حسابشده، مرموز، بیادعا
بهراد رشوند: پشت آن لبخند همیشگی و صدای آرام، نقشهای پنهان شده بود؛ نقشهای که نه در جلسه فنی لو رفت، نه در نشست خبری. مجتبی جباری، مردی که فوتبال را نه با جار و جنجال بلکه با دقت میسازد، چند روز پیش در سکوت اسلامشهر معادلات یک نیمهنهایی را در ذهنش مرور کرد. آن هم نه در تمرین، بلکه از روی سکو.
استقلال، تیمی که این فصل بیشتر شبیه یک ایستگاه قطار بوده تا باشگاه فوتبال – با سرمربیانی که یکی پس از دیگری آمدند و رفتند – حالا به فینال جام حذفی رسیده اما این رسیدن نه حاصل یک جرقه، که نتیجه یک طراحی بیصدا از سوی جباری بود؛ طراحیای که از تماشای بیسروصدای بازی آریو و صنعت نفت در اسلامشهر آغاز شد و در شب نیمهنهایی به بار نشست.
* حملـه از پهلــو، پیــروزی از پیـش طراحیشده
اگر کسی اهل تماشای فوتبال با نگاه سطحی بود، شاید فکر میکرد استقلال به سبک همیشگیاش توپ را به رامین رضاییان داده و منتظر یک سانتر و معجزه بعدش میماند اما ماجرا عمیقتر از اینها بود. جباری از همان لحظهای که ترکیب صنعت نفت آبادان را برابر آریو دید، فهمید راه نفوذ نه از قلب خط دفاع که از لبههای زمین میگذرد؛ جایی که مدافعان کمالوند بیش از حد جلو میکشند و هافبکها از پوشش عقب بازمیمانند.
از همین رو بود که ۲ طرف زمین برای جباری شبیه زمین مینگذاریشده شد. سمت چپ با جلالی، رضاوند و کوشکی و سمت راست با رضاییان، اسلامی و گاه صالح حردانی به پایگاههای عملیاتی بدل شدند. ساختار حمله نه در شوتهای کورکورانه و پاسهای عرضی، بلکه در ترکیبهای ۳ نفره، مربعسازی و خلق برتری عددی تعریف شد.
گل اول؟ یک ارسال دقیق از اسلامی روی سر کوشکی. گل دوم؟ تکرار همان داستان، این بار با رضاییان و مسعود جمعه و اینها فقط ۲ مورد از نقشهای بود که جباری رویش ساعتها وقت گذاشته بود. استقلال در این بازی دقیقاً همان کاری را کرد که آریو خواست اما نتوانست. فرقش؟ ابزار. جباری ابزار داشت: بازیکنانی با درک بالای فضاسازی، مدافعانی که حتی در حمله هم نظم را حفظ میکردند و البته دمیدن روحی تازه به تیمی که تا همین چند هفته پیش بیشتر شبیه کشتی بیسکان بود.
* از نکونام تا جباری؛ استقلال در ۴ فصل
اگر فصلی را که استقلال پشت سر گذاشته دراماتیزه کنیم، به احتمال زیاد باید ۴ پرده بنویسیم؛ هر پرده با یک کارگردان. از جواد نکونام محافظهکار که دنبال ثبات بود تا موسیمانهای که فوتبال را با چاشنی خیالپردازی آفریقایی آمیخته کرد، از نوازی اضطراری تا میودراگ کاملا بیتأثیر.
در نهایت اما قرعه افتاد به جباری. کسی که نه دنبال رزومه بود، نه دنبال قرارداد بلندمدت. آمد تا کاری را نیمهتمام نگذارد. در ۵ بازی، ۳ برد، یک مساوی و یک باخت. ۹ گلزده و ۴ گل خورده. آماری که برای تیمی آشفته بد نیست، برای سرمربیای که تازهکار است، بیشتر از «بد نیست» است. حالا استقلال یک گام تا جام فاصله دارد. جامی که اگر فتح شود، نهتنها یک فصل پرافتوخیز را به شکلی آبرومندانه جمعبندی میکند، بلکه بلیت صعود به لیگ قهرمانان آسیا را هم در جیب مدیران میگذارد. جامی که اگر نگیرند هم، کسی جباری را مواخذه نخواهد کرد؛ چون او همان کاری را کرد که خیلیها با نصف تجربهاش از انجامش طفره رفتند: مسؤولیت.
* پایان فصلی که شاید آغاز باشد
مجتبی جباری از آن دست مربیانی است که برای ماندن، به قهرمانی نیاز ندارد و شاید همین، رمز محبوبیتش باشد. در تمام این چند هفته، هر بار که حرفی زد، تیغ نقدش نه متوجه بازیکنان بود، نه داوری، نه بدشانسی؛ بلکه رفت مستقیم در دل ساختار پوسیده فوتبال ایران. ساختاری که اگر جباری در آن باقی بماند، ممکن است زودتر از آنچه فکر کنیم او را ببلعد.
برای همین هم زمزمه رفتنش جدی است. حتی اگر فینال را ببرد، حتی اگر جام را بالا ببرد. او گفته نمیخواهد بماند. شاید هم حق دارد. مربی جوانی که آینده در انتظارش است، چرا باید در گرداب مدیریتی گم شود که هر فصل، ستارهها را به خاموشی میکشاند؟
اما راهحل، رفتن نیست. راهحل، تغییر نقش است. اگر جباری نخواهد به عنوان سرمربی بماند، شاید بهتر باشد باشگاه او را به عنوان مغز متفکر پروژه بعدی در کنار یک مربی خارجی قرار دهد. تلفیق دانش بومی و تجربه بینالمللی، همان چیزی است که استقلال همیشه از آن گریزان بوده و حالا وقتش است از این فرصت طلایی استفاده کند.
در نهایت، این مجتبی جباری بود که در شلوغترین روزهای فصل، با کمترین سروصدا نقشه فینال را کشید. در روزهایی که هیاهو از مستطیل سبز فراتر میرفت، او ساکت ماند و تیمش را ساخت. چه در فینال ببرد، چه ببازد، مجتبی تأثیرش را گذاشته.
اگر مدیران استقلال فقط اندکی آیندهنگر باشند، باید بفهمند مربیان را با جام نمیسنجند؛ با اثری که میگذارند، میسنجند و جباری، بدون تردید اثر گذاشت.