بهراد رشوند: هفتهای که استقلال میتوانست در آن سر بخورد، تبدیل شد به همان پلهای که ساپینتو با تمام قوا رویش ایستاد و پیروزی را به اردوگاه آبیها برگرداند. درست در روزهایی که هواداران نگران لغزشهای تکراری و شروع موجی از بیثباتی بودند، سرمربی پرتغالی دوباره همان چهره آتشین، پراسترس و البته نتیجهگیر خودش را پیدا کرد. حالا کمتر از یک هفته مانده تا شهرآورد، استقلال نه فقط از نظر امتیاز بلکه از جهت روحی - روانی هم یک گام جلوتر از رقیب سنتیاش ایستاده؛ گامی که اگر یک نفر نبود شاید هرگز برداشته نمیشد: آنتونیو آدان!
اما قصه از کجا شروع شد؟ از یک وقفه عجیب و غلیظ که استقلال را از ریتم مسابقه انداخت. تیمی که همیشه عادت دارد با جریان بازی زنده بماند، یک ماه کامل از لیگ دور بود؛ نه هیجان مسابقات داخلی، نه فشار هفتهبههفته، نه آن حس لمس امتیازات روی جدول. تعطیلی اجباریای که به بهانه مسابقات لیگ قهرمانان و دیدار جام حذفی رقم خورد، استقلال را برد به اتاقی تاریک؛ اتاقی پر از سؤالهای بیجواب و صدای زمزمههایی که هر لحظه بلندتر میشد.
ساپینتو در جام حذفی با همان حریفی روبهرو شد که روی کاغذ باید راه میرفت اما فوتبال کاغذ نمیخواند. کار به وقت اضافه کشید و استقلال با هزار زور و زحمت پس از ۱۵۰ دقیقه بازی، رد شد. در آسیا هم انتقام به شکل رؤیایی رقم نخورد؛ نه آتشی، نه عطشی، نه آن نتیجهای که هواداران انتظارش را داشتند. مساوی شد و رفت کنار بقیه نتایج معمولی. آبیها کمکم داشتند میلغزیدند، کمکم تردید از گوشه ذهن هوادار میخزید وسط سکوها.
اما هر توفانی یک نقطه آرام دارد؛ نقطهای که همه جریانها را برمیگرداند سمت امید. این نقطه برای استقلال، دیدار با فولاد بود. مسابقهای که اگر گره میخورد، استقلال با دستی خالی و روحی خسته وارد داربی میشد اما ساپینتو که همیشه در بحرانها زندهتر میشود، این بار هم نسخه خودش را پیچید. تیمش را جابهجا، ترکیبها را زیر و رو و با همان جسارتی که از او انتظار میرود، تیم را روانه میدان کرد.
گل استقلال شبیه همان جرقهای بود که اتاق تاریک را روشن کند؛ سحرخیزان با فرار و ضربهای دقیق، مسیر مسابقه را به نفع آبیها برگرداند اما بازی هنوز مانده بود و فولاد هم قرار نبود نقش تماشاگر را بازی کند. فشار، حمله، موقعیت… همه چیز مهیای سقوط دوباره استقلال بود. تا اینکه لحظه طلایی فرارسید؛ لحظهای که نه تاکتیک تعیین میکند و نه شانس. لحظهای که فقط و فقط شجاعت و دستهای یک مرد مهم میشود: آدان.
کاپیتان فولاد پشت توپ، سکوت سنگین، نفسهای حبسشده… و بعد پرواز مرد اسپانیایی. آدان طوری توپ را بیرون کشید که انگار تمام تنش فریاد میزد: «استقلال الان نمیبازد!»
همان لحظه بود که زمین لرزید اما ستون استقلال نه. استقلال نهتنها از فولاد نترسید، بلکه از پرسپولیس هم عبور کرد و دوباره نشست روی قله لیگ. این برد تنها ۳ امتیاز نداشت؛ اعلام موجودیت دوباره بود. پیامی روشن برای رقیب سرخ که «ما برگشتیم و این بار با مشت گرهکرده». استقلال حالا در جدول جلوتر است اما مهمتر از آن این است که «احساسش» جلوتر است؛ همان احساس خطرناک و بالاروندهای که همیشه در روزهای قبل از داربی تبدیل میشود به سیلاب حمله، دویدن، درگیری و جنگندگی. آدان اما تبدیل شد به قهرمان بینقاب این روز. چند هفته قبل شاید هیچ کس فکر نمیکرد همان دروازهبان آرام و کمحرف، قلب هواداران را اینگونه تسخیر کند اما فوتبال قصههایش را با قلم خودش مینویسد. پنالتی مهارشده او، پنالتیای که تمام وزن مسابقه را روی شانههایش گذاشته بود، استقلال را نه فقط برنده بازی کرد، بلکه بار دیگر آن حس «غیرقابل نفوذ بودن» را برگرداند؛ چیزی که هر تیم مدعی برای قهرمانی لازم دارد.
ساپینتو هم انگار دوباره خودش را پیدا کرده؛ همان مربی پرانرژی، متعصب و غیرقابلپیشبینی. حالا نه از آن چهره مأیوس ۲ بازی قبل خبری هست، نه از اضطراب پنهانشده پشت سوتهای داور. او الان دوباره فرماندهای است که در آستانه جنگ بزرگ، تیمش را به صف کرده و با انگشت، قله را نشان میدهد.
پرسپولیس هم این صحنه را میبیند؛ میبیند استقلال با یک بازی کمتر اما یک امتیاز بیشتر سراغشان میآید. میبیند آبیها درست چند روز قبل از داربی، نه فقط امتیاز، بلکه روحیه را هم از چنگشان بیرون کشیدهاند و میبیند آدان، مثل دیواری بلند، آمده تا دروازه استقلال را قفل کند.
داربی همیشه قصهای جدا دارد اما ورود به آن قصه از مسیر پیروزی، فرقش از زمین تا آسمان است. استقلال از فولاد عبور کرد، از شک و تردید گذشت و حالا از بالای جدول چشم دوخته به نبردی که میتواند کل فصل را شکل دهد.
اگر قرار باشد این مسیر ادامه داشته باشد، نام یک نفر برای همیشه کنار آن نوشته میشود:
آنتونیو آدان؛ مردی که استقلال را دوباره روی پایش نگه داشت.
استقلال در آستانه دوئل بزرگ پایتخت راه را با ذوب فولاد باز کرد
پیشدرآمد داربی
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها