|
بذرپاش: توسعه پایانههای مرزی و افزایش پروازها در دستور کار تهران و اسلامآباد قرار گرفت
توافقات اقتصادی سفر پاکستان
وزیر راه و شهرسازی که به عنوان رئیس کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ایران و پاکستان به اسلامآباد سفر کرده بود، از امضای اسناد همکاری با این کشور در حوزههای حملونقلی از جمله توسعه پایانههای مرزی و افزایش پروازها خبر داد.
مهرداد بذرپاش که به همراه رئیسجمهور و تعدادی از اعضای هیات دولت به اسلامآباد سفر کرده بود، در حاشیه مراسم امضای ۸ سند همکاری میان ۲ کشور در حوزههای مختلف اظهار کرد: همکاریهای حملونقلی از جمله در حوزه بنادر و دریایی، هوایی، ریلی و جادهای از مسائل مطرح شده به منظور توسعه روابط ۲ کشور بود. وزیر راه و شهرسازی اظهار کرد: توسعه پایانههای مرزی میان ۲ کشور از لحاظ ساختاری و حمل مستقیم بار، از موضوعاتی بود که میان مقامات ۲ کشور مطرح شد.
به گفته بذرپاش، برقراری پرواز مستقیم میان تهران و اسلامآباد و افزایش پروازها میان تهران - لاهور و مشهد - لاهور از دیگر موضوعات همکاری ایران و پاکستان بود.
«ایجاد مناطق آزاد تجاری در گذرگاههای مرزی مشترک»، «همکاری در بخش سیما و رسانه»، «همکاری در بخش بهداشت دامی»، «همکاریهای امنیتی»، «همکاری در بخش تعاون و رفاه اجتماعی»، «همکاری در بخش استاندارد» و «همکاری در بخش حقوقی و معاضدت قضایی در امور مدنی و تجاری» از مهمترین اسناد همکاری میان ۲ کشور بود که از سوی وزرای راه و شهرسازی، دادگستری، فرهنگ و ارشاد اسلامی، جهاد کشاورزی و روسای سازمانهای مناطق آزاد و ویژه اقتصادی و استاندارد با همتایان پاکستانی به امضا رسید.
* توسعه زیرساختهای جادهای و بندری برای دستیابی به تجارت ۱۰ میلیارد دلاری میان ایران و پاکستان
وزیر راه و شهرسازی همچنین از عزم ایران و پاکستان برای توسعه زیرساختهای جادهای و بندری به منظور دستیابی به تجارت ۱۰ میلیارد دلاری ۲ کشور خبر داد.
مهرداد بذرپاش درباره موضوعات مطرح شده در دیدارها و نشستهای مقامات ایران و پاکستان، از دیدار دوجانبه رؤسای کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی ۲ کشور خبر داد و گفت: در این دیدار موضوعات مختلف در حوزه اقتصادی مورد بحث قرار گرفت و مقرر شد نشست بعدی این کمیسیون ظرف چند ماه آینده در تهران برگزار شود.
وی وجود بنادر مهم پاکستان از جمله کراچی و همچنین موقعیت بنادر ایران از جمله بندر چابهار و دسترسی به آبهای آزاد را فرصت مناسبی برای توسعه روابط اقتصادی ۲ کشور دانست و افزود: توسعه بنادر پاکستان و ایران از دیگر موضوعاتی بود که در دیدارهای دوجانبه مطرح شد. بذرپاش با اشاره به هدفگذاری ۱۰ میلیارد دلاری تجارت ۲ کشور گفت: دستیابی به این هدف نیازمند توسعه جدی زیرساختها از جمله بنادر و تسهیل تردد کامیونها در مرزهای ۲ طرف است.
* تسهیل تردد در مرزهای ایران و پاکستان
وزیر راه و شهرسازی افزود: ۳ مرز ریمدان، میرجاوه و پیشین میان ایران و پاکستان وجود دارد که ۲ مرز نسبتا جدید است و باید تردد از این مرزها تسهیل شود.
وی از طرح اجازه حمل یکسره بار توسط کامیونهای ایرانی به داخل پاکستان خبر داد و افزود: این موضوع هم سرعت تردد و هم حجم انتقال بار را افزایش میدهد.
بذرپاش گفت: تسهیل تردد جادهای و توسعه زیرساختها در ۲ طرف مورد بحث قرار گرفت و مطرح شد هم توسعه پارکینگها و هم مناسبسازی معابر تردد باید مورد توجه قرار گیرد. وی یادآور شد: مشکلات برخی رانندگان ایرانی درباره لزوم اخذ ویزا و اجازه ورود تنها تا ۵۰ کیلومتر به کشور پاکستان از جمله دغدغههایی بود که با طرف پاکستانی مطرح و مقرر شد این موضوع در دستور کار قرار گیرد.
* برقراری پرواز مستقیم میان تهران و اسلامآباد توسط شرکتهای ایرانی
وزیر راه و شهرسازی گفت: موضوع همکاریهای هوایی از جمله افزایش پروازها بویژه میان لاهور با مشهد و تهران نیز مطرح و مقرر شد برقراری پرواز میان تهران و اسلامآباد توسط شرکتهای ایرانی اعلام شود تا بستر تردد راحتتر تجار فراهم شود. بذرپاش با بیان طرح موافقتنامه تجارت آزاد در این نشست گفت: علاوه بر این موافقتنامه، تعدادی موافقتنامه پیشنهادی از سوی سازمانهای ایرانی به طرف پاکستانی ارسال شده بود که تاکنون نظر موافق یا مخالفی از سوی پاکستان اعلام نشده، به همین منظور قرار شد کارگروهی در وزارت مربوطه تشکیل و نشستهای مجازی با سازمانهای همتراز برگزار شود تا هرچه سریعتر درباره موافقتنامهها نظر بدهند. همچنین مقرر شد نشست بعدی در سطح معاونان وزیر در تهران برگزار شود.
ارسال به دوستان
پرونده «وطن امروز» درباره الزامات قانونی و فرهنگی رعایت هنجارهای پوشش
مسأله حجاب
* تأملی بر نظریه رهبر انقلاب پیرامون مسأله حجاب؛ حاکمیت باید ورود کند
سیدعبدالرسول علمالهدی*: مقام معظم رهبری درباره مساله حجاب 2 نکته را بیان کردند. یک نکته مربوط به 15 فروردین سال گذشته (1402) بود که برای نخستین بار مورد توجه نظریهپردازان قرار گرفت. ایشان بارها درباره مساله حجاب صحبت کردهاند و بر مساله حجاب و ایجاب به حجاب تاکید داشتهاند؛ نکته این بود که نظریه و دیدگاه جمهوریاسلامی نسبت به مساله کشف حجاب، حرام شرعی و حرام سیاسی است. حرام شرعی یا حرام قانونی را درک میکردیم و از قبل هم میدانستیم اما ایشان حرام سیاسی را از این جهت بیان میکنند که فتنه سال 1401، کشف حجاب را به عنوان زمینه براندازی نظام جمهوری اسلامی پیش کشید و ضد انقلاب آن را به دست گرفت. مقام معظم رهبری بیان میکنند افرادی که کشف حجاب میکنند، ضد دین نیستند، بلکه در مراسمات شبهای قدر شرکت میکنند، اهل قرآن و مناجات هستند و حتی با جمهوری اسلامی هم همراه هستند. اگر این افراد متوجه شوند دشمن از کشف حجاب ایشان چه استفادهای علیه کشور میکند و چه منظوری برای آینده خانواده و زن در ایران دارد، حتما کشف حجاب را کنار میگذارند. بنابراین درباره این مساله بین تصمیمگیران و سیاستمداران توافق فراگیر وجود دارد که باید کشف حجاب تمام شود.
دومین نکته این است که ایشان درباره حجاب فرمودند دشمن با برنامه و نقشه وارد شد که این فقط مربوط به سال 1401 نیست، بلکه این مساله عقبهای داشته و ما هم باید با برنامه و نقشه وارد شویم. بنابراین ما باید برنامهریزی کنیم و ببینیم دشمن چگونه توانسته فضای گفتمانی و افکار عمومی را نسبت به حجاب، به یک تعارض شناختی برساند. این تعارض شناختی موجب میشود اولا الزام به حجاب و بهتبع آن کشف حجاب در نظر مردم بیاهمیت شود و ثانیا کشف حجاب به عنوان یک ابزار برای اعتراضات سیاسی و ضدجمهوری اسلامی در دست دشمن قرار گیرد. در تاریخ جامعه ایرانی، حجاب به عنوان یک ارزش فرهنگی قابل قبول بوده است. وقتی قانون حجاب در سال 1362 تصویب شد، این قانون به عنوان خواسته عمومی ملت کاملا مورد قبول واقع شد، چون اساسا این قانون در جریان زندگی ایرانیان قرار داشت. هرچند حجاب شرعی تحت تاثیر جریانات ساخت اجتماعی مدرن، افزایش مصرف فرهنگی تمدن غرب و وجود تهاجم فرهنگی در میان زنان جامعه کاهش یافته و با شلحجابی و بدحجابی مواجه شدهایم اما همچنان حجاب به عنوان یک ارزش فرهنگی قابل قبول است.
از سال 1401 دیگر حجاب یک مساله فرهنگی نبوده و نیست، بلکه ابعاد دیگری از جامعه همچون سیاست، امنیت، فضای اطلاعاتی و روابط بینالمللی را هم درگیر کرده است. بنابراین نمیتوان فقط برای تعلیم و تربیت نسخه پیچید و به دیگر ابعاد توجه نکرد یا مثلا صرفا در محیط عمومی یک سیاست را پیش برد و به ابعاد رسانهای بیتوجه بود، بویژه که یکی از بهترین سندهای سیاستی جمهوری اسلامی در عرصه فرهنگ، قانون مصوب سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ در حوزه عفاف و حجاب است که بیش از 20 دستگاه را درگیر مساله حجاب میکند و اتفاقا نگاه سیستماتیک خوبی به مساله حجاب دارد.
بعد از فتنه 1401 با مساله عفاف و حجاب با صورتبندی سابق مواجه نیستیم، آنگونه که اظهار میشد، مساله به انحراف مدیریت نیاز جنسی در میان جوانان یا مثلا عدم مدیریت بازار پوشاک وابسته نیست، بلکه مساله ظهور کشف حجاب و تعارض شناختی در الزام به حجاب است. این دقیقا صورت مسالهای است که از فتنه سال 1401 با آن مواجهیم که این مساله در افکار عمومی به وجود آمده است. بنابراین ما باید طرح و نقشهای داشته باشیم که اولا الزام به حجاب و مداخله حاکمیت در عرصه حجاب در افکار عمومی اهمیت یابد، ثانیا نباید افکار عمومی و مردم کشف حجاب را به عنوان یک رفتار معمولی تعبیر کنند که این دو، هدف راهبردی ما محسوب میشود.
با توجه به بیانات مقام معظم رهبری که فرمودند امروز ما وارد یک جنگ ترکیبی شدهایم که ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، تهدید امنیت ملی و تروریسم داخلی هم دارد، اگر در مقوله حجاب در حال برنامهریزی هستیم، نمیتوانیم بگوییم فقط این مساله صرفا فرهنگی است و باید در ابعاد جنگ ترکیبی به آن نگاه کنیم. این بدین معنی است که در جنگ، تاکتیکها تغییر میکند. از این رو راهکارهای کوتاهمدت باید اتفاق بیفتد. راهکارهای کوتاهمدت مهمتر از راهکارهای طولانیمدت است. ایجاد انسجام اجتماعی، ضرورت پیشبرد جنگ است. در پیشبرد سیاستها ایجاد گفتمان سیاسی، گفتمان نخبگانی و گفتمان عمومی بسیار مهم است. من نمیتوانم در فضای جنگی، سیاستی را پیش بکشم که در گفتمان سیاسی حاکمیت توافق درباره آن وجود ندارد. به نظر میرسد اراده مقابله با این ناهنجاری زمانی قابلیت اجرایی دارد و میتواند موثر باشد که حداقل گفتمان سیاسی حاکمیتی که در فضای تصمیمگیری و یک جریان سیاسی قرار دارد، توافق جمعی داشته باشد، نه اینکه عدم توافق وجود داشته باشد و عدم توافق در جامعه بروز یابد، چون این قطعا جنگ ترکیبی را سست میکند.
یکی دیگر از خصوصیات جنگ ترکیبی، آشوبناک کردن فضای جامعه است. برای همین در جریان پیشبرد سیاستها، نیاز به راهکارهای کوتاهمدت و ارزیابی راهکارها در افکار عمومی نسبت به مساله حجاب داریم که آن هدف راهبردی خودمان را آیا محقق میکند یا خیر؟ راهکارها صرفا تک بعدی نیست؛ یعنی نمیتوانیم بگوییم راهکارهای ما تکبعدی، هنری یا محیطی است، بلکه همه را باید در بربگیرد اما نسبت راهکارها با هم به شکلی تعیین میشود که ما ببینیم چه میزان بافت معنایی حجاب و الزام به حجاب در افکار عمومی پیشرفت میکند.
امسال مقام معظم رهبری دوباره بر نکته سال گذشتهشان تاکید کردند. نکته این بود که بحث حجاب، چالش تحمیلی دشمن به جامعه ایران بوده و در بین خانوادهها مشکل ایجاد کرده است. نکته مهم در کنار سایر نکات مذکور این است که مساله کشف حجاب از درون جامعه بیرون نیامده است، بلکه تحمیل شده از سوی دشمن بیرونی است. جامعه ایران به هیچوجه موافق بیحجابی نیست، چنانکه نظرسنجی همشهری در اسفند 1401 نشان میدهد در تهران ۷۹ درصد زنان تهرانی بیان میکنند با برداشته شدن قانون حجاب، حاضر به برداشتن حجاب خود نیستند، البته اگر سوال درباره الزام به حجاب باشد، حدود 50 درصد موافق نیستند. این نشان میدهد در افکار عمومی ما جنگ شناختی اثر گذاشته است. مقام معظم رهبری توضیح میدهند این کشف حجاب، تنها خواسته دشمن نیست، بلکه میخواهند ما به وضعیت فحشای گسترده قبل از انقلاب بازگردیم. در حقیقت دشمن به دنبال انقلاب جنسی در جامعه ایران است. انقلاب جنسی 3 پیامد دارد: 1- هنجارمندی فحشا و روابط آزاد جنسی، 2- تزلزل خانواده با پذیرش عمومی همباشی و ازدواج سفید و اشکال جدید خانواده، ۳- مدنی شدن همجنسگرایی و گرایشات جنسی جدید.
هر جامعهشناس منصفی میداند هر چند فساد در زیر پوست شهر وجود دارد اما جامعه ایران موافق همجنسگرایی، لاابالیگری اخلاقی و روابط جنسی آزاد و برهمریختگی خانوادگی نیست. مقام معظم رهبری میفرمایند این مساله را در جامعه تبیین کنید و به جامعه این را نشان دهید که دشمن با چه هدفی کشف حجاب را پیش میبرد. قطعا جامعه به حجاب بازمیگردد. بعد هم توجه میکنند به بحث زنان و میگویند شرافت زن ایرانی را به روی او بیاورید. به این معنی که اگر زن ایرانی در معرض کشف حجاب قرار بگیرد، به سمت کالایی شدن و شیءشدگی بدن، آنچنان که جامعه غرب پیش رفته است، پیش خواهد رفت. یعنی بازاری شدن و مصرفی شدن زن برای تلذذ مردان و حجاب مانع این امر است. معنی اصلی حجاب، آزادی زن از کالاشدگی و بردگی برای تلذذ مردان است. حجاب برای آزادی است.
باید از دولت و رسانه ملی و دستگاههای فرهنگی سوال کرد طی یک سال و نیمی که این فتنه به جامعه زد و ما با مقداری گشودگی فرهنگی و اجتماعی حجاب مواجه بودیم، آیا کشف حجاب در حال افزایش بود یا کاهش؟ آیا تننمایی، برهنگی و لاابالیگری اخلاقی با ظهور برخی تجمعات از سوی شیطانپرستها و همجنسگراها رو به افزایش بوده یا کاهش؟ معلوم است که رو به افزایش است، چرا؟ چون دشمن برای تننمایی در کشورمان نقشه دارد. ما در جامعه در جهت آگاهی به مردم درباره اراده و برنامه دشمن به صورت عینی که امکان فضاسازی فراهم شود، کار خاصی نکردهایم. شاید در اینباره یکسری سخنرانی داشتیم اما فضای گفتمانی شکل نگرفت، برای همین نتیجه مطالبه افکار عمومی از دولت برای وجود اقتدار و حرکت مهم در زمینه بیحجابیها حتما راهاندازی دوباره گشت ارشاد میشود.
ما حتما به امنیت اخلاقی و اجتماعی نیاز داریم، چنانکه در همه جوامع دنیا هم وجود دارد. برای برخورد با درصدی که میخواهند به هر نحوی بیاخلاقی و لاابالیگری را در شهرها و جامعه رواج دهند، نیاز به اقدامات اجرایی در حوزه انضباط اجتماعی است. بنابراین قطعا در جامعه نیاز به مجریان امنیت اخلاقی و امنیت اجتماعی داریم. کسی که با تیپ شیطانپرستی حتی اگر هم انکار کند که شیطانپرست است، اما با تیپ شیطانپرستی حضور داشته باشد و حضورش را به تجمع تبدیل کند، باید با این مساله برخورد شود. اگر فردی در میادینی مثل تفرجگاهها، ورزشگاهها و سواحل دریا با برهنگی و تننمایی، امنیت روانی جمعیت و جامعه را مورد خدشه قرار دهد، قطعا باید با او برخورد شود.
ایجاد تعارض شناختی دشمن طی یک سال نبوده، بلکه کار 10 سال بوده که در کشور رخ داده است. در پژوهشهایی که انجام شده، متوجه شدیم دشمن معنای امر فردی و انتخاب شخصی را در حجاب پررنگ کرده است. در حالی که حجاب امری اجتماعی است، به عنوان امری فردی در جامعه معنا یافته دشمن حجاب را به نفع مردان معنا کرده، در حالی که حجاب به نفع خانواده و زنان است. حجاب امنیت خانواده و نشاط جنسی را در آن تضمین میکند. دشمن حجاب را خواست حاکمیت میداند، نه خواست مردم، در حالی که هویت جامعه ایرانی، اخلاقی است و حجاب به عنوان یک امر اخلاقی، مورد پذیرش مردم است. اینها همه توطئههای دشمن است. من باید در مدرسه و دانشگاه توطئه را موشکافی کنم و به رسانه هم نشان دهم. در غیر این صورت، این بستری را ایجاد میکند که امکان وجود برخورد با افرادی که در حال انجام تننمایی در کشور هستند، وجود نداشته باشد. این نیز نکته مهمی است. این نکات پیوست 2 سخنرانی مقام معظم رهبری در بهار 1402 و بهار 1403 است.
مدیرگروه اندیشه و مطالعات فرهنگی دانشگاه جامع امام حسین(ع) *
******
جامعهشناسی حجاب در گفتوگو با محمدتقی کرمی؛ عضو سازگار فرهنگ ایرانی
حجاب یکی از ذوابعادترین مسائل در کشور ما است که به رغم فرهنگی بودن، با سیاست، اقتصاد، رسانه و دهها مساله دیگر پیوند عمیق برقرار کرده است. شاید یکی از دلایل تبدیل شدن آن به یک مساله و مشکل طی ۳ دهه گذشته همین پیچیده و ذوابعاد بودن آن است. از منظر جامعهشناسی، حجاب به عنوان یک کنش انسانی، حامل معنا و هدفی است که البته نسبتی نیز با زمان و مکان اجتماعی ما برقرار میکند اما پیام حجاب در بستر زمان اجتماعی که جامعه ایرانی در آن به سر میبرد، چیست؟ در همین باره با دکتر محمدتقی کرمی، جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو پرداختیم.
***
* وجه مسالهمندی حجاب به باور شما چیست؟ چه چیزی حجاب را برای ما مساله کرده تا پیرامون آن یک تحلیل جامعهشناختی ارائه دهیم؟
یکی از اموری که این بحث را برای ما توجیه میکند تحولات معنادار پوشش زنان و دختران در جامعه ما است. اصولا هر تغییری که دارای شیب تندی باشد به اصطلاح موضوعی است که علامت سوال برای پژوهشگر ایجاد میکند. وجه دوم این مساله اما آن است که گاهی اوقات بردار تغییرات خلاف انتظار است یا حداقل اینگونه گمان میشود که خلاف انتظار است. چون گفتمان رسمی در کشور ما مبلغ پوشش معیار است، مبلغ حجاب است و در واقع هر میزان تلاش میکند نتیجه عکس دریافت میکند، حجاب برای ما مساله شده است. موضوعی که ذکر کردم هم برای خود روایت رسمی مساله ایجاد کرده و هم برای دشمنان و مخالفان ایران سوال و روزنهای ایجاد کرده که بالاخره با وجود این همه هزینه توسط گفتمان رسمی چرا درباره حجاب نتیجه لازم را دریافت نمیکند؟ البته وجوه دیگری نیز در این میان وجود دارد که احتیاج به محافل تخصصیتر دارد اما خلاصه چنین میشود که انتظار ما چنین است که حجاب را به عنوان مساله در نظر بگیریم؛ هم به دلیل شیب تند آن و هم به دلیل شیب خلاف جریان گفتمان غالب.
* بیحجابی به عنوان یک کنش انسانی که حاوی معنایی است، به باور شما پیامرسان چه امری برای جامعه، دولت و... است؟ پیام حجاب در بستر جامعه ایرانی چگونه تفسیر میشود؟
بالاخره حجاب مساله است، یعنی هم جمهوری اسلامی و هم دیگریهای آن، مسالهبودگی حجاب را پذیرفته و قبول کردهاند اما به باور من تا حدی میتوان از روی دیگر سکه دفاع کرد و آن هم اینکه حجاب در جامعه ما یک ناسازه نیست. ناسازه یعنی یک مولفه یا سازهای در یک جامعه که با سایر اجزای جامعه ناسازگار باشد. حق این است که جهت تغییر و تحولات در جامعه ما اقتضا میکرد چنین شرایطی را در پایان قرن گذشته داشته باشیم. حالا اتفاقات و رخدادهای خاص سیاسی و امنیتی این موضوع را تسریع کرد اما اگر شما نگاه کنید در سایر ابعاد دینداری هم دچار چالش هستیم. فقط مساله حجاب نیست ولی وجه نمادین حجاب باعث دیده شدن آن شده است. هنگامی که من در خیابان راه میروم، شما متوجه نمیشوید من نماز میخوانم یا نه اما اگر بدحجاب باشم شما سریعا متوجه آن میشوید. به عنوان مثال اگر بخواهم عرض کنم پیرامون وضعیت ماه رمضان امسال نیز همین مشکل بود. روزهخواری که از نماز نخواندن عیانتر است، بیشتر دیده شد و شاهد بودیم سطح روزهخواری به چشم میآید. به این اعتبار میخواهم بگویم تحولات حجاب در ایام اخیر برای ما غیرمنتظره نبود. اینکه میگویم حجاب در جامعه ما ناسازه نیست به اعتبار توضیح مذکور عرض میکنم. البته ادعا ندارم اینها اکثریت هستند اما به چشم میآیند. به عبارت بهتر به باور من عموم جامعه ایرانی دیندار و معتقد به حجاب هستند، هر چند حجاب آنها عرفی بوده و با حجاب شرعی مقداری فاصله دارد اما در کل برخلاف نمود بیشتر بیحجابها، آنها در اکثریت نیستند. خلاصه آنکه این اتفاق به لحاظ تحلیلهای اجتماعی قابل انتظار بود و ما غافلگیر نشدیم. بله! مقداری آهنگ تغییرات ما را غافلگیر کرد که آن هم به دلیل ضرب شدن در مسائل سیاسی بود. انتظار ما این بود که از دهه 70 نظام با چالش حجاب مواجه شود. البته به باور من جمهوری اسلامی دهه 90 را خوب تدبیر و مقاومت کرد، اگرنه اتفاقاتی که سال ۱۴۰۱ رخ داد، فیالواقع برای دهه 90 پیشبینی میشد.
* برخی جامعهشناسان مقوله حجاب را در بستر تحولات اجتماعی توضیح داده و از تعبیر جامعهبودگی یا سوژگی استفاده میکنند. مراد از جامعهبودگی نیز آن است که جامعه ایرانی تکثرهای مختلفی را در درون خود راه داده و این تکثرها نیز به واسطه شکلگیری سوژگی انسانهاست. به اعتبار دیگر انسانها در برابر دین، سنت، فرهنگ و... دست به انتخاب زده و به صورت پرسشمند با آنها روبهرو میشوند. لذا تکثری در الگوهای دینداری نیز به وجود آمده است، چرا که اقتضای سوژگی گزینش در دین، سنت و... است. پاسخ شما به این نحو صورتبندیها چیست؟
چیزی که من نه فقط در فهم مساله حجاب، بلکه در فهم تمام پدیدههای اجتماعی به آن باور دارم این است که ما جامعه ایرانی نداریم. ما «جامعههای ایرانی» داریم. به یک معنایی یک گسلها و گسستهایی داریم که دیگر نمیشود از جامعه ایرانی سخن گفت. بخشی از جمعیت ما کنش سیاسی بر آنها غلبه دارد. تحولات و رفتارهای کنش سیاسی را میتوان بر اساس نوعی سوژگی یا مقاومت فهم کرد اما بخشی از جامعه که بخش مهمی از آن هستند نیز به دنبال سیاست زندگی هستند. یعنی نه دنبال مخالفت با جمهوری اسلامی هستند و نه دنبال مخالفت با دین، بلکه میخواهند آن چیزی را که زندگی میدانند، آن چیزی را که رفاه میدانند، آن چیزی را که به اصطلاح خوشحالشان میکند، دنبال کنند اما همافقی نمادین این افراد با یکدیگر منجر به تقویت آنها میشود. یعنی آن کسی که از منظر مقاومت سیاسی بیحجاب میشود، تلاش میکند از پتانسیل کسانی که از منظر زندگی، رفاه، مصرف و... بیحجاب میشوند استفاده کند. من نمیخواهم این نگاهی که بیان کردید را رد کنم، بلکه نظر من آن است که چون جامعه ایرانی متکثر است، توضیحهای مختلفی پیدا میکند. بخشی از واقعیت جامعه ایران را مفهوم سوژگی توضیح میدهد و بخش دیگر را امور دیگر همچون طلب زندگی توضیح میدهد. بخشی از واقعیت این است که ما منابعی داریم که در خارج از کشور جریان بیحجابی را تقویت میکنند. اینها را نمیشود انکار کرد. من نمیتوانم بگویم تمام آن چیزی که در سطح خیابانهای ما اتفاق میافتد، اقتضائات مسائل داخلی کشور ما است. جریانهایی هستند که از بیرون برای ما در حال برنامهریزی هستند. افزون بر همه موارد پیشگفته، جریانهایی هم در فضای بینالملل هستند که روندهای آنها بر ما تاثیر میگذارد. روندهای جهانی غیر از توطئهچینیهای سازمانیافته است. برای مثال روندهای جهانی یعنی اینکه بالاخره الان بدن در دنیا مهم شده است. اصلا فرهنگ عریانی به نسبت ۲ دهه پیش در دنیا توسعه پیدا کرده است. در 20 سال پیش آنقدر عریانی در میان سلبریتیها نداشتید، لذا هنگام بحث از مقوله حجاب باید در یک نسبت متناسب همه ۴ مولفه پیشگفته و همچنین دیگر مولفههای محتمل را که ذکر نکردیم، لحاظ کنید تا بدانید در جامعه ما چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
* یکی از مباحث پیرامون حجاب، طرح آن از منظر انسجام اجتماعی است. برخی معتقدند ورود نظام به مقوله حجاب منجر به آسیب دیدن انسجام اجتماعی میشود. پاسخ شما به این سخن چیست؟
چند مساله را باید در کنار هم ببینیم. نکتهای که وجود دارد این است که من نمیتوانم به یک حاکمیت بگویم در فلان مساله دخالت نکن. این اصلا معنا ندارد. حاکمیت یعنی سیاستگذاری، حاکمیت بر اساس آن چیزی که فهم میکند از مساله رفاه من، مسکن من، بهداشت من و... سیاستگذاری میکند و به نظر میرسد مساله فرهنگ ما را نیز باید مدیریت کند. در میان مصادیق امر فرهنگی من نیز یک مورد، مساله پوشش است اما در اینجا چند ملاحظه جدی داریم. یک ملاحظه این است که وقتی ما میخواهیم یک سازهای مانند سازه حجاب را در جامعه خود مدیریت کنیم، اول باید ببینیم شرایط دولت و حاکمیت ما چگونه است؟ اگر دولتی قوی باشد و در کنار آن جامعه نیز قوی باشد، دولت قوی و جامعه قوی میتوانند با دیگری گفتوگو کرده و مسائل خود را با هم حل کنند. متأسفانه در سالهای گذشته جامعه ما ضعیف شده است. شما نگاه کنید درصد اعتماد، سرمایه اجتماعی، مشارکت و... همگی روندی رو به افول داشته است. از طرف دیگر دولت هم قوی نیست. به دلیل تحریم، به دلیل آنکه برخی کاستیها یا حتی تصویر رسانهای از برخی کاستیها اعتماد را کم کرده است. مفاسد، اختلاسها، سیستم بروکراسی و مسائلی از این دست مقداری دیدگاهها را نسبت به دولت منفی کرده است. حالا حکومتی که میخواهد در یک حوزهای سیاستگذاری کند، باید مراقب باشد به لحاظ قدرت، وضعیت خود و جامعه چگونه است. ما در هر دو ساحت اکنون در موضع قدرت قرار نداریم. این ضعف نیز دلیل دارد، تقریبا مهمترین پروژههای جمهوری اسلامی غیر از مسائل نظامی و امنیتی نتوانستهاند همه انتظارات را برآورده کنند. من نمیخواهم رشد و پیشرفت ۴ دهه گذشته را انکار کنم، انقلاب اسلامی بالاخره توانسته است تحولی را در زندگی ما ایرانیان ایجاد کند و از این حیث قابل تقدیر است اما بالاخره گروههای زیادی از جامعه طی بیش از یک دهه گذشته از گرانیها آسیب دیده و ضعیف شدهاند. در این فضا وقتی میگویند مداخله شما ممکن است منجر به پا گذشتن روی گسلها و دامن زدن به آشوبها شود، بخشی از آن به دلیل این است که اکنون شما امکان سیاستگذاری و مداخله را ندارید، نه آنکه سیاستگذاری و مداخله حاکمیت علیالاصول غلط است. نکته دیگر که ملاحظهای وجود دارد درباره آنکه حکومت در کجا ایستاده، چنین است که حکومت باید جامعه آرمانی خود را ترسیم کند. جامعه آرمانی بر اساس واقعیتهای موجود است که شکل میگیرد. یعنی شما جامعهای دارید بسیار متکثر. ما مسالهای را داریم که گمان میکنیم جامعه ایرانی یکدست بوده و این جامعه یکدست اکنون در معرض شکاف و گسل قرار گرفته است. نه! جامعه ایرانی همیشه یک جامعه متکثر بوده است اما این تکثر آن سازگار بوده است؛ الان تکثر ما در مسیر تبدیل به تکثر تخاصمی است. یعنی گروهها با یکدیگر دچار زاویه شدهاند؛ چرا؟ الان شما هنگامی که میخواهید جامعه آرمانی خود را تصور کنید، آیا قرار است همه خانمهای ما حجاب کامل شرعی را داشته باشند؟ قطعا این پروژه در ترسیم آرمان شکست خواهد خورد، چون معنای آن چنین است که خود همین آرمان در حال ایجاد گسست است. شما یک جامعه متکثر را میخواهید یکدست کنید، آن هم در حد نهایت آن. حالا شما زمانی توانستید مبتنی بر موج انقلاب بگویید حجاب واجب است. مشخص است کسانی که تا روز قبل از انقلاب بیحجاب بودند و الان مانتو به تن کردهاند، حجاب برای آنها درونی نشده است. شما باید بگویید تصویر آرمانی جامعهتان چیست؟ پوشش مطلوب در جامعه آرمانی شما چگونه است؟ ما وقتی از مداخله حاکمیت در بحث حجاب صحبت میکنیم، میپرسیم اصل مداخله مجاز است یا نه؟ قطعا دولت باید در امر حجاب مداخله کند اما با لحاظ شروطی که در این شروط نکات بسیاری نهفته است. نکته بعدی آن است که اساسا سیاستگذاری در مباحث فرهنگی باید درازدامن باشد. سیاستگذاری کوتاهمدت پاسخگو نیست. اینکه بگویم من از شنبه میخواهم فلان موضوع را اجباری کنم، در امور فرهنگی پاسخگو نیست. با برخورد شما چه اتفاقی میافتد؟ قطعا مساله فرهنگی را نمیشود اینگونه مدیریت کرد. شما باید بیایید سازوکارهای زمانداری را طرحریزی کرده و در عین حال هم سیاست خود را در حد نهایت نکنید. وقتی از ابتدا جامعه آرمانی خود را درست ترسیم نکردهایم، مجبوریم بر گسلها بایستیم و آن را بزرگتر کنیم.
* بعد از اغتشاشات سال ۱۴۰۱ ، برخی جامعهشناسان در نسخههای پیشنهادی خود، دولت سکولار را پیشنهاد میکردند. یعنی میگفتند شما طرح جامعهسازی اسلامی را کنار گذاشته، مردم را به حزباللهی و غیرحزباللهی تقسیم کردهاید. بعد میگفتند بله! در قضیه حجاب ما دولت را درک میکنیم، چرا که حجاب مساله دولت و مردم نیست، بلکه مساله گروههایی از مردم با بخش دیگری از مردم است. لذا این اساتید میگفتند دولت باید در این میان تسهیلگر گفتوگو میان مردم باشد، نه آنکه از گروهی طرفداری کند. از طریق واسطهگری فرهنگ بالاخره گروههای اجتماعی با یکدیگر به تفاهم میرسند. پاسخ شما به این مساله چیست؟ آیا سکولاریسم نسخه نجاتبخش فرهنگی کشور ما است؟
معتقدم مساله ما با فرهنگ مسالهای درازدامن است. مساله این است که در هر 2 طرف این گفتوگوها نقاط ضعفی را میبینم. ما باید این موضوع را روشن کنیم که حجاب را چگونه تفسیر میکنیم؟ آیا حجاب را به عنوان امر ارزشی میبینیم یا به عنوان موضوعی که با فرهنگ ما سازگار بوده و به نوعی نماد ارزشهای ما است؟ گاه نگاه اینگونه است که حجاب مسالهای است که در جامعه ما مورد مناقشه قرار گرفته و حالا چگونه باید آن را تدبیر کرد؟ خیلی از بحثهایی که الان شما طرح کردید و توسط کارشناسان مطرح میشود از سنخ دوم است. گویا جناحهای چپ و راست با هم نزاع کردهاند و حالا ما میخواهیم به صورت کاملا بیطرف و بیرونی راهحلی برای آن پیدا کنیم. حجاب چنین مساله عارضی و بیرونی نیست که بخواهیم دولت کاملا بیطرف و سکولار در برابر آن موضعگیری کند. به باور من مساله آن است که ما باید یک طرف قصه بایستیم، باید موضع داشته باشیم اما در این طرفداری و اعمال قدرت خود باید مساله را تحلیل فرهنگی کنیم. مساله تنها پیرامون حجاب نیست، بلکه خیلی از مسائل دیگر را نیز ما با منطق قدرت مدیریت میکنیم. شما مساله دانشگاه را دارید، مساله حوزههای علمیه و نواندیشان جوان دینی را دارید. ما با منطق قدرت و امنیت با این مسائل مواجه میشویم. اگر حاکمیت با همین سخنوران حوزوی نواندیش برخورد فرهنگی میکرد و میگذاشت از طریق گفتوگوی علمی با این افراد مواجهه شود، آنها یا خود به مسیر بازمیگشتند یا آنکه به طور طبیعی خود جامعه آنها را حاشیهنشین میکرد اما اکنون با بیانیه دادن و دادگاهی کردن، خلع لباس و... کاری کردهایم که آنها بیشتر دیده شوند، یا حتی بعضا باعث انداختن آنها به دامن مباحث افراطیتر شدهایم. اگر شما این چند نفر را ول میکردید و میگذاشتید به طور فرهنگی با آنها برخورد شود، تولید اپوزیسیون نمیکردید. مهمترین مساله برای جامعه ما مقوله میانجیهای فرهنگی است. استاد دانشگاه یک میانجی است، یعنی ممکن است بتواند چند دانشجو را مهار کند. حالا این میانجی گاهی هم ممکن است حرفی بزند که شما نپسندید. میانجی اصلا یعنی چه؟ یعنی کسی که مقبولیتی در نزد شما دارد و مقبولیتی در نزد رقیب، در عین حال مقداری شما او را قبول ندارید و مقداری نیز رقیب شما او را قبول ندارد. باید بفهمیم اگر استاد را حذف کردیم، آن دانشجویانی که میتوانستند با کمک این استاد به دامن براندازی نیفتند، اکنون دیگر اپوزیسیون میشوند.
به بحث حجاب برگردیم. در گذشته حجاب در جامعه ما وجود داشت اما معنای حجاب خالصا دینی نبوده است. مردم ما پوشش داشتهاند و این پوشش بخشی از سنت و فرهنگ آنها بوده است. لرها، کردها و... لباسهای محلی خود را داشتند که پوشش خوبی بود. یکی از میانجیها فرهنگ اقوام است. وقتی نسبت به حریم این پوشش حفاظت نمیشود؛ آن زن کرد بیشتر سمت چادر میرود یا شلوار و بلوز؟
* درباره سیاستگذاری عفاف و حجاب، به باور شما چگونه میتوان به تعبیر شما از حجاب که به نوعی نماد ارزشهای ما است دفاع کرد و وضعیت جامعه را بهبود بخشید؟
فرمایش رهبر معظم انقلاب در چند روز گذشته بسیار دقیق بود. ایشان گفتند حجاب را مساله ما کردهاند. به نظر من ما کمی باید به جامعه اعتماد کنیم، اگر ما به فرمایش مقام معظم رهبری گوش میدادیم و مدتی در گفتمان رسمی خود مساله حجاب را از محل توجه خارج میکردیم اما در عمل خود، با رویکردی فرهنگی و با حمایت دولت برای بهبود حجاب اقدام میکردیم، به باور من مساله بهتر پیش میرفت. برای مثال در محله اگر چند خانم بدحجاب است، باید به اهل محل این موضوع را سپرد. باید سیاست خرد داشت تا از طریق روابط دوستانه این گروهها بر بیحجابها تأثیر بگذارند. دولت نیز البته باید از این اقدامها حمایت میکرد. ادعا نمیکنم با این طرح همه چیز حل میشود اما نقطه آرمانی ما کجاست؟ آیا میخواهیم همه را محجبه کنیم؟ یا اینکه اندکی نیز وضع بهتر شود پیروز شدهایم؟
* این قرار دادن مردم روبهروی یکدیگر نیست؟
نه! به هیچ وجه. بخشی از آدمهای این جامعه عقیده دارند، علاقه دارند، دارای انگیزه برای کار فرهنگی هستند. از موضع اخلاق، کرامت نفس، خانواده و... میروند با همسایه بیحجاب خود ارتباط میگیرند و در یک فرآیند دوستی، آهسته آهسته روی او اثر میگذارند. منظور من این نیست که مردم را سر چهارراهها بگذاریم تا با تندی به بقیه تذکر دهند. ما کار فرهنگی را فراموش کردهایم. نمیخواهم بگویم با نسخه من همه چیز حل میشود، میخواهم بگویم با نسخههای موجود وضع بدتر شده اما لااقل با نسخه من کمتر میشود. مردم ایران نشان دادهاند در برابر زور از خود مقاومت نشان میدهند اما اگر با آنها دوستی کنید، میشود موثر واقع شد.
******
یادداشتی از دکتر ابوالفضل اقبالی نظام اسلامی و چالش کشف حجاب
دکتر ابوالفضل اقبالی*: این روزها پس از گذشت 20 ماه از فتنه زن، زندگی، آزادی و غائله کشف حجاب در کشور و با وجود کشوقوسهای فراوان در بدنه حکمرانی کشور پیرامون سازوکارهای مواجهه با این مساله و در واپسین مراحل تصویب لایحه حجاب و تبدیل شدن آن به قانون، فراجا با طرح جدیدی تحت عنوان «طرح نور» مجددا به عرصه مقابله با بیحجابی ورود کرده است. همزمان با آغاز این طرح، موجی از مخالفتها و موافقتها در بدنه کارشناسی و رسانهای کشور پیرامون آن شکل گرفته و گمانهزنیهای مختلفی درباره موفقیت و شکست این طرح در این فضا طرح شده است. صرفنظر از تحلیلهای موجود در این زمینه، به نظر میرسد برای قضاوت دقیقتر درباره ابعاد این طرح لازم است نگاهی کلانتر و جامعنگر به مختصات زمانه و زمینه آن بیندازیم و سپس درباره کارآمدی یا ناکارآمدی آن نتیجهگیری کنیم.
الف - مختصات وضع کنونی حجاب در کشور
شاید اگر ادعا کنیم در سپهر اجتماعی جامعه ایران، مسالهای ذوابعادتر از «حجاب» وجود ندارد، سخن گزافی نیست. روندهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی متعددی وضعیت امروز حجاب را موجب شدهاند، لذا برای فهم و مدیریت این مساله نیز باید به رویکردهای چندوجهی نزدیک شد اما صرفنظر از وجوه متکثر مساله حجاب در ایران، یک گزاره حتمی و خدشهناپذیر درباره آن وجود دارد و آن هم سرعت و گستردگی تبدیل «کشف حجاب» به نماد مبارزه سیاسی با نظام است. بدحجابی در دهه اخیر سویههای جدیدی پیدا کرده و به دلایل متعدد وارد قلمرو سیاست و امنیت شده است. این تغییر قلمرو و معنای بدحجابی بویژه پس از ماجراهای اخیر کشور تشدید هم شده است. این معنای جدید را میتوان تحت عنوان «کشف حجاب سیاسی» توضیح داد. به عبارتی، در وضعیت اکنون ما، کشف حجاب در ماهیت و معنای خود، تفاوتی با شعار دادن در خیابان و شعارنویسی روی دیوار و... ندارد. هر دو کنشی معطوف به نفی نظم سیاسی مستقر هستند. یعنی نفی حجاب به عنوان پرچم و نماد هویتی نظام جمهوری اسلامی که در گفتار مخالفان و اپوزیسیون در خفا و علن تکرار شده است.
ب - جایگاه حجاب در مسائل کلان کشور
عدهای معتقدند حجاب اصلا ارزش این همه هزینهتراشی و مته به خشخاش گذاشتن ندارد و این موضوع به غلط ما را درگیر خودش کرده و توجه ما را از مسائل اساسی کشور منحرف ساخته است، در حالی که مساله حجاب همواره در صدر توجهات مقام معظم رهبری مدظله قرار داشته و این اهمیت در سالهای اخیر بیش از پیش مورد تاکید و عنایت قرار گرفته است. بهطوری که در دیدار نوروزی امسال ایشان با مسؤولان عالی نظام، یکی از 3 مساله اصلی مطرحشده در بیانات ایشان حجاب بود: اقتصاد، منطقه و حجاب. این نشان میدهد در نگاه راهبردی حضرت آقا حجاب اساسا قابل تقلیل به یک حکم فرعی در شرع و رساله عملیه نیست که بخواهیم در نقطه لزوم یا عدم لزوم پرداختن به آن بحث کنیم. در نگاه ایشان حجاب به منزله بنیان و مرکز ثقل حکمرانی فرهنگی جمهوری اسلامی و نقطه اعتباربخشی به هویت دینی و فرهنگی جامعه ایران محسوب میشود. جالب اینجاست که دشمنان انقلاب اسلامی نیز به درستی اهمیت حجاب را دریافته و بیشتر تلاش و هزینه را در استحاله فرهنگی جامعه ایران روی این مساله گذاشتهاند. این یعنی اگر تعارف را کنار بگذاریم باید بگوییم حجاب و کشف حجاب لحظه تداوم یا پایان حکمرانی فرهنگی جمهوری اسلامی به شمار میرود.
پ - حجاب و چالش انسجام اجتماعی
برخی بر این عقیده هستند با وجود اهمیت و جایگاه راهبردی مساله حجاب در کشور، باید پذیرفت با توجه به شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اکنون جامعه ایران و وجود چالشهای جدی در این زمینهها، جمهوری اسلامی عملا امکان توفیق در پیشبرد سیاستهای فرهنگی خود بویژه در رابطه با حجاب را ندارد، لذا بهتر است موقتا از این مساله عدول و در زمان و شرایط مناسبتری این هدف را پیگیری کند. از جمله مهمترین محورهایی که در بدنه نخبگانی کشور نیز دستمایه مخالفت با سیاستهای حجاب قرار میگیرد، موضوع وحدت و انسجام اجتماعی است. گفته میشود نباید به بهانه حجاب و با اقدامات سلبی به بدنه اجتماعی کشور خلل و آسیب رساند و احیای دوباره قانون حجاب به ضرر وحدت ملی کشور خواهد بود.
باید توجه داشت انسجام اجتماعی لزوما به معنای وحدت و هماهنگی میان مردم نیست بلکه گاهی این انسجام و همبستگی از رهگذر «غیریتسازی» و خلق دیگریهای اصیل برای مردم یک جامعه صورت میگیرد که از قضا این نوع از انسجام و اتحاد در حافظه تاریخی مردم ایران از عمق و وثاقت بیشتری نیز برخوردار بوده است. انسجام اجتماعیای که مردم ایران در دوران بحرانی انقلاب و جنگ تحمیلی در برابر دیگریهای خودشان تجربه کردند مشابهی در هیچ دوره تاریخی نداشته است، لذا گاهی مردم یک جامعه با ادراک از دیگری به مثابه دشمن منسجمتر میشوند. حال این دشمن میتواند اقتصاد کشور و معیشت مردم را هدف گرفته باشد، یا امنیت مرزها را مختل کرده یا هویت ملی و ارزشهای فرهنگی و اجتماعی کشور را نشانه رفته باشد. مردم ایران در تمام این زمینهها انسجام و همبستگی و همافزایی در مقابل دشمنان خود را تجربه کردهاند. امروز نیز مساله اصلی جامعه ایران در عرصه مدارای گروههای متکثر مردم در کشور نبوده و دوقطبی و تقابل مردم با مردم در موضوعات سیاسی – اجتماعی، واقعیت مسلط و محسوس جامعه ایران نیست، ضمن اینکه اساسا قرار نیست جامعه ایران به هر قیمتی و تحت هر شرایطی با توجیه انسجام و همبستگی مجبور به تحمل وضعیتی ناهمگن از نیروهای اجتماعی معارض با هم باشد و هیچگونه دگردیسی را تجربه نکند. اتفاقا نام این وضعیت هرچه باشد انسجام اجتماعی نیست، لذا در شرایطی که عدهای معدود ذینفوذ و پرمکنت با ستیزهجویی آشکار علیه ارزشهای مسلط و ریشهدار جامعه ایران از جمله حریم خصوصی، نهاد خانواده، یکپارچگی ایران، هویت زن مسلمان و... متعرض زندگی و سرنوشت مردم شدهاند نه تنها گفتار انسجام اجتماعی بهغایت منفعلانه است و باید کنار گذاشته شود، بلکه اتفاقا فرصتی مناسب برای خلق «دیگریهای انسجامبخش» برای مردم و جامعه ایرانی محسوب میشود.
ت - قانون حجاب و روایت رسانهای
برای مدیریت مساله حجاب در کشور، صرفنظر از لزوم همراهی و توامان بودن 2 ساحت اقدامات ایجابی و سلبی، مساله روایت از قانون حجاب برای مردم بسیار مهم است. یعنی فارغ از اینکه نظام اسلامی برای مدیریت مساله حجاب اقدام به فعالیتهای فرهنگی و تربیتی کرده و در کنار آن با شهروندان مکشفه و متخلف مواجهه انتظامی و کیفری انجام میدهد، باید فکری برای مساله «روایت» از قانون نیز بکند. میدانیم که طیف عظیمی از مخالفت مردمی با قانون و الزام حجاب متاثر از رسانه و روایتهای رسانهای است. عموما مخالفت مردم با ورود حاکمیت به مساله حجاب از جنس مناقشات فقهی پیرامون وجوب و الزام یا تحلیلهای کارشناسی درباره پیامدهای فرهنگی - اجتماعی آن نیست، بلکه متاثر از گرههای ذهنی و مشهوراتی است که در رسانهها مصرف میکنند. چیزی شبیه این ادعا که «پوشش من به کسی ربطی نداره»! لذا سرمایهگذاری بر مقوله رسانه و ادراکسازی برای مردم در کنار اقدام قانونی ضرورتی بلاانکار به نظر میرسد. مهم این است که حاکمیت و نخبگان اجتماعی درباره چگونگی روایت قانون برای بدنه جامعه به توافق برسند و روی آن عملیات مشترک تعریف کنند.
ث - طرح نور و مسأله کارآمدی
حال با فرض اینکه مساله حجاب دارای اهمیت راهبردی و جایگاه اولویتدار در نظام مسائل کشور بوده و امکان مدیریت آن نیز قابل تصور است، باید درباره طرح نور از منظر کارآمدی و اثرگذاری در میدان بحث کنیم. آیا اساسا چنین ورودی از سوی فراجا به عرصه خیابان منجر به حل مساله کشف حجاب خواهد شد؟ یا باید به دنبال سازوکارهای موثرتر و بازدارندهتری بود. به نظر میرسد طرح جدید فراجا فاقد چنین کارآمدیای در تحقق اهداف خود است؛ به این دلایل:
1- برساخت رسانهای ناکارآمد: واقعیت این است که سازوکارهای پلیس برای مقابله با بیحجابی که همه مردم آن را تحت عنوان گشت ارشاد میشناسند، واجد تصویری مخدوش و برساخت رسانهای ناکارآمد است و این پیشینه به نوبه خود سهم موثری در ایجاد نارضایتی اجتماعی و عدم همراهی تودههای مردم با اجرای طرح نور خواهد داشت، بویژه در شرایطی که دشمنان ما در فضای رسانه به شدت در حال تخریب این طرح و بازنشر مجدد کلیپها و تصاویر برخوردهای قبلی ماموران پلیس با بانوان در فضای مجازی هستند. فضاسازی رسانهای علیه این طرح به شدت منفی و مانع شکلگیری وفاق جمعی پیرامون آن خواهد بود.
2- ظرفیت محدود: واقعیت این است که ظرفیت میدانی و پلیس امنیت اخلاقی محدودتر از آن است که قادر به ثبت یک تجربه عمومی در زندگی روزمره مبنی بر احیای مجدد قانون حجاب باشد. اکثریت مردم اگر خبر اجرای این طرح را از رسانهها و شبکههای اجتماعی نشنیده باشند، قطعا از اجرای این طرح در سطح شهر خبردار نشدهاند. به عبارت دیگر
این قبیل ایدهها قطعا قادر به ایجاد یک اثر بلندمدت و ماندگار در وضعیت بیحجابی نخواهد بود.
3 - هزینهزایی در میدان: در فضای تسلط رسانه و فراگیری شبکههای اجتماعی، کوچکترین درگیری پلیس با شهروندان میتواند بستر یک چالش جدید باشد. بویژه آنکه هنوز بخشی از جامعه نسبت به ماجرای مهسا امینی در شک و تردید و ابهام قرار داشته و آن مساله را با خودش حل نکرده است. با توجه به اینکه کادر پلیس همگی برخوردار از یک سطح از توانمندی و تجربه در این زمینه نیستند، احتمال بروز این چالشها در میدان منتفی نیست.
مدیر اندیشکده زوج *
ارسال به دوستان
حزبالله عکا، نهاریا و حیفا را با پهپاد مورد هدف قرار داد
ضربه عمقی به اسرائیل
* حزبالله هدفهای خود را از عمق 10کیلومتری در سرزمینهای اشغالی به عمق 30 کیلومتری افزایش داد
گروه بینالملل: 17 سال بعد از حمله حزبالله لبنان به شهر عکا، مقاومت این کشور دوباره با پهپاد هدایتشونده و انتحاری این شهر را در عمق 30 کیلومتری سرزمینهای اشغالی به اضافه شهرهای حیفا و نهاریا هدف قرار داد و یک پایگاه نظامی نیز در این عملیات منهدم شد که تعدادی از نظامیان صهیونیست کشته و زخمی شدند. این اقدام حزبالله نشان داد رزمندگان مقاومت در لبنان اکنون هدفهای خود را از برد 10 کیلومتری در سرزمینهای اشغالی به برد 30 کیلومتری افزایش دادهاند.
مقاومت اسلامی لبنان روز گذشته در بیانیهای از هدف قرار دادن مقر تیپ گولانی و مقر یگان اغوز «۶۲۱» در پادگان «شراگا» در شمال شهر اشغالی عکا خبر داد.
طبق بیانیه حزبالله لبنان، این حمله هوایی ترکیبی با پهپادهای معمولی که پدافند را به خود مشغول میکنند، همچنین پهپادهای انتحاری انجام شد و مقرهای مذکور را هدف قرار داد.
مقاومت اسلامی لبنان اعلام کرد این حمله در پاسخ به تجاوزات رژیم صهیونیستی به شهرک عدلون و «ترور یکی از برادران مجاهد» آن انجام شده است. رسانههای عبری در این باره گزارش دادند دودهای متصاعدشده از شمال حیفا بعد از شنیده شدن صدای آژیر هشدار مشاهده شد. طبق این گزارشها، حزبالله لبنان به سمت هدفی مستقیم در نزدیکی حیفا شلیک کرده است.
در تصاویری که از شهرهای حیفا، عکا و نهاریا منتشر شده است، بسیاری از صهیونیستها از ترس حملات پهپادی حزبالله به پناهگاهها رفتند. المیادین در گزارشی فوری هم روز گذشته اعلام کرد 200 هزار صهیونیست با حمله پهپادی حزبالله به پناهگاهها گریختند.
این حمله به واسطه اسکادرانی از پهپادهای شلیکشده از لبنان به سمت شهرکهای الجلیل انجام و منجر به فعال شدن سامانههای پدافندی اسرائیل شد. در عید پسح سال گذشته میلادی نیز موجی از موشکها به شلومی شلیک شد و نیز در همین روز تعدادی پهپاد شلیک شد. وضعیت امنیتی شمال اراضی اشغالی هر روز بدتر میشود.
حزبالله در حمله پهپادی به شهر عکا یک مقر نظامی مهم اسرائیل را هدف قرار داد. حزبالله در بیانیه خود هم اعلام کرد که با پهپادهای فریبکار و تهاجمی مقرهای تیپ گولانی و تیپ اغوز ارتش رژیم اسرائیل را در پادگان «شراگا» واقع در شمال شهر عکای اشغالی هدف قرار داده و پهپادها مستقیما به هدف اصابت کردهاند.
همچنین نیروهای مقاومت، چند موشک به سمت شهرک «مرگالیوت» واقع در «الجلیل الاعلی» شلیک کردند که باعث شد آژیرهای خطر در این شهرک به صدا دربیاید. شبکه ۱۲ اسرائیل تعداد این موشکها را ۵ عدد اعلام کرد.
حزبالله لبنان از زمان حمله موشکی ایران به سرزمینهای اشغالی سطح راهبردی حملات خود را به سرزمینهای اشغالی عمق بخشید، همچنین میزان حملات را نیز افزایش داد و روزبهروز سلاحهای جدیدتری را رونمایی میکند.
اندیشکده الما در اسرائیل در معرفی پهپادهای حزبالله نوشت: «مقاومت لبنان هر بار سلاح جدیدی را رونمایی میکند. در حمله حزبالله به عرب العرامشه در الخلیل 18 صهیونیست کشته شدند. این اندیشکده مینویسد مهمترین پهپادی که تاکنون حزبالله از آن رونمایی کرده «ابابیل» است که برد آن 120 کیلومتر و با سرعت 370 کیلومتر بر ساعت است.
این پهپاد میتواند 40 کیلو بمب را حمل کند و در ارتفاع 3 هزار متری از زمین پرواز میکند. از سوی دیگر حجم استفاده پهپادی حزبالله در مارس 2024 نسبت به فوریه 3.5 برابر شده است که نشاندهنده آن است که حزبالله لبنان از پهپاد به عنوان سلاح جدی علیه اسرائیل در نبرد با این رژیم استفاده میکند. حزبالله در حال گسترش و افزایش ظرفیت خود برای انجام حملات انتحاری پهپادی است. در بسیاری از حملات انتحاری پهپادی، حزبالله یک حمله ترکیبی را با شلیک راکت، خمپاره یا موشک ضدتانک انجام میدهد تا ظاهرا برای ایجاد حواسپرتی و اشغال سامانههای دفاعی متعدد اقدام کند. حملات اخیر حزبالله به اسرائیل «ترکیبی» است. یعنی با بسیاری پهپاد معمولی حمله را آغاز میکند و زمانی که پدافند رژیم درگیر شد سلاح جدید و اصلی وارد معرکه میشود و به محل مورد نظر اصابت میکند.
در عملیات دیروز هم همین روند ادامه یافت و چند پهپاد معمولی به شهرهای نهاریا و حیفا حمله کردند و پهپاد تهاجمی اصلی به مقر پایگاه نظامی اسرائیل در عکا برخورد کرد. یگان اغوز 621 در پادگان شراگا که در عکا مستقر است، یگانی است که وظیفه اصلی آن مقابله با نیروهای حزبالله در شمال، همچنین گردان رضوان است. این اصابت نشان از دقت خوب پهپادهای حزبالله لبنان دارد و از سوی دیگر ضعف پدافند هوایی اسرائیل را نشان میدهد که حزبالله لبنان آسیب زدن به آن را فراگرفته است.
بی راه نیست که یکی از رسانههای اسرائیلی در گزارشی نوشته بود پهپاد به مرگبارترین سلاح حزبالله لبنان تبدیل شده است. اسرائیل هم این موضوع را فهمیده است و سعی میکند با ترور برخی فرماندهان پهپادی و هوایی حزبالله مقابل این راهبرد مقاومت بایستد.
چند روز قبل هم حزبالله لبنان توانسته بود پهپاد هرمس اسرائیل را سرنگون کند. مقاومت اسلامی لبنان از ابتدای جنگ تاکنون موفق شده 5 پهپاد ارتش رژیم صهیونیستی را ساقط کند و این موضوع پیامها و نشانههایی برای دشمن صهیونیست دارد. این تصاویر (منتشرشده حزبالله درباره سرنگونی پهپاد اسرائیل) حاکی از این هستند که رژیم اشغالگر از رسیدن به برتری هوایی و اطلاعاتی در آسمان عملیات محروم شده و توان جمعآوری اطلاعات از فرماندهان و نیروهای مقاومت و امکانات آن ندارد، همچنین این تصاویر نقش بسزایی در تضعیف روحیه دشمن و جامعه اسرائیلی و در مقابل تقویت روحیه مقاومت و مردم لبنان دارد.
حزبالله لبنان درصدد است به اسرائیل نشان دهد در زمینه هوایی بویژه پدافندی و پهپادی پیشرفت زیادی داشته است و در صورت جنگ تمامعیار با رژیم اسرائیل دست پری در زمینه هوایی دارد. روزنامه عبریزبان «معاریو» در این رابطه نوشت: تحقیقاتی در این باره در دست انجام است، این پنجمین پهپاد اسرائیلی است که حزبالله از زمان آغاز جنگ تاکنون موفق به سرنگونی آن شده است. در همین چارچوب «عمیر بوحبوط» خبرنگار نظامی وبگاه عبریزبان «واللا» با اشاره به سرنگونی پهپاد اسرائیلی و اتفاقات رخ داده در منطقه «عرب العرامشه» پس از هدف قرار گرفتن پایگاه تازه تاسیس گروهان شناسایی تیپ غربی (لشکر ۱۴۶) توسط پهپاد حزبالله گفت: حزبالله در حمله به اسرائیل
موفق است.
***
پیامهای سرنگونی پهپادهای صهیونیستها توسط حزبالله لبنان
«هانی الدالی» کارشناس مسائل مقاومت فلسطین درباره سرنگونی ۵ پهپاد ارتش رژیم صهیونیستی توسط حزبالله از زمان آغاز جنگ و پیامدهای آن برای این ارتش اظهار کرد: حزبالله در چارچوب به چالش کشیدن دشمن صهیونیست و انتقال پیامهای نظامی به آن در حال گسترش ابعاد عملیاتهای خود است که این بر عرصه سیاسی و میدانی تاثیر میگذارد. الدالی درباره عملکرد عملیاتی حزبالله گفت: اقدامات نظامی آن با شتاب رو به گسترش هستند تا برتری آن را در مقابل ارتش رژیم اشغالگر نشان دهد و در حال حاضر حزبالله روی بهبود شرایط خود و آزمودن تواناییهای دفاعی خود در زمین و هوا کار میکند. کارشناس مسائل مقاومت فلسطین درباره پیامهای تصاویر سرنگونی پهپادها گفت: این تصاویر حاکی از این هستند که حزبالله سیستم هشدار زودهنگام پیشرفتهای دارد که به آن در شناسایی اهداف هوایی دشمن و ترسیم و ارزیابی پیشرفته وضعیت هوایی کمک میکند. او در ادامه تاکید کرد این تصاویر نشان میدهد حزبالله ابزارهای پیشرفتهای از جمله سامانههای پدافند هوایی در اختیار دارد که به آن در ساقط کردن این نوع پهپادها بویژه پهپاد پیشرفته و بسیار گرانقیمت هرمس ۹۰۰ کمک میکند.
ارسال به دوستان
تتلو در دومین جلسه دادگاه: رفتارهایم در بسیاری موارد خلاف ادب و شأن انسانی بود
نقاشی پشیمان
امیرحسین مقصودلو ملقب به «تتلو» در دومین جلسه دادگاه بابت همه اشتباهاتش عذرخواهی کرد و پذیرفت رفتارهایش در بسیاری موارد خلاف ادب و شأن انسانی بوده است. دومین جلسه رسیدگی به اتهامات امیرحسین مقصودلو ملقب به «تتلو» به ریاست حجتالاسلاموالمسلمین افشاری در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب با حضور وکیل متهم، خانواده متهم و نماینده دادستان برگزار شد. در ابتدای جلسه قاضی افشاری پس از قرائت اتهامات متهم، از وی خواست دفاعیات خود را مطرح کند. تشویق نسل جوان به فساد و فحشا و فراهم کردن شرایط آن، فعالیت تبلیغی علیه نظام، دائر کردن سایت شرطبندی برای قمار و تشویق دیگران به آن، انتشار محتویات مستهجن در قالب تولید کلیپ و آهنگ، تحریک و دعوت از مخاطبان به ارتکاب جرائم منافی عفت، مصرف مواد مخدر، اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور با توصیه به هواداران و فعالیت آموزشی و تبلیغی مغایر شرع اسلام، اتهامات امیرحسین مقصودلو در این پرونده است. با دستور قاضی، متهم در جایگاه قرار گرفت و به دفاع از خود پرداخت. قاضی خطاب به متهم گفت: قبول دارید رفتارهایی داشتید که خلاف ادب و شأن انسانی بوده است؟ متهم گفت: بله! در خیلی موارد اینطور بوده است. متهم در پاسخ به اتهامش درباره تبلیغ قمار و شرطبندی مدعی شد: صاحب سایت شرطبندی نبودم. صاحبان سایت شرطبندی مشخص هستند. من فقط تبلیغش میکردم. مقصودلو ادامه داد: در آن زمان برای بنده اعلان پلیس اینترپل صادر شده بود و دستگیرم کردند. پس از دستگیری در ترکیه با کمک گردانندگان اصلی سایت شرطبندی و قمار آزاد شدم و برایم ویلایی خریداری کردند. متهم درباره اقداماتش در فضای مجازی در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ گفت: در آن بازه یکی از بازیگران زن کشور که اکنون ساکن ترکیه است، من را تحریک کرد تا آهنگی درست کنم. البته بعدها متوجه اشتباهم شده و این آهنگ را پاک کردم. متهم در پایان این جلسه دادگاه گفت: بابت همه اشتباهاتم عذرخواهی میکنم. پس از پایان دفاعیات متهم، قاضی افشاری گفت: در جلسه بعدی متهم اگر مطالب دیگری داشت، بیان کند، همچنین نماینده دادستان نیز موارد خود را شرح دهد. وقت رسیدگی به جلسه سوم متعاقبا اعلام میشود. ارسال به دوستان
سویهای که هماکنون در جریان است همان JN1 کروناست که قدرت انتقال زیادی دارد ولی نگرانکننده نیست
جست و خیز ویروسها
گروه اجتماعی: این روزها در حالی مراجعه افراد به مراکز درمانی و بیمارستانی با علائم سرماخوردگی شدید و بیحالی زیاد شده است که به گفته رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت، سویهای که هماکنون در کشور در جریان است، همان سویه JN1 کروناست که بسیار واگیر است؛ بیماریای که به گفته پزشکان و کارشناسان بهداشت خیلی نگرانکننده نیست ولی با توجه به کانون شیوع آن که اغلب مدارس و اماکن شلوغ نظیر مترو و جاهای پرتردد است، خیلیها را درگیر کرده است. طبق اظهارات شهنام عرشی، رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت، شیوع این بیماری در حال حاضر نسبت به فصل زمستان کاهش یافته هر چند موارد خفیف کووید همچنان در سطح دنیا وجود دارد و این بیماری بخش عمدهای از سرماخوردگیها را به خود اختصاص میدهد. وی در گفتوگو با میزان، با بیان اینکه شدت این بیماری خیلی زیاد نیست و در افراد عادی با قدرت ایمنی طبیعی شاهد بروز علائم شدید نیستیم، گفته است: به طور کلی این بیماری همچنان وجود دارد اما سویه جدیدی شیوع پیدا نکرده است. وی درباره بیماریهای واگیرداری که سال گذشته شیوع بیشتری داشتند، گفت: یکی از مهمترین بیماریهای واگیرداری که سال گذشته با آن مواجه بودیم، بیماری آنفلوآنزا در نیمه دوم سال بود؛ شیوع این بیماری از اوایل مهر آغاز شد و در اسفند به حدی کمتر از اپیدمی رسید. ما هر ساله انتظار داریم آنفلوآنزا از اواسط آبان آغاز شود و بتدریج در آذر به پیک برسد و در اواخر بهمن فرونشیند اما سال گذشته هم شیوع این بیماری زودتر شروع شد و هم دیرتر پایان یافت. عرشی با بیان اینکه سال گذشته به طور همزمان علاوه بر آنفلوآنزا با کرونا که همان تظاهرات بالینی را دارد نیز روبهرو بودیم و این مساله کار را برای ما تا حدودی مشکل کرده بود، ادامه داد: خوشبختانه افرادی که واکسن آنفلوآنزا را دریافت کرده بودند، مشکل کمتری داشتند. امیدواریم امسال با تزریق بیشتر این واکسن به گروههای هدف، شاهد بروز مشکلهای کمتری در مبتلایان به این بیماری باشیم. رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ضمن اشاره به گرم شدن هوا و لزوم توجه به بیماریهای فصلی افزود: خوشبختانه سال گذشته چندان بیماری گاستروانتریت (اسهال و استفراغ) از نوع التور نداشتیم، چرا که دانشگاههای مختلف وارد عمل شدند و موارد تکثیر را شناسایی کردند.
همچنین دکتر حسین کرمانپور، رئیس اورژانس بیمارستان سینا در گفتوگو با «وطن امروز» درباره افزایش میزان مراجعه بیماران با علائم سرماخوردگی به مراکز درمانی اظهار داشت: به طور معمول بیشترین افرادی که اکنون به ویروسهای تنفسی چون آنفلوآنزا و کرونا مبتلا میشوند، کودکان و نوجوانانی هستند که در مدارس و مراکز تحصیلی به این بیماری مبتلا میشوند و آن را به بقیه منتقل میکنند. وی با بیان اینکه اغلب بیمارانی که به این بیمارستان مراجعه میکنند، جوان و بزرگسال هستند، گفت: اکنون خیلیها به دلیل ابتلا به آنفلوآنزا و کرونا مراجعه میکنند ولی همانطور که گفته شد کودکان که نسبت به بزرگسالان کمتر مسائل بهداشتی و پروتکلهای تعریفشده را رعایت میکنند، به سرماخوردگی و ویروسهای تنفسی دچار میشوند. به گفته کرمانپور، استفاده از ماسک برای کسانی که دارای علائم سرماخوردگی هستند به منظور جلوگیری از شیوع آن ضروری است، ضمن اینکه کودکان باید نسبت به شستوشوی مکرر دستها بیتوجه نشوند. علاوه بر این دستمالهای آغشته به مخاط دهان و بینی باید در سطلهای دربسته انداخته شود تا مانع انتقال بیماریهای تنفسی در مدارس شود. وی با بیان اینکه بیماری شبیه سرماخوردگی که اکنون خیلیها را دچار کرده، از خانواده کروناست افزود: شدت چرخش این ویروس طوری است که کودکانی که به آن مبتلا میشوند پس از بهبودی و گذشت ۲ یا ۳ هفته دوباره به آن مبتلا میشوند و چه بسا برخی از کودکان طی یک یا ۲ ماه چندینبار برای مداوا به مراکز درمانی مراجعه میکنند. رئیس اورژانس بیمارستان سینا گفت: بیماریهای ویروسی که معمولا در فصول سرد سال فعال هستند، خیلیها را دچار بیماری میکنند اما آنگونه که مشخص است، با توجه به جولان این ویروسها احتمال فعالیت آنها تا پایان اردیبهشت وجود دارد. در چنین شرایطی توصیه میشود افرادی که به این ویروسها مبتلا میشوند، ضمن رعایت پروتکلهای بهداشتی، تا بهبودی کامل حداقل در خانه بمانند تا مانع شیوع گسترده بیماری شوند.
ارسال به دوستان
درباره کشف گورهای جمعی در غزه
غرب مادر هولوکاست است
سارا هوشمندی: جنایات رژیم صهیونیستی در غزه تا امروز که 200 روز از آغاز جنگ میگذرد بر کسی پوشیده نیست و مدارک و شواهد فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ تا جایی که آفریقای جنوبی به همراه چند کشور دیگر بر پایه این شواهد و مدارک پروندهای را به جرم نسلکشی و جنایت علیه بشریت علیه این رژیم در دیوان بینالمللی کیفری لاهه باز کردهاند.
یک - عمق و گستره جنایات صهیونیستها در غزه هر روز ابعاد جدیدی به خود میگیرد. در تازهترین مورد، کشف چند گور جمعی در ۲ بیمارستان شفا و ناصر در جنوب غزه که حاوی صدها جسد بود، پرونده سیاه صهیونیستها در این جنگ را سیاهتر کرد.
کشف این گورهای جمعی و بررسی اولیه اجساد نشان میدهد اغلب شهدا زنان و کودکان هستند و شناسایی هویت برخی اجساد از سوی خانوادههایشان نشان میدهد بیشتر آنها در حالی که در بیمارستان بستری بودهاند توسط نظامیان وحشی ارتش صهیونیستی قتلعام شدهاند. این نشاندهنده این مساله است که صهیونیستهایی که با پروپاگاندا سعی داشتند جنایت بمباران بیمارستان معمدانی را انکار کنند، حتی به بیماران بیدفاع روی تختهای بیمارستان هم رحم نمیکنند.
سخنگوی دفاع مدنی غزه اخیرا اعلام کرد پس از خروج نظامیان صهیونیست از برخی مناطق غزه، بیش از 2 هزار فلسطینی ناپدید شدهاند که این مساله گمانهزنیها درباره وجود گورهایجمعی بیشتر را افزایش داده است.
دو- جنایات رژیم صهیونیستی در غزه را میتوان با جنایات برخی حامیان این رژیم مثل کانادا، آمریکا، فرانسه و نسلکشی صربها علیه مسلمانان و داعش در عراق و سوریه مقایسه کرد.
ژوئن 2021 کشف گورهای جمعی از بومیان کانادا که اغلب آنها کودک بودند در نزدیکی 4 مدرسه شبانهروزی در استانهای مانیتوبا، بریتیش کلمبیا و ساسکاچوان خبرساز شد و جنایت فجیع سفیدپوستان مهاجر علیه سرخپوستان و بومیان کانادایی را برملا کرد. مدارس مذکور به صورت مشترک میان دولت و کلیسای کاتولیک کانادا اداره و کنترل میشدند؛ همین امر هرگونه ادعای دولت کانادا مبنی بر بیاطلاعی از جنایت علیه کودکان بومی در این مراکز را عملا رد میکند.
تحقیقات نهادهای بینالمللی نشان میدهد هدف دولت کانادا از تاسیس مدارس مذکور علاوه بر رویکرد نژادپرستانه و تبعیضآمیز این کشور، نابود کردن جوامع بومی و دستیابی به نیروی کار ارزان بود.
جنایات ارتش ایالات متحده در ویتنام، عراق و افغانستان که هر روز ابعاد تازهتری از آنها برملا میشود از دیگر مواردی است که میتوان آن را با جنایات رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان مقایسه کرد.
جنایات فرانسه و انگلیس در آفریقا و آسیا در خلال دوران استعمار که موجب کشتار صدها هزار نفر و نابودی و فقر مطلق برخی مستعمرات شد، از دیگر جنایاتی است که حامیان رژیم صهیونیستی در طول تاریخ مرتکب شدهاند. کشتار 800 هزار روآندایی که اخیرا فرانسه را مجبور به عذرخواهی رسمی کرد و اعزام صدها هزار الجزایری به جبهههای جنگهای اول و دوم جهانی تنها گوشهای از این جنایات است و مطمئنا در آینده جنایات بیشتری از آنها افشا خواهد شد.
جنگ بوسنی و هرزگوین و کشتار مسلمانان توسط صربها بویژه فاجعه «سربرنیتسا» و جنایت اسپایکر که در آن تروریستهای داعشی بیش از 2 هزار دانشجوی نخبه عراقی را در پایگاهی در تکریت قتلعام کردند ـ که سردار شهید سپهبد «حاجقاسم سلیمانی» از آن به عنوان یکی از بزرگترین جنایات تاریخ یاد کردند ـ از موارد معاصر است که میتوان آن را با جنایات تروریستهای صهیونیست در غزه مقایسه کرد.
سه- جنایات رژیم صهیونیستی در غزه در حالی رقم میخورد که رسانههای غرب تلاش میکنند به صورت آگاهانه و عمدی بر آنها سرپوش بگذارند و از اهمیت آنها بکاهند. درست مثل کشتار بومیان کانادا که به دلیل سانسور شدید رسانهای خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد و ابعاد آن به صورت دقیق و شفاف مشخص نشد. در غزه هم اگر برخی خبرنگاران مستقل و رسانههای منطقه نبودند، ممکن بود این جنایات اسرائیل برای همیشه مخفی بماند. شاید به همین دلیل باشد که ارتش رژیم صهیونیستی به صورت سازمانیافته خبرنگاران را هدف قرار میدهد و دفتر الجزیره را در کرانه باختری تعطیل کرده است.
صهیونیستها با کمک رسانههای غربی توانستهاند ماجرای هولوکاست را به خورد جهانیان دهند و با ساخت صدها فیلم و سریال آن را به ابزاری برای مظلومنمایی خود تبدیل کنند؛ در حالی که هولوکاست مردم غزه همین الان در مقابل چشم جهانیان در حال وقوع است و چیزی درباره آن نمیگویند و این وظیفه رسانههای آزاده جهان را سنگینتر میکند.
بله! این دقیقا همان تمدن غرب است؛ دستانش به خون میلیونها انسان بیگناه آلوده است، از گروهک تروریست داعش حمایت میکند و به تروریستهای صهیونیست پول و سلاح میدهد تا نسلکشی کنند و همزمان مدعی ارزشهای حقوق بشری است.
ارسال به دوستان
حمایت از فلسطین در دانشگاه کلمبیا ادامه دارد تحصن اعتراضی اساتید در اعتراض به بازداشت دانشجویان حامی فلسطین
آکادمی غزه
بیش از 100 دانشجوی حامی فلسطین در دانشگاه کلمبیا که هفته گذشته توسط این دانشگاه تعلیق شده بودند، در حالی که به نشانه اعتراض در محوطه باز این دانشگاه و روی چمنها چادر زده بودند، با درخواست رئیس دانشگاه توسط نیروهای پلیس ضدشورش مسلح بازداشت شدند.
گزارشهای روز گذشته در این باره حاکی است که صدها نفر از اعضای کادر آموزشی دانشگاه کلمبیا نیز در اعتراض به بازداشت این دانشجویان حامی فلسطین در محوطه این دانشگاه تجمع اعتراضی برگزار کردند.
تصاویر مخابره شده از دانشگاه کلمبیا نشان میدهد اساتید دانشگاه کلمبیا به اعتراضات دانشجویان حامی فلسطین و مخالف نسلکشی اسرائیل پیوستهاند و برای حفاظت از دانشجویان در برابر پلیس دور آنها حلقه انسانی تشکیل دادهاند.
شماری از استادان دانشگاه کلمبیا با لباسهای رسمی مقابل کتابخانهای در نیویورک تجمع کردند و رفتارهای دانشگاه و پلیس با دانشجویان طرفدار فلسطینیها را مورد انتقاد قرار دادند. اعتراض به روابط این دانشگاه با اسرائیل از هفته گذشته با اظهارات رئیس دانشگاه در کنگره تشدید شد.
هلن بندیکت، استاد روزنامهنگاری، که وقتی پلیس نیویورک شروع به دستگیری دانشجویان کرد در محوطه دانشگاه بود، در مصاحبهای گفت اعزام «پلیس ضدشورش با اسلحه» به محوطه دانشگاه یک «واکنش بیش از حد» است. بندیکت گفت: ایمنی دانشگاه برای دانشجویان ما نقض شده است و دانشجویان در واقع با این کار کمتر ایمن میشوند.
این اعتراضات بشدت در فضای سیاسی داخلی آمریکا بازتاب داشته است. با این وجود «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا، معترضان را به یهودستیزی متهم کرد!
در ویرجینیا، بایدن در بیانیهای به مناسبت عید پسح که از روز دوشنبه آغاز شد، یهودیستیزی در محوطههای دانشگاهی را محکوم کرد. او گفت: «این یهودستیزی آشکار مذموم و خطرناک است و مطلقا جایی در دانشگاهها یا هیچ کجای کشور ما ندارد».
شدت گرفتن اعتراضات در دانشگاه کلمبیا موجب شد این دانشگاه کلاسها را به حالت مجازی برگزار کند و جو امنیتی در این دانشگاه برقرار شود به طوری که که روز دوشنبه صفهای طولانی بیرون دانشگاه تشکیل شد، زیرا دانشجویان باید منتظر میماندند تا کارت شناسایی خود را در ایستهای بازرسی امنیتی اسکن کنند. برخی از اعضای هیات علمی دانشگاه هم که در ورودیها بودند از خبرنگارانی که ورود آنها به دانشگاه منع شده بود دفاع میکردند. بر اساس گزارشها، در برکلی و امآیتی هم وضعیت مشابهی برقرار شده است.
دانشجویان تظاهراتکننده، از جمله دانشجویان یهودی، اتهامات مبنی بر یهودیستیزی تظاهراتشان را رد کرده و تظاهرات را مسالمتآمیز و فراگیر توصیف کردند.
روزنامه گاردین در این باره گزارش داد اکنون موج تازهای از اعتراضات در همبستگی با فلسطین و دانشجویان
بازداشتشده دانشگاه کلمبیا در دانشگاههای سراسر ایالاتمتحده به راه افتاده است. در مقابل، گزارشهایی از ورود پلیس آمریکا به محوطه دانشگاهها برای سرکوب این اعتراضات به گوش میرسد. به گزارش روزنامه دانشجویی «ییل دیلی نیوز»، پلیس در دانشگاه ییل در کانکتیکات بیش از 40 دانشجوی معترض طرفدار فلسطین را بازداشت کرده است.
دانشجویان موسسه فناوری ماساچوست و کالج امرسون، هر ۲ در منطقه بوستون، هم تحصن اعتراضی خود را با الهام از تظاهرات در دانشگاه کلمبیا آغاز کردهاند. ویدئوهای روی شبکه اجتماعی ایکس، دانشجویان دانشگاه نیویورک در منهتن را نشان میدهد که چادر جدیدی را در محوطه دانشگاه خود برپا میکنند و دانشجویان دانشگاه کارولینای شمالی نیز همین کار را انجام میدهند.
ارسال به دوستان
شکست راهبرد صهیونیستها علیه لبنان
اخطاریه عرب العرامشه از حزبالله به اسرائیل
خلیل نصرالله*: 17 آوریل (29 فروردین) حزبالله لبنان یکسری عملیات نظامی عالی را در بخش غربی مرز لبنان و فلسطین اشغالی آغاز کرد که با حملهای پیچیده با استفاده از موشکهای هدایتشونده و یک پهپاد مملو از مواد منفجره به مقر یگان شناسایی رژیم صهیونیستی در روستای «عرب العرامشه» به اوج رسید. بر اساس گزارشهای رسانههای عبری، این حمله 18 مجروح بر جای گذاشت که حال برخی از آنها وخیم است، از جمله یک ژنرال دشمن که بر اثر جراحات هلاک شد. هدف اولیه این عملیات، رساندن پیامی جدی به رژیم صهیونیستی بود: کشتار هدفمند اعضای حزبالله، بیش از این تحمل نخواهد شد! به طور مشخص این واکنش مقاومت به ترور روز قبل رزمندگانش در روستاهای عین بعل و شهابیه بود که در حملات پهپادی ضربتی اسرائیل به شهادت رسیدند.
* کنش حزبالله، واکنش اسرائیل
صبح روز عملیات تلافیجویانه، حزبالله حملات قابل توجه دیگری را هم در بخش غربی مرز انجام داد. حمله به پادگان برانیت با موشک قدرتمند برکان و پرتاب موشک الماس 3 به سمت واحد کنترل هوایی پایگاه مرون، نخستین مورد استفاده گزارششده از این موشک با برد بیش از 10 کیلومتر بود. این حمله همچنین یک رادار AN/TPQ-37 (سامانه قابل حمل آمریکایی ساخت دهه 1970) را که یک سامانه ضروری برای شناسایی پرتابهها و شناسایی منشأ آنهاست، منهدم کرد.
به رغم اکراه اولیه، ارتش عبری به دنبال شواهد گسترده ارائهشده در فیلمهای متعدد، عملیات را تایید کرد. این عملیات، مانند بسیاری از تکهای اخیر حزبالله، یک پاسخ کیفی بود که توجهات رسانهای و تحلیلهای قابل توجهی را در میان اسرائیلیها به خود جلب کرد.
مفسران برجسته خاطرنشان کردهاند حزبالله عملا سامانههای هشدار اسرائیل را دور زده و در حمله خود هر کاری که خواسته کرده و این نشان میدهد ترورهای قبلی توسط اسرائیلیها مانع عملیات راهبردی حزبالله نشده است. عملیات «عرب العرامشه» به دقت توسط رسانههای عبری، هم در زمینه تاکتیکهای حزبالله و هم درباره پاسخهای اسرائیل، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. کانال 12 (تحت مدیریت اداره دوم تلویزیون و رادیوی رژیم صهیونیستی) به طور خاص بر ۲ نکته مهم تأکید کرد:
1- حزبالله به سرعت از درگیریهای گذشته درس میگیرد و تاکتیکها و سلاحهای جدیدی را وارد میدان جنگ میکند. این امر با شلیک موشکهای سنگین برکان به سمت پایگاههای ارتش عبری، نشاندهنده تغییر رویکرد مقاومت لبنان و نشان دادن تواناییاش در نوآوری و به کارگیری فناوریهای جدید در سناریوهای جنگی - به جای پنهانکاریهای گذشته - است.
2- توانایی جنبش مقاومت لبنان در ترکیب موثر چندین سامانه تسلیحاتی به طور همزمان برای هدف قرار دادن یک مکان خاص نیز مورد توجه قرار گرفت. هدف از این راهبرد، غلبه بر پدافند دشمن و به حداکثر رساندن تأثیرات آفندی است.
اطلاعات تکمیلی توسط خبرنگار نظامی روزنامه عبری مکور ریشون، حاکی از آن است ترورهای متعدد اعضای حزبالله توسط رژیم نه باعث بازدارندگی شده و نه تأثیر قابل توجهی بر توانایی این سازمان برای انجام حملات پیچیده علیه نقاط حساس نظامی اسرائیل داشته است.
اساسا رسانههای صهیونیستی، تصویری از نگرانی درباره راهبردهای نظامی کنونی ارتش اسرائیل و اثربخشی آنها ترسیم میکنند. در حال حاضر مجموعه مقالات آنها به این جمعبندی رسیده است که نه یورش عمیق به خاک لبنان و نه هدف قرار دادن قابلیتهای عملیاتی حزبالله مانع دسترسی و استفاده این سازمان مقاومت از تسلیحات پیشرفته یا اجرای حملات هماهنگ نشده است
* جمعآوری اطلاعات توسط حزبالله
قابلیتهای اطلاعاتی حزبالله به وضوح قوی است و در طول سالیان متمادی پرورش یافته است. این سطح از جمعآوری اطلاعات توسط سیدحسن نصرالله، دبیرکل این گروه برجسته شده که یک بار به طور واضح برای طرف صهیونیست چنین پیامی فرستاد: مهم نیست شما از مقاومت چه میدانید، مهم این است که مقاومت درباره شما چه
میداند. عملیات عرب العرامشه نمونه قانعکنندهای از این قابلیتهاست. اطلاعات قبلی حزبالله از یک سایت شناسایی نسبتا جدید و حمله موفقیتآمیز بعدی آن، کار اطلاعاتی دقیق را به نمایش میگذارد.
این به هیچوجه یک مورد مجزا نیست. عملیاتهای اطلاعاتی مشابه دیگر نیز داراییهای نظامی حیاتی رژیم صهیونیستی از جمله مقرهای عملیاتی و مواضع گنبد آهنین را در نقاط مختلف هدف قرار دادهاند.
حزبالله همچنین توانسته است اهداف بسیار حساس و کمتر قابل مشاهدهشدهای را شناسایی و به آنها حمله کند. این شامل پایگاههای نظامی مانند پایگاه «یا آو» و پادگان «کیلا» در بلندیهای جولان اشغالی است که به عنوان مقر فرماندهی دفاع هوایی و موشکی رژیم صهیونیستی شناخته میشود. این سایتها به طور خاص پس از بازگشت نیروهای تیپ گولانی - که پس از ارتکاب جنایات جنگی در نوار غزه در آنجا آموزش میدیدند - هدف قرار گرفتند.
پیچیدگی عملیات اطلاعاتی حزبالله در وضوح و ابهام توأمان آن است. در حالی که اهداف عملیات آن مشخص است، نحوه جمعآوری اطلاعات دقیق و شفاف در این زمینه تا حد زیادی نامشخص و مرموز باقی مانده است. این توانایی برای شناسایی و اقدام روی نقاط آسیبپذیر اعماق خاک فلسطین اشغالی، به شبکه پیچیدهای از جمعآوری و تجزیهوتحلیل اطلاعات اشاره دارد که احتمالا شامل نظارت فناوری و اطلاعات انسانی میشود.
* افزایش سطح مخاطرات
هدف حزبالله دستیابی به چند هدف از طریق حمله ترکیبی به عرب العرامشه بود. این اهداف شامل بازدارندگی از ترور مبارزان مقاومت توسط رژیم صهیونیستی و تاکید بر تمرکز مقاومت بر ضربه زدن به اهداف مهم و با ارزش برای وارد کردن خسارات قابل توجه است. علاوه بر این، حزبالله توانایی خود را در جمعآوری اطلاعات دقیق نشان داد که به آن این امکان را داده مکانهای حساس و راهبردی دشمن را مشخص کند. تشدید فعالیتهای مقاومت با هدف تعیین مرزها برای ارتش عبری است که در حال تداوم راهبرد ترور و حملات خود علیه غیرنظامیان لبنانی و اراضی کشاورزی دولتی است. مضافا این اقدامات در جبهه لبنان، برای تقویت و حمایت از جبهه مقاومت در نوار غزه طراحی شده است. از طریق استقرار تسلیحات و تاکتیکهای نظامی مختلف است که حزبالله از زمان آغاز توفان الاقصی (7 اکتبر) در سال گذشته، به هدف خود برای به چالش کشیدن و مهار تجاوزات رژیم صهیونیستی به لبنان و در عین حال حمایت همزمان از مقاومت فلسطین در غزه - چه از نظر سیاسی و چه نظامی - ادامه میدهد.
روزنامهنگار لبنانی و کارشناس مسائل سیاسی و منطقهای *
منبع: Cardle
ارسال به دوستان
فرماندهای که در مراسم تشییع پیکرش زنده شد
مقاومت نامیرا
داستان ابوشجاع، فرمانده جوانان اردوگاه «نورشمس» در طولکرم، قابمانایی ملت فلسطین است
ارمیا عزیزی: 200 روز از آغاز تجاوز رژیم صهیونیستی به نوار غزه میگذرد و در این 2 صد روز هیچ چیز به اندازه ادبیات خلع سلاح نشده است. آنچه در این زمانه بر زمین کوچک غزه گذشته جهان را از هر استعارهای تهی کرده است. اگر قلم نقطه آغاز تمدن آدمی بوده و ادبیات با غنی کردن کلمات به تمثیل و نماد و کنایه به دنبال آن بوده تا حوادث را ثبت و ضبط کند، حالا دیگر هیچ استعارهای یارای توصیف آنچه در نسلکشی معاصر بر اهالی غزه گذشته را ندارد. امروز کدام کاتبی میتواند برای روایت رنج فلسطین این مظلومیت را به چیزی جز «اهل فلسطین بودن» تشبیه کند؟ هنگامی که ارسال کمکهای به ظاهر انسانی، خود باعث کشتار گرسنگان میشود و بیمارستان به ناامنترین نقطه برای فرار از مرگ تبدیل میشود، دیگر به سختی میتوان رنج جاری را با زبان کنایه توضیح داد. زمانی که ادبیات خلع سلاح شده و استعارهها تبدیل به واقعیت جاری شدهاند، شرح آنچه در زیر پوست فلسطین میگذرد اگر محال نباشد به اندازه کافی دشوار است. مردمی که در بطن یک تبانی جهانی برای نیست شدن، به سوی زنده ماندن گام برمیدارند، طبیعی است وجود داشتنشان به تنهایی بار یک وجه استعاری را به دوش بکشد. این را بهتر از هرکس دیگری خبرنگاران حاضر در فلسطین گواهی میدهند. آنها بدون اینکه به دنبال سوژهای بگردند با کاشت دوربینشان در میان جامعهای متراکم، قابها و داستانهای بیبدیلی را ثبت میکنند که از توان رسانه و خبر خارج است.
در تومار داستانهای پررنج و مرارت غزه که فصلی جدانشدنی از تاریخ فلسطین است میتوان داستانهای حماسی دیگری را هم پیدا کرد. «ابوشجاع» احتمالا یکی از آنها خواهد بود. مردی جوان که عملیات ترورش در اردوگاه «نورشمس» بیش از 3 روز به طول انجامید؛ 14 نفر از همرزمانش شهید شدند و پس از اعلام شهادتش، به ناگاه از پشت پرده غیب حاضر شد و در مراسم تشییع همرزمان شهیدش شرکت کرد. شاید تا اینجا ما بیش از هر چیز تنها به یاد سوژه آشنای فیلمهای سینمایی بیفتیم اما زمانی که در زمین واقعیت رد زنده ماندن او و اقدامش در شرکت در مراسم تشییع دیگر شهدای اردوگاه را مرور کنیم، همه چیز به این سادگی نباشد. قاب حضور او در جمع مردمی که شهیدان خود را به دوش میکشیدند، صحنهای آخرالزمانی و یادآور زنده ماندن شهید در مکتب جهادی اسلام است. هیچ استعارهای در کار نیست و صرف حضور در جمع شهیدان بار تدریس مفاهیمی را به دوش میکشد که عمری با استعاره و مثال روایت شدهاند. در سوی دیگر اما همین که یک سوژه سطح اول ترور پس از ناکام ماندن عملیات ترورش در یک محیط محدود محاصره شده اینچنین خود را در مقابل دیدگان همه قرار میدهد و آنها را به یک شکست دیگر دعوت میکند، فراتر از استعارههایی است که همواره برای ترسیم مختصات مقاومت فلسطینی از آن استفاده میشد. محمد جابر با نام نظامی «ابوشجاع» فرمانده گردان طولکرم در سرایاالقدس یک قاب جدید از واقعیت اجتماعی فلسطین است. در دهههای گذشته و پس از تثبیت اشغال، اشغالگران بخش زیادی از اهتمام خود را بر فروپاشی اجتماعی فلسطین و تضعیف روح ملی این سرزمین معطوف کردند. تقسیم شدن فلسطین از یک موجودیت منسجم به مجامع متفرق در غزه، کرانه باختری و میلیونها آواره مستقر در کشورهای همسایه این فرصت را به اشغالگران میداد تا در گذر زمان از این پراکندگی جغرافیایی بهره برده و روح ملی تمام جمعیتی که خود را متعلق به فلسطین میدانست به تجزیه بکشانند. با این حال الگوهای متکثر مقاومت در دهههای متمادی با خلق نشانههای پرهزینه توانست این تعلقخاطر جمعی به سرزمین اشغالشده را حفظ کند. آنچه این روزها کیلومترها دورتر از نوار غزه در کرانه باختری به دست «ابوشجاع» خلق شد یکی از این نشانههای هویتساز برای جمعیتی متفرق بود که هنوز پرچم واحدی را در دست دارند.
دور از ذهن نیست که ترور بعدی «ابوشجاع» مانند صدها فرمانده دیگر مقاومت با موفقیت همراه شود و او این بار بر روی دستان مردم سرزمینش تشییع شود اما آنچه مشخص است هیچ کس داستان او را با استعاره برای فرزندش تعریف نخواهد کرد. او استعاره نیست، این استعاره مقاومت است که شبیه «ابوجهاد» نامیرایی را به دوش میکشد.
ارسال به دوستان
دیدگاه
از ستاد حجاب تا فرهنگ حجاب
علی عسگری: هرچند پیرامون امر پوشش و حجاب گفتهاند مسالهای با پایههای فرهنگی است اما بدون شک حجاب یکی از پیچیدهترین و ذوابعادترین مسائل در ایران معاصر است. همین پیچیدگی منجر به آن شده است که دستگاههای مختلفی طی چند دهه گذشته به عنوان متولی امر پوشش به شمار آیند. آنگونه که از مباحث به دست میآید ۳۲ ارگان دارای تکالیفی در زمینه حجاب هستند. از وزارتخانههایی همچون آموزش و پرورش، ارشاد، اطلاعات و کشور تا مجموعههایی همچون شهرداریها، نیروی انتظامی، سازمان تبلیغات، صداوسیما و... همگی در زمینه حجاب دارای مسؤولیت و مأموریت مشخص هستند اما پرسش آن است که چرا بهرغم درگیر کردن دستگاههای متعدد در زمینه حجاب اما باز شاهد این موضوع هستیم که مساله حجاب در کشور ما سامان پیدا نکرده است؟ به باور برخی پوشش امری فرهنگی بوده و ورود نیروی انتظامی در آن دارای هیچ توجیهی نیست. در پاسخ این موضوع باید گفت که مساله حجاب در کشور ما همچون یک مکعب روبیک است که برای حل شدن آن لاجرم نیازمند هماهنگی همه دستگاهها با یکدیگر هستیم. طبق بررسیها ظرفیت قانون، نیروی انتظامی و نهادهایی از این دست برای رفتارسازی در سطح جامعه تنها ۱۵ درصد است. به عبارت دیگر بخش عمدهای از رفتارسازی در نهادهای اجتماعی دیگر همچون رسانه، آموزشوپرورش و... صورت میگیرد. پرسش این است: هنگامی که از میان ۳۲ دستگاه مرتبط با قضیه حجاب که بیشتر آنها صبغه فرهنگی و نرم دارند و عمدتا در ماموریت خود ناکام یا فاقد انگیزه برای عمل هستند، چگونه باید عمل کرد؟ آیا ما به همان اندازه که نیروی انتظامی را برای ورود به مقوله حجاب مورد نقد قرار میدهیم دستگاههای فرهنگی را برای ترک فعل مورد عتاب قرار دادهایم؟ یک سال و نیم از اغتشاشات سال ۱۴۰۱ میگذرد. در این یک سال و نیم که نیروی انتظامی هیچ کنشی در زمینه حجاب نداشته است، چه تحرکی از ناحیه نهادهای فرهنگی مسؤول برای ساماندهی این امر صورت گرفته است؟ به طور قطع ساماندهی مقولههای فرهنگی همچون حجاب مسالهای درازدامن است اما آیا گروههای مذهبی در جامعه ما حتی اراده کار را در میان برخی دستگاههای مسؤول دیدهاند؟ حجاب در حقیقت مسالهای میان مردم و حاکمیت نیست. چیزی که ماجرای حجاب را برای ما بغرنجتر کرده آن است که حجاب مسالهای فرهنگی میان گروههایی از مردم با مردم است. از همین رو ورود جدیتر حاکمیت به موضوعی که هم به نحوی با ریشهها و ارزشهای دینداری مردم گره خورده و هم محل رسوخ و نفوذ دشمن برای تفرقهافکنی و براندازی است ضروری به نظر میرسد. با این توصیف آنچه به نظر درستتر میرسد ورود مرکب حاکمیت به مساله چندبعدی و چندضلعی حجاب است. بیش از 30 سال از طرح مفهوم ناتوی فرهنگی و تهاجم فرهنگی توسط رهبر معظم انقلاب میگذرد. استحاله فرهنگی در کنار فشار اقتصادی، سیاست قطعی دشمن برای براندازی در زمانهای است که به یقین رسیده از نظر نظامی نمیتواند ضربهای به کشور وارد کند. در چنین شرایطی به جای تخطئه نیروی انتظامی در انجام وظایف قانونی خود لازم است دیگر دستگاههای فرهنگی را مورد عتاب قرار داد تا در زمینه ساماندهی حجاب فعال شوند.
سالهاست این شعار مطرح میشود که به جای ورود نظامی و امنیتی به مقوله حجاب، باید به فکر ساماندهی عرصه مد و لباس بود اما پرسش اینجاست که ساماندهی مد و لباس یا همان تولید الگوهای لباس ایرانی - اسلامی چرا تبدیل به رویایی دستنیافتنی شده است؟ آیا ریشه این موضوع به اقتصاد بازار و تلاش برای کسب رضایت تولیدکنندهها برای فروش بیشتر بازنمیگردد؟ مساله ساماندهی فضای مجازی نیز به نوعی تبدیل به دغدغه تمام خانوادههای ایرانی شده است. این موضوع خصوصا پس از همهگیری کرونا و حضور کودکان در فضای مجازی دغدغههای زیادی را برای خانوادههای ایرانی به وجود آورد. حل بخش عمدهای از مساله حجاب در کشور ما نیاز به بازگشت به تصویرسازیهای صورتگرفته در فضای مجازی پیرامون حجاب دارد. فضای مجازی ادراک انسان ایرانی از پوشش، بدن و روابط خود را دچار تحول کرده است. چرا با وجود گذشت سالها از حضور شبکههای اجتماعی در فضای کشور هنوز دستگاههای متولی نتوانستهاند پاسخگوی دغدغههای خانوادههای ایرانی در این زمینه باشند؟ از طرف دیگر فضای مجازی در کشور ما تبدیل به جولانگاه کنشگریهای سازمانیافته به منظور تخریب هویت ایرانی - اسلامی شده است. مواجهه با این تحرکات سازمانیافته به طور قطع نه وظیفه شهروندان؛ که تکلیف دستگاههای مربوط است.
متأسفانه باید گفت برخی بیعملی خود را در پشت جمله «حجاب امری فرهنگی است» پنهان کردهاند. نباید کاری کرد که هر کس از فرهنگی بودن حجاب سخن گفت، مخاطب چنین برداشت کند که به دنبال فریب و پنهان کردن بیعملی خود است. این پرسش که نهادهای فرهنگی در طول چند دهه گذشته چه برنامهای پیرامون حجاب داشتهاند و اگر برنامهای بوده چه نتیجهای به باور آورده و اگر فاقد نتیجه بوده، چرا، به نظر پرسش مهمی است که ابتدا باید نسبت به آن پاسخگو باشیم. مساله آخر که ذکر آن در اینجا ضروری است، پرهیز از امر به معروف طبقاتی یا اعمال قانون طبقاتی است. امروز بسیاری از مالها، مناطق تفریحی لوکس و محلات مرفه شهرها به نحو واضحی از ذیل قوانین جمهوری اسلامی پیرامون عفاف و حجاب خارج شدهاند. به کسانی که معتقدند در قضیه حجاب به واسطه سنخ فرهنگی مساله باید با منطق فرهنگی ظاهر شده و منطق نظامی را کنار گذاشت باید گفت اگر ورود نگاه نظامی به قضیه حجاب میتواند بحران آفرین باشد، ورود منطق اقتصادی بحرانآفرینتر خواهد بود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|