|
انتقادات صریح رئیسجمهور از بیعملی و اقدامات نمایشی اروپا
روحانی: اینستکس به هیچ دردی نمیخورد
ایران از 16 تیر اقدامات بعدی را انجام خواهد داد، 16 تیرماه سطح غنیسازی ایران دیگر 3/67 درصد نخواهد بود؛ از 16 تیر رآکتور اراک به شرایط سابق یعنی شرایطی که آنها ادعا میکردند خطرناک بوده و میتواند پلوتونیوم تولید کند، بازخواهد گشت
نزدیک به یک هفته پس از نمایش آغاز به کار محدود سازوکار مالی اروپا (اینستکس)، حسن روحانی در اظهاراتی صریح و انتقادآمیز از اروپا، اقدامات تروئیکای اروپایی حاضر در برجام را به خاطر عدم تمایل و نبود اراده برای اجرای تعهداتشان در برجام شماتت کرد.
چرا روحانی و ظریف درباره اینستکس اختلاف دارند؟ ارسال به دوستان
مظلومتر از بهشتی
حسین قدیانی: «جمهوری اسلامی» نه فقط نخستین، بلکه مهمترین ثمره «انقلاب اسلامی» است! میوهای برآمده از درختی! نظامی متکی به نهضتی! و بیشک اتکای «نظام جمهوری اسلامی» به «نهضت انقلاب اسلامی» ادامه دارد! این نیست که «نهضت» تبدیل به «نظام» شده باشد و رفته باشد پی کارش در موزههای تاریخ! نه! «ادارههای جمهوری اسلامی» و «ارادههای انقلاب اسلامی» هر دو با هم جلو میروند! این درست که گاهی امثال حقیر در عالم مطالبات آرمانخواهانه که سر جای خود مطالبهای کاملا درست هم هست، گاهی از کارشکنی فلان اداره نظام علیه بهمان اراده نهضت، سخن میگوییم لیکن همه باید مراقب باشیم که به بهانه انقلابیگری در زمین ضدانقلاب بازی نکنیم! قبلا هم این را نوشته بودم و مجددا مینویسم که مظلومتر از «انقلاب اسلامی» همانا «جمهوری اسلامی» است، چه اینکه علیالقاعده دفاع از نهضت، آسانتر از دفاع از نظام است! ما همه حججی را یا همین سامانه حماسهآفرین سوم خرداد را و حتی روز سوم خرداد سال ۶۱ را تنها به «ارادههای انقلاب اسلامی» ربط میدهیم و غافل از این نکتهایم که امثال فهمیده و طهرانیمقدم و همت و متوسلیان به «ادارههای جمهوری اسلامی» نیز مرتبط و حتی بعضا از مردان و مدیران نظام بودهاند! مگر شهید مهدی باکری، شهردار همین نظام نبود؟! و مگر شهید مصطفی چمران، نماینده مجلس همین نظام نبود؟! و مگر دیالمهها و قندیها و کچوییها و لاجوردیها و شیرودیها و صیادها نبود که در دفاتر همین ادارههای نظام، میز و صندلی و سمت و پست و مقام داشتند؟! همالان فراوان مدیر و دستاندرکار میشناسم که هم مشی مردمی و مشرب عدالتخواهانه دارند و هم موضع درست سیاسی! اما واحیرتا از این طنز تلخ روزگار که حتی پس از شهادت مطهری هم، قلیلی از فاتحان لانه جاسوسی که صدالبته مدعیتر و بعضا زباندرازتر بودند، رسما مخالفت کردند با نصب تصویر شهید مطهری روی دیوار که «مطهری انقلابی نیست!» اینها همانهایی بودند که از دل اسناد سفارت، حتی دنبال پروندهسازی برای بهشتی مظلوم بودند تا مثلا ثابت کنند سیدالشهدای انقلاب اسلامی که برخلاف مطهری هنوز در قید حیات بود، آمریکایی است، متکبر است، اشرافی است، دیکتاتور است، ضدمردم است و چه و چه! بماند که امام؛ آن ابرمرد حکیم بصیر روشنضمیر، زد در دهان جماعت! و این نیز بماند که تشکیککنندگان در حقانیت مطهری و بهشتی که این ۲ بزرگ را انقلابی یا اقلا انقلابی کامل نمیدانستند، بعدها گدایان پنجرههای اتاق بیضی کاخسفید شدند و رونمایی از گونه نادری از غربزدگی کردند که هرگز زندهیاد جلال آلاحمد فرصت زیارتشان را پیدا نکرد و الا حتما جلد دوم «غربزدگی» خواندنیتر میشد! الغرض! بهشتی و مطهری هم در شمار مسؤولان نظام بودند! پرسش بسیار مهم اینجاست؛ آیا ما در راه وزوایی و ورامینی هستیم که هم فاتح لانه جاسوسی بودند و هم فاتح نفسشان یا مثل آن بخش کوچک اما پرادعای بالاروندگان از دیوار سفارت که حتی اندازه یک عکس، برای مطهری؛ مطهری بزرگ، ارزش قائل نبودند و ذرهبین انداخته بودند مگر علیه بهشتی؛ بهشتی بزرگ به سندی برسند؟! لطفا به این جملات دقت کنید! «مسؤولان نظام، اهل بخوربخورند!» یا «فرزندان مسؤولان اکثرا در خارج هستند!» معالاسف، این حرفهای کیلویی را گاه خود ما... آری! من و شما هم میزنیم تا شاهدی باشد بر این ادعا که مظلومتر از بهشتی، نظام جمهوری اسلامی است! شگفتا! حتی از بهشتی هم دفاع میشود اما مدافع نظامی که و جمهوری اسلامیای که بهشتی فقط یکی از رجالش بود، کیست جز خدا؟! حواسمان به این مهم هست اینکه «ما انقلابی هستیم» هرگز مجوز این نمیشود که در نقد نظام از همان تعابیر بهره ببریم که BBC دلش میخواهد؟! و بعضا حتی تندتر از رسانههای دشمن! یک جاهایی چنان اخلاقمدار میشویم که حتی به موضعگیری کاملا درست و کاملا بدیهی و کاملا حرفهای دوستانمان در ورای حادثهای، ماجرایی، قتلی، واکنش تند نشان میدهیم اما عین آب خوردن، جوری سخن میگوییم و پست میگذاریم و توئیت میزنیم کأنه همه مسؤولان نظام را و همه فرزندان مسؤولان جمهوری اسلامی را اهل همهرقم فسادی میدانیم! ما که شهره به نقد این دولتیم اما این شرف و حریت و آزادگی را داریم که بنویسیم؛ «اکثرا بچههایشان را فرستادند خارج» یا «اکثرشان دزدند» حتی در وصف این دولت و توصیف این خیل عظیم از دولتمردان فعلی صدق نمیکند! حرفی اگر داریم، سوار میکنیم روی مصداقش، آن هم با سند و بینه، نه اینکه عاری از تقوای الهی، مدعی «فساد سیستماتیک» شویم. اصلش همین که مردمداری، عدالتطلبی، سادهزیستی و رفتن میان تودهها و مراوده با مردم کوچه و بازار «ارزش» تلقی میشود و جز اینها «ضدارزش» یعنی در جمهوری اسلامی «فساد سیستماتیک» امکان بروز ندارد! اگر فساد، سیستمی بود، هرگز با برادر رئیسجمهور مستقر یا آقازادههای عالیجناب در زمان حیات مرحوم هاشمی برخورد نمیشد! فساد، سیستمی نیست که کشف میشود و برخورد میشود! فساد سیستماتیک مال رژیم آن شاهک زپرتی بود که یکطرفش را خودش میچاپید و طرف دیگرش را اشرف! و اصلا معلوم نبود قوهقضائیهای در کار بود یا نه! اینجا رئیس دستگاه قضای ما یعنی رئیس قوهقضائیه نظام جمهوری اسلامی کنار مردم مینشیند و به درددلشان گوش میکند و زندگیاش مثل مردم عادی است. آن دیگری که از السابقون انقلاب اما دارای نگرشی متفاوت با ما است، هنوز سوار پیکان میشود! دیگری با پایی مجروح از جبهه و جنگ، افتخار میکند که عوض خدم و حشم، پراید دارد! یکی دیگر نماینده رهبر است و از شمار زندانرفتههای زمان شاه و همسرش نیز پزشک باسابقه اما هنوز برای خانهاش مبل نخواسته! آن دیگری فرزند رهبر انقلاب است و سوار تیبا میشود! و تو وقتی در پارچه قبای پدرش دقیق میشوی، میفهمی که رهبر توصیهکننده به مصرف کالای تولید داخل، برای خود نیز همین را تجویز میکند! دههای قبل، رفتم سراغ همرزمان شهید احمد کاظمی تا خاطراتشان را گزارشی کنم برای «کیهان» و جالب اینکه جملگی از دنیاپرهیزی این سردار آسمانی، سخنها گفتند! چرا صیاد که خود بهتر از همه میدانست منافقین تا چه حد به خونش تشنهاند، محافظ نخواست برای خودش؟! نابغهای چون طهرانیمقدم، مگر چند تا صفر داشت فیش حقوقیاش؟! شهریاری مگر چگونه زندگی میکرد؟! و آیا این همه که تنها مشتی از خروار هستند، مسؤول جمهوری اسلامی نبوده و نیستند؟! گویا غریب گیر آوردهایم این عبارت «مسؤول جمهوری اسلامی» را! و بالاتر؛ خود «جمهوری اسلامی» را! بپرهیزیم از نگاه کاریکاتوری به مقوله عدالت! خانه داشتن در شمال شهر، جرم نیست! صیاد در فرمانیه زندگی میکرد اما حقیقتا از اولیای الهی بود و تمام زندگیاش وقف این مردم بود. امثال بهشتی و مطهری در رژیم قبل هم بالاشهرنشین بودند اما وقف مردم بودند! بله! آن روحانی که اول انقلاب، مستأجر بوده و حالا زندگی آنچنانی دارد، باید توضیح بدهد که این رشد آسانسوری در وضعیت مالی، عادی بوده یا با رانت! اما اجازه دارم از تو هموطن عزیز، سوالی بپرسم؟ خیلی اگر شاکی از بخوربخوری، پس چرا دقیقا به همین جماعت، رأی میدهی؟! این حضرات، مسؤول تو و محصول رأی تو هستند، نه مسؤول جمهوری اسلامی! جالب است! اینگونه مواقع که نتیجه رأی بر اساس لجبازی خود را میبینی، گله میکنی که اصلا چرا شورای نگهبان، صلاحیت این جماعت را تأیید میکند! حالا پرسش دوم! بینی و بینالله اگر شورای نگهبان، صلاحیت همین آقای روحانی را رد میکرد، متهمش نمیکردی به بستن فضا؟! و احیانا دیکتاتوری؟! ۷ تیر ۶۰ و فقط در یک جنایت، مگر نه آنکه ۷۲ تن از بهترین مسؤولان این نظام به شهادت رسیدند؟! حرفم این است؛ اگر تروری بوده و اگر تحریمی و اگر تهدیدی و حتی اگر جنگی، مسؤول جمهوری اسلامی همپای مردم هزینه داده! و کنار مردم بوده! حتی در خط مقدم جبهه و جنگ! بودند ائمه جمعهای که در اوج پیری، لباس رزم پوشیدند زیر عبای خود! این نظام مظلوم، وزیر نفتی داشت که به دل خطر زد و در اوج جنگ، اسیر شد و در اوج اسارت - که شما حتما بخوانید آزادگی! - به شهادت رسید! آیا تندگویان، مسؤول جمهوری اسلامی نبود، که اینقدر راحت، همه را از بهشتی بگیر بیا پایین، با یک چوب میرانیم؟! بخوربخور بهشتی، آن پیکر زخمخورده بود که چون پروانه در آتش سوخت اما آخرش هم لب به شکوه نگشود! لیکن «مظلومتر از بهشتی» هم داریم و آن «نظام جمهوری اسلامی» است! نظامی که گویا گناهکار شده به رأی مردم مراجعه دارد! از سویی باید رأی مردم را بخواند و شیخحسن روحانی را تنفیذ کند و از سویی باید پاسخگو و حتی شرمنده از کار و کارنامه منتخب مردم هم باشد! خوب است به حرمت خون بهشتی و به احترام خوندل این نظام، کمی پای صندوق آرا، عقلمان را بیاوریم جلو، نه سلبریتیهایمان را! امضای سلبریتیها فقط برای یادگاری خوب است؛ اصلا تضمین نیست! و دیدیم که تضمین هیچ چیز نیست! حکایت امضای کری! لذا خیلی اگر شاکی از بخوربخوریم، رأی را بر مدار عقل بدهیم، نه شکم! که نخستین قربانی رأی شکمی، شکم است! این را بنویسم و خلاص! مسؤول جمهوری اسلامی، بهشتی است! و آن روحانی که تو کردیاش رئیسجمهور، مسؤول رأی توست، نه مسؤول نظام! بپذیر مسؤولیت رأیت را! مسؤول جمهوری اسلامی، دشت به دشت و صحرا به صحرا و وادی به وادی و آبادی به آبادی و خرابه به خرابه و بیابان به بیابان، تمام این منطقه را دنبال داعش گشت تا پای اجنبی، خاک مقدس وطن را آلوده نکند تا صلح و امنیت، مستدام باشد تا مسؤول رأی تو، چنان رونقی به اقتصاد ببخشد که من و شما اصلا به این ۴۵ هزار تومان نیازی نداشته باشیم! این بار دیگر واقعا تمام! خیلی اهل بخوربخوری حاجقاسم! ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران و کارگزاران حج:
دولت سعودی امنیت حجاج را تأمین کند
گروه سیاسی: حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار دستاندرکاران و کارگزاران حج، فریضه حج را مجموعهای استثنایی و ممتاز از ارزشهای مورد تمجید اسلام خواندند و با اشاره به وجود مفاهیم سیاسی ضروری نظیر وحدت، دفاع از مظلومان و برائت از مشرکین در حج، تأکید کردند: هر حاجی ایرانی باید با رفتار و گفتار و متانت خود، به ملیت، هویت و جمهوری اسلامی ایران آبرو ببخشد. ارسال به دوستان
پروندهای درباره مرحوم عالینسب پرچمدار رونق تولید از کجا شروع کرد؟
اسلام، ایران و تولید ملی
ماجرا از اینجا شروع میشود: «حب الوطن من الایمان»؛ شعار دوست داشتنی دوره کودکی میرمصطفی عالینسب؛ آن هنگام که نخستین کبریت ساخت ایران با نام کبریت توکلی در تبریز به بهرهبرداری میرسد و پدر میرمصطفی برای تبلیغ محصول ایرانی و مقابله با واردات کبریت از روسیه، ماکتهایی از قوطی کبریت ساخته و فرزندان خود را موظف کرده بود در مسیر رفت و آمد به مدرسه ضمن دست گرفتن آن حتما از بازار عبور کرده و با تکرار جملهای با این مضمون که «همشهری کبریت ایرانی بخر، کبریت روسی نخر»، برای کارخانه توکلی تبلیغ کنند؛ وقتی فقط 6 یا 7 سال بیشتر نداشته است. زندگی عالینسب که سالها بعد به عنوان یک نشان معروف شناخته میشود و تا سالها میهمان خانههای ایرانی میشود، دارای ویژگیهایی خاص و کمنظیر است. ویژگیهایی که به تعبیر شاگردان و نزدیکانش میتوان آنها را در عشق به 3 چیز خلاصه کرد: اسلام، ایران و تولید ملی! میرمصطفی عالینسب چهرهای بیمانند در تاریخ صنعت ایران است که به اندازه
مصطفی، سال ۱۲۹۸ در خانوادهای با اصالت تبریزی در شهر کاظمین به دنیا آمد. پدرش کربلایی سیدحسین و مادرش عالیه خانم 5 دختر و 2 پسر دیگر به نامهای مرتضی و مجتبی داشتند. ریشه پرقدرت مذهب در خانواده عالینسب، او را غیر از مسائل روز اقتصادی به سمت مطالعات اسلامی کشاند. ارتباط مستمر با عالمان دین در سالهای جوانی عالینسب جدیتر شد. او جلسات منظمی با برخی مراجع تقلید همچون آیتاللهالعظمی بروجردی و برخی از دیگر مراجع بزرگ آن دوران داشت و حتی جایگاه مشاور را برای برخی علما پیدا کرده بود. عالینسب همچنین با استاد مرتضی مطهری و سیدمحمد حسینیبهشتی نیز جلسات و مباحث مستمری را دنبال میکرد. در آن دوران دوستی او با علامه محمدتقی جعفری نیز مشهور بود به طوری که قرار مشترکی میان این دو گذاشته شده بود تا میرمصطفی عالینسب از علامه جعفری در علوم اسلامی بیاموزد و در مقابل به ایشان اقتصاد آموزش دهد. عالینسب بعدها در فعالیتهای انقلابی و نهضت مقاومت ملی با آیتالله طالقانی هم ارتباط خوبی پیدا کرد که به فعالیتهای اقتصادی نو نیز منجر شد.
عالینسب از شاگردی مغازه در تبریز کار را آغاز کرده بود، آن هم با تشویق مادر و از همان سالهای نوجوانی. سال ۱۳۲۰ پس از گذراندن چند دوره آموزشی و کار در شرکت «اتفاق»، در پی اشغال ایران توسط متفقین به تبریز بازگشت و کسب و کار مستقلی به راه انداخت. پس از تسلط حزب دموکرات در شهریور ۱۳۲۴ بر تبریز، میرمصطفی عالینسب بار دیگر به تهران آمد و تا سال ۱۳۲۸ به تجارت «ظروف چینی و بلور» پرداخت. او در تهران پیشرفت کرد. حجره بزرگی که او در تیمچه حاجبالدوله بازار تهران داشت یکی از پررفت و آمدترین حجرهها بود و قدرت فعالیت اقتصادی او شهرت ویژهای پیدا کرده بود. 30 سالش تمام نشده بود که صاحب تجربههای متنوعی در فعالیتهای اقتصادی شده بود؛ از جمله مدیریت حسابداری شرکت اتفاق در تهران، فروش سهام و کار در شرکتها تا فعالیت مستقل تجارت ظروف چینی در تبریز و تهران. عالینسب همچنین به واسطه قدرت تحلیل و پیشبینی که در امور اقتصادی داشت، به خرید و فروش سهام کارخانهها نیز مشغول شد. محدودیت واردات بر اثر جنگ جهانی، باعث رونق کاذب سهام واحدهای صنعتی شد و در حالی که جایگاه اقتصادی شرکتها ارتقا نیافته یا تغییر کیفیتی در محصول شرکتها رخ نداده بود، بازار سهام بشدت افزایش قیمت پیدا کرد. عالینسب به عنوان کارگزار، خریدار و فروشنده سهام در این دوران استعداد خود را نشان داد به طوری که در منطقه فردی شناخته شده محسوب میشد.
عالینسب با همه شهرت و توانمندی که در تجارت پیدا کرده بود، وارد مرحله تازهای از زندگی خود شد. او با تغییر مسیر فعالیتهای اقتصادیاش، دورهای تازه برای اقتصاد ایران را نیز آغاز کرد. روزی در راه رفتن به مراغه با جمعیت فراوانی از افراد بیکار مواجه میشود و این موضوع ذهنش را مشغول میدارد. تطور عالینسب از تجارت به صنعت متاثر از همین دوران است. او که با تجربه مطالعات سیستمی و منظم اقتصادی به فعالیت میپرداخت، از این علم برای صنعت و تولید بهره گرفت. اعتقادات و رویکردهای دینی و ملی باعث شد عالینسب تصمیم تازهای بگیرد. عالینسب به این نتیجه رسید که کمک به استمرار یک رابطه یکسویه با کشورهای پیشرفته و تبدیل شدن به یک واردکننده صرف، نه تنها با اصول اقتصاد اسلامی و اقتضائات تاریخی اقتصاد ایران سازگاری ندارد، بلکه در درازمدت وابستگی ایجاد میکند. «تولید ملی» راهکاری بود که او برای رسیدن به آن گامی جدی برداشت. عالینسب از سال ۱۳۲۸ دیگر کارت بازرگانیاش را تمدید نکرد. به فاصله یک سال از این اتفاق صنعت نفت ملی میشود. عالینسب با تز تولید ملی حالا مشاور اقتصادی دکتر مصدق نیز هست. بعد از ملی شدن صنعت نفت، ماجرای تحریم انگلیسیها پیش میآید. همه به دنبال حداقلی کردن اثر منفی تحریم هستند. یک راهکار، استفاده از بخشی از نفت تولیدی در داخل کشور است. تولید چراغ خوراکپزی توسط عالینسب و تبدیل سماور زغالی به سماور نفتی و تولید انبوه این محصول از اقدامات عالینسب در این دوره است.
عالینسب از صنعتگرانی بود که میتوانست محصولات نفتسوز تولید کند. چراغهای نفتی که آن زمان توسط کمپانی والور انگلستان به ایران میآمد، با تحریم این کشور دچار مشکل شده بود. شرایط نیز سخت بود. عالینسب در توضیح این شرایط گفته است: «وقتی به مهمترین بنگاههای تولیدی کشور مراجعه کردیم، مشخص شد پیشرفتهترین دستگاههای پرس موجود در کشور دستگاههایی بود که قادر به تولید محصولاتی در حد قوطی واکس شفق بود و این به معنای آن بود که نه سطح دانش فنی موجود در ایران و نه سطح ماشینآلات موجود در کشورمان امکان تولید داخلی سماور و اجاق نفتی را فراهم نمیکرد، ضمن آنکه ریسک سرمایهگذاری در این زمینه هم به اندازهای بالا بود که نمیشد از کسی توقع ورود به چنین عرصهای را داشت». هیچ راهی جز ورود با سرمایه شخصی نیست. نشان «عالینسب» به فاصله کوتاهی روی نخستین سماورهای نفتی ایران حک میشود. مردم با تولید سماور و چراغ عالینسب شرایط جدیدی را تجربه میکنند و دولت، تحریم انگلستان پس از ملی شدن نفت را پشت سر میگذارد. «صنایع نفتسوز و گازسوز عالینسب» عنوانی بود که شاید پسوند دومش برای برخی سوال برانگیز شده بود؛ دوراندیشی عالینسب اما قلههایی را برای این صنعت میدید؛ چشماندازی که در آن چراغها از نفتسوز به گازسوز تبدیل میشد.
«بعد از کودتا به آینده ایران امیدوار نیستم»؛ این پاسخ را به فضلالله زاهدی، نخستوزیر دولت کودتا داده بود، وقتی او سوال کرده بود چرا کارخانه را تعطیل کردهای؟! عالینسب آنطور که خود روایت میکند، به محض پیروزی کودتاچیان در سال 32 ، فعالیت تولیدی صنایع عالینسب را در اعتراض به کودتا و کودتاچیان متوقف میکند. او با این تصمیم مشروعیت کودتاچیان را به چالش کشید. پس از این اتفاق به ژنو رفت و مدتی تحصن کرد. فردی به او میگوید تحصن آنچنان فایدهای ندارد. باید بسترهای کودتا را از میان برداشت. اقدامات اجتماعی و فرهنگی در این دوران شدت بیشتری میگیرد. حمایت از مجموعه الغدیر علامه امینی یکی از این فعالیتهاست که موجبات تبلیغ این کتاب شریف را فراهم میآورد. روحیات ملی عالینسب که در ماجرای خرید اوراق قرضه نیز در دوران تحریم انگلستان خود را نشان داده بود، این بار به کمک نهضت مقاومت ملی میآید. آیتالله طالقانی از او برای کمک به نهضت دعوت میکند. عالینسب در روایت یکی از جلسات نهضت میگوید: «در آن جلسه مرحوم آقای طالقانی به نمایندگی از اعضای نهضت مقاومت سخن میگفت و خطاب به من فرمودند از شجاعت و غیرت شما در تعطیل کردن کارخانه در اعتراض به کودتا سپاسگزاریم اما بررسیهای چند ماهه ما نشان میدهد دولت کودتا حال که از این سطح از حمایتهای بینالمللی برخوردار است به این زودیها ساقط نخواهد شد، بنابراین مبارزات ملت ایران در دور جدید بر اساس پیشبینی و تحلیلها، مبارزاتی درازمدت خواهد بود. این مبارزه درازمدت به ابزارهایی نیاز دارد که یکی از آنها حمایتهای مالی و دیگری برخوردار بودن از یک محمل خوب برای حمایت از مبارزان و نیز احیاناً تشکیل برخی جلسات در پوشش کارخانه است. شخصاً به نمایندگی از همه آقایان و به نام نهضت مقاومت از شما میخواهم دوباره کارخانه را راهاندازی و ارتباط خود را با ما حفظ کنید». در واکنش به این تقاضا، دوباره کارخانه سماورسازی توسط عالینسب راهاندازی میشود.
در نتیجه ارتباط مستمر با نهضت مقاومت ملی، آیتالله طالقانی از او میخواهد در صنعت کارتنسازی که در انحصار یک فرد اسرائیلی است ورود کند. عالینسب در ابتدا مخالفت میکند اما در نهایت قانع میشود که در این عرصه ورود کند: «به آنها توضیح دادم که در این چند ساله به یک مدیر صنعتی تمامعیار تبدیل شدهام که 5 اختراع به نام خود ثبت کرده و کاملاً بر مسائل فنی و مدیریتی رشته خود احاطه دارد و حداقل ۳ اختراع جدید را نیز در دستور کار دارد، بنابراین وارد شدن در یک رشته فعالیت جدید به معنای توقف آن تلاشها و آغاز تلاش برای کسب مهارت و تخصص در یک رشته فعالیت به کلی متفاوت است که موجب میشود من مزیت خود را در صنایع نفتسوز و تکامل آن در صنایع گازسوز از دست بدهم، بدون آنکه بتوانم به چنین جایگاهی در صنعت جدید دست پیدا کنم. بر این اساس، پیشنهادهای جایگزینی را در میان گذاشتم که هیچکدام از آنها پذیرفته نشد». در این شرایط عالینسب تصمیم گرفت وارد این صنعت شود. کارخانه کارتنسازی میهن توسط عالینسب راهاندازی شد. عالینسب سال 49 به افزایش سرمایه شرکت پرداخت و تا آبان 51 سرمایه آن به ۸۰ میلیون ریال افزایش یافت اما بر اثر سقوط یک هواپیمای جنگی روی کارخانه، آبانماه سال 51 دچار آتشسوزی و تعطیل شد.
همانطور که آمد، پیش از انقلاب کارخانه کارتنسازی میهن بر اثر سقوط یک فانتوم منهدم شد و پرداخت خسارت از طرف دولت منوط و مشروط به تقاضای شخص عالینسب از محمدرضا پهلوی (شاه) شده بود اما عالینسب از این کار امتناع ورزیده و کارخانه کارتنسازی متوقف مانده بود. با تغییر دولت در 5 شهریور 1357، نخستوزیر وقت، شریف امامی، در چارچوب تلاش برای کنترل اوضاع انقلابی کشور، مدعی «برگرداندن ظلمها» شد. در پی این اعلام رسمی، عالینسب از وکلای کارخانه کارتنسازی میهن میخواهد موضوع را پیگیری کنند. این فرآیند در سیر قانونی خود منتهی به صدور حکم به نفع عالینسب در اوایل بهمن 1357 میشود اما با پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن حکومت جدید، عالینسب شکایت خود را پس گرفته و با امتناع از پیگیری موضوع دریافت خسارت وارده بر کارخانه، در واقع این مبلغ را به دولت و نظام جدید هدیه میکند.
در پی فعالیتهای گذشته و بنا بر ارتباطهایی که عالینسب با نیروهای انقلاب داشت و در پی بروز مشکلات سخت و متعدد در کارخانجات کشور پس از انقلاب، (اواخر سال 57 و اوایل 58) به دستور نخستوزیر دولت موقت (مهندس بازرگان) شورایی به نام شورای حفاظت از صنایع در اوایل فروردین 58 تشکیل شد. این شورا 7 عضو داشت که شامل یکی از معاونان وزارت صنایع، یک نماینده از وزارت کار، 2 نماینده از وزارت صنایع و عالینسب بود. این شورا موظف بود به امور کارخانجات رسیدگی کند، چرا که در آن شرایط و با از بین رفتن نظم متعارف جامعه، مسابقهای شدید میان کارگران شکل گرفته بود تا امتیازات بیشتری از کارفرما بگیرند. این امر تبدیل به یک مشکل بزرگ در اوان استقرار جمهوری اسلامی شده بود. این امر سبب شده بود جلسات شورای حفاظت از صنایع تقریباً هر روز تشکیل شود و تقریباً مثل یک ستاد جنگ عمل میکرد. عالینسب به عنوان فردی صنعتگر، مدیر و مورد علاقه همه در این شورا فعالیت میکرده است. (اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، عزتالله سحابی)
در حوزه سیاستگذاری اقتصادی پس از انقلاب اسلامی، از دیگر اقداماتی که عالینسب در آن نقش داشت، تهیه و تدوین گزارشی بود با عنوان «سیاستهای توسعه و تکامل جمهوری اسلامی ایران». این گزارش که در واقع «چارچوب یک برنامه توسعه» است، اردیبهشت 1359 در نخستوزیری تهیه شد. نکته مهم آن است که این سند در طول سال 1358 تهیه شده است؛ سالی که نظام سیاسی برآمده از انقلاب نخستین روزهای استقرار خود را تجربه میکرده است. شگفتانگیزتر آنکه فرآیند تدوین این سند در فروردین 1358 آغاز شده است؛ روزهایی که جامعه در التهاب و آشفتگی ناشی از استقرار نظام سیاسی جدید بود.
عالینسب پس از انقلاب مشاورت اقتصادی رئیسجمهور و نخستوزیر در دولتهای رجایی، مهدویکنی، باهنر و آیتالله خامنهای را برعهده داشت. همچنین عضویت در شورای اقتصاد و شورای پول و اعتبار، ریاست شورایعالی صادرات غیرنفتی، عضویت در هیأت مؤسس سازمان صنایع ملی و راهاندازی مجتمع مس سرچشمه و مجتمع فولاد اهواز، از جمله مسؤولیتهای مهمی بود که برعهده گرفت اما شاید نقش او در دوران جنگ تحمیلی به عنوان مشاور دولت برجستهتر از سایر مسؤولیتها باشد، چرا که در این دوران، اقتصاد تحریمشده ایران با تمام دشواریهای زمان جنگ بهگونهای مدیریت شد که مایحتاج اساسی مردم تامین شد و حتی برخی اقدامات توسعهای نظیر ساخت فولاد مبارکه، مس سرچشمه و تولید خودرو پیش رفت. عالینسب آنقدر مورد اعتماد حضرت امام بود که ایشان در این باره میفرمایند: «در جلسه اقتصادیای که عالینسب حضور دارد، خیالم از تصمیمی که گرفته میشود، راحت است».
ستاد بسیج اقتصادی در بهار 61 طرح توزیع کوپن را آغاز کرد و در کنار آن دفترچه بسیج هم جایگاه ویژهای در اقتصاد خانوارهای ایرانی یافت. مبدع این کار کسی نبود جز میرمصطفی عالینسب. ۵ روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که امام خمینی(ره) به توصیه آیتالله بهشتی در حکمی ۸ نفر را برای اداره اتاق بازرگانی مأمور کرد که نام میرمصطفی عالینسب نیز در میان آنها بود. کمی بعد عالینسب بهعنوان مشاور اقتصادی دولت موقت بهکار گرفته شد. یکی از مهمترین کارهایی که او برعهده گرفت، مدیریت ایرانخودرو بود. او نخستین مدیر ایرانخودرو پس از انقلاب بود. میرمصطفی عالینسب خود در خاطراتش میگوید: به محض شروع جنگ تحمیلی خدمت شهید بهشتی رسیدم و برای ایشان توضیح دادم چگونه در شرایط جنگی از یکسو عرضه کل اقتصاد به دلایل متعدد با شوک منفی روبهرو میشود و از طرف دیگر قسمت تقاضای کل اقتصاد به طرز غیرمتعارفی متورم میشود. آنطور که عالینسب نقل کرده، شهید بهشتی پس از شنیدن این سخنان بلافاصله با شهید رجایی که آن موقع نخستوزیر بود تماس میگیرد و جلسهای طولانی در حضور شهید بهشتی و شهید رجایی در این زمینه برگزار میشود که نتیجه آن شکلگیری ستاد بسیج اقتصادی از همان نخستین روزهای آغاز جنگ بود.
قدرت تحلیل و پیشبینی مسائل اقتصادی امتیاز برجسته و مهمی بود که میرمصطفی عالینسب با مطالعات بینرشتهای خود به دست آورده بود. بارها در مقاطع زمانی مختلف این ویژگی موجب شگفتی اطرافیان شد. تحلیل شرایط اقتصادی در زمان جنگ دوم جهانی و سالهای پس از آن و هنگام رخدادهای مهم سیاسی و اقتصادی در ایران نظیر کودتای ۲۸ مرداد و وقایع پس از آن، انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، این موضوع را بخوبی اثبات کرد. خودش گفته است تحلیلگری در زمان جنگ دوم جهانی موجب شد انگیزه بیشتری در مطالعات اقتصادی پیدا کند تا امکان درک بهتری از مسائل اقتصادی ایران برایش فراهم شود: «هنگامی که جنگ دوم شروع شد به روشنی ملاحظه میکردم چگونه به قاعده منطقهای رفتاری تبیین شده در قلمرو علم اقتصاد شرایط جنگی به صورت سلسله مراتب، منشأ جهشهایی در قیمت انواع کالاها و خدمات میشود و هرچه ضریب اهمیت و درجه حساسیت آن کالا بیشتر بود، شتاب افزایش قیمتها نیز به صورت بزرگتری خود را نمایان میکرد». نتیجه این تحلیلها بود که او را به مشاوری کاردان برای دولت در زمان جنگ تحمیلی تبدیل کرد. در زمان جنگ ۸ ساله با عراق هیچکس در ایران به واسطه قحطی جان خود را از دست نداد و کمتر به این شگفتی اشاره شد. نقش عالینسب در راهبردهای اقتصادی دولت وقت به عنوان اصلیترین دلیل توفیق آن روزها یاد میشود. نرخ تورم ۷ درصدی در سال ۶۴ که همچنان رکوردی دستنیافتنی برای دولتهای پس از انقلاب محسوب میشود، نشانه ویژهای از مدیریت اقتصادی در آن روزهای دشوار جنگ است که نقش عالینسب در آن غیرقابل انکار است.
با اتمام جنگ و روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی، عالینسب از گردونه تصمیمگیری کنار گذارده شد و از او
پس از به حاشیه گذاردن عالینسب در سالهای پس از 1368، وی حضور پررنگتری در کارخانههای خود داشت و نقش بیشتری در مدیریت آنها بر عهده گرفت. علاوه بر این وی زمان بیشتری برای تمرکز و پیگیری امور خیریه به دست آورد. در این دوره، عالینسب بر اساس تحلیلی که از اثرگذاری آموزش بویژه در روستاها داشت، اهتمام قابل توجهی بر مدرسهسازی روستایی داشت. به تعبیری که از وی نقل شده، وی این دوره را «بازگشت به خردهفروشی» میخواند و آنچه در سالهای پیش از آن در سطح کلان انجام میداد را امور خیریه کلان میدانست و فعالیتهای خیریه در سطح روستاها و خانوادههای نیازمند را کار خیر در سطح خرد قلمداد میکرد. نکته پندآموز آن است که بهرغم باور عمیق و اهتمام شدید وی به پیگیری فعالیتهای خیریه در سطح خرد یا آنچه خردهفروشی مینامید اما این قبیل فعالیتها را تنها مرهم و مُسکن دانسته و آنها را فاقد راهگشایی فراگیر ارزیابی میکرده است. با این همه بر آن بود که «چون نمیتوان آرام بود و بیشتر از این مقدور نیست» پس فعالیتهای خیریه خود را با وسواس ادامه میداد. (از کتاب میرنامیرا، زندگی و زمانه میرمصطفی عالینسب) ارسال به دوستان
هزاران آفریقایی تبار خشمگین در واکنش به قتل یک نوجوان بیگناه اتیوپیایی در سرزمینهای اشغالی تظاهرات کردند
شورش سیاهان در حیفا و تلآویو
بزرگترین شهرهای سرزمینهای اشغالی سهشنبه شب درگیر شورشی بیسابقه علیه نژادپرستی صهیونیستها و پس از آن حکومت نظامی بودند. هزاران مهاجر آفریقایی با همراهی دیگر اقلیتها که از تبعیض نژادی پلیس و دستگاههای امنیتی اسرائیل به تنگ آمدهاند، از شامگاه سهشنبه به خیابانهای بندر حیفا، تلآویو و وادی الخلیل ریختند و با فلج کردن فعالیتهای شهری در چندین نقطه با پلیس درگیر شدند. معترضان که اغلبشان را جوانان اتیوپیاییتبار تشکیل میدادند، همچنین با تحصن در بزرگراهها، مهمترین محورهای مواصلاتی شمال و مرکزی سرزمینهای اشغالی را برای ساعاتی قطع کردند. به گزارش شبکه 13 تلویزیون رژیم صهیونیستی، در این تظاهرات بیسابقه حداقل ۲۰۰ معترض و ۱۱۰ نیروی پلیس مجروح و دستکم ۱۳۵ نفر از معترضان نیز بازداشت شدهاند، همچنین چند خودرو به آتش کشیده یا تخریب شده و چندین خیابان اصلی در تلآویو و حیفا مسدود شده است. اما انگیزه این تظاهرات گسترده و بیسابقه، اعتراض به قتل روز یکشنبه گذشته «شالومون تکاه» نوجوان 18 ساله اتیوپیایی به دست پلیس اسرائیل در بندر حیفا بود. او که تابعیت اسرائیلی داشت در حین منازعهای بیخطر با یک جوان سیاهپوست دیگر در حیفا بود که ناگهان توسط یک پلیس اسرائیلی که خارج از ساعات وظیفه آنها را مشاهده کرده بود، خطرآفرین تشخیص داده شده و به گلوله بسته شد. افسر صهیونیست ادعا کرده قصد میانجیگری داشته اما هدف پرتاب سنگ قرار گرفته و بعد مجبور شده بین همانهایی که میخواسته میانجیشان باشد تیراندازی کند! نمایی عمومی از نژادپرستی افراطی یهودیان اشکنازی که با شستوشوی مغزی خاخامها و آموزههای فاشیستی دستگاه صهیونیستی حاکم بر فلسطین اشغالی، خود را انسان برتر و دیگران را در حد برده و حیوان برمیشمارند. تازه شاهدان گفتهاند نه تنها سنگپراکنی در کار نبوده، بلکه پلیس صهیونیست بدون لحظهای اغماض با یک شلیک مرگبار سالومون را از پا در آورده است. اما خشم جامعه آفریقاییتبار زمانی فوران کرد که به دنبال مراسم تدفین تکاه در محاصره ماموران امنیتی، پلیس مزبور پس از بازداشتی کوتاه، آزاد شد. در شورش متعاقب آن دهها خودروی پلیس و شهروندان عادی توسط جوانان خشمگین آفریقاییتبار به آتش کشیده و تخریب شد. آنها همچنین شعارهایی درباره عدم توقف این اعتراضات و ادامه آن در روز چهارشنبه سر دادند. بلافاصله بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم از جوانان جامعه 20 هزارنفری اتیوپیاییتباران ساکن اراضی اشغالی خواست به اعتراضات خود پایان داده و از برگزاری تظاهرات روز چهارشنبه خودداری کنند. اما به همین اکتفا نشد و «گیلعاد آردان» وزیر امنیت داخلی رژیم صهیونیستی عملا معترضان را متهم به تروریسم کرد و از گزارشهایی درباره تیراندازی به عناصر پلیس در روز چهارشنبه خبر داد. آردان همان شب طی جلسهای با رؤسای پلیس اسرائیل، ضمن صدور دستور برخورد با معترضان با مشت آهنین، اجازه استفاده از نارنجکهای فلجکننده و ماموران اسبسوار برای بازگشایی بزرگراه «آیالون» به عنوان جاده اصلی شهر تلآویو را صادر کرد. بدین ترتیب بهانه لازم برای هجوم نیروهای نظامی به سوی تظاهرکنندگان و برقراری وضعیتی شبیه حکومت نظامی بویژه در حیفا و تلآویو ایجاد شد. این ناآرامیها تصویری مشابه جنگ نژادی در ایالات مختلف آمریکا را از سرزمینهایی به جهان مخابره کرد که صهیونیستها با جنگ و جنایت از دست بومیانشان درآوردهاند. همچنین محملی بود برای افشای عمق نژادپرستی یهودیان اشکنازی و سفاردی اسرائیل که رسما یهودیان آفریقایی و آسیاییتبار را کمترین حقوق و پستترین مشاغل را دارند، تحقیر کرده و غیرخودی یا نفوذی میخوانند. اما صهیونیستها به همین هم اکتفا نمیکنند به طوری که سال گذشته خبرگزاری رویترز فاش کرد رژیم تلآویو در اوایل سال ۲۰۱۸ به حدود ۲۰ هزار مهاجر آفریقایی مذکر – که اکثرا اهل سودان، اریتره و اتیوپی هستند – هشدار داده بود یا باید ظرف 2 ماه در ازای دریافت ۳۵۰۰ دلار، فلسطین اشغالی را ترک کرده یا روانه زندان شوند. ارسال به دوستان
«وطنامروز» از آخرین وضعیت سیاستهای تنظیم بازار دولت گزارش میدهد
نه کالابرگ نه کنترل بازار!
اسدالله خسروی: دولت به جای اجرای طرح کالابرگ برای ارائه کالاهای اساسی ارزانقیمت سبد مصرفی قشر متوسط و ضعیف جامعه، بازار را به حال خود رها کرده و حتی با افزایش قیمت برخی کالاها چون شیر و فرآوردههای لبنی، گوشت، قند و شکر و . . . موافقت میکند. به گزارش «وطنامروز»، پس از افزایش چند برابری قیمتها در سال گذشته بهدنبال تغییر نرخ ارز، دولت همچون سالهای گذشته برای کمک به مردم بویژه دهکهای پایین درآمدی، مصوبه اختصاص 14 میلیارد دلار به واردات کالاهای اساسی را از مجلس گرفت تا مردم در تامین کالاهای اساسی با توجه به کاهش قدرت خریدشان دچار مشکل نشوند. اوایل سالجاری اما دولت در اقدامی عجیب با تغییر نرخ ارز4200 تومانی یارانهای به نرخ ارز نیمایی (بیش از 8 هزار تومان) برای واردات گوشت قرمز، رسما برخی کالاها را که ارز دولتی به آنها تعلق میگرفت گران کرد. این رویکرد دولت مورد انتقاد شدید مردم، کارشناسان و نمایندگان مجلس قرار گرفت؛ انتقادی که تاکنون ره به جایی نبرده است، تا جایی که اکنون قیمت هر کیلو گوشت قرمز با ارزنیمایی به حدود 90 هزار تومان در بازار رسیده است. مطالبات مردم و نمایندگان مجلس از دولت این است که حداقل مابهالتفاوت نرخ ارز نیمایی با دلار 4200 تومانی را به مردم بدهد. دولت در حالی نسبت به این موضوع بیتوجه است که بازار مدتهاست از کنترل و نظارت دقیقی برخوردار نیست و قیمتها آشکارا بالا میرود. در این میان خود دولت (سازمان حمایت تولیدکنندگان و مصرفکنندگان) نیز بعضا با درخواست برخی تولیدکنندگان برای افزایش قیمت کالاها موافقت میکند. نمونه آن افزایش قیمت شیر و مواد لبنی، ماکارونی، روغن و قند و شکر است. از سویی نباید نسبت به افزایش هزینههای تولید و بالارفتن قیمت مواد اولیه هم بیتوجه بود؛ در پی افزایش نرخ ارز، تولیدکنندگان متحمل هزینههای فراوانی برای تامین مواد اولیه شدهاند. عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی درباره بیتوجهی دولت نسبت به پرداخت مابهالتفاوت قیمت ارز 4200 تومانی با ارز نیمایی به مردم و نیز عدم ساماندهی بازار، همچنین تعلل دولت در اجرای طرح کالابرگ برای دسترسی آحاد مردم به کالاهای اساسی با قیمت مناسب، به «وطنامروز» گفت: دولت برای تامین و توزیع کالاهای اساسی ارزانقیمت سبد مصرفی خانوار به تکلیف قانونی خود عمل نکرده، آنگونه که گوشت قرمز اکنون با نرخ ارز نیمایی در بازار توزیع میشود. حسینعلی حاجیدلیگانی با بیان اینکه مابهالتفاوت نرخ ارز ارزان دولتی (4200 تومان) به ارز نیمایی (بیش از 8 هزار تومان) باید به مردم بویژه کمدرآمدها داده شود، افزود: تخصیص ارز نیمایی به جای ارز 4200 تومانی دولتی برای توزیع کالاهای اساسی نظیر گوشت قرمز، اجحاف آشکار در حق مردم است. در این میان جای نظارت کمیسیونهای مختلف مجلس، نهادهای نظارتی و کنترلکننده بازار برای ساماندهی کالاهای اساسی خالی است، چرا که هر آنچه منابع از بیتالمال خارج میشود باید همان منابع به نفع مردم هزینه شود. وی اضافه کرد: مطابق قانون، دولت هر آنچه کسب درآمد میکند باید در هزینهکرد آن نیز شفافسازی کند اما به نظر میرسد اعمال نظارت دقیقی در این بخش به چشم نمیخورد. به طور مثال دولت و شخص رئیسجمهور نسبت به چگونگی نحوه توزیع 14 میلیارد دلار ارز دولتی که باید عادلانه به دست مردم برسد کمتوجه است. حاجیدلیگانی تصریح کرد: اگر مجلس شورای اسلامی سال گذشته دولت را مجاب به قانونگذاری در نحوه هزینهکرد منابع ارز یارانهای میکرد، بیشک توزیع چنین ارزی بدرستی انجام میشد، چرا که دولت الان نظر خود را در شیوه پرداخت ارز یارانهای تغییر داده و با وجودی که مجلس خواهان اصلاح ساختار نحوه پرداخت ارز یارانهای به نفع مردم است اما نمایندگان دولت برای پاسخگویی، در جلسات مجلس خیلی کم شرکت میکنند. وی افزود: به نظر میرسد پاسخگو نبودن وزرا، معاونان و دستاندرکاران دولت درباره حل مشکل تامین ارز یارانهای، از ناحیه فشارهای شخص رئیس جمهور آب میخورد، چرا که رئیسجمهور بنایی برای حل این موضوع ندارد. ارسال به دوستان
رسانههای دولت جزئیات فروش محموله نفتکش سالینا را 5 روز قبل از شبکه 3 منتشر کرده بودند
گاف دولتیها در حمله به تلویزیون
توپخانه رسانهای و فعالان سیاسی و نمایندگان حامی دولت پس از چندین بار نامهنگاری و پیغامهای علنی و غیرعلنی به مسؤولان صداوسیما، در مجلس فعال شده و حالا شبکه 3 سیما را نشانه رفتهاند. ارسال به دوستان
دختر رهبر شیعیان نیجریه:
الگوی شیخ زکزاکی امام خمینی است
بدیعه زکزاکی، دختر شیخ ابراهیم زکزاکی، رهبر شیعیان نیجریه در گفتوگو با فارس، امام خمینی را الگوی پدرش معرفی کرد. ارسال به دوستان
در سیویکمین سالگرد حمله ناو آمریکایی به هواپیمای ایرانایر صورت گرفت
تغییر نام فرودگاه بندرعباس به شهدای پرواز ۶۵۵
با موافقت وزیر راهوشهرسازی، فرودگاه بندرعباس به فرودگاه شهدای پرواز ۶۵۵ هما تغییر نام یافت. به گزارش فارس، تورج دهقانیزنگنه در مراسم گرامیداشت سیویکمین سالگرد یاد و خاطره ۲۹۰ نفر از شهدای حمله ناو آمریکایی به ایرباس مسافری هما اظهار داشت: صنعت حملونقل هوایی کشور از ابتدای پیروزی انقلاب آماج حملات آمریکا بوده است و با جلوگیری از پرواز هواپیمای هما به نیویورک در سال ۵۸ تحریمهای آمریکا علیه صنعت هوانوردی ایران شروع شد و در ادامه با هدف قرار دادن پرواز ایرباس هما با شماره پرواز ۶۵۵ در ۱۲ تیر ۶۷، آمریکا اوج جنایت و دشمنی خود را با به شهادت رساندن ۲۹۰ انسان بیگناه شامل ۲۷۴ مسافر و ۱۶ خدمه پرواز نشان داد. دهقانیزنگنه افزود: خدمه این ناو آمریکایی که به ایرباس هما حمله کرد نه تنها به خاطر این حمله وحشیانه محکوم نشدند، بلکه فرمانده ناو مدال شجاعت هم گرفت. دهقانیزنگنه ادامه داد: جابهجایی سالانه ۳۰ میلیون مسافر با حدود ۳۰۰ فروند هواپیما، آموزش صدها نیروی متخصص و شکلگیری شرکتهای دانشبنیان در این صنعت از دستاوردهای ایران در عرصه هواپیماهای غیرنظامی است. ارسال به دوستان
اینستکس به مثابه یک نشانه
مهدی محمدی: راهبرد حدودا 3 ماهه ایران در مقابل آمریکا و کشورهای شریک آن که هدف از آن رسیدن به «موازنه فشار» با آنها بوده، اکنون در حال پشت سر گذاشتن مرحله موازنه و رسیدن به وضعیتی است که میتواند نوعی دست برتر برای ایران ایجاد کند. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|