03/آذر/1404
|
23:15
مروری بر نوع و کیفیت اطلاع‌رسانی در مورد آلودگی هوا

آلودگی هوا و بی‌نظمی در اطلاع‌رسانی

عباس سیاح‌طاهری: تهران در روزهای سرد هر سال شبیه شهری است که نفسی برای خودش نگه داشته و برای مردمش چیزی باقی نگذاشته. کسی که تنگی نفس دارد، خوب می‌فهمد آلودگی فقط یک آمار یا رنگ روی نقشه نیست؛ روزی است که با استرس از خواب بلند می‌شوی، راهی مرکز شهر می‌شوی و همان چند قدم اول کافی است تا حس کنی هوا هم با تو سر لج دارد. با این حال، سختی واقعی آنجاست که نمی‌دانی امروز از خانه بیرون بروی یا نه. چون هیچ نهادی همزمان و مشخص نمی‌گوید تکلیف چیست.
تعطیلی مدارس یا ادارات معمولاً باید روشن‌ترین نوع پیام باشد اما در تهران، بیشتر شبیه یک معماست. ساعت ۶ صبح یک خبر می‌آید، ۷ صبح تکذیب می‌شود؛ بعد از آن هم رسانه‌های رسمی و کانال‌های غیررسمی هر کدام روایت خودشان را منتشر می‌کنند (فکر کنم الان اگر کسی سرچ کند «اخبار تعطیلی مدارس» کلی کانال پیدا کند). کسی که فرزند مدرسه‌ای دارد می‌ماند که «لباس بپوشانم یا نه؟» و کسی مثل من که چاره‌ای جز رفتن به محل کار ندارد، به این فکر می‌رسد که «باید بچه‌ها را هم با خودم ببرم؟ آیا تحمل آن شلوغی و نگاه‌های بالاسری ارزشش را دارد؟» یا تعطیل کردن مهد کودک‌ها با چه استدلالی انجام می‌شود وقتی مادرها مجبورند بچه‌ها را سر کار ببرند؟ هیچ‌کدام از اینها در محاسبات مدیران بحران دیده نمی‌شود. گویی تصور می‌کنند همه کارمندها در خانه‌ای دل‌باز با امکان دورکاری نشسته‌اند.
مساله فقط این بی‌نظمی اداری نیست؛ مساله کیفیت خود پیام‌رسانی است. در نظریه‌های ارتباط بحران، از «شفافیت»، «هماهنگی بین نهادها» و «ثبات پیام» به عنوان اصول اولیه یاد می‌شود. اینها کلمات پیچیده‌ای نیست؛ یعنی اینکه مردم باید بدانند چه کسی تصمیم می‌گیرد و پیام باید از یک کانال مشخص برسد. اما در عمل، در تهران با پیام‌هایی روبه‌رو می‌شویم که نه‌تنها هماهنگ نیستند، بلکه گاهی یکدیگر را خنثی می‌کنند. اگر آموزش‌وپرورش یک چیز بگوید و استانداری چیز دیگر، رسانه رسمی هم در نقش تکرارکننده پیغام‌های مبهم ظاهر شود، طبیعی است شهروند سراغ منابع غیررسمی برود؛ حتی اگر اعتماد چندانی هم به آنها نداشته باشد.
رسانه‌های غیررسمی هم معمولاً از فضای مبهم رضایت دارند. برای‌شان جذاب است. تیترهایی می‌زنند که بوی اضطرار می‌دهد اما اطلاعات‌شان کامل نیست. مردم بین این ۲ قطب گیر می‌کنند: از یک طرف رسانه رسمی که گاهی بیش از حد محافظه‌کار است و از طرف دیگر کانال‌های مجازی که سرعت دارند ولی مسؤولیت نه. این دوگانه سال‌هاست در تهران ادامه دارد و هر بار هوا خاکستری‌تر می‌شود، ضعف آن بیشتر دیده می‌شود. در چنین وضعیتی، تصمیم‌گیری فردی شبیه قمار می‌شود. منِ کارمند که با تنگی نفس در روزهای آلودگی راهی مرکز تهران می‌شوم، باید بین سختی رفتن و سختی ماندن یکی را انتخاب کنم. اگر شهر تعطیل باشد، باید تا ظهر با بچه‌ها در محل کار سر کنم و اگر نباشد، باید در خیابانی که نفس کشیدن در آن دشوار است قدم بزنم. این انتخاب‌ها ساده نیست و ریشه‌شان هم در نبود یک الگوی روشن برای اطلاع‌رسانی بحران است. وقتی پیام‌ها از مسیرهای پراکنده می‌آید، مردم هم مجبور می‌شوند روی حدس و تجربه‌های شخصی حساب کنند.
یک نکته مهم این است که بحران زیست‌محیطی در تهران دیگر «اتفاق» نیست؛ بخشی از زندگی شهری شده و وقتی چیزی اینقدر دائمی است، اطلاع‌رسانی درباره آن هم باید از حالت واکنشی خارج شود. مدیریت شهری می‌تواند از مدل‌هایی استفاده کند که سال‌هاست در کشورهای دیگر جا افتاده: پیام‌های کوتاه و دقیق، از یک منبع واحد و در زمان مشخص، نه اینکه هر بار شهروندان در گروه‌های تلگرام و واتساپ دنبال یک نفر بگردند که «خبر قطعی» داشته باشد.
مشکل تهران فقط دود نیست، آشفتگی پیام است و در نهادی شدن این آشفتگی، رسانه‌های رسمی و دستگاه‌های تصمیم‌گیر هر ۲ سهم دارند. شاید وقت آن رسیده به جای اعلام‌های دیرهنگام و گنگ، به این فکر کنند که مردم قبل از هر چیز به «قطعیت» نیاز دارند، نه به توصیه‌هایی که بیشتر شبیه رفع تکلیف است. بحران را نمی‌شود پاک کرد اما می‌شود در مدیریت آن صادق بود. تهران فعلاً این صداقت ارتباطی را کم دارد و همین کمبود، نفس شهر را از هر چیز بیشتر تنگ کرده است.

ارسال نظر