، گائو این تصور را رد کرد: «چین همواره با حفظ صلح و ثبات در هر نقطه از جهان سود میبرد. اکنون زمان آن رسیده که اسرائیل در جنگ علیه ایران متوقف شود و از پیوستن واقعی ایالات متحده به این جنگ جلوگیری شود، زیرا این امر ممکن است وضعیت را تشدید کرده و پیامدهایی برای کل بشریت ایجاد کند.
او در پایان، با انتقاد مستقیم از نخستوزیر اسرائیل هشدار داد: «هیچکس نباید اجازه دهد نتانیاهو برای نجات پوست خود از عدالت داخلی و عدالت در لاهه، این جنگ تجاوزکارانه علیه ایران را به راه اندازد».
ویکتور گائو از سال 1983 تا 1988 مترجم «دنگ شیائوپینگ» رهبر پیشین چین بوده است. او همچنین تا سال 1989 عضو وزارت خارجه چین و فعال در دبیرخانه سازمان ملل متحد در نیویورک بود. پس از ترک وزارت خارجه در سال 1988، گائو توسط هنری کیسینجر، وزیر فقید خارجه آمریکا برای تحصیل در دانشگاه ییل معرفی شد و سال 1993 مدرک دکترای حقوق خود را از دانشکده حقوق دریافت کرد. طبق گزارش «فارن پالیسی» گائو زمانی به عنوان یک طرف گفتوگوی معتبر در روابط ایالات متحده و چین شناخته میشد.
* چین تهاجمی میشود
فارن افرز، ارگان رسانهای شورای روابط خارجی آمریکا هفته گذشته در گزارشی به این پرداخت که سیاست چین تهاجمیتر شده است. در این گزارش مبسوط آمده است: یکی از پرسشهای بزرگ و بیپاسخ درباره دولت دوم دونالد ترامپ این است که نفی صریح نظم جهانی موجود از سوی آن، چه تأثیری بر راهبرد بینالمللی چین خواهد گذاشت.
مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده این نظم را هم «کهنه» و هم «ابزاری علیه خود آمریکا» خوانده است. ترامپ نیز در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد در ۲۳ سپتامبر، این نهاد «جهانگرایانه» را به باد انتقاد گرفت و آن را متهم کرد «برای ما مشکلات تازهای میآفریند».
ژورنال تخصصی نخبگان سیاست خارجی آمریکا نوشت: در ماههای نخست امسال، واکنش پکن به حملات واشنگتن علیه نظم بینالمللی عمدتاً محتاطانه و سنجیده بود. چین در برابر تعرفههای گمرکی متقابل آمریکا دست به اقدام متقابل زد اما در مجموع ترجیح داد عقب بنشیند و از پیامدهای انزوای فزاینده متحدان واشنگتن و خروج آمریکا از نهادهای بینالمللی سود ببرد اما دوران احتیاط اکنون به پایان رسیده. پکن تصمیم گرفته مسیر بسیار بلندپروازانهتری در پیش گیرد و این تصمیم را در نشست سپتامبر «سازمان همکاری شانگهای» به طور آشکار به نمایش گذاشت. در حالی که چین میزبانی این نهاد منطقهای اقتصادی - امنیتی را بر عهده داشت، «شی جینپینگ» رهبر چین، دست در دست «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه، «نارندرا مودی» نخستوزیر هند و «مسعود پزشکیان» رئیسجمهور ایران گذاشت و با ۱7 رهبر دیگر از سراسر قاره اوراسیا دیدار کرد. چند روز بعد، در کنار پوتین و کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، شی ریاست یک رژه نظامی عظیم در پکن را بر عهده گرفت تا زرادخانه در حال گسترش سریع چین را به نمایش بگذارد. اظهارنظر ترامپ درباره این نشستها که گفت «آنها امیدوار بودند من تماشا کنم و من تماشا کردم» ناخواسته دقیقاً موقعیتی را آشکار کرد که چین در پی آن بود: رئیسجمهور آمریکا که همواره محرک اصلی سیاست جهانی به شمار میرفت، این بار به تماشاگر حاشیهنشین جهان در حال تغییر تبدیل شده بود.
* ساختن جهان جدید
به نوشته فارن افرز، هدف شی این است که چین را به محور دنیای چندقطبی در حال ظهور تبدیل کند و او اکنون راهبردی تازه و فعالتر در دیپلماسی جهانی را برای تحقق این هدف پیش میبرد. چین از کنارهگیری سریع و داوطلبانه واشنگتن از نقش سنتی خود بهره میگیرد. در همین حال، چین در حال تقویت قدرت و اعتبار خویش در درون نهادهای موجود است تا مرکز ثقل آنها را به طور برگشتناپذیر به سوی پکن منتقل کند. اگر این اقدام بلندپروازانه موفق شود، نظم بینالمللی را از درون دگرگون خواهد کرد، چین را در مرکز صحنه قرار خواهد داد و نفوذ آمریکا را به شیوهای تضعیف میکند که بازگرداندن آن برای دولتهای آینده ایالات متحده دشوار خواهد بود.
این رسانه آمریکایی ادامه داد: تا همین چندی پیش، تحلیلگران سیاست خارجی ممکن بود جلوهگریهای پرزرق و برق اجلاس چین را چندان جدی نگیرند. برخی مفسران و مقامهای آمریکایی، رویدادهای اخیر به میزبانی چین را «نمایشی»، «ظاهرسازانه» و صرفاً یک «فرصت عکس یادگاری» توصیف کردند اما ۸ ماه پس از آغاز دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ، چنین برداشتی در خوشبینانهترین حالت ممکن است. این نگاه، دامنه تأثیر واکنشهای جهانی به اقدامات ترامپ را که در حال دگرگون کردن چهره جهان است، نادیده میگیرد. نظمی بینالمللی که ایالات متحده طی چندین دهه آن را بنا و حفظ کرده بود، اکنون در حال فروپاشی است و آینده آن در هالهای از ابهام قرار دارد. کشورهای متعددی برای کسب نفوذ در حال رقابتند و معاملات کوتاهمدت و مقطعی جایگزین همکاریهای بلندمدت شده است.
ایالات متحده و چین همچنان ۲ قدرت برتر جهان باقی ماندهاند اما قدرتهای دیگر همچون هند و روسیه نیز بازیگران مهمی با دستورکارهای مستقل خود هستند. همزمان با فروپاشی ائتلافهای آمریکا در دوران ترامپ، رقبای ایالات متحده نیز به طور فزایندهای در حال همکاریهای معنادار با یکدیگرند. با این حال، چون شکل نهایی نظم جدید جهانی هنوز تعریف نشده است، شی فرصت را مناسب میبیند تا جهانی «چینمحور» بسازد، بلکه از خلأهایی که سیاستهای «اول آمریکا»ی ترامپ پدید آورده، بهره گیرد.
به اعتقاد فارن افرز اما شاید نگرانکنندهترین بخش برای واشنگتن این باشد که اقدامات شی آشکار کرده است جهان چینمحور جدید، مقاومت در برابر ایالات متحده را پاداش میدهد. رهبر چین همچنین مقامات دیگری را که در برابر آمریکا موضعگیری کردهاند در آغوش گرفت: پوتین، مودی و پزشکیان، رئیسجمهور ایران نیز در چین استقبال باشکوهی دریافت کردند. در حالی که ایالات متحده از صحنه عقبنشینی میکند، چین بیسروصدا در حال لایهگذاری نوع جدیدی از شراکتهای امنیتی و سیاسی بر فراز پیوندهای تجاری قدرتمند خود است تا در گذر زمان کشورهای بیشتری پکن و نه واشنگتن را مهمترین شریک خود بدانند.