روایتسازی از یک راهبرد
امیرعباس نوری: رهنمودهای روز گذشته رهبر انقلاب، مختصات راهبرد ایران در سیاستگذاری مسائل داخلی و خارجی، خاصه مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا بود. عدم تکرار اشتباه برجام، گره نزدن مسائل کشور به مذاکرات، شرطی نکردن مسائل کشور، پیگیری جدی سیاست دیپلماسی متوازن در حوزه سیاست خارجی یعنی ایجاد تعادل در مناسبات و تعریف منافع مشترک میان ایران و همسایگان بویژه کشورهای قدرتمند حوزه شرق و همینطور ادراکسازی درباره بیارتباط بودن زمینههای صنعتی، اقتصادی، سازندگی، فرهنگی و اجرای پروژههای بزرگ به مذاکرات عمان، در واقع اشاراتی است که مختصات این راهبرد را تشکیل میدهد. این راهبرد یعنی در عمل، ایران معطل مذاکرات و توافق احتمالی نشده است و مذاکرات را به عنوان یکی از اقدامات موجود برای بسامان کردن وضعیت اقتصادیاش دنبال میکند. به همین خاطر هر نوع افراط در نوع نگاه به این مذاکرات، اعم از خوشبینی و بدبینی، خلاف منافع است. در این میان یک نکته بسیار مهم و ظریف وجود دارد و تاثیر روانی و روایی این راهبرد ایران در حوزه روایت و رسانه و ادراکسازی عمومی نسبت به مذاکرات هستهای است، یعنی این راهبرد ایران میتواند در ادراکسازی هم در افکار عمومی داخلی و هم بیرونی، موثر باشد. ضمن اینکه باید در نظر داشت این راهبرد باید دارای یک پیوست رسانهای دقیق نیز باشد. آنچه رهبر انقلاب تشریح کردند، به صورت خلاصه این است: ایران معطل مذاکرات نیست. همین پیام اگر به صورت دقیق به عنوان مغز روایتگری رسانهها در ایران قرار بگیرد، 2 فایده مهم در بر خواهد داشت:
1- واقعنگری نسبت به موضوع مذاکرات در افکار عمومی داخلی
2- ذهنیتسازی طرف مقابل درباره نگرش ایران به مذاکرات
برجام نه تنها در عمل و در حوزه فنی یک درس عبرت بزرگ برای مردم ایران بود، بلکه در حوزه روانی و روایی که دولت اسبق درباره مذاکرات و توافق هستهای ایجاد کرد نیز واجد شرایط عبرتآموزی است. اکنون با گذشت نزدیک 10 سال از توافق برجام، افکار عمومی به این باور رسیدهاند که یکی از دلایل شکست آن توافق، تصویری بود که از ایران ایجاد شده بود. دولت وقت در ایران تقریبا همه شئون زندگی ایرانیان را به این توافق گره زد. از آب خوردن و ازدواج تا شکوفایی اقتصاد را به این توافق مشروط کرد. همین رفتار باعث شد هم همه مسائل کشور به این توافق گره بخورد و هم اینکه یک تصویر نیازمند و درمانده از دولت ایران در ذهنیت آمریکاییها ایجاد شود. نهایتا ترامپ نیز بر اساس همین ذهنیت از برجام خارج و هزینههای بسیاری بر ایران تحمیل شد. همانگونه که نگرش ایجادشده در ایران نسبت به توافق بزرگنمایی شده بود و با واقعیت نسبتی نداشت، با خروج آمریکا از برجام نیز واکنش بازار یک واکنش هیجانی و غیرمنطقی بود. یکی دیگر از تبعات این نوع نگاه خوشبینانه افراطگونه به مذاکرات که روز گذشته رهبر انقلاب به آن نیز اشاره کردند، نبود امنیت سرمایهگذاری است. وقتی اقتصاد یک کشور به یک مذاکره گره میخورد، ریسک سرمایهگذاری در کشور بالا خواهد رفت. بنابراین تجربه برجام باعث شده اکنون یک روایت متفاوت و واقعی از مذاکرات ارائه دهیم: مذاکرات یکی از دهها اقدام و وظیفه وزارت امور خارجه و همینطور یکی از چندین راهبرد ایران برای بهبود وضعیت اقتصاد است؛ نه بیشتر و نه کمتر. در حوزه خارجی نیز قطعا اگر طرف آمریکایی بداند ایران نسبت به مذاکرات نگاه خوشبینانه مفرط ندارد و این مذاکرات را یک اقدام در کنار دیگر اقدامات و سیاستهای خود برای بهبود وضعیت اقتصاد میداند، نمیتواند از تحریم به عنوان یک ابزار فشار بر ایران برای گرفتن امتیازات بیشتر استفاده کند. یعنی طرف آمریکایی متوجه میشود در صورت شکست مذاکرات، دنیا برای ایران به آخر نمیرسد.
* وظیفه رسانه در این شرایط چیست؟
به نظر میرسد مهمترین وظیفه رسانه، برجستهسازی همین راهبرد و اقدامات انجامشده در قالب این راهبرد است. در واقع رسانه باید اندازه اهمیت مذاکرات هستهای با آمریکا را در پوشش و اولویتدهی اخبار رعایت کند. نه باید بزرگنمایی شود و نه باید نسبت به آن بیاعتنا بود. در حوزه سیاست خارجی باید راهبرد دیپلماسی متوازن را برجسته و معتبر کرد. بهبود مناسبات با همسایگان، ایجاد ائتلافهای راهبردی با شرق و همینطور پیگیری جدی دیپلماسی کریدورها باید در رسانهها به صورت پرحجم پوشش داده شود؛ در حوزه داخلی نیز همینطور.
در واقع رسانه باید یک اندازه متعارف و واقعی برای اهمیت و اولویت مذاکرات هستهای در نظر گرفته و آن را تبلیغ و ترویج کند. یک نکته که رهبر انقلاب در سخنان روز گذشتهشان به آن اشاره کردند این بود که ایشان در عین حال که همه را از خوشبینی و بدبینی مفرط نسبت به این مذاکرات برحذر داشتند اما بر یک موضوع با صراحت تاکید کردند و آن این است که ایران به طرف مقابل یعنی طرف آمریکایی بدبین است. این بدبینی نسبت به طرف آمریکایی، یک واقعیت رایج و جاری در افکار عمومی مردم ایران است. بنابراین اشاره جدی و دقیق به همین بدبینی و دلایل آن میتواند در واقعیسازی افکار و ذهنیت عمومی نسبت به مذاکرات موثر باشد. البته باید یک واقعیت را هم در نظر داشت و آن هم عدم بدبینی مفرط به مذاکرات است. رهبر انقلاب در سخنان روز گذشتهشان تصریح کردند این مذاکرات «تصمیم کشور» است. یعنی همه ارکان نظام در مجموع به این برآورد رسیدهاند که وارد این مذاکرات شویم. یعنی اگرچه ایران نسبت به طرف مقابل بدبین است اما حتما این مذاکرات به عنوان یک فرصت تلقی شده است. به هر حال رفتار طرف آمریکایی در ماههای اخیر رفتار ثابتی نبوده است و دست کم آنها درباره مبنای مذاکرات مطالبی را گفتهاند که ایران به این نتیجه رسیده این مذاکرات را انجام دهد و با توجه به برگزاری غیرمستقیم مذاکرات، در واقع ایران در حال تست زدن اراده و صداقت طرف مقابل است، بنابراین این نیز یک تجربه است؛ ممکن است به نتیجه منجر شود و ممکن است نشود. بر همین اساس نه باید به صورت مفرط خوشبین بود و نه به صورت مفرط بدبین. نقطه مقابل افراطیگری، واقعنگری است. در مقابل کسانی که از برجام عبرت نگرفتند و تجربه نیاموختهاند و همچنان نسبت به آمریکا خوشبین هستند، عدهای افراد و جریانات دلسوز هم هستند که با توجه به سابقه رفتار آمریکا نسبت به ایران، به این کشور و مقامات آن بدبین هستند. این بدبینی نیز کاملا درست و منطقی است اما باید در نظر داشت سیاست، عرصه تغییرات و استفاده از فرصتهاست. آمریکاییها در ظاهر نشان دادهاند نسبت به آنچه در قبل از ایران مطالبه کرده بودند، عقبنشینی کردهاند. ایران نیز این عقبنشینی را به عنوان یک فرصت تلقی کرده و دارد آن را آزمایش میکند. نکته آخر اینکه نهتنها در موضوع مذاکرات هستهای، بلکه در سایر موضوعات اگر قرار باشد یک روایت اثرگذار ایجاد شود باید در وهله اول واقعی باشد؛ یعنی مبتنی بر واقعیات. رسانه حلقه آخر روایتسازی است و سیاستگذاری شروع روایتسازی. همیشه روایت واقعیت، اثرگذار خواهد بود.