نگاهی به کتاب «آپاراتچی» در دوران کرونایی سینماصندوقچهای از دستنیافتنیها
صندوقچهای از دستنیافتنیها

زینب آزاد: خاطرات تصویری، ماندگارترین خاطرات هستند؛ عکس و فیلم وسیله است! چه آن زمان که از آپارات و دوربینهای لوبیتل (Lubitel) استفاده میکردند و چه حالا که گوشیهای موبایل به دوربینهای چند مگاپیکسلی مجهز است. اسم آپارات که میآید ناخودآگاه ذهنمان سمت همان دستگاه چهارپایه میرود که حلقه بزرگ فیلم روی آن قرار میگرفت تا فیلمی سیاه و سفید را روی پرده نقرهای به نمایش درآورد، مسؤولی نیز برای قطع و وصل فیلم داشت به نام «آپاراتچی» که این بار سوژه یادداشت ما شده است. او پس از سالها گمنامی، اکنون صاحب شهرت شده است، آن هم به سبب محبوبیت یکی از فیلمهایش!
ماجرا از تحقیقی درباره تاثیرگذارترین فیلم در بین نوجوانان، از طریق مصاحبههایی با مربیان پرورشی در تبریز آغاز شد که در آن همگی اتفاق نظر روی یک فیلم داشتند و اطلاعی از نام کارگردان یا نویسنده اثر نداشتند. نکته قابل توجه این بود که این اثر بینام و نشان در کنار آثاری همچون «بلمی به سوی ساحل» و «محمد رسولالله» قرار گرفته بود. «نوری در تاریکی» عنوان همان فیلم گمنامی بود که گره کار محققان را بزرگتر و کورتر کرد.
در روستای «قرهآغاج» تبریز به دنیا آمده بود. فرزند ارشد خانواده بود و پدرش از پیشه قالیبافی کسب درآمد میکرد و با نان حلال شکم 8 بچه قد و نیمقد را سیر میکرد. مادرش «جهره» داشت که همان چرخ نخریسی است. در کنار تربیت دختران و پسرانش، کمکخرج خانواده بود. با وجود بیماریهای قند و آرتروز؛ از تربیت فرزندانش غافل نشده بود. «جلیل طائفیاسدی» در این خانواده قد کشید و شاهد سر و سامان گرفتن خواهرها و برادرهایش بود. علاقهای به تحصیل نداشت. به همین خاطر سراغ کسبوکار رفت. با وردستی یک نقاش، کار را شروع کرد تا به استادکاری رسید. علاقهاش به عکاسی مسیر زندگیاش را تغییر داد و ماحصل این زندگی پر فراز و نشیب مستندساز و عکاس تبریزی، در یک کتاب کمحجم، به نام «آپاراتچی» گردآوری شد.
اولین دوربین فیلمبرداریاش را با پول خودش خرید. کارش را با فیلمبرداری از خانواده و اقوام آغاز کرد اما به مشکل خورد؛ آنها دوست داشتند فیلمشان را ببینند. امانت گرفتن دستگاه آپارات کارش را دشوار میکرد تا اینکه یک آپارات «یلکو» خرید و زندگیاش وقف فیلمهایش شد. هرچه شرایط اجتماعی- سیاسی کشور به سمت انقلاب پیش میرفت، نابسامانی و فشار، رو به فزونی میرفت. لحظات حساس و اتفاقات ویژه در شرایط حاکم بر مردم، از دید دوربین آقای طائفی دور نماند و در تاریخ، ثبت و ضبط شد. «یکی از پرشکوهترین صحنههایی که همیشه به خاطر دارم، مربوط میشود به روز 12 بهمن 57. عظمت آن استقبال تاریخی را برای همیشه در ذهنم حک کردهام. روزی که اعتماد به نفس کافی برای ساخت فیلم به دست آوردم، ارادهام بر این بود که کاری با الهام از آن شکوه و عظمت بسازم...» سال 1359 قصهای به ذهنش رسید با این مضمون: «انقلابیها مشغول توزیع اعلامیه و برگزاری جلسه هستند و ساواکیها در تعقیب آنها. درگیری این دو گروه، متن اصلی قصه بود. انتهای این تقابل هم به ورود حضرت امام خمینی(ره) به کشور ختم میشد».
موفقیتش در ساخت و اکران فیلمها پیدرپی بود. فیلمهایش را میساخت، منتظر نمیماند سراغش بیایند، خودش با آپاراتش شهر به شهر و مدرسه به مدرسه راه میافتاد و فیلمهایش را به همه نمایش میداد؛ آن هم در دورانی که داشتن یک تلویزیون برای اکثر مردم آرزو بود. جلیل طائفیاسدی نه تحصیلات آکادمیک داشت و نه رابطه و ضابطهای، فقط همت داشت و توانست با همین همت بلندش، حرفهای مگویی را با فیلمهایش به گوش عوامالناس برساند. «آپاراتچی» یک زندگینامه نیست، صندوقچهای از دستنیافتنیهاست.
بنا بر این گزارش، کتاب «آپاراتچی» نوشته روحالله رشیدی، در 144صفحه و با قیمت 15هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقهمندان علاوه بر کتابفروشیها میتوانند از طریق مراجعه به صفحات مجازی این ناشر به نشانی Raheyarpub@ یا سایت ammaryar.ir یا تماس با شمارههای 02142795454 و 02537746490 نسبت به تهیه کتاب اقدام کنند.
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها