کدام توسعه؟ کدام جامعه؟
چندی پیش دونالد ترامپ در سفرش به خاورمیانه در ریاض از توسعه گسترده در عربستان، امارات، قطر و عمان تمجید کرد و گفت در حالی که این کشورها در جده و دوبی در حال ساخت آسمانخراش هستند، در ایران ساختمانهای جا مانده از انقلاب ۵۷ در حال فروریختن هستند. او ایران را «مخربترین نیروی خاورمیانه» خواند و با اشاره به قطع برق و خاموشی در ایران گفت کشورهای منطقه بیابانهای خشک را به زمینهای حاصلخیز کشاورزی تبدیل کردهاند اما حکومت ایران زمینهای سرسبز را به بیابانهای خشک بدل کرده است.
در ایران واکنشهای مختلفی را درباره اظهارات ترامپ شاهد بودیم. در نشستی با حضور اباصالح تقیزاده و علیرضا شفاه در موسسه علم و سیاست اشراق به سخنان ترامپ و مدل توسعه کشورهای حاشیه خلیجفارس پرداخته شد که متن تلخیص شده آن را در ادامه میخوانید. هدف از این نشست، پاسخ به این پرسش بود: چه چیزی ایرانیها را در برابر کشورهای حاشیه خلیجفارس خلع سلاح میکند؟
* چندی پیش ترامپ به منطقه آمد و صحبتهایی کرد که همه درباره آن اظهارنظر کردند. او درباره عربستان و امارات و اینکه این کشورها چه تحولی داشتهاند، صحبت و به نوعی به ایران و دیگر مناطق اشاره کرد که به چه بلایی دچار شدهاند. او گفت در حالی که شما در بیابان آسمانخراشها میسازید، در تهران ساختمانها در حال ویرانی هستند و برق ندارند و وضعیتشان خراب است. آقای تقیزاده! اگر قرار نبود ترامپ چنین صحبتی کند و اگر قرار نبود او اینگونه برخی موارد به رخ بکشد، آیا اصلاً میتوانستیم به این فکر کنیم که عربستان یا امارات توسعه یافتهاند؟ آیا نمیتوان گفت این تصویر توسعه به خاطر این جمله ترامپ به وجود آمده است؟
اباصالح تقیزاده: جالب بود که من دیدم احمد زیدآبادی مطلبی نوشته و نسبت به این وضعیت حسرت خورده است. دیگرانی نیز واکنشهایی داشتند و این برای من شگفتانگیز بود.
چیزی که برای من در این میان شگفتانگیز و در عین حال ناراحتکننده است، این است که افرادی که گاهی این صحبتها را میکنند، از کسانی هستند که با جریان اصلاحات و دوم خرداد شناخته میشوند. این افراد سالها درباره طبقه متوسط صحبت کردهاند و بر این باور بودند یک جامعه باید دارای حوزه عمومی باشد و توسعه را در گرو آن چیزی که توسعه سیاسی مینامیدند، میدانستند. اینکه ما وضعیتی مانند عربستان، قطر یا امارات را توسعه قلمداد میکنیم و برای ما اینقدر جاذبه دارد، واقعا ناراحتکننده است.
توسعه یک گفتار است که به مردمی اشاره دارد که اراده کردهاند به سمت توسعه حرکت کنند، همانطور که ما این را در تاریخ کشورهایی که در اروپا وجود دارند، مشاهده میکنیم. جالب است که اینها را با کشورهای اروپایی مقایسه کنیم. در اروپا وقتی از توسعه صحبت میکنید، از شکلگیری یک جامعه و یک طبقه صحبت میکنید اما آنچه ما در این کشورهای منطقه میبینیم، این است که هیچ طبقه متوسطی وجود ندارد. چه جامعهای قرار است توسعه را به دوش بکشد؟ چه طبقه متوسطی وجود دارد که قرار است مردم را به حرکت به سمت توسعه دعوت کند؟ اساسا این توسعه قرار است توسط چه جوانان و انسانهایی انجام شود؟ تمام این گفتوگوها درباره جامعهای که امکان توسعه دارد، کنار گذاشته میشود.
نکته ناراحتکننده این است که به نظر میرسد ما تفاوت بین بزک و زیبایی را درک نمیکنیم. بله! وقتی به امارات یا عربستان میروید، با کلی چیزهای مکانیزه مواجه میشوید اما آیا وظیفه ما نیست که ببینیم این توسعه نهتنها بر دوش یک جامعه ایجاد نشده، بلکه به قیمت یک جامعه ایجاد شده است؟ به این معنا که انگار از این کشورها ملت و جامعه مستقل را میگیرند و به جای آن چیزی به نام توسعه میدهند. این موضوع باید حداقل در زبان کسانی که در ایران به این مسائل نگاه میکنند، به چشم بیاید. ما تاریخ تفکر درباره توسعه را داریم؛ چطور ممکن است این موضوع دیده نشود؟
البته از یک جنبه دیگر نیز میتوان به ماجرا نگاه کرد. این عدم دیدن موضوع میتواند به این دلیل باشد که ما تفاوت بین بزک و زیبایی را تشخیص نمیدهیم. این میتواند دلیل مهمی داشته باشد؛ یعنی شاید به همان اندازه که ما در این سالها اراده محکم و تصمیمی برای حرکت در اقتصاد خود و ایجاد یک اقتصاد سیاسی نداشتیم، این انفعال در ما باعث شده آنها را اینگونه ببینیم.
یعنی شکی وجود ندارد که عربستان چیزی جز یک بزک نیست و هیچ معنایی از توسعه در آن وجود ندارد اما اینکه از سمت ما این وضعیت میتواند توسعه دیده شود و حتی دلپسند باشد، نشان میدهد ما به همان اندازه که حرکتی نداریم و تصمیمی نمیگیریم، این تصویر به چشم ما به درستی دیده نمیشود.
* این بزک و زیبایی که اشاره کردید، مرا یاد صحبت محمد فاضلی میاندازد که فکر میکنم چند ماه پیش از وی شنیدم. او درباره تفاوت زیبایی شهرها صحبت میکرد. اینکه وقتی یک ایرانی وارد دوبی، بحرین، قطر یا عمان میشود، زیبایی این شهرها را میبیند. او میگفت «من از اساس معتقدم جمهوری اسلامی فاقد تئوری زیباییشناسی است؛ نه زیبایی معماری، نه زیبایی موسیقی، نه زیبایی فیلم و نه زیبایی به طور کلی را به رسمیت نمیشناسد. این موضوع را میتوانید براحتی در توسعه شهری مشاهده کنید. آیا میخواهید این وضعیت را در مکران نیز تکرار کنید؟ یعنی همان شهرهای نازیبا و ناسازگار با محیط زیست و اقلیم که در سایر کشورها ساخته شدهاند؟ آیا میخواهید یک منطقه زیبا در شمال خلیجفارس بسازید یا نه؟ اگر نمیخواهید بسازید، ملت ایران به شما میگوید نمیتوانید و بیعرضه هستید، زیرا در جنوب، از بیابان امارات شهر ساختهاند». این بحث که آقای فاضلی مطرح کرده، تنها به پیشرفت محدود نمیشود. او به زیبایی و تلاش برای ایجاد خصلت انسانی در این فضا اشاره میکند.
چیزی که در اینجا مهم است، زیبایی واقعی ساختمانها، ماشینها و خیابانهاست. وقتی به اروپا میروید، زیباییها واقعا کیفیت انسانی دارد. یعنی این زیباییها صرفاً خیابان و ماشین و ساختمان نیست، بلکه توسط انسانها و با طرحی که در ذهن داشتند، ساخته شده است. مهندسانی که اینها را ساختهاند، در یک چرخه اقتصادی سیاسی و یک چرخه اجتماعی قرار دارند.
میتوان این زنجیره را نشان داد که چگونه یک جامعه متشکل از انسانها در تلاش است گوشه گوشه آن شهرها و صنایع را زیبا کند. میتوانید داستانی را ببینید و توضیح دهید چرا چنین زیبایی رخ داده است. توسعه اگر در اروپا رخ داده، عمیقا کیفیت انسانی دارد. انسانهایی بودهاند که با اراده و تصمیم خود، این توسعه را رقم زدهاند. دعوتی به سمت توسعه بوده و برای تحقق این توسعه، کم جنگ و خونریزی نشده که ما این محصول را میبینیم.
شما میخواهید تمام این داستان و تاریخ را نادیده بگیرید و بگویید امارات یا عربستان زیباست؟ خب! این زیبایی نیست. این یک نمایش زیبایی است، زیرا پشت آن هیچ انسانی وجود ندارد. اگر انسانی پشت این زیبایی وجود داشته باشد، یکسری پیمانکار آمریکایی و اروپایی آن را میسازند. این موضوع در عربستان بسیار واضح است و در قطر نیز به همین صورت است، هر چند امارات ممکن است کمی متفاوت باشد. وقتی ترامپ صحبت میکرد، شما از خودتان میپرسیدید این توسعه و بیابانی که قرار است سبز شود، توسط چه کسی قرار است انجام شود؟ این پروژهها که قرار است ساخته شود، کدام دعوت از جامعه عربستانی شده است؟ کدام جامعه تغییر کرده و تحول یافته که شما حالا میخواهید اینجا طلب توسعه کنید؟
البته میخواهم بگویم ما باید این سمت قضیه را ببینیم. واقعا بعد از انقلاب، یک زیباییشناسی تازه در این منطقه به وجود آوردیم که این زیباییشناسی از سر تصمیم انسانها بوده است؛ انسانهایی که کسی در این منطقه آنها را ندیده بود و میتوانستند بایستند، تصمیم بگیرند و کاری انجام دهند. آنها این کار را کردند و اتفاقاتی در این کشور رقم خورد که عجیب و غریب است. این یک نوع زیباییشناسی به وجود میآورد که مساله مهمی است.
شک نکنید مردم منطقه اینها را همچون زیبایی میبینند، چنانکه دیدهاند و به سمت ایرانیها جذب شدهاند. همین کشورها ترسیدند و با هم جمع شدند، زیرا فکر میکردند بهرغم تمام این نمایشها، انسانها به این اراده و تصمیمی که در ایران شکل گرفته، جذب میشوند. ما انسانها را از دست دادهایم، همانقدر که این اراده و تصمیم را از دست دادهایم. چشم و ذهن جوان ایرانی نقطه مرجعیت خود را از دست داده و چون این اراده و آن تصمیم را نمیبیند، به سمت این نمایشهایی که تا پیش از این ممکن بود برای ما ملالآور باشد، جذب شده است.
* آقای تقیزاده توضیحاتی دادند که نشان میدهد آنچه اسمش را توسعه گذاشتهاند و حالا در کشورهای حاشیه خلیجفارس رقم خورده، چقدر نمایشی است، هرچند این تصویر دارد کار میکند و کلی آدم با همین تصویر خوشحالند و با آن حرف میزنند و از آن برای ما یک رویا میسازند. حالا سوال این است که شاید بگویید توسعه همین است؟ ما همین را میخواهیم؟ خیابانهای خوب، ساختمانهای زیبا و تکنولوژی پیشرفته؟ این چه کم دارد؟ انگار داریم در اروپا زندگی میکنیم و زندگی خوبمان را جلو میبریم. واقعاً توسعه اصیل چیست و توسعه فرعی چیست؟ چرا باید به چنین چیزی فکر کنیم؟
علیرضا شفاه: به نظر من اینکه آیا عربستان جای خوبی است یا بدی، همه ما میدانیم که چه خبر است. کسانی که از عربستان تعریف میکنند، در واقع بیشتر میخواهند موضعگیری سیاسی نسبت به وضع موجود و جمهوری اسلامی کنند. این یک پیشنهاد سیاسی و بیشتر یک نوع خستگی است. خود عربستان موضوعیت بحث ندارد.
ترامپ هم به عنوان یک دشمن، نشان میدهد اگر روی نقاط ضعف ایرانیها دست بگذارد، دردشان میآید. ما هیچوقت نخواستیم دشمنان به ما آوانس بدهند اما آنچه قابل بحث است، این است که ما تا کجا توان داریم؟
در مورد موضعگیری محمد فاضلی که اشاره کردید، باید گفت چه اتفاقی افتاده که کسانی که تا دیروز در ایران درباره اهمیت انسان صحبت میکردند، حالا طرفدار خیابان و ماشین شدهاند، در برابر انسان. یعنی سابقا اینقدر درباره بتوارگی اشیا و کالا و درباره آزادی انسان مینوشتند اما حالا طرفدار کشوری شدهاند که حتی اسم ندارد و اسمش منسوب به یک خاندان است.
این موضوع بیشتر از اینکه مسالهاش محتوای حرف این آدم باشد، باید از جنبهای دیگر دیده شود. چرا این آدم خسته شده و دیگر نمیتواند آزادی را به زبان بیاورد؟ چرا نمیتواند کلمه دموکراسی، تعهد و سیاست را به زبان بیاورد؟ چرا دیگر نمیتواند کلمه جامعه را به زبان بیاورد؟ یک زمانی از جامعه، طبقه متوسط و ارزش آگاهی صحبت میکردند. آنچه در این ماجرا اهمیت دارد، سوال کردن از این است که ما تا کجا توانش را داریم که تحمل کنیم.
عربستان و امارات درسهای فلسفی بزرگی به ما میدهند درباره اینکه جهان بدتر از آن چیزی است که شما تصور میکنید. این واقعیتها باید مورد توجه قرار گیرد و ما باید به عمق این مسائل فکر کنیم.
اهل فلسفه معمولاً فکر میکنند دنیا میتواند جای بدی باشد، چون در عالم همه چیز بر وفق حقیقت نیست اما واقعاً دنیا میتواند خیلی جای بدی باشد، زیرا تحقق در برابر امور لابشرط از حقیقی بودن امور است.
یعنی گویا چیزی زیباتر از این نیست که جایی مثل عربستان سعودی یا امارات عربی متحده میتواند معیاری برای قضاوت درباره انسان بودن قرار گیرد. این واقعاً درسآموز است، بویژه برای ایرانیهایی که همیشه طرفدار حقیقت بودهاند.
ما درست از این ناحیه آسیب میبینیم، زیرا متوجه نیستیم با جهان چه نوع رابطهای باید برقرار کنیم. ما فکر میکنیم در جهان یک تکیهگاه وجود دارد. کسی که اینطور فکر میکند، به حقیقت تکیه میکند و اگر نتواند به حقیقت تکیه کند، به چیزی بیرون از خودش تکیه میکند. این پیشنهاد که ما هم مثل امارات بشویم، یعنی بیایید به چیزی بیرون از خودمان تکیه کنیم.
آنچه در این میان درسآموز است، این است که باید بدانیم با جهان باید رابطه دیگری داشته باشیم. ما نمیتوانیم به چیزی بیرون از جهان تکیه کنیم. این در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی به این معناست که ایران نمیتواند تصور کند با تزریق امر متعالی یا امر حقیقی در ساختارهای کلان خود، موفق شود. موفقیت حاصل این است که شما بدانید امور پیشپاافتاده به اندازه یا حتی بیشتر از امور حقیقی اهمیت دارد.
یعنی شما نمیتوانید تصور کنید یک ساختار حقیقی تشکیل دهید و آن را با وسایل مادی پیش ببرید. این استعارهای که وجود دارد، به ما میگوید یک ساختار از حقیقت را تشکیل میدهیم و سپس با امکانات مادی خود آن ساختار را پیش میبریم اما مادامی که متوجه نشویم تمام ارتباطی که با وسایل مادی داریم، تمام محتوای حقیقت را شکل میدهد و از آن استعاره دست نکشیم که ما ساختارهای حقیقی را داریم و حالا باید از طریق وسایل مادی به آنها مدد برسانیم، مادامی که ندانیم باید رنجی را بکشیم و آن رنج این است که باید ارتباطمان را به عنوان انسان با جهانی حفظ کنیم که آن جهان نسبت به انسان لابشرطی نشان میدهد، وضع تفاوت نمیکند. حقیقت به عنوان یک ایده، فارغ از صحنههای پیشپاافتاده امور یک ایده انتزاعی از حقیقت است.
* صحنههای پیشپاافتاده امور چیست؟
همین خیابانهای براق و ماشینهای لوکس و اسرافکاریها؛ همین امور احمقانه! در واقع نشاندهنده ابتذال است. این استاد دانشگاه که به وی اشاره کردید، از زیبایی حرف میزند اما او اصلا نمیداند زیبایی چیست. آنچه به عنوان زیبایی در کشورهای عربی شناخته میشود، به عنوان ابتذال محض در تئوریهای زیباییشناسی تلقی میشود.
ما به چه چیزی داریم میبازیم؟ ما به احمقانهترین چیز ممکن داریم میبازیم. دستاورد شما انسان است و دستاورد او این است که ماشینهایشان برق میزند. اینها دستاوردهای واقعی نیست. ما باید به عمق مسائل فکر کنیم و ببینیم چه چیزی واقعاً ارزشمند است و چگونه میتوانیم به حقیقت و ارزشهای انسانی نزدیکتر شویم. این یک چالش بزرگ است که نیاز به بازنگری در رویکردهای ما دارد.
ما هنوز فکر میکنیم اقتصاد تنها مساله است و درگیریهایمان با آمریکاییها را بر سر اقتصاد میدانیم. در حالی که مساله عمیقتر از اینهاست.
تحریمها و تلاش برای دور زدن آنها نشاندهنده این است که ما هنوز درکی از حقیقت نداریم. آنها میخواهند ما نفت نفروشیم و ما به دنبال دور زدن تحریمها برای فروش نفت هستیم. متوجه نیستیم نفتفروشی از ما چه میسازد؟ وقتی پول تضمینشده داریم و بعد درباره حقیقت صحبت میکنیم، باید بدانیم این حقیقت چقدر ارزش دارد؟ ما به جهانی که در آن زندگی میکنیم توجه نمیکنیم. حقیقتی که متوجه غریبگی انسان در جهان نیست، معلوم نیست چه ارزشی داشته باشد. غریبگی انسان در جهان کجا آشکار میشود؟ آنجا که انسان در برابر برق زدن ماشین باید تسلیم شود یا عالم در برابر احمق تحقیر میشود. ایران باشرف در برابر بیناموسی امارات باید تحقیر شود. این نشاندهنده یک بحران عمیق در درک انسانیت است.
این گفتوگو هر چند فلسفی است اما ما درست در مفصل یک درک بنیادین در جمهوری اسلامی به لحاظ سیاسی قرار داریم که یا این را درک میکنیم یا حقمان است که تحقیر شویم. چون کسی که این نکته را درک نمیکند، حقایق و فضایلش به درد او نمیخورد. آن وقت میشود از زندگی اماراتیها دفاع کرد.
اگر جمهوری اسلامی متوجه نشود حقیقت در صحنه اقتصاد اتفاق میافتد نه اینکه اقتصاد وسیله تقویت حقیقت است، ضربهای که میخورد را جذب نکرده و حتی در صحنه حقیقت در برابر موجودات ضعیفی مانند امارات و عربستان نمیتواند از خود دفاع کند.
اباصالح تقیزاده: اینکه گفته میشود شما چرا به دنبال توسعه اصیل و غیر اصیل هستید؛ انسانها دوست دارند اینطور زندگی کنند، من فکر میکنم این یک دروغ بزرگ است. این از یک فریبی برآمده که درباره ذات انسان طرح شده است. انسان ابدا موجودی نیست که به این داشتهها و زرق و برقها خوشبخت شود. انسانهایی که در امارات و عربستان زندگی میکنند، احساس خوشبختی نمیکنند. شکلی از تجمل و رفاه دارند اما ابدا اینها آدمهای سعادتمند و خوشبختی نیستند، چون کاری در این جهان ندارند.
انسانها وقتی احساس خوشبختی میکنند که درگیر کاری باشند که برایشان معنا و هدف ایجاد کند. در واقع، توسعه باید به معنای ایجاد فرصتها و آرزوها برای مردم باشد، نه صرفاً افزایش سطح زندگی مادی. اگر جامعهای فقط به دنبال افزایش رفاه مادی باشد، در نهایت با بحران هویت و گسیختگی مواجه خواهد شد.
در ایران، اگر میزان رفاه به شکل سطحی افزایش یابد و مردم احساس کنند که درگیر هیچ تلاشی نیستند، این میتواند به پراکندگی و گسیختگی اجتماعی منجر شود. برای ایجاد نشاط و پویایی در جامعه، باید راهی را معرفی کنیم که مردم را در یک تلاش مشترک شریک کند و نشان دهیم میتوانند به اهداف بزرگتری دست یابند.
این نیاز به یک نوع توسعه اصیل و معنادار دارد که به انسانها این احساس را بدهد که در زندگیشان هدف و آرزو دارند. بنابراین بحث درباره توسعه باید به سمت ایجاد فرصتهای واقعی و معنادار برای انسانها پیش برود، نه صرفاً افزایش رفاه مادی. این نکتهای است که باید به آن توجه کنیم و در گفتوگوهایمان به آن پرداخته شود.
توسعه باید به نوعی باشد که انسانها را به فعالیت و تلاش دعوت کند. این دعوت باید به جوانان، دانشجویان و افرادی که در رشتههای فنی و علمی مشغول تحصیل هستند، انگیزه بدهد تا به دنبال کار و خلاقیت بروند. اگر این توسعه به گونهای باشد که به انسانها احساس ارزشمندی و هدف بدهد، قطعاً جامعهای بانشاط و پویا خواهیم داشت.
اگر ما تنها به دنبال فروش بیشتر نفت و استفاده از درآمد آن برای ایجاد رفاه مادی باشیم، در واقع به یک نوع وابستگی و گسیختگی دچار خواهیم شد. این رویکرد نهتنها به نشاط اجتماعی نمیانجامد، بلکه میتواند به بحران هویت و از دست رفتن ارزشهای انسانی منجر شود.
توسعه باید به معنای زنده کردن صنایع و ایجاد فرصتهای شغلی باشد که به مردم این احساس را بدهد که در فرآیند رشد و پیشرفت کشور سهیم هستند. این احساس مشارکت و تعلق به جامعه، کلید ایجاد نشاط و پویایی در جامعه است.