|
برنامههای فشرده استقبال
حضور خلوت انس است و دوستان همه جمع
به اطلاع تمامی اهالی دوزخ میرساند برنامه استقبال از ملکه فقید بریتانیا بانو الیزابت بدین صورت است:
- اجرای مراسم بر عهده قابیل بن آدم خواهد بود.
- قرائت اساسنامه دوزخ توسط شاعر نامدار عرب، کعببناشرف.
- اجرای سرود ملی دوزخ توسط گروه سرود بدان با تکخوانی پسر نوح.
- خطابه نمرود علیهاللعنه.
- ارائه پاورپوینت امتیازات دوزخ توسط فرعون.
- اجرای نمایش تصلیب عیسی توسط کاهنان بزرگ یهود.
- سخنرانی ابولهب در بیان آداب هیزمکشی در جهنم.
- استندآپ کمدی حرمله بن کاهل به همراه حرکات نمایشی عمر بن سعد و شمر بن ذیالجوشن.
- پذیرایی توسط مأمون بن هارون.
- نمایش محیرالعقول رقص سرها توسط گروه نمایشی چنگیزخان مغول و دوستان.
- سخنرانی کوتاه رضاخان در باب اهمیت رشد املاک شخصی در دوزخ.
- پخش ویس ارسالی از سمت صدام ساکن در درک اسفل به دبیرخانه مراسم.
- پایان مراسم با اهدای زنجیرهای مذاب به بانو «ملکه» و آغاز عذاب او توسط «ملائکه» مقرب الهی.
ارسال به دوستان
همه بگید ملکه چطور آدمی بود؟
آقای زیباکلام از مردم پرسیده خداییاش چه کسی طی ۷۰ سال سلطنت ملکه از او آزرده بود. این سؤال وجدان ما را بیدار کرد و تصمیم گرفتیم در این متن چند تن دیگر از مظلومانی که آزارشان به کسی نرسیده بود معرفی کنیم، بلکه مردم دیگر پشت سر مرده حرف نزنند و گناهشان را نشویند.
آدولف هیتلر: اندر رضایت مردم از هیتلر همین بس که تا مدتها با گذاشتن سبیل هیتلری یاد و خاطره او را زنده نگه میداشتند، در حالی که اگر از او آزرده بودند عین رهبران متفقین سبیل میگذاشتند.
چنگیزخان مغول: به طرز عجیبی هر کس خیال آزردگی از وی به دلش راه پیدا میکرد اجل مهلتش نمیداد، لذا اصلا کسی به مرحله آزردگی نمیرسید.
ایوان مخوف: هر کس از ایوان مخوف آزرده باشد با علم معماری نوین مخالفت کرده، چون او از پادشاهانی بود که دریافت جاسازی آدم زنده در جرز دیوار چه تاثیر بسزایی در استحکام بنا دارد. در هیچ جای تاریخ هم سندی مبنی بر اعتراض آن افراد پس از قرار گرفتن در جرز دیوار ثبت نشده است و هرکس غیر از این گفت دروغ گفته.
لئوپولد دوم: شما از لئوپولد دوم آزردگی دارید؟ نه خداوکیلی! اصلا اسمش را شنیدهاید که بخواهید آزرده باشید؟ بفرما! حالا دیدید کسی از لئوپولد دوم آزرده نیست؟ لئوپولد دوم پادشاه بلژیک بود و در زمان استعمار کنگو، وقتی کنگوییها به مقدار کافی برایش لاستیک طبیعی استخراج نمیکردند فقط یک دستشان را قطع میکرد. بله؟ الان آزرده شدید؟ زکی! این که حساب نیست. میخواستید همان زمان حکومتش آزرده شوید.
