سیدعلی موسوی: در سالهای اخیر با گسترش نفوذ شبکههای اجتماعی مانند ایکس و اینستاگرام، فضای مجازی به عرصهای برای بیان دیدگاههای سیاسی تبدیل شده است. در میان اپوزیسیون ایرانی، گروههای سلطنتطلب هوادار خاندان پهلوی، بویژه رضا پهلوی، فعالیت گستردهای داشتهاند. این فعالیتها که اغلب با هدف ترویج بازگشت به نظام پادشاهی همراه است، با افزایش دامنه حضورشان، به سمت الگوهای رفتاری تهاجمی و خشونتآمیز کلامی گرایش یافته است.
* گسترش فحاشی و حملات کلامی
شبکههای اجتماعی، به عنوان رسانههای نوین، امکان پخش سریع اطلاعات و تعاملات را فراهم میکنند اما همزمان بستری برای خشونت کلامی و سایبری فراهم آوردهاند. درباره هواداران سلطنتطلب، مشاهده میشود با افزایش فعالیت اکانتهای مرتبط (مانند کسانی که خود را «پادشاهیخواه» معرفی میکنند)، الگوی فحاشی و توهین به مخالفان شدت گرفته است. برای مثال، هر فردی نظری متفاوت از سلطنتطلبان بیان کند - از جمله حامیان جمهوریخواهی، اصلاحطلبان یا حتی منتقدان داخلی - با سیل توهینهای جنسی، تهدیدهای فیزیکی و خشونت کلامی روبهرو میشود. این رفتار که اغلب در زبان پارسی رخ میدهد، در ایکس و اینستاگرام رو به گسترش است و هواداران پهلوی آن را نوعی «مبارزه(!)» یا «کنشگری» توصیف میکنند.
از منظر رسانهای، این پدیده را میتوان در چارچوب «اسلکتیویسم» (slacktivism) بررسی کرد. اسلکتیویسم به فعالیتهای آنلاین کمهزینهای اشاره دارد که بیشتر جنبه نمادین و رضایتبخش برای فرد دارد اما تأثیر واقعی بر تغییرات اجتماعی نمیگذارد. هواداران سلطنتطلب با فحاشی به «مردم ایران» یا «تفکرات مخالف»، احساس پیروزی و رضایت میکنند، در حالی که این رویکرد بیشتر به تخریب فضای گفتوگوی عمومی منجر میشود. گزارشها نشان میدهد این رفتار گاه با لیستهای سیاه (Hate Lists) همراه است تا حباب اطلاعاتی را بزرگتر کند.
همچنین برخی تحلیلها این الگو را بخشی از «جنگ شناختی» (cognitive warfare) توصیف میکنند؛ جایی که محتوای آنلاین ابزار جنگ شناخته میشود.
اما از منظر علمی، این پدیده را میتوان با نظریههای کلیدی توضیح داد.
1- اثر ناشناسسازی آنلاین (Online Disinhibition Effect): جان سولر (۲۰۰۴) توضیح میدهد ناشناس ماندن در فضای مجازی، مهارهای اخلاقی را کاهش میدهد و خشونت کلامی را تشویق میکند. در میان برخی سلطنتطلبان، این اثر با حمایت گروهی تقویت میشود و فحاشی با لایک و ریپوست پاداش میگیرد.
2- اسلکتیویسم (Slacktivism): فعالیتهای کمهزینه آنلاین که رضایت کاذب ایجاد میکند اما تغییر واقعی نمیآفریند. این گروه توهین به مخالفان را «مبارزه» مینامد، در حالی که تنها به تفرقه دامن میزند و مردم ایران را از تمرکز بر مسائل واقعی دور میکند.
3- قطببندی عاطفی (Affective Polarization): تحقیقات «لیلی میسون» نشان میدهد وقتی هویت سیاسی با احساسات شدید آمیخته شود، مخالفان به «دشمن وجودی» تبدیل میشوند و غیرانسانیسازی رخ میدهد؛ همان چیزی که در توهینهای جنسی و تحقیر «مردم ایران» دیده میشود. این خشونت کلامی، پس از سفر رضا پهلوی به سرزمین اشغالی به دعوت «گیلا گاملیل» وزیر وقت اطلاعات رژیم صهیونیستی شدت گرفت. گزارش منتشرشده توسط «سیتیزن لب» بر حمایت رژیم از ربع پهلوی روایت «دشمن خارجی وابسته» را عیان میکند. گزارشهایی از منابع مختلف نشان میدهد بسیاری از این اکانتها ربات، جعلی یا نفوذی هستند و هدفشان ایجاد تفرقه است. در نهایت، چنین رفتارهایی مردم ایران را به سمت انسجام بیشتر حول نظام جمهوری اسلامی سوق میدهد، زیرا نشان میدهد این گروهها فاقد فرهنگ دموکراتیک و احترام به تفاوتها هستند.
جمهوری اسلامی ایران با تمرکز بر وحدت ملی و مبارزه با نفوذ خارجی، توانسته در برابر این تفرقهافکنیها ایستادگی کند و پیشرفتهای داخلی را ادامه دهد. این پدیده ثابت میکند اپوزیسیون سلطنتطلب، با رفتارهای غیراخلاقی، خود بزرگترین مانع اتحاد واقعی ایرانیان است.
* موضعگیری متناقض جریان برانداز بویژه سلطنتطلبان در ماجرای آتشسوزی جنگلهای هیرکانی
در حالی که آتشسوزیهای اخیر در جنگلهای هیرکانی شمال ایران که بخشی از میراث جهانی یونسکو محسوب میشود، به دغدغهای جدی برای افکار عمومی، نهادهای زیستمحیطی و مسؤولان تبدیل شده است، شاهدیم برخی جریانهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی ایران، بویژه گروههای برانداز و سلطنتطلب، ناگهان به صف مدافعان محیط زیست پیوسته و نسبت به این فاجعه ابراز نگرانی میکنند.
این نگرانیهای تازه، در حالی ابراز میشود که همین جریانها در گذشته مواضع کاملاً متفاوتی اتخاذ کردهاند.
در جریان جنگ ۱۲ روزه (۲۳ خرداد تا ۲ تیر ۱۴۰۴) که با حمله گسترده اسرائیل به تأسیسات نظامی و هستهای ایران آغاز شد، بسیاری از سلطنتطلبان و براندازان آشکارا از رژیم صهیونیستی حمایت کرده و حتی آن را به عنوان فرصتی برای تغییر رژیم توجیه کردند. برخی از آنها، مانند حامیان رضا پهلوی، حملات اسرائیل را «فرصت طلایی» خوانده و تصاویر حمایتآمیز منتشر کردند، در حالی که این جنگ منجر به خسارات گسترده زیستمحیطی و زیرساختی در ایران شد.
این جریانها در برابر عملیات موسوم به «ستون دود» – که شامل آتش زدن هدفمند مراتع، زمینهای کشاورزی و جنگلهای ایران توسط عوامل رژیم اشغالگر بود، سکوت اختیار کرده یا آن را کماهمیت جلوه دادند. حتی برخی گزارشها حاکی از آن است این عملیات بخشی از استراتژی گستردهتر برای تضعیف زیرساختهای ایران بوده اما سلطنتطلبان هیچگاه آن را محکوم نکردند.
این گروهها بارها از مفهوم «خرابکاری شرافتمندانه(!)» دفاع کرده و وارد کردن خسارت به تأسیسات زیرساختی و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را توجیه کردهاند، بدون آنکه به عواقب زیستمحیطی و انسانی آن توجهی نشان دهند.
اکنون، همین جریانها بدون اشاره به سابقه خود، نسبت به پیامدهای زیستمحیطی آتشسوزیهای هیرکانی ابراز نگرانی میکنند و آن را به عنوان نمادی از ناکارآمدی حکومت جلوه میدهند. این تغییر موضع ناگهانی، نهتنها پرسشهای جدی درباره صداقت و انگیزههای واقعی این نگرانیها ایجاد کرده، بلکه نشاندهنده استفاده ابزاری از مسائل زیستمحیطی برای اهداف سیاسی است. آیا این نگرانیها واقعاً ریشه در عشق به طبیعت ایران دارد یا بخشی از کمپین تبلیغاتی برای تضعیف جمهوری اسلامی حتی به قیمت نادیده گرفتن تناقضات گذشته است؟
رسانهها و افکار عمومی حق دارند از هر فرد یا جریانی که داعیه دفاع از محیط زیست ایران را دارد، بپرسند:
آیا همین نگرانی امروز، در زمان آتشسوزیهای عمدی و خرابکاریهای مورد حمایت شما در سالهای گذشته نیز وجود داشت؟ چرا حمایت از حملاتی که منجر به ویرانیهای زیستمحیطی شد، با ادعای امروزتان همخوانی ندارد؟
مردم ایران انتظار دارند دفاع از جنگلها و طبیعت کشور، جدا از گرایشهای سیاسی و بدون بهرهبرداری ابزاری، یک اصل ثابت و غیرقابل معامله باشد.
دلایل گسترش خشونت کلامی در شبکههای اجتماعی بویژه توسط سلطنتطلبان
سطل سطل فحش
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها