محمدعلی صمدی: تهدیدات تازه رژیم صهیونیستی درباره احتمال حمله مجدد به ایران، این پرسش را دوباره زنده کرده که جمهوری اسلامی در حوزه آفندی و پدافندی تا چه اندازه خود را متناسب با شرایط جدید جنگی آماده کرده است. واقعیت این است که ایران پس از جنگ ۱۲ روزه، چارهای جز بازتعریف توان دفاعی و هجومی خود ندارد؛ همانطور که در جنگ تحمیلی نیز پس از پایان کارزار، کشور ناچار شد با تجربهای سخت و زیانبار، سهم واقعی قدرت را در محیط بینالملل دوباره بفهمد و برای آن سرمایهگذاری کند.
امروز نیز گزینه ایران روشن است: متناسبسازی و تقویت توان آفندی و پدافندی بر اساس آنچه در میدان واقعی تجربه شد. نشانههای غیرمستقیمی هم از این روند به گوش میرسد؛ اینکه با سرعت و شدت قابل توجه، افزایش ظرفیت دفاعی و هجومی در حال پیگیری است، هرچند جزئیات این فرآیند طبعا رسانهای نمیشود اما اصل ماجرا چیزی جز این نیست: بقای جمهوری اسلامی در گرو همین مسیر است.
در مورد احتمال حمله پیشدستانه نیز باید واقعبین بود. چنین اقدامی از سوی ایران عملا امکانپذیر نیست؛ نه از نظر قواعد بینالمللی و نه از نظر پیامدها. تجربه نشان داده حق دفاع مشروع ایران در هیچ مجمع بینالمللی به رسمیت شناخته نشده؛ نه در جنگ تحمیلی ۸ ساله و نه امروز. همان اقداماتی که برای ما دفاع است، در نظام ناعادلانهای که از دل جنگهای اول و دوم جهانی شکل گرفته، به سرعت به عنوان «حمله» ثبت میشود. بنابراین گزینه ایران تنها یک چیز است: واکنش حسابشده و قدرتمند در لحظه وقوع تهدید. اگر حمله دیگری رخ دهد که احتمال آن کم نیست، بنا بر منطق نظامی و نه صرفا محاسبات اعتقادی، پاسخ ایران چند برابر شدیدتر از بار اول خواهد بود تا احتمال تکرار بار سوم به حداقل برسد. راه دیگری وجود ندارد. هرکس غیر از این بگوید، یا بیاطلاع است یا مشغول تبلیغات.
قدرت واکنش مؤثر، تنها نقطهای است که میتواند جسارت طرف مقابل را مهار کند. در کنار آن، ایران باید بخشی از بازی دیپلماتیک را نیز ادامه دهد اما باید پذیرفت جنگ ۱۲ روزه در اوج توان دیپلماتیک ایران رخ داد؛ یعنی درست زمانی که بهترین وضعیت گفتوگو و رایزنی برقرار بود. این تجربه نشان داد دیپلماسی بهتنهایی نمیتواند مانع اقدام دشمن شود. تنها زمانی دیگران در کنار ما میایستند که قدرت واقعی ایران را ببینند. ضعف، حتی متحدانی چون روسیه و چین را هم از ما دور خواهد کرد؛ معادلهای که درباره آمریکا و انگلیس نیز صادق است. همه قدرتها رفتار خود را با میزان قدرت طرف مقابل تنظیم میکنند؛ نه با شعارها و بیانیهها. در نظام فعلی جهان نیز همین منطق حکمفرماست. نمایش قدرت که در بسیاری کشورها حتی از قدرت واقعی هم بزرگتر نشان داده میشود، بخشی از بازی بقاست. اسرائیل سالهاست با همین نمایش اغراقشده، چهرهای ساخته که فاصله زیادی با توان واقعی آن دارد اما جنگ اخیر نشان داد حتی این قدرت تبلیغاتی هم در برابر ضربه متمرکز و دقیق نیروی هوافضای سپاه تاب نیاورد؛ نیرویی که بدون حضور سایر بخشهای سپاه، تنها از مسیر دور و بدون مرز زمینی و دریایی، توانست ماشین جنگی اسرائیل را فلج و سپس متوقف کند. برای ایران نیز مسیر روشن است: تولید قدرتی که فاصلهاش با خطر، کم و قابل اتکا باشد. چنین قدرتی هم احترام متحدان را افزایش میدهد و هم بیپروایی دشمنان را مهار میکند. افزون بر توان نظامی و امنیتی، یک رکن دیگر نیز حیاتی است: پشتوانه ملی. این پشتوانه، چیزی فراتر از مفهوم کلاسیک دموکراسی غربی است. همان نیرو و حضوری که از ابتدای انقلاب در بزنگاهها خود را نشان داده و بخش جداییناپذیر قدرت جمهوری اسلامی است. تقویت توان نظامی و امنیتی، این پشتوانه ملی را هم تقویت خواهد کرد، چون مردم - حتی آنها که نگاه انتقادی به ساختار سیاسی دارند - وقتی ببینند قدرت کشور مانع آسیب به ایران از سوی دشمن شده، خود را به این قدرت نزدیکتر میکنند. در نهایت، معادلات منطقه و جهان به یک اصل وابسته است: قدرتی که جمهوری اسلامی به نمایش میگذارد. هرچه این قدرت واقعیتر و نمایانتر باشد، احتمال درگیری کمتر و احترام بیشتر خواهد شد. در برابر تهدیدات رو به افزایش، هیچ نسخهای جای این حقیقت را نمیگیرد: ضرورت هر چه بیشتر و سریعتر قدرتمند شدن.
یادداشت
همهچیز به قدرت ما وابسته است
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها