تهدید مذاکره، تهدید تحریم
فرهاد پاشاوند: مذاکره با آمریکا نهتنها راهحلی برای حل مشکلات ایران نیست، بلکه به ابزاری برای افزایش فشارهای امنیتی، اقتصادی و سیاسی تبدیل میشود. ایالات متحده همواره از مذاکرات به عنوان یک ابزار تاکتیکی برای اعمال فشار، ایجاد دوقطبیهای داخلی و تحمیل شرایط یکجانبه استفاده کرده است. این تکنیکها، بویژه در زمینههای هستهای، سیاسی و امنیتی، به منظور جمعآوری اطلاعات راهبردی، تضعیف قدرت ایران و ایجاد بیثباتی داخلی طراحی شدهاند. تجربه تاریخی مذاکرات هستهای، بویژه توافق برجام نشان میدهد ایران با امتیازدهیهای گسترده تلاش کرد به توافق برسد اما طرف آمریکایی بدون تحمل هیچ هزینهای از توافق خارج شد و تحریمهای جدیدی علیه کشور اعمال کرد. این واقعیت به وضوح نشان میدهد مذاکره با آمریکا نهتنها فشارها را کاهش نمیدهد، بلکه زمینهساز تشدید آنها و تحمیل شرایط نامساعد خواهد بود. آمریکا در مذاکرات از مجموعهای از تکنیکهای امنیتی و دیپلماتیک بهره میبرد که هدف اصلی آنها نهتنها تحمیل شروط خود بر ایران، بلکه استفاده از موقعیت کشور برای دستیابی به اهداف راهبردی در سطح جهانی است. یکی از مهمترین این تکنیکها، ایجاد دوقطبیهای داخلی و تفرقهافکنی میان نخبگان ایران است. ایالات متحده با اعمال فشارهای اقتصادی، سیاسی و رسانهای، فضای بیاعتمادی و عدماطمینان در داخل کشور ایجاد میکند که میتواند شکافهایی در میان گروههای سیاسی و نهادهای امنیتی ایران پدید آورد و قدرت تصمیمگیری را تضعیف کند. علاوه بر این، آمریکا از مذاکرات به عنوان ابزاری برای جمعآوری اطلاعات راهبردی استفاده میکند. در جریان این مذاکرات، ایالات متحده میتواند به اطلاعات حساس از توانمندیهای هستهای، زیرساختهای اقتصادی، سیاستهای کلان و شکافهای داخلی ایران دست یابد و از آنها برای طراحی فشارهای هدفمند و تحریمهای دقیقتر استفاده کند. این اطلاعات در نهایت منجر به تضعیف قدرت اقتصادی و امنیتی ایران میشود. در کنار این، آمریکا با استفاده از تهدیدات نظامی، تحریمهای اقتصادی و دیپلماسی چندجانبه، ایران را در موقعیت انزوای بینالمللی قرار میدهد تا شرایطی ایجاد کند که کشور را مجبور به پذیرش شروط یکجانبه کند. علاوه بر فشارهای اقتصادی و نظامی، ایالات متحده به طور مداوم از ابزارهای سایبری و جنگ شناختی بهره میبرد تا زیرساختهای حیاتی ایران را هدف قرار دهد، اطلاعات نادرست منتشر کند و احتمال وقوع شورش در داخل کشور را تقویت کند.
جنگ شناختی آمریکا در مذاکرات با ایران به ابعادی پیچیده و گسترده دست مییابد. این جنگ از تکنیکهای روانی و رسانهای برای تغییر و جهتدهی به افکار عمومی و تأثیرگذاری بر نهادهای اجرایی ایران استفاده میکند. این تکنیکها بویژه در راستای اعمال فشارهای استراتژیک و امنیتی بهکار میرود تا ایران را به پذیرش شروط ایالات متحده وادارد.
ایجاد امید کاذب یکی از تکنیکهای جنگ شناختی است که آمریکا در مذاکرات هستهای از آن به طور موثر استفاده کرده است. واشنگتن با وعدههای غیرواقعی تلاش میکند فضای مثبتی در افکار عمومی ایران ایجاد کند تا فشار داخلی برای مذاکره افزایش یابد. در شرایط بحران و تحت فشارهای اقتصادی، ایالات متحده از این تکنیکها برای تقویت جریانهای داخلی همسو با خود بهره میبرد تا مذاکرات را به عنوان تنها راهحل مشکلات معرفی کند.
آمریکا در این فرآیند، با نفوذ در برخی گروهها، رسانهها و شخصیتهای سیاسی داخلی ایران، مخالفان مذاکره را به عنوان «تندرو» یا «غیرمنطقی» معرفی میکند. این تکنیک در شرایط بحرانی به افزایش فشار داخلی برای پذیرش مذاکره منجر میشود.
یکی دیگر از استراتژیهای آمریکا در جنگ شناختی، وقتکشی و فرسایش راهبردی است. ایالات متحده با ایجاد وقفهها و تعلیقهای موقت، ایران را در شرایط فرسایشی قرار میدهد و از این طریق توان کشور را تضعیف میکند. در توافق هستهای برجام، این استراتژی به وضوح مشاهده شد که تحریمها نهتنها حفظ شد، بلکه گسترش یافت.
در صورت عدم پذیرش شروط یکجانبه، آمریکا به ابزارهایی مانند تحریمهای هوشمند و تهدیدات نظامی متوسل میشود. این فشارها هدفگذاری شدهاند تا قدرت چانهزنی ایران را تضعیف کرده و آن را مجبور به پذیرش شرایط خود کنند.
ایالات متحده همچنین از تکنیکهای جنگ شناختی برای ایجاد بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در ایران بهره میبرد. اعمال تحریمهای هدفمند، قطع روابط تجاری و حملات سایبری به زیرساختهای حیاتی، باعث تضعیف توان داخلی ایران و ایجاد آشوب اجتماعی میشود. این فشارها میتواند به افزایش تمایل برخی گروهها برای پذیرش مذاکره و تغییر سیاستها منتهی شود.
در نهایت، آمریکا تلاش میکند مذاکره را به عنوان ابزاری برای تسلط بر ساختار سیاسی، امنیتی و نظامی ایران به کار گیرد. از طریق اعمال فشار بر نقاط ضعف داخلی و استفاده از عملیات روانی، ایالات متحده به دنبال نفوذ غیرمستقیم در ساختار قدرت ایران است.
زمانی که دشمن به این نتیجه رسید قادر به سرنگونی جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود، استراتژی خود را به سمت استحاله ساختار داخلی ایران تغییر داد. ایالات متحده به جای تلاش برای تغییر نظام از بیرون، به دنبال تغییر ماهیت درونی جمهوری اسلامی است، به گونهای که ساختار ظاهری آن همچنان به عنوان یک نظام انقلابی، اسلامی و جمهوریخواه حفظ شود اما در حقیقت، اصول و اهداف بنیادین آن تغییر کرده و به نوعی به ابزار تحقق منافع و اهداف خارجی تبدیل شود. این استراتژی که به نوعی «استحاله نرم» نامیده میشود، بر تضعیف تدریجی توان دفاعی و استقلال سیاسی ایران متمرکز است.
در این فرآیند، دشمن تلاش میکند نهادهای داخلی ایران را به طور غیرمستقیم تغییر دهد و این تغییرات را به طور پنهانی در عمق ساختار قدرت کشور نهادینه کند. نفوذ غیرمستقیم آمریکا در ساختار قدرت ایران یکی از پیچیدهترین و راهبردیترین تکنیکهای جنگ شناختی است که ایالات متحده به طور مداوم در مذاکره و روابط با ایران دنبال میکند. هدف از این نفوذ، تضعیف قدرت داخلی ایران به گونهای است که ساختار سیاسی کشور به ظاهر حفظ شود اما در واقع توان دفاعی و انسجام داخلی آن کاهش یابد.
در ابتدا آمریکا با ایجاد شکافهای داخلی، در تلاش است میان نهادهای مختلف قدرت و گروههای سیاسی در ایران تفرقهافکنی کند. این شکافها میتواند میان نهادهای نظامی، سیاسی و اقتصادی ایجاد و باعث تضعیف قدرت تصمیمگیری کشور شود. در این شرایط، حتی برخی نخبگان داخلی ایران ممکن است تمایل داشته باشند به پیشنهادهای ایالات متحده پاسخ مثبت دهند که در نهایت موجب ضعیفتر شدن موقعیت جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی و منطقهای میشود.
در این فرآیند، ایران همچنان در ظاهر یک جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند اما در پشت پرده، خود را در معرض فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرار خواهد داد که از سوی قدرتهای خارجی اعمال میشود. ایالات متحده از طریق ابزارهای مختلفی چون جنگ رسانهای، فشار اقتصادی، نفوذ در ائتلافهای داخلی و تهدیدات نظامی به طور غیرمستقیم سعی در تغییر سیاستها و رفتارهای ایران دارد. در نهایت، این نفوذ میتواند به پذیرش شرایطی منتهی شود که ایران مجبور به پذیرش سلطه و منافع آمریکا در مسائل منطقهای و جهانی شود.
مجموعه این تکنیکها، از جمله نفوذ در ساختارهای داخلی، ایجاد بحرانهای اجتماعی و اقتصادی و استفاده از ابزارهای سایبری، باعث میشود مذاکره با آمریکا در شرایط کنونی نهتنها تهدیدی برای امنیت ملی ایران باشد، بلکه به ابزاری برای تسلط بیشتر ایالات متحده بر سیاستهای داخلی و خارجی کشور تبدیل شود.