ارسال به دوستان
چرا مردی؟
چرا ای غنچه نشکفته پژمردی؟
گمانم زیر تاج گنده افسردی
سرود ملی و قانون شما بودی
نمیدانم چطور از تخت سر خوردی
برایت فرش خونین پهن میشد که
نداری بیشتر در این جهان اُردی؟
خدا فرصت به شیطان تا قیامت داد
تو از وقتِ کمِ یک قرن، آزردی؟
شنیدی این زمستان سخت خواهد شد
کلک! با پیشدستی شوکران خوردی؟
طلا، الماس و ابریشم... گوارایت
تمامش را جهنّم با خودت بردی؟
درآمد زوزه گرگ و شغالی که
برایت زار میزد: عو... ننه مُردی!
در آخر هم حکومت را دموکراتیک
به ورّاثت بدون رای نسپردی
عزیز و مهربان و ساده و معصوم
رکوردی را شکستی، واقعا بردی!
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
تست شخصیت شناسی
در نگاه اول به تصویر بالا، کدام شخص را مشاهده میکنید؟
1- خانمی که دستانش بوی پیاز میدهد.
2- زن جوانی که از ته دل میخندد.
3- مردی که دیسک کمرش از سه جا بیرون زده است.
پاسخ ها:
1- شخصی فرصتطلب و خسیس هستید که با استفاده از شم اقتصادی خود بوی پول را از ۱۰ فرسخی حس میکنید. با وجود ثروت زیادی که انباشتهاید هیچ لذتی از زندگی نمیبرید و یک قطره آب هم از دستتان نمیچکد. عروسها و دامادها برای مرگتان لحظهشماری میکنند.
2- فردی ظاهربین و سطحینگر هستید که خیلی به خودتان میرسید و از وقتی که دندانهایتان را لمینت کردهاید به جرز دیوار هم میخندید؛ اما توجه داشته باشید که قهر شما با مسواک به نفع سلامت جامعه نیست. ناموساً خفه شدیم!
3- اینکه شما بتوانید از روی همچین عکسی، بیمار کت و شلوار پوشیدهای را معاینه کنید و بیرون زدگی دیسکش را تشخیص دهید، نشان از دوستی شما با یک ساقی بیوجدان و قاطیفروش دارد. کانال تلویزیون خود را تغییر دهید و این همه BBC و VOA تماشا نکنید.
ارسال به دوستان
میز شام ملکه
قابضالارواح در وقت غروب از روی بام
رفت توی کاخ و خواند این ورد را: «با»«کینگ»«هام»
رفت و بیدعوت صمیمی با الیزابت نشست
دست در گردن حمایل کرد دور میز شام
گفت با رندیکه ای بانو تو اندامت خوش است
پس چرا چاق است این سفره به انواع طعام؟
گفت در هرکاسهای سِرّ سَری محبوس شد
کوزهها هم پر شده با شربتی از نفت خام
گوشتها از مردم ایران و افغان و یمن
میکشم آن را به دندان با کمی قتل و قیام
سیخهای جوجه هم در اصل تسلیحات ماست
دوست داری سیخکی بر تو زنم ای همکلام؟
گفت از شیرین و چرب سفره دستت را بشو
شام آخر هم رسید و کارها شد بر نظام
پیرزن تا خواست با یک ورد نامرئی شود
آن ملک جانش گرفت و ماند قصدش ناتمام
ارسال به دوستان
نامهای به پسر پیر مامان اِلی
پسرم چارلز! وقتی این نامه را میخوانی من دیگر در کاخ باکینگهام نیستم، قلعه بالمورال هم نرفتهام، خبر مرگم خانه همسایه هم نیستم. اگر به تو گفتند مامان اِلی رفته مهمونی، ملاحظه سنت را کردهاند تا بریتانیا دوباره عزادار نشود.
پسرم! اگر خدایی نکرده به خاطر مرضی که گرفته بودم اشک در چشمانت جمع شد، در جریان باش جسمم بعد از مرگ در آرامش خواهد بود، این اواخر دیگر خودش داشت میپوسید و آخرش هم ما را زیر خاک کرد.
یادت باشد بعد از من حتما بچههای یمن یتیم میشوند. مبادا به آنها آب و غذا بدهی، روش تربیتیام خراب میشود. در عراق و سوریه و افغانستان هم برای مادرت حلوا پخش کن و بگو فاتحهاش را بفرستند، اگر بگویی پسر فلانی هستی خودشان دهانت را میبوسند. هند و پاکستان و ایرلند و بنگلادش و باربادوس و زامبیا و کنیا هم اگر چیزی گفتند به دل نگیر، عزادارند. این را هم حواست باشد هر کشور عربی پیشدستی کرد و قبل از انگلستان عزای عمومی اعلام کرد، از همه پدر سوختهتر است.
لیست تمام ۵۳ کشور دیگر را هم در دفترم نوشتهام، هر هفته سهم خیراتشان را بگیر تا ملکه ذهنشان شود ملکه نمرده بلکه در تو حلول کرده است.
ملکه الیزابت اول نه دومی
ارسال به دوستان
مرثیهای برای مادر
مثل گل بودی و پرپر شدهای
آخرش راهی آنور شدهای
هست پشتسر تو حرف تو زیاد
هرچه گفتند سپردیم به باد
رفتهای بالاخره، بد یا خوب
کرد خورشید در آن ملک غروب
بس که چون رعد به عالم زدهای
مثل باران همهجا نم زدهای
ابرها شکل کلاهت شدهاند
عاشق روح(!) چو ماهت شدهاند
جز تو کی پیرزنی خیلی پیر
مرده و مانده از او تاج و سریر
گرم میراث تو هستند اینها
آه! ای گریه کنت دلفینها
حیف از آن هوش و از آن استعداد
رفتی و نصف جهان شد آزاد
شک ندارم که تو شادی حالا
شده مستعمرهات آن دنیا
مطمئنم که بر اصحاب شِمال
شدهای منشأ قحطی زغال
باج دادی به ملائک، قطعا
شده زقوم به نامت، فورا
میشود بیتو چه خاکی به سرم
کاش یکبار بگویی پسرم!
میفرستم به روان تو درود
حیف! زیر قدمت دوزخ بود
ارسال به دوستان
جعبه شادی
آن زمانی که اجل غنچه عمرت را چید
رعشه افتاد به دست تو ننه همچـون بید
ملکه! با ملکالموت ببند از امروز
به دعاهای فیلیپ نیست عزیزم امید
داد و بیداد که رفتی به سفر یکدفعه
عمر کوتاه تو دیگر نشد از نو تمدید
ملل خنگ و ببو را چه کسی ای بانو
یک نفس مثل تو من بعد تواند چاپید؟!
حاصل دزدی یک قرن شده بیصاحاب
موقع بذل فقط دست و دلت میلرزید
بستهبندی شدهای داخل یک جعبه کنون
مردمت شاد از اینند که گاوت زایید
ارسال به دوستان
به سر رسیده؟!
عمر ملکه به سر رسیده
تاجش به سر پسر رسیده
از ارثیههای دیگرش هم
یک غاز(قاره) به هر نفر رسیده
بر آن که همیشه حامیاش بود
یک عالمه سیم و زر رسیده
امثال مصی و دیگران را
یک مبلغ مختصر رسیده
بر شام و عراق تا بخارا
از جانب او شرر رسیده
هرجا که کسی مخالفش بود
از دم همه را ضرر رسیده
اینها همه یک طرف، عجیب است
عمر ملکه به سر رسیده
ارسال به دوستان
نقیضهجات
کمر سن جهان را ملک الموت شکست
«عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد»
*
غیر از آن حضرت کوئین عجوز
«عمر برف است و آفتاب تموز»
*
«چو میرفت از جهان این بیت میخواند»
که آخر جان به عزرائیل دادم
«ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو»
حال کردی با کفن پوشاند تا سیمای تو؟
مردهای جانت به قربانم ولی حالا چرا
عمر تو از عمر دیوان هم زده بالا چرا
«غم مخور ایام هجران رو به پایان میرود»
پیرزن گر رفت جایش پیرمردی آمده
«آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت»
گو ثروت افسانهایاش را به که بخشید!؟
« بسی گنجهای کهن ساخت او»
نه با ساختن! بلکه با سرقتش
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|