19/ارديبهشت/1404
|
17:47
۲۲:۵۸
۱۴۰۴/۰۱/۲۷
بررسی عملکرد مربیان خارجی ‌لیگ برتر فوتبال ایران در فصل اخیر

پول‌قاپ‌ها

پول‌قاپ‌ها

بهراد رشوند: در هیاهوی هفته‌های پایانی لیگ بیست‌وچهارم، جایی که صدای سوت‌ها و فریادهای سکوها کم‌رمق‌تر از همیشه است، ردپای تصمیم‌های اشتباه مدیرانی به چشم می‌خورد که با امضایی پرهیجان و نگاهی رؤیایی، میلیون‌ها دلار را در خاک فوتبال ایران دفن کردند؛ مربیانی خارجی آمدند، بی ‌آنکه رد ماندگاری بگذارند و رفتند، بی‌آنکه حتی ردپایی بماند.
* پرسپولیس و گاریدو؛ شروع سرخ، پایان خاکستری
هنگامی که تابستان سال گذشته در پرسپولیس بوی تغییر به مشام رسید، مدیران باشگاه با گاردی از تجربه و رزومه، «خوان کارلوس گاریدو» را از لالیگا به تهران آوردند. نخستین نفس‌های گاریدو روی نیمکت پرسپولیس، با لبخند و پیروزی همراه شد اما آسیا برای سرمربی اسپانیایی رنگ شکست داشت. نتایج ناامیدکننده در لیگ قهرمانان و سپس سقوط در جدول لیگ داخلی، صدای اعتراض را از سکوها به مدیریت باشگاه رساند. شکست مقابل مس رفسنجان تیر خلاص بود؛ گاریدو در سکوت رفت. نه چون فاتحی که جنگیده، که همچون مسافری که اشتباه پیاده شده بود.
* مورایس و سپاهان؛ رؤیای ناتمام در اصفهان
سپاهان که خود را کاندیدای تاج‌گذاری می‌دید، برای سومین فصل پیاپی به ژوزه مورایس دل بست. او بازگشت، شاید با تردید، شاید با امید اما شکست تلخ برابر الاهلی در نخستین گام آسیایی، شوک را به اردوگاه زرد آورد. با وجود پیروزی‌های متوالی در لیگ داخلی، با ناکامی در آسیا و 2 استعفای متوالی، قصه مورایس به پایان رسید. در نهایت، کارترون فرانسوی آمد؛ با چمدانی بسته از تجربه و چند لبخند محتاطانه در کنفرانس معارفه.
* خیبر و اورلیو؛ جرقه‌ای که هیچ‌گاه شعله‌ور نشد
خیبر خرم‌آباد، در نخستین تجربه‌اش در سطح نخست فوتبال ایران، تصمیمی شجاعانه اما عجولانه گرفت. مارکو اورلیو، مربی برزیلی، تنها ۲۷ روز فرصت داشت تا مهر خود را بر تیمی نوپا بزند. 3 بازی، یک تساوی، 2 شکست و وداعی بی‌صدا. خیبر، دوباره بومی شد؛ با سعید دقیقی روی نیمکت و خاطره‌ای محو از مربی‌ای که آمد تا بماند اما رفت بی‌آنکه اثری بگذارد.
* بوژوویچ؛ مردی با 2 نیمکت، بی‌هیچ فتحی
میودراگ بوژوویچ از بالکان به خوزستان آمد، در حالی ‌که امید به بقا، انگیزه اصلی حضورش در استقلال خوزستان بود. نتایج ابتدایی نشان می‌داد شاید او از معدود خارجی‌های موفق فصل باشد اما ورق ناگهان برگشت. اختلافات مالی او را به کناره‌گیری کشاند و سپس سرنوشت، او را به تهران فرستاد تا روی نیمکت دیگر استقلال بنشیند. اما این انتقال نه از جنس ارتقا، که از جنس تکرار شکست بود؛ 7 بازی، بدون برد. تنها صدای هوادارانی باقی مانده که دیگر امیدی ندارند.
* استقلال و مربیانی که تنها آمدند تا بروند
آبی‌پوشان پایتخت، فصل را با جواد نکونام آغاز کردند اما باخت در داربی و سپس شکست آسیایی برابر السد، پرونده او را بست. پس از چند هفته، پیتسو موسیمانه از آفریقا آمد؛ با رزومه‌ای پربار اما ناشناخته در ایران. اما دلارهایی که به پای او ریخته شد، هیچ‌گاه به ثمر ننشست. نامه فسخ قرارداد، تهدید به شکایت و بازگشت استقلال به مربیگری بومی؛ مسیری پرپیچ‌وخم که حالا در بن‌بستی به نام بوژوویچ متوقف شده. تیمی که روزگاری مدعی قهرمانی بود، امروز در پی فرار از بحران هویت است.
* آسیب‌نگاری یک فصل گمشده
می‌توان از تاکتیک حرف زد، از بدشانسی یا اشتباه داوری نوشت اما آنچه در این فصل از فوتبال ایران مشهود بود، غیبت خرد مدیریتی و هیجان‌های موقت بود که به بهای میلیون‌ها دلار تمام شد. استقلال، پرسپولیس، سپاهان و دیگران، در تلاشی نافرجام برای واردات معجزه، مربیانی آوردند که نه «فرشته نجات» بودند، نه «سازنده نظم». تنها اسمی روی نیمکت، عددی در قرارداد و خاطره‌ای در حافظه‌ای که دوست دارد فراموش کند.

ارسال نظر
پربیننده