امین راستی: دکترین «فشار حداکثری» که در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ به عنوان ابزار اصلی سیاست خارجی آمریکا علیه ایران معرفی شد، بیش از هر چیز بر هدف مشخص «به صفر رساندن صادرات نفت و فلج کردن کامل شریانهای اقتصاد ایران» متمرکز بود. واشنگتن با این تصور که میتواند با وضع دهها بسته تحریمی پیچیده و هدفمند، فروش نفت ایران را متوقف کند، یکی از شدیدترین جنگهای اقتصادی تاریخ معاصر را آغاز کرد اما امروز، با گذشت چند سال از آن کارزار همهجانبه، شواهد و دادههای بینالمللی به روشنی نشان میدهد این سیاست در دستیابی به هدف اصلی خود با شکست راهبردی مواجه شده است. ایران نهتنها توانست جریان صادرات نفت خود را حفظ کند، بلکه با بازطراحی ساختارهای فروش و بازاریابی، شبکهای انعطافپذیرتر و مقاومتر از گذشته ایجاد کرد. این تجربه، درسی بزرگ برای آینده سیاستگذاری انرژی کشور است؛ درسی که اهمیت عبور از راهکارهای مقطعی و حرکت به سوی مصونسازی پایدار درآمدهای نفت را دوچندان میکند.
* روایت یک ناکامی راهبردی
در اوج اجرای سیاست فشار حداکثری، دولت ترامپ به طور مشخص ۳ محور اصلی را برای فلج کردن صنعت نفت ایران هدف قرار داد: پالایشگاههای کوچک و مستقل چینی (موسوم به تیپاتها) که مشتریان اصلی نفت تحریمی ایران بودند، ترمینالهای نفتی چین که به کانون تخلیه محمولهها بدل شده بودند و ناوگان نفتکشهایی که وظیفه انتقال این محمولهها را بر عهده داشتند. با این حال، گزارشهای متعدد از نهادهای معتبر رصد انرژی نشان داد با وجود همه این فشارها حجم صادرات نفت ایران کاهش چندانی نیافت و مسیرهای فروش، هر چند با هزینههای بیشتر، همچنان باز ماند. این ناکامی به اندازهای آشکار بود که حتی در مراکز فکری و لابیهای ضدایرانی در واشنگتن، همچون بنیاد دفاع از دموکراسیها (FDD) و شورای روابط خارجی آمریکا (CFR)، زنگهای خطر به صدا درآمد و تحلیلگران به بررسی دلایل عدم موفقیت این سیاست پرداختند.
دلایل این ناکامی را میتوان در ۲ عامل کلیدی جستوجو کرد: نخست، تکامل و هوشمندی شبکه فروش نفت ایران. این شبکه با بهرهگیری از روشهای خلاقانه و چندلایه، خود را با شرایط جدید تطبیق داد و با بازطراحی مسیرهای انتقال و استفاده از کانالهای مالی جایگزین عملا ضربه تحریمها را خنثی کرد. دومین عامل که شاید اهمیت بیشتری داشت، تغییر در معادلات ژئوپلیتیک جهانی بود. همزمان با تشدید فشار بر ایران، جنگ تجاری میان آمریکا و چین به اوج رسید و دیواری از بیاعتمادی میان ۲ قدرت بزرگ اقتصادی جهان کشید. در چنین فضایی، پکن دیگر انگیزهای برای همراهی کامل با سیاستهای واشنگتن نداشت و منافع اقتصادی خود را در ادامه خرید نفت با تخفیف از ایران میدید. به این ترتیب، ۲ پیشنهادی که محافل آمریکایی برای تشدید فشار مطرح میکردند (تسریع و گسترش دامنه تحریمها و افزایش فشار مستقیم بر چین) عملا کارایی خود را از دست داد. فشار بیشتر بر چین نتیجه عکس داد و گسترش بیرویه تحریمها، بازیگران بینالمللی را به سمت ایجاد مکانیزمهای جمعی برای دور زدن آن سوق میداد.
* چالش جدید؛ از تهدید تحریم تا رقابت در بازار
اگرچه ایران توانست در یکی از تاریکترین دورانهای تحریمی، جریان صادرات نفت خود را زنده نگه دارد اما این مقاومت بدون هزینه نبوده. افزایش هزینههای جانبی مانند تخفیفهای بالا به مشتریان، هزینههای سنگین حملونقل و بیمه و پیچیدگیهای فرآیند انتقال پول، بخشی از درآمدهای ارزی کشور را میبلعد. این چالشها در کنار یک متغیر جدید و مهم، آینده صادرات نفت ایران را با تهدیدهای تازهای روبهرو میکند. با تشدید تحریمهای غرب علیه روسیه پس از جنگ اوکراین، مسکو بازار پرسود هند را تا حد زیادی از دست داده و اکنون با تمام توان به دنبال یافتن مشتری برای نفت مازاد خود در بازار چین است. این امر به معنای سرازیر شدن حجم عظیمی از نفت رقیب به حیاط خلوت استراتژیک ایران و تشدید رقابت برای جلب نظر پالایشگاههای چینی است. در چنین شرایطی، وابستگی انحصاری به یک یا 2 مشتری بزرگ میتواند به پاشنه آشیل درآمدهای نفتی کشور تبدیل شود. از این رو، راهبرد تنوعبخشی به سبد مشتریان که پیشتر نیز مورد تأکید قرار گرفته بود، امروز دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت حیاتی برای حفظ ثبات اقتصادی کشور است.
* دیپلماسی انرژی و مصونسازی درآمدها
برای مقابله با چالشهای کنونی و آینده و حرکت به سوی یک سیستم پایدار و مصون از تکانههای خارجی، میتوان ۳ راهکار مکمل و کلیدی را در دستور کار قرار داد: نخست تغییر راهبردی به سوی بازار فرآوردهها. یکی از مؤثرترین راهها برای کاهش وابستگی به مشتریان محدود نفت خام، ورود قدرتمند به بازار جهانی فرآوردههای نفتی است. رهگیری و تحریم تجارت محصولاتی مانند بنزین، گازوئیل یا نفتا به مراتب دشوارتر از نفت خام است، زیرا معاملات در مقیاسهای کوچکتر انجام شده و شناسایی مبدأ کالا تقریبا غیرممکن است. ایران میتواند با انعقاد «قراردادهای پالایشی» با کشورهایی که دارای ظرفیت پالایشگاهی بلااستفاده هستند، این تهدید را به فرصت تبدیل کند. کشورهایی نظیر روسیه، نیجریه، ترکیه یا آفریقای جنوبی میتوانند نفت خام ایران را دریافت و فرآوری و هزینه آن را به صورت نقدی یا از طریق برداشت بخشی از محصول نهایی پرداخت کنند. این مدل نهتنها در بازارهای جدید و متنوعی را به روی ایران میگشاید، بلکه دیپلماسی انرژی کشور را نیز تقویت میکند.
دوم، ایجاد یک سپر لجستیکی در خاک چین است. یکی از نقاط ضعف ایران در دوران تحریم، سرگردانی محمولههای نفتی روی آب بوده که هزینههای گزافی را به کشور تحمیل کرده و ریسک رصد اطلاعاتی توسط آمریکا را افزایش داده است. راهحل این معضل، ساخت یا اجاره مخازن استراتژیک ذخیرهسازی نفت در بنادر چین است. با انتقال بخشی از نفت صادراتی به این مخازن، ایران میتواند یک سپر لجستیکی قدرتمند ایجاد کند. این اقدام مزایای متعددی از جمله حداقلسازی دسترسی اطلاعاتی آمریکا به محمولهها، افزایش چشمگیر سرعت تحویل کالا به مشتریان چینی و در صورت بروز بحرانهای منطقهای یا انسداد مسیرهای دریایی، تضمین تداوم جریان درآمد نفت را دارد.
سوم، تقویت بازدارندگی فعال و حفظ معادله هزینه / فایده است. موفقیت ایران در حفظ جریان صادرات نفت تنها اقتصادی نبود، بلکه بُعدی امنیتی-نظامی نیز داشت. آمریکا در دوران ترامپ بارها گزینه توقیف نفتکشهای ایرانی را بررسی کرد اما نگرانی از واکنش متقابل و قاطع ایران در آبهای خلیجفارس و تنگه هرمز همواره مانع عملی شدن این تهدید شد. حفظ و تقویت این بازدارندگی فعال یک اصل حیاتی است. هرگونه اقدام خصمانه علیه شریانهای انرژی ایران باید با پاسخی مواجه شود که هزینه هرگونه ماجراجویی را برای دشمنان بشدت بالا ببرد. این رویکرد، نه یک سیاست تهاجمی، بلکه ابزاری هوشمندانه برای تضمین امنیت اقتصادی کشور در برابر تهدیدات بالقوه است و به جهان اطمینان میدهد ثبات بازار انرژی به امنیت منافع ایران گره خورده است.
دیدگاه
فشار حداکثری، ناکامی حداکثری
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